ماه مبارک رمضان در آیینه شعر و ادب

رمضان رفت

  رمضان رفت و ندانم كه زما بد خشنود يا نه انديشه آن ذوق دل ما بربود عمل ما اگر اين است كه ما مي بينيم نرود ماه مبارك ز بر ما خشنود از شب قدر ندانيم نشاني جز نام چشم آلوده ما محرم آن حال نبود جان از آتش نبرد خواجه كه از مطبخ او نيست در ديده درويش نصيبي جز دود عيد آن است مبارك كه…

آينه حُسن ازلى

جواد محدّثى سلام بر گل زيباى مجتبوى در بوستان حُسن نبوى، سبط اكبر، الگوى كمال و آينه جمال، كه ميلادش در نيمه رمضان، رويِش گلى در بوستان ماه خدا بود. سلام بر مجتباى آل محمد، فرزند برومند على و زهرا عليهماالسلام ، كه گوهر درياى فضيلت بود. سلام بر آن «آينه حُسن ازلى»، كه تولّد فرخنده‏اش در آستانه «ش…

آن شب قدري که گويند اهل خلوت امشب است

آن شب قدري که گويند اهل خلوت امشب است آن شب قدري که گويند اهل خلوت امشب است يا رب اين تاثير دولت در کدامين کوکب است تا به گيسوي تو دست ناسزايان کم رسد هر دلي از حلقه اي در ذکر يا رب يا رب است کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف صد هزارش گردن جان زير طوق غبغب است شهسوار من که مه آيينه‌دا…

هديه روزه داران

حكمت روزه داشتن بگذار باز هم گفته و شنيده شود صبرت آموزد و تسلط نفس و ز تو شيطان تو رميده شود هر كه صبرش ستون ايمان بود پشت‏ شيطان از او خميده شود عارفان سر كشيده گوش به زنگ كز شب غره ماه ديده شود آفتاب رياضتى كه ازو ميوه معرفت رسيده شود عطش روزه مى بريم آرزو كو به دندان جگر جويده شود چه ج…

ماه رمضان آمد اي يار قمر سيما

بر بند سر سفره بگشاي ره بالا اي ياوه هر جايي، وقتست که باز آيي بنگر سوي حلوايي تا کي طلبي حلوا... مرغت ز خور و هيضه، مانده‏ست درين بيضه بيرون شو از اين بيضه تا باز شود پرها بر ياد لب دلبر خشکست لب مهتر خوش با شکم خالي مي‏نالد چون سرنا خالي شو و خالي به لب بر لب نايي نه چون ني…

داستان مرد ادارى و همكارش‏

يكى از رفقايمان نقل مى‏ كرد كه روز اول ماه رمضان بود، روزه گرفتيم رفتيم اداره و تازه با يك آقايى به اصطلاح هم ميز و آشنا شده بوديم. او هم روزه مى‏ گرفت. بعد از يكى دو ساعت آن رفيقم گفت: فلانى! من مى‏ خواهم يك تذكرى به شما بدهم. گفتم: بفرماييد. گفت: من خيلى از شما معذرت مى‏خواهم كه اين تذكر را مى‏دهم ول…

هرگز نبود ماهى اين سان همه زيبايى

هرگز نبود ماهى اين سان همه زيبايى سر زد ز افق نورى در کوچه شيدايى عطرى زده بر بستان آن ماه شکيبايى گسترده به زيبايى خالق ز کرم ماهى بر خوان کرم بينم حورى وش رعنايى آمد به سراى دل سى‌ روز شکيبايى هرگز نبود ماهى اين سان همه زيبايى هر صبح سحر آيد آيات سماواتى هر شام اذان گويد بر سفره مينايى ب…

وَ ما انَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ

سالى رفته بوديم نجف آباد اصفهان، ماه رمضان‏ بود، چون تعطيل بود و دوستان ما آنجا بودند به آنجا رفته بوديم. يادم هست كه آمدم از عرض خيابان رد بشوم، وسط خيابان كه رسيدم يك باباى دهاتى آمد جلوى مرا گرفت، گفت: آقا مسأله‏ اى دارم، مسأله مرا جواب بدهيد. گفتم: بگو. گفت: غسل جنابت به تن تعلق مى‏ گيرد يا به جون…

عالمي صائبي مذهب که به احترام ماه رمضان روزه مي گرفت

ابواسحق صابى از فضلا و نويسندگان معروف قرن چهارم هجرى است. مدتى در دربار خليفه عباسى و مدتى در دربار عزالدوله بختيار (از آل بويه) مستوفى بود.ابواسحق داراى كيش «صابى» بود كه به اصل «توحيد» ايمان دارند ولى به اصل «نبوت» معتقد نيستند. عزالدوله بختيار سعى فراوان كرد بلكه بتواند ابواسحق را راضى كند كه اسلام …

شب قدر است امشب

شب قدر است امشب   شب قدر است امشب مست مستم‌ اي خدا با تو شدم تا مست دانستم كه هستم اي خدا با تو در اين خلوت تو من يا من تو، انصاف از تو مي‌خواهم تو با من مست يا من مست هستم اي خدا با تو مخواه از من كه هرگز راه عقل و عافيت پويم كه من ديوانه از روز الستم اي خدا با تو دويدم سال‌…

در آمد بار ديگر ماه يزدان

در آمد بار ديگر ماه يزدان در آمد بار ديگر ماه يزدان به فرّ و شوکت و فيض فراوان صباح مکرمت گرديد طالع منوّر شد جهان از طلعت آن بهار توبه و آمرزش آمد مه ايمان و عيد حق پرستان نسيم مغفرت هر سو وزان است سحاب مرحمت باشد خروشان مه روزه است و هنگام عبادت خوشا حال نکوي روزه داران در آ در مکتب «…

حكمت روزه داشتـن بگـذار

باز هم گفته و شنيده شود صبرت آمــوزد و تسلط نفـس و ز تو شيطان تو رميده شود هر که صبرش ستون ايمان بود پشت‏ شيطان ازو خميده شود آفتــــاب ريــاضتي که ازو ميوه معرفت رسيده شود چه جلايي دهد به جوهر روح کادمي صافي و چکيـده شود بذل افطار سفره عدلي است که در آفــاق گستـــريده شود فق…

پيشکش مولا علي (عليه السلام)

پيشکش مولا علي (عليه السلام) زمين بالا گرفت از اتفاقي ناگهان سر را زمان طاقت نمي آورد موعود مقرر را جهان در بهت ... زن سمت حرم نزديک تر مي شد و کعبه مي گشود آغوش خود، ديوار را، در را خدا يک بار ديگر بر خودش ذکر "تبارک" گفت "تبارک" گفت بر خود، شاهکار بار ديگر را و تو مي آمدي ماه رجب…

برگ تحويل مي‏کند رمضان

 برگ تحويل مي‏کند رمضان برگ تحويل مي‏کند رمضان بار توديع بر دل اخوان يار ناديده سير زود برفت دير ننشست نازنين مهمان غادرالحب صحبة الاحباب فارق الخل عشرة الخلان ماه فرخنده روي بر پيچيد و عليک السلام يا رمضان الوداع اي زمان طاعت و خير مجلس ذکر و محفل قرآن مهر فرمان ايزدي بر لب نفس در بند و د…

بـاز هـواي سـحــرم آرزوســــت

بـاز هـواي سـحــرم آرزوســــت     بـاز هـواي سـحــرم آرزوســــت خـلـوت و مـژگـان تـرم آرزوسـت شـكـوه ي غـربـت نـبـرم ايـن زمـان دسـت تـــو و روي تـو ام آرزوســت خـسـتـه ام از ديـدن ايـن شـوره زار چـشـم شـقـايـق نـگـرم آرزوســـت واقـعـه ي ديـــدن روي تـــــو را ثـانـيـه اي بـيـشـتـرم آرزوسـت &nb…

خوشــــا دمي که رسـد آرزو به حد کمــال

    خوشــــا دمي که رسـد آرزو به حد کمــال خوشا شبي که به عاشق رسد پيام وصال تمـام عمــر اگر بگذرد به درد فــراق چه غم ،چو قلب بود از اميد مالا مال ز زندگاني هشتـــاد و چارسـاله به است شبي که ارزش آنست بيش از آن همه سال(*) دهند مژده مهمـانـي خــداي جليــل فرشتگان، به تشرف به بارگاه جلال…