نوشته‌ها

وسط كوچه

وسط كوچه راهتان را بست از خدا هم حيا نكرد اصلاً پاره كرد آن قباله را ملعون به همين اكتفا نكرد اصلاً   سرتان داد مي زد و مي گفت: خون به چشم ابوتراب كنم هرچقدر كينه از علي دارم همه را با زنش حساب كنم   يك نفر لات هم نبود آنجا؟! كه بگويد: به زن نزن سيلي با كف دست و پشت دست چپش دو كشيده زد…