اشاره:
ادوارد سعید، در مورد پیدایش مفهوم شرق مى گوید:
شرق شناسى به عنوان مجموعه اى از دانش و نظام باز نموده، توانست شرق را هم چون (دیگرى خاموش) تمدن اروپایى تصویر کند. خطى که براى جدا کردن شرق و غرب در جایى میان یونان و ترکیه کنونى کشیده شد، بیش از آن که یک واقعیت طبیعى باشد، یک اختراع (جغرافیایى خیالى) اروپایى بود.۱ با این تعریفى که از شرق ارائه شد، مفاهیم گوناگونى که شرق در نگره غربیان دارد به اجمال بیان مى کنیم:
۱. مفهوم جغرافیایى
در این مفهوم مراد از شرق، همان آسیا، خاورمیانه باستانى و دنیاى غیر اروپایى است.
۲. مفهوم ایدئولوژیکى
این معنا، شرق مسلمان را در برابر غرب مسیحى قرار مى دهد.
۳. مفهوم سیاسى
وقتى در یک مفهوم سیاسى از شرق صحبت مى شود، در واقع به خطرى اشاره شده است که دنیاى مسیحیت و غرب و جهان سرمایه دارى را تهدید مى کند و این خطر در حال حاضر در اسلام ـ سابقاً در سوسیالیسم ـ نهفته است.۲
با توجه به تعریف هاى یاد شده، مى توان به بن پایه هاى فکرى کتاب هاى مانند برخورد تمدن ها اثر هانتینگتون و تهدید اسلام نوشته اسپوزیتو پى برد.
پیدایش شرق شناسى
شرق شناسى به طور عملى ریشه تاریخى دارد و حتى مى توان رگه هاى آن را در یونان باستان جستجو کرد. مثلاً تاریخ هرودت را مى توان نوعى شرق شناسى خواند. ولى با تمامى اینها، شرق شناسى به صورت علمى مستقل در ۱۳۱۲ میلادى تحقق یافت. در این سال در (وین) در انجمن علماى مسیحى تصمیم گرفته شد که در دانشگاه هاى شهرهاى بزرگى مانند (پاریس)، (اکسفورد)، (سالامانکه)، (بولونى) و (اونییون) کرسى هاى زبان عربى، یونانى و عبرانى افتتاح گردد. مهره اصلى این تصمیم گیرى (ریمون لول) بود. به اعتقاد او با شناخت زبان عربى مى توان به راحتى در بین اعراب نفوذ کرد و آنان را به مسیحیت کشاند.۳
از تصمیم یاد شده مى توان چنین نتیجه گرفت که شرق شناسى قرون وسطایى جنبه تبشیرى داشته است. بعدها در عصر رنسانس شرق شناسى از حالت تبلیغ مذهبى خارج شد و در عصر روشنگرى (قرن هیجدهم) بود که شرق شناسى چهره واقعى خود را یافت. در این دوره مطابق فلسفه دکارتى، غربى ها خود را محور عالم دانستند و خود را معیار مطالعه فرهنگ ها و ملیت هاى دیگر قرار دادند. تقابل هاى دوگانه مکتب ساختارى، از محصولات فکرى عصر روشنگرى است که براساس آن غربى ها خود را سوژه و فاعل شناسایى و غیر خود را که در ضمن عامل شناخت خود نیز مى شد ـ تعریف الاشیاء باضدادها ـ متعلق شناسایى یا اوبژه فرض کردند و به تعبیر مرحوم فرید با مظهر اسمى خود که همان انسان مدارى و هیچ انگارى و با ادبیات خود که همان ادب الدنیاى صرف است به مطالعه فرهنگ هاى دیگر و به خصوص فرهنگ شرق که ادب الدین و الدنیا بر آن حاکم بود، دست یازیدند.۴ با همین ذهنیت، آنان علومى از قبیل انسان شناسى و مردم شناسى و هم چنین شرق شناسى را بنیان نهادند.
اصطلاح شرق شناسى براى اوّلین بار در سال ۱۷۶۹م. در فرهنگ انگلیسى اکسفورد به کار رفت و در سال ۱۸۳۸م. در فرهنگ علمى فرانسه درج گردید. در اندیشه اروپاییان، جهان شرق شامل همه ملت هایى است که در شرق قاره اروپا قرار دارد، که عبارتند از: خاور نزدیک و میانه و دور.۵
ادوارد سعید در شکل گیرى و تکوین شرق شناسى قرن هیجدهم از چهار جریان فکرى یاد مى کند:
الف) گسترش اروپا و نفوذ آن در شرق;
ب) مقایسه تاریخى; به این معنا که شرق شناسانى چون جورج سیل ـ مترجم قرآن به انگلیسى ـ و ادوارد گیبون، اطلاعات مربوط به شرق و دنیاى اسلام را در رابطه با غرب قرار مى دهند.
ج) علاقه و گرایش رمانتیکى به شرق; نظیر علاقه هردر، موزارت و گوته و دیگران.
د) طبقه بندى گروه هاى انسانى. به عنوان مثال لینه، طبیعت شناس سوئدى در ۱۷۵۸م. نوع بشر را به چهار دسته آمریکایى، اروپایى، آسیایى و آفریقایى تقسیم کرد.۶ هرچند این چهار جریان فکرى در شکل گیرى شرق شناسى مهم هستند، باید توجه داشت که همین جریان ها نیز به نوبه خود محصول نوع فکرى و جهان بینى مبتنى بر انسان مدارى غرب در عصر روشنگرى مى باشند. با این مختصر، در ادامه بحث، اشاره گذرایى به انگیزه هاى شرق شناسان کرده به اهداف آنان نظرى مى افکنیم:
انگیزه هاى شرق شناسان
انگیزه هاى شرق شناسان را دکتر محمدحسین على الصغیر به سه دسته تقسیم مى کند: ۱. کسانى که انگیزه هاى تبشیرى داشته اند. ۲. گروهى که اغراض و اهداف استعمارى داشته اند. ۳. دسته اى که صرفاً انگیزه هاى علمى، هدف آنها بوده است.۷
در مورد انگیزه هاى تبشیرى شرق شناسان، (رودى بارت) اظهار کرده که هدف اصلى تلاش هاى خاورشناسان، در سال هاى آغازین قرن دوازدهم میلادى و نیز در قرون بعدى، عبارت از همان (تبشیر) بوده است. وى تبشیر را چنین تعریف مى کند: (تبشیر یعنى به مسلمانان با زبان خودشان بباورانند که اسلام دین باطلى است و در عوض زمینه گرایش و جذب آنها را به دین مسیح فراهم سازند.۸ محمّد البهّى در کتاب المبشرون و المستشرقون فى موقفهم من الاسلام و دکتر بکرى امین در التعبیر الفنى فى القرآن مطالعات دقیقى در باب انگیزه هاى تبشیرى شرق شناسان انجام داده اند که به دلیل ضیق مجال از آوردن آراى آنها خوددارى مى کنیم.
از حقایق مسلم تاریخى، رابطه شرق شناسى با استعمار است. شرق شناسى راه را براى حضور و نفوذ استعمار هموار مى ساخت. گفته اند:
(آنتونى ایدن) نخست وزیر انگلستان در سال هاى ۱۹۵۵ـ۱۹۵۷، هیچ سیاستى را درباره شرق اتخاذ نمى کرد، مگر پس از این که با گروهى از استادان شرق شناس دانشگاه اکسفورد گفتگو مى کرد.۹
نجیب العقیقى که در باب استشراق بسیار کار کرده است، درباره روابط شرق شناسان و حکومت هاى استعمارى، سخن نغزى دارد:
هنگامى که حکومت هاى غربى، در صدد برقرارى روابط سیاسى با دولت هاى شرقى برآمدند، مستشرقان را دور و بر خود جمع کرده و آنها را محرم اسرار خود قرار دادند. ایشان را گاهى با الباس نظامى گرى و زمانى با مناصب دولتى روانه کشورهاى شرقى نمودند. حقوق فراوانى براى آنان در نظر گرفتند و با القاب پرطمطراقى به عضویت در مجامع علمى مفتخرشان ساختند…۱۰
در عوض این شرق شناسان نیز یافته هاى علمى خود را در اختیار دولت هاى استعمارى قرار داده و راه را جهت استعمار ملل شرق هموار ساختند.
البته در میان شرق شناسان، کسانى نیز هستند که با عشق و علاقه و با انگیزه هاى علمى مطالعه و تحقیق مى کنند. این گروه از شرق شناسان گاه از لحاظ دقت علمى و آگاهى به مراتب از دانشمندان شرقى قوى ترند. مرحوم میرزا محمّدخان قزوینى که خود در دقت علمى و مراتب دانش شخصیتى بى همتا بود و به آثار شرق شناسان نیز با دیده انتقاد مى نگریست و بعضى از آنها را (شارلاتان) مى نامید (چراغ تجربه، ص۴۷۸). قدرت علمى و آثار عده اى از مستشرقان و شیوه هاى تحقیقاتى دقیق آنها را مى ستاید و از آن میان افرادى چون مارکوارت و زاخائلو و براون را به نیکویى یاد کرده، آثار آنان را ارج مى نهد.
در این گردآورى، مقصود نگارنده معرفى آثارى است که مسلمانان و دیگران در مورد شرق شناسى به عنوان یک (معرفت) نگاشته اند و به نحوى از انحا در مورد انگیزه شرق شناسان و اهداف آنان سخن گفته و یا به نقد آرا و افکار آنها پرداخته و یا این که در باب فلسفه پیدایش شرق شناسى سخن رانده اند.
کتاب ها
۱. اجنحه المکر الثلاثه وخوافیها، التبشیر والاستشراق والاستعمار: دراسه وتحلیل وتوجیه. عبدالرحمن، حسن حنبکه المیدانى، دارالقلم ـ دمشق، چاپ چهارم، ۱۴۰۵.
۲. الاستشراق. دکتر ادوارد سعید. مترجم: کمال ابودیب، مؤسسه الابحاث العربیه، بیروت، ۱۹۸۴م.
۳. الاستشراق الالمانى: ماضیه ومستقبله. صلاح الدین المنجّد.
۴. الاستشراق الیوم: المستشرقون أقلّ درایه بأسرار اللغه العربیّه. محمود الغول.
۵. الاستشراق بین الموضوعیه والافتعالیه. قاسم السامرائى، دارالرفاعى، الریاض، ۱۴۰۳.
۶. الاستشراق: رساله استعمار تطور الصراع الغربى مع الاسلام. محمّد ابراهیم، الغیّومى.
۷. الاستشراق فى الفن الرمانسى الفرنسى. بیطار زینات.
۸. الاستشراق والاستشراق معکوساً.صادق جلال العظم، دارالحداثه ـ بیروت، ۱۹۸۱م.
۹. الاستشراق والتبشیر وصلاتهما بالامبریالیه العالمیّه. احمد ابراهیم خلیل، مکتبه الوعى الحرجى ـ قاهره، ۱۹۷۳م، ۱۹۳ص.
۱۰. الاستشراق والخلفیه الفکریه للصراع الحضارى. دکتر محمود حمدى، زقزوق، سلسله کتاب الامه القطریه.
۱۱. الاستشراق والمستشرقون. عدنان محمّد وزان، رابطه العالم الاسلامى ـ مکه المکرمه، ۱۴۰۴، ۲۲۱ص.
۱۲. الاستشراق والمستشرقون فى الأدبیات العربیّه. على بن ابراهیم، النمله، مرکز الملک فیصل للبحوث والدراسات الاسلامیه ـ الریاض، ۱۴۱۳، ۳۳۶ص.
۱۳. اسرار عقب ماندگى شرق. ناصر مکارم، شیرازى، انتشارات نسل جوان ـ قم، ۱۳۴۸.
۱۴. الاسلام والمستشرقون. ابوالحسن، الندوى.
۱۵. الاسلام والمستشرقون. دکتر عبدالجلیل شلبى، القاهره، ۱۹۷۷.
۱۶. الاسلام والمستشرقون. محمود حمدى، زقزوق، مکتبه وهبه ـ القاهره، ۱۴۰۴.
۱۷. الاستشراق والمستشرقون. دکتر مصطفى، السباعى.
۱۸. أضواء على اخطاء المستشرقین فى المعجم المفهرس لألفاظ الحدیث النبوى. سعد المرصفى، دارالقلم ـ الکویت، ۱۴۰۸، ۲۱۰ص.
۱۹. أضواء على الاستشراق. محمّد عبدالفتاح، علیان، دارالبحوث العلمیه ـ الکویت، ۱۴۰۰هـ.ق.
۲۰. انتاج المستشرقین واثره فى الفکر الاسلامى. مالک بن نبى، دارالارشاد، بیروت.
۲۱. التبشیر والاستشراق. محمد عزت، الطهطاوى. این کتاب در قاهره به طبع رسیده است.
۲۲. خاورشناسان و پژوهش هاى قرآنى. دکتر محمّدحسین على، الصغیر. مترجم: محمد صادق شریعت، مؤسسه مطلع الفجر، چاپ اوّل، ۱۳۷۲.
۲۳. خاورشناسى در روسیه و اروپا. بارتولد. مترجم: حمزه سردادور، انتشارات ابن سینا، چاپ اوّل، ۱۳۵۱، ۳۵۹ص.
۲۴. خاورشناسى و توطئه خاورشناسان. مریم جمیله (مارگرت مارکوس) مترجم: سید غلامرضا، سعیدى، دارالتبلیغ اسلامى، قم، ۱۳۵۱هـ.ق.، ۳۱۸ص.
۲۵. رؤیه الاسلامیه للاستشراق. احمد، عبدالحمید غراب، المنتدى الاسلامى، لندن، ۱۴۱۱هـ.ق.
۲۶. سموم الاستشراق فى العلوم الاسلامیّه. انور الجندى، دارالجیل، بیروت، ۱۴۰۵هـ.ق، ۲۱۳ص.
۲۷. سیر تاریخى و ارزیابى اندیشه شرق شناسى. دکتر محمّد دسوقى. مترجم: دکتر محمود رضا افتخارزاده، نشر هزاران، تهران، ۱۳۷۶هـ.ق.
۲۸. شرق شناسى. ادوارد سعید، مترجم: دکتر عبدالرحیم، گواهى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۱هـ.ق.، ۱۱«۶۲۱ص.
۲۹. شرق شناسى [شرقى که آفریده غرب است]. ادوارد سعید. مترجم: دکتر اصغر عسکرى خانقاه و دکتر حامد فولادوند، انتشارات عطایى، تهران، ۱۳۶۱، ۹۶ص.
۳۰. شرق شناسى و شرق شناسى وارونه. صادق جلال العظم، انتشارات دانشگاه اکسفورد، ۱۹۸۱م. نام اصلى کتاب (orientalism and orientalism in Reverse) مى باشد.
۳۱. صور استشراقیه. دکتر عبدالجلیل شلبى.
۳۲. الظاهره الاستشراقیه وأثرها على الدراسات الاسلامیّه. دکتر سامى سالم الحاج، مرکز دراسات العالم الاسلامى، مالت.
۳۳. فرهنگ خاورشناسان. ابوالقاسم سحاب، انتشارات (کتاب سحاب). در این کتاب به شرح حال دانشمندان ایران شناس و مستشرقین به دید مثبت پرداخته شده است.
۳۴. فرهنگ کامل خاورشناسان. عبدالرحمان، بدوى. مترجم: شکراللّه خاکرند، دفتر تبلیغات اسلامى، قم، ۱۳۷۵.
۳۵. فلسفه الاستشراق وأثرها فى الأدب العربى المعاصر. دکتر احمد سمایلوفتش، دارالمعارف، قاهره، ۱۹۸۰م.
۳۶. الفکر الاستشراقى، تاریخه وتقویمه. دکتر محمّد الدسوقى، مؤسسه التوحید للنشر الثقافى، بیروت، چاپ اوّل، ۱۴۱۶هـ.ق.
۳۷. قوى الشرّ المتحالفه: الاستشراق، التبشیر، الاستعمار وموقفها من الاسلام والمسلمین. محمّد محمّد الدهان، دارالوفاء، المنصوره، طبع دوم، ۱۴۰۸.
۳۸. مجموعه مقالات تحقیقى خاورشناسى. دانشگاه تهران، ۱۳۴۴. این مجموعه مقالات به (هانرى ماسه) اهدا شده است.
۳۹. المبشرون والمستشرقون فى موقفهم من الاسلام. محمّد البهیّ. این کتاب آثار شرق شناسان را به نقد کشیده و دکتر محمّد یحیى هاشمى نیز کتابى نوشته و این کتاب را نقد کرده است.
۴۰. المستشرقون. نجیب العقیقى، دارالمعارف، قاهره، ۱۹۷۰م. این کتاب بزرگترین اثرى است که در رابطه با شرق شناسى در سه جلد تدوین شده است.
۴۱. المستشرقون الألمان تراجمهم وما أسهموا به فى الدراسات العربیّه. صلاح الدین، المنجد، دارالکتاب الجدید، ۱۹۸۲م.
۴۲. المستشرقون البریطانیون. آرتور. جان. آربرى. مترجم: محمّد دسوقى، نویهى. این کتاب ترجمه اى است از کتاب British orientalists که در لندن به سال ۱۹۴۳ به طبع رسیده است.
۴۳. المستشرقون الناطقون بالانجلیزیه. عبداللطیف، طیباوى. مترجم: فتحى عثمان، جامعه الامام محمّد بن سعود الاسلامیّه، الریاض، ۱۴۱۱هـ.ق.
اصل این کتاب به زبان انگلیسى است و یکبار نیز به قلم قاسم سامرایى به عربى ترجمه شده است.
۴۴. المستشرقون مالهم وما علیهم. دکتر عمر فروخ.
۴۵. المستشرقون والاسلام. ابراهیم اللبان، الأزهر، قاهره، ۱۳۹۰هـ.ق.
۴۶. المستشرقون والاسلام. زکریا هاشم.
۴۷. المستشرقون والتاریخ الاسلامى. دکتر على حسنى الخربوطلى، قاهره، ۱۹۷۰م.
۴۸. المستشرقون والتراث. دکتر عبدالعظیم الدیب، دارالوفاء، المنصوره.
۴۹. المستشرقون والدراسات الاسلامیه. محمّد عبداللّه، ملیبارى، دارالرفاعى، الریاض، ۱۴۱۰هـ.ق.
۵۰. المستشرقون والدراسات القرآنیه. دکتر محمّد حسین على الصغیر، المؤسسه الجامعیه للدراست والنشر والتوزیع، طبع دوم، ۱۹۸۶م، ۱۳۱ص.
۵۱. المستشرقون وتاریخ صلتهم بالعربیّه، بحث فى الجذور التاریخیه للظاهره الاستشراقیه. دکتر اسماعیل احمد عمایره، دارحنین، عمان، ۱۹۹م، ۷۹ص.
۵۲. المستشرقون ومناهجهم اللغویه ـ المنهج التاریخى والمنهج المقارن والمنهج الوصفى والمنهج الاحصائى. دکتر اسماعیل احمد عمایره، دارحنین، عمان.
۵۳. المستشرقون ونظریاتهم فى نشأه الدراسات اللغویّه العربیّه. دکتر اسماعیل احمد عمایره، دارحنین، عمان.
۵۴. مصادر المعلومات عن الاستشراق والمستشرقین. على بن ابراهیم، النمله، مکتبه الملک فهد الوطنیّه، ۱۴۱۴هـ.ق.
۵۵. مطالعات شرقى در بریتانیاى کبیر. اچ.ا.ر. گیب، انتشارات دانشگاه هاروارد، ماساچوست، ۱۹۵۱. این کتاب رساله اى است در هشتاد صفحه که در (خاورمیانه و قدرت هاى بزرگ) ریچارد فراى به طبع رسیده است.
۵۶. المنتقى من دراسات المستشرقین. دکتر صلاح الدین المنجد.
۵۷. موسوعه المستشرقین. عبدالرحمن، البدوى، دارالعلم للملایین، طبع دوم، ۱۹۸۹م.
۵۸. موقف المستشرقین بین المشارقه. دکتر صبحى ناصر حسین، سلسله کتب الثقافه المقارنه، بغداد.
۵۹.نظرات الاستشراقیه. دکتر محمّد غلاب، قاهره.
۶۰. نقد آثار خاورشناسان. مصطفى حسینى طباطبایى، انتشارات چاپ بخش، چاپ اوّل، ۱۳۷۵، ۲۲۳ص.
۶۱. نقد آراء و افکار اسلام شناسان آلمانى. سید حسین موسویان، دفتر مطالعات سیاسى.
۶۲. نقد الاستشراق و آزمه الثقافه العربیه المعاصره. فؤاد زکریا.
۶۳. نموذج من تهافت الاستدلال فى دراسات المستشرقین. شاکر محمود، عبدالمنعم.
پی نوشت:
۱. روشنفکران ایرانى و غرب، ص۱۸.
۲. ر.ک: شرق شناسى، ص۵ و۴.
۳. همان، ص۵.
۴. فرهنگ و زندگى. شماره ۷، مقاله (چند پرسش در باب فرهنگ شرق)، ص۳۲.
۵. ر.ک: سیر تاریخى و ارزیابى اندیشه شرق شناسى، ص۸۸.
۶. شرق شناسى، مقدمه، ص۸.
۷. خاورشناسان و پژوهش هاى قرآنى، ص۱۷.
۸. همان، ص۱۸.
۹. سیر تاریخى و ارزیابى اندیشه شرق شناسى، ص۸۸.
۱۰. المستشرقون، ص۱۱۴۹.
منبع:فصلنامه آینه پژوهش،شماره۵۹
نویسنده:حمید خوشنویس