«فحق الوالد على الولذ ان یطیعه فى کل شىء الا فى معصیه الله سبحانه»
در کلمات قصار ۳۹۱ مىفرماید: پس حق پدر بر فرزند آنست که پدر را در هر چیز اطاعت و پیروى نماید مگر در نافرمانى از خداوند سبحان «که در نافرمانى خدا طاعت پدر واجب نیست».
یکى از ضروریات دین نیکى به پدر و مادر، و اطاعت آن دو، و نیازردن ایشان است که صریح قرآن کریم است که در چندین آیه پس از امر به پرستش پروردگار و شریک قرار ندادن براى او، امر باحسان به پدر و مادر فرموده، که احسان معنى لغوى آن نیکویی کردن درباره کسى و نیکى کردن و نیکى و بخشش است اما درباره پدر و مادر چند معنى شده است نیکو با ایشان معاشرت کردن، به مشقت نینداختن آن دوست به چیزى که احتیاج بآن دارند بلکه قبل از احتیاج حاجت ایشان را بر آوردن، بزرگ داشتن آن دو، و مهربانى کردن و دعاى خیر و انفاق نیکو در حق ایشان رعایت کردن و گفتار نیکو و تواضع و فروتنى براى ایشان کردنست که در این جا به یک آیه اکتفا مىکنم. در سوره اسراء آیه ۲۵ مىفرماید: «و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ربیانى صغیرا» و حکم کرده پروردگار تو به آن که مىپرستید یعنى تو و امت تو پرستش منمائید مگر او را، و امر کرد خداى به آن که به پدر و مادر نیکویی کنید نیکویی کردنى، اگر البته نزد تو یکى از پدر و مادر یا هر دو به پیرى برسند یعنى چندان زیست کنند که پیر و محتاج خدمت تو گردند پس مگو به ایشان اف که این کلمه را کسى مىگوید که از چیزى به تنگ آید یعنى از ایشان بتنگ میا، و صحبت ایشان را گران مشمار، و زجر مکن و بانگ مزن بر ایشان، سخن ایشان را جواب درشت باز مده و به ایشان سخن نیکو بگو از روى ادب و حرمت یعنى ایشان را بنام مخوان بلکه بگو اى پدر، اى مادر، و فرو گیر بر ایشان بال تذلل و تواضع را یعنى فرود آور براى پدر و مادر بال خود را که ذلیل و فروتنى باشد مراد آنست که با ایشان تکبر و بزرگى مکن بلکه فروتنى کن و ملایمت نماى از فرط بخشش تو بر ایشان، براى آن که دیروز تو در تربیت محتاج ایشان بودى، امروز ایشان در خدمت محتاج تواند، و بگو اى پروردگار من رحم کن و ببخشاى بر ایشان همچنان که پروردند مرا در حالى که خرد سال بودم».
احایث در فضیلت احسان و بر یعنى فرمانبردارى از پدر و مادر، و در مذمت عقوق یعنى آزردن و نافرمانى کردن پدر و مادر از حد تواتر گذشته که به چند حدیث اشاره مىشود. شیخ حر عاملى(ره) در جواهر السنیه بسندش از حضرت صادق(علیه السلام) ” روایت کرده فرمود: بین اوقاتى که موسى(علیه السلام) با پروردگارش مناجات مىکرد ناگهان مردى را زیر سایه عرش خدا دید گفت: پروردگارا این کسى که عرش تو بر او سایه افکنده کیست؟ وحى آمد: اى موسى این جوان نیکى کننده و اطاعت کننده از پدر و مادرش مىباشد و به سخن چینى نمىرود «این دو خصلت باعث شده که عرش خدا بر او سایه افکنده».
در روضه الواعظین رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: بالاى هر نیکى، نیکى کردنى است تا آن که انسان در راه خدا کشته شود چون در راه خداى تعالى کشه شد بالاى آن نیکى نیست و فوق هر عقوق و نافرمانى و آزردنى عقوقى است. تا این که شخص یکى از پدر و مادرش را بکشد چون یکى از آن دو را کشت بالاى آن عقوقى نیست.
و باز فرمود: خشنودى خدا با خشنودى پدر و مادر است و خشم خدا با خشم پدر و مادر است. و نیز فرمود: نیست فرزند نیکو و مطیعى که بنظر رحمت و مهربانى به پدر و مادر بنگرد مگر براى او به هر نگاهى پاداش حج پذیرفته شده باشد “اصحاب” عرض کردند: اى رسول خدا، اگر چه هر روز صد مرتبه نگاه کند؟ فرمود: بلى خدا بزرگتر است از این که صفاتش وصف شود و مبرى از نقص است “یعنى اگر صد مرتبه هم نگاه کند صد حج مقبول براى او نوشته شود”.
و باز فرمود: کسى که نیکى و اطاعت کند پدر و مادرش را خدا به عمر او بیافزاید. در اصول کافى موسى بن جعفر(علیه السلام) فرمود: مردى از رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) پرسید: حق پدر بر فرزندش چیست؟ فرمود: او را بنامش نخواند و جلوش راه نرود و پیش از او ننشیند و باعث دشنام او نشود “یعنى کارى نکند که مردم پدرش را دشنام دهند”.
در همان کتاب، امام صادق(علیه السلام) فرمود: مردى از شما را چه مانع مىشود که به پدر و مادرش نیکى کند زنده باشند یا مرده، که از جانب آنها نماز بخواند و صدقه دهد و حج گذارد و روزه بگیرد، تا آنچه کرده ثوابش از آنها باشد و مانند آن هم براى خود او، و تا خداى عزوجل به وسیله احسان و صله او، خیر و فراوانى برایش زیاد کند.
در همان کتاب حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: هر کس به پدر و مادرش نظر دشمنى کند در صورتى که آن دو به او ستم کرده باشند خداوند نمازش را نپذیرد “چه برسد بانیکه به او ستم نکرده باشند”
و باز فرمود: اگر خداوند چیزى را “در آزردن پدر و مادر” کمتر از اف مىدانست، از آن نهى مىکرد و آن کمترین مراتب آزردن است و از جمله ى آزردن است که کسى به پدر و مادر خود خیره نگاه کند.
در جامع الاخبار رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: خوابیدنت روى تخت نزد پدر و مادرت براى نیکى کردن آن دو بهتر از جهاد تو با شمشیر در راه خداست.
در بحار الانوار از قصص الانبیاء به سندش از حضرت باقر(علیه السلام) روایت کرده فرمود: در بنى اسرائیل عابدى بود نامش جریح بود در صومعه ى عبادت مىکرد. روزى مادرش نزد او آمد در حالى که نماز مىخواند او را صدا زد جواب نداد. مادر رفت، مجدد آمد او را صدا زد، به او توجهى نکرد پس برگشت دفعه سوم آمد او را صدا زد جواب نداد و به او صحبت نکرد. پس بازگشت در حالى که مىگفت از اله بنى اسرائیل مىخواهم که تو را نصرت و یارى نفرماید، چون فردا شد زن بدکارى آمد نزد صومعه او نشست در حالى که درد زایمان او را گرفت بود پس ادعا کرد که این بچه از جریح است، در بنى اسرائیل خبر آن آشکار شد که کسى که مردم را از زنا ملامت مىکرد خود زنا کرده، سلطان امر کرد که او را به دار زنند، مادر او نزدش آمد لطمه به صورت خود مىزد، به مادر گفت: ساکت باش! جز این نیست این حال من از نفرین توست، مردم چون آن را از او شنیدند گفتند: چگونه آن براى ما ثابت مىشود و از چه راهى آن را بدانیم؟ گفت: بچه را بیاورید، آوردند او را، پس بچه را گرفت و گفت: پدرت کیست؟ بچه “به سخن آمد” گفت: فلان چوپان از بنى فلان، پس خدا آشکار ساخت دروغ کسانى را که درباره ى جریح گفته بودند، پس جریح قسم خورد که از مادرش جدا نشود و او را خدمت کند.
در اصول کافى به سندش از حضرت باقر(علیه السلام) روایت کرده فرمود: همانا بنده اى نسبت به پدر و مادر خویش در زمان حیاتشان نیکوکار است سپس آنها مىمیرند و او بدهى آنها را نمىپردازد و براى آنها آمرزش نمىخواهد پس خدا او را عاق و نافرمان مىنویسد، و بنده دیگر در زمان حیات پدر و مادر خود، عاق آنها است و نسبت به آنها نیکى نمىکند، ولى چون مردند بدهى آنها را مىپردازد و براى آنها آمرزش مىخواهد و خداى عزوجل او را نیکوکار مىنویسد.
در همان کتاب به سندش از حضرت صادق(علیه السلام) روایت کرده فرمود: چون روز قیامت شود، پرده اى از پردههاى بهشت را کنار زنند، پس هر جاندارى بوى آن را از مسافت پانصد سال راه بشنود، جز یک دسته، “یعقوب بن شعیب گوید” عرض کردم: آنها کیانند؟ فرمود: آن که عاق والدین خود باشد.
در روضه الواعظین پیغمبر(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: به عاق والدین گفته مىشود آنچه مىخواهى عمل کن، پس به درستى که من تو را نمىبخشم، و به نیکى کننده به پدر و مادر هم گفته مىشود هر چه مىخواهى عمل کن پس به درستى که من تو را مىبخشم.
در سفینه البحار از شهید “ره” در قواعد نقل مىکند فرمود: شکى نیست که آنچه “از حقوق” بر اجانب حرام یا واجب مىباشد براى پدر و مادر هم واجب و حرام است و پدر و مادر امورى مخصوص خودشان است:
۱- سفر مباح و مستحب بدون اذن آن دو حرام است.
۲- بعضى از علماء گفته اند فرمانبردارى آن دو در هر کارى اگر چه شبهه ناک است بخورد، یا بخورد براى اینکه اطاعت آن دو واجب است و ترک شبهه مستحب است.
۳- اگر وقت نماز او را به کارى خواندند نماز را تاخیر اندازد و اطاعت آن دو را بکند.
۴- پدر و مادر مىتوانند در بعضى اوقات فرزند را از جماعت منع کنند.
۵- پدر و مادر مىتوانند او را از جهاد با تعیین نشدن آن “از طرف امام(علیه السلام)” منع کنند “زیرا جهاد واجب کفایى است و اگر امام(علیه السلام) کسى را امر بآن کند واجب عینى مىشود که در واجب عینى پدر و مادر نمىتوانند فرزند را منع کنند”
۶- اقرب این که براى آن دوست از منع کردن واجب کفائى هر گاه علم یا گمان به قیام کردن غیر دارد.
۷- برخى از علماء گفته اند اگر او در نماز نافله باشد و پدر و مادر او را بخوانند نماز را قطع کند بدلیل روایت جریح.
۸- ترک کردن روزه مستحبى است اگر پدر اجازه ندهد و درباره مادر واقف به نصى نشدم.
در همان کتاب از محقق اردبیلى قدس سره نقل مىکند فرمود: عقل و نقل، دلالت دارند بر حرام بودن عقوق و نافرمانى پدر و مادر، و از آیات و اخبار واجب بودن متابعت و فرمانبردارى پدر و مادر فهمیده مىشود.
در همان کتاب على بن الحسین(علیه السلام) فرمود: مردى نزد پیغمبر(صلى الله علیه و آله و سلم) آمد عرض کرد: اى رسول خدا! عمل قبیحى نیست که من انجام نداده باشم آیا براى من توبه اى هست؟ رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: آیا یکى از پدر و مادرت زندهاند؟ عرض کرد: پدرم زنده است، فرمود: برو به او نیکى کن، راوى گفت: چون روى گردانید “که برود” رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر مادرش بود “یعنى اگر مادرش زنده بود و به او نیکى مىکرد زودتر توبهاش پذیرفته مىشد”.
پس اى برادر و خواهر! تا مىتوانى به پدر و مادر خود نیکى و مهربانى کن و از اذیت و آزار و نافرمانى آنها و بىاحترامى به آنها حذر کن که اثرش اگر چه جزیى باشد به تو خواهد رسید. جایى که پیغمبر خدا حضرت یوسف(علیه السلام) بر اثر جزیى بىاحترامى به پدرش حضرت یعقوب(علیه السلام) نبوت از صلبش خارج مىشود چگونه بىاحترامىها و نافرمانیهاى ما اثرش به ما نرسد.
منبع: سایت مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها)