اشاره:

از اساسی‌ترین مفاهیم دینی ، موضوع مبدأ و معاد است.  اعتقاد به مبدآ یعنی اعتقاد به خدای متعال که  خالق همه هستی است و اعتقاد به معاد یعنی اعتقاد به به قیامت و روز رستاخیز. این دو اصل از اصول ادیان الهی و آسمانی به شمار می آید. دینی که از دو اصل عاری باشد نمی تواند از ادیان آسمانی باشد. در اینجا سؤالی درباره آیین بهائیت پدید می آید که به آن اشاره شده است.

 

بهائیت دین خود را آسمانی می دانند و حسینعلی و علی محمد باب را به عنوان پیامبران الهی پذیرفته اند و کتابهای آنان را کتابهای آسمانی تلقی نموده اند. در تمام ادیان آسمانی بر  مبدأ و معاد تأکید شده  و محور آموزه های پیامبران الهی می باشد.

 اما این فرقه توضیحی در مورد مبدأ عالم و انسان نمی‌دهد. معلوم نیست قائل به توحید است یا ثنوی‌گرا یا هم‌چون بودیسم منکر مبدأ است یا چون شمن‎‌پرست‌ها به مظاهر طبیعت را پرستش می ‌کند تنها چیزی که در تاریخ این فرقه به چشم می‌خورد ادعای الوهیت میرزا حسینعلی بهاء است وی در کتاب اقدس خود ص ۱ خویشتن را منبع وحی و تجلّی خدا معرفی کرده مدعی می‌شود که خداوند خلقت و تدبیر جهان را به او سپرده است و در کتاب ایام تسعه ص ۵۰ درباره روز تولد خود می‌گوید: فیا حبّدا هذا الفجر الذی فیه ولد من لم یلد و لم یولد،[۱] و یا در جای دیگر می‌گوید: خدایی هستم که در سایه‌های ابر فرود آمدم تا جهانیان را زنده گردانم.[۲] و اینها تنها مطالبی است که بهائیان در مورد خدای خود ارائه می‌دهند ولی توضیحی در کمّ و کیف آن ندارد و نمی‌گویند که چرا خدایشان نتوانست در ایران بماند و بعد از مدتی زندانی شدن و تبعید نهایتاً در عکّا مرد. مگر خدا می‌میرد و بندگان خود را بی‌خدا می‌گذارد؟!

بهائیان علاوه بر مسأله مبدأ در مورد معاد هم مطلبی ارائه نکرده‌اند و یک محقق نمی‌تواند بگوید آیا آنان قائل به معاد هستند یا تناسخ را می‌پذیرند اگر معاد را قبول دارند کمّ و کیف آن چگونه است؟ خلاصه این که یک بهایی نمی‌داند در مقابل این سؤال که از کجا آمده و به کجا خواهد رفت جوابی ارائه دهد.

پی نوشت:

[۱]  .  کتاب ماجرای باب و بهاء، ص ۳۴۲، سید مصطفی طباطبائی، نشر روزنه، تهران، ۱۳۸۰.

[۲]   . سلطان‌زاده، رضا، سیری در کتاب‌های بهائیان، ص ۱۵۸، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم.