اشاره:

منابع اخلاق منحصر در عقل، فطرت و شریعت الهی است. بدون شریعت الهی فطرت و عقل انسان پاسخگوی همه نیازهای اخلاق نیست. امامانی اهل بیت که از سوی خداوند پاک و معصوم خلق شده اند و آیه تطهیر در شأن آنان نازل گردیده جامع همه فضایل اخلاقی است. در این مقاله به گوشه ای از فضایل اخلاقی امام کاظم(علیه‌السلام) اشاره شده است.

 

زهد و عبادت :

آن حضرت به گواهی تاریخ عابدترین مردم زمان خویش بود، لحظه ای از ذکر خداوند تعالی غافل نبود و روز و شب به قیام و رکوع و سجود می پرداخت، خصوصا در زمانی که در زندان عباسیان اسیر بود، آنقدر عبادت می کرد که قدمهای مبارکش ورم می نمود و در مقام شکر الهی می فرمود: خداوندا من از تو برای عبادت فراغتی می خواستم، حمد و سپاس شایسته توست که این فراغت را برایم فراهم نمودی! این عبادت عاشقانه و خالصانه آنچنان از سر خلوص و صفا بود که حتّی زندانبانها را به گریه و خضوع وامی داشت و بعضا آنها را نادم و توبه کار می کرد، همین عبادت خالصانه و عابدانه به آن حضرت قدرت تحمّل می بخشید و نماز در قلب سیاهچالهای جبّاران عباسی تنها مونس و همدم آن بزرگوار بود.

بخشش و کرم بی نظیر :

امام کاظم (علیه‌السلام) در صله رحم و رسیدگی و تفقّد به فقراء شهره آفاق بود، کیسه های ۳۰۰ دیناری آن حضرت که آن را به مناسبتهای مختلف به دوست و آشنا و یا به بیگانه و خصم می بخشید زبانزد خاص و عام بود، امام (علیه‌السلام) به وسیله همین بخششها قلبهای منکران و معاندان را نیز بسوی خود مایل می نمود و آنها با دیدن اخلاق کریمانه و سخاوت بی مانند آن حضرت شیفته و مطیع آن حضرت می گشتند.

علم و دانش امام (علیه‌السلام)

دانش آن حضرت از سرچشمه زلال وحی و از دانش جدّ بزرگوارشان رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) و امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) نشأت می گرفت، این نوع از دانش به جهت ارتباط با مرکز علم و دانش عالم وجود، کاملا منطبق بر حقیقت و واقعیّت هستی است و عین حقّ و حقیقت می باشد.

دانش امام از جانب خداست و هیچ چیز در آسمانها و زمین از محدوده علم الهی خارج نیست و این دانش از همان ابتدای کودکی به امام افاضه می شود.

صفای روحی و معرفت الهی در امام به اوج خود رسیده و به اذن الهی دنیا و سراسر عالم وجود تماما تحت سلطه ایشانست، همان طور که گفتیم این علم در مورد امام کاظم (علیه‌السلام) به علّت وجود شرایط خاصّ زمانی، ظهور و بروز بیشتری یافته و مردم از علوم غیبی آن حضرت بهره بیشتری برده اند.

شجاعت و پایداری امام (علیه‌السلام)

امام کاظم (علیه‌السلام) با همان قدرت و اراده بزرگی که پیامبران و سایر ائمه علیهم السلام از آن برخوردار بودند، رسالت انبیاء را به عهده گرفته و با تمام مظاهر طغیان و استکبار و فساد، با اتّکا بر پروردگار جهانیان به مقابله برخاست و شجاعانه در برابر همه فشارها و آزارهای بنی عباس مقاومت ورزید.

به عنوان نمونه، روزی فضل بن ربیع وزیر هارون به نزد آن حضرت آمد و با گستاخی گفت: (ای ابو ابراهیم، برای مجازات آماده باش!).

امام (علیه‌السلام) در نهایت آرامش و طمأنینه فرمود: آیا مالک دنیا و آخرت پشتیبان من نیست؟ ان شاء اللَّه امروز نمی توانید به من آسیبی برسانید! همچنین روزی امام کاظم (علیه‌السلام) در مجلس هارون حاضر بود، هارون برای آنکه به پندار خود امام را محکوم کند، با گستاخی گفت: چرا شما اولاد علی اعتقاد دارید که از ما فرزندان عباس برترید؟ در حالی که ما هر دو از فرزندان هاشم و از یک شجره هستیم؟

امام (علیه‌السلام) فرمود: چون ما از شما به پیامبر خدا نزدیکتریم.

هارون گفت: چگونه؟ امام (علیه‌السلام) فرمود: چون پدر ما ابو طالب با پدر رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) از یک پدر و مادرند، ولی عباس پدر شما تنها از سوی پدر نسبت دارد.

هارون گفت: وقتی رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) از دنیا رفت، پدر شما ابو طالب از دنیا رفته بود، ولی پدر ما عباس زنده بود و معلوم است که تا عمو زنده باشد به پسر عمو که شما هستید ارثی نمی رسد.

امام (علیه‌السلام) فرمود: تا وقتی که فرزند باشد به عمو ارث نمی رسد، پس وقتی فاطمه زهرا (س) مادر ما زنده بود، عباس که پدر شماست ارث نمی برد.

هارون که در برهان شکست خورده بود این بار گفت: چرا به مردم اجازه می دهید شما را فرزند رسول اللَّه بخوانند، در صورتی که شما فرزندان علی هستید و هر کس به پدر نسبت داده می شود، امّا پیامبر جدّ مادری شماست.

امام (علیه‌السلام) با آرامش و لبخند فرمود: اگر پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) زنده شود و از دختر شما خواستگاری کند، آیا حاضرید دختر خود را به او بدهید؟

هارون گفت: البته با کمال افتخار.

امام (علیه‌السلام) فرمود: امّا من نمی توانم دخترم را به پیامبر بدهم، هارون گفت: چرا؟

امام (علیه‌السلام) فرمود: چون او پدر من است گر چه از طرف مادر باشد، ولی پدر تو نیست، پس من می توانم خود و فرزندانم را فرزند رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) بدانم.

این بار هارون شرمنده و خجل شد و برای آنکه حفظ ظاهر کند، از امام خواست هر تقاضایی دارند مطرح کنند تا هارون به انجام رساند، امام (علیه‌السلام) فرمود: من از شما چیزی نمی خواهم، شما بگذارید ما آزاد باشیم و به کار خود مشغول شویم.

بردباری و کظم غیظ

امام کاظم (علیه‌السلام) در بردباری و حلم زبانزد مردم بود، روزی امام مشغول وضو گرفتن بود، کنیزی که ظرف آب را برای امام نگهداشته بود، دچار لغزش شد و ظرف آب بر سر امام اصابت کرد و امام را مجروح نمود، کنیز از ترس به لرزه افتاد، امّا با موقعیّت شناسی گفت: (و الکاظمین الغیظ) امام (علیه‌السلام) فرمود: خشم خود را فرو بردم، کنیز گفت: (و العافین عن الناس)، امام (علیه‌السلام) فرمود: از تقصیر تو گذشتم، کنیز گفت: «و اللَّه یحب المحسنین» امام (علیه‌السلام) فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم!

شهادت امام (علیه السلام)

گفتیم که امام کاظم (علیه‌السلام) به دستور هارون الرشید سالها در زندانهای گوناگون زندانی بود و هر چند گاهی هارون از زندانبان امام می خواست تا او را شهید کنند، امّا آنها پس از مدّتی تحت تأثیر روحانیّت و قداست امام قرار می گرفتند و نمی توانستند نقشه های هارون را عملی کنند، لذا هارون مجبور می شد، زندان امام را تعویض کند.

سرانجام هارون زندانبانی امام را به مردی سنگدل و زنازاده به نام سندی بن شاهک سپرد و با تطمیع و وعده های گوناگون آن مرد شقی قبول کرد، امام (علیه‌السلام) را به شهادت برساند، به همین منظور غذای امام کاظم (علیه‌السلام) را مسموم کرد و امام در نهایت مظلومیّت در کنج زندان دعوت حقّ را لبیک گفت.

هارون الرشید کوشید تا با گواهان دروغین مرگ امام را در زندان مرگی طبیعی جلوه دهد، بنا بر این فقها و چهره های سرشناس بغداد را بر جنازه امام حاضر کرد تا گواهی دهند اثری از شکنجه بر پیکر آن حضرت نیست و مرگ امام مرگی طبیعی بوده است، آنها نیز از بیم جان به دروغ گواهی دادند، سپس ندا در دادند، که: این جنازه موسی بن جعفر امام رافضیان است که آنها ادّعا می کردند او نمی میرد! آنگاه کوشیدند تا امام را مخفیانه و بدون تشریفات به خاک بسپارند، امّا مردم که کم کم از وقوع این جنایت آگاه شده بودند، شورشی پدید آوردند و هارون ناگزیر شد حضرت را طیّ مراسمی رسمی به خاک بسپارند و خود به صف عزاداران پیوست و در مراسم دفن امام شرکت جست، سرانجام پیکر پاک آن اسوه حقّ در میان اندوه و شیون مردم در کاظمین (نزدیک بغداد) به خاک سپرده شد، سلام خدا و ملائکه الهی و انبیاء و اولیاء حقّ و همه مؤمنان راستین بر او باد.

بخشی از کلام گهربار امام (علیه السلام)

با خواسته نفست مخالفت کن، زیرا پیوسته در منظر پروردگار هستی.

– کمال انسان در خردمندی است.

– بهترین شما کسی است که اخلاقش بهتر از سایرین باشد.

– هر کس به خدا توکّل کند، خداوند او را از هر شرّ و بدی حفظ می کند.

– در دین خدا تفقّه بیابید که فهم در دین کلید هر بصیرت و کمال عبادت و نردبان عروج به مدارج بلند و مراتب گرانقدر در دنیا و دین است و برتری فقیه و عالم، بر عابد مانند برتری خورشید بر ستاره هاست و کسی که فهم در دین نداشته باشد، خداوند هیچ عملی را از او نمی پسندد.

– کمک به ناتوانان از بهترین صدقه هاست.

– هر گاه مردم گناهان جدیدی مرتکب شوند که سابقه نداشته، خداوند هم بلاهای جدیدی بر آنها نازل می کند که قبلا گمانش را نمی کردند.

– مبادا در صرف مال در راه خدا بخل بورزید که در این صورت دو برابر آن را در راه نافرمانی خدا خرج خواهید کرد.

منبع:

قصص الانبیاء آیت الله سید نعمت الله جزایری(مرکز اطلاع رسانی غدیر)