نشان خردورزی

«صفوان جمّال» از جمله اصحاب و یاران امام کاظم علیه السلام که به شغل شتربانی مشغول بود، هر از چند گاهی، برای کسب فیض و بهره مندی از بیکران دانش ائمه علیهم السلام نزد ایشان شرفیاب می شد. خود می گوید: روزی نزد امام صادق علیه السلام رفته تا در مورد پاره ای از مسائل و موضوعات از جمله موضوع امامت از ایشان پرسشی نمایم تا بدانم پس از امام صادق علیه السلام پیشوا و مقتدای شیعیان چه کسی خواهد بود؟ از امام پرسیدم: «[پس از شما] عهده دار امر امامت چه کسی خواهد بود؟» امام در پاسخ فرمود: «از جمله نشانه های فردی که پیشوا و امام مسلمانان می شود، این است که به سرگرمی نمی پردازد و دل مشغول بازیچه نمی شود و از کارهای بیهوده پرهیز می نماید.» در همین حین فرزند او، موسی بن جعفر علیهماالسلام وارد خانه شد، در حالی که همراه خود بزغاله ای داشت. من به او نگریستم و تعجب کردم که چگونه این رفتار او با سخن امام صادق علیه السلام سازگاری می یابد. کمی دقت کردم دیدم او به بزغاله می فرماید: «در برابر پروردگار خود فروتن باش!» از دانایی و بینش او شگفت زده شدم. امام صادق علیه السلام او را در آغوش کشید و فرمود:« پدر و مادرم به فدایت که به سرگرمی و بیهودگی نمی پردازی.»[۱]

کودکی دانشمند

«ابو حنیفه» پیشوای مذهب «حنفی» اهل سنت، آهنگ سفر حج نمود و پس از پایان حج برای دیدار با امام صادق علیه السلام و به جهت برخی مذاکرات علمی عازم مدینه شد. چون به مدینه رسید، به منزل امام رفت و در سراچه خانه اندکی درنگ نمود تا امام او را به حضور بپذیرد. روی سکوی دهلیز نشست. در همین حین کودکی را دید. ابوحنیفه از او پرسید: «در شهر شما اگر کسی غریب باشد و نیاز به قضای حاجت داشته باشد، کجا می رود؟» کودک، عالمانه پاسخ داد: «از دید مردم دور می شود و از تخلّی در آبهای روان، نهرها، زیر درختان میوه، در حریم منازل شخصی، حریم راه ها و مساجد دوری می کند. در هنگام تخلّی نباید رو یا پشت به قبله باشد و مراقب باشد که لباس او نجس نگردد و…» ابوحنیفه از پاسخ جامع و کامل کودک یکه خورد و با شگفتی از او پرسید: «نامت چیست؟» کودک پاسخ داد: «من موسی بن جعفر علیهماالسلام هستم.» ابوحنیفه که خود را در محضر کودکی دانشمند می دید، از فرصت استفاده کرد و از او پرسید: «فدایت شوم! گناه از سوی کیست؟ خدا یا بنده خدا؟» امام فرمود: «پس بنشین تا پاسخت گویم؛ اگر بگوییم منشأ گناه خداوند است، به خطا رفته ایم که او سزاوار آن نیست که بنده خویش را که به گناه مرتکب نشده، عقاب نماید. اگر بگوییم گناه هم از سوی خدا و هم از سوی بنده است، باز هم سزاوار نیست که شریک قدرتمند بر شریک ناتوان خویش ستم روا دارد، یا اینکه بگوییم گناه از سوی بنده است. دراین صورت، اگر پروردگار از گناه او درگذرد که بنابر عفو و گذشت بیکران خود عمل کرده و اگر او را مجازات نماید، ظلمی بر او روا نداشته است.»

سخن امام که به اینجا رسید، ابوحنیفه همچنان مات و مبهوت از پاسخ دانشورانه و حکیمانه امام کاظم علیه السلام خود را از شرفیاب شدن به محضر امام صادق علیه السلام که قصد اولیه او بود، بی نیاز دید و از همان جا، با دستی پر به سوی شهر خود بازگشت.[۲]

کودکی از تبار آفتاب

امام صادق علیه السلام ، امام کاظم را در اوان کودکی، برای تحصیل، به مکتب خانه ای فرستاد. آنچه مسلم است این است که انگیزه امام از این کار، تحصیل فردی امام کاظم علیه السلام نبوده؛ چرا که در آن دوره هیچ کس جز امام صادق علیه السلام نمی توانست چیزی بر اندوخته علمی آن کودک فرزانه بیفزاید. شاید این کار امام صادق علیه السلام به انگیزه تشویق دیگر کودکان به تحصیل، یا شناخت و معرفی امام بعد از خود به مردم و یا نشان دادن ارزش تحصیل علم به دیگران و انگیزه هایی چنین بوده است. امام کاظم علیه السلام می فرماید: روزی از مکتب خانه به سوی منزل بازمی گشتم، به خانه رسیدم و لوحی که با خود داشتم، نشان پدرم دادم. پدرم مرا روبه روی خود نشانید و پس از دیدن لوح به من فرمود: «فرزندم بنویس: «تَنَحِّ عَنِ القَبیحِ وَ لاتُرِدهُ؛ از زشت گویی و زشت کاری بپرهیز و حتی اراده آن را هم مکن.»

آن گاه به من فرمود:«حال این بیت شعر را که گفتم، تو کامل کن.» من بیت شعر را این گونه کامل کردم: «وَ مَنْ اَوْلَیْتَهُ حُسْنا فَزِدْهُ؛ و هر کس را سزاوار احسان یافتی، [بر نیکی ات به او] بیفزا.»

در این لحظه پدرم مصرعی دیگر انشا کرد و فرمود: «سَتُلْقی مِنْ عَدُوِّکَ کُلَّ کَیْدٍ؛ به زودی مکر و حیله از دشمن خود خواهی دید.»

من نیز بیت او را کامل کردم: «اِذَا کادَ العَدُوُّ فَلا تَکِدْهُ؛ وقتی دشمن، دشمنی پیشه کرد تو مانند او مباش.»

 امام وقتی ذهن پویا و فعال فرزند خویش را در پاسخ رسا و شیوا، این چنین آماده می بیند، در شأن او می فرماید: «ذُرّیَهٌ بَعضها مِن بَعضٍ؛ فرزندانی که بعضی از نسل بعض دیگرند.»[۳]

پی نوشت ها:

[۱]. بحار الانوار، محمد باقر المجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج ۴۸، ص ۱۰۷؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب السروی المازندرانی، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج ۳، ص ۴۳۲٫

[۲] .  تحف العقول، ابن شعبه الحرّانی، قم، مکتبه بصیرتی، بی تا، ص ۴۱۱٫

[۳] . بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۱۰۹، مناقب آل ابی طالب، ج ۳،ص ۴۳۴٫

منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه.