خانواده از دیر زمان، کانون آرامش آدمی و رکن اساسی جامعه بوده است. سعادت و یا شقاوت یک جامعه در خانواده رقم میخورد؛ ولی متاسفانه این سالها و دهههای اخیر را میتوان سالهای بحران خانواده نامید که موج آن از کشورهای صنعتی و اروپایی شروع شده و دامنههایی از این امواج به کشورهای شرقی و اسلامی و از جمله کشور ما نیز رسیده است. چنانکه در اخبار شنیده و یا خواندهایم کشورهایی نظیر ایتالیا و سوئد، با بافت جمعیتی پیر روبرو هستند که خود محصول دو عامل زیر است: از یک سو بالا رفتن سطح بهداشت و رفاه، امید به زندگانی را افزایش داده، موجب افزایش عمر افراد این جوامع شده و از سوی دیگر، بیتوجهی جوانان این جوامع به تشکیل خانواده و فراتر از آن، بیعلاقگی آنان به فرزندآوری موجب شده که این کشورها با پیر ساختی جمعیت کشورشان روبرو باشند و تمهیداتی چون اعطای جوایز به زوجهایی که اقدام به فرزندآوری میکنند و سیاستهای دیگری از این دست نتوانسته در جمعیت بارور این جوامع میل به فرزندآوری را ایجاد نماید. اینک در بسیاری از کشورهای پیشرفته زنان و مردان جوان که در سن باروری قرار دارند در برابر دو امکان تشکیل خانواده و یا نگهداری از حیوانی خانگی بیتردید امکان دوم را انتخاب میکنند و این خود نشانی از اضمحلال بنیاد خانواده در این کشورها دارد.
کشورها در دو سوی جهان – اروپائیان غربی و آسیائیان شرقی – با بحران خانواده به دو گونه متفاوت روبرو هستند. طی سالهای اخیر تشدید مشکلات اقتصادی، بیکاری، گرانی مسکن و دهها عامل دیگر از یک سو ازدواج و تشکیل خانواده را برای جوانان کشورمان دشوار ساخته و از سوی دیگر موجب بالا رفتن میانگین سن ازدواج شده است. هم اینک میانگین سن ازدواج در دختران ۲۵ و در پسران ۳۰ سال است که خود جای نگرانی است. از سوی دیگر تیغ تیز طلاق رشته عمر بسیاری از خانوادههای جوان و نو پا را که با وجود مشکلات بسیار به ازدواج روآورده و تشکیل خانواده داده اند، قطع میکند.
ازدواج، یک ساختار اجتماعی است که عواطف و احساسات در استحکام و دوام آن بسیار موثر است. ولی متاسفانه جوانب حقوقی این ساختار اجتماعی در کشور ما در بسیاری موارد در پای عواطف و احساسات قربانی میشود. جوانانی که در آغاز سن ازدواج قرار دارند، از آگاهیهای حقوقی اندکی برخوردارند، تنها عامل دوام پیوندشان را عشق و علاقه میدانند، از نیازها و خواستههای جنس مخالف بیخبرند، و در نهایت این که یک دختر یا پسر ایرانی در طول زندگی پیش از ازدواج، برای همسر بودن و در حد اولی برای زندگی کردن آموزش نمیبیند. در دروس مدارس ما به ویژه در دروس مقاطع دبیرستان، کتبی که راههای دستیابی به شناخت و تفاهم را برای تشکیل یک خانواده موفق آموزش دهند در نظر گرفته نشده، در نتیجه جوانی که در طول عمر بیست و چند ساله خود در این زمینه هیچ اطلاعاتی دریافت نداشته، در آستانه ازدواج به کتابهای طالعبینی متوسل میشود. چنین است که هم اکنون بیش از نیمی از طلاقها در دو سال اول ازدواج صورت میگیرد. زهرا شجاعی معاون رئیس جمهور در امورزنان در این زمینه میگوید: “خانواده در جامعه ما متولی خاصی ندارد، رشد آمار طلاق نگرانکننده است، برخی خانوادههای تشکیل شده کنونی با سرعت دچار تزلزل شده و تعدادی که ظاهراً در حال زندگی هستند باطناً از استحکام برخوردار نیستند”
جوانانی که چنین با عدم بینش و شناخت کافی وارد زندگی مشترک میشوند با انواع مشکلات ریز و درشت مواجه شده یا زندگی را با طلاق به پایان میبرند و یا با سردی روابط به زندگی ادامه میدهند؛ و سردی روابط زوجین در خانواده تاثیرات منفی گستردهایی را برای فرزندان به ارمغان میآورد. البته رشد طلاق در کشورمان تنها به ناآگاهی زوجین پیش از ازدواج بستگی ندارد بلکه برخی قوانین افزایش دهنده آمار طلاق که به مرد اجازه این اقدام را میدهند نیز در افزایش طلاق موثر است، و همین امر، خود نیاز به تعدیل و اصلاح اینگونه قوانین را الزامی مینماید. معاون اول مجتمع قضایی خانواده علل بروز طلاق را “سهل انگاری در انتخاب همسر، بیکاری، اعتیاد، تعدد زوجات و نبود تفاهم میان زوجها برشمرده است”.
برای خروج از این بحران، باید با افزایش آگاهیهای عمومی خانواده از طریق آموزش مباحث حقوقی، روان شناختی و بهداشتی قبل از ازدواج، دختران و پسران را برای تشکیل خانوادههایی گرم و مستحکم توانمند ساخت و آنان را برای رویارویی با مشکلات و مسایل فردی و اجتماعی آماده کرد. چه در غیر این صورت تاخیر در ازدواج راه را برای آسیبهایی از جمله روی آوری به ازدواج موقت و یا روابط جنسی آزاد هموار میسازد، آموزشهای مفید که همواره نگاهی به آینده داشته باشند هم اینک از ملزومات نظام آموزش و پرورش ماست، دختران و پسران امروز مادران و پدران فردایند، برای داشتن خانوادههایی توانمند، پویا و آکنده از محبت در آینده باید آموزش را از مدارس شروع کنیم و آن را جدی بگیریم، با آموزشهای لازم توان و تحمل مشکلات را در جوانان بالا ببریم تا همین جوانان در زندگی مشترک با بروز مشکلات تنها راه چاره را در طلاق جستجو نکنند، بلکه با اعتماد به نفس و ابتکار عمل و با توسل به مشاوره با اهل فن به رفع مشکل خویش اقدام نمایند. هم اینک آمار طلاق نگران کننده است، این وضعیت به ویژه با توجه به بافت فرهنگی جامعه ما که خانواده را بسیار ارج مینهاده، برجسته تر میشود. لازم است که مسئولان امر با آموزشهای لازم دراین زمینه از یک سو و کنترل ورود و توزیع موادمخدر راه اعتیاد را سد کرده و بدین ترتیب عامل ۵۰ در صد از طلاقها را از میان بردارند. زندگی سالم و به دور از دغدغه و همراه با امید و عشق، حق هر انسانی است، این حق با صرف هزینههای اندکی نظیر آموزشهای لازم قابل تامین است، با غفلت، آن را تبدیل به هزینههای سرسامآور دادگاههای خانواده و بزههای ناشی از طلاق نکنیم.
منبع: تبیان(با اندکی تغییر)