امام عليه السّلام در ادامه مناظره با جاثلیق مسیحی به رأس الجالوت یهودی فرمود : تو را به ده آيه اى كه بر حضرت موسى نازل شد سوگند مى دهم كه آيا خبر محمّد و امّتش در تورات ، موجود هست؟ كه :« آن زمان كه امّت آخر ، پيروان آن شتر سوار ، بيايند ، و خداوند را بسيار بسيار تسبيح گويند ، تسبيحى جديد در معبدهايى جديد ، در آن روزگار ، بنى اسرائيل بايد به سوى ايشان و به سوى پادشاه ايشان روان شوند تا دلهاشان آرام گيرد ، چون آنان شمشيرهايى بدست دارند كه توسّط آن از كفّار در گوشه و كنار زمين انتقام مى گيرند » آيا اين مطلب ، همين طور در تورات مكتوب نيست؟ رأس الجالوت گفت : آرى ، ما نيز آن را همين گونه در تورات يافته‌ايم .

سپس به جاثليق فرمود : با كتاب «شعيا» تا چه حدّ آشنايى؟ گفت : حرف به حرفش را مى دانم . سپس به آن دو فرمود : آيا قبول داريد كه اين مطلب از گفته‌هاى اوست: « اى مردم ، من تصوير آن شخص سوار بر درازگوش را ديدم در حالى كه لباسهايى از نور بر تن داشت و آن شتر سوار را ديدم كه نورش همچون نور ماه بود »؟ آن دو جواب دادند : بله ، شعيا اين گونه گفته است .

امام فرمود : آيا با اين گفتهء عيسى عليه السّلام در انجيل آشنا هستيد: «من به سوى خداى شما و خداى خودم خواهم رفت ، و فارقليطا خواهد آمد و اوست كه به نفع من و به حقّ شهادت خواهد داد همان طور كه من براى او شهادت دادم ، و اوست كه همه چيز را براى شما تفسير خواهد كرد ، و اوست كه رسوائيهاى امّتهاى را آشكار خواهد كرد ، و اوست كه ستون خيمهء كفر را خواهد شكست».

جاثليق گفت : هر چه از انجيل بخوانى آن را قبول داريم.

امام فرمود : آيا قبول دارى اين مطلب در انجيل موجود است؟ گفت : آرى.

حضرت افزود : آن زمان كه انجيل نخست را گم كرديد ، آن را نزد چه كسى يافتيد و چه كسى اين انجيل را براى شما وضع كرد ؟

جاثليق گفت : ما فقطَّ يك روز انجيل را گم كرديم و سپس آن را تر و تازه يافتيم ، يوحنّا و متّى آن را براى ما پيدا كردند.

امام فرمود : چقدر نسبت به قصّهء اين انجيل و علماى آن بى اطَّلاع هستى؟ اگر اين مطلب همان طور باشد كه تو مى گويى ، پس چرا در مورد انجيل دچار اختلاف شديد؟ اين اختلاف در همين انجيلى است كه امروزه در دست داريد. اگر مثل روز نخست بود كه در آن دچار اختلاف نمى شديد. ولى من مطلب را برايت روشن مى كنم: آن زمان كه انجيل نخست گم شد، مسيحيان نزد علماى خود گرد آمده و گفتند: عيسى بن مريم كشته شده و انجيل را نيز گم كرده‌ايم، شما علما نزد خود چه داريد؟ الوقا و مرقابوس و يوحنّا و متّى گفتند: ما انجيل را از حفظ هستيم و هر روز يك شنبه يك سفر از آن را براى شما خواهيم آورد. محزون نباشيد و كنيسه‌ها را خالى نگذاريد؛ هر يك شنبه  يك سفر از آن را براى شما خواهيم خواند تا تمام انجيل را گرد آوريم. سپس آن حضرت فرمود : الوقا ، مرقابوس ، يوحنّا و متّى نشستند و اين انجيل را پس از گم شدن انجيل نخست براى شما نگاشتند و اين چهار نفر شاگرد شاگردان اوّلين بودند ، آيا اين مطلب را مى دانستى؟

جاثليق گفت: اين مطلب را تا به حال نمى دانستم و از بركت آگاهى شما نسبت به انجيل، امروز برايم روشن شد و مطالب ديگرى را كه تو مى دانستى از شما شنيدم ، قلبم شهادت مى دهد كه آنها همه حقّ است. از فرمايشات شما بسيار استفاده كردم .

امام فرمود : به نظر تو  گواهى اين افراد چطور است؟

جاثليق گفت : گواهى اينان قابل قبول مىباشد ، اينان علماى انجيل هستند و هر چه را تأييد كنند و بدان شهادت دهند حقّ و درست است.

امام عليه السّلام به مأمون و أهل بيتش و ساير حضّار فرمود : شما گواه باشيد ، گفتند : ما گواهيم ، سپس به جاثليق فرمود: تو را به حقّ پسر (عيسى) و مادرش ( مريم عليهما السّلام ) سوگند مى دهم ، آيا مىدانى كه متّى گفته است : مسيح فرزند داود بن ابراهيم بن اسحاق بن – يعقوب بن يهوذا بن خضرون است و مرقابوس در بارهء اصل و نسب عيسى بن مريم عليهما السّلام گفته است: او « كلمهء » خدا است كه خداوند او را در جسد انسانى قرار داد و به صورت انسان درآمد و الوقا گفته است: عيسى بن مريم عليهما السّلام و مادرش انسانهايى بودند از خون و گوشت كه روح القدس در آنان حلول كرد و در ضمن قبول دارى كه از قسمتى از مطالب اين است كه فرموده: « اى حواريّون ، براستى و صداقت براي تان مى گويم: تنها كسى مى تواند به آسمان صعود كند كه از همان جا آمده باشد جز راكب شتر ؛ خاتم الأنبياء ، كه او به آسمان صعود مى كند و فرود مى آيد »، نظرت راجع به اين كلام چيست؟

جاثليق گفت : اين سخن عيسى است و ما آن را انكار نمى كنيم ، امام فرمود: نظرت در بارهء شهادت و گواهى الوقا ، مرقابوس و متّى در بارهء عيسى و اصل و نسب او چيست؟

جاثليق گفت : به عيسى افتراء زده‌اند. امام عليه السّلام به حاضران فرمود: مگر او هم اكنون پاكى و صداقت ايشان را تأييد نكرد و نگفت آنان علماى انجيل هستند و گفتارشان كاملًا حقّ و حقيقت است؟

جاثليق گفت : اى عالم أهل اسلام ، ميل دارم مرا در مورد اين چهار تن معاف دارى. امام فرمود : قبول است  تو را معاف كرديم ، حال هر چه مى خواهى پرسش كن.

جاثليق گفت : بهتر است ديگرى سؤال كند ، سوگند به حقّ مسيح كه من فكر نمى كردم در علماى مسلمين كسى مثل شما وجود داشته باشد.[1]

[1] .  شیخ طبرسی، احتجاج (فارسی) مترجم: جعفری، ج2، صص 435- 439.