زندگی خانوادگی علامه طباطبایی(قدس سره) بسیار با صفا و صمیمی بود. آن فیلسوف متّقی، در فوت همسرش بر خلاف انتظار ما، بسیار اشک میریخت و محزون و متأثر بود.
روزی به ایشان عرض کردم: ما صبر و بردباری و تحمل مصایب را باید از شما بیاموزیم، چرا این چنین متأثر هستید؟! در جواب فرمود: آقای امینی! مرگ حق است، همه باید بمیریم، من برای مرگ همسرم گریه نمیکنم؛ گریه من از صفا و کدبانوگری و محبتهای خانم است. من زندگی پر فراز و نشیبی داشتهام. در نجف اشرف با سختیهایی مواجه میشدیم. من از حوایج زندگی و چگونگی اداره آن بیاطلاع بودم. اداره زندگی به عهده خانم بود. در طول مدت زندگی ما، هیچ گاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمیکرد یا کاری را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگی، هیچ گاه به من نگفت: چرا فلان عمل را انجام دادی یا چرا ترک کردی؟ شما میدانید که کار من در منزل است و همیشه در منزل مشغول نوشتن یا مطالعه هستم. معلوم است که خسته میشوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم. خانم به این موضوع توجه داشت. سماور ما همیشه روشن و چای آماده بود. در عین حال که به کارهای منزل اشتغال داشت، هر ساعت یک فنجان چای میریخت و میآورد در اتاق کار من میگذاشت و دوباره دنبال کارش میرفت تا ساعت دیگر… . من این همه محبت و صفا را چگونه میتوانم فراموش کنم؟!
(به نقل از: شناختنامه علامه طباطبایی، ص ۱۲۹) ناقل خاطره: آیه الله امینی، از شاگردان علامه طباطبایی.