شرافت رجب

اين ماه ماه بسيار شريفى است به اين جهت كه :

1- از ماههاى حرام مى باشد.

2- از اوقات دعا مى باشد و حتى در زمان جاهليت به اين مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر اين ماه بوده تا در آن دعا كنند.

3- اين ماه ، ماه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى باشد؛ همانطور كه در بعضى از روايات آمده است چنانچه شعبان ، ماه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و رمضان ماه خداى تعالى مى باشد.

4- شب اول آن يكى از چهار شبى است كه تاءكيد به زنده نگهداشتن آن به عبادت شده است .

5- درباره روز نيمه آن آمده است كه محبوبترين روزها نزد خداوند بوده و زمان انجام عمل ((استفتاح )) است كه بطور مفصل خواهد آمد.

6- روز بيست و هفتم اين ماه ، مبعث پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى باشد.

روزى كه زمان ظهور رحمت خداوند است . چيزى كه از اول خلقت تا كنون مانند آن ديده نشده است .

اين گوشه اى از فضايل اين ماه بود و ما توان فهم تمام فضايل اين ماه شريف را نداريم .

نداى ملك داعى و جواب آن

يكى از مراقبتهاى مهم در اين ماه به ياد داشتن حديث ((مَلَك داعى )) مى باشد كه از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است . پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((خداى متعال در آسمان هفتم فرشته اى را قرار داده است كه ((داعى )) گفته مى شود. هنگامى كه ماه رجب آمد، اين فرشته در هر شب اين ماه تا صبح مى گويد: خوشا بحال تسبيح كنندگان خدا، خوشا بحال فرمانبرداران خدا. خداى متعال مى فرمايد: همنشين كسى هستم كه با من همنشينى كند، فرمانبردار كسى هستم كه فرمانبردارم باشد و بخشنده خواهان بخشايش هستم . ماه ماه من بنده بنده من و رحمت رحمت من است . هر كسى در اين ماه من را بخواند او را اجابت مى كنم و هركس از من بخواهد به او مى دهم و هركس از من هدايت بخواهد او را هدايت مى كنم . اين ماه را رشته اى بين خود و بندگانم قرار دادم كه هركس آن را بگيرد به من مى رسد.))

افسوس از كوتاهى ما در طاعت خدا! كجايند شكرگزاران ! كجايند تلاشگران ! آيا عاقلان توان فهم حق اين نداى آسمانى را دارند! چرا جوابى نمى شنوم ! كجايند عارفانى كه مى دانند كسى توان شكر اين نعمت را ندارد! كجايند كسانى كه اقرار به كوتاهى و عجز دارند كه در جواب اين منادى آسمانى بگويند: اجابت كرده و ياريت مى كنيم درود و سلام بر تو اى منادى خداى زيبا و جليل ، شاه شاهان ، مهربانترين مهربانان ، خداى بردبار و كريم ، رفيق دلسوز، صاحب عفو بزرگ ، تبديل كننده بديهاى انسان به خوبيها، اينان بندگانى گناهكار و طغيانگر، پست و اسير شهوتها و غفلتها مى باشند! اى فرستاده بزرگ خدا مردگان بظاهر زنده را صدا مى كنى كسانى كه قلبهايشان مرده و عقلهايشان جدا و روحهايشان فاسده شده ! چرا مردگان را صدا مى زنى ! كسانى كه صداى تو سودى به آنان نمى رساند مگر اينكه با نداى تو قلبها زنده شده ، عقلها بازگشته و روحها بيدار شود و درباره ارزش و بهاى گران اين نداى آسمانى و بزرگى پروردگار و پستى نفس و سختى آزمايش و بدى حال خود بينديشند. آنان شايسته راندن و دور نمودن و لعنت و عذاب هستند؛ ولى وسعت رحمت پروردگار باعث اين دعوت بزرگ شده است ، آن هم با اين زبان و بيان لطيفى كه بالاتر از تصور انسان و خواسته و آرزوى او است . اكنون با واسطه قرار دادن اين نداى آسمانى و لطف بزرگ از خدا مى خواهيم ما را موفق به اجابت اين دعوت و كرامت بزرگ بدارد.

اى وعده دهنده سعادت ! با خوش آمدگوئى و كمال ميل و جانفشانى نداى تو را اجابت مى كنيم زيرا ما را به تسبيح كردن مالك كريم خود توجه دادى و ما را ترغيب به اطاعت از مولاى مهربان خود كردى و ما را به كرامت پروردگار رساندى . اى منادى ! زبان حال افراد پست پاسخت مى دهند كه ما را بهره مند ساخته و بزرگ داشتى و دعوت به بزرگترين سعادتها نمودى . پستى و فساد و كوچكى ما كجا و تسبيح و تمجيد خدايمان كجا! خاك كجا و خداى خدايان كجا! آلوده به پليديها كجا و مجلس پاكان كجا! و اسير در زنجير كجا و منزل آزادگان كجا؟ ولى لطف پروردگار باعث شده تا به ما اجازه تسبيح خود را بدهد. و حكمت او ما را مشرف به اين تكليف كرده است . چه رسوايى بزرگى اگر بعد از اين بخشش بزرگ در تسبيح او كوتاهى و در فرمانبردارى او سستى كنيم ! چه آقاى كريمى و چه بنده هاى پستى ، چه خداى بردبار و چه بندگان كم عقلى !

با گوش دل شنيديم آنچه را از پروردگار به ما رساندى كه ((من همنشين كسى هستم كه با من همنشينى كند)) در حالى كه بزرگى اين ابلاغ هر زبانى را در عالم امكان و در تكليف جواب آن ، لال كرده و عاقلان از زيبايى اين كرامت متحير شدند. اگر هر كدام از مشرف شدگان به اين خطاب داراى بدن تمام جهانيان و روحهاى تمام صاحبان روح بودند و تمام آن را در جواب و براى بزرگداشت اين خطاب فدا مى كردند، چيزى از حقوق آنرا ادا نكرده و شكر حتى جزيى از آن را نمى توانستند بجا آورند. پس چرا انسان بيكاره پست از اجابت اين دعوت غفلت مى كند و در استفاده از اين منزلت و مقام بزرگ كوتاهى مى كند و به اين هم بسنده ننموده و بجاى تمجيد و تسبيح خدا، كسى را تمجيد مى كند كه تمجيدش مستوجب آتش بوده ، و به جاى همراهى با فرشته هاى نزديك خدا و پيامبران ، در مجلسى كه پروردگار جهانيان حضور دارد، به قرين شدن با جن ها و شيطان ها در ميان طبقات جهنم راضى مى شود.

عجيب تر از اين ديده اى ! ديده اى كه خالق مخلوق را براى همنشين خود بخواند ولى مخلوق اجابت نكند و در حالى كه آقا مناجات بنده و انس او را دوست دارد، بنده از قبول عنايت او خوددارى كند! پس با تاءسف و اعتراف به غفلتهاى خود و با ناچارى جواب مى گوييم : بله ، اى پروردگار و آقا و اى مالك و مولا! اگر توفيق تو نصيب ما شده و در اين دعوت عنايت تو شامل حال ما شود و با اين دعوت ما را به كرامت برسانى – چنانچه از كرم تو جز اين انتظار نمى رود و از كمال و بخشش تو جز اين انتظارى نيست – چه سعادت بزرگى كه در اين صورت به بالاتر از آرزوى خود مى رسيم . ولى واى بر ما اگر جز اين باشد! در اين حالت چه كنيم با اين تيره روزى و مجازات دورى از رحمت حق ! پس مى گوييم : و هيچ خدايى جز تو نيست . تو را تسبيح و تمجيد مى كنيم . ماييم ستمگران . خدايا به خود ستم كرديم و اگر ما را نبخشى و به ما رحم نكنى از زيانكاران خواهيم بود. بلكه بناچارى بيشتر جسارت كرده ، ذلت و پستى خود را آشكار نموده ، با قسمهاى بزرگى نيز آنرا تاءكيد كرده و عرض ‍ مى كنيم : قسم به عزت و جلالت اى پروردگار ما! حتما از دستورات تو سرپيچى ، خود را هلاك كرده و بر تو مى شوريم و فاسد مى شويم ، اگر با توفيق خود ما را نگهدارى نكنى و با عنايت خود بر ما خوبى نكنى . زيرا توان و نيرويى نيست مگر با يارى تو.

پس از اين با توفيق تو بيشتر گفته و با يارى تو در خواستن خود پافشارى مى كنيم و به جناب قدس تو كه نه ، بلكه به حضرت رحمت و لطفت بخاطر جلب عطوفت آقاى خود و نازل شدن رحمت پروردگار خود عرضه مى داريم : اى كريمترين كريمان ! و اى بخشنده ترين بخشندگان ! اى كسى كه خود را لطف ناميده است ! اى منادى ما را در اين ماه بزرگ به كرم تو دعوت و به لطف و رحمتت اشاره و بزرگوارى و بزرگداشت تو را براى ما گفت (ماه ماه من است و بنده بنده من و رحمت رحمت من ) بنابراين با اين دعوت ما ميهمانان دعوت شده تو و درماندگان درگاهت گرديديم .

بعد از اينكه عاقل فهميد اين روز در نزد خدا چه ارزشى دارد، بايد به خود رحم كرده و نگذارد اين سرمايه بزرگ براى جبران حالتهاى سابق و كوتاهيها و تقصيرات گذشته ، از دستش برود. زيرا مى تواند در يك روز گذشته و آينده خود را اصلاح كند. و بايد مانند دوستى دلسوز به خود بگويد: چرا در اين اندرز و نصيحت الهى تاءمل نمى كنى ! اندرزى كه اگر به آن عمل كنى ، تو را از آتش جهنم و شكنجه دردناك رها و از تاريكيها به نور مى برد. متوجه باش خداى بزرگ تو را به مجلس رحمت و امان و بخشش پادشان و سلطان و عطاى خلعتها و هدايا و اسناد فضل و امتياز فرا خوانده و تو را در مجلس دوستان خود حاضر كرده و تو را براى رفاقت دوستان صميمى و برگزيدگان خود برگزيده و در وعده هاى خود تصريح كرده كه با استغفار تو را مى بخشد. پس در استغفار كوتاهى نكن و بكوش در استغفارت صادق بوده و بپرهيز كه استغفار را تبديل به استهزاء نمايى . براى دعاى تو وعده اجابت داده است . بنابراين به خواندن الفاظ و كلمات دعا بسنده نكرده و حال دعا را نيز در خود به وجود آور. زيرا گاهى انسان فقط الفاظ دعا را مى خواند و خيال مى كند واقعا دعا كرده است .

مهمترين چيز در دعا شناخت خدايى كه به درگاه او دعا مى كنيم و اميدوارى به اجابت اوست . اغلب مردم در شناخت خداوند دچار تنزيه صرف مى شوند كه ملازم با انكار خداوند است . عده اى نيز خيال مى كنند خداوند چيز توخالى است كه بر همه چيز احاطه داشته و در بالاى ستارگان قرار دارد و بهمين جهت خدايى را كه در مكان بالايى قرار دارد مى خوانند يا گمان مى كنند كه خود و عالم بى نياز و قائم به نفس هستند. خلاصه اين كه مهمترين چيز در دعا كامل نمودن شرايط آن است و كمال شرايط به اين است كه خداوند متعال را به طور اجمال و بگونه اى شناخته كه در خور دعاكننده باشد. و اين شرط را حتما بايد دارا باشد. و هنگام دعا او را حاضر ببيند بلكه دعاى خود را هم كه بر زبانش جارى شده است از ناحيه خدا بداند؛ به او خوش گمان بوده و به اجابت او در صورتيكه مضمون دعا بصلاح باشد اميدوار باشد.

در اول دعاى خود تعدادى از اسامى جماليه خدا يا آنچه با دعايش ‍ مناسب است را بگويد؛ مدح و ثناى الهى را بجا آورده و سپس هفت بار ((يا ارحم الراحمين )) گفته و به گناهان و عيوب خود و سزاوار نبودنش براى اذن در دعا و اجابت آن اقرار كند. سپس بر محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) صلوات بفرستد؛ به آنها متوسل شده و خداوند را در اجابت دعا به حق آنان قسم بدهد. و نيز مطلوب خود را جداگانه نگفته و آن را شرط يا قيد يا صفتى براى صلوات آنان قرار دهد. بهتر است مثلا بگويد: بر آنها صلوات بفرست صلواتى كه گناهان مرا بخاطر آن ببخشى . سپس دعايش را با صلوات و با گفتن ((ما شاء الله لا قوه الا بالله )) به پايان برساند. نيز هنگام دعا گريه كند گرچه اشك او به اندازه سر سوزنى باشد. و حتما تمام اين مطالب را چهار بار تكرار كند. زيرا خدا گداى لجوج را دوست دارد. و براى دعا شرايط ديگرى نيز هست كه در جاى خود گفته شده .

خلاصه سالك بايد اعتقاد به راستى وعده هاى خداى متعال را در خود تقويت نمايد. و در مورد اين وعده ها و بزرگى اين سعادت فكر كند. و متوجه اين باشد كه اين روز و اين مقام محال است كه دو بار در سال بوجود بيايد. و هيچ اطمينان و گمانى نيست كه در سال آينده چنين روزى را درك كرده و بتواند تقصيرات خود در اين روز را جبران نمايد. و هنگامى كه اين توجه را در خود بوجود آورد، نخواهد گذاشت اين روز بدون بهره از دست برود. بخصوص كه شدت احتياج خود را به مانند آن در بامداد فردا مى بيند هنگامى كه در پيشگاه پادشاه جبار براى حساب حاضر شود. روزى كه بزرگتر از آن ، نيست . و اگر توانست بايد دعاى استفتاح را با شرايط آن بجا بياورد و اگر نتوانست حتما دعاى تنها را بخواند و امام حسين (عليه السلام ) را زيارت كند.

بهتر است چهار ركعت نماز و دعاى پس از آن را كه اميرالمومنين خواند، بخواند. دعايى كه اول آن چنين است : ((يا مذل كل جبار!)) و سپس ‍ حاجات خود را بخواهد. و در طول روز بياد داشته باشد كه اين روز از امورى است كه مخصوص به اين امت بوده و بخاطر اين اختصاص و كسى كه به خاطر او اين اختصاص بوجود آمده است ، خداى را شكر نمايد و بر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) و آل او بسيار صلوات فرستاده و دعاى زيادى به آنها بكند. و روز خود را با آنچه روزهاى شريف را با آن به پايان مى رساند و بارها گفته شد، به پايان برساند.

سرور مراقبين (قدس سره ) در اينجا توضيحاتى در مورد روايت دعاى استفتاح داده و عنايات اين رويداد مبارك و مراقبات با ارزشى را در اين زمينه ذكر كرده است . براى توضيح بيشتر مى توانيد به كتاب اقبال مراجعه نماييد. و حتما مراجعه نماييد زيرا فوايد زيادى براى اهل آن دارد. گرچه براى غافلين بى ارزش است .

بيست و هفتم رجب

بعد از روز پانزدهم به منزل ديگرى از منازل رجب و شريفترين آنها بلكه شريف تر از تمام روزها و شبها، يعنى روز و شب بيست و هفتم رجب مى رسيم .

شب بيست و هفتم

در كتاب اقبال از ((محمد بن على الطرازى )) در كتابش از امام جواد (عليه السلام ) روايت نموده كه فرمودند: ((در رجب شبى است كه براى مردم بهتر است از هرچه كه خورشيد بر آن تابيده است و آن ، شب بيست و هفتم است كه پيامبر در صبح آن به پيامبرى برانگيخته شد. اگر كسى از شيعيان ما در اين شب عامل باشد مانند پاداش عمل شصت سال براى او خواهد بود – خداوند به تو شايستگى دهد گفتند: عمل در آن چيست ؟ فرمود: هنگامى كه نماز عشا را بجا آورده و خوابيدى و بيدار شدى – قبل از نيمه شب باشد يا بعد از آن – دوازده ركعت نماز – بصورت نمازهاى دو ركعتى – بجا مى آورى و در آن دوازده سوره از سوره هاى كوچك مفصل (از سوره محمد تا پايان قرآن ) مى خوانى و هنگامى كه دوازده ركعت نماز را خواندى و سلام دادى هفت بار سوره ((حمد))، هفت بار ((معوذتين ))، هفت بار ((قل هو الله احد))، هفت بار ((قل يا ايها الكافرون ))، هفت بار ((انا انزلناه ))، و هفت بار ((آية الكرسى ))، مى خوانى و بعد اين دعا را مى خوانى : الحمد لله الذى لم يتخذ صاحبة و لا ولدا… و سپس هرچه مى خواهى از خدا بخواه – زيرا چيزى نمى خواهى مگر اين كه اجابت مى شود مگر اين كه گناه يا قطع رحم يا هلاك گروهى از مومنين را بخواهى .

و فرداى آن را روزه مى گيرى زيرا روزه اين روز ثواب يك سال روزه را دارد. و اگر مانعى پيش آمد كه او را از اين عمل باز داشت نمازى را كه در شب نيمه رجب روايت كرديم بخواند زيرا آن نماز در اين شب هم وارد شده است .

درك حق شب و روز مبعث

و مهمترين مطلب ، فهميدن حق اين شب و روز است . و اين مطلب از آنچه درباره نعمت وجود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و نعمت بعثتش ، در روز ولادت اميرالمومنين (عليه السلام ) گفتيم ، فهميده مى شود زيرا كسى بالاتر از رسول خدا نيست . او سرور تمامى مخلوقات و شريفترين و نزديكترين آنها به خدا و محبوبترين آنها نزد خداست . اوست ((نور اول ))، ((حجاب اقرب ))، ((عقل اول ))، و ((اسم اعظم )) و هيچ پيامبر و فرشته نزديكى به خدا، نمى توانند به اين صفات برسند و اوست رحمتى براى جهانيان . بنابراين باندازه شرف وجود او كه شريفترين موجودات است و باندازه خيرات مبعث شريفش ، شرف اين روز و نور و خير و بركات آن بيشتر مى شود. و بهمين اندازه حق شكر آن براى امت و شيعيانش در نزد عقل بيشتر مى شود. اى عاقل ! فكر كن آيا آنچه را گفتيم قبول دارى ؟ اگر قبول دارى بايد جديت كنى و احتياج به تشويق ندارى . زيرا خير خود بخود انسان را مجذوب مى كند و اگر قبول ندارى يا بايد از عقايد اهل اسلام خارج شده يا خود و قلبت را اصلاح كنى تا ايمان پيدا كنى ولى گمانم اين است كه كوتاهى اغلب مسلمين در اين موارد به جهت قبول نداشتن و بى ايمانى نيست – پناه بر خدا – بلكه بخاطر غوطه ور شدن در زيباييهاى اين دنياى پست و فريب خوردن از آن است . آنقدر سرگرم رقابت براى بدست آوردن ماديات شده اند كه از اين امور غافلند و تا ديدار قبر از اين سرگرمى باز نمى ايستند. ياد دنيا دلهاى آنان را از ياد خدايشان و فهم مبداء و معادشان باز داشته است .

خلاصه سالك بايد با تمام توان سعى كند اين روز آنچنانكه بايد بزرگ داشته شود و نعمت بعثت و نور و بركات و بزرگترين سعادتها و خيراتى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آورده است را آنگونه كه بايد، بفهمد. و اگر ببيند خوشحالى او در جشن و سرور دنيايى بهمين اندازه يا بيشتر است ، بايد پستى نفس و وارونگى قلب خود را اصلاح نموده و از صفات حيوانى و عالم طبيعت فاصله گرفته و خود را به عالم نور نزديك نمايد.

روز بيست و هفتم

از كارهاى مهم در اين روز، روزه ، غسل ، زيارت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و زيارت اميرالمومنين با زيارت مخصوص و ارزنده اى كه براى اين روز وارد شده است مى باشد.

و همينطور نمازى كه در كتاب اقبال روايت شده كه قبل از ظهر خوانده مى شود. اين نماز دوازده ركعت است در هر ركعت حمد و هر سوره اى كه توانستى مى خوانى و بين هر دو ركعت مى گويى : الحمد لله الذى لم يتخذ… و هنگامى كه از نماز و دعا فارغ شدى ((حمد))، ((قل هو الله ))، ((قل يا ايها الكافرون ))، ((معوذتين ))، ((انا انزلناه فى ليلة القدر)) و ((آية الكرسى )) را هر كدام هفت بار مى خوانى سپس هفت بار مى گويى : لا اله الا الله و الله اكبر و سبحان الله و لا حول و لا قوة الا بالله و هفت بار مى گويى : ((الله الله ربى لا اشرك به شيئا)) سپس براى هرچه خواستى دعا مى كنى .

و نيز از اعمال مهم در اين روز خواندن دعاهاى زير مى باشد. كه يكى با اين عبارت ((يا من امر بالتجاوز)) و دومى با اين عبارت ((اللهم انى اسئلك بالتجلى الاعظم )) شروع مى شود.

سيد قدس سره در كتاب اقبال درباره ارزش نعمت بعثت توضيحاتى داده است كه مى توان به آن كتاب مراجعه نمود.

انسان بايد در مورد ايام جاهليت و دوره قبل از بعثت انديشه كند و ببيند مردم به كجا رسيده بودند. عده اى يهودى ، عده اى مسيحى و عموم مردم بت پرست بودند. احكام اسلام را ترك كرده ، از اخلاق انسانى جدا شده و با خلق و خوى درندگى و صفات حيوانات خو گرفته بودند. كارشان به جايى رسيده بود كه دختران را زنده بگور كرده و بدين طريق پيوندها را مى بريدند. به چيزهاى باطل افتخار كرده ، از عدل جدا شده و حقوق يكديگر را از بين مى بردند. قدرتمندان را بر ناتوانان مسلط نموده انسانهاى شريف را از بين برده ، با علماء دشمنى كرده و از حكيمان وحشت داشتند. بساط علم را برچيده ، خوبى بردبارى و علم را انكار كرده ، قطع رحم نموده و شبيه چهارپايان شده و قمار مى كردند؛ شراب نوشيده عقل خود را زير پا گذاشته و فرزندان خود را مى كشتند. شهرها را خراب كرده نيكيها را فراموش نموده ، شريعتهاى الهى را از بين برده ، سرمايه ها را نابود كرده و مرتكب كارهاى زشت مى شدند.

خودپسندى و تكبر در ميان آنها رواج پيدا كرده و به بى صبرى افتخار مى كردند. فحشاء و منكرات را روش خود ساخته و سخنان باطل (مانند دروغ ، شهادت ناحق ) مى گفتند پيامبران را كشته و اولياى خدا را از ميان خود بيرون مى كردند. بدكاران را حاكم بر خود نموده و كسانى را كه اصل و نسب درستى نداشتند اطاعت مى نمودند. شيطان را عبادت ، خدا را بخشم آورده و آتش دوزخ را بر افروخته بودند. و در اثر اين امور امواج خشم و غضب پروردگار به تلاطم آمده و نزديك بود عالم نابود شده و تازيانه غضب خدا آنها را به جهنم براند. يا همانطور كه مشغول كارهايشان هستند آنان را در هم كوبيده و نابود كند. چيزى نمانده بود كه آتش بر آنان فرود آمده و آنان را بسوزاند. يا در زمين فرو روند يا باران سنگ بر آنها ببارد يا تبديل به خوك شده يا به عذاب و مجازات و بلا و بدبختيهاى ديگرى گرفتار شوند كه عنايت پروردگار براى تمام كردن حجت و كامل كردن رحمت شامل حالشان گرديده و خاتم پيامبران (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با فضايلى كه گفتيم برانگيخت تا رحمتى براى جهانيان و نشانى براى هدايت باشد. آنها را از تاريكيها خارج كرده و به نور رساند. نادانى آنان را به علم ، گمراهيشان را به هدايت ، هلاكتشان را به نجات ، ستم آنان را به عدل و كم خرديشان را به عقل ، نياز آنان را به بى نيازى ، ذلتشان را به عزت ، خرابيشان را به آبادانى و خوارى آنان را به سلطنت مبدل نموده و كفرشان را به ايمان ، جهنمشان را به بهشت ، تاريكى آنان را به نور و ترسشان را به امنيت ، نوميديشان را به اميدوارى ، اسارت آنان را به رهايى و بندگى آنان را به آزادگى تبديل نمايد.

در يك كلام براى آنها رسولى درس نخوانده و از خودشان بر انگيخت تا آيات الهى را بر آنان خوانده ، آنها را تزكيه نموده و كتاب و حكمت را به آنان آموزش داده و آنان را از اين گمراهى سخت نجات دهد.

مردم بعد از بعثت او چند دسته شدند:

گروهى برسالت و دعوت او كافر شده و سزاوار جنگيدن ، كشتن و شكنجه جاويد شدند.

گروهى نيز در ظاهر اسلام را قبول نموده ولى در دل اسلام را نپذيرفته و منافق شدند. با اسلام ظاهرى خون آنها محفوظ شده و احكام اسلامى در مورد مسلمانان در اين دنيا در مورد آنان جارى شد. ولى در آخرت بجهت نفاق در پائين ترين طبقات جهنم جاويد هستند.

و گروهى در ظاهر و باطن مسلمان شده و هم كار خوب و هم كارهاى بد انجام دادند. اين دسته ممكن است بدون رفتن به جهنم به بهشت بروند.

گروهى هم ، علاوه بر داشتن صفات گروه فوق عمل صالح انجام داده و كارهاى خير زيادى انجام دادند. پروردگار به اين دسته بهشتيهائى كه در آن نهرهايى جريان دارد، وعده داده است . اينان هيچ عذاب و مجازاتى نمى بينند. خداوند گناهان آنها را بخشيده و بديهايشان را به چند برابر خوبى تبديل مى كند.

و عده اى علاوه بر داشتن خصوصيات دسته قبل به منظور نزديكى به خداى متعال به تزكيه نفس از اخلاق رذيله و آراستن آن به اخلاق عالى پرداخته كه خدا نيز آنها را به خود نزديك و مقام ارجمندى به آنان عنايت مى كند.

و گروهى علاوه بر داشتن خصوصيات دسته قبل ، با فكر و ذكر و تلاش ‍ بسيار زياد پروردگارشان را شناخته و آنگاه خالص از هر گونه شركى ، او را يكتا دانسته ، او را دوست داشته و با بذل هر چه غير اوست به او نزديك شدند. و مشتاق ديدار او گرديدند. خداوند نيز آنان را بخوبى قبول و به خود نزديك و تمامى حجابها را از آنها برداشت . جمال خود را به آنان نشان داد و آنان نيز با ديده و قلب بدون هر گونه حجابى آن را ديدند. آنان را به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و آل او (عليهم السلام ) ملحق نموده و در جايگاه صدق در كنار آنان و در نزد پادشاه مقتدر جاى داد. آنانند سبقت گيرندگان و نزديك شدگان ؛ دوستان پيامبران و شهدا.

بهر صورت كسى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را شناخته و نعمت بعثت و فوايد و انوار و بركات و خيرات آن را درك كرده باشد، اين روز را روز بزرگى دانسته خوشحالى و سرور و شكر او بخاطر آن بيشتر مى شود. و كسى را كه در اين روز مبعوث شده زياد ستايش نموده و بر او درود مى فرستد و اعمالى را كه لايق اوست به او هديه مى كند.

در آخر اين روز نيز با تسليم عمل و خواهش اصلاح آن ، به نگهبان اين روز متوسل شده و با لطافت ، با آنان مناجات مى نمايد. زيرا لطافت سخن و عمل تاءثير آن را افزايش مى دهد.

روز آخر رجب و قسمت سوم نماز سلمان رحمة الله

مرحله مهم ديگرى كه در اين ماه براى سالك وجود دارد روز آخر اين ماه است .

از مهمترين اعمال اين روز خواندن قسمت سوم نماز سلمان رحمة الله – كه در مطالب روز اول شرح آن گذشت – مى باشد. قسمت سوم آن نيز مانند دو قسمت پيشين ده ركعت است جز اين كه بجاى دعاهاى قبل بين هر دو ركعتى اين دعا را مى خواند: لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شى ء قدير و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .

در اين روز بايد در عرضه اعمال و عرض ناتوانى و كوتاهى خود تلاش ‍ نموده و همراه با اعتراف صادقانه و حيايى خالص و با وارد شدن از در فضل بزرگ او براى تمام حالات و اعمال خود چاره جويى نموده و آنان را اصلاح نمايد. و با دوستان رو سفيد خداوند به او متوسل شود. كه او كريم بوده و كرامت را براى اوليا و بندگانى كه بدنبال وسيله اى به در او آمده و محتاج به رحمت او هستند، دوست دارد. در كتاب خود آورده است : ((امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء؛ اى كسى كه وقتى او را بخوانند بيچارگان را اجابت نموده و گرفتاريشان را برطرف مى نمايد.)) و باين جهت كه او ((كريم العفو)) مى باشد. و ((كريم العفو)) را به كسى كه گناهان را بخشيده و آنها را تبديل به چند برابر نيكى مى كند تفسير كرده اند. و بايد در توسل و عرضه اعمال و عرض ناتوانى و كوتاهيها لطافت بخرج داده و مراقب باشد كه مبادا با پايان ماه از حمايت مولاى خود خارج شود. و به درگاه خداى متعال تضرع نمايد كه او را براى هميشه در حمايت خود قرار دهد و حمايت او در ماه يا حالت يا مكان خاصى نباشد. و بايد در اين جهت اهتمام داشته و از اهل غفلت نباشد.

منبع: المراقبات، ملکی تبریزی.