خوشــــا دمي که رسـد آرزو به حد کمــال
خوشا شبي که به عاشق رسد پيام وصال
تمـام عمــر اگر بگذرد به درد فــراق
چه غم ،چو قلب بود از اميد مالا مال
ز زندگاني هشتـــاد و چارسـاله به است
شبي که ارزش آنست بيش از آن همه سال(*)
دهند مژده مهمـانـي خــداي جليــل
فرشتگان، به تشرف به بارگاه جلال
ز ميــزبان يــگانه به بنــدگان آرنـد
درود و مژده رحمت، نويد استقبال
شگفت اينکه بود روزهــاي مهمـــاني
غذاي جسم حرام و شراب روح حلال!
به بزم دوست همه هرچه هست هست جميل
که تـابنــــاک بــــــود بارگـــه زنــــور جـــــــمال
به گوش جان رسد از محرمان خلوت انس
هــــزار پاسـخ راز عجــب بــدون ســـوال
ز سرخوشي نتوان گفت چون زمان گذرد
روان چگونه پرد در چنان شگفــت مجــال
چنيـن بود شـب تقـدير تا طليعه فجـر
که روشني دمد و تيرگي رود به زوال
تو ناظم ! ار به سر آمد زمـان مهمانـي
بشو غبار غم از چهر خود ز اشگ زلال
کسي بود به يقين رستگار در دو سراي
که ماهي ازهمه سالش بود بدين منوال
(*) اقتباس از آيه : ليلةالقدر خير من الف شهر (هزار ماه مساوي است تقريبا با هشتاد و چهار سال(
يعني درک فيض يک شب قدر بهتر است از زندگاني يک عمر هشتاد و چهار ساله که در طول آن شب قدر ادراک نشود !
حاج جعفر ناظم