(1373-1310هـ ق)
ولادت

‏ميرزا حبيب الله در سال 1310ه. ق (مطابق با حدود سال 1269ه.  ش) در يك خانواده متوسط مذهبى و ‏كشاورز، ساكن محله خيابان بزرگ اشتهارد – كه از بستگان خاندان بهرامى بودند. – چشم به جهان گشود. پدرش ‏غلامحسين و مادرش گوهر خانم، با ديدن چهره مولود خويش خشنود شدند و نام او را  حبيب الله  نهادند، گويى ‏به آنها الهام شده بود كه چنين نامى را براى او برگزينند؛ چه به براستى بعدها معلوم شد كه او از نظر علم و ‏عمل، حبيب (دوست) خدا و فرزانه‏ اى از تبار دوستان خدا است. ‏

تحصيلات

حبيب الله وقتى به سن تحصيل علم رسيد، او را به مكتب خانه فرستادند و پس از دوره مكتب، دروس ابتدايى ‏حوزوى را فرا گرفت. او در طول حدود دو، سه سال دوره مقدمات را نزد مرحوم حاج ملا محمد حسين، ‏معروف به آخوند بزرگ، آموخت. پدر و برادرانش با توجه به استعداد، حافظه و علاقه او به  ادامه تحصيل، ‏دريافتند كه زمينه‏ هاى ترقّى در روح و روان حببب الله فراهم است، و اگر به حوزه‏ هاى علميّه هجرت كند، به ‏لطف خدا در دست يابى به مدارج عالى علمى، توفيق خواهد يافت. ‏

عزيمت به نجف اشرف ‏

علاقه آقا حبيب الله به ادامه تحصيلات حوزوى، تشويق پدر و برادرها به ادامه تحصيل او و فراهم شدن اسباب ‏توفيق و سعادت، باعث شد كه ايشان در جوانى، همراه يكى از هم مباحثه هايش به نام عبدالله – كه از اهالى ‏اشتهارد بود. – كمر همت ببندد و به سوى نجف اشرف رهسپار شود. متأسفانه!
همدرس و همسفرش، عبدالله پس ‏از چندى در نجف اشرف از دنيا رفت و در همان جا به خاك سپرده شد. ‏

اساتيد

آيت الله العظمى سيد ‏ابوالحسن اصفهانى،آيت الله شيخ الشريعه اصفهانى، مرحوم آيت الله ميرزا حبيب الله اشتهاردى(ره) از محضر درس خارج آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى ‏استفاده كرد. بخش مهمى از تقريرات درس ايشان را نوشت و از شاگردان برجسته و متشكل درس آيت الله
‏اصفهانى بود. آيت الله اصفهانى عنايت خاصى به آقا ميرزا حبيب الله اشتهاردى داشت. هر وقت به سامرّا مى ‏آمد، ‏او را مورد توجه مخصوص خود قرار مى داد، به طورى كه براى همه آشكار بود كه آقا ميرزا حبيب الله از ‏شاگردان برجسته و بسيار نزديك آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى(ره) است.  ‏

حوزه درس و شاگرد پرورى او در سامرّا ‏

آيت الله ميرزا حبيب الله اندكى پس از ورود به سامرّا به عنوان يكى از مدرّسان عالى مقام حوزه سامرّا، شهرت ‏يافت. او درس سطح عالى و خارج فقه و اصول را تدريس مى ‏كرد و بالغ بر سى سال در اين حوزه در كنار ‏مرقد دو امام بزرگوار، حضرت امام هادى (عليه السلام)  و امام حسن عسكرى (عليه السلام)  به درس و بحث اشتغال داشت. ‏

در سامرّا مدرّسان متعدّدى از جمله آيت الله حاج ميرزا محمد تهرانى (پدر زند آقا ميرزا حبيب الله) و علامه حاج ‏آقا بزرگ تهرانى، صاحب كتاب الذّريعه و… حضور داشتند، ولى درس فقه و اصول آيت الله ميرزا حبيب الله ‏اشتهاردى(ره) نسبت به آن‏ها ترجيح داشت. ميرزا از هر دو استاد، اعلم بود و آن‏ها بيشتر در علم رجال و درايه ‏و حديث، متبحر بودند. يك نمونه از شاگرد پرورى او را مى‏توان در شيوه برخورد با يكى از شاگردانش به نام شيخ محمد
مشهدى ‏مشاهده كرد. ‏

ميرزا حبيب الله اشتهاردى بر كرسى خطابه و وعظ و اشاد ‏

ميرزا حبيب الله گرچه از مجتهدين و مدرسين والامقام بود، ولى از آن جا كه فرموده ‏اند:  زكاة العلم نشره؛ زكات ‏علم، نشر آن است.  در سال‏هاى آخر چند سال به دعوت اهالى محترم اشتهارد، در ماه رمضان به اشتهارد ‏مى ‏آمد و در مسجد خيابان به اقامه جماعت و به وعظ و ارشاد مى ‏پرداخت.
جمعيت بسيارى پاى منبر او اجتماع ‏مى ‏كردند و او در بيان مطالب، نطق گويا و شيوا داشت؛ به گونه‏اى روان سخن مى ‏گفت كه همگان مى ‏فهميدند. ‏همين ارشادهاى او تحوّلى عميق در اهل علم و عوام ايجاد كرد، يكى از پيرمردهاى اشتهارد كه شخصى متعهد و ‏از پاكان است، از تأثير نفس و بيان شيوا و از دل برخاسته مرحوم آيت الله آقا ميرزا حبيب الله(ره) سخن مى‏گفت ‏و مكرر اظهار مى‏كرد:  بيانات او در من تحوّل عميق و اساسى
پديد آورد و مرا ساخت؛ آنچه دارم، از او ‏دارم.  ‏

افراد متعدد ديگر مى ‏گفتند: وقتى مرحوم آيت الله ميرزا حبيب الله اشتهاردى در ماه مبارك رمضان، در مسجد ‏جامع قاضيان (كه در وسط شهر اشتهارد قرار گرفته) منبر مى‏رفت، از همه محله‏ها مى‏ آمدند و مسجد پر مى‏شد، ‏با اين كه سخنرانى او طولانى بود، همه از خاص و عام تا آخر با شوق و ذوق مى‏ نشستند و از بيانات او بهره‏مند ‏مى‏ شدند. ‏

ويژگى‏هاى اخلاقى و معنوى ‏

مرحوم آيت الله ميرزا حبيب الله عسكرى اشتهاردى(ره) از ويژگى‏هاى اخلاقى آموزنده‏اى برخوردار بود؛ براى ‏بهره ‏گيرى از آن ويژگى ‏ها به چند نمونه اشاره مى‏ كنيم: ‏

عزّت نفس و مناعت طبع ‏

از حالات ممتاز ايشان اين كه از خصلت عزّت نفس و مناعت طبع در سطح عالى برخوردار بود. همان گونه كه ‏از تحقير مؤمن، متنفّر بود، در مورد خود نيز هرگز حاضر نمى‏شد زيرا بار ذلّت برود و عزّت اسلامى خود را ‏خدشه دار سازد. هر گاه مى‏ديد شخصى يا اشخاصى قصد تحقير او را دارند و يا در مجلسى چنين جوّى وجود ‏دارد، خود را از آن شخص يا اشخاص يا آن مجلس دور مى‏كرد و با مناعت طبع خاصّى، عزّت خود را حفظ ‏مى ‏نمود و از رفتن به بعضى از مجالس خوددارى  مى‏كرد و مى‏ فرمود:  مى ‏ترسم تحقير شوم.  در اين راستا ‏مطالب گفتنى وناگفتنى نقل شده است، از گفتنى ‏ها ‏اين بود كه: در پرتو قناعت و پارسايى، مرعوب افراد ثروتمند، يا بعضى از افراد نامناسب نمى‏شد، و قداست ‏شؤون روحانيت را در استقلال و آزاد انديشى و توكّل و انقطاع الى الله مى‏دانست و مى‏گفت:  اِلهى هَبْ لى كَمالَ ‏الْاِنْقِطاعِ اِلَيْك ؛  خدايا! كمال دلبستگى به تو و بريدن از خلق را به من عنايت فرما. ‏به گفته يكى از بستگانش:  همين مناعت طبع باعث شد از سامرّا به قم هجرت كند و تصميم بگيرد در حوزه ‏علميه قم بماند.  ‏

وفات

در شب 24ربيع الثّانى سال 1373ه. ق،مطابق با اول آذر ‏سال 1322ه. ش، دعوت حق را لبيّك گفت و به لقاء الله پيوست. تغمّده الله فى غُفرانه و اسكنه فى بُحبوحات ‏جنانه. ‏