(1357 ه.ق)
عصاره اخلاق
عبدالكريم پاك نيا
تولّد و تحصيل
آخوند ملاّ على معصومى همدانى در سال 1312 ه’.ق. در روستاى «وَفْسْ»[1] از توابع همدان ديده به جهان گشود. آثار رشد و نبوغ از همان دوران كودكى در پيشانى اين طفل، نمايان بود. پدر پارسايش، ابراهيم كه به استعداد ذاتى و شايستگى وى پى برده بود، آموزش ابتدايى او را به عالم باتقواى منطقه، آخوند «ملاّ محمّدتقى ثابتى» سپرد.
شوق سرشار به علم و دانش، على را براى تكميل تحصيلات، راهى همدان كرد. وى نزد مدرّسان عالى مقام آن جا صرف، نحو، معانى بيان، متون سطح و علوم نقلى را آموخت.
در آن زمان كه هنوز حوزه علميه قم رونق چندانى نداشت و در تهران دانشمندان ممتازى – بويژه در علوم عقلى – تدريس مىكردند، آوازه استادان حوزه علميه تهران اين شخصيت فرزانه را به آن حوزه كشانيد.
وى در مدّت 5 سال اقامت در تهران، علوم مختلفى همچون: فلسفه، كلام، رياضيات و هيئت را نزد استادان والا مقامى همانند عارف معروف، حكيم هيدجى و ميرزاى آشتيانى فراگرفت.
با ورود مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى به شهر قم، در سال 1340 ه’.ق. اين عاشق بى قرار علوم اهلبيت(ع) نيز مانند بسيارى از فضلاى شهرستانها به قم عزيمت كرده و در آن جا به ادامه تحصيل مشغول گرديد.
استادان
براى شناخت ابعاد شخصيت مردان بزرگ، ناگزير به آشنايى با استادان آنها هستيم؛ از اين رو، به معرّفى برخى از استادان آخوند مىپردازيم كه عبارتند از آيات و حجج اسلام:
1. حاج ميرزا عبدالرزاق، محدّث حائرى اصفهانى (متوفّاى 1381ه’ .ق.)؛ وى كه از علماى صاحب نام و وارسته همدان بود، تأثير به سزايى در ساختار شخصيت ملاّ على معصومى داشته است.
از جمله امتيازات وى، عبارت است از: عدم استفاده از وجوهات شرعى، مبارزه با خرافات، تلاش در اعتلا و ترويج مذهب تشيّع، پاسخ به شبهات مخالفان و تأليف كتاب بالغ بر 20 جلد در موضوعات فقه، اصول، كلام و اخلاق.
2. حاج شيخ عمادالدين على گنبدى (متوفّاى 1364 ه’ .ق.)؛ وى فقيهى بى بديل، عارفى بى نظير و صاحب كرامت بوده است. او در فقه و اصول از آقا سيّد محمّدكاظم يزدى و آخوند خراسانى و در اخلاق و عرفان از آخوند ملاّ حسينقلى همدانى بهره برده بود.
آخوند معصومى در عرصه عرفان و اخلاق، توشههاى فراوانى از اين عارف واصل برگرفت.
3. حاج شيخ على دامغانى (متوفّاى 1372 ه’ .ق.)؛ وى از شاگردان آخوند خراسانى و شيخالشريعة اصفهانى بود كه به عنوان حاكم شرع، به همدان اعزام شده بود. آخوند معصومى دروس فقه، اصول و كلام را نزد وى فراگرفت.
4. آخوند ملا محمّد هيدجى؛ حكيم هيدجى از شاگردان عارف متألّه، «ميرزا ابوالحسن جلوه» بود. ملا على همدانى پيوسته در گفت و گوهايش از اين استاد ياد كرده و نكاتى از حالات معنوى و روحى آن مرد عارف را بازگو مىكرد. وى حلاوت انس با اين استاد و جذبههاى معنوى آن عارف فرزانه را در وجود خود كاملاً احساس مىنمود.
5. شيخ عبدالنبى نورى (متوفّاى 1344 ه’ .ق.).
6. ميرزا مهدى آشتيانى (متوفّاى 1372 ه’ .ق.)؛ وى از حكماى نامدار تهران و از شاگردان شهيد شيخ فضلاللَّه نورى بود.
7. ميرزا محمود مدرّس كهكى (متوفّاى 1346ه’ .ق.).
8. حاج شيخ محمّدرضا تنكابنى (متوفّاى 1385 ه’ .ق.)؛ وى پدر خطيب مشهور، حاج شيخ محمّدتقى فلسفى است. آقاى فلسفى مىگويد:
«در محضر پدرم (آيةاللَّه تنكابنى) افراد لايقى تربيت شدند كه يكى از آنان، مرحوم آيةاللَّه آخوند ملا على همدانى بود. او قبل از آن كه حوزه علميه قم تأسيس شود، در دروس پدرم در تهران شركت داشت. هر وقت به تهران مىآمد، ديدار از پدرم و درك محضر او را، از فرائض خود مىدانست.»[2]
9. حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى (متوفّاى 1343 ه’ .ق.).
10. حاج شيخ عبدالكريم حائرى (متوفّاى 1355 ه’ .ق.)؛ ملاّ على همدانى به مدّت ده سال در قم از محضر پر فيض اين فقيه نامور بهره برد.
11. حاج شيخ احمد قمى، پدر آميرزا محمّدتقى قمى (مؤسّس دارالتقريب مصر).
مراتب و ويژگىهاى علمى
ملاّ على معصومى در اثر شوق درونى و پشتكار شبانه روزى، از نظر علمى به درجات عالى نائل آمد و در علوم اسلامى همچون: فقه، اصول، فلسفه، رجال، تاريخ، ادبيات، تفسير، رياضيات، نجوم، هيئت، شعر و ادب فارسى اطلاعات گستردهاى به دست آورده و مورد توجه مراجع و بزرگان عصر خود قرار گرفت.
اراده قوى، ايمان به هدف، توسّل به اهلبيت(ع)، استعداد ذاتى، پشتكار مداوم و حضور در محضر اساتيد فراوان را مىتوان از عوامل موفقيت اين فقيه نامدار به حساب آورد. در اين بخش به مراحلى از موفقيتهاى علمى وى، از دوران تحصيل تا مرحله مرجعيت، مىپردازيم:
الف) شعلههاى نبوغ
شخصيت و اخلاق اين عالم گرانمايه، از همان دوران نوجوانى، استعداد درخشان، آينده روشن و لياقت ذاتى وى را نويد مىداد؛ دو خاطره زير اين حقيقت را روشنتر مىسازد:
1. هنگامى كه وى در همدان تحصيل مىكرد براى امرار معاش، شديداً در فشار بود، روزى همراه عدّهاى از طلاّب به حضور آيةاللَّه حاج شيخ على دامغانى مىرسند؛ استاد به هر يك از طلبهها جهت نماز و روزه استيجارى، پولى مىپردازد امّا هنگامى كه نوبت به ملاّ على همدانى مىرسد، آن استاد دور انديش به سيماى اين طلبه جوان نگاهى افكنده و به او چيزى نمىدهد.
طلبه نوجوان از اين پيشامد، ناراحت شده و با كمال شرمندگى به طرف مدرسه راه مىافتد و خود را سرزنش مىكند كه: چرا من بدان جا رفتم! همين كه به حجره مىرسد، خادم آيةاللَّه دامغانى را مىبيند كه به سراغش آمده است. خادم پس از رساندن سلام استاد و دادن دو برابر مبلغ مذكور به او، مىگويد: استاد فرمود:
«اين مبلغ را از مال خودم به تو مىدهم. من نورى در صورت تو ديدم و روحانيتى مشاهده كردم كه نشانگر مقام رفيع تو در آينده است؛ لذا نخواستم كه تو گرفتار اين امور شده و از تحصيل بازمانى».[3]
2. ملا على همدانى در دوران جوانى و تحصيل در قم، در يكى از مجالس سخنرانىاش كه ميرزا عبدالوهّاب (وكيل همدان) نيز حضور داشته، خطبهاى از «نهج البلاغه» را از حفظ خوانده و به نحو زيبايى آن را شرح مىدهد.
اين سخنرانى آن چنان مورد استقبال حاضران قرار مىگيرد كه ميرزا عبدالوهّاب آن را نزد حاج شيخ عبدالكريم حائرى مطرح كرده و از اين طلبه جوان تمجيد به عمل مىآورد. مؤسس حوزه نيز در حضور ميرزا عبدالوهّاب، جوان فاضل را تشويق كرده و استعداد وى را مىستايد؛ امّا بعداً در خلوت به وى مىگويد:
«دلم مىخواهد تو درس بخوانى و فقيه شوى».[4]
وى نيز سخن استاد دورانديش خود را به گوش جان سپرده و در اثر تلاش و پشتكار، در اندك زمانى، در رديف يكى از مدرّسان برجسته قم قرار مىگيرد.
ب) تدريس در حوزه علميه قم
محفل درس ملا على همدانى، يكى از درسهاى پرجمعيت حوزه علميه قم بوده است؛ نويسنده «آيينه دانشوران» در اين باره مىنويسد:
«قبل از آن كه من به حوزه علميه قم بيايم، مجلس درس آخوند ملا على همدانى رونقى به سزا داشته؛ ولى متأسّفانه همين نزديكىها معزّى اليه به همدان مراجعت فرموده بودند و من به فيضيابى آن موفق نشدم!».[5]
ج) تأليفات
آخوند همدانى با آن كه بيشترين وقت خود را صرف حلّ و فصل امور دينى و اجتماعى مردم منطقه و تربيت طلاب مىكرد و كمتر به دنبال تأليف آثار قلمى بود؛ ولى با اين حال، موضوعاتى را مورد پژوهش قرار داده است؛ از جمله:
1 – اجتهاد و تقليد.
2 – شرح حال ابوبصير، صحابى امام صادق(ع).
3 – لباس مشكوك.
4 – قاعده لاضرر و لا ضرار.
5 – رسالهاى در عصير عنبى، زبيبى و تمرى.
6 – رسالهاى در كلام نفسى.
7 – پژوهشى در علم رجال.
8 – اسرار الصلوة.
9 – رساله چهل حديث.
10 – رساله حبط و تكفير.
11 – رسالهاى در پيرامون لفظ «عِدّة»[6] در «الكافى».
12 – حاشيه بر «انيس التجار»، نراقى.
13 – حاشيه بر «عروة الوثقى» سيّد كاظم يزدى.
14 – تقريرات فقه و اصول آيةاللَّه حائرى.
15 – مجموعه اشعار.[7]
د) هجرت پربار
در سال 1350 ه’.ق. مردم متديّن و دانش دوست همدان از حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى، مؤسس حوزه علميه قم، تقاضا كردند كه آخوند ملاّ على همدانى براى حلّ و فصل امور دينى و تدريس در حوزه علميه همدان به زادگاهش مراجعت كند. آيةاللَّه حائرى اين تقاضا را پذيرفت و آخوند ملا على با پيشنهاد وى، به همدان هجرت كرد. هنگام عزيمت اين عالم به خطّه همدان، حاج شيخ عبدالكريم فرمود:
«من مجتهد عادلى را براى مردم شهر همدان فرستادم!».[8]
با وجود شخصيتهاى بزرگ علمى، ادبى، فقهى و فلسفى در همدان، طولى نكشيد كه آخوند همدانى همانند ستارهاى پرفروغ، نور افشانى نموده و جايگاه ويژهاى در دلهاى مردم باز كرد و منشاء خدمات مهمّ اجتماعى، فرهنگى و مذهبى گرديد. حضرت آيةاللَّه نورى همدانى در اين مورد مىفرمايد:
«آيةاللَّه العظمى آقاى آخوند، مرد بسيار بزرگى بود. از آيةاللَّه العظمى حاج شيخ خواسته بودند يك نفر را براى اداره امور علمى و تبليغى همدان و اطراف بفرستد؛ آن بزرگوار نيز آقاى آخوند را فرستاده بود. ايشان، داراى فضائل بسيارى بود؛ يكى اين كه مرد جامعى بود؛ يعنى معلومات ايشان، در فقه و اصول فقه منحصر نمىشد؛ در تاريخ و تفسير و انساب و ادبيات عرب هم بسيار وارد بود. جامعيتش كم نظير بود!».[9]
ه’) تربيت شاگردان
يكى از درخشانترين صفات زندگى آخوند ملاّ على همدانى، پرورش عالمان و اسلام شناسان متعهّد بود. اين مربّى خستگىناپذير بيش از 60 سال، تربيت طلاّب و دانشجويان علوم دينى را با اخلاص و ايمان بر عهده گرفت و نيازهاى علمى، معنوى و رفاهى آنان را تا حدّ توان تأمين كرد.
اسامى برخى از تربيت يافتگان مكتب ايشان (آيات و حجج اسلام)، بدين قرار است:
1 – حاج سيّد رضا بهاءالدينى.
2 – حاج ميرزا حسين نورى، از مراجع تقليد؛ كه مرحوم آخوند ملا على همدانى عنايت ويژهاى به ايشان داشت.
3 – شهيد دكتر محمّد مفتّح همدانى؛ وى از مناديان «وحدت حوزه و دانشگاه» بود.
4 – حاج سيّد مصطفى هاشمى؛ اين عالم جليلالقدر از ابتدا تا انتهاى تحصيل در خدمت آخوند، و مورد توجه مخصوص وى بود. گفته شده كه مرحوم آخوند فرموده بود:
«اگر در روز قيامت از من بپرسند براى اسلام چه كردى؟ من حاج آقا مصطفى را مىآورم و مىگويم اين را تربيت كردهام».
5 – مجاهد نستوه، حاج سيّد محمود طالقانى.
6 – حاج شيخ محمّدحسين بهارى.
7 – حاج شيخ على انصارى.
8 – حاج شيخ رضا انصارى.
9 – سيّد ابوالحسن موسوى؛ نماينده ولى فقيه در استان و امام جمعه همدان.
10 – حاج شيخ احمد صابرى همدانى؛ نماينده محترم استان همدان در مجلس خبرگان رهبرى.
11 – حاج شيخ نوح نجفى.
12 – حاج شيخ احمد رحمانى؛ نويسنده كتاب «الامام علىّ بن ابىطالب (ع)».
13 – حاج سيّد رضا فاضليان؛ امام جمعه ملاير.
14 – حاج شيخ حسن عندليب زاده؛ امام جمعه سابق همدان.
15 – حاج سيّد هاشم حميدى.
16 – ميرزا محمّدعلى عراقچى.
17 – ميرزا ابوالقاسم دانش آشتيانى؛ (متولد 1329 ه’.ق.) امام جمعه سابق آشتيان و نويسنده كتابهاى: سقيفه، رمز نيكبختى و دو سرمايه نفيس.[10]
ويژگىهاى اخلاقى
يكى از رموز موفقيت عالمان دين – كه مرزبانان اعتقادى مردم مسلمان به شمار مىآيند – خصوصيات اخلاقى و رعايت نكات ظريف اجتماعى بوده است. آنان با زحمات طاقت فرساى خويش، و بهرهگيرى از مربّيانى شايسته و انسان پرور، به اين فضايل اخلاقى نايل آمدهاند.
آخوند ملا على همدانى نيز به سبب مجاهدتهاى روحى، دلهاى آماده را به سوى حقيقت اسلام جذب مىكرد. در اين جا برخى از ويژگىهاى اخلاقى وى را مىخوانيم:
گشاده رويى
آقاى عليرضا ذكاوتى – كه مدتى در محضر آخوند بوده و از نزديك با اخلاق و روحيات وى آشنايى داشته است – در اين رابطه مىگويد:
«شكفتگى چهره و گشادهرويى، از صفات مؤمن است و آن بزرگوار همواره چنين بود؛ حتى بعد از آن كه آن داغ بزرگ را تحمل كرد،[11] هنوز روحيه مزاح و خوش طبعى خود را حفظ كرده بود. با هر كس از كودك، پير، زن، مرد، عالم و جاهل، مراجع و افراد صاحب قدرت و ثروت تا سائل، مسكين و مضطرّ؛ با هر كس به زبان خودش سخن مىگفت.
او انسانى بود وارسته، پرهيزگار، خوشخو، آرام، مهربان، متين، موقّر، دردآشنا و اهل تحمّل و مدارا. در حقيقت آن چنان بود كه در فرهنگ دينى – عرفانى ما در مورد ويژگىهاى يك انسان وارسته مطرح شده است. مسلّماً كسب آن خصوصيات بر اثر رياضتهاى دراز مدّت شرعى و نيّت پاك و هدف بلندى بود كه آن بزرگوار از آغاز داشته است.»[12]
توجّه به جايگاه روحانيت
روزى يكى از تجّار نيكوكار به حضور آقاى آخوند رسيده و عرض مىكند: من باغى دارم كه الآن هشتاد هزار تومان قيمت دارد؛ دوست دارم آن باغ را به شما ببخشم.[13]
ايشان مىفرمايد: اگر الآن باغ را بفروشى و پول آن را به من بدهى كه به عنوان شهريه به طلاب بدهم، مىپذيرم و الاّ قبول نخواهم كرد.
يكى از حاضرين به آخوند عرض مىكند: وقتى ايشان مايلند اين باغ را به شما ببخشند، چرا قبول نمىكنيد؟ آخوند ملا على همدانى مىفرمايد: اگر الآن من اين باغ را قبول كنم، قيمت آن هشتاد هزار تومان است، بعد از مدتى با يك كلاغ چهل كلاغ مردم به هشتصد هزار تومان و بعد از مدتى، چند ميليون خواهد شد. اين امر سبب مىشود كه مردم نسبت به روحانيت بدبين شوند و در صداقت آنان ترديد نموده و عقايدشان متزلزل شود!
او بارها مىگفت: عمّامه من سفيد است بايد مراقبت كنم لكه دار نشود؛ پارچه سفيد زود لكّه بر مىدارد. (با اندك لغزشى، حيثيت روحانيت زير سؤال مىرود.)[14]
استفاده از فرصت
او دائماً مشغول مطالعه بود و پشتكار و حافظهاى قوى داشت؛ وقتى كه در تهران مشغول تحصيل بود، روزى همراه طلاّب تصميم مىگيرند به زيارت حضرت عبدالعظيم(ع) بروند؛ در راه – كه آن زمان با پاى پياده طى مىشد – همراهان مشغول صحبت و گفت و گو مىشوند. ملاّ على همدانى مىگويد: من در فاصله پيمودن آن مسير، «زيارت جامعه» را از اوّل تا آخر خواندم و حفظ نمودم.[15]
زهد و ساده زيستى
زهد و ساده زيستى اين فقيه بزرگ، زبانزد مردم بود؛ او هيچ وقت آن روش اولياى الهى را در زندگى – على رغم همه دگرگونىهاى اجتماعى و فردى – از دست نداد. زندگى ساده و خداپسندانه وى، دلها را به سويش جذب كرده و شيفتهاش مىكرد؛ هر كس به حضورش مىرفت، ارادت و علاقهاش به او بيشتر مىشد. او مصداق كامل كلام امام صادق(ع) بود كه فرمود: «كُونُوا دُعاةً لِلنَّاسِ بِالْخَيْرِ بِغَيْرِ اَلْسِنَتِكُمْ»؛[16] لذا مردم را با عمل نيكوى خويش دعوت به خير و صلاح مىكرد. در اين مورد، خاطرات فراوانى از ايشان نقل شده است؛ از جمله اين كه:
روزى در حالى كه عباى سادهاى را پوشيده بود، يكى از ارادتمندانش به وى مىگويد: حضرت آيةاللَّه! چند روز است مىبينم كه حضرت عالى اين عباى مندرس را بر تن داريد؛ اگر اجازه فرماييد برايتان عباى تابستانى نو و خوبى را تهيه كنم؟! آخوند همدانى آهى كشيده و مىگويد:
اين عبا هم براى من خيلى زياد است؛ مگر ما مىخواهيم چه بكنيم؟ شما مىدانيد من درآمد شخصى ندارم و آنچه به دستم مىرسد، وجوه شرعى و بيت المال است. من سعى مىكنم در استفاده آن براى مصارف شخصى خودم احتياط لازم را به عمل آورم. آن منزل مسكونى و زندگى را هم كه مىبينيد، مال همسرم مىباشد و از بيتالمال تهيه نشده است. از اين رو، اكتفا به اين نوع لباس، راحتتر و سالمتر مىباشد؛ فردا، حساب و كتابى در كار است و نمىتوان سهم امام را دل بخواهى خرج كرد.[17]
عرفان و معنويت
آقاى صابرى همدانى مىنويسد:
«آخوند ملا على همدانى اهل دعا و ذكر و تهجّد بود و طلاب را هم به تهجّد تشويق مىكرد. و از بزرگان نقل مىكرد: «طلبهاى كه در دوران طلبگى نماز شب نخواند، به جايى نخواهد رسيد و عاقبت خوبى نخواهد داشت!».
او هر روز «دعاى صباح» را بعد از نماز صبح از حفظ مىخواند و حال خوشى هم داشت. در يكى از مسافرت هايم به همدان، حضور ايشان بودم و صداى دلنشين دعاى صباح ايشان در ما اثر معنوى داشت.
مرحوم آخوند در «عرفان» خيلى تحت تأثير حكيم هيدجى قرار داشت؛ غالباً نكتههاى عرفانى و معنوى از ايشان نقل مىكرد و چند بيت تركى از اشعار فلسفى و عرفانى حكيم هيدجى را مىخواند؛ از جمله:
اولماز اولا گُل تِكان، تِكان گُل
گر استرن آغلا، استرن گُل
ممكن نيست گل، خار و يا خار، گل شود؛ خواهى گريه كن يا بخند.
وى مىگفت: اوّل مرحله سلوك: «يقظه»[18] است و در توضيح آن، اين شعر حافظ را زمزمه مىكرد:
آمد افسوس كنان مغبچهى باده فروش
گفت: بيدار شو اى رهرو خواب آلوده![19]
لطيفههاى پرمعنا
اين عالم بزرگوار با همه مقامات معنوى در معاشرت با افراد، گشاده رو و خوش برخورد بود و گاهى مطالب سودمند را در قالب لطيفه بيان مىكرد؛ از جمله:
1 – آقاى قاسم برنا – انديشمند همدانى و از نويسندگان ماهنامه پيك اسلام – مىگويد:
گاهى كه به محضر آخوند همدانى مىرفتم، ايشان ضمن تجليل از اهل علم و مطالعه، به شوخى مىفرمود:
«آقاى برنا، اهل كتاب و مطالعه است و من هم، اهل كتاب را پاك مىدانم.»
2 – يكى از افرادى كه لباس اهل علم را كنار گذاشته و در رديف خدمت گزاران رژيم طاغوتى پهلوى قرار گرفته بود؛ روزى به آخوند همدانى برخورد كرده و به وى مىگويد: شنيدهام حضرت عالى فرمودهايد فلانى، فاسق شده است؟! آخوند همدانى پاسخ مىدهد:
«نه، من گفتهام فسقش ظاهر شده است.»
شيوه تربيتى
يكى از افرادى كه مدتى در مدرسه آخوند تحصيل كرده است، مىگويد:
ايّامى كه طلبه بودم و افتخار شاگردى ايشان را داشتم، شبى پس از درس و بحث، با يكى از دوستان در حياط مدرسه مشغول شوخى بوديم كه ناخود آگاه روى گلهاى باغچه مدرسه افتادم و گلهاى زيباى باغچه پايمال شد. فرداى آن شب كه خادم مدرسه از موضوع مطّلع شد، براى شكايت به نزد آيةاللَّه همدانى رفت. آن بزرگوار كه متوجه ظرافتهاى اخلاقى در تربيت طلاب جوان بود، به خادم مدرسه فرمود:
«آقا رضا! ناراحت نباش؛ ما گلها را براى طلبهها مىخواهيم نه طلبهها را براى گلها».
اين سخن حكيمانه، كه حاكى از عمق نگاه ايشان به زندگى و بُعد ابزارى امكانات براى رشد و ترقى است، چندان تأثير تربيتى در من نهاد كه تا امروز فراموش نكردهام.[20]
سرودن شعر
آخوند ملا على همدانى علاوه بر شمّ فقاهتى و كمالات علمى و اخلاقى، طبع شعر هم داشت؛ گاهى در مذاكرات و مباحثات ادبى بعضى از اشعارش را مىخواند. نمونهاى از اشعار وى، غزل عرفانى زير است كه با تخلّص «فنا» سروده است:
به خرابات روم بهر نگهدارى دل
تا بر پير كنم شِكْوه ز بيمارى دل
او شب و روز بسوزد ز غم هجر بتان
من بسازم به غم و رنج و گرفتارى دل
چه زيانها كه نمودم ز ره دل خواهى
چه ملامت كه كشيدم به هوادارى دل
خواب هرگز نكند آن كه دلش بيدار است
ما نكرديم شبى صبح به بيدارى دل
هر چه كرديم علاج دل بيمار نشد
تنگ شد حوصله از بهر پرستارى دل
اشك من سرخ و رخم زرد شد و موى سپيد
روز من گشت چو شب، بهر سيه كارى دل
اى «فنا»! چاره دردت نتوان كرد مگر
اشك خونين و دعاى سحر و زارى دل
آخوند همدانى بر ادبيات فارسى، عربى، حكمت و عرفان (نظرى و عملى) آشنايى كامل داشت؛ او شعر فارسى را دوست مىداشت و از ميان شعراى فارسى زبان، «حافظ» را برتر مىشمرد و اين شعر را مكرّر مىخواند:
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق
غرقه گشتند و نگشتند به خواب آلوده
به طهارت گذران منزل پيرى و مكن
خلعت شيب چو تشريف شباب آلوده
خوددارى از انتشار رساله عمليه
از آن جايى كه آخوند همدانى يكى از شاگردان برجسته حاج شيخ عبدالكريم حائرى (مؤسّس حوزه علميه قم) بود، در علم و دانش و تقوا نيز در رديف مراجع عظام تقليد به شمار مىآمد. حتى برخى از بزرگان، او را از نظر حضور ذهن و داشتن حافظه نيرومند و قوى، بر ديگر معاصرانش ترجيح مىدادند و تقليد از ايشان را توصيه مىكردند؛ امّا او با آن همه شايستگى، مطرح ساختن خويش را به عنوان مرجع، نوعى برترى طلبى مىانگاشت و مكرر مىفرمود:
«به هر كدام از اين رسالههاى عمليه موجود كه منتشر شدهاند، عمل كنيد، مُبْرِء از تكليف و مُسْقِط ذمّه است و نيازى به چاپ رساله ديگر نيست».
در حالى كه علاقهمندان و مقلّدان وى در منطقه غرب، اصرار داشتند كه رساله آخوند به چاپ برسد؛ امّا وى مانع گشته و مىفرمود:
«نيازى به صرف بيتالمال و خرج سهم امام (عجّ) در اين مورد نمىبينم. من مسائل جديدى ندارم كه در اين رسالهها نيامده باشد؛ فقط در چند مسأله با مراجع حاضر اختلاف نظر دارم. خواستاران، مىتوانند آن مسائل را شفاهاً بپرسند و جواب بگيرند».[21]
خدمات فرهنگى – اجتماعى
آخوند ملا على همدانى در كنار فعاليتهاى علمى، خدمات فرهنگى – اجتماعى متعددى انجام داده است كه مهمترين آنان عبارتند از:
الف) بازسازى مدرسه آخوند
مدرسه ملاّ محمّدحسين اردستانى، به همت آخوند همدانى در مدت سه سال، بازسازى گرديد و در سال 1323 ش. به پايان رسيد و بعد از آن، به نام «مدرسه آخوند» معروف شد. در اين مدرسه – كه جاذبهاى روحانى دارد – طلاب زيادى تربيت شدهاند و به عنوان مهمترين حوزه علميه غرب كشور به شمار مىآيد و مشتاقان علوم اسلامى در گوشه و كنار كشور، با نام اين مدرسه آشنايى داشته و به احياگر آن عشق مىورزند.
ب) تأسيس كتابخانه عمومى
پس از بازسازى مدرسه آخوند و استقبال كم نظيرى كه از آن به عمل آمد، آخوند همدانى كتابخانه مهمّى را با هميارى مردم در كنار آن مدرسه ساخت. او اين كتابخانه را در سال 1332 ش. با نام «كتابخانه و قرائتخانه عمومى غرب» رسماً افتتاح كرد.
ج) انتشار نشريه «پيك اسلام»
آخوند همدانى پس از راه اندازى كتابخانه غرب، ضمن اظهار خرسندى فراوان مىفرمود:
«تكميل اين حوزه علميه و كتابخانه به دو چيز است: يكى، ايجاد نشريهاى براى كتابخانه و مدرسه و ديگر، تنظيم فهرست تفصيلى نسخههاى خطّى كتابخانه».
در پى اين سخنان، كار تهيه فهرست تفصيلى نسخههاى خطّى به همّت حجج اسلام: محمّدجواد مقصود همدانى و شيخ احمدعلى مروّج انجام شد. و سپس مجلهاى دينى با عنوان «پيك اسلام» – كه ارگان حوزه علميه همدان و كتابخانه غرب بود – تأسيس و منتشر شد. اين نشريه تحت سرپرستى آن بزرگمرد و همت اعضاى هيأت تحريريه، به چاپ رسيد و از دى ماه 1341 تا مهرماه 1342 شش شماره از آن منتشر گرديد.
مطالب اين نشريه نوعاً توسط نويسندگان فاضل منطقه غرب و استادان حوزههاى علميه قم و نجف نگاشته مىشد.
انتشار اين مجلّه در شرايطى كه در روزگار حكومت منحوس پهلوى كار علمى، فرهنگى و مطبوعاتى در حوزههاى علميه، با مشكلات فراوانى مواجه بود، حركت مثبتى در جهت تعميق انديشه دينى محسوب شده و درخور تقدير و تجليل بود؛ هر چند كه كارشكنى بعضى و تنگناهاى اقتصادى، مانع ادامه انتشار نشريه گرديد!
همگام با نهضت امام خمينى
آخوند ملا على همدانى يكى از علماى مؤثّر، در مبارزه با رژيم ستمگر پهلوى بود. تحرّكات و تلاشهاى وى در زمينه سازى براى پيروزى نهضت امام خمينى ، در صفحات زرّين تاريخ انقلاب اسلامى ايران ثبت است. آخوند همدانى در يارى رساندن به انقلابيون، تمام همّتش را به كار گرفت. چند نمونه از شيوههاى اين عالمِ ظلم ستيز را يادآور مىشويم:
1 – علاقه و ارتباط نزديك باحضرت امامخمينى
از آن جايى كه اين عالم وارسته شناخت كاملى از امام خمينى داشت، از نهضت آن بزرگوار حمايت مىكرد. وى در تجليل از امام خمينى مىگفت:
«حاج آقا روحاللَّه صفحهاى را در تاريخ به نام خود گشود».
هنگامى كه به وى گفته شده بود: چرا شما مثل آقاى خمينى عمل نمىكنيد؟ او متواضعانه پاسخ داده بود:
«كار آقاى خمينى درست است؛ ولى آن كار از عهده ما برنمىآيد».
آيةاللَّه جعفر سبحانى مىگويد: در مسافرتى كه با حضرت امام به همدان داشتيم، از آخوند شنيدم كه گفت:
«اى كاش همه كسانى كه به همدان مىآيند، نظير حاج آقا روحاللَّه باشند!».
امام خمينى نيز متقابلاً به اين يار قديمى وهمدوره تحصيلى خود عشق مىورزيدند؛ هنگامى كه از امام خمينى پرسيده بودند: مقلّدان شما وجوه شرعيه را چگونه به دست مرجعشان برسانند؟ فرموده بود:
«جايى كه آخوند هست، وجوهات شرعيه را براى من نفرستيد».
و هنگامى كه علماى تهران مىخواستند آثار امام را به چاپ برسانند، ايشان گفته بود كه:
«من احتمال مىدهم مجموعه آثار اين جانب در كتابخانه آخوند همدانى باشد».[22]
2 – طاغوت زدايى
آخوند همدانى در فرصتهاى مختلف، خشم خود را از طاغوت و مظاهر آن اظهار مىكرد؛ داستان زير نشانگر اين واقعيت است:
افتتاح «درمانگاه سميعى» – واقع در نزديكى منزل ايشان – به عهده آخوند همدانى قرار داده شده بود؛ يكى از عوامل رژيم پهلوى با صداى بلند گفت: حضرت آيةاللَّه! به نامِ نامى اعلى حضرت افتتاح كنيد. مرحوم آخوند فرمود:
«به نام نامى حضرت ولىّ عصر (عجّ) افتتاح مىكنم.»
3 – هجرت براى آزادى امام خمينى
در خرداد 1342 هنگامى كه حضرت امام دستگير مىشود، جمعى از علماى شهرستانها
به تهران مهاجرت كردند تا نسبت به آزادى ايشان، اقدام نمايند؛ آيةاللَّه معصومى همدانى نيز همراه اين گروه بود.[23]
4 – نامهاى به مام خمينى
آخوند همدانى كه در رأس روحانيت همدان قرار داشت، همراه علماى منطقه در تأييد نهضت امام خمينى اعلاميه صادر نموده و نامههايى را به محضر بزرگان ارسال مىداشت. نامه زير، يكى از اين موارد است:
قم – حضرت حجة الاسلام والمسلمين آيةاللَّه فى العالمين المجاهد فى سبيل اللَّه جناب آقاى خمينى مدّظلّه العالى.
«الّذينَ إذا أصابَتهُم مُصيبة قالُوا إنَّا للَّه وَ إنَّا إلَيهِ راجِعُون». فاجعه اسفناك دانشگاه امام عصر – ارواح العالمين له الفداء – و همچنين ضربههايى كه اخيراً بر پيكر اسلام وارد شده، قلوب مسلمين را جريحه دار و جامعه روحانيت را متأثّر ساخته. اخيراً زمزمه هجرت علماى اسلام به نجف اشرف، مزيد بر تأثّرات گرديد. بدين وسيله، عطف به اعلاميه جامعه روحانيت، متذكر مىگردد تا آخرين مراحل حصول نتيجه جامعه روحانيت، پشتيبانى خود و اهالى را از علما و بالأخص حضرات مراجع قم، اعلام و منتظر اخذ تصميم حضرات علماى قم بوده تا در تصميم آنان شركت و اگر خداى ناخواسته تصميم به هجرت گرفته شود، دسته جمعى اين تصميم را اتّخاذ نماييم.
‘… على بن ابراهيم معصومى[24]
در نگاه فرزانگان
1 – حضرت آيةاللَّه العظمى مرعشى نجفى:
«او آفتاب علم و حكمت و تقوا، ميدان دار علم رجال و درايه، قهرمان حديث و روايت، جلوه فضيلت، معدن فقه و اصول، دانشمندى صالح و نيكو روش، پژوهشگرى نقّاد و هوشمند، بنيانگذار مدرسه دينيه در شهر همدان، احياگر حوزه علميه و كتابخانه و تربيت كننده عدّهاى از دانشوران با عظمت در دامان پر مهر خود بود».[25]
2 – علاّمه سيّد محمّدحسين طباطبايى، صاحب تفسير الميزان:
زمانى كه آخوند ملاّ على همدانى و علاّمه طباطبايى هر دو در مشهد منزل آيةاللَّه ميلانى ميهمان بودند، مباحثات و مناظرات عالمانه و حكيمانهاى بين آنها واقع مىشد. وقتى از علاّمه طباطبايى راجع به مقام علمى و معنوى آيةاللَّه آخوند سؤال شده بود، فرموده بود:
«جا دارد مردم از اطراف و اكناف و نقاط دوردست مهاجرت نمايند به همدان، به قصد زيارت آقاى آخوند».
وقتى از آقاى آخوند راجع به علاّمه سؤال شده بود، فرموده بود:
«مدتى بود من دعايى را مىخواندم و درباره آن دعا آمده بود: «هر كس اين دعا را بخواند، خدا گنجى را نصيب او گرداند». معلوم مىشود دعاى من مستجاب شده است. آن گنج، آقاى طباطبايى است كه در اين مدت نصيب من گشته و هم صحبت من شده است.».[26]
3 – حضرت آيةاللَّه نورى همدانى:
«او خيلى خوش معاشرت و خوش مجلس بود و به همين وسيله، در اعماق دلها نفوذ مىكرد و تربيت و موعظهاش، مؤثرتر مىشد. خيلى هم خوش بيان بود؛ لذا منبرش هم بسيار خوب بود.
ماه رمضان و محرّم، در پاى منبرش غوغا مىشد. مطالبش در منبر چون از دل برمىخاست، بسيار مؤثر بود و انسان را منقلب مىكرد و تحوّلى به وجود مىآورد. يكى ديگر از مزاياى آخوند، اين بود كه خيلى قدر اوقات را مىدانست؛ جدّى بود، از پنج دقيقه وقت هم استفاده مىكرد. معمولاً هر جا مىرفت، كتابى زير بغلش بود».[27]
4 – حضرت آيةاللَّه شبيرى زنجانى:
«آخوند عالمى جامع، متواضع و كم نظير بود. هيچ گاه به خاطر مقام خواهى و رياستطلبى، با رقبايش درنيفتاد و حتى از آنان به نيكى و احترام نام مىبرد و اين، نبود جز اين كه به راستى بر نفس خويش تسلّط داشت.
در زمان آيةاللَّه العظمى بروجردى شخصى نزد ايشان رفته و از مرحوم آخوند بدگويى و سعايت كرده بود به طورى كه اين سعايت، مؤثر افتاده بود؛ مع الوصف، مرحوم آخوند همدانى همواره از آن مرجع گرانقدر جهان تشيّع به بزرگى و عظمت ياد مىكرد».[28]
فرزندان
پسران آخوند ملا على همدانى عبارتند از:
1 – شهيد حسن معصومى؛ كه در پيكار با رژيم ستم شاهى، در سال 1353 ش. به شهادت رسيد. آن عارف فرزانه در فراق فرزند شهيدش اين شعر را زمزمه مىكرد:
حق، جدايى فِكَنَد بين تن و جانش را
هر كه انداخت جدايى به ميانِ من و تو
2 – محمّد معصومى؛ كه به عنوان دبير در مدارس تدريس مىكرد.
3 – حسين معصومى همدانى؛ مُدرّس تاريخ و فلسفه در دانشگاه صنعتى شريف، محقّق و ويراستار.
رحلت
آن عالم ربّانى بعد از سالها تلاش در راه احياى معارف اهلبيت(ع)، پرورش دانشمندان ممتاز، خدمات فرهنگى و اجتماعى و به يادگار گذاشتن آثار متعدّد علمى و اجتماعى، در 31 تير ماه 1357 ش. هم زمان با اوجگيرى مبارزات ملّت مسلمان ايران، بر اثر بيمارى دار فانى را وداع گفت.
خبر ارتحال آن مرد روحانى به حدّى مردم را متأثّر نموده بود كه حتّى خانوادههاى اقليتهاى مذهبى نيز در سوگ آن فقيه عارف، اشك ماتم ريختند.
تشييع جنازه باشكوهى كه توسط دهها هزار نفر از مردم همدان به عمل آمد، راه پيمايىها و تظاهرات ضدّ رژيم پهلوى را تشديد كرد.
بدن مطهّر وى، بعد از اقامه نماز توسّط آيةاللَّه حاج شيخ هاى تألّهى، در باغ بهشت همدان به خاك سپرده شد. مزار اين شخصيت ملكوتى، زيارتگاه عاشقان اهلبيت(ع) است.
[1] «وفس» از روستاهاى بخش سردرود شهرستان رزن است.
[2] خاطرات فلسفى، ص 44.
[3] همچو سلمان، محمّد قنبرى، ص 32.
[4] مجله نور علم، ش 46، ص 71.
[5] آيينه دانشوران، ص 170.
[6] عدّة: عدّة من اصحابنا.
[7] آثار الحجّة، ص 378 و 379.
[8] مجله نور علم، ش 46، ص 58؛ آثار الحجّة، ص 378.
[9] مجله حوزه، ش 27.
[10] موسوعة مؤلفى الاماميه، مجمع الفكر الاسلامى، ج 2، ص 508.
[11] شهادت فرزندش به دست عوامل رژيم شاه.
[12] مجلّه نور علم، ش 46، ص 73 – 71.
[13] قبل از سالهاى 1356 ش.
[14] همچو سلمان، ص 78.
[15] همان، ص 80.
[16] الكافى، ج 2، ص 105.
[17] همچو سلمان، ص 61 و 62، (با تلخيص).
[18] «يقظه» در اصطلاح عرفا، به معناى «بيدارى از خواب غفلت» است و اسباب آن موعظه، معرفت و تجلّى انوار الهى در قلوب است كه به واسطه اجابت دعوت هدايتگران به سوى حق و خدمت به اولياءاللَّه حاصل مىشود.
[19] مجله نور علم، ش 46، ص 62.
[20] همچو سلمان، ص 93، به نقل از فصلنامه فرهنگ همدان، ش 10، ص 19.
[21] همان، ص 72.
[22] همان، ص 107، 108 و 145.
[23] نهضت روحانيون، ج 4، ص 132.
[24] همان.
[25] مجله نور علم، ش 46، ص 70.
[26] همچو سلمان، ص 108.
[27] مجلّه حوزه، ش 27، ص 35.
[28] مجلّه نور علم، ش 46، ص 76.