اشاره:

ابوالحسن علی بن عیسی هَکّاری (۶۲۰ تا ۶۲۵-۶۹۲)، مشهور به بهاءالدین اِرْبِلی محدّث، مورّخ، ادیب و شاعر شیعی قرن هفتم و نویسنده کتاب کشف الغمه فی معرفه الائمه، از منابع معتبر دانسته شده در شرح حال پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) و امامان شیعه (علیه‌السلام) است. در این مقاله این عالم شیعی همراه با آثار و اساتید او معرفی گردیده است.

 

سیما و زادگاه

پدر علی بن عیسی «فخرالدین ابوعلی عیسی بن ابی الفتح بن هندی الشیبانی اربلی» است. موطن اصلی و محل رشد و بالندگی فخرالدین، جبل هکّاریّه (۱) است. وی که از افراد خوشنام و پرآوازه زمانش محسوب می شد، در عهد تاج الدین محمد بن نصر، معروف به «ابن صلایا»، یا «ابن صلایه حسنی علوی»(۲)، از بزرگان اجتماعی – سیاسی اربل و نواحی آن به حساب می آمد و بخشی از ریاست و اداره آن سرزمین را به عهده داشت. او سرانجام در جمادی الآخر سال ۶۶۴ ق. وفات یافت. یکی از شاعران معاصرش، در فضل و کمال او چنین سروده است:

لقد کان فخرالدّین بحرالفضائل

و لم نر بحراً ضمّه قبر

کریم السّجایا هذّب الجود نفسه

الی ان تساوی عنده التُّرْب و التّبر(۳)

نام علی بن عیسی «ابوالحسن بهاءالدین علی بن عیسی» است. تاریخ دقیق تولّد او معلوم نیست؛ ولی بیشتر قرائن گویای آن است که وی بین سال های ۶۲۰ تا ۶۲۵ ق. به دنیا آمده است. محل تولّدش را «اربل» نوشته اند. اربل، شهری قدیمی است که در جنوب شرقی شهر موصل و شمال شرقی کشور عراق واقع شده است. از همان زمان تاکنون، ساکنان اصلی این سرزمین، از نژاد کُرد و پیرو مذهب تسنّن اند. اینکه اربلی و خانواده اش، از نژاد کُرد هستند یا عرب، قدری اختلاف وجود دارد. بعضی از محقّقان از کلمه «الشّیبانی» که پسوند اسم اوست، استفاده کرده اند که «الشیبانی» از قبایل معروف عرب محسوب می شود و به همین جهت، اربلی را از عرب هایی می دانند که از سالیان قبل در منطقه کردنشین اربل و هکّاریّه می زیسته اند. در این صورت، به درستی معلوم نیست که خانواده اربلی از چه زمانی در این منطقه ساکن شده اند؛ ولی از نفوذ، موقعیت و شغل پدرش دانسته می شود که آنها حدّاقل یک نسل قبل از تولّد علی بن عیسی، به این منطقه آمده اند.(۴)

در مقابل، دسته دیگری از محقّقان، او را وابسته به نژاد کرد می دانند(۵) و دلیل آنها کردنشین بودن شهر اربل و نواحی آن است.

استادان نامدار

اربلی، علوم مقدّماتی را در زادگاهش آموخت. وی ادبیات، فقه و حدیث را نزد دانشمندان شیعی و سنّی اربل فراگرفت و در کمترین زمان ممکن، در زمره عالمان بنام شهرش قرار گرفت. او از دانشورانی است که از تجربیات و آموخته های علمی استادان بسیاری استفاده کرده است. وی در لابلای نوشته هایش نام برخی از استادانش را ذکر کرده که در ذیل به نام برخی آنها اشاره می کنیم:

۱٫ رضی الدین ابی الهیجاء علی بن حسن بن منصور بن موسی اربلی انصاری اوسی (متوفای ۶۴۹ ق.).

۲٫ سید محیی الدین یوسف بن یوسف بن یوسف بن زیلاق کاتب هاشمی موصلی (مقتول در سال ۶۶۰ ق.)(۶)

۳٫ سید جلال الدین عبدالحمید بن فخّار موسوی حایری (متوفای ۶۸۴ ق.)

۴٫ رشیدالدین ابی عبدالله محمد بن ابی القاسم بن عمر بن ابی القاسم (زنده در سال ۶۸۶ ق.)

۵٫ تاج الدین علی بن انجب، مشهور به «ابن ساعی بغدادی» (متوفّای ۶۷۴ ق.)

۶٫ کمال الدین ابوالحسن علی بن وضاح حنبلی (متوفای ۶۷۲ ق.)

۷٫ حافظ ابی عبدالله محمد بن یوسف بن محمد گنجی شافعی (متوفای ۶۵۷ ق.)(۷)

۸٫ ابومحمد عبدالله بن احمد بن احمد بن احمد بن خشّاب (متوفای ۵۶۷ ق.).

شاگردان خوش نام

اربلی، مانند هر دانشور دیگر، موفّق به انتشار معلومات و اندوخته های خود گردید. نام برخی از شاگردان وی که از دریای علم و فضل این استاد پرآوازه، گوهرهای گران بهایی جمع آوری نموده اند، عبارت است از:

۱٫ شیخ مجدالدین فضل بن یحیی بن علی مظفّر طیّبی.(۸)

۲٫ صدر عماد الدّین عبدالله بن محمد بن مکّی.

۳٫ شرف الدّین احمد بن عثمان نصیبی مدرّس مالکی.

۴٫ تاج الدّین محمّد بن علی بن عیسی اربلی، معروف به «ابوالفتح» (فرزند اربلی)

۵٫ شرف الدّین احمد بن محمد بن علی بن عیسی اربلی (نوه اربلی).

۶٫ عیسی بن محمد بن علی بن عیسی (نوه اربلی)

۷٫ عزّالدّین ابوعلی حسن بن ابی الهیجاء اربلی.

۸٫ تاج الدّین ابوالفتح حسین بن ابی بکر اربلی.

۹٫ امین الدّین عبدالرّحمان بن علی بن ابی الحسن جزری موصلی.

۱۰٫ حسن بن اسحاق بن ابراهیم بن عیّاش موصلی.

۱۱٫ محمود بن علی بن ابی القاسم.

۱۲٫ تقی الدّین ابراهیم بن محمد بن سالم.

۱۳٫ شمس الدین محمد بن فضل علوی حسنی.(۹)

۱۴٫ علم الدّین ابو محمد اسماعیل بن عزّالدین موسی بن قاسم.

۱۵٫ کمال الدّین عبدالرّزاق بن احمد، معروف به «ابن فُوَطی» (متوفای ۷۲۳ ق.)

۱۶٫ جمال الدّین حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی، معروف به «علاّمه حلّی» (متوفای ۷۲۶ ق.)(۱۰)

دوستان دانشور

شناخت کسانی که اربلی با آنها همنشین بوده، ما را از درجه علم و معرفت او آگاه می سازد و نیز بیانگر جایگاه علمی و اجتماعی اوست. نام برخی از دوستان دانشمند او عبارت است از:

۱٫ رضی الدّین علی بن موسی بن جعفر ابن طاووس، معروف به «سید ابن طاووس» (متوفّای ۶۶۴ ق.)

۲٫ مؤیّد الدّین محمد بن علقمی، وزیر شیعه و دانشمند مستعصم بالله، آخرین خلیفه عباسی (متوفای ۶۵۶ ق.)

۳٫ عزّ الدین ابومحمد عبدالرّزاق بن رزق الله بن ابی بکر بن خلف بن الهیجاء رسعنی حنبلی (متوفای ۶۶۰ ق.)

۴٫ عمادالدّین ابو محمد عبدالله بن محمد بن مکّی بغدادی معدل.

۵٫ یوسف بن لؤلؤ بن عبدالله ذهبی (شاعر، متوفّای ۶۸۰ ق.)

۶٫ صفی الدّین منصور اربلی (شاعر).

۷٫ شمس الدّین احمد بن خبّاز نحوی موصلی (به احتمال قوی متوفّای ۶۴۱ ق.)

۸٫ شیخ ظهیرالدّین حنفی اربلی (فقیه، نحوی و شاعر، متوفّای ۶۷۷ ق.)

۹٫ نجم الدّین یحیی (شاعر موصلی، زنده در سال ۶۷۴ ق.)

۱۰٫ تاج الدّین علی ابن عبدوس (شاعر بغدادی، متوفّای ۶۷۴ ق.)

۱۱٫ امین الدّین عبدالرّحمن بن علی موصلی (شاعر).

۱۲٫ سید صفی الدّین محمد بن بشر علوی موسوی

۱۴٫ یاقوت بن عبدالله مستعصمی.

۱۵٫ شمس الدّین احمد بن غزّی (شاعر).

۱۶٫ نجم الدّین حیدر بن ایسر.

۱۷٫ سید باقی بن عطوه علوی حسینی.(۱۱)

حوادث و سفرها

در عصر زندگی این مورّخ شهیر، حوادث تلخی اتفاق افتاد که نمونه های زیر از جمله آنهاست:

۱٫ سلطه مغول

هجوم لشکریان مغول به بخش های وسیعی از سرزمین های اسلامی، یکی از دردآورترین حوادث ناگوار عصر اربلی است. اربل، اوّلین بار در سال ۶۳۴ و ۶۳۵ ق. مورد حمله لشکریان مغول قرار گرفت. در این هجوم، ساکنان اربل در دژهای مستحکم خویش پناه گرفتند و به مقاومت پرداختند و با حمله شبانه، دشمن را به شکست واداشتند؛ ولی در هجوم دوباره مغول که در سال ۶۵۷ ق. اتفاق افتاد، مقاومت اربلیان با شکست مواجه شد و ابن صلایا حسنی علوی، در سیاه کوه به شهادت رسید. کشته شدن او که برای اربلی ناگوار بود، سبب شد تا وی آنجا را به قصد بغداد ترک نماید. طبق نوشته ابن فوطی، (شاگرد اربلی) ورود او به بغداد سال ۶۵۷ ق. و بر اساس یادداشت خود اربلی، رجب ۶۶۰ ق. است.(۱۲)

۲٫ یهودیان در حکومت مغولان

در سال ۶۸۷ ق. حکومت بغداد به دست سعدالدّوله یهودی افتاد. تعدادی از یهودیان نیز از تفلیس برای نظارت بر «تَرَکات مسلمین» به کمکش آمدند. او رویّه اسلام ستیزی را در پیش گرفت. با تحریک او، خان مغول (ارغون خان، پسر هلاکو) نه تنها مناصب دولتی را از چنگ شخصیت های اسلامی شهرهای مختلف در آورد؛ بلکه به قتل و کشتار آنها پرداخت. و این وضع تا سال ۶۹۰ ق. که سعدالدّوله کشته شد، ادامه یافت. یکی از کسانی که از این فتنه جان سالم بدر برد؛ ولی سِمَتش را از دست داد، بهاءالدین علی بن عیسی اربلی بود. این دوره کوتاه، برای دانشمندان مسلمان؛ به ویژه اربلی، سخت و ناگوار بود. خانه اربلی مورد حمله یهودیان قرار گرفت و بخشی از کتاب ها و منابعی که برای نوشتن کتاب کشف الغمّه، فراهم کرده بود، به تاراج رفت. وی از این فتنه به گرفتاری های زمانه تعبیر کرده، می نویسد: «امور تشیب الولید و تذیب الحدید و تعجز الجلید».(۱۳)

۳٫ جلای وطن

اربلی با انگیزه های گوناگون، سفرهای متعدّدی به شهرها و مناطق مختلف عراق، داشته است. از لابلای منابع مختلف به دست می آید که وی به شهرهای موصل، بغداد، واسط و… سفر کرده و سال ها به فعالیت های فرهنگی و اداری پرداخته است.

گرایش مذهبی

۱٫ گامی به سوی ولایت

از بررسی آثار این شاعر و مورّخ فرزانه؛ بویژه کتاب ارزشمند کشف الغمّه به دست می آید که وی شیعه دوازده امامی است و شکی در این مورد وجود ندارد(۱۴). بهترین دلیل، کتاب ارزشمند کشف الغمّه اوست که در آن به شرح زندگانی چهارده معصوم (علیهم‌السلام) پرداخته و مطالبی در باره عقاید خاصّ شیعه، چون: نص و عصمت امامان (علیهم‌السلام) آورده است.

حال، جای این پرسش باقی است که آیا او و خانواده اش از ابتدا شیعه بوده اند، یا بعدها به این مذهب، گرایش پیدا کرده اند؟

البته در منابع به مذهب پیشین او تصریح نشده و این تردید از عبارت خود او در آغاز کتاب کشف الغمّه به وجود آمده است. این عبارت با اندکی تسامح و دقّت می تواند به این معنا باشد که وی در آغاز، شیعه نبوده و بعدها با ایجاد تحوّل، از نعمت هدایت بهره مند شده و به مذهب اهل بیت (علیهم‌السلام) روی آورده است. او می نویسد:

«فانّ الله سبحانه و له الحمد لمّا هدانی الی الصّراط المستقیم و سلک بی سبیل المنهج القویم و جعل هوای فی آل نبیّه لمّا اختلفت الاهواء و رأیی فیهم حیث اضطربت الآراء…»(۱۵)

سخن یکی از استادان (۱۶) برجسته در این مورد، این مطلب را تأیید می کند: «اربلی در آغاز به مذهب تسنّن بود و بعدها به مذهب تشیّع روی آورد و کتاب کشف الغمّه را برای کفّاره سال های تسنّن خویش نگاشت».

اینکه از چه زمان و چگونه تشیّع در شمال عراق راه یافته و توسّط چه کسانی ادامه پیدا کرده و چه عاملی باعث هدایت اربلی به مذهب تشیّع شده، بحث فراوان است. کوتاه سخن اینکه، تشیّع در شمال عراق سابقه طولانی داشته است. برخی از اصحاب امام علی (علیه السلام) از جمله: ابراهیم بن مالک اشتر و عمرو بن حمق خزاعی، مدّتی از عمر با برکت خویش را در آن دیار گذرانده و به تبلیغ تشیّع پرداخته اند و این روند با روی کار آمدن دولت حَمْدانیان (۲۹۳ – ۳۹۴ ق.) استمرار یافته است.

در یک کلام، تبلیغات چندین ساله تشیّع در شمال عراق، این گرایش را در میان اهل سنّت به وجود آورد و برخی از آنان را جذب تشیّع ساخت. بعید نیست که اربلی یکی از کسانی باشد که با تحقیق و بررسی، این تحوّل در او ایجاد شده و به نص، عصمت، کرامات ائمّه و مهدویّت و…. اعتقاد پیدا کرده باشد. البته این فرض در صورتی صحیح است که ما خانواده او را شیعه ندانیم.(۱۷)

۲٫ غبارزدایی از چهره اربلی

برخی در نوع تشیّع او نیز تشکیک کرده اند و با «شیعه زیدی» خواندن او، راه را به خطا رفته اند. منشأ این فکر، این عبارت میرداماد است که: «الشّیخ النّاصر لدین الشّیعه، علی بن عیسی الاربلی»(۱۸). البته این سخن میرداماد، تشیّع اربلی را نه نفی می کند و نه اثبات؛ ولی یکی از شاگردان او در حاشیه آن نگاشته که این سخن، نشان دهنده توقّف میرداماد در «شیعه امامی» بودن اربلی است.

البته تفسیر این چنینیِ سخن میرداماد و القا نمودن این مطلبِ ناصواب، توسّط یکی از شاگردان میرداماد صورت گرفته است، نه خود او و همین نسبتِ ناروا، در منابع بعدی ذکر شده و شبهه زیدی بودن اربلی را گسترش داده و حتّی به الذّریعه نیز سرایت کرده است:

«… و حُکِیَ عن المحقّق الدّاماد احتمال الزّیدیّه فی حقّ الرّجل…(۱۹)؛ نقل شده که میرداماد او را زیدی می دانسته است».

این اشتباه، به احتمال زیاد از کتابی به نام کشف الغمّه ناشی شده که در تبریز، به وسیله یکی از عالمان زیدی مذهب نگاشته شده است.(۲۰) بنابراین، علی بن عیسی اربلی شیعه دوازده امامی است و حتّی سنّیانی که کشف الغمّه او را ملاحظه کرده اند، گرایش مذهبی او را چیزی جز شیعه امامیه نمی دانند؛ زیرا که این نکته از فراز و نشیب های اثر ارزشمند او به دست می آید. او در این کتاب، ضمن اینکه چهره خود را به عنوان یک شیعه دوازده امامی می نمایاند، چگونگی برخورد با مخالفان مذهبی را نیز آموزش می دهد و با ترسیم یک نوع برخورد اعتدال گرایانه و متین، جنبه زندگی مسالمت آمیز با اهل سنّت را تقویت می کند. البته این برخورد معتدل و احترام آمیز، نتیجه طبیعی زندگی او در محیط سنّی نشینِ شمال عراق است. او نزد بسیاری از شیوخ سنّی، درس خوانده و از آنان اجازه روایت دریافت کرده است. نیز وی دارای دوستان حنبلی بوده که نام یکی از آنها عزّالدّین است. اربلی پیوسته از او به عنوان «صدیقنا» یاد می کند. و نیز هرگاه از احمد بن حنبل یاد می نماید، او را با عبارت: «رحمهالله علیه» بدرقه می نماید و عبارت «رضی الله عنه» را در پایان اسم خلیفه اوّل و دوم می آورد. وی این برخوردِ متین را با همه علمای اهل سنّت دارد و این روند، محبوبیت او را نزد عالمان سنّی مذهب افزایش داده و از او یک چهره معقول و معتدل شیعی به یادگار گذاشته است. یکی از نویسندگان در این مورد می نویسد:

«در واقع، بغدادِ قرن هفتم هجری از این چهره ها فراوان دارد. از شهری چون بغداد که محلّ موازنه قوا میان نیروهای سنّی و شیعی بوده، در کنار سنّیان افراطی و نیز شیعیان اخباری، نسل معتدل و در عین حال، متنفّذ حضور داشت».(۲۱)

پرونده سیاسی و اجتماعی

در پرونده سیاسی علی بن عیسی اربلی، دو نکته برجسته خودنمایی می کند:

۱٫ صمیمانه با نیکان

نفوذ اجتماعی و احاطه علمی اربلی، رابطه او و حاکم بغداد؛ یعنی عطاملک جوینی (۲۲) و برادرش شمس الدّین جوینی را بسیار صمیمانه ساخته بود. اندیشه خردمندانه، رویه علم محوری و عالم دوستی، ارادت به خاندان پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم)، اوضاع جهان اسلام بعد از حمله مغول و… از مسائل مشترک و مورد علاقه حاکم بغداد و اربلی بود.

اربلی در مورد رابطه اش با عطاملک جوینی می نویسد:

«زمانی که در رجب سال ۶۶۰ برای خدمت به مولی الصّاحب الأعظم سلطان وزراء العالم علاءالحق والدین صاحب الدّیوان عطاملک… به بغداد رسیدم، در سلک پیروان وی درآمده و از اطرافیان و هواخواهان او شدم و پای در جای پای وی نهاده، مبرت او شامل حالم گردیده، او منصب کتابهالانشاء را به من داد و انواع نعمت ها را بر من عرضه کرد؛ من او را شخصاً با کرامت و صاحب خُلقی مهذّب یافتم».(۲۳)

نیز از شعری که اربلی در ستایش علاءالدّین و شمس الدّین جوینی سروده و توصیفات و تعبیرات احترام آمیزی که نسبت به آنها به کار برده، روابط صمیمانه آنها آشکار می شود. وی با خواجه نصیرالدّین طوسی نیز ارتباط داشته و زمانی که خبر مرگ او و ملک العزّالدّین بن عبدالعزیز را در سال ۶۷۲ ق. می شنود، مرثیّه زیر را می سراید:

و لمّا قضی عبدالعزیز بن جعفر

و اردفه رزء النّصیر محمد

جزعت لفقدان الاخلاّء و انبرت

شؤونی کمرفض الجمان المبدّد

و جاشت الی النّفس حزنا و لوعه

فقلت تعزی واصبری فکَأن قد(۲۴)

۲٫ منصب ریاست

از بررسی زندگی شاعر و مورّخ عالی قدر اربل به دست می آید که وی به جهت دارا بودن شایستگی های منحصر به فرد، در شهرهای اربل (۲۵) و بغداد(۲۶) فقط در سِمَت ریاست «دیوان الانشاء» ایفای وظیفه کرده است. این، در حالی بود که ده ها نفر از عالمان و ادیبان عصر، برای دستیابی به آن سِمت، رقابت می کردند.

شایان ذکر است که این منصب به جهت تقرّب و نزدیکی به حاکم، یکی از مهم ترین پُست های اداری آن زمان محسوب می شد و نفوذ برخی از کاتبان و صاحبان دیوان الانشاء از یک وزیر کمتر نبود. به جهت اهمیّت این مقام، کسانی بدان گمارده می شدند که هم، کاملاً مورد اطمینان حاکم باشند و هم، ادیب و سیاستمدار ورزیده.

با توجّه به این منصب و موقعیت حسّاس اربلی است که برخی، به او لقب «صاحب» و برخی، لقب «الصّدرالکبیر» داده اند و قائل به وزیر بودن اربلی شده اند.(۲۷) به احتمال قوی، آنها نام او را با نام وزیر توانمند عباسی؛ یعنی علی بن عیسی (متوفای ۳۳۴ ق.) اشتباه گرفته اند.

کارنامه علمی و فرهنگی

۱٫ شاعر توانمند

گرچه مهم ترین و مشهورترین اثر به جا مانده از اربلی، کشف الغمّه است، که یک کتاب تاریخی و روایی است؛ ولی نبوغ او در شعر و ادب، بیش از تاریخ و روایت بوده و حتّی در همان اثر تاریخی اش، از شعر و ادب بهره زیاد جسته است. وی در پایان مبحث زندگیِ هریک از معصومان (علیهم‌السلام)، در این کتاب، با سرودن قصیده ای جالب و ماندگار، میزان عشق و علاقه اش به خاندان پیامبر را آشکار ساخته است. او به دلیل برخورداری از ذوق شعری و طهارت درون و ید طولایی که در شعر و ادب داشت، به تدریس، تشکیل و اداره جلسات علمی و ادبی و نظارت و کنترل بر سروده های دیگران پرداخت. وی به این منظور، خانه اش را در بغداد مکانی برای آمد و شد فضلا و شاعرانی قرار داد که به نقد و بررسی آثار خویش و نیز مباحثه علمی می پرداختند.

۲٫ میراث مکتوب

با بررسی در آثار اربلی به خوبی روشن می شود که بیش ترین آثار و تألیفات او در زمینه شعر و ادب است. او با نوشتن کتاب های متعدّد، چهره ادبی خویش را به خوبی نشان داده است. وی با نگاشتن کتابِ گهربار کشف الغمّه، میزان توانایی خویش به تاریخ و اخبار اهل بیت (علیهم‌السلام) را به خوبی نشان داده است.

در مجموع، آثار به جای مانده از او را به ترتیبِ اهمیّت، می توان چنین فهرست کرد:

۱. کشف الغمّه فی معرفهالائمّه؛

۲٫ جلوه العشّاق و خلوه المشتاق؛

۳٫ التّذکره الفخریّه؛

۴٫ المقامات الأربع؛

۵٫ رساله الطّیف؛

۶٫ عدّه الرّسائل؛

۷٫ دیوان شعر.

نیز کتاب هایی چون:

«نزههالأخبار فی ابتداء الدّنیا و قدر القوی الجبار» و «حدائق البیان فی شرح التبیان فی المعانی و البیان» به اربلی نسبت داده شده است.(۲۸)

در حدیث دیگران

علی بن عیسی، چون ستاره ای تابناک بر تارک اربل درخشید. کسی، منکر فضایل و کمالات او نیست و همگان؛ چه موافق و چه مخالف، حرمتش را نگه داشته اند. برخی از دانشمندان صاحب نام، زبان به ثنایش گشوده و قلم به توصیفش رانده اند.

۱٫ فضل بن روزبهان آورده است:

«اتفق الامامیه علی انّ علی بن عیسی من عظمائهم و الأوحدی النّحریر من علمائهم، لایشق غباره، ولایَبْتَذر آثاره و هو المعتمد المأمون فی النّقل…».(۲۹)

۲٫ محمد بن شاکر می گوید:

«علی بن عیسی بن ابی الفتح الاربلی، المنشی الکاتب البارع… و کان صاحب تجمّل و حشمه و مکارم الأخلاق و فیه تشیّع…».(۳۰)

۳٫ صاحب ریاض الجنّه در الرّوضه الرابعه، او را چنین توصیف می کند:

«انّه کان وزیراً لبعض الملوک و کان ذاثروه و شوکه عظیمه…».(۳۱)

۴٫ محمد بن حسن حرّ عاملی، در وصف اربلی می آورد:

«کان عالماً فاضلاً ثقهً شاعراً ادیباً منشئاً جامعاً للفضائل و المحاسن، له کتب منها کشف الغمّه…».(۳۲)

۵٫ سید محمدباقر خوانساری، در مورد علی بن عیسی اربلی می نویسد:

«وی از بزرگان محدّثین شیعه و اعاظم دانشمندان سده هفتم است…».(۳۳)

پرواز به ملکوت

در سال رحلت این شاعر و تاریخ دان برجسته شیعی، اندکی اختلاف وجود دارد. اکثر شرح حال نویسان، این واقعه تلخ را سال ۶۹۲ ق. ذکر کرده اند؛ ولی شاگردش، ابن فوطی، سال ۶۹۳ ق. را، سال رحلت او ثبت کرده است. آرامگاه ابدی او در خانه مسکونی اش قرار دارد؛ خانه ای که در قسمت غربی شهر بغداد و کنار رود دجله قرار داشت و به «کارپرداز خانه دولت ایران» مشهور بود.(۳۴) آقا بزرگ تهرانی، علاّمه محمد میرزا محمد تهرانی عسکری، شیخ عباس قمی و… قبر او را زیارت کرده اند؛ ولی امروزه اثری از آن باقی نمانده است.

بازماندگان

از این مورّخ شهیر، فرزندانی باقی مانده است که از تعداد و جنسیت آنان اطلاع دقیقی در دست نیست؛ ولی آنچه شرح حال نگاران تصریح کرده اند، این است که وی فرزند تحصیل کرده ای به نام «تاج الدّین محمد»، معروف به «ابو الفتح» داشته که ثروت عظیم باقی مانده از پدر را تلف نمود و خود، با تهیدستی در شهر اربل چشم از جهان فرو بست.(۳۵)

نیز از تاج الدّین محمد، دو فرزند عالم به نام های: عیسی و شرف الدّین احمد، باقی ماند که هردو، از شاگردان علی بن عیسی اربلی به حساب می آمدند.

پی نوشت:

۱٫ یاقوتی در باره هکّاریّه می نویسد:

«بلده و ناحیه و قری فوق الموصل»؛ از این سرزمین که در منطقه کردنشین شمال عراق قرار دارد، دانشمندان بسیاری برخاسته اند که ابوالمفاخر هکّاری و شیخ الاسلام علی بن احمد هکّاری از جمله آنهاست.

۲٫ از نام و لقب او دانسته می شود که از بزرگان سادات ساکن اربل بوده، که بین سال های ۶۳۵ – ۶۵۶ حاکم و ناظر شهر اربل بوده و سرانجام، پس از سقوط بغداد توسّط لشکر مغول و هجوم دوباره آنان به اربل، دستگیر و توسّط هُلاکوخان مغول در سیاه کوه به شهادت رسید.

۳٫ مقالات تاریخی، دفتر چهارم، رسول جعفریان، ص ۲۱۱؛ علی بن عیسی اربلی و کشف الغمّه برگی از تاریخ تشیّع دوازده امامی، رسول جعفریان، ص ۱۳٫

۴٫ علی بن عیسی اربلی…، ص ۱۱؛ مقالات تاریخی، ص ۲۱۰٫

۵٫ مفاخر اسلام، علی دوانی، ج ۴، ص ۲۳۴٫

۶٫ وی در سال ۶۶۰ ق. به دست مغولان به قتل رسید.

۷٫ استاد جعفریان در کتاب علی بن عیسی اربلی… از ص ۴۰ – ۴۴ به معرّفی اجمالی آنان پرداخته است.

۸٫ وی از برجسته ترین شاگردان اربلی بود که به نسخه برداری از روی نسخه اصلی کتاب کشف الغمّه موفّق شد.

۹٫ این ۱۲ نفر از کسانی اند که بخش یا تمام کتاب کشف الغمه را بر مؤلف قرائت کرده و اجازه روایت آن را دریافت کرده اند. اسامی آنان در کشف الغمه، ج ۱، ص ۴۴۵ (چاپ تبریز، ۱۳۸۱ ق.) آمده است.

۱۰٫ مفاخر اسلام، ج ۴، ص ۲۵۳؛ علی بن عیسی اربلی…، ص ۵۱ – ۵۴؛ مقالات تاریخی، ص ۲۳۲ – ۲۳۴٫

۱۱٫ ر. ک: علی بن عیسی اربلی…، ص ۴۵ – ۵۱؛ مقالات تاریخی، ص ۲۲۸ – ۲۳۴٫

۱۲٫ برای آگاهی بیشتر، ر.ک: علی بن عیسی اربلی، ص ۱۰ – ۲۲؛ مقالات تاریخی، ص ۲۱۲ – ۲۱۶٫ مفاخر اسلام، ص ۲۳۵ – ۲۳۷٫

۱۳٫ کشف الغمه، ج ۲، ص ۵۳ (چاپ تبریز).

۱۴٫ تاریخ نگاران شیعه، علی امامی فر، ص ۲۲۴ و منابع دیگر.

۱۵٫ کشف الغمّه، ج ۱، ص ۳ (چاپ تبریز).

۱۶٫ استاد محمد هادی یوسفی غروی در جمع دانشجویان ممتاز گرایش تاریخ مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی.

۱۷٫ برای اطلاع بیشتر، ر. ک: علی بن عیسی اربلی…، ص ۲۹ – ۳۸؛ مقالات تاریخی، ص ۲۲۰ – ۲۲۶٫

۱۸٫ علی بن عیسی اربلی…، ص ۳۷؛ مقالات تاریخی، ص ۲۲۵٫

۱۹٫ الذریعه، ج ۱۸، ص ۴۷٫

۲۰٫ مقالات تاریخی، ص ۲۲۵٫

۲۱؛ فصلنامه مشکوه، ش ۴۷، ص ۲۷۲ و ۲۷۳، تابستان ۱۳۷۴ ش.

۲۲٫ عطاملک جوینی، صاحب «تاریخ جهانگشا» در سال ۶۵۷ ق. از طرف سران مغول به عنوان حاکم بغداد و نواحی اطراف آن تعیین شد و تا سال ۶۸۱ ق. در این سِمت باقی ماند.

۲۳٫ علی بن عیسی اربلی…، ص ۱۷٫

۲۴٫ کشف الغمه، ج ۱، مقدّمه، ص «د»، (چاپ تبریز)؛ علی بن عیسی اربلی…، ص ۱۸ و ۱۹٫

۲۵٫ بین سال های ۶۳۵ – ۶۵۶ ق. در زمان حکومت ابن الصلایا در اربل.

۲۶٫ از سال ۶۶۰ – ۶۸۷ ق.

۲۷٫ الذریعه، ج ۱۸، ص ۴۷٫

۲۸٫ بر اساس سخن محقّقانِ تذکرهالفخریه، دیوان شعر او موجود بوده؛ ولی هنوز به چاپ نرسیده است.

۲۹٫ کشف الغمّه، ج ۱، مقدمه، ص «ج»، (چاپ تبریز).

۳۰٫ همان، به نقل از فوات الوفیات، ج ۲، ص ۸۳٫

۳۱٫ همان، ص «ه.» .

۳۲٫ مفاخر اسلام، ج ۴، ص ۲۳۷٫

۳۳٫ همان، ص ۲۳۸٫

۳۴٫ الذریعه، ج ۱۸، ص ۴۷٫

۳۵٫ علی بن عیسی اربلی…، ص ۲۰٫

منابع

۱٫ الذّریعه الی التّصانیف الشّیعه، آقابزرگ تهرانی، ج ۱۸، دارالکتب العلمیه، قم، ۱۱۸۷ ق.

۲٫ تاریخ نگاران شیعه، علی امامی فر، انتشارات پارسایان، قم، چاپ اوّل، قم، ۱۳۸۳ ش.

۳٫ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، انتشارات انصاریان، قم، چاپ اوّل، ۱۳۷۶ ش.

۴٫ علی بن عیسی اربلی و کشف الغمه، برگی از تاریخ تشیّع دوازده امامی، رسول جعفریان، آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اوّل، ۱۳۷۳ ش.

۵٫ فصلنامه مشکوه، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، شماره ۴۷، تابستان ۱۳۷۴ ش.

۶٫ کشف الغمّه فی معرفهالائمه، علی بن عیسی اربلی، دوجلدی، تبریز، ۱۳۸۱ ق.

۷٫ کشف الغمّه فی معرفهالائمّه، علی بن عیسی اربلی، دوجلدی، انتشارات الشّریف الرّضی، قم، چاپ اوّل، ۱۴۲۱ ق.

۸٫ معارف و معاریف، دایرهالمعارف جامع اسلامی، سید مصطفی حسینی دشتی، ج ۲٫

۹٫ مفاخر اسلام، علی دوانی، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۶۴ ش.

۱۰٫ مقالات تاریخی، دفتر چهارم، رسول جعفریان، دفتر نشر الهادی، قم، ۱۳۷۷ ش.

۱۱٫ منابع تاریخ اسلام، رسول جعفریان، انتشارات انصاریان، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۲ ش.

منبع :فرهنگ کوثر – زمستان ۱۳۸۴، شماره ۶۴ – علی بن عیسی اربلی (مورّخ عترت)