(۱۳۶۷ ه’.ق.)

مربى بزرگ

ابوالحسن ربّانى سبزوارى‏

خطّه فارس، بویژه شهر شیراز، با پیشینه درخشان، دین مدارى و فرهنگ و دانش پرورى، در گستره چندین سده، از هنگامى که خورشید تابناک اسلام بر سرزمین ایران تابیدن گرفت، همواره خاستگاه دانشمندان، فقیهان، فیلسوفان، عارفان و شاعران برجسته‏اى چون: شیخ اجلّ، سعدى شیرازى، لسان‏الغیب حافظ شیرازى و صدرالمتألّهین بوده است. در سده‏هاى اخیر نیز این سرزمین، آیت بزرگ خدا، میرزا حسن شیرازى، و آیات عظام شیخ محمّد تقى شیرازى، نجابت شیرازى و شهید محراب سید عبدالحسین دستغیب و صدها شخصیّت برجسته دیگر را به خود دیده، که آوازه کمال و دانش برخى از آنان، دورترین مناطق جهان را در نور دیده است.[۱]

در این نوشتار، کوشش شده تا با یکى از چهره‏هاى فرهیخته سده اخیر شیراز، که سمبل تحقیق، اخلاق و ژرف اندیشى است، آشنا شویم.

در فرجام سده سیزده هجرى قمرى در سال ۱۲۹۲ در شهر شیراز، که در خانه حاج حیدر، تاجر شیرازى، که در میان مردم به امانت، انصاف و پر هیزکارى، اشتهار داشت کودکى دیده به جهان گشود، که نام محمّد کاظم را برایش برگزیدند. او کودکى را، – تا حدود هشت سالگى – در دامن پر مهر و عطوفت پدرش، در شیراز گذراند و پس از آن، به اتفاق پدرش – که یکى از شیفته‏گان حضرت سیّدالشهدا(ع) بود – براى زیارت عتبات عالیات، به عراق مشرّف شد و در حدود دو سال، یعنى تا سال (۱۳۰۲ ه’.ق.) در کربلا، در جوار مرقد مقدس حضرت ابى عبداللَّه بسر برد. محمّد کاظم در این مقطع از زندگى خود، ابتدا به فراگیرى قرائت قرآن پرداخت و سپس نوشتن، و خواندن برخى از کتاب‏هاى فارسى را که در آن عصر، آموزش آن براى کودکان و نوجوانان معمول بود، آموخت.[۲]

بازگشت به وطن

محمّد کاظم در اواخر سال (۱۳۰۲ ه’.ق.) با همراهى پدرش، راهى زادگاه خود، شیراز شد. در این شهر بود که وى، عملاً شروع به تحصیل و یادگیرى مقدمات علوم اسلامى نمود، و فراگیرى پاره‏اى از کتاب‏هاى سطح را پشت سر گذاشت. این جوان خوش فکر، با استعداد و پرتلاش، که جدیّت و پشتکار از خصلت‏هاى ذاتى او بود، کتاب‏هاى مطوّل و معالم الاصول را نزد دانشمند و استاد مشهور حوزه علمیه شیراز، سیّد محمّدعلى کازرونى که در تدریس این کتاب‏ها، تخصص ویژه داشت، به پایان برد.[۳]

حوزه علمیه شیراز هماره از عزت ویژه‏اى برخوردار بوده است. با دقت در مدرسه هایى چون منصوریه و حکیم شیراز که چندین قرن از تأسیس آنها مى‏گذرد، مى‏توان به رونق علم و دانش در این شهر پى برد. ترجمه نگاران در مورد اینکه آیا شخصیت مورد نظر این نوشتار، در این مقطع از تحصیلات خود در شیراز، فقط نزدیک استاد (سید محمد على کازرونى) تحصیل نموده یا اینکه استادان دیگرى هم داشته، سکوت نموده‏اند. نیز چگونگى شخصیت سید محمد على کازرونى، در هاله‏اى از ابهام قرار دارد.

هجرت به کربلا

محمّدکاظم در سال (۱۳۰۸ ه’.ق.) در شانزدهمین بهار زندگى خویش، در حالى که جان او سرشار از عشق و شیفتگى به فراگیرى دانش دین و مبانى معرفتى اسلام بود، تصمیم به هجرت گرفت. این جوان فرزانه، در را ه وصول به هدف الاهى، لحظه‏اى درنگ نکرد و به سوى حوزه علمیه کربلا حرکت نمود. وى در آنجا کتاب‏هایى مانند: «شرح لمعه»، «قوانین» و «ریاض المسائل» رانزد، استادان این شهر فرا گرفت؛ امّا در منابع ترجمه این عالم بزرگوار، نامى از استادانش آورده نشده است.[۴]

محمّدکاظم شیرازى به عنوان یک طلبه جوان و درس خوان، در این مسیر مقدّس، جزبه درس و تلاش نمى‏اندیشید. برخى از بزرگان که او را از نزدیک دیده‏اند، مى‏گویند: او آن چنان غرق در درس و تحقیق و اندیشیدن بود، که هیچ مانعى او را از این کار باز نمى‏داشت. هیچ کس او را تشویق نمى‏کرد؛ اما انگیزه او، عشق سرشار او، براى با سواد شدن و فقیه شدن در دین بود و این بزرگوار در همین برهه از عمر خویش بودکه با تمام وجود احساس کرد، در راه و روش طلبگى، باید دانش را همگام با کردار و عمل، فرا گیرد و همان گونه که در راه کسب علم مى‏کوشد، باید در راه سازندگى و تهذیب نفس نیز، کوشش بیشترى مبذول نماید.[۵]

هجرت در هجرت

در اوائل سده چهارده هجرى قمرى حوزه سامرا که از رونق و جنب و جوش شگفت انگیزى برخوردار بود، حوزه درس‏هاى دینى بسیار باشکوهى بود که سبب آن، وجود مرجع بزرگ شیعى، آیهاللَّه سید محمد حسن شیرازى معروف به میرزاى بزرگ بوده است. میرزا، از نجف به سامرا هجرت کرد و حوزه درس عظیمى تشکیل داد و برجسته‏ترین دانشوران روزگار، در زمینه‏هاى فقه، اصول، عرفان و حکمت به گرد این وجود با برکت و تابناک جمع شدند.

محمد کاظم در ۲۰ سالگى مجذوب آوازه و شهرت شهر سامرا و حوزه پرشکوهش شد و عزم کرد که به آن شهر هجرت کند، بنابراین از کربلا به سامرا رفت و در محضر همشهرى بزرگ خویش حاضر شد.

با معرفى یکى از شاگردانِ میرزاى شیرازى، محمدکاظم به بیت آن مرجع اوّل جهان تشیّع راه یافت و سیّد، هنگامى که عقل و درایت، و اخلاق و روش و منش اسلامى و رفتار و کردار پسندیده او را مشاهده کرد، او را همانند یکى از فرزندان خود قرار داد، و دستور داد تا تمام لوازم و مایحتاج او را فرآهم کنند و نیازهاى مادّى او را برطرف نمایند. این طلبه با استعداد شیرازى چنان مورد توجّه سید محمد حسن شیرازى قرار گرفت که حتى لباس‏هاى او را در بیت آن مرجع بزرگ، مى‏دوختند و چنین بود که محمد کاظم شیرازى در این مقطع از عمرش، از رفتار، اخلاق، دانش و درایت میرزا، درس‏هاى بزرگى آموخت.[۶]

محمد کاظم، رسائل و مکاسب را نزد دانشور فرزانه، آیهاللَّه شیخ حسنعلى تهرانى فرا گرفت و او از بزرگترین استادان سطح عالى حوزه سامرا و از منظر اخلاق و خصلت‏هاى دینى، به عنوان یک الگو در زهد و تقوا مطرح بود.[۷]

اینکه ایشان دروس دیگر مانند کفایهالاصول را نزد چه استادى فرا گرفته است، مشخص نیست، به هر حال او پس از اتمام کتاب‏هاى مزبور و فارغ شدن از آنها، درس خارج فقه و اصول را نزد مجتهد معروف حوزه سامرا، میرزا محمد تقى شیرازى، آموخت و از محضر آن استاد فرهیخته و متفکّر بهره‏مند شد.

محمد کاظم شیرازى حالا از منظر مقام فضل و دانش به مرتبه‏اى رسیده بود که کتاب‏هاى رسائل و مکاسب را تدریس مى‏نمود و بر این اساس بود که در حوزه سامرا، ضمن اینکه از محضر میرزا محمد تقى کسب فیض مى‏کرد، به تدریس نیز مى‏پرداخت و گروهى از طلاب در محضر درس او حاضر مى‏شدند.

پیوند و ارتباط او با استاد بزرگش آیت حق، میرزا محمد تقى شیرازى، آن‏چنان محکم و پایدار شد که تا لحظات آخر عمر با برکت شیخ محمد تقى ادامه یافت.[۸]

رحلت میرزاى شیرازى

در سال (۱۳۱۲ ه’.ق.)، جهان تشیّع، بلکه عالم اسلام، یکى از بزرگترین مردان خویش را از دست داد، مردى که تبلور عقل، اخلاق، زهد و سیاست بود و جهان در فراق او به سوک نشست.[۹]

بعد از رحلت میرزا، شیخ محمد کاظم شیرازى که چهارده سال بود پدر و خویشاوندان خود را ندیده بود، براى زیارت آنان و خویشان خود، به اتفّاق آیهاللَّه شیخ محمذد ابراهیم شیرازى، که یکى از شاگردان بزرگ میرزاى شیرازى بود، عزم شیراز کرد و چند ماهى در آنجا ماندگار شد. او که اینک به عنوان یک طلبه فاضل و مدّرس دروس سطح در سامرا، مشهور بود، بزرگان شیراز، از او درخواست نمودند که در این شهر بماند و به تدریس و امور فرهنگى بپردازد؛ اما او این پیشنهاد را نپذیرفت و بار دیگر عازم عراق و شهر سامرا شد.[۱۰]

حرکت دوباره به سامرا

محمد کاظم شیرازى که شور دانش طلبى آرامش را از او سلب نموده بود، دوباره به سامرا برگشت، و با جدیّت بیشتر در محضر بزرگان سامراچون: آیهاللَّه سید محمد فشارکى اصفهانى، شیخ حسن على تهرانى و میرزا محمد تقى شیرازى حاضر و از خرمن دانش آنها، بهره‏ها برد. محمد کاظم در این اواخر فقط در درس آیت حقّ، محمد تقى شیرازى حضور مى‏یافت و با گذشت زمان، یکى از همراهان و ملازمان ویژه استادش شناخته شد. او در هر دو درس استادش حاضر مى‏شد چون مرحوم شیرازى دو درس مى‏فرمود. یکى براى عموم شاگردان، و دیگرى براى شاگردان خاص و ویژه، و همین روش ادامه داشت تا اینکه تحولات سیاسى و اشغال عراق به دست انگلیسى‏ها میرزا محمد تقى را ناچار کرد که از سامرا به کاظمین برود. شیخ محمد کاظم همراه استاد، به کاظمین رفت و در حالى که زن و بچه‏اش همراهش بودند، چندین سال در کاظمین زندگى کرد.

او چند سال در صحن مقدّس کاظمین، درس خارج مى‏گفت، و جمع زیادى از پژوهشگران علوم دینى، و طلبه‏هاى فاضل، در حوزه درس او شرکت مى‏کردند[۱۱]

شیخ محمد تقى در کربلا

آیهاللَّه محمدتقى، بعد از چند سال اقامت در کاظمین، عازم حوزه کربلا شد و در آنجا رحل اقامت افکند. شاگرد برجسته‏اش که اینک، به عنوان یکى از برازنده‏ترین مجتهدان مکتب درسى او شناخته مى‏شد، فراق و دورى استادش را برنتابید و بار دیگر، به همراه خانواده و فرزندان، راهىِ کربلا شد، و دیگر بار، به محضر استادش شتافت و در درس‏هاى فقه و اصول او شرکت نمود و خودش نیز حوزه درسى مستقّلى تشکیل داد.

در سال (۱۳۳۸ ه’.ق.) شیخ محمدتقى شیرازى، که در غیرت دینى و مبارزه با استعمار انگلیس، و تحقیق و ژرف اندیشى، از اُسوهاى برجسته فقه، اصول و سیاست اسلامى بود، دیده از جهان فرو بست و جهان اسلام را به سوک نشاند.[۱۲]

آخرین پایگاه دانش

شیخ کاظم شیرازى، این مدرّس برجسته و مجتهد عالیقدر، بعد از رحلت استادش، به سبب اصرار جمعى از بزرگان نجف، به حوزه نجف رفت و بلافاصله حوزه درس او رونق بسزائى یافت و تدریس او شهرت پیدا کرد و در ردیف فقیهان نخبه و اصولین حوزه نجف به شمار آمد.[۱۳]

او در روزگار مرجعّیت جهانى آیهاللَّه سید ابوالحسن اصفهانى، یکى از نزدیک‏ترین یاران سیّد و از مؤثرترین و مهم‏ترین اعضاى شوراى استفتاء آیهاللَّه اصفهانى بود و جواب بیشتر استفتائاتى که از محضر آیهاللَّه اصفهانى مى‏شد، توسط شیخ محمد کاظم شیرازى، با خط زیباى او نوشته مى‏شد و سیّد بعد از مطالعه، آنها را امضا و مهر مى‏کرد.[۱۴]

یک بار از حضرت آیهاللَّه وحید خراسانى که از مدرسّان حوزه قم و مراجع تقلید است شنیدم که فرمود:

من در اواخر عمر سید ابولحسن اصفهانى، به نجف رفتم و در جلسه شوراى استفتاء آیهاللَّه اصفهانى، بزرگان و برجستگان علمى نجف را دیدم، که یکى از آنان استاد مسلّم فقه و اصول، آیهاللَّه شیخ کاظم شیرازى بود.[۱۵]

شاگردان

علامّه شیخ‏کاظم شیرازى در اثر جدّیت و داشتن استعداد سرشار و اندیشه ژرف، حوزه تدریسش، از مهم‏ترین حوزه‏هاى درس در نجف اشرف بود. گروه زیادى از دانش طلبان، از محضر پر فیض او بهرمند شده و یا از ایشان اجازه روایتى دریافت نموده‏اند. اینک نام گروهى از آنان را که در کتاب‏هاى تراجم بدان اشاره شده مى‏آوریم.

۱ – آیهاللَّه سیّد شهاب الدین مرعشى نجفى، ۲ – علاّمه شیخ محمدتقى جعفرى، فیلسوف شرق در عصر اخیر،

۳ – بانوى مجتهده، بى‏بى نصرت امین اصفهانى، که در حوزه نجف در درس او حاضر و از استادش اجازه روایت دارد.[۱۶]

۴ – شیخ محمد کرباسى اصفهانى،

۵ – شیخ راضى کاظمینى، که از بزرگان و یکى از امامان جماعت صحن کاظمین بود.

۶ – میرزا حسن حائرى،

۷ – محمدحسین بیرجندى قائنى، که در سال‏هاى اخیر، در بیرجند از دنیا رفت.

۸ – محمدرضا طبسى، و صاحب کتاب «اثبات الرجعه»

۹ – آیهاللَّه بهاءالدین محلاّتى، که از استادش اجازه اجتهاد داشت.[۱۷]

۱۰ – آیهاللَّه لطف‏اللَّه صافى گلپایگانى(دام عزه‏العالى)

از منظر صاحب نظران

شخصیت علمى و کمالات روحى این فقیه بزرگ و اصولى متبحّر، آن چنان والا بود که تمامى ترجمه نویسان، که در این دانش قلم رانده‏اند، از او ستایش کرده و مقام شامخ او را ارج نهاده‏اند. آیهاللَّه سید محمدمهدى اصفهانى، که یکى از عالمان برجسته و از رجال شناسان سده چهاردهم است، در کتاب ارزشمند و ماندگار خود، به نام «احسن‏الودیعه فى تراجم مشاهیر مجتهدین» نوشته است:

و اتفاقاً تألیف این کتاب، در زمان حیات شیخ محمدکاظم شیرازى، در سال (۱۳۴۸ ه’.ق.) نوشته شده است.

وى درباره مقام رفیع او مى‏نویسد:

او اینک (در سال ۱۳۴۷ ه’.ق.) یکى از بزرگترین مجتهدان و فقیهان روزگار ما است. از منظر زهد و تقوا جایگاه بس بلندى دارد. جمعى از عالمان و طلاب حوزه نجف در مجلس درسش حاضر مى‏شوند. بسیار خوش بیان، داراى خطّ زیبا، تعامل اجتماعى او با مردم و طلاب بسیار نیکو، در گفت و گو و مباحثه با دیگران با انصاف و نیک روش و داراى سیماى تابناکى بود. در مسائل علمى داراى دقّت فراوان بود، با طلاب به گونه یک پدر برخورد مى‏کرد و داراى ذوق سالم بود.[۱۸]

استاد محمدتقى جعفرى در فضل و کمال استادش مى‏گوید:

«اولین درس من، خارج درس حاج شیخ کاظم شیرازى بود. آن بزرگوار، از نظر اخلاق، یک مربّى نمونه و متین بود، و بدین سبب درس سازنده‏اى داشت. ایشان بسیار مورد عنایت آیات و مراجع عظام، به ویژه آیهاللَّه شیخ محمدتقى شیرازى بود. مقدارى از مکاسب و طهارت را در خدمت ایشان خواندم و یک دوره کتاب طهارت را در مدرسه مشهور قوام، درس گفتند.[۱۹]

آیهاللَّه حاج شیخ یحیى انصارى شیرازى براى نویسنده نقل کرد:

«در هنگام رحلت آیهاللَّه سیّد ابوالحسن اصفهانى در سال (۱۳۶۵ ه’.ق.) تمام عالمان و بزرگان شیراز مانند: آیهاللَّه نورالدین شیرازى و آیهاللَّه بهاءالدین محلاتى که هر دو، از بزرگترین مجتهدان شهر شیراز بودند اعلامیه دادند و در تقلید، مردم را به آیهاللَّه شیخ کاظم شیرازى ارجاع دادند، و هنگامى که این استاد بزرگ شیعه از دنیا رفت، این دو بزرگوار اعلامیه صادر کرده‏اند و در مسجد وکیل شیراز، جلسه ختم گرفتند، که تمام عالمان شیراز و جمعیت زیادى از مردم، در آن جلسه شرکت داشتند و این نشان دهنده جایگاه برجسته آیهاللَّه شیرازى بود.[۲۰]

صاحب گنجینه دانشمندان مى‏نویسد:

«آیهاللَّه العظمى شیخ کاظم شیرازى از بزرگان و برجستگان حوزه علمیه نجف بود.[۲۱]

آیهاللَّه انصارى از قول آیهاللَّه شب زنده دار شیرازى، براى نگارنده نقل کرد که:

«مرحوم آیهاللَّه شیخ کاظم، همیشه دو جلد کتاب شرح لمعه دمشقیه در کنار میز مطالعه‏اش بود. و لمعه را مطالعه مى‏کرد و مى‏فرمود: به دلیل فروع فقهى فراوانى که در لمعه هست، مراجعه به آن پرفایده است.[۲۲]

رحلت آیهاللَّه اصفهانى

آیهاللَّه‏العظمى سید ابوالحسن اصفهانى، که مرجعیت او در روزگار خویش تقریباً منحصر به فرد بود، هنگامى که در سال ۱۳۶۵ از دنیا رفت، مسئولیّت مرجعیّت شیعه، به عهدهّ آیهاللَّه شیخ کاظم شیرازى قرار گرفت، و جمع زیادى از فضلا، مردم عراق و ایران و به ویژه خطّه فارس، در امر تقلید به ایشان رجوع کردند.[۲۳]

آیهاللَّه بهاءالدین محلاتى، در منزلت استادش مى‏گوید:

در میان مراجع، مرجعى که توانسته فرمایشات شیخ انصارى را درک نماید، مرحوم شیخ محمدکاظم شیرازى است. ایشان حاشیه‏اى بر مکاسب دارند که توسّط نوه ایشان، آقا سید رضى شیرازى، اخیراً چاپ و منتشر شده است.[۲۴]

به هر حال، مرجعیت ایشان چندان طول نکشید، چون بعد از دو سال، پس از رحلت آیهاللَّه اصفهانى، ایشان نیز از دنیا رفت، و مرجعیّت آیهاللَّه بروجردى مطرح شد و جهان شیعه در تقلید به ایشان رجوع کردند.

هجرت به قم‏

آیهاللَّه محمد کاظم شیرازى، در سال ۱۳۶۶ یک سال قبل از رحلت، به مقصد زیارت مرقد منوّر حضرت امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) عازم ایران شد، دنباله سخن از مرحوم محمد رازى که خود نظاره گر، ورود ایشان به قم بوده، چنین است:

آیهاللَّه شیخ کاظم شیرازى که از مراجع بزرگ نجف است، هنگام ورود به شهر قم، از طرف مراجع تقلید، آیات عظام: بروجردى، حجّت، خوانسارى، صدر، فیض، و گروه زیادى از فضلا و طلّاب، مورد استقبال قرار گرفت، و ایشان به منزل آیهاللَّه فیض قمى وارد شد.[۲۵]

آثار علمى‏

شیخ محمدکاظم شیرازى، که صاحب اندیشه نیرومند و استعداد خدادادى در فهم مسائل علمى بود، در زمینه اصول و فقه، صاحب آثار فراوانى است، که ترجمه نگاران در شرح حال او چنین یادآورى کرده‏اند:

«حواشى استدلال بر عروهالوثقى»، «تعلیقه بر رسائل» و تألیف مستقل دیگر در مباحث الفاظ و ادلّه عقلیه، در علم اصول فقه، «تعلیقات بر فرائدالاصول» آیهاللَّه نایینى و «حواشى بر دُرَر» شیخ عبدالکریم حائرى و حاشیه مفصلى بر مکاسب شیخ مرتضى انصارى که به نام «بلغهالطالب فى حاشیهالمکاسب».

در میان این آثار، فقط کتاب اخیر، به زینت چاپ آراسته شده و دو جلد است؛ جلد اولش در سال ۱۳۵۶ تمام شده. شیرازى در این کتاب گاهى آرا صاحب مکاسب را توضیح مى‏دهد و گاهى هم، بدان اشکال مى‏کند. اما نظرات ابتکارى و ابداعات علمى، که جدید و نو باشد مشاهده نشد؛ و متأسفانه از آثار دیگر ایشان اطلاع در دست نیست و ظاهراً هیچ کدام چاپ نشده است.[۲۶]

فرزندان

شیرازى داراى چند فرزند بود، به نام‏هاى: میرزا احمد، میرزا محمد و میرزا ابوالقاسم که میرزا ابوالقاسم از فضلاى باتقوابود و چندین سال نزد پدر بزرگوارش درس خواند.

یکى از فرزندانش که میرزامحمد کاظمى مجتهدى شیرازى است، از دانشمندان، ادیبان و مجتهدان مشهور معاصر است. او در سامرا به دنیا آمد و در خدمت پدرش و آقا ضیاءالدین عراقى و شیخ عبدالکریم حائرى در قم ،مدارج علمى را گذراند و از بعضى از آنان مفتخر به دریافت اجازه اجتهاد شد. وى در سال (۱۳۴۹ ه’.ق.)به قم آمد و در خدمت آیهاللَّه شیخ عبدالکریم به تحصیل پرداخت.

این دانشمند گرانمایه شرحى بر صوم شرایع دارد.[۲۷]

هجرت آخرین

آیهاللَّه شیخ محمدکاظم شیرازى، فقیه و اصولى متبحّر و فرهیخته، مرجع نامور شیعه، و معلّم اخلاق، بعد از تحمل سال‏ها رنج و هجرت به شهرهاى مختلف، براى کسب علم و کمال، عاقبت در سال (۱۳۶۷ ه’.ق.) پس از گذشت ۷۵ بهار از عمر پر برکتش، جان عرشى او از قالب جسم به سوى جانان پر کشید و چشم از این جهان فرو بست. هنگامى که خبر رحلت او در نجف منتشر شد، این شهر یک پارچه سوگوار شد و خیل طلاب، فضلا، مراجع و مردم نجف، در تشییع جنازه‏اش شرکت کردند.

بعد از اینکه حضرت آیهاللَّه سید جعفر بحرالعلوم، بر پیکر مقدّس او نماز گذارد، در یکى از حجره‏هاى صحن مقدّس علوى، در جوار مرقد مطهّر مولا و مقتدایش امیرالمؤمنین على(ع)، رخ در نقاب خاک کشید. روحش شاد و راهش پررهرو باد.[۲۸]


[۱] دانشمندان و سخن سرایان فارس، محمّدحسین رکن زاده، چاپ، ۱۳۲۷ ش.

[۲] احسن الودیعه، بخش دوم، ص ۲۷۸، چاپ دوم، سال ۱۳۸۸ ه’.ق.؛ المسلسلات، ج ۲، ص ۱۶۵، چاپ کتابخانه آیهاللَّه مرعشى نجفى، چاپ سال ۱۴۱۶ ه’.ق.؛ علماى معاصرین، ص ۲۴۱، چاپ قدیم؛ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج ۴، ص ۲۳۲، چاپ ۱۳۴۰ ش.

[۳] همان. مقدمه بلغه الطالب فى حاشیه المکاسب، چاپ سال ۱۳۷۰ ه’.ق.

[۴] مقدمه بلغه الطالب فى حاشیه المکاسب، چاپ (۱۳۰۷ ه’.ق.) ص ۱ و ۲؛ احسن الودیعه، بخش دوم، ص ۲۷۸٫

[۵] همان.

[۶] مقدمه بلغه الطالب؛ احسن الودیعه، بخش ۲، ص ۲۷۸٫

[۷] همان.

[۸] احسن‏الودیعه، بخش ۲، ص ۲۷۸؛ المسلسلات، ج ۲، ص ۱۶۵٫

[۹] فوائد الرضویه، ص ۴۸۴٫

[۱۰] مقدمه بلغه الطالب فى حاشیه المکاسب، سید على شُبّر.

[۱۱] احسن الودیعه، بخش ۲، ص ۲۷۸؛ المسلسلات، ج ۲، ص ۱۶۵؛ مقدمه بلغه الطالب.

[۱۲] احسن الودیعه، بخش ۲، ص ۲۷۹؛ علماء معاصرین، ص ۲۴۱؛ و علماء بزرک شیعه از کلینى تا خمینى ص ۳۸۸، چاپ معارف اسلامى قم، سال ۱۳۶۴؛ داستان هایى از زندگى علما، ص ۸۳، نشر بر گزیده ۱۳۷۲٫

[۱۳] مقدمه بلغه الطالب؛ احسن الودیعه، بخش ۲، ص ۲۷۹٫

[۱۴] همان.

[۱۵] به نقل از نگارنده مقاله.

[۱۶] بانوى مجتهده ایرانى، ص ۳۶، چاپ دوم، پاییز ۱۳۷۲ ش.

[۱۷] المسلسلات، ج ۲، ص ۱۶۵؛ ماضى النجف و حاضرها، ج ۳، ص ۲۳۷، چاپ ۱۴۰۶ ه’.ق؛ مجلّه حوزه، ش ۱۹، ص ۱۵۰، فروردین ۱۳۶۶؛ مردى بزرگ از خطّه فارس، گروه تحقیق حوزه علمیه قم، ص ۱۱۶، چاپ ۱۳۶۷ ش.

[۱۸] احسن‏الودیعه، بخش ۲، ص ۲۸۰٫

[۱۹] مجله حوزه، ش ۱۹، ص ۱۹٫

[۲۰] به نقل از نویسنده مقاله.

[۲۱] گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۷۱؛ همان، ج ۷، ص ۲۶۸، چاپ ۱۳۵۲ ش، کتابفروشى اسلامیه تهران.

[۲۲] به نقل، از نویسنده مقاله.

[۲۳] بلغهالطالب.؛ و آیهاللَّه انصارى شیرازى.

[۲۴] مردى از خطه فارس، ص ۱۱۸٫

[۲۵] گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۷۱٫

[۲۶] المسلسلات، ج ۲، ص ۱۶۷؛ بلغهالطالب فى حاشیهالمکاسب، چاپ ۱۳۷۰ ه’.ق.

[۲۷] دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج ۳، ص ۲۲۶٫

[۲۸] المسلسلات، ج ۲، ص ۱۶۷٫ / مقدمه بلغهالطالب فى حاشیهالمکاسب.