اشاره:
کارلاسرنا یک زن ایتالیایى است که در سال ۱۸۷۷م / ۱۲۹۴ه .ق پس از سیر وسیاحتى دراز و خسته کننده در قفقاز به شهر باکو مى رسد و بیمار مى شود، او به علت ضعف مزاج از بازگشت به اروپا منصرف مى گردد و براى رهایى از هواى ناخوش باکو، به توصیه برخى آشنایان به ایران سفر مى کند. کارلا از طریق دریاى خزر به بابلسر کنونى مى آید و از آنجا عازم تهران مى شود.
سفر خانم کارلاسرنا از تهران و برخى شهرهاى شمالى ایران باسى امین سال سلطنت ناصرالدین شاه و گماشته شدن میرزا حسین خان سپهسالار در سمت وزیرخارجه مصادف بوده است، این بانوى اروپایى اوضاع اجتماعى و سیاسى ایران در یک صد سال پیش را به دقت مورد مطالعه قرار داده و گزارش هایى روشن از حکومت استبدادى ناصرالدین شاه وعیاشى و ستمگرى و غارتگرى او و همچنین شیوه زندگانى طبقات مختلف مردم پایتخت ایران و اهالى شهرهاى بین راه و فرهنگ و آداب و شیوه مسافرت و وضع معیشت آنهارا از نزدیک مشاهده کرده است.
وى نخستین سیاحتگرى است که از کیفیت روزنامه نویسى نوپاى ایران و اولین روزنامه هاى منتشره در دوران قاجار سخن گفته است.
نفوذ سیاست هاى خارجى و بخصوص رقابت سفارتخانه هاى روس و انگلیس و سیطره آنان بر سیاست و جامعه آن روزگار ایران از نکات مهم دیگرى است که وى متذکر آن گردیده است. این سفرنامه که براى اولین بار در سال ۱۸۸۳م / ۱۳۰۱ ه .ق با عنوان «انسان ها و اشیاء در ایران » در پاریس انتشار یافته است، گذشته از آنکه ازلحاظ تاریخى و جامعه شناسى ایران دوره قاجاریه اهمیت بسیار دارد، در نوشتن آن نیز نوعى دقت و ظرافت زنانه به کار رفته که کتاب را همچون رمانى مستند و شیرین و دلچسب کرده است.
نخستین سفر شاه به فرنگ
یکى از فرازهاى مهم سفرنامه کارلاسرنا گزارشى است ازنخستین سفر ناصرالدین شاه به اروپا، و واکنشهایى که این رویداد در داخل ایران برانگیخته است او در این باره مى نویسد: «درست است که ناصرالدین شاه اولین سفرخود به اروپا را براى سرگرمى و تسکین حسن کنجکاوى انجام داد، اما این نیز مسلم است که میل داشت از وضع دربارهاى اروپا آگاه شود و بین پادشاهان آن دیار،دوستان و در صورت امکان متفقینى براى خود دست و پا کند.
اما چون پادشاهى مستبد و مطلق العنان است شکى نیست که باید براى بستن دهان ناراضیان هر گونه احتیاط لازم را به جاى مى آورد زیرا وى اولین پادشاه ایران است که به فکر دیدن بلاد کفر افتاده بود، به همین جهت در اجراى این اندیشه ابتدا بامشکلات بسیار روبرو شد. او ابتدا باید با روحانیون قدرتمند کشور دست و پنجه نرم مى کرد اما از پس آنها برمى آمد، همان طور که سابقا هم برآمده بود.»
البته روحانیون در مقاطع گوناگون تاریخ ایران بویژه در دوره قاجار با رفتارهاى ناشایست خودکامگان، به مخالفت مى پرداختند و همان گونه که مى دانیم و در شماره پیش از قول دکتر فوریه خواندیم، مقاومت شاه مقتدر قاجار ناصرالدین شاه دربسیارى از این موارد اروپاییها، را در هم مى شکست و ناگزیر از تسلیم مى گشت چنان که در حادثه نور بلژیکى و واقعه رژى ملاحظه شد.
به هر حال کارلاسرنا، از مقدماتى که براى این سفر شوم تدارک شده بود، سخنان تازه اى گفته است، از جمله تعلیم آداب و رسوم اجتماعى بویژه شیوه غذا خوردن اروپاییان به شاه، همچنین حرکت موکب اعلیحضرت و انبوه زنان همراه او، که بامخالفت شدید روحانیون مواجه گردیده، سخن مى گوید. البته شاه پس از رسیدن به مسکودریافت که به دنبال کشیدن این زنان بسیار مشکل آفرین و بویژه براى میزبانانش غیرقابل تحمل و دشوار است، افزون بر این، او در روسیه دریافت که در بیرون از ایران این متاع چندان نادر و کمیاب نیست. به همین جهات آنها را زود بازگرداند. مراجعت این انبوه زنان از نیمه راه به حرمسرا، البته که با شادى و اظهار رضایت مخالفان شاه روبرو گردید.
موضع روحانیون در برابر شاه
کارلاسرنا، در سفرنامه خود جابجا از قدرت روحانیون در ایران حکایت مى کند، او از نظارت علماى دینى بر امور حکومت، مداخله آنان درسیاست و نفوذ گسترده روحانیت در مردم، آگاهیهاى نسبتا خوبى عرضه مى کند. به همین جهت مخالفت روحانیون با سفر شاه به اروپا را مثال مى آورد. هر چند که وى، علت مقاومت روحانیان در برابر این رویداد را، دیدار شاه از کشورهاى ناپاک (نجس)وانمود مى کند در حالى که برخورد روحانیون، اینگونه ساده لوحانه نبود، بلکه نخست اعتراض آنان متوجه کیفیت و کمیت همراهان شاه و ترکیب این کاروان پرجمعیت، که بخش مهم آن صدها زن همراه و تعداد بسیار خدمتکاران و عمله خلوت و جلوت و افرادعیاش بودند، مى شد و دیگر آنکه روحانیون به جهت آگاهى از ضعفهاى اخلاقى وبى ارادگى ناصرالدین شاه در برابر سیاستمداران و استعمارگران غربى، با این سفرمخالفت ورزیدند و به گفته کارلاسرنا از صدر اعظم که محرک وى در این سفر بود،انتقام کشیدند.
کارلاسرنا در باره ایران دوره قاجاریه چنین مى نویسد:
«ایران از نظر تمدن جدید هنوز یکى از عقب افتاده ترین کشورهاى آسیایى است.
موقعیت جغرافیایى و دورى مملکت از مراکز تمدن جهان از علل این عقب ماندگى است ونداشتن راه و وسایل حمل و نقل نیز موید آنهاست. مردم کشور از لحاظ سواد و تعلیم و تربیت بسیار عقب مانده و فاقد هر گونه معلوماتند. حتى ایرانیانى که تعلیمات مرسوم مملکت را دیده اند، از همه چیز بى خبرند و همین جهل و بى خبرى موجب گردیده است که هیچگاه حس کنجکاوى آنان برانگیخته نشود و چون بسیار خرافى اند دراویش ومنجمان و امثالهم را عالم تصور مى کنند.» گرچه کارلاسرنا در این داورى، راه مبالغه پیموده ولى تا حدود زیادى به واقعیت نزدیک شده است. اما عامل این عقب افتادگى چه بود؟ ریشه بى سوادى و جهل و فقر را باید در کجا جستجو کرد؟
هیچ کس تردید ندارد، که نظامهاى اجتماعى سیاسى، نقش عمده اى در هنجارها ونابه هنجاریهاى جامعه دارند، و به همین جهت، نظام استبدادى فاسد و مفسد قاجار درسیه روزى مردم و نابسامانیها جامعه نقش اصلى را ایفا مى کرد و در مرحله بعد این قدتهاى غرب صنعتى استعمارگر بودند که براى به دست آوردن مواد اولیه و بازارمصرف و غارت ثروتهاى ملى مردم این سرزمین، پاسدار جهل و بیسوادى بودند و ازآگاهى و بیدارى و ترقى و خودخواهى مردم مى ترسیدند.
و آنها که در این زمینه با استبداد داخلى و استعمار خارجى هم آوا بودند، درهر لباسى که مى زیسته اند هرگز مورد تایید روحانیان و علماى وارسته نبوده اند.
روحانیان راستین شیعه، همواره خواهان آزادى و استقلال و عزت و تمدن و ترقى ملت ومملکت بوده اند، علماى اصلاح طلب ایران اگر چه با فساد حکومتهاى مخالف بودند اماپیوسته از طرحهاى اصلاحى پشتیبانى مى کرده اند. به قول سید جمال الدین اسدآبادى:
«کى دولت ایران خواست در مملکت راه آهن بسازد و علماى دین مقاومت کردند و اورا از نیل به این مقصود که هم براى دولت و هم براى وطن مفید است، باز داشتند؟
کى دولت خواست مکاتب و مدارس را انشاء نماید و براى تهذیب نسل، و انتشارتعلیم، کاخ علم را بنا کند و علماى ایران این نورى که قلوب را منور مى سازد وتاریکى جهل را فرارى مى کند، خاموش ساختند و گفتند علم صحیح با شرع مقدس مغایرت دارد؟
کى دولت ایران خواست عدالت را در میان مردم استوار کند، محاکم عدلیه راتاسیس نماید، مجلس شورا ایجاد کند تا تمام احکام با عدالت و موافق احتیاجات عصر حاضر جریان پیدا نماید، و علما در مقابل اراده دولت قیام نموده و با عدالت و قانون، آغاز ستیز کردند؟
کى دولت خواست مریضخانه هاى جدید تاسیس کند و آن را براى پرستارى بیماران مهیا سازد و هر چه در تخفیف آلام مردم لازم است موافق اقتضاى فنى حاضر کند ودارالعجزه ها و دارالایتامها تاسیس نماید و علما از این کارهاى جدید خشنود نشدندو یا گفتند این کار تازه، بدعت است و هر بدعتى باعث هلاکت؟ کى دولت ایران خواست قواى خود را بیفزاید، قشون خود را منظم کند و عده آن را به دویست هزار نفررسانیده، براى دفاع مملکت موافق علم امروزه و مطابق اقتضاى زمان ما به اسلحه جدید مسلح سازد و علما مخالفت کردند؟»
به هر حال مخالفت روحانیون با سفرشاه،آنگونه که کارلاسرنا ادعا کرده است به جهت ناپاکى مغرب زمین و یا به خاطر مخالفت با تمدن و ترقى ایران نبود، بلکه به دلیل شناخت درستى بود که آنان از خلقیات وروحیات شاه و مکر و فریب مغرب زمین داشتند.
سه جلد سفرنامه ناصرالدین شاه که خاطرات سه سفر او به فرنگ است، بهترین شاهدبر صدق گفتار و موضع درست روحانیان در این رویداد است.
بازتاب سفر شاه به فرنگستان
خانم کارلاسرنا در باره سفرشاه به فرنگ مى نویسد:
«با این که ناصرالدین شاه ناظرى دقیق نبود، در بازگشت از اروپا دریافت که کشورش نیازمند تحولى اساسى است و براى وصول به منزلت ممالک متمدن باید به کلى شیوه حکومت خود را عوض کند.
بزرگترین ابتکارش بعد از بازگشت، تاسیس شوراى عالى است که موظف است همه مسائل مملکتى را مورد بحث و نظر قرار دهد.
این شورا مرکب از وزرا و گروهى از بزرگان کشور است که در دو اثر مختلف ممکلت مقامات عالى را بر عهده دارند.
همه اعضاء حق دارند که نظریه هاى خود را در شورا ابراز کنند و با استقبال کامل در هر مساله اى به بحث و جدل بپردازند.
آیین نامه شورا به وسیله خود شاه تدوین و انشاء شد.» متن این مکتوب رسمى که خطاب به رئیس دبیرخانه شوراى دولتى، صادر شده است چنین است:
«امروز خودمان به این مجلس آمدیم که افتتاح مشورتخانه دولت را خودمان کرده باشیم. در این اتاق که از سابق به مجلس وزراء دارالشورى اختصاص داشته، هفته اى دو روز شنبه و سه شنبه مستمرا بدون تعطیل باید شورى منعقد شود. امین الملک به نظم و ترتیب مجلس مراقبت کند. احکام ما را در مجلس تقریر نماید، راى مجلس را به عرض برساند. در سایر دول هم این مجلس در کمال قوت و دوام برقرار است و بایدعلاوه بر تکلیف دولتى به حکم تاکیدات شرع شریف، مشاوره در امور و حفظ مجلس شورى را نظیر واجبات بدانیم. البته فکرها و عقول در هر جزوه کار چیزها مى بیند که هرگز از یک عقل کامل آن درجه بینایى متصور نیست.
این همان مجلسى است که در هر جا به اصطلاحات مختلفه تسمیه کرده اند و مادارالشورى و مجلس وزراء مى گوییم.»…
روشن است که مجلسى را که شاه به میل و اراده شخصى خود تشکیل دهد و اعضاى آن را از میان همان رجال فاسدى که ایران و ایرانى را به «ثمن بخس » مى فروختند،انتخاب کند، چیزى جز تقلید کورکورانه از عرف دنیاى جدید نبود.
به گزارش کارلاسرنا، حتى صندوق شکایات و پیشنهاداتى که در ولایات گذاشته بودند،وسیله اى براى شناسایى افراد معترض شده بود و فراشان حکام و ولایات در کنار این صندوقها همواره در کمین شاکیان و منتقدان مى نشستند و آنها را به دام مى انداختندو به ضرب چوب تنبیه مى کردند!
گوشه هایى از فساد شاه و دربار
یکى از مسایلى که کارلاسرنا بدان پاسخ گفته است منابع مالى شاه و دربار است، او بر این باور است:
رشوه هایى که کارمندان عالى رتبه براى حفظ موقعیت خود به شاه مى پرداختند به همراه بخش معتنابهى از عواید مالیاتى، به اضافه مصادر اموال افراد معترض و پولهایى که به زور و اجحاف از طبقات مختلف اخذ مى گردید، نیازهاى دربار را مرتفع مى ساخت.
کارلاسرنا مى نویسد: فرض این است که پولهایى که به شاه پرداخت مى گردد صرف مخارج وى مى شود. اما قسمت اعظم این پولها به سردابه ها مى رود و براى ابد روى هم انباشته مى شود زیرا وى جز به ندرت بدانها دست نمى زند، بدین ترتیب مى توان گفت که اگر ناصرالدین شاه از آسایشى که بر اثر مساعیش پدید آمده باشد بهره مند نیست باتکیه بر طلاهاى خود احساس آرامش مى کند وى براى آنکه از مخزن طلاها دور نباشد،اتاقهاى مسکونى خود را در روى خزانه این ثروتها قرار داده است …
شاه گذشته از این ثروتهاى بى حساب گنج خانه بسیار پربهاى دیگرى در یکى ازساختمانهاى قصر خود دارد. در این گنج خانه الماسها و مرواریدها و یاقوتها وزمردها و دیگر سنگهاى قیمتى نهاده شده است که …
اساسا هر نوع مال و منال رعایا متعلق به ناصرالدین شاه است وقتى اعلیحضرت به خانه یکى از آنان مى رود اگر به چیزى قیمتى چشم بیندازد، صاحبخانه با امتنایى مضاعف، آن را نثار قدوم وى مى کند.
همچنین رسم است که روى قفسه و رف و میزهاى اطاقهایى که مورد بازدید شاه قرارمى گیرند، کیسه هاى کوچکى انباشته از پول مى گذارند که به دقت گردآورى شده، به خزانه فرستاده مى شوند. گذشته از این، میزبان هدایایى متناسب با میزان جان نثارى خویش و عنایاتى که امید دارد عن قریب شاملش گردد، تقدیم مى کند.
هر سال شاه یکى دو بار به وزرا یا برخى از بزرگان کشور افتخار مى دهد و به دیدار آنان مى رود. در هر ملاقات، سراسر مسیر شاه را از جایى که قدم به زمین مى گذارد تا محلى که مى نشیند با شالها و پارچه هاى قیمتى فرش مى کنند.
هنگامى که خانه ها را ترک مى کند فراشهاى مخصوص این اشیاء را که ملک شخصى اوشده است به دنبالش حمل مى کنند. شاه اگر اراده کند از این اشیاء به دیگران نیزمى بخشد. قالیهایى که افتخارا زیرپاى شاه مى اندازند، پاانداز نامیده مى شود وسنگین ترین مخارج این گونه پذیراییها را تشکیل مى دهد.
جایى که شاه چهار زانو بر آن مى نشیند بلندى کوچکى از پارچه هاى برهم انباشته است که آن را «مسند» مى نامند. این مسند را با پارچه اى بسیار قیمتى که اغلب اوقات مروارید و سنگهاى قیمتى به آن دوخته شده مى پوشانند. در این موارد چون خودنمایى میزبان به بازى گرفته مى شود غالبا کار وى به تظاهرات دیوانه وار مى کشد.
اما اهمیتى ندارد زیرا او شخصا بدین کار دلخوش است. از طرف دیگر، شاه نیز کمتراز صاحب خانه خشنود نیست زیرا وى با درو کردن مقادیرى طلا و چندین راس اسب ومقدارى اسلحه و جواهر که مبلغى کلان عایدش مى کند، کامیاب مى گردد.
براى مثال در دیدارى که شاه در سال ۱۸۷۷ (۱۲۹۴ه .ق) از حاجى میرزا حسین خان وزیرخارجه به عمل آورد، مشارالیه یک اسب بسیار قیمتى با زین و برگ تمام، یک آقتابه طلا براى وضو گرفتن، انگشترى به قیمت ۱۲ هزار فرانک، و پنجاه هزار فرانک طلا و هدایایى بسیار گرانبها براى اندرون تقدیم کرد. این بذل و بخششها نمونه اى از هدایى است که به وسیله کارمندان عالى مقام دولت شاه تقدیم مى گردد.
همچنین براى میزبان افتخار بزرگى است که شاه به اندرون خانه وى برود.
در این صورت زنهاى اندرون بدون حجاب و با رقص و آواز به پیشواز وى مى آیند دراتاقهاى اندرون نیز مانند دیگر اتاقهاى خانه هدایایى فراوان، به خصوص پارچه هایى که به وسیله خانمهاى خانه زرکش و جواهردوزى شده، مى گذارند. بیشتر اوقات پااندازى که در اندرون پهن مى کنند با جواهرات زنان میزبان آرایش شده است. به محض آنکه شاه از اندرون خارج مى شود، خواجه سرایان وى این پااندازها را به سرعت برمى چیدند و همراه وى مى برند. گاهى میزبان زیباترین زن خود را به مهمان خسروانه اش هدیه مى کند که با میل خاطر پذیرفته مى شود!!؟!
ناصرالدین شاه براى تامین مخارج خود، راههاى دیگرى نیز دارد. از جمله، قسمتى از میراث مردگان رابه خود اختصاص مى دهد. او با غصب حقوق خانواده ها خود را در میراث با آنها شریک وانمود مى کند و خواه ناخواه به ضبط اموال آنان مى پردازد. براى او چه اهمیتى دارد که دیگر وارثان بینوا شدند؟
در این گونه موارد شاه مبلغى را معین مى کند و بلافاصله باید به وى پرداخت گردد.
هیچگونه مهلتى در کار نیست و شاه در وصول سهم اختصاصى خود بر طلبکاران متوفى نیز سبقت مى گیرند.
گاهى کالاى دریافتى خود را چند بار قاطر معین مى کند. نظریه شاه ایران دراین گونه امور در دو کلمه خلاصه مى شود. به اتباعش اجازه مى دهد که از هر طریق که ممکن باشد ثروتمند شوند اما این حق را هم براى خود محفوظ مى دارد که آنچه را گردآورنده اند یکجا ضبط و مصادره کند. بدین ترتیب است که چند سال پیش که عمادالدوله حاکم ایالت کرمانشاه با داشتن چند فرزند از دنیا رفت، شاه پیش از وقت به عنوان وارث، و به گفته خودش از پولهایى که متوفى از طریق اختلاس به چنگ آورده بود،ده بار قاطر طلا و شصت بار قاطر نقره مطالبه کرد. این مبلغ بلافاصله تادیه و به خانه وى سپرده شد. گذشته از این، ناصرالدین سعى کرد که دو میلیون سکه طلایى راکه متوفى در یک بانک انگلیس داشت به سود خود ضبط کند.
اما آن بانک که شاه را وارث عمادالدوله نمى دانست از پرداخت آن سرباز زد. دراین باره مذاکراتى به عمل و مشاجراتى در گرفت. شاه یکى از فراش خلوتهاى خود رابه لندن فرستاد اما او نیز دست خالى بازگشت. با این حال بعدها به مقصود رسید.
ناصرالدین شاه براى کسب درآمد راه مساعد سومى نیز دارد و آن غرامت گزافى است که از شخصیتهاى محکوم به مرگ تا تبعید، براى بخشیدن جان آنها مى گیرد. این گونه عفوها غالبا مدتها به طول مى انجامد زیرا چانه زدن پول زیادترى را عاید شاه مى کند.
شاه در سفر دومش به اروپا مطلقا از کیسه خود مایه نگذاشت. وجوه رسیده ازایالات کنار گذاشته شد و چند ماه به کارمندان و سپاهیان حقوقى داده نشد. و بیش از ترک پایتخت از چند شخصیت پولدار دیدن کرد. در حقیقت اینان که افتخار نداشتنددر التزام رکاب شاهانه باشند کیسه هاى پول و هدایایشان از چنان افتخارى برخوردارشد. از این گذشته، پیش از حرکت، عده زیادى از محکومان را در برابر غرامتهاى کلان عفو کرد.
ناصرالدین شاه میراث یکى از تهرانیان بسیار ثروتمند به نام حاجى محمد ناصرخان را نیز تصاحب کرد. این شخص در زمان حیات، دختر کوچک شاه را براى پسرش نامزدکرده بود. شاه با این وصلت که از روى نقشه انجام مى گرفت در حق وى کرامتى به خرج داده بود. حاجى مزبور چند سال پیش، هنگام تصدى حکومت خراسان، فراموش کرده بودهفتاد و پنج هزار تومان به خزانه شاه تادیه کند و بدین ترتیب موجبات عدم رضایت اعلیحضرت را فراهم کرده بود; شاه که در آن زمان براى جبران خسارت خویش سى هزارتومان پول و یک خانه مجلل از این والى ناسپاس را تصاحب کرده بود، در سال ۱۸۷۸(۱۲۹۵ ه .ق)، روز ازدواج دخترش با پسر حاجى، همین اموال را به عنوان هدیه عروسى به دخترش هبه کرد. ملت ایران بعد از مدتها باید درک کرده باشد که «بایدآنچه را که دارد و حتى آنچه را هم که ندارد! به قیصر بدهد».
نفوذ بیگانگان در دربار
کارلاسرنا از یک نفر مهندس اروپایى یاد مى کند که نخست به عنوان ستوان دوم پیاده به ایران آمد، اما پس از آگاهى از ضعفهاى روحى واخلاقى ناصرالدین با استفاده از شوخ طبعى و دلقک بازى نه تنها توانست به درجه ژنرالى مفتخر شود بلکه به دو عنوان رئیس کل مهندسان و لقب خان مفتخر شد و سالانه معادل بیست و پنج هزار فرانک حقوق به وى اختصاص دادند، «ستوان مذکور با سرگرم کردن شاه و دیگر درباریان به مدد مسخرگیهاى خویش از مزایاى بى شمارى برخوردارگشت و از اروپاییانى است که پس از دوازده سال اقامت در ایران با ثروتى سرشار که هیچگاه مردم جدید و لایق بدان دست نخواهند یافت، این کشور را ترک گفت.»
ظهور یک اصلاح طلب
فصلى از سفرنامه کارلاسرنا، گزارشى است از انتصاب میرزا تقى خان امیرکبیربه مقام صدرات که البته به دلیل مخالفت امیرکبیر با القاب دربارى، خود نیزعنوان صدر اعظمى نیافت ولى شاه او را با لقب اتابک یا امیرنظام نواخت و حتى وى را به عنوان شوهر خواهر خود مفتخر ساخت! امیرنظام که از نیرویى کم نظیربرخوردار بود نظم درهم گسیخته اواخر حکومت گذشته را به سامان آورد و کوشید تاکارکنان دولت را به صداقت و درستى سوق دهد و در زمینه هاى مختلف اصلاحاتى به عمل آورد. به دستور وى، سربازخانه ها و پلها و کاروانسراهاى فراوان ساخته شد. در یک کلمه، امیر در همه شوون کشور تحولى ایجاد کرد، حتى در زندگى خصوصى ناصرالدین شاه مداخله مى کرد …
این ابتکارات دشمنان زیادى براى اتابک تدارک کرد که تصمیم به نابودى وى گرفتند آنان به ناصرالدین شاه تلقین کردند که جاه طلبى وزیر ممکن است تا آن درجه پیش برود که وى را از تخت سلطنت بر کنار کند. با همه جربزه و ظرفیتى که امیرداشت به قصد کشتن وى بلوایى راه انداختند، اما این شورش با کمک امام جمعه سرکوب شد و وزیر بر سر کار خود باقى ماند اگر چه …
او که در برخى از سفرهاى داخلى شاه براى گردش و شکار موکب همایونى! را همراهى مى کرد. مطالب و اسرار بسیارى را آشکار ساخته که واقعا خواندنى و عبرت آموز است.
نگین ایران در آن دوران
کارلاسرنا توصیفهاى دقیقى از مسیر حرکت خود دارد اوشهرهاى ایران بویژه مناطق شمالى را به زیبایى مى ستاید.
یکى از شهرهایى که توجه خانم کارلاسرنا را به خود جلب کرده است شهر مقدس قم است. او در این باره مى نویسد:
قم نزدیکترین شهر متبرک و مقدس نزدیک تهران است.
این شهر بین تهران و اصفهان واقع شده است و به گفته برخى آن را در سال ۲۰۳هجرى ساخته اند و سابقا بسیار رجمعیت بوده است. قسمت مهمى از شهر که ۱۷۲۲ (۱۱۳۵ه .ق) به وسیله افغانیها خراب شده است همچنان خرابه مانده است. این شهر شهرت خود را مدیون مقبره فاطمه دختر امام رضاست.
ثروت این حرم مطهر فوق العاده است.
گنبدش از طلاست ضریحى از نقره خالص به دور مرقد کشیده شده که گویهاى بزرگ زرین در چهار گوشه آن به چشم مى خورد. قبر فتحعلى شاه در مجاورت این گور مقدس است.
از قرنها پیش قم گورگاه شاهان ایران است. مقبره هاى آنان به شکل کلیساى کوچکى ساخته شده است بى آنکه از جلال و شکوه کلیسایى برخوردار باشد. زمین مقبره ها باسنگ سماق آبى و طلایى فرش و طاقها با کاشیهاى قیمتى تزئین گردیده است. روز و شب ملایانى در کنار قبرها به نماز خواندن و قرائت قرآن مشغولند. شاهان وقت نیز گاهى به زیارت این قبور مى روند.
ناصرالدین شاه بارها آرامگاه اجداد خود را که احتمالا خود نیز در آنجا به خاک سپرده خواهد شد زیارت کرده است. هنگامى که به قم مى رود درباریان و ملایان وگروهى از مردم با وى همراهند، چون «مشاهد» براى کسانى که مورد تعقیب شاه یادولتند «بست » تلقى مى شود، غالبا مجرمینى که بدین مکانها پناهنده مى شوند موردعفو قرار مى گیرند و به ندرت اتفاق مى افتد که حتى مرتکبین جرائم سنگین پس ازپناه آوردن به مشاهد مقدس مورد عفو قرار نگیرند.
ورود بدین مکانهاى مقدس براى مسیحیان اکیدا ممنوع است و حضور آنان توهین بدین ارواح مقدس تلقى مى شود، در بسیارى موارد که برخى مسافران کنجکاو فرنگى خواسته اند به مشاهد متبرکه وارد شوند با بى احترامى و تشدد رانده شده اند. با همه خشونتى که در این گونه موارد نسبت به مسیحیان ابراز مى شود شیعیان اگر آداب ورسوم و بخصوص عقاید مذهبى شان مورد احترام قرار گیرد مطلقا دشمن اروپاییان نیستند.»
البته قدمت قم خیلى بیشتر از آن است که کارلاسرنا نوشته است. دیگراینکه حضرت فاطمه معصومه(س) دختر امام رضا نیست بلکه خواهر آن حضرت است.
این خانم ایرانگرد ایتالیایى گزارشهاى گسترده دیگرى از اوضاع اقتصادى، سیاسى و اجتماعى ایران دوره قاجار در سفرنامه خویش مى آورد که نقل و تحلیل همه آنها دریک مقاله امکان پذیر نیست. روایت او از وضعیت زندانها، شیوه تنبیه و شکنجه وتبعید و تفتیش مخالفان دولت جدا تکان دهنده و شگفت آور است.
در باره تاریخ و فرهنگ تشیع نیز مطالب بسیارى نگاشته است که در خور نقدگسترده مى باشد و ناگزیر باید در مقاله اى جداگانه بدان پرداخته شود.
منبع :ماهنامه کوثر،شماره ۱۳
محمدجواد صاحبى