مفهوم «هویت» در مطالعه شخصیت منظور خود اساسی و مستمر فرد مفهوم درونی و ذهنی از خویش به عنوان یک «شخص»» میباشد و کاربرد آن را در جنبههایی مانند هویت نقش جنسی هویت نژادی و هویت گروهی مطرح ساخته است. کاربرد «تفکر سیستمی» در این مورد ضروری است و لازم است هم ساختار شخصیت و نوسانهای آن و هم سیستمهای فرعی و فراگیر زندگی انسان، مورد بررسی قرار گیرند.
«هویت واقعی انسان» مربوط به فعل و انفعال بین نیروی فطرت میباشد. اگر عقل فطری (فطرت) بر شهوت غلبه نماید میتواند آن را کنترل نماید و در این حال «انسان کنترل شده» یا «متقی» به وجود میآید که میتواند با قرار دادن خود در داخل سیستم ایدئولوژی توحیدی، به اطمینان کامل دست یابد و به «نفس مطمئنه» تبدیل شود. چنانچه شهوت بر فطرت (عقل فطری) غلبه کند قلب معکوس و وارونه به وجود میآید که نسبت به انجام کار خیر بیگانه است و گنگ و کر و کور میباشد که عامل هر فساد تباهی انحراف و جرم است.
مقدمه
در مورد ساختار حیاتی انسان، دو نظریه متفاوت وجود دارد. در یک طیف از نظریهها، وجود «عامل غیر ملکولی» در ساختار وجودی انسان نفی میگردد و در طیف دیگر، این اعتقاد وجود دارد که علاوه بر ملکولها یک «عامل غیر شیمیایی» نیز در ساختار وجودی انسان وجود دارد. ما «مفهوم هویت» را در هر دو طیف بررسی میکنیم.
هویت مولکولی
از دیدگاه «نظریه مکانیستی حیات» انسان و سایر موجودهای زنده جز مجموعههای مولکولی چیز دیگری نیستند و تمام فعل و انفعالهای زیستی روانی و اجتماعی انسان از همین مجموعههای مولکولی سرچشمه میگیرند. به این ترتیب در کشف «عامل اصلی هویت» از دیدگاه آنها فقط مولکولها را میتوان معرفی کرد و در حقیقت هویت انسان فقط در «هویت ملکولی» خلاصه میشود. با توجه به مشخص بودن خواص فیزیکی و شیمیایی ملکولها و ترکیبهای ناشی از آنها این نظریه برای ارائه تفسیری قابل قبول در مورد هویت انسان، با تناقض رو به رو است و یک بار دیگر عدم واقعگرایی و باطل بودن این نظریه اثبات میشود.
مجموعه هویت ملکولی و غیر مولکولی
طیف مقابل نظریه مکانیستی حیات، نظریههایی هستند که معتقدند علاوه بر ملکولها، یک «عامل غیرشیمیایی» نیز در انسان وجود دارد که در این مورد میتوان به نظریه «اصالت روان»و نظریه «کلیهگرایی اشاره کرد. در این نظریهها، ضمن توجه به ملکولها این اعتقاد وجود دارد که موجودات زنده و از جمله انسان، تنها از عناصر ملکولی و ترکیبهای شیمیایی ناشی از آن تشکیل نشده اند. این مکاتب بر وجود یک عامل واقعیت یا «هویت غیرملکولی به نام «روان» تاکید مینمایند که عامل حیات انسان و ارتباطهای ملکولی میباشد. بدیهی است از دیدگاه این مکتب، وجود «هویت ملکولی» در انسان و سایر موجودات زنده نفی نمیگردد. زیرا سلامت «هویت ملکولی» و تعادل در آن برای دستیابی به سلامت روانی ضروری است.
با بررسی زیستشناسی روانشناسی جانوران و فیزیولژی انسان، «روان» را میتوان با عنوان «عامل حیات» مطرح کرد که ده مشخصه برای آن وجود دارد و در اینجا لازم است به یکی از آنها اشاره شود:
«اسحق آسیموف» یکی از متخصصان زیستشناسی تعداد ملکولهای موجود در هر سلول کبدی را دویست تریلیون ملکول تخمین علمی میزند و حال آن که «گایتون» یکی از متخصصان فیزیولژی انسان تعداد سلولهای بدن انسان را ۱۰۰ تریلیون سلول تخمین میزند. اگر با اغماض نسبی تمام سلولهای بدن را حاوی ۲۰۰ تریلیون بدانیم مجموع ملکولهای بدن انسان ۲۰۰۰۰ تریلیون تریلیون نامتجانس به دست میآید. در این حال باید پرسید عاملی که موجب هماهنگی و یکپارچگی این تعداد ملکول نامتجانس میگردد و یک سازمان زیستی به نام انسان را به وجود میآورد چیست چگونه هویت واحدی که تا پایان عمر و تا ابد ثابت باقی میماند به وجود میآید آیا این عامل میتواند شیمیایی باشد اگر این عامل شیمیایی است نوع آن چیست تا آن جا که مطالعات علمی ـ تخصصی نشان میدهد تاکنون هیچ محققی عامل شیمیایی خاصی را به عنوان «عامل ایجاد هویت انسان» معرفی نکرده است. به نظر میرسد بررسی منصفانه در این مورد ما را به غیر شیمیایی و غیر مادی بودن عامل حیات رهنمون میسازد زیرا کنار هم قرار گرفتن ملکولهای مختلف موجب بروز «پدیده حیاتی» و تمامیت موجود زنده نمیگردد. در حقیقت علم بیوشیمی نیز با تفسیر صرفا شیمیایی فعل و انفعالهای حیاتی قادر به توجیه پدیدههای شیمیایی نیست مگر آن که «عامل حیات» را به عنوان یک «عامل غیرشیمیایی» به حساب آورد.
نقش «عامل حیات» در ساختار شخصیت
«عامل حیات» را میتوان به جریان الکتریسیته تشبیه کرد. جریان الکتریسیته، قدرت راه اندازی و فعال کردن دستگاههای مختلف را دارد و خود نیز دارای اثرات اختصاصی است.
ارتباط «عامل حیات با ملکولها، منجر به بروز آثار حیاتی نیرو و تمایلات خاصی میگردد که در آموزشهای اسلامی مجموعا به نام «شهوت» نامیده میشود و «عامل حیات» بدون تماس با ماده خود دارای هویت اختصاصی است که در مجموع در آموزشهای اسلامی به نام «فطرت(عقل فطری) نامیده میشود. سازمان شخصیت از دیدگاه مکتب روانشناسی اسلامی از دو عامل اصلی عقل و شهوت تشکیل شده است. بنا به تعریف امام علی(علیه السلام)، عقل دارای دو بعد «عقل مطبوع» یا «عقل طبیعی» و «عقل مسموع» میباشد. «عقل مطبوع با عنوانهای «عقل فطری» فطرت و وجدان به کار میرود. عقل مسموع با مفاهیم «عقل تجربی و اکتسابی به کار میرود و نتیجه کارکرد دستگاه اعصاب مرکزی است. ساختارهای فوق که عناصر سازنده هویت انسان میباشند، همگی متغیر هستند. یعنی در اثر عوامل داخلی و خارجی در هر لحظه ممکن است در معرض تغییرهای بسیار وسیع قرار گیرند. در نتیجه هویت انسان یک جنبه کاملا تغییرپذیر است و به منظور آشنایی و فهم این تغییرات و کشف «هویت ثابت انسان» لازم است عناصر فوق بررسی شوند.
فعل و انفعالهای سیستمهای فرعی ساختار شخصیت
سه سیستم فرعی شهوت، عقل فطری و عقل تجربی، بالقوه ساختار شخصیت انسان را تشکیل میدهند ولی بر حسب شرایط زمانی و مکانی عملکرد فرد، ارتباط سیستمهای فرعی فوق متفاوت خواهد بود. در همه انسانها «عقل تجربی» نقش ارتباط دهنده آنها با دیگران و دنیای خارج را بر عهده دارد و مرکز آن مغز است. بیشترین تغییرات ناشی از نیروی دو سیستم فرعی عقل فطری و شهوت است که در عمل سه نتیجه کاملا متفاوت به صورت زیر به وجود میآورد:
الف. نیروی بیشتر عقل و حاکمیت آن بر شهوت که انسان برخوردار از خودکنترلی(متقی) را به وجود میآورد.
ب. نیروی بیشتر شهوت و حاکمیت آن بر فطرت که در انسان کنترل نشده قابل مشاهده است.
ج. نوسان نیروی عقل فطری و شهوت و در نتیجه وضع نوسانی در حاکمیت شهوت و عقل فطری بروز میکند.
در حالت اول، فطرت یا «عقل فطری»، بر شهوت حاکم شده و به وسیله عقل تجربی با دنیای خارج ارتباط دارد و هدف او دست یابی به رشد و قرب الهی تا بینهایت است. مسیر حرکت از طریق انجام تکلیف در پیشگاه خداوند میگذرد. انجام تکلیف در پیشگاه خداوند در قرآن مجید با مفهوم «ذکر» مطرح شده است و چنین میبینیم: «آگاه باشید که با یاد خدا قلبها آرام میگیرند»(رعد:۲۸). امام صادق(علیه السلام)در ضمن تفسیر آیه فوق میفرماید: ذکر این نیست (که فقط) سبحان الله و الحمدلله بگویید بلکه ذکر خدا در مورد آنچه حلال کرده و آنچه حرام کرده میباشد. میتوان سیستمهای ارتباطی انسان را به صورت زیر خلاصه نمود:
سیستم ارتباطی انسان با خود سیستم خانوادگی سیستم علمی سیستم شغلی سیستم روابط دوستانه و گروهی سیستم ارتباط با طبیعت سیستم سیاسی ـ اقتصادی سیستم ایدئولوژی. از دیدگاه مکتب روانشناسی اسلامی چنانچه انسانی هدفش دست یابی به رشد و قرب الهی تا بینهایت باشد سیستم ایدئولژی او الزاما باید «سیستم ایدئولژی توحیدی» باشد و تمام سیستمهای دیگر در داخل آن محاط باشند و به صورت «زیر مجموعه» قرار گیرند.
طبقه بندی «مفهوم هویت»
بر اساس بحثهایی که تاکنون مطرح شدند به نظر میرسد بتوان هویت انسان را در جنبههای زیر مطرح ساخت: هویت حیاتی، هویت عقلایی، هویت واقعی، هویت خانوادگی، هویت علمی، هویت شغلی، هویت روابط دوستانه و گروهی، هویت ارتباط با طبیعت، هویت سیاسی ـ اقتصادی، هویت دینی و ایدئولوژی.
هویت حیاتی
در «طبقه بندی ابعاد روان» توسط امام علی(علیه السلام)، مفهومی تحت عنوان «روح عامل حیات» یا «روح البدن» مطرح شده است که خود «هویت حیاتی» انسان را به وجود میآورد. روح عامل حیات ناشی از وجود حیات در اسپرماتوزویید و اوول است که پس از لقاح جنین انسان را به وجود میآورد که پس از طی مراحلی دارای روح میباشد. این واقعیت توسط امام سجاد(علیه السلام) مورد تاکید قرار گرفته است. باتوجه به کامل شدن ساختمان جنین در پایان چهار ماهگی روح عامل حیات که میتوان از آن به «روح نباتی» تعبیر کرد تکامل مییابد و نیروی جدیدی در او شکل میگیرد که قدرت حیات و امکان تعقل به صورت بالقوه در او به وجود میآید. امام سجاد(علیه السلام) اعلام میفرماید که اگر جنین در چهار ماهگی که قدرت حیات مستقل یافته، توسط کسی سقط شود، باید دیه یک انسان کامل را بپردازد. در نتیجه میتوان استنباط نمود که هویت حیاتی او شکل گرفته است و این هویت تا آخرین لحظات حیات حتی در صورت ابتلای به زوال عقل باقی میماند و تمام مقررات مربوط به حفظ حرمت هویت انسان در مورد او باید مراعات گردد.
باید بین «شخص» و «شخصیت» فرق قائل شد. وقتی در قرآن مجید و سیار متون اسلامی با عنوانهای «انسان» «بشر» «بنی آدم» «ناس» «مر» و «مرئه» و ضمایر مربوط به آنها مطرح میشوند منظور «شخص» میباشد. انسان در داشتن اختیار مجبور است و حق انتخاب دارد و وقتی «انتخاب» خاصی را نمود دارای «شخصیت» مربوط به انتخاب خود میگردد و فرمول زیر قابل دفاع است:
شخصیت = انتخاب + شخص
شخصیت شامل عنوانهایی مانند مومن، منافق، کافر، متقی، غیرمتقی، مسلم، مشرک، مفسد، متکبر و…. میگردد.
برداشت فوق کاملا قابل دفع است زیرا ممکن است فرد مهمی از دنیا برود. در این حال شخص او از بین ما رفته است ولی شخصیت او بر ما حاکمیت دارد. این روند را میتوان به طور شاخص در مورد پیامبران الهی و امامان معصوم(علیهم السلام) و به درجه پایینتری در مورد علما ملاحظه نمود. همچنین امکان دارد «شخص» مورد هجوم واقع شود و یا «شخصیت» او در معرض فشار قرار گیرد. هویت حیاتی همان «مفهوم شخص» میباشد.
هویت عقلانی
هویت عقلانی انسان مربوط به عقل تجربی او است. امام صادق (علیه السلام) مرکز عقل تجربی را در مغز معرفی میکند. سلامت هویت عقلانی موجب سپرده شدن مسئولیت به فرد میگردد و هر نوع اختلال در مغز و در نتیجه در عقل تجربی موجب سلب مسئولیت از انسان میگردد و حتی حق دخالت از اموال خویش را هم ندارد. معیارهای اختلاف در هویت عقلانی در آموزشهای اسلامی با ضعف سفاهت جنون و «زوال عقل» مطرح شده اند.
هویت واقعی
هویت واقعی انسان مربوط به فعل و انفعال بین نیروی فطرت میباشد. اگر عقل فطری(فطرت) بر شهوت غلبه نماید میتوان آن را کنترل نماید و «انسان برخوردار از خود کنترلی» یا «متقی» به وجود میآید که میتواند با قرار دادن خود در داخل سیستم ایدئولوژی توحیدی به اطمینان کامل دست یابد و به «نفس مطمئنه» تبدیل شود. چنانچه شهوت بر فطرت «عقل فطری» غلبه کند «قلب معکوس» و وارونه به وجود میآید که نسبت به انجام کار خیر بیگانه است و گنگ و کر و کور (صم بک عمی) میباشد و عامل هر فساد تباهی انحراف و جرم است .
از آن نظر مفهوم «هویت واقعی» برای این هویت برگزیده شد که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «البته خداوند به کردارها و پیکرهایتان را نمینگرد و لکن دلها و نیت هایتان را مینگرد». علی(علیه السلام) انسانها را به دو بخش یعنی «موجودی که انسان است» و «موجودی که حیوان است» طبقه بندی میکند.
طبقه بندی فوق در ضمن ارشادی که علی(علیه السلام) به صورت زیر برای یکی از علمای یهود ارایه کرده است: «هرکس طبعش معتدل باشد مزاج او صفا یابد و هر کس مزاجش صفا یابد اثر نفس در او قوی گردد و هر کس اثر نفس در او قوی گردد به سوی آنچه ارتقایش دهد بالا رود و به اخلاق نفسانی متخلق گردد و هر کس به اخلاق نفسانی متخلق گردد موجودی انسانی شود نه حیوانی و به «بارگاه ملک» وارد شود و چیزی او را از این حالت برنگرداند». به نظر میرسد منظور از «نفس» در کلام فوق فطرت انسان و منظور اخلاق نفسانی اخلاق فطری و منظور از «بارگاه ملک» بارگاه خداوند باشد.
در این گفتار علی(علیه السلام) به لزوم تعادل در ابعاد مختلف هویت انسان تاکید میکند. بر این اساس انسان واقعی که در قیامت قابلیت توجه خداوند به او را دارد کسی است که فطرت(عقل فطری) خویش را بر شهوت غلبه دهد. در حالی که شهوت بر فطرت حاکم است در حقیقت او در این حال «حیوانی انسان نما» است و در «بعد حیوانی» قرار دارد و اگر این روند ادامه یابد در «بعد حیوانی» تثبیت شده است و به سمت سقوط و هلاکت پیش میرود.
هویت خانوادگی
قرار گرفتن در فضای خانواده خاص موجب میگردد تا این نهاد به درجات مختلف بر فرد اثر گذارد و هویتی به نام «هویت خانوادگی» را به وجود آورد. علی(علیه السلام) در نامه خود به مالک اشتر نسبت به انتخاب مسئولان از بین «خانواده صالح» که نسبت به احکام اسلام آگاهی دارند تاکید میکند : «و ایشان را از افراد آزمایش شده و دارای حیا از خانوادههای صالح و پیشقدم در اسلام بخواه زیرا آنها دارای اخلاق و خوهای گرامیتر و حیثیت درستتر و طمع کمتر و عاقبت اندیشی رساتر میباشند». پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از ازدواج با دختران خانوادههای ناصالح برحذر میدارد: «بپرهیزید از سبزه در محل جمع آوری کود حیوانی! پرسیده شد که منظور چیست؟ فرمود: زن زیبا در جایگاه بد».
هویت علمی
در آموزشهای اسلامی هویت علم و عامل به عنوان یک معیار شاخص مطرح شده است و در قرآن مجید آمده است: «آیا آنها که میدانند با آنها که نمیدانند یکسان هستند»(۲) چنانچه مشاهده میشود متفاوت بودن هویت آنها به عنوان یک امر بدیهی و فطری مطرح شده است . پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز خیر و رشد را در عالم و متعلم (دانشمند و دانشجو) منحصر میداند و میفرماید در دیگران خیر و رشدی وجود ندارد.
هویت شغلی
علی(علیه السلام) ارزش هر فرد را به کاری میداند که به خوبی انجام میدهد. بر این اساس انجام کار و اشتغال به شغل خاص «هویتی اختصاصی» برای هر فرد به وجود میآید که مردم او را با آن میشناسند.
هویت ناشی از روابط دوستانه و گروهی
قرار گرفتن در یک گروه خاص ناشی از «تشابه ساختار شخصیتی» افراد میباشد در آموزشهای فراوانی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام معصوم(علیه السلام) بر هویت ناشی از روابط دوستانه و گروهی تاکید شده است. در آموزشهای متعددی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «انسان با کسی است که دوست دارد. تو با کسی هستی که او را دوست داری». که پیام همه آنها این است که انسان با کسی است که او را دوست میدارد و میتوان گفت هویت هر دو یکسان است.
هویت ارتباط با طبیعت
نوع ارتباط با طبیعت موجب میگردد هویتی اختصاصی برای انسان به وجود آید. در قرآن مجید انواع شناخت به «شناختهای آفاقی» و «شناختهای انفسی» تقسیم شده اند:
«به زودی نشانههای خود را در آفاق و در خود آنها نشان خواهیم داد تا برای آنها روشن شود که او حق است»(۳)
در قرآن مجید مطالعه طبیعت نمودی از خردمندی انسان تلقی شده است و در آ یات ۱۹۱ ـ ۱۹۰ سوره آل عمران چنین میبینیم: «در آفرینش آسمانها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز شگفتیهایی برای خردمندان است. کسانی که خداوند را (در همه احوال) ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند که پروردگارا این را بیهوده نیافریدهای پاک و منزهی. ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار». بدیهی است هویت افرادی با نوع تفکر ذکر شده با تفکر افرادی که شناخت آنها به صورت زیر در قرآن مجید ترسیم شده است به کلی متفاوت میباشد:
«و گویند چیزی جز زندگی دنیوی در کار نیست که زنده میشویم و میمیریم و چیزی که جز روزگار ما را نمیکشد»(۴)
هویت سیاسی ـ اقتصادی
سیستم سیاسی ـ اقتصادی یکی از ماکرو سیستمهای حاکم بر سایر سیستمهای فرعی انسان میباشد و بر حسب حاکمیت یک رژیم خاص مشخص میگردد. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید که «مردم بر دین پادشاهان خود میباشند» و علی(علیه السلام) نیز میفرماید: «جز در مواردی که خداوند نگهدارد به طور قطع مردم با پادشاهان و دنیا میباشند».
در قرآن مجید در یک دید کلی احزاب به «حزب الله» و «حزب الشیطان» طبقه بندی شدهاند و دو بعدی بودن انسان به این صورت نمود یافته است.(۵) از دیدگاه روانشناسی اسلامی هویت سیاسی یک انسان کنترل شده همان هویت دینی او است و شهید مدرس(ره ) میگوید «سیاست ما، عین دیانت ما و دیانت ما، عین سیاست ما است». به طور خلاصه هویت سیاسی مخصوصا در شرایط زمانی ما، یک واقعیت ثابت شده است و تمایل افراد به گروههای مختلف آنها را در گروه خاص اجتماعی جای میدهد و با مطالعه حزب و گروه مورد علاقه فرد میتوان هویت فرد را به مقدار زیادی کشف نمود. هویت سیاسی تا اندازهای به هویت روابط دوستانه و گروهی شباهت دارد ولی قویتر از آن است.
هویت دینی
سیستم ایدئولژی، قویترین سیستم در انسان است که تمام سیستمهای او را تحت پوشش قرار میدهد و تمام سیستمهای دیگر، تحت تاثیر آن هستند و از آن رنگ میپذیرند.
«اریک فرام» میگوید: «از آن جا که نیاز به یک نظام جهت گیری و اعتقادی جز ذاتی هستی انسان است میتوان به حدت و شدت این نیاز پی برد. به راستی هیچ منبع قدرتی قویتر از آن در بشر وجود ندارد. نیاز به دین یعنی نیاز به یک الگوی جهت گیری و مرجعی برای اعتقاد و ایمان. هیچ کس را نمیتوان یافت که فاقد این نیاز باشد». او در تعریف دین میگوید: «هر سیستم فکری یا عملی مشترک بین یک گروه که الگوی جهت گیری و مرجع اعتقاد و ایمان افراد آن گروه باشد. در واقع هیچ فرهنگی در گذشته یافت نمیشود که دین به معنی وسیع فوق در آن جایی نداشته باشد. به نظر هم نمیرسد که در آینده فرهنگی غیر از آن بتواند به وجود آید».
از دیدگاه روانشناسی اسلامی انسان در انتخاب دین آزاد است و در قرآن مجید آمده است: «در قبول دین اکراهی نیست (زیرا) راه درست از راه انحرافی روشن شده است»(۶) ولی به منظور دست یابی انسان به رشد تطبیق رفتار اداری با آموزشهای توحیدی باید طبق آموزشهای آخرین پیامبر خدا باشد: «هر کس جز دین اسلام دینی را انتخاب کند هرگز از او پذیرفته نخواهد شد(۷)
تعهد مومن نسبت به انجام کامل دستورهای خداوند موجب میشود تا هویت پایداری در او به وجود آید. «قرآن مجید(۸) دین خدا با مفهوم «صبغه: رنگ» مطرح شده است و این بدان معنی است که تمام رفتارها و سیستمهای اساسی زندگی انسان با ایمان باید رنگ الهی داشته باشد و طبق اوامر و نواهی خداوند باشد(۹)
«هویت واقعی» انسان مربوط به فعل و انفعال بین نیروی فطرت است که ساختار شخصیتی و نوسانات آن را انعکاس میدهد. «روان» با عنوان «عامل حیات» عامل ایجاد هویت انسان است. و قطعا یک عامل غیر شیمیایی است. عوامل و عناصر سازنده «هویت انسان» همگی متغیرند و هر لحظه ممکن است در معرض تغییرات گستردهای قرار گیرند ولی هویت ثابت انسان «متقی» با حاکمیت فطرت در مسیر ایدئولژی توحیدی وی را به «نفس مطمئنه» تبدیل میکند.
پینوشتها
۱- استاد روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
۲- زمر: ۹
۳ – فصلت: ۵۳
۴- جاثیه: ۲۴
۵- مائده: ۵۶ و مجادله : ۲۲
۶- بقره: ۲۵۶
۷- آل عمران: ۸۵
۸- بقره: ۱۳۸
۹- رعد: ۲۸
منبع: سید ابوالقاسم حسینى؛ روزنامه جمهوری اسلامی ۲۴/۰۳/۱۳۸۸