آیا تنبیه یک روش تربیتى است؟ کارایى آن در چه سطحى است؟ شرایط استفاده از آن چیست؟ چه کسانى اجازه اعمال آن را دارند؟ اسلام در این زمینه چه مى‌گوید؟ روانشناسان و مربیان تربیتى چه مى‌گویند؟ اینها و پرسش‌هایى از این دست، پرسش‌هایى است که در محافل تربیتى، زیاد مطرح است. چنین مشهور و معروف شده که تنبیه از نظر روانشناسان، به دلیل اثرات منفى که از خود بر جاى مى‌گذارد مطرود و ممنوع است و باید از آن اجتناب کرد. اما بیشتر دانشمندان و علماى اسلامى، تنبیه را از نظر اسلام جایز دانسته و براى آن، شرایط و حدودى را تعیین مى‌کنند. در مورد تنبیه در اسلام، بحث‌هاى مختصرى از سوى برخى از دانشگاهیان صورت گرفته است که معمولا به ذکر نظرات و فتواى برخى از فقها اکتفا نموده و تفحص کمترى در روایت شده است. از سوى دیگر، فقهاى اسلامى‌ نیز معمولا به بیان حکم فقهى مساله اکتفا کرده و به جنبه‌هاى تربیتى و اخلاقى مساله و کم و کیف تنبیه در روایات کمتر وارد شده‌اند. از آنجایى که روشن شدن این بحث، به ویژه از نظر اسلام، در محافل تربیتى از اهمیت خاصى برخوردار است برآنیم تا در روایاتى که دراین زمینه وارد شده است جست‌وجوى بیشترى نموده و به سؤالات بالا از منظر اسلام پاسخ گوییم. در پایان نیز اشاره‌اى به نظر برخى از روانشناسان و مربیان تربیتى خواهیم داشت تا نشان دهیم که نظر روانشناسان و مربیان تربیتى، چه مقدار با نظر اسلام هماهنگ است.

تنبیه در لغت به معناى آگاهانیدن، بیدار کردن، واقف گردانیدن به چیزى و آگاه و هوشیار کردن آمده است.(۱) و در اصطلاح به عملى گفته مى‌شود که لازمه آن آگاه و هوشیار کردن باشد و دست کم به سه معنا بکار رفته است:

  1. حذف پاسخ مثبت از ارگانیسم و یا اضافه کردن پاسخ منفى به آن. از نظر اسکینر تنبیه به این معنا بکار رفته است. وى مى‌گوید: «تنبیه زمانى رخ مى‌دهد که پاسخ مثبتى را از موقعیت حذف و یا چیزى منفى به آن بیافزاییم. به زبان متداول مى‌توان گفت تنبیه دور ساختن چیزى از ارگانیسم است که خواستار آن است یا دادن چیزى است به او که طالب آن نیست. »(۲)

جان ایانز و همکاران نیز مى‌گویند: «تنبیه، عبارت است از ارائه محرک ناخوشایند یا حذف تقویت مثبت بلافاصله بعد از انجام یک رفتار.»(۳)

تنبیه به این معنا را تنبیه به معناى عام مى‌گوییم.

  1. ارائه پاسخ منفى به ارگانیسم. دکتر سیف مى‌گوید: «تنبیه عبارتست از ارائه یک محرک آزارنده یا تنبیه کننده(تقویت کننده منفى) به دنبال یک رفتار نا مطلوب براى کاهش دادن احتمال آن رفتار. براى مثال اگر بعد از انجام رفتارى نامطلوب از سوى کودک مثلا گفتن یک حرف زشت با ارائه یک محرک آزارنده مثل سیلى زدن به او خواسته باشیم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در اوکاهش دهیم او را تنبیه کرده ایم.»(۴) تنبیه به این معنا را تنبیه به معناى خاص مى‌گوییم.
  2. تنبیه بدنى یا کتک زدن. گاهى مراد از تنبیه، به همین معناست که ما آن را تنبیه به معناى اخص مى‌گوییم.

روشن است که بر طبق معناى اول – معناى عام -تنبیه، طیف وسیعى را در بر مى‌گیرد که عبارتست ازتغافل، بى اعتنایى، تهدید، تحقیر، سرزنش، تمسخر،محروم سازى، جریمه، جبران، تغییر چهره، روى برگرداندن و تنبیه بدنى. اما بر طبق معناى دوم – معناى خاص – تنبیه دیگر شامل تغافل، بى اعتنایى محروم‌سازى و به عبارت دیگر حذف تقویت مثبت نمى‌شود.

آنچه از میان این معانى سه گانه تنبیه، مورد تردید و بحث واقع شده است، قسم سوم یا تنبیه به معناى اخص است، گرچه برخى از مصادیق تنبیه به معناى دوم – خاص -نظیر تهدید، تحقیر، سرزنش و تمسخر نیز کما بیش مورد رد و انکار واقع شده است. بنابراین، ما بیشترین کوشش خود را بر این مصروف مى‌داریم که ببینیم روایات معصومین«علیهم السلام» درباره تنبیه بدنى کودک چه مى‌گویند. انحصار بحث به تنبیه کودک نیز به دلیل اهمیت تربیتى آن در این دوران مى‌باشد.

تنبیه کودک در روایات

قبل از ورود به بحث روایات، تذکر این نکته اهمیت دارد که قطع نظر از روایات، تنبیه کودک جایز نیست چون خداى تعالى انسان را آزاد آفریده است و کسى را بر دیگرى تسلط نیست مگر آن که او اجازه کند؛ بعلاوه تنبیه و زدن دیگرى، ایذاء، اذیت و ظلم به اوست و این اعمال در شرع نهى شده است به طورى که برخى روایات آن را حرب با خدا و کفر مى‌دانند. ابن ابى عمیر از معاویه نقل مى‌کند که از امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداى سبحان «و من یرد فیه بالحاد» سؤال کردم امام فرمود:

«هر ظلمى، الحاد است و زدن خادمى‌ که گناه نکرده است، از این الحاد است.»(۵)

بنابراین اگر نتوانیم از روایات باب تنبیه، جواز آن را استفاده کنیم، اصل عدم جواز، به جاى خود باقى است. همینطور در مواردى که شک در جواز داریم، باید به اصل عدم جواز تمسک کرد. در مورد تنبیه کودک، روایات متعددى از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) وارد شده است که از مجموع آنها مى‌توان استفاده کرد که اصل تنبیه کودک، به منظور تربیت و تادیب او جایز است. از این روست که تقریبا تمام فقهاء به جواز تنبیه کودک فتوا داده‌اند. اما در کم و کیف آن و این که چه کسى چنین اجازه‌اى را دارد، اختلاف کرده‌اند. در این جا نظر برخى از فقهاء را به اختصار ذکر مى‌کنیم:

آیه الله العظمى‌اراکى(ره):

سؤال: هرگاه پدر، فرزند خود را به قصد تادیب مورد ضرب قرار دهد، آیا دیه دارد یا نه؟

جواب: هرگاه تادیب طفل، متوقف باشد بر ضرب، جائز است ولى باید سرخ و کبود نشود…(۶)

آیه الله العظمى‌ بروجردى(ره): اگر بچه، یکى از گناهان کبیره را انجام دهد، ولى یا معلم او، مى‌تواند به قدرى که ادب شود و دیه واجب نشود او را بزند.(۷)

آیه الله العظمى‌ گلپایگانى(ره): اگر بچه، یکى از گناهان کبیره را انجام دهد، ولى یا دیگرى، با اذن ولى او مى‌تواند به قدرى که ادب شود و دیه وارد نشود او را بزند.(۸)

آیه الله العظمى‌ امام خمینى(ره): گفته شده است که در ادب کودک، زدن بیش از ده شلاق، کراهت دارد. ولى ظاهر این است که ادب کودک، باید با توجه به نظر ادب کننده و ولى کودک باشد؛ گاهى مصلحت کودک اقتضا مى‌کند که کمتر از ده شلاق به او زد و گاهى اقتضاى بیشتر از ده شلاق مى‌کند ولى در هر حال، نباید از تعزیر فرد بالغ، بیشتر شود بلکه احتیاط این است که از تعزیر فرد بالغ هم کمتر باشد و احوط از آن، این است که به پنج و شش شلاق اکتفا شود.(۹)

در زمینه تنبیه، سه دسته روایت از ائمه معصومین(علیهم السلام) وارد شده است:

دسته اول، روایاتى است که اجازه تنبیه کودک را به حاکم مى‌دهد تا در برابر گناهانى که کودک انجام مى‌دهد مانند سرقت، زنا، لواط و… او را تنبیه و یا تعزیر کند. به دلیل این که این دسته از روایات، در مورد حقوق کیفرى است و تحقق آن به دست قاضى است و با بحث ما که تنبیه کودک در ارتباط با معلم و والدین است، بیگانه است، از بحث درباره آنها صرف نظر مى‌کنیم.

دسته دوم، روایاتى است که تنبیه کودک را در جهت تربیت و تادیب او براى پدر و معلم جایز مى‌شمارند.

دسته سوم، روایاتى است که تنبیه کودک را بر ترک نماز جایز مى‌شمارند.

روایات دسته دوم و سوم به بحث ما مربوط مى‌باشند، بنابراین به بررسى برخى از آنها در این جا مى‌پردازیم:

  1. اسحاق بن عمار مى‌گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: گاهى من غلام خود را به خاطر خلافى که مرتکب مى‌شود مى‌زنم، امام پرسید: چقدر او را مى‌زنى؟ گفتم: چه بسا صدتا او را مى‌زنم. امام فرمود: صدتا! صد تا! (و این را دوبار تکرار کرد) سپس فرمود: حد زنا را مى‌زنى؟! از خدا بترس! به او گفتم: جانم بقربانت پس چقدر جایز است بزنم؟ امام فرمود: یکى، گفتم به خدا قسم اگر او بداند که بیش از یکى او را نمى‌زنم، همه چیز را از بین مى‌برد. امام فرمود: پس دو تا بزن، گفتم اگر چنین باشد هلاک خواهم شد، اسحاق مى‌گوید باز هم با امام چانه زدم تا او به پنج تا راضى شد. سپس ناراحت شد و فرمود:‌ اى اسحاق! اگر حد جرم را مى‌دانى، آن را اقامه کن و از حدود خدا تجاوز نکن.(۱۰)
  2. حماد بن عثمان مى‌گوید از امام صادق(علیه السلام) در مورد ادب کودک و عبد پرسیدم امام فرمود: پیج یا شش ضرب و تا مى‌توانى مدارا کن.(۱۱)
  3. امام صادق(علیه السلام) مى‌گوید: کودکان مکتبى، نوشته‌هاى خود را نزد امیرالمؤمنین آوردند تا بهترین آنها را انتخاب کند امام فرمود: این کار، قضاوت است و جور در آن، مثل جور در قضاوت است. به معلمتان بگویید اگر بیشتر از سه ضربه براى تادیب به شما بزند، قصاص خواهد شد.(۱۲)
  4. از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نقل شده است که ادب کودک، سه ضربه است و افزون بر آن، روز قیامت قصاص مى‌شود.(۱۳)
  5. زراره مى‌گوید از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم در مورد زدن مملوک چه مى‌گویید؟ امام فرمود: هر کارى که خودش انجام داد چیزى بر او نیست اما اگر تو را عصیان کرد، زدن او اشکالى ندارد. گفتم چند تا؟ امام فرمود: سه‌تا یا چهارتا و یا پنج تا.(۱۴)

در این جا تذکر این نکته لازم است که در روایات حکم عبد و کودک دست کم از حیث تنبیه و تادیب یکى است در روایت دوم نیز از امام راجع به ادب کودک و عبد سؤال شد، امام، تفاوتى قائل نشدند و براى هر دو، یک پاسخ فرمودند.

  1. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: نماز را در هفت سالگى به کودک یاد دهید و در ده سالگى، او را بر ترک نماز تنبیه کنید.(۱۵)

روایات دیگرى هم در این مورد هست که جهت اختصار، آنها را ذکر نمى‌کنیم.

اکنون با توجه به این دو دسته از روایات، باید جواب سؤالات طرح شده در صدر بحث را بیابیم.

۱- آیا از نظر اسلام، تنبیه کودک جایز است؟

با توجه به روایات ذکر شده، کاملا روشن است که اصل زدن کودک، براى تادیب و تربیت او جایز است، و از این روست که عموم فقهاى شیعه و حتى اهل سنت، به جواز تنبیه کودک فتوا داده‌اند، به طورى که کرکى در جامع المقاصد در شرح قول علامه مى‌گوید: «اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فیه…»(۱۶) و نیز عاملى در مفتاح الکرامه مى‌گوید: «اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فیه کما فى جامع المقاصد و هو کذلک اذا کان الصبى ذا عقل و تمییز کما نبد علیه فى التذکره و التحریر و الحواشى لانه یاخذونه مسلما فى الباب [الاجاره] و باب الدیات…(۱۷)

روشن است که دلیل عدم بحث، روایاتى است که ذکر شد. علاوه بر این‌ها، از روایاتى که امر و توصیه به تادیب کودک مى‌کنند نیز چنین استشمامى‌ را مى‌توان کرد چرا که گاهى، انسان در تربیت کودک، ناچار از تنبیه اوست و اگر تنبیه جایز نباشد، تربیت میسر نشود.

۲- چه کسانى اجازه تنبیه کودک را دارند؟

همه فقها این اجازه را براى پدر، پدر بزرگ و جدپدرى و حاکم شرع اثبات کرده‌اند، اما در مورد معلم و مؤدب کودک، برخى این اجازه را مطلق دانسته و برخى دیگر آن را مشروط به اذن پدر یا حاکم شرع دانسته‌اند. ظاهر روایات اول و دوم نیز این اجازه را براى پدر اثبات مى‌کند و چون پدربزرگ و جد پدرى، حکم پدر را دارند، براى آنها نیز ثابت است. شاهد این مطلب هم، دو روایتى است که در آنها از ادب یتیم سؤال مى‌شود امام مى‌فرمایند در مواردى که فرزند خود را تادیب مى‌کنى، یتیم را نیز تادیب کن.(۱۸) همچنین امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روایت سوم، این اجازه را به معلم مى‌دهد. بنابراین در این دو مورد، بحثى نیست؛ اما آیا مادر هم چنین اجازه‌اى را دارد؟ شاید بتوان به این سؤال جواب مثبت داد، زیرا هدف از تنبیه، تادیب و تربیت کودک است و کسى که امر تربیت را بر عهده دارد، باید چنین اجازه‌اى را داشته باشد. شاهد این مدعا این است که حضرت على(علیه السلام) این اجازه را به معلم مى‌دهد و آن را مشروط به اذن پدر نمى‌کند (روایات سوم) و این از آن جهت است که معلم تربیت کودک را بر عهده دارد پس ما در نیز باید چنین اجازه‌اى را داشته باشد چون تربیت کودک، بر عهده او نیز هست.

۳- تا چه مقدار مى‌توان کودک را تنبیه کرد؟

به این پرسش از دو جهت باید پاسخ گفت، یکى از جهت کمیت و دیگرى از جهت کیفیت. اما از حیث کمیت باید گفت روایات، جواب‌هاى مختلف داده‌اند. برخى سه‌تا، برخى چهارتا، برخى پنج و برخى دیگر شش‌تا را مطرح کرده‌اند ولى در جمع بین این روایات مى‌توان گفت براى معلم، زدن بیش از سه تا، جایز نیست چون در معتبره سکونى، امام، بیش از سه تا را براى معلم جایز ندانسته‌اند و فرمودند قصاص خواهد شد. اما براى پدر، پدر بزرگ، جدپدرى و شاید مادر، بیش از شش‌تا زدن جایز نیست که البته به حسب تفاوت موارد، تعداد ضرب هم متفاوت مى‌شود ولى در هر حال، بیش از شش‌تا جایز نیست بزنند و اختلاف در روایات و یا تردید بین سه و شش در یک روایت را، به اختلاف موارد بر حسب سن کودک، قوت و ضعف، مقدار تخلف و مصلحت او حمل مى‌کنیم. اما در مورد کیفیت تنبیه کودک، آنچه از روایات استفاده مى‌شود چند نکته است:

  1. باید خلاف کودک را نادیده انگاشت و در صورتى که کودک عمل خلاف را تکرار نکند و بر آن اصرار نداشته باشد، این عمل را به رخ نیاورد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ به سؤال جزى نسبت به عصیان اهل و خانواده او، تا سه مرتبه مى‌فرماید آنها را ببخش و عفو کن و در مرتبه چهارم مى‌گوید اگر تنبیه کردى، به‌ اندازه جرم و گناه، آنها را تنبیه کن.(۱۹)
  2. همواره باید با کودک حتى در تنبیه او، با نرمى‌ و مدارا برخورد کرد. امام صادق(علیه السلام) به حماد بن عثمان فرمود: پنج‌تا شش‌تا بزن و با او مدارا کن که مسلما، مداراى در کیفیت مراد است اگر نگوییم که مداراى در کمیت هم مراد است.(۲۰)
  3. باید از زدن به جاهاى حساس بدن کودک پرهیز کرد. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در روایتى فرمود: از زدن به سر و صورت بپرهیز.(۲۱)
  4. تنبیه کودک، نباید آن قدر شدید باشد که موجب سرخ شدن یا کبود شدن بدن او شود، چه در این صورت، موجب پرداخت دیه توسط تنبیه‌کننده مى‌شود حتى اگر تنبیه‌کننده پدر باشد.(۲۲)

۴- در چه سنى مى‌توان کودک را تنبیه کرد؟

آنچه از روایاتى که تنبیه کودک را بر ترک نماز جایز مى‌دانند استفاده مى‌شود این است که وقتى کودک خوب و بد را درک کند و بتواند بین خوب و بد تمییز دهد و عقل خود را در این زمینه بکار گیرد، مى‌توان او را تنبیه کرد؛ زیرا برخى از این روایات، تنبیه بر ترک نماز را در ۷ سالگى جایز مى‌دانند،(۲۳) برخى در ۹ سالگى(۲۴) و برخى در ۱۰ سالگى.(۲۵)

از این رو، مى‌توان گفت این سنین سنینى است که کودکان بر حسب تفاوتهاى فردى مى‌توانند بین خوب و بد تمییز دهند و مسائل را درک کنند. شاهداین جمع روایتى است که مى‌گوید کودک هرگاه نماز را درک کرد، باید نماز بخواند. بعد سؤال مى‌شود چه موقع کودک مى‌تواند نماز را درک کند؟ امام مى‌فرماید در نه سالگى.(۲۶) و در روایتى دیگر امام کاظم(علیه السلام) مى‌فرماید: «هنگامى‌ که کودک نزدیک به احتلام رسید و نماز و روزه را شناخت.»(۲۷)

بنابراین، مى‌توان گفت گر چه این روایات در مورد تنبیه کودک بر ترک نماز است، ولى در موارد دیگر هم جارى است، زیرا هدف از تنبیه کودک، تادیب و تربیت اوست و وقتى کودک نتواند بدى و خوبى امور را تشخیص دهد و علت تنبیه را درک کند، اگر او را تنبیه کنیم، به هدف نخواهیم رسید. همچنین در روایتى امام صادق(علیه السلام) در مورد کودکى که دزدى کرده بود فرمود:

از او بپرسید آیا مى‌داند که دزدى عقوبت دارد، اگر مى‌دانست بپرسید عقوبت آن چقدر است، اگر نمى‌دانست رهایش کنید.(۲۸) حال اگر علم به عقوبت داشتن، در تنبیه دخالت دارد آیا درک خوبى و بدى عمل و شناخت علت تنبیه دخالت ندارد؟

۵- بر چه اعمالى مى‌توان کودک را تنبیه کرد؟

آیا بر هر عمل خلافى که از کودک سر زد، مى‌توان او را تنبیه کرد یا فقط بر گناهان مى‌توان او را تنبیه کرد؟ کسانى گفته‌اند که روایات باب تنبیه از گناهانى که کودک ممکن است انجام دهد منصرف است، چرا که براى آنها تعزیر معین شده است و یا به دلیل وحدت پاسخ امام نسبت به تنبیه کودک و عبد(۲۹) به این بیان که چون در آن روایت، جواب امام نمى‌تواند شامل عبدى که یکى از گناهان را انجام داده است بشود، زیرا در این صورت، براى او حد یا تعزیر معین شده است، پس تنبیه کودک نیز در این روایت و نظائر آن، باید منصرف به غیر گناهان باشد. ولى این استدلال چندان صحیح نیست چرا که:

اولا در این روایات، سؤال از تعداد ضرب شده است نه مواردى که تنبیه جایز است. ثانیا مانعى ندارد که ادب عبد، در امور عادى باشد ولى ادب کودک، در اعم از امور عادى و محرم؛ چه این که براى عبد در امور محرم، حد و تعزیر است ولى براى کودک؛ نیست بلکه براى او تادیب است. علاوه بر این، بعضى از این روایات، در امور محرم صریح هستند مانند روایاتى که تنبیه کودک را بر ترک نماز جایز مى‌دانند و یا روایت اولى که ما در صدر بحث ذکر کردیم (روایت اسحاق بن عمار). در نسخه کافى از این روایت، به جاى عبارت «فى بعض ما یجرم»، عبارت «فى بعض ما یحرم» آمده است و این که راوى مى‌گوید من غلام خود را تا صد تازیانه زده‌ام، خود، حاکى از این است که مرتکب گناه بوده و او به خیال خودش، حد جارى مى‌کرده است و امام نیز در پایان مى‌گوید اگر حد جرم را مى‌دانى، آن را جارى کن. بنابراین نمى‌توان روایات باب تنبیه را از گناهان منصرف دانست اما آیا شامل امور عادى، اخلاقى و اجتماعى هم مى‌شود یا تنها شامل امور محرم مى‌شود؟ آنچه از روایات استفاده مى‌شود این است که در مواردى که به تادیب و تربیت کودک مربوط مى‌شود مى‌توان او را تنبیه کرد خواه این خلاف، از خلاف‌هاى اخلاقى، عرفى یا اجتماعى باشد که از نظر شرع گناه محسوب نمى‌شود و یا خلافى باشد که از نظر شرعى گناه محسوب مى‌شود. زیرا در غالب این روایات، سؤال از ادب کودک است که تقریبا معادل تربیت امروزى است و اگر نگوییم مراد آنها تنها امورى است که از لحاظ شرعى گناه محسوب نمى‌شوند، دست کم آنها را نیز شامل مى‌شود. البته نسبت به برخى از گناهانى که بیشتر جنبه اجتماعى دارند، حاکم شرعى مى‌تواند بر حسب مصلحت، کودک را تنبیه کند.

بحث اخلاقى

تا این جا، ما جواز فقهى مساله را اثبات کردیم. تنها جواز فقهى کافى نیست بلکه باید دید آیا این امر، از لحاظ اخلاقى و تربیتى نیز مطلوبیت دارد؟ در این باره باید دو دسته دیگر از روایات را مد نظر قرار داد. یک دسته روایاتى است که به رحم، رفق، مدارا و عفو نسبت به کودک امر مى‌کنند مثل: احبوا الصبیان و ارحموهم(×۱) …(۳۰)، لینوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه(×۲) ،(۳۱) اعف عنهم(×۳)(۳۲) ، و نظائر این روایات که در منابع روایى ما فراوان است.

دسته دوم، روایاتى است که از تندى، غضب و عتاب و خطاب نسبت به کودک منع مى‌کنند مانند: ان الله لیس یغضب(×۶)(۳۵)

با توجه به این دو دسته از روایات، مى‌توان گفت محبت، رحمت، احترام، عفو و بخشش، همیشه مطلوب است و تندى و عتاب و خطاب و غضب نسبت به کودک، نه تنها مطلوب نیست بلکه نهى هم شده است. اما اگر برخى از روایات، تنبیه کودک را جایز مى‌دانند در مواردى است که راه دیگرى جز تنبیه براى اصلاح و تربیت کودک در کار نباشد و یا کارایى خود را نسبت به افرادى از دست داده باشد و گرنه با توجه به این دو دسته از روایات، تا وقتى راه اصلاح و تادیب کودک منحصر به تنبیه نباشد و یا دست کم کارایى روش تنبیه در مواردى خاص بیشتر و یا بهتر از روش‌هاى دیگر نباشد، استفاده از تنبیه جایز نخواهد بود. به علاوه، اگر راه‌هاى دیگرى در کار باشد که کارایى بهترى از روش تنبیه داشته باشند به موجب آیه «ادفع بالتى هى احسن»(۳۶) باید از آن روش‌ها استفاده کرد.

پس راه اصلى تربیت، راه رفق، مدارا، محبت، رحمت و عفو است و استفاده از تنبیه، در مواردى جایز است که از راه اصلى نتوان راه به منزل برد. پزشک، وقتى کارد جراحى را بدست مى‌گیرد که از درمان بیمار یا دارو، مایوس شده باشد. شاهد این مدعا این است که در سیره معصومین(علیهم السلام) مشاهده نشده است که آنها فرزندان خود را و یا کودکان دیگرى را تنبیه کرده باشند، البته در موارد نادرى، برخى از ائمه(علیهم السلام) عبد خود را تنبیه کرده‌اند و بلافاصله پس از آن، پشیمان شده و حتى طلب قصاص از عبد خود نموده‌اند(۳۷) ولى تا آن جا که – بنده تحقیق کردم – مشاهده نشده است که امامى‌، فرزند خود را تنبیه بدنى کرده باشد و این مطلب مى‌تواند شاهد بر این باشد که راه اصلى، غیر از تنبیه است و ائمه(علیهم السلام) از آن راه اصلى استفاده مى‌کرده‌اند و نیازى به تنبیه بدنى پیدا نمى‌کرده‌اند.

آیا تنبیه، اثر تربیتى دارد؟

برخى معتقدند که تنبیه، تنها اثرى که ممکن است داشته باشد این است که کودک را از دست زدن به عمل خلاف مادامى‌ که بداند تنبیهى در کار است، باز مى‌دارد و همین که مطمئن شد که دیگر تنبیهى در کار نیست، دوباره به آن کار دست خواهد زد. کسان دیگرى گفته‌اند اگر تنبیه بجا و به موقع و در حد مطلوب اجرا شود، مى‌تواند رفتار نامطلوب را براى همیشه از بین ببرد. اما باید دید روایات در این زمینه چه مى‌گویند. ما در اینجا، دست کم دو روایت را نقل مى‌کنیم که مى‌توان از آنها استفاده کرد که تنبیه، اثر اصلاحى دارد:

  1. حضرت على(علیه السلام) مى‌فرماید: «من لم یصلحه حسن المداراه یصلحه حسن المکافاه»(۳۸) کسى که خوشرفتارى او را اصلاح نکند، خوب کیفر دادن او را اصلاح خواهد کرد.
  2. و نیز آن حضرت مى‌فرماید: «استصلاح الاخیار باکرامهم و الاشرار بتادیبهم.»(۳۹) راه و روش اصلاح خوبان، به بزرگداشت آنهاست و اصلاح بدان، به تنبیه و عقاب آنهاست.

با توجه به این دو روایت، روشن است که تنبیه، اثر اصلاحى دارد و در مواردى که اثر اصلاحى هم نداشته باشد، دست کم، اثر بازدارندگى خواهد داشت که این نیز در امر تربیت، مطلوب است گرچه مطلوب اصلى، اصلاح و جایگزینى رفتار مطلوب به جاى نامطلوب مى‌باشد.

نکاتى در باب تنبیه

  1. تنبیه نباید بیش از مقدار جرم و گناه باشد. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) در روایت اسد بن وداعه پس از آن که سه مرتبه از تنبیه نهى کرد فرمود: اگر تنبیه کردى، به اندازه گناه تنبیه کن.(۴۰)
  2. در تنبیه باید قوت بدنى، سن و شخصیت افراد را در نظر داشت در روایت حماد بن عثمان امام صادق(علیه السلام)فرمود: هر مقدار که حاکم مصلحت بداند، بر حسب مقدار گناه و یا قدرت بدنى شخص، تعزیر کند.(۴۱) و نیز از حضرت على(علیه السلام) نقل شده است که گاهى نصف یا ثلث شلاق را مى‌گرفت و بر حسب سن کودکان، آنها را حد مى‌زد. در مورد شخصیت افراد نیز حضرت على(علیه السلام) مى‌فرماید: «کیفر عقلاء، با اشاره است و کیفر جهال، با تصریح و صراحت» و یا مى‌فرماید: «کنایه و تعریض براى عاقل، شدیدترین عقاب است.»(۴۲)
  3. از تنبیه در حال غضب، باید اجتناب کرد چرا که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) از ادب کردن در حال غضب نهى کرده‌اند.(۴۳)
  4. اگر کودک قبل از این که تنبیه شود، متنبه شد، نباید او را تنبیه کرد، زیرا هدف از تنبیه، آگاهى و اصلاح کودک است و وقتى هدف حاصل شد، دیگر تنبیه معنى ندارد. همین طور اگر پس از تنبیه کودک، رفتار او اصلاح شد، دیگر نباید رفتار خلاف او را به رخ کشید و آن را بهانه‌اى براى تنبیه و سرزنش او قرار دهیم. قرآن کریم مى‌فرماید: «زنانى را که به وظائف همسرى عمل نمى‌کنند، موعظه کنید و از همبسترى با آنها بپرهیزید و آنها را بزنید، اگر اطاعت کردند، دیگر بهانه‌اى براى ستم و آزار آنها مجویید»(۴۴) این آیه گرچه در مورد تنبیه زنان است، اما با تنقیح مناط، مى‌توان آن را به تنبیه کودک نیز سرایت داد.
  5. در صورتى مى‌توان کودک را تنبیه کرد که علم به خلاف و بد بودن عمل و کیفر داشتن آن داشته باشد. محمد بن خالد مى‌گوید در مدینه بودم غلامى‌ را آوردند که مرتکب دزدى شده بود، از امام صادق(علیه السلام) در مورد او پرسیدم، حضرت فرمود: از او مى‌پرسى اگر مى‌دانست که دزدى کیفر دارد و کیفر آن چقدر است، او را عقاب مى‌کنى و اگر نمى‌دانست، رهایش مى‌کنى.(۴۵)
  6. نباید کودک را به خاطر تشفى خاطر خود، تنبیه کرد بلکه هموراه باید صلاح کودک مد نظر باشد. حضرت على(علیه السلام) عمر بن عبدالعزیز را امر کرد تا بر شخصى اجراى حد کند، عمر موقع اجراى حد، آن را ترک کرد، علت را از او پرسیدند در جواب گفت: «وجدت فى نفسى غضبا» بعد امام على(علیه السلام) فرمود: کذا ینبغى لمعلم الاطفال ان یراعى منهم حتى یخلص ادبهم لمنا فعهم و لیس لمعلمهم فى ذلک شفاء من غضبه و لا یریح قلبه من غیضه فان ذلک ان اصابه فانما ضرب اولاء المسلمین لراحه نفسها و هو لیس من العدل(×۷)(۴۶) .
  7. در تنبیه باید مراحل و مراتب آن را رعایت کرد و باید از مرحله ضعیف شروع کرد چرا که شاید با اجراى مرحله‌اى ضعیف از تنبیه مثلا یک تغییر چهره، کودک به اشتباه خود پى ببرد و اصلاح شود که در این صورت، دیگر نیازى به تنبیه بدنى نخواهد بود. قرآن کریم نیز نسبت به تنبیه زنانى که به وظایف خود عمل نمى‌کنند مى‌گوید: فعظوهن و اهجروهن فى المضاجع و اضربوهن…(۴۷) مفسرین گفته‌اند در اینجا، تربیت مراد است یعنى ابتدا، موعظه مى‌کنى اگر اطاعت نکرد، از همبسترى با او پرهیز مى‌کنى و اگر باز اطاعت نکرد، او را مى‌زنى. بنابراین یعنى از مرحله ضعیف شروع مى‌کنى و فورا سراغ تنبیه بدنى نمى‌روى.

تنبیه از نظر روانشناسان

استفاده از تنبیه در امر تربیت، همواره مخالفان و موافقانى را بر انگیخته است با این تفاوت که در گذشته، موافقان بیشترى داشته ولى اکنون، مخالفان بیشترى دارد. معروف است که روانشناسان، تنبیه را (دست کم تنبیه بدنى را) جایز نمى‌دانند و عدم کارایى و یا اثرات و مضرات جانبى آن را دلیل بر این امور مى‌دانند. ولى باید گفت اولا چنین نیست که تنبیه، کارایى نداشته باشد. در بسیارى از موارد، تنبیه اصلاح‌گر است به طورى که عموم کسانى که در اصلاح رفتار، کتابى نوشته‌اند، تنبیه را به عنوان یکى از روش‌هاى اصلاح و تغییر رفتار ذکر کرده‌اند و ثانیا در مواردى که تنبیه، اصلاح‌گر نباشد، دست کم اثر بازدارندگى و عبرت‌آموزى براى دیگران را دارد که این خود، اثر کمى‌ نیست چه این که مواردى وجود دارد که رفتار نامطلوب، باید فورا متوقف شود به طورى که اگر متوقف نشود، اثرات جبران‌ناپذیرى را به بار خواهد آورد؛ در این صورت است که تنبیه، خصوصا تنبیه بدنى، تنها راه ممکن است زیرا سایر روش‌ها، زمان زیادى را براى اصلاح و یا توقف رفتار نامطلوب لازم دارند و از این روست که یکى از مزیت‌هاى روش تنبیه بر سایر روش‌ها را، فوریت تاثیر آن مى‌دانند. بدین جهت معمول روانشناسان، حتى کسانى که به شدت با تنبیه مخالف هستند، در مواردى تنبیه را، حتى تنبیه بدنى را، جایز مى‌دانند. بنابراین چنین نیست که از نظر روانشناسان، تنبیه بدنى به کلى مطرود و ممنوع باشد. ما در اینجا، نظر برخى از روانشناسان و یا فلاسفه‌اى که در باب تربیت بحث کرده‌اند، نقل مى‌کنیم تا شاهدى بر این مدعا باشد.

گیج و برلاینى در روانشناسى تربیتى مى‌گویند: «روش دیگر براى از بین بردن یک پاسخ، این است که دانش‌آموز را هنگامى‌ که آن پاسخ، روى مى‌دهد، تنبیه کنیم» سپس در ادامه مى‌گویند: «آیا تنبیه مؤثر است؟ آیا تنبیه چیز خوبى است؟ به این سؤالات در دهه‌هاى اخیر پاسخ‌هاى متفاوتى داده شده است. تحقیقات بسیار اخیر نشان مى‌دهد که در اوضاعى خاص، به ویژه زمانى که تنبیه شدید مورد استفاده قرار گیرد، رفتار مى‌تواند براى همیشه از بین برود(ماتون و ویلورنزو ۱۹۶۶ ص ۴۲۶). آیا تنبیه، رفتار را کاهش مى‌دهد؟ پاسخ این سؤال، قطعا مثبت است(آذرین و هولز ۱۹۶۶ ص ۴۲۶). بر طبق شواهدى که جانستون(۱۹۷۲) خلاصه‌اى از آن فراهم آورده است، طرق دیگر کاهش بسامد رفتار(مثل خاموشى سازى، و DRL ) در مقایسه با تنبیه در صورتى که به طور صحیح مورد استفاده قرار گیرد، تاثیرى دیرتر، کم‌دوام‌تر و غیرمؤثرتر دارند.» آنها در ادامه مى‌افزایند: «آیا تنبیه با آن که مى‌تواند مؤثر باشد، چیز خوبى است؟ پاسخ به این سؤال، به عوامل گوناگونى بستگى دارد. اگر رفتارى را که مى‌خواهید مانع از آن شوید، بسیار خطرناک یا ناخوشایند باشد، در آن صورت، تنبیه به عنوان راهى براى دفع آن رفتار، چیز خوبى است.»(۴۸)

گاترى که نظریه بادگیرى خود را، بر اصل مجاورت استوار ساخته است، تنبیه را در امر تربیت و یادگیرى، مؤثر مى‌داند. وى مى‌گوید: «تنبیه نه به سبب ناراحتى‌اى که تولید مى‌کند، بلکه به سبب این که نحوه پاسخ‌دهى فرد به محرک‌هاى معین را تغییر مى‌دهد، مؤثر است… تنبیه به این علت در تغییر دادن رفتار نامطلوب مؤثر است که رفتار ناهمساز با رفتار تنبیه شده را ایجاد مى‌کند.»(۴۹) وى همچنین مى‌گوید: ما هنگام بحث درباره راه‌هاى ترک عادت، سه تدبیر میکانیکى را بررسى کردیم که مى‌توانند در تغییر تداعى بین محرک‌ها و پاسخ‌ها بکار روند. تنبیه، یکى دیگر از این تدابیر است. تنبیه وقتى که به طور مؤثر بکار رود، سبب مى‌شود محرک‌هایى که قبلا پاسخ نامطلوبى را فرا مى‌خواندند، پاسخ مطلوبى را ایجاد کنند».(۵۰)

جان لیانز و همکاران(۱۹۸۸) مى‌گویند: «بسیارى از مطالعات، بیانگر تاثیر تنبیه بر رفتار هستند. این یافته‌ها مى‌گویند میزان تاثیر تنبیه در فرو نشاندن رفتار نامطلوب، وابسته است به:

الف)شدت، مدت، فراوانى و توزیع پیامدهاى ناخوشایند تنبیه

ب) فواصل زمانى اجراى تنبیه،

ج)شدت رفتارى که به خاطر آن تنبیه صورت مى‌گیرد

د) وجود پاسخ‌هاى جانشین

 ه) محدوده‌اى که در آن، رفتار متضاد یا مطلوب، پاداش داده مى‌شود… تنبیه مى‌تواند براى سرکوب. با حذف تقریبا هر گونه رفتار نامطلوب از کودکى اولیه به بعد بکار رود… در روان‌درمانى، تنبیه در اصلاح رفتارهایى که براى کودکان یا دیگران خطر فورى دارد یا جاهایى که نتیجه فورى لازم است، بهترین کاربرد را دارد.»(۵۱)

موریس در اصلاح رفتار کودکان مى‌گوید: «درست همانطور که با پاداش دادن به کودک در هر زمان که رفتار مطلوب را انجام مى‌دهد مى‌توان آن رفتار را نیرومند کرد، با پاداش ندادن قاطعانه به کودک هنگام اجراى رفتار نامطلوب نیز مى‌توان این رفتار را در او کاهش داد… به هر حال در مواقع نادرى، از تنبیه بدنى(مثل یک سیلى دردناک، یا یک فریاد) باید استفاده شود.»(۵۲)

سیف در کتاب تغییر رفتار و رفتاردرمانى، در پایان بحث تنبیه چنین مى‌گوید: «با توجه به زیان‌هاى متعدد ناشى از تنبیه و سایر روش‌هاى تنبیهى، بهتر است هرگز از آن به عنوان روش‌هاى تربیتى و اصلاحى استفاده نشود و به جاى آنها، از روش‌هاى دیگرى که در این فصل مورد بحث قرار گرفت، استفاده شود. با این حال، ممکن است رفتار فرد چنان وخیم و خطرناک باشد که هیچ روش دیگرى به اصطلاح جواب ندهد و ناچار کاربرد روش تنبیه، تنها روش ممکن باشد مثل وقتى که رفتار نامطلوب فرد، سلامت و بقاى خود او یا افراد دیگر را تهدید مى‌کند.»(۵۳)

سال آکسلرد مى‌گوید: «على رغم بعضى از نواقصى که به این روش [تنبیه] نسبت داده‌اند، من معتقدم که تکنیک‌هاى تنبیه مى‌توانند ابزار مفید براى آموزگار باشند. یک دلیل این است که تنبیه احتمالا در شرایطى مؤثر واقع مى‌شود که تکنیک‌هاى دیگرى مانند تقویت یک رفتار ناهمساز و خاموشى کارگر نیستند، همینطور روش‌هاى تنبیه، اغلب، رفتارهاى نامطلوب را سریعتر از تکنیک‌هاى دیگر کاهش مى‌دهند.»(۵۴)

والترچین و بنکس(۱۹۷۲) معتقدند: «هر کودکى باید بفهمد که در صورت نافرمانى و سرپیچى از اطاعت بزرگسالان، با او برخورد نامطلوبى خواهند داشت. اگر کودک به خاطر عمل اشتباه خود تنبیه نشود، تصور مى‌کند که عمل او به طور ضمنى تایید شده است.»(۵۵)

رونالدس. ایلنگورث مى‌گوید: «بسیارى از والدین، بر این باورند که تنبیه بدنى، نادرست و نامطلوب است و به جاى آن، اغلب از تنبیه ذهنى و روانى که به مراتب خطرناکتر است، استفاده مى‌کنند. هیچ پدر و مادرى هرگز نباید از سلاح تهدید به ترک کودک، یا دوست نداشتن او و یا فرستادن کودک به شبانه‌روزی‌ها استفاده کند. در تمام مواقع، چه در خانه و چه در مدرسه، سلاح تمسخر، انتقاد و تحقیر کودک، بد و نامطلوب است و نتیجه‌اى جز این که کودک را غمگین و دچار ناامنى سازد نخواهد داشت. در مورد کودکان سنین پیش از دبستان که به‌ اندازه کافى مى‌فهمند، زدن ضربه‌اى آرام به پشت او، بدون خطر است. همین تنبیه نیز پس از آن سن، غالبا غیرضرورى و نامطلوب است. به هر حال باید توجه داشت که تنبیه بدنى، به هیچ عنوان نباید آسیب برساند. همچنین کودک نباید در حضور خواهران و برادران خود، تنبیه بدنى شود احیانا اگر تنبیه شد، پس از آن، دیگر نباید با او حرف زد.»(۵۶)

با توجه به آنچه که از برخى از روانشناسان و مربیان نقل شد، روشن است که در روانشناسى نیز تنبیه، حتى تنبیه بدنى، به کلى مطرود و ممنوع نیست بلکه در مواردى، آن راجایز و حتى لازم مى‌دانند.

نتیجه این که به نظر ما، روایات معصومین«علیهم السلام»، تنبیه کودک را در جهت تربیت او جایز مى‌دانند. گرچه این روش، مطلوبیت اولى را ندارد. یعنى مادام که براى تربیت کودک، از روش‌هاى دیگرى بتوان استفاده کرد، بهتر است از این روش استفاده نشود و چه بسا اگر از روش‌هاى دیگر به نحو صحیح استفاده شود، هیچگاه نیازى به تنبیه کودک حاصل نشود ولى در هر حال، اگر در امر تربیت کودک از نظر مربى به تنبیه او نیاز شد، تنبیه او جایز است و مضرات فرضى در برابر اصل هدایت و تربیت کودک از اهمیت چندانى برخوردار نیستند خصوصا اگر بتوان با استفاده از روش‌هایى، مضرات فرضى را کاهش داد و یاحتى آنها را از بین برد که در صورت توفیق، به برخى از آنها که معصومین(علیه السلام) بکار مى‌برده‌اند خواهیم پرداخت.

در پایان اشاره به این مطلب را لازم مى‌دانم که این مقاله، خلاصه‌اى است از اصل مقاله که توسط نویسنده در دفتر همکارى حوزه و دانشگاه موجود مى‌باشد لذا کسانى که خواهان مطالعه بیشتر در این زمینه هستند، مى‌توانند به اصل مقاله مراجعه کنند.

پی‌نوشت‌ها

۱×) کودکان را دوست بدارید و به آنها ترحم کنید…

۲×) با کسى که به او آموزش مى‌دهید و با کسى که از او مى‌آموزید نرمى‌کنید.

۳×) کودکان را مورد عفو قرار بده.

۴×) خداوند براى هیچ چیز مانند غضب نسبت به زنان و کودکان ناراحت نمى‌شود.

۵×) بیاموزید و تندى نکنید چرا که معلم عالم بهتر از معلم سخت گیر است.

۶×) هنگام غضب کسى را تادیب(تنبیه) نکنید.

۷×) براى معلم کودکان هم سزاوار است که این چنین آنها را پرورش دهد تااین که اگر ان‌ها را تنبیه کردن به خاطر مصلحت آنها باشد و جایز نیست که معلم به خاطر تشفى خاطر خود و یا راحتى قلب خود از غضب نیست به آنها کودکان را تنبیه کند زیرا اگر چنین کند بچه‌هاى مسلمانان را به خاطرهواى نفس خود زده است و این از عدل و عدالت خارج است.

  1. لغت نامه دهخدا، ذیل ماده تنبیه
  2. هرگنهان، بى.آر، مقدمه‌اى بر نظریه‌هاى یادگیرى، ترجمه على اکبر سیف، ص ۱۳۸٫
  3. Lyons, john4 Treating Problem children، Andrew*Muekley And michael Swainston، P.122.
  4. سیف، على اکبر، روانشناسى پرورشى، چاپ پنجم(۱۳۷۰)، ص ۲۴۶٫
  5. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، چاپ پنجم(۱۳۶۳) ج ۴،ص ۲۲۷، روایت ۲٫
  6. عطائى، على، آراءالفقها و المراجع فى حکم تادیب الصبیان و ضربهم، ص ۳۷٫
  7. همان.
  8. همان.
  9. همان، ص ۲۹
  10. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۳۳۹، روایت ۱٫
  11. همان، ص ۵۸۱، روایت ۱٫
  12. همان، ص ۵۸۲، روایت ۳٫
  13. عبدالغنى، عارف، نظم التعلیم عند المسلمین، چاپ اول(۱۴۱۴)، ص ۱۱۶ به نقل از آداب المعلمین، ص ۹۱٫
  14. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۵۸۲، روایت ۳٫
  15. کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۴۴۰، رویات ۴۵۳۲۷٫
  16. محقق کرکى، على بن الحسین، جامع المقاصد، ج ۷، ص ۲۸۰٫
  17. آراء الفقها و المراجع فى حکم تادیب الصبیان و ضربهم، ص ۱۵، نقل از مفتاح الکرامه، ج ۴، ص ۲۷۳٫
  18. مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۱۶۷٫
  19. المیثمى، حافظ نورالدین، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت(۱۴۰۸)، ج ۸، ص ۱۰۶٫
  20. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۵۸۱، روایت ۱٫
  21. وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۵۸۱، روایت ۱٫
  22. در این مورد به رساله‌هاى عملیه رجوع شود.
  23. مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۱۸، روایت ۲۹۰۶٫
  24. همان، ص ۱۹، روایت ۱٫
  25. کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۴۴۰، روایت ۴۵۳۲۷٫
  26. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۱۲، روایت ۲٫
  27. همان، روایت ۳٫
  28. همان، ج ۱۸، ص ۵۲۵، روایت ۱۱٫
  29. ۲۰٫
  30. کافى، ج ۶، ص ۴۹، روایت ۳٫
  31. شهید ثانى، زین الدین بن على العاملى، منیه المرید فى ادب المرید و المستفید، ص ۱۹۳٫
  32. مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۷، روایت ۱۰۰۴۱٫
  33. کافى ج ۶، ص ۵۰، روایت ۸٫
  34. بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۷۵، روایت ۳٫
  35. غررالحکم، ج ۲ ص ۸۳۳، ش ۹۶٫
  36. قرآن کریم، فصلت، آیه ۳۴٫
  37. امین، سید محسن، سیره معصومان، ترجمه حسین وجدانى،چاپ سوم(۷۶)، ج ۴، ص ۲۳۸٫
  38. غررالحکم، ج ۲، ص ۶۴۰، ش ۴۵۷٫
  39. بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۸۲، روایت ۸۱٫
  40. ۱۹
  41. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۵۸۴، روایت ۳٫
  42. غررالحکم، ج ۲، ص ۵۰۱، ش ۴۴ و ۴۵
  43. بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۱۰۲، روایت ۲ و غررالحکم ج ۲،ص ۸۳۳، ش ۹۶٫
  44. قرآن کریم، نساء، آیه ۳۴٫
  45. ۲۸
  46. ابن عبدالحفیظ، سویدى، محمد نور، منهج التربیه للطفل،ص ۳۷۱٫
  47. ۴۴
  48. گیج، نت، ل، روانشناسى تربیتى، و دیوید سى برلاینر، ترجمه غلامرضا خوئى نژاد و همکاران، چاپ اول(۱۳۷۴)، ص ۳۴۴و ۳۴۵٫

     ۵۰ و ۴۹٫ مقدمه‌اى بر نظریه‌هاى یادگیرى، ص ۲۸۹ و ۲۹۱٫

  1. Treating Problem children, P.122,123.
  2. موریس، ریچارد جى، اصلاح رفتار کودکان، ترجمه ناهیدکسائیان، ص ۷۳ و ۸۸٫
  3. سیف، على اکبر، تغییر رفتار و رفتار درمانى، چاپ اول(۱۳۷۳)،ص ۳۹۷٫
  4. سال آکسلرد، تغییر رفتار در کلاس درس، منیجه شهنى ییلاق،تهران(۱۳۶۸)، ص ۴۷٫
  5. ایلینگورس، رونالدس، کودک و مدرسه، ترجمه شکوه نوابى نژاد،تهران(۱۳۶۸)، ص ۶۳٫
  6. همان، ص ۶۶٫

حسینى زاده

منبع: فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره ۱۴