اشاره:

عید در لغت از ماده عود به معنى بازگشت است، و لذا به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیتى بر طرف می‌شود و بازگشت به پیروزی‌ها و راحتی‌هاى نخستین می‌کند عید گفته می‌شود، و در اعیاد اسلامى به مناسبت این که در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان باز می‌گردد و آلودگی‌ها که بر خلاف فطرت است، از میان می‌رود، عید گفته شده است. (۱)بسیاری از آیات قرآن بر اجتماعى بودن شئون اسلامى دلالت می‌کند و صفت اجتماعى بودن در تمامى احکام و قوانین اسلامى حاکم است. شارع مقدس اسلام در مسئله جهاد، اجتماعی بودن را به طور مستقیم تشریع کرده و دستور داده حضور در جهاد و دفاع، به آن مقداری که دشمن دفع شود واجب است.

روزه و حج بر هر کسى که مستطیع و قادر به انجام آن دو باشد و عذرى نداشته باشد واجب است، اجتماعیت، در این دو واجب به طور مستقیم نیست. بلکه لازمه آن دو است، چون وقتى روزه‌دار روزه گرفت قهراً در طول رمضان در مساجد رفت و آمد خواهد کرد و در آخر در روز عید فطر، این اجتماع به حد کامل می‌رسد، و نیز وقتى مکلف به زیارت خانه خدا گردید قهراً با سایر مسلمانان یک جا جمع می‌شود، و در روز عید قربان این اجتماع به حد کامل می‌رسد. و نیز نمازهاى پنج‌گانه یومیه را بر هر مکلفى واجب کرده، و جماعت را در آن واجب نساخته، ولى این رخصت را در روز جمعه تدارک و تلافی کرده و اجتماع براى نماز جمعه را بر همه واجب ساخته است.

عید فطر در قرآن

با مراجعه به قرآن شریف آیاتى را می‌توان یافت که به طور مستقیم و با کمى دقت بر عید فطر و آداب آن توجه دارند و نشان می‌دهند که این مسئله از دید قرآن پنهان نمانده است. آن آیات عبارتنداز:

۱- آیه ۱۸۵ سوره مبارکه بقره:

در این آیه خداوند متعال ضمن معرفى ماه مبارک رمضان و نزول قرآن در آن به برخى از احکام مربوط به این ماه شریف اشاره کرده و می‌فرماید: هر یک از شما که هلال ماه رمضان را مشاهده کرد باید روزه بگیرد و کسى که در حال سفر و یا مریض بود و ماه رمضان را درک کرد در روزهاى دیگر باید، روزه فوت شده را جبران کند. در ادامه می‌فرماید: خداوند این احکام را به خاطر راحتى شما و نه به خاطر به سختى افتادنتان تشریع نموده است و این که عدد را تکمیل کنید و خدا را به خاطر هدایت بزرگ بدارید.

یریدالله بکم الیسر ولایرید بکم العسر و لتکملواالعده و لتکبروالله على ماهدئکم و لعلکم تشکرون.

ولتکموا… عطف به یرید و مبین علت غائى است. خداوند در تشریع احکام براى شما آسانى خواسته نه سخت‌گیری، تا روزه ایام معدود را به هر صورتى که بتوانید چه در ماه رمضان یا غیر آن به کمال رسانید ممکن است ولتکملوا، عطف به فعل مقدر یا فلیصمه باشد: تا از این امر «فلیصمه» (و هر امری) آنچه آسانست و بتوانید، انجام دهید و آن را تکمیل نمایید، چون امر ولتکموا بعد از امر به روزه ماه رمضان است کمال ظاهرى آن معنای اتمام می‌باشد. و کمال معنوى آن انجام با شرایط و آداب آن است تا با گذشت ایام اراده ایمانی، حاکم بر انگیزه‌ها و شهوات گردد و انسان را برتر آرد و اراده خدا ذهن را فراگیر و یاد عظمت او زنده و فعال گردد یادى که بر طریق هدایت استوار شود:

و لتکبروالله على ماهداک

و در پرتو آن، نعمت‌ها مشخص و شکرگزارى شود.

در روایات منظور از تکبیر در جمله:

 و لتکبرواالله على ما هدیکم تعظیم

 و منظور از هدایت، ولایت است.

این که هدایت به معناى ولایت باشد از باب تطبیق کلى بر مصداق است و ممکن است از قبیل همان قسم بیاناتى باشد که نامش را تاویل گذاشته‌اند، چنانکه در بعضى از روایات آمده و در معناى دو کلمه یسر و عسر فرموده‌اند: یسر ولایت و عسر مخالفت با خدا و دوستى با دشمنان خداست.

پس معناى آیه این است که تا خداوند را بزرگ بدارى و اجلالش کنى به خاطر آن هدایت و راهنمایى که براى شما در دینتان بیان کرد و به خاطر آن که به شما توفیق داد تا ماه رمضان را روزه بدارید این ماه اختصاصى شما امت مسلمان می‌باشد و امم دیگر از آن بی‌بهره‌اند.

بیشتر دانشمندان گفته‌اند که مقصود از ولتکبراالله، تکبیرهایى است که در شب عید فطر وارد شده است که این تکبیرها بعد از چهار نماز مغرب و عشاء و صبح روز عید و نماز عید فطر گفته می‌شود. در عید فطر این گونه می‌گویند:

الله‌اکبر الله‌اکبر لااله الاالله و الله‌اکبر الله‌اکبر و لله‌الحمد الحمد على ما هدانا و له الشکر على ما اولانا. (۲)

توضیح- برخى براى روز عید این تکبیرها را بعد از نماز ظهر و عصر روز عید نیز ذکر کرده‌اند. حضرت امام خمینى و آیه‌الله اراکى جزء این دسته از فقها می‌باشند مستند این حکم، روایتى است از قول امام صادق علیه‌السلام که فرمود:

در عید فطر هم تکبیر هست، عرضه داشتم تکبیر که غیر از روز قربان نیست، فرمود: چرا در عید فطر هم هست، لیکن مستحب است که در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو رکعت نماز عید گفته شود. (۳)

همچنین سعید نقاش از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده است که فرمود:

برای من در شب عید فطر تکبیر هست، اما واجب نیست بلکه مستحب است، می‌گوید، پرسیدم این تکبیر در چه وقت مستحب است؟

 فرمود در شب عید در مغرب و عشا و در نماز صبح و نماز عید آنگاه قطع می‌شود، عرضه داشتم: چگونه تکبیر بگویم؟ فرمود:

 می‌گویى الله‌اکبر، الله‌اکبر، لااله الاالله، و الله‌اکبر، الله‌اکبر و لله الحمد، الله‌اکبر على ما هدانا و منظور از کلام خدا که می‌فرماید: و لتکموا العده همین است، چون معنایش این است که نماز کامل کنید. و خدا را در برابر این که هدایتتان کرده تکبیر کنید ‌(۴) و تکبیر همین است که بگویید: الله‌اکبر، لااله الاالله، و الله‌اکبر، و لله الحمد راوى می‌گوید در روایت دیگرى آمده که تکبیر آخر را چهار بار باید گفت.

مرحوم علامه طباطبائى ضمن بیان دو روایت یاد شده در حل تعارض بین آن ‌دو می‌نویسد:

اختلاف این دو روایت که یکى تکبیر را در ظهر و عصر نیز مستحب می‌‌‌داند و دیگرى نمی‌داند ممکن است حمل شود بر مراتب استحباب، یعنى دومى مستحب باشد، و اولى مستحب‌تر، و این که فرمود: منظور از (و لتکملوا العده) اکمال نماز است شاید منظور این باشد با خواندن نماز عید، عدد روزه را تکمیل کنید و باز خود تکبیرات را بگویید. که خدا شما را هدایت کرد، و این با معنائى که ما از ظاهر جمله، ولتکبرواالله على ما هدیکم … فهمیدیم منافات ندارد، براى این که کلام امام استفاده حکم استحبابى از مورد وجوب است. (۵)

شافعی معتقد است که باید الله‌اکبر را سه بار گفت و از زمانی‌که ماه دیده می‌شود و تا زمانی‌که امام به نماز می‌ایستد این تکبیرها تکرار شود. وقتى امام بیرون آمد همراه تکبیر او باید تکبیر گفت در حالى که در عید قربان باید همین تکبیرها را پشت سر ده نماز خواند که اولین آنها نماز ظهر روز عید قربان تا ده نماز بعد از آن می‌باشد. کسانى که در شهرها هستند پشت سر ده نماز این تکبیرها را می‌گویند و کسانى که در منا می‌باشند پشت سر ۱۵نماز که اول آنها نماز ظهر عید قربان است این تکبیرها را تکرار می‌کنند. (۶)

۲- آیات ۱۴ و ۱۵ سوره مبارکه که اعلی:

در آیات مورد بحث به نجات اهل ایمان و عوامل این نجات اشاره می‌کند، نخست می‌فرماید: مسلماً رستگار می‌شود کسى که خود را تزکیه کند (قد افلح من تزکی) و نام پروردگارش را به یاد آورد و به دنبال آن نماز بخواند (و ذکر اسم ربه فصلی)

به این ترتیب عامل فلاح و رستگارى و پیروزى و نجات را سه چیز می‌شمرد: تزکیه و ذکر نام خداوند و سپس بجا آوردن نماز، در این که منظور از تزکیه چیست تفسیرهای گوناگونى ذکر کرده‌اند: نخست این که منظور پاک‌سازى روح از شرک است، به قرینه آیات قبل، و نیز به قرینه منظور پاک‌سازى دل از رذائل اخلاقى و انجام اعمال صالح است، به قرینه آیات فلاح در قرآن مجید از جمله آیات آغاز سوره مومنون که فلاح را در گرو اعمال صالح می‌شمرد، و به قرینه آیه ۹ سوره شمس که بعد از ذکر مسئله تقوا و فجور می‌فرماید: قد افلح من زکی‌ها: رستگار شد کسى که نفس خود را از فجور و اعمال زشت پاک کرد و به زینت تقوا بیاراست.

دیگر این که منظور زکات فطره در روز عید فطر است که نخست باید زکات را پرداخت و بعد نماز عید را بجا آورد.

قابل توجه این که:

 در آیات فوق نخست سخن از تزکیه و بعد ذکر پروردگار و سپس نماز است.

به گفته بعضى از مفسران مراحلى عملى مکلف سه مرحله است: نخست ازاله عقائد فاسده از قلب سپس حضور معرفهالله و صفات و اسماء او در دل و سوم اشتغال به خدمت. آیات فوق در سه جمله کوتاه اشاره به این سه مرحله کرده است.

این نکته نیز قابل توجه است که نماز را فرع بر ذکر پروردگار می‌شمرد، این به خاطر آن است که تا به یاد او نیفتد و نور ایمان در دل او پرتو افکن نشود به نماز نمی‌ایستد به علاوه نمازى ارزشمند است که توأم با ذکر او و ناشى از یاد او باشد، و این که بعضى ذکر پروردگار را تنها به معنى الله‌اکبر یا بسم‌‌الله الرحمن الرحیم که در آغاز نماز گفته می‌شود تفسیر کرده‌اند در حقیقت بیان مصداق‌هاى از آن است.

همان طور که می‌دانیم وظیفه پیغمبر تزکیه است. دل‌هاى مستمد و حق طلب و حقیقت خواه آیات را می‌شنوند، متأثر می‌شوند، می‌پذیرند و می‌گروند، و دل‌هاشان از نجاست شرک، با آب توحید پاک و پاکیزه می‌شود.

و ذکر اسم ربه فصلی- اسامى پروردگار همگى اوصاف ذات مقدسش هستند. ذکر ممکن است به زبان باشد، مثل معنى رحمن و رحیم و آثار رحمت واسعه خداوند در همه کائنات و در وجود خودمان بیندیشیم. توجه به معانى رحمت و علو و عظمت یا خالق و رازق بودن قادر متعال قهراً و قطعا خضوع و خشوع می‌آورد. برجسته‌ترین نمونه اظهار خشوع نماز است. ببینید چگونه در سه کلمه، جمیع مراحل را جمع فرموده است.

۱- پاک شدن از شرک و اخلاق رذیله به توحید و ایمان و باور داشتن اصول عقاید (تزکی).

۲- در آثار قدرت و حکمت پروردگار و نعمت‌هاى مادى و معنوى و جسمى و روحى اندیشیدن که هر ساعتى از این تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است. علاوه بر این ذکر قلبی، با زبان نیز کلمه شهادت گفتن (و ذکر اسم ربه).

۳- اظهار شکستگى و فروتنى و کوچکى در پیشگاه پروردگار نمودن و به عبادت و پرستش پرداختن (فصلی) هر کس این سه مرحله را پیمود بسر منزل فلاح و رستگارى می‌رسد و این است معنى (قد افلح من تزکی).

عده‌ای بر اساس روایات رسیده معتقدند که منظور از «تزکی» دادن زکات فطره و خواندن نماز عید است (۷)، بعضى نیز تزکیه را در اینجا به معنى دادن صدقه مالى دانسته‌اند. مهم این است که تزکیه معنى وسیعى دارد که همه این مفاهیم را در برمی‌گیرد، هم پاک‌سازی روح از آلودگى شرک و هم پاک‌سازى از اخلاق رذیله، و هم پاک‌سازى عمل از محرمات، و هر گونه ریا، و هم پاک‌سازى مال و جان به وسیله دادن زکات در راه خدا، زیرا طبق آیه اخذ من اموالهم صدقه تطهر هم تزکیهم بها: (از اموال آنها صدقه‌اى (زکات) بگیر تا آنها را به وسیله آن پاک‌سازى و تزکیه کنی) دادن زکات سبب پاکى روح و جان است. بنابراین، تمام تفسیرها ممکن است در معنى گسترده آیه جمع باشد.

چند روایت که در ذیل این روایت آمده است را مرور می‌کنیم:

 عبدالله بن مسعود گفته است که مقصود از آیه «ذکر اسم ربه فصلی» آن است که انسان زکات مال خود را بدهد و نماز را اقامه کند و بر این اساس مرتباً می‌گفت:

رحم الله امرءا تصدق ثم صلى یعنى خدا بیامرزد کسى را که صدقه بدهد و نماز بخواند. سپس آیه یاد شده را تلاوت کرد.

عده‌ای دیگر گفته‌اند منظور از صدقه همان زکات فطره است که در اول ماه شوال پرداخت می‌شود. و تکبیرهاى روز عید و نماز عید فطر را نیز شامل می‌شود. و به عبدالله بن عمر نافع می‌گفت: آیا صدقه داده‌ای؟ اگر پاسخ می‌‌داد بله صدقه داده‌ام به وى می‌گفت پس بیا به مصلى برویم و نماز بخوانیم و اگر پاسخ می‌داد: صدقه نداده‌ام به او می‌گفت صدقه بده تا به مصلى برویم و نماز بخوانیم. سپس آیه یاد شده را تلاوت می‌کرد.

ابوخالد گفت: نزد ابوالعالیه رفتم، به من گفت روز عید قبل از آن که براى نماز بروى به اینجا می‌آیی؟ پاسخ دادم: بله وقتى روز عید فرارسید به نزد ورى رفتم، از من پرسید آیا افطار کرده‌ای؟ پاسخ ‌دادم: بله پرسید آیا غسل کرده‌ای؟ گفتم: بله گفت: آیا صدقه داده‌اى گفتم بله گفت تو را به این خاطر به اینجا فرا خوانده‌ام که در ابتدا این اعمال را انجام دهى و پس از آن به مصلى بروی، آنگاه این آیه را خواند و گفت مردم مدینه هیچ صدقه‌اى را برتر از آن ندیدند که کسى به کس دیگر آب دهد. (۸)

شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید معناى آیه قد افلح من تزکى چیست؟

فرمود:

این است که هر کس زکات فطره بدهد، رستگار میشود. پرسید معناى آیه و ذکر اسم ربه فصلی چیست؟ فرمود این است که (براى نماز عید) به سوى جبانه برود و نماز بخواند و منظور از جبانه، صحرا است. (۹)

رسول خدا صلى الله علیه و آله همواره در روزهاى عید فطر قبل از رفتن به مصلى فطره را تقسیم می‌کرد و این آیه را می‌خواند:

قد افلح من تزکى و ذکر اسم ربه فصلی. (۱۰)

آداب نماز عید

خداوند متعال در فرازى از آیه ۳۱ سوره اعراف می‌فرماید:

«خذوا زینتکم عند کل مسجد…»

یعنی هنگام رفتن به مسجد زینت‌هاى خود را بردارید. این خطاب به همه فرزندان آدم به عنوان یک قانون همیشگى که شامل اعصار قرون می‌شود که زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود داشته باشید.

این جمله می‌تواند هم اشاره به زینت‌هاى جسمانى باشد که شامل پوشیدن لباس‌هاى مرتب و پاک و تمیز و شانه زدن موها، و به کار بردن عطر و مانند آن می‌شود، و هم شامل زینت‌های معنوی، یعنى صفات انسانى و ملکات اخلاقى و پاکى نیت و اخلاص و اگر می‌بینیم در بعضى از روایات اسلامى تنها اشاره به لباس خوب یا شانه کردن موها شده و اگر می‌بینیم تنها سخن از مراسم نماز عید و نماز جمعه به میان آمده است، دلیل بر انحصار نیست بلکه هدف بیان مصداق‌هاى روشن است و هم‌چنین اگر می‌بینیم که در بعضى دیگر از روایات، زینت به معنى رهبران و پیشوایان شایسته تفسیر شده دلیل بر وسعت مفهوم آیه است که همه زینت‌هاى ظاهرى و باطنى را در بر می‌گیرد.

در کتاب المقنع گفته است:

«سنت در افطار عید قربان این است که بعد از نماز انجام شود و در عید فطر قبل از نماز. (۱۱)

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: اگر در روز عید فطر براى رسول خدا صلی الله علیه و آله عطر می‌آوردند اول به زنان خود می‌داد.‌ (۱۲)

پى نوشت‌ها:

۱- تفسیر نمونه، ج ۵، ص۱۳۱٫

۲- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج ۲، ص ۱۸٫

۳- مستدرک الوسائل، جلد ۶، ص ۱۳۷٫

۴- وسایل‌الشیعه، ج ۷، ص ۴۵۵/ الکافی، کلینى ج۴، ص ۱۶۶٫

۵- المیزان، علامه طباطبایی، ج۲، ص ۲۸٫

۶- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۲ ، ص ۶۸٫

۷- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۹۳، ص ۱۰۴، ح ۳٫

۸- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۱۲، ص ۶۲٫

۹- من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۱، ص ۵۰۱، ح ۱۴۷۴٫

۱۰- تفسیرالمیزان، ج۲۰، ص ۲۷۱٫

۱۱- همان ج ۶، ص ۳۳۷٫

۱۲- من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص ۱۷۴، ح ۲۰۵۵٫

به قلم ؛ محمدناصر  حسینى علایی

منبع: خیمه ، مهر ۱۳۸۴ – شماره ۲۱