از بیماری‌هاى خطرناک روانى، بدبینى و بدگمانى است که هر کس بدان گرفتار شود، ناراحتی‌ها، رنج‌ها، و دردها در انتظار اوست. این بیمارى گاه چنان شدت مى‌یابد که شخص ‍ مبتلا، به هر چه مى‌نگرد و یا به هر چه فکر مى‌کند، مى‌کوشد نقص و یا عیبى در آن بجوید و نیکویی‌هاى آن را از نظر دور کند؛ اگر ساختمانى شگفت، کتابى مفید و ارزنده، و یا انسانى با ارزش ببیند، به جاى آن که خوبی‌هاى آنها را بستاید، وقت و دقت خود را در این مى‌گذراند که شاید عیب و نقصى در آن بیابد و آنها را پست و کوچک بشمارد. این خوى ناپسند و بیمارى اخلاقى از بلاهاى بزرگ و پر خطر است به طوری که سوءظن و بى‌اعتمادى به همه چیز و همه کس حتى به زندگى؛ بر بسیارى از دلها حکمفرماست و به جاى چاره‌جویى و درمان این بیمارى، دست‌هاى در لباس شاعران، نویسنده و حتى فیلسوف غربى و… به آتش ‍بدبینى دامن زده و مى‌زند، و با شعر، رمان، و فلسفه‌بافى، نواى غم‌انگیز از رنج‌ها و یأس و ناامیدى به گوش مردم مى‌رساند. زیانبارتر آن که بدبینى را به نفرت از حیات کشانده‌اند که انسان‌ها را سرانجام به خودکشى وامی‌دارد!

زیان‌هاى اجتماعى

خوى زشت و ناپسند بدبینى و بدگمانى، اعتماد افراد را نسبت به یکدیگر از بین مى‌برد و بر آبرو و اعتماد آسیب مى‌رساند. بدبینى بزرگترین مانع همکاری‌هاى اجتماعى، اتحاد و به پیوستگى دلهاست و انسان را گوشه گیر، تک‌رو و خودخواه بار مى‌آورد. بدگمانى سرچشمه خشم‌ها، جنگ و خونریزى‌هاست. و چه بسیارى از انسانها را به نیستى کشانده و کانون خانواده‌ها را از هم پاشیده است و چه بسا افراد ارزنده که مى‌توانستند منشاء کارهاى مهم و پرمنفعت باشند، اما بر اثر بدگمانى خود یا بدگمانى دیگران نسبت به آنان، از کارهاى خلاقانه بازمانده‌اند. این خوى زشت، شعله محبت و دوستى را خاموش مى‌سازد، و به جاى آن، تخم نفاق و دورویى را در دلهاى افراد مى‌افشاند و پرورش مى‌دهد؛ زیرا بدبین، یا باید از همه کناره گیرد یا فقط تظاهر به دوستى کند و خود را چنان بنماید که در باطن آن گونه نیست؛ و چون به اشخاص و رویدادها، با عینک بدبینى مى‌نگرد، نمى‌تواند با بى‌طرفى و بى‌نظرى، آنها را بررسى کند و آن پدیده یا شخص را آن گونه که هست بشناسد؛ در نتیجه، دچار قضاوت نادرست مى‌شود و این خود، موجب عقب ماندگى است و نیز موجب بهره نگرفتن از فرصت‌ها و افراد با ارزش. سوءظن باعث جستجو در کار دیگران است که عوارض خطرناکى دارد و نیز موجب غیبت و بدگویى از دیگران، که آن نیز گناهى بزرگ و زیانبار است.

زیان‌هاى فردى

بدبینى سرچشمه ناراحتی‌هاى روحى و روانى و موجب اضطراب و نگرانى، و بدبین، بیشتر غمزده و خودخور و ناراحت است و در اثر گمان‌هاى بدى که در باره اشخاص و پدیده‌ها دارد، بسیار رنج مى‌برد و روحش زیر شکنجه و عذابى درونى خرد مى‌شود. از همنشینى با دوستان و رفت و آمدهاى مفید گریزان است و به تنهایى و گوشه‌گیرى بیشتر تمایل دارد و بدین جهت از نشاط روحى بى‌بهره است و شاید کار به جایى برسد که از همه کس و همه چیز هراسناک است؛ و همه پدیده‌ها و کارهاى دیگران را به ضرر خود ببیند و چنین تصور کند که همه بر نابودى او کمر بسته‌اند. قرآن مجید درباره منافقان مى‌فرماید: …یحسبون کل صیحه علیهم…(۱) هر صدا و فریادى را بر ضد خود مى‌پندارد. آدم بدگمان، در اثر دورى از معاشرت‌هاى سودمند و فاصله گرفتن از افکار دیگران، از تکامل و رشد فکرى باز مى‌ماند و نیز خود را در میان هزاران نفر تنها مى‌بیند و تا پایان عمر در تنهایى به سر مى‌برد. بدبین، صفاى روح ندارد و همیشه در دل، به بدگویى و غیبت دیگران مشغول و از این جهت است که برخى از علماى اخلاق از سوءظن زیر عنوان غیبت قلبى بحث کرده‌اند. یکى از علل گرایش ‍مردم به ویژه نسل جوان در کشورهاى متمدن، به مکتب‌هاى بى‌قیدى چون هیپیسم و… همین بیمارى اخلاقى مى‌باشد. با توجه به آثار شوم فردى و اجتماعى این انحراف اخلاقى، روانشناسان آن را یک بیمارى خطرناک مى‌دانند. انسان بدبین، زندگى خود را به گونه‌اى دوزخ مى‌سازد و خود را در جهنم خود ساخته شکنجه و آزار مى‌دهد و همواره در خشم و نفرت و کینه‌توزى به سر مى‌برد.

عواملى که موجب بدبینى مى‌شود

باید شناخت که این بیکارى اخلاقى، چگونه و از چه راهى تولید مى‌شود و ما، در این مقاله کوتاه چند عامل را یادآورى مى‌کنیم:

۱- گاهى ناپاکى و آلودگى روحى خود انسان، بدبینى مى‌آورد؛ همان طور که بسیارى از خوش بینی‌ها در اثر صفاى باطن و پاکى دل است. زیرا انسان مطابق اصل کلى مقایسه با خویش ‍ انسانها را خوب یا بد مى‌پندارد و محور بدى یا خوبى را خود قرار مى‌دهد، که گفته اند: (کافر همه را به کیش خود پندارد).

۲- گاهى بدبینى در اثر پیش‌داورى به وجود مى‌آید؛ مثلا: شخصى مى‌بیند که دوستش بى‌تفاوت با او برخورد کرد و بدون این که احتمال دهد که شاید توجه نداشته باشد؛ قضاوت مى‌کند که دوستش با وى خوب نیست و عمدا بدو اعتنا نکرده و…. در صورتی که اگر تامل کند چه بسا روشن خواهد شد که این بى‌توجهى، در اثر متوجه نشدن آن رفیق بوده است نه بى‌اعتنایى.

۳- تکبر و خودخواهى هم عامل بدگمانى مى‌تواند شد. چون تمایل به برترى و بزرگترى در بسیارى از افراد موجود است و چون مردمان در همه جا و نسبت به همه کس نمى‌توانند برترى خود را احراز کنند، مى‌کوشند از راه کوبیدن افراد و کوچک نمودن آنان، بزرگى و والایى خود را ثابت و تمایل بی‌جا ى خود را ارضا نمایند و بدین منظور در ذهن خویش براى دیگران نقاط ضعفى مى‌تراشند تا آنان را کوچک سازند و خود را برتر گردانند.

۴- همنشینى با مردم فاسد و ناسالم، اثر مستقیمى در بدبینى دارد؛ چون نفس انسان رنگ مى‌گیرد به صفت همنشین خود در مى‌آید و سرانجام نسبت به خوبان که با او همرنگ نیستند بدبین مى‌شوند، چنانچه در روایات آمده است که: همنشینى با بدان، بدگمانى به نیکان را در پى دارد.(۲)

چگونه از سوءظن و بدبینى جلوگیرى کنیم؟

نخست این نکته را یادآور مى‌شویم که: منظور از بدبینى، آن خیال‌هاى ذهنى نیست که بى‌اختیار دست مى‌دهد، بلکه مقصود ما در این مقاله از بدبینى، گمان‌هاى بدى است که شخص با اختیار آن را پرورش مى‌دهد و در دنیاى ذهن و خیال آن را دنبال مى‌کند و از مقدماتى که خود مى‌سازد، نتیجه مى‌گیرد و سعى مى‌کند رفتار و کردار خود را بر اساس همان خیال‌هاى خود ساخته، به ظهور رساند. از این جهت است که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) مى‌فرماید: راه نجات از سوءظن، آن است که آن را تصدیق نکند و به آن ترتیب اثر ندهد.(۳) اکنون به راه‌هاى درمان این بیمارى مى‌پردازیم:

۱- باید خود را اصلاح کنیم تا در مقام مقایسه با دیگران با خود، به فساد و بدى آنان حکم نکنیم و در مرحله اصلاح خویش علاوه بر زدودن صفات زشت و ناپسند، باید به خود تلقین کنیم که نه تنها دیگران بد نیستند بلکه شاید روحیات عالى تر و برتر از ما نیز، داشته باشند. و این نکته را هم نباید از یاد برد که اصل مقایسه به خویش از خود دوستى سرچشمه مى‌گیرد و پایه منطقى و علمى ندارد و نمى‌توان آن را منشاء داورى قرار داد.

۲- باید محیط زندگى را پاک کنیم یعنى از همنشینى با افراد نادرست و ناشایسته بپرهیزیم، و بکوشیم با افراد ارزشمند معاشرت کنیم تا فکر خوش بینى نسبت به دیگران در ما به وجود آید و ضمنا از افکار عالى و صفات برجسته آنان بهره‌مند شویم.

۳- از شتابزدگى در داورى یعنى پیش‌داورى بی‌جا بپرهیزیم و توقعات خود را از دیگران کاهش دهیم؛ هر گاه دیدیم دوست با یکى از افراد خانواده و دیگران، سلام ما را پاسخ نگفتند و یا بى‌تفاوت از کنار ما گذشتند و یا ما را به میهمانى خویش دعوت نکردند، به جاى این که کینه در دل جا دهیم و یا نسبت به آنان بدگمان شویم، و هزاران خیال بی‌جا کنیم، و به اصطلاح در دادگاه ذهن، آنان را محکوم سازیم؛ بهتر است قضایا را بررسى در رفتار آنان توجه کنیم، آنگاه خواهیم دید نود درصد از بدبینى‌هاى معمولى درمان خواهد شد و از بین مى‌رود؛ چون پس از بررسى در اطراف موضوع به این نتیجه مى‌رسیم که آنکس که ما به رفتار او بدبین بوده ایم؛ در حقیقت متوجه نبوده یا فراموش ‍ کرده و یا در عالم افکار و خیالهاى فرورفته که ندانسته و نفهمیده چه کسى به او سلام کرده بوده است تا پاسخ گوید…

گاهى نیز، انسان مى‌پندارد شکست و عقب ماندگى او، دیگران بوده‌اند. روایات اسلامى سفارش کرده است مسلمانان، رفتار و کردار برادران مسلمان خود را به صحت حمل کند، و احتمال‌هاى درست، بیابند تا بدینوسیله بدبینى را از ذهن خود دور سازد. امیر مومنان(علیه السلام) مى‌فرماید: کار برادر دینى خود را به بهترین توجیه، حمل کن مگر آن که دلیل بر فساد آن داشته باشید و تا زمانى که توجیه نیکویى براى گفتارش مى‌یابى، از گمان بد دورى کن!(۴) امام ششم(علیه السلام) فرمودند: آنگاه که مومن، برادر دینى خود را متهم سازد، ایمان در قلب او چون نمک در آب، حل مى‌شود.(۵) این نکته را هم باید متوجه باشیم که: بر مسلمان لازم است کارهایى که باعث بدبینى دیگران مى‌شود؛ انجام ندهد تا دیگران به این خطا دچار نگردند مثلا؛ از جاهاى تهمت‌انگیز و یا رفتارها و گفتارهاى که موجب بدگمانى دیگران مى‌شود؛ دورى جوید؛ چنانچه رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به مسلمانان مى‌فرماید: از جاهاى تهمت‌انگیز بپرهیزید.(۶) و على(علیه السلام) مى‌فرماید: کسی که خود را در معرض تهمت و بدگمانى قرار دهد، حق ندارد کسى را که به او بدگمان شده است سرزنش کند.(۷)

یادآورى بسیار لازم

با این که در شریعت اسلام، بدبینى و بدگمانى حرام است و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مى‌فرماید: خداوند تجاوز به جان و مال عرض به مسلمان و بدگمانى به او را حرام کرده است(۸) و نیز قرآن مجید مسلمانان را از بدگمانى باز مى‌دارد و با این که در این آیین به مومنان سفارش شده به یکدیگر خوشبین باشند؛ اما پوشیده نیست که انسان نباید در اثر خوش‌باورى خود و مردم مسلمان را در خطر بیندازد؛ بنابراین در مواردى که درستى افراد قطعى و حتمى نیست با این که وظیفه داریم با آنان نیکوکار باشیم، اما نباید از احتیاط و محکم‌کارى دست برداریم و خود را دچار خطر و نگرانى کنیم و باید بدانید اسلام، همان گونه که پیروان را از بدبینى و سوءظن بازمی‌دارد، نیز سفارش مى‌کند خائنى را که خیانتش روشن است، در کارها و اموال امین ندانند و چیزى به عنوان امانت به او نسپارند. رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: تو نباید کسى را که امین دانستى، متهم کنى و یا کسى را که خائن است و آزموده‌اى، امین بدانى!(۹) و نیز نباید عیب‌جویى بی‌جا را با انتقاد صحیح اشتباه گرفت. عیب‌جویى بی‌جا، همان همان تجسس نام دارد که قرآن پیروان خود را از آن بازداشته(۱۰) اما انتقاد صحیح عبارتست از گوشزد کردن و یادآورى نمودن دیگران به کارهاى ناپسند که دارند. انتقاد به این معنا براى جامعه که خواهان پیشرفت است لازم است. البته انتقاد باید تنها به منظور اصلاح جامعه صورت پذیرد تا سود بخشد و نباید از روى غرض و ابراز دشمنى باشد.

پی‌‍نوشت‏‌ها‏

۱- سوره منافقون آیه ۴

۲-مجالسه الاشرار تورث سوء ظن باالخیار؛ بحارالانوار؛ ج ۷۴ ص ۱۹۷

۳- جامع السعادات ج ۱ ص ۲۸۲

۴-اصول کافى ج ۲ ص ۳۶۲

۵- همان کتاب ص ۳۶۱

۶- جامع السادات ج ۱ ص ۲۸۲(اتقوا مواقع التهم)

۷- همان کتاب

۸-محجه البیضاج ۳ ص ۱۵۵

۹- وسائل ج ۱۳ ص ۲۲۹

۱۰- سوره حجرات آیه ۱۲

منبع: هیئت تحریریه موسسه در راه حق