هلن میگوید: «ازدواج ما، مثل تازه به دوران رسیدهها بود. یعنی بسیار سطحی. ما به خوبی با هم سر میکردیم و واقعاً همدیگر را دوست داشتیم. ولی حس نمیکردم که با کوین رابطهای دارم. انگار دو هم اتاقی بودیم.» هلن که خود را «طرفدار حقوق زن از جان گذشته» مینامید، همیشه به حس استقلالش احساس غرور میکرد. در ابتدا، او تصور میکرد بسیار خوب است که او و کوین، هر کدام خط مشی، علایق، دوستان و زندگی خود را دارند. ولی هر چه بیشتر از زمان ازدواجشان میگذشت، مخصوصاً بعد از بچهدار شدنشان، هلن بیشتر حس میکرد که چیزی در زندگیاش کم است. او نمیخواست حس قوی استقلال فردیاش را از دست بدهد، ولی دوست داشت چیز بیشتری از زندگی زناشویی فردیاش نصیبش شود. پس از حضور در کارگاه ما، او فهمید: میخواهد بیشتر حس کند که او و کوین یک خانوادهاند.
چنانچه زندگی زناشویی شما از شش اصل من پیروی کرده باشد، روابط شما شاد و پایدار است. ولی اگر به این سؤال رسیدید: «این است همه آنچه وجود دارد؟» وضعیتشان شبیه به هلن و کوین است. آنچه که مفقود گشته، حس عمیق داشتن مفهومی مشترک است. زندگی زناشویی، تنها، بزرگ کردن کودکان، تقسیم کارهای خانه و روابط عاطفی نیست. میتواند دارای بعدی مفهومی نیز باشد که میبایست با خلق زندگی درونی توسط هر دو زوج ایجاد شود، یک فرهنگ که با نمادها و آیینها و ارج نهادن به نقشها و هدفهای شما دو نفر غنی میشود، نقشها و اهدافی که شما دو نفر را به هم مرتبط میسازد و نقشها و اهدافی که شما را به سمتی سوق میدهد تا بفهمید عضو بودن در خانوادهای که تشکیل دادهاید یعنی چه.
معمولاً وقتی به فرهنگ فکر میکنیم، ما آن را به عنوان گروههای بزرگ قومی یا حتی کشورهایی که رسوم خاص و غذاهای خاص دارند تصور میکنیم. ولی فرهنگ میتواند توسط دو نفر که توافق کردهاند زندگیشان را با هم قسمت کنند، به وجود آید. در اصل، هر زوج و خانواده خرده فرهنگ خود را به وجود میآورد. همانند دیگر فرهنگها، هر واحد کوچک رسوم خاص خود (همانند خوردن شام در بیرون از منزل در روزهای تعطیل)، آیین خود(جشن شادی پس از تولد نوزاد) و افسانههای خود-داستانهایی که زوجها برای همدیگر تعریف میکنند (چه صحیح، چه غلط و چه پر شاخ و برگ)را دارند.
مری و جو، هر یک خود را به عنوان ضعیفترین عضو خانواده خود میدانستند هر دو از هوش کم، جذابیت کم یا موفقیت کمتری نسبت به خواهرها و برادرهایشان برخوردار بودند. ولی معلوم شد خواهرها و برادرهایشان یا طلاق گرفتند و یا ازدواج نکردند. در حالی که آن دو زندگی شاد و پایدار تشکیل دادند، شغلی ثابت داشتند و کودکانشان را در خانهای گرم و صمیمی بزرگ کردند. توسعه فرهنگ به این معنا نیست که یک زوج در هر جنبه از فلسفه زندگیشان با هم اتفاق نظر داشته باشند. در عوض، نوعی هماهنگی وجود دارد. آنها راهی برای ارج نهادن به رؤیاهای یکدیگر مییابند، حتی اگر همیشه در رؤیاهای خود را با هم سهیم نشوند. فرهنگی که آنها توسعه میدهند شامل رؤیاهای هر دوی آنها میشود و به اندازه کافی قابل انعطاف است، وقتی زندگی دارای چنین حس مشترکی است، وجود تعارض کمتر مایه ی تنش میشود و احتمال کور شدن مشکلات غیر قابل حل کمتراست.
قطعاً شما میتوانید بدون به اشتراک گذاشتن حس عمیق معنایی که زندگی برای هر دوی شما دارد، زندگی مشترک با دوامی داشته باشید. حتی اگر رؤیاهایتان را با دور زدن مشکلات پیدا کنید. بنابراین به جای حل آنها، میتوانید با آن زندگی کنید. مهم است که بپذیرید هر کدام از شما ممکن است رؤیاهایی داشته باشید که فرد دیگر در آن سهیم نشود، ولی آنها را ارج نهد. مثلاً ممکن است هر کدام دین متفاوتی داشته باشید. ولی به سفر معنوی همدیگر احترام بگذارید تا پلی باشد میان تفاوتهایتان.
البته این نیز صحیح است که یک ازدواج ارزشمند بیش از جا خالی دادن در برابر مشکلات است. هر چه بیشتر در مورد بنیادهای زندگی توافق کنید، زندگی زناشویی شما غنیتر، پر معناتر و تا حدی آسانتر خواهد شد. احتمالاً الان نمیتوانید خود را مجبور کنید تا دیدگاه ژرف و یکسانی داشته باشید. ولی اگر در مورد دیدگاههای خود صادق باشید، برخی از آنها به طور خود به خود با هم برابر میشوند. مهمترین و حیاتیترین هدف ازدواج این است که جَوی به وجود آورد تا هر شخص صادقانه در مورد اعتقاداتش صحبت کند. هر چه روراستتر و مؤدبانهتر با یکدیگر صحبت کنید، احتمال بیشتری دارد که مفهوم ارزشهایتان با هم تناسب داشته باشد.
در کارگاه ما، هلن و کوین توانستند با صحبت در مورد برخی پرسشهایی که بعداً خواهید دید، بربعد معنوی زندگیشان تمرکز کنند. در مرحله اول، آن دو بسیار جدی در مورد خانواده هایشان، تاریخچه خانوادگیشان و ارزشها و نمادها با یکدیگر صحبت کردند. وقتی به خانه برگشتند، هلن آلبوم عکس قدیمی خانوادهاش را بیرون کشید و عکس پدر و مادر و پدر بزرگ خود را، یعنی جدش که از ایرلند به امریکا آمده بودند، نشان داد. او برای کوین داستان ازدواج جدش و چگونگی نامزدی آنها قبل از سفر به امریکا را تعریف کرد. هلن خود این داستان را بارها و بارها شنیده بود. او پس از مهاجرت به امریکا در مقابل همسرش صادق و وفادار ماند تا این که پس از چهار سال پول کافی پس انداز کردو او را نیز به امریکا برد. پیامی که هلن از این داستان گرفته این است که وفاداری ستون اصلی زندگی زناشویی است. تا این لحظه او هیچ وقت در این مورد مستقیماً نظرش را به کوین ابراز نکرده بود.
کوین نیز به یاد گذشتهها و داستانهای خانوادگی خود افتاد-به خصوص به یاد مادر بزرگش افتاد که به تنهایی یک مغازه بزرگ را اداره میکرد و تقریباً ورشکست شد چون در طول رکود اقتصادی به افراد فقیر و گرسنه غذای مجانی میداد. مردم شهر همه میدانستند که او مقدار قابل توجهی از کالاهایش را برای خانوادههای نیازمند که هر دوشنبه به مغازهاش میآمدند ذخیره کرده است. کوین به هلن گفت: «پدرم میگفت خانواده ما همیشه تمایل داشت تا سر حد حماقت بخشش کند. ولی این موضوع را طوری ادا میکرد که دیگران بدانند به آنچه انجام میداد، افتخار میکند.» او به هلن گفت که این طرز فکر، در دوره بزرگسالی خودش نیز رخنه کرده است. او همیشه به شرکت در مراسم خیریه در زمان کریسمس و دادن هدیههای بزرگ پافشاری میکرد.
این گفت و گو نقطه عطفی در زندگی هلن و کوین محسوب میشد. از آن زمان به بعد، آنها بارها در مورد ارزشهایی همانند وفاداری و سخاوتمندی که با شنیدن داستانهایی در کودکی به آنها القا شده بود، صحبت میکردند. به مرور زمان، همان طور که داستانهای مربوط به خود را برای یکدیگر تعریف میکردند، داستانهای یک یک آنها داستان مشترکشان شد-داستان خانوادهای که با هم ساخته بودند. هلن داستانها و ارزشهای خانواده کوین را که برایش اهمیت داشت، پذیرفت و کوین نیز همین کار را در مورد نسل پیشین هلن انجام داد.
همان طور که قبلاً گفتم، هر چه نقاط مشترک بیشتری بیابید، روابط بین شما عمیقتر، غنیتر و با ارزشتر خواهد شد. با تأکید بر سه اصل اول یک زندگی شاد که توضیح دادم، پیوند و دوستی بین خود را نیز استحکام خواهید بخشید. که به نوبه خود روبه رو شدن با اختلافاتی که به وجود میآورد را آسانتر میکند. این زیبایی هفت اصل است. آنها حلقه بازخوردی تشکیل میدهند که اطمینان میدهد هنگامی که شما روی هر یک از این اصول کار میکنید، کار کردن بر روی اصلهای بعدی آسانتر خواهد بود.
پرسشنامه ارزشهای مشترک
برای این که متوجه شوید شما و شریک زندگیتان با هم حس مشترک و ارزشهای مشترک در زندگی خود به وجود میآورید، به سؤالهای زیر پاسخ دهید.
آداب ارتباط شما
۱- ما در مورد مراسم خانوادگی خود که شامل زمان صرف شام میشود با هم همدل هستیم. درست /غلط
۲- خوراک روزهای تعطیل (همانند عید شکرگزاری و یا کریسمس) برای ما بسیار ویژه و اوقات آن فرح بخش است(یا هر دو از آن متنفریم). درست /غلط
۳- زمان دور هم جمع شدن ما در آخر هر روز اوقات بسیار ویژهای است. درست /غلط
۴- در مورد نقش تلویزیون در خانهمان با هم توافق داریم. درست /غلط
۵- در آخر هفته ما کارهای بسیاری را با هم انجام میدهیم و از آن لذت برده و برایش ارزش قائلیم. درست /غلط
۶- در مورد سرگرمیهایمان در خانه نظرات یکسانی داریم(مهمانی، دوستان و…) درست /غلط
۷- هر دو با هم جشنهای خاص را میپسندیم یا از آن بدمان میآید(همانند روز تولد، سالگردها و یا گردهمایی خانوادگی). درست /غلط
۸- وقتی مریض میشوم، همسرم بسیار از من مراقبت میکند و مرا دوست دارد. درست /غلط
۹- از گذراندن تعطیلات و به مسافرت رفتن با هم لذت میبرم و همیشه منتظرش هستم. درست /غلط
۱۰- گذراندن صبحها درکنار هم جزء اوقات ویژه ما محسوب میشود. درست /غلط
۱۱- وقتی خسته هستیم و از پا در آمدهایم، کارهای زیادی داریم که برای رفع خستگی انجام دهیم. درست /غلط
محاسبه امتیازات: در ازای هر جواب درست که علامت زدهاید، به خود یک امتیاز بدهید. اگر تعداد پاسخهای درست به سه رسید، زندگی مشترک شما دارای نقاط بهبود است. حتماً تمرین شماره ۱را که در ادامه این پرسشنامه آمده، انجام دهید.
نقشهای شما
۱۲- به عنوان زن و شوهر، ارزشهای مشابه بسیاری را با هم سهیم شدهایم. درست /غلط
۱۳- به عنوان پدر و مادر، ارزشهای مشابه بسیاری را با هم سهیم شدهایم. درست /غلط
۱۴- در مورد معنای دوست خوب بودن برای یکدیگر، دیدگاههای مشترکی داریم. درست /غلط
۱۵- در مورد نقش کار در زندگی یک نفر، دیدگاههای موافقی داریم. درست /غلط
۱۶- من و همسرم، فلسفه مشترکی در مورد برقراری تعادل میان کار بیرون و زندگی خانوادگی داریم. درست /غلط
۱۷- همسرم از رسالت اصلی من در زندگی، حمایت میکند. درست /غلط
۱۸- همسرم در مورد اهمیت خانواده و خویشاوندان (خواهرها، برادرها، مادرها و پدرهایمان )درزندگی مشترکمان، با من هم عقیده است. درست /غلط
محاسبه امتیازات: در ازای هر جواب درست که علامت زدهاید، به خود یک امتیاز بدهید. اگر تعداد پاسخهای درست کمتر از سه بود، حتماً تمرین شماره ۲ را که در ادامه این پرسشنامه آمده، انجام دهید.
اهداف شما
۱۹- ما در زندگی مشترک خود در بسیاری از اهداف با هم سهیم هستیم. درست /غلط
۲۰- اگر به سالهای دور در زندگی ام نگاه بیندازم، خواهم دید مسیری که طی کردهایم با هم انطباق دارد. درست /غلط
۲۱- همسرم برای موفقیتهای من ارزش قائل است. درست /غلط
۲۲- همسر من به اهداف شخصیای که دارم و به زندگی مشترکمان مربوط نمیشود، احترام میگذارد. درست /غلط
۲۳- ما اهداف مشترکی برای کسانی که برای ما مهم هستند داریم(بچه ها، خویشاوندان، دوستان، جامعه). درست /غلط
۲۴- اهداف اقتصادی بسیار مشابهی داریم. درست /غلط
۲۵- درمورد مشکلات مالی احتمالی دارای نگرانیهای مشابهی هستیم. درست /غلط
۲۶- امیدها و آرزوهایی که به صورت فرد فرد و با هم برای فرزندان و کل زندگی و دوران سالخوردگی خود داریم. یکسان است. درست /غلط
۲۷- رؤیاهای زندگیمان مشابه و یا با هم هماهنگ است. درست /غلط
۲۸- حتی اگر رؤیاهایمان با هم متفاوت باشد، به گونهای به رؤیاهای یکدیگر احترام میگذاریم. درست /غلط
محاسبه امتیازات: در ازای هر جواب درست که علامت زدهاید، به خود یک امتیاز بدهید. اگر تعداد پاسخهای درست کمتر از سه بود، تمرین شماره ۳را که در ادامه این پرسشنامه آمده، انجام دهید.
نمادهای شما
۲۹- خانه برای هر دوی ما یک معنا دارد. درست /غلط
۳۰- فلسفه ما درمورد این که عشق چه باید باشد کاملاً هماهنگ است. درست /غلط
۳۱- هر دوی ما ارزش یکسانی برای اهمیت آرامش در خانه قائلیم. درست /غلط
۳۲- هر دوی ما در مورد معنای خانواده دارای اصول مشابهی هستیم. درست /غلط
۳۳- در مورد نقش عشق و محبت در زندگی دارای دیدگاه مشابهی هستیم. درست /غلط
۳۴- برای اهمیت و معنای پول در زندگی ارزش مشابهی قائلیم. درست /غلط
۳۵- برای هر دوی ما متأهل شدن ارزش مشابهی دارد. درست /غلط
۳۶- اهمیت و ارزش تحصیلات بین ما یکسان است. درست /غلط
۳۷- برای اهمیت وجود تفریح و سرگرمی در زندگیمان ارزش یکسانی قائلیم. درست /غلط
۳۸- برای ماجراجویی در زندگی اعتبار یکسانی قائلیم. درست /غلط
۳۹- برای اعتماد ارزش یکسانی قائلیم. درست /غلط
۴۰- برای آزادی شخصی ارزش مشابهی قائلیم. درست /غلط
۴۱- برای خودکفایی و استقلال فردی ارزش مشابهی قائلیم. درست /غلط
۴۲- در مورد تقسیم قدرت در زندگی زناشوییمان دارای ارزش مشابهی هستیم. درست /غلط
۴۳- در مورد یکی شدن و تشکیل«ما»ارزش مشابهی قائلیم. درست /غلط
۴۴- در مورد معنای داشتن مالکیت بر اشیایی همانند ماشین، لباس، کتاب، موسیقی، خانه و زمین دارای اصول یکسانی هستیم.
۴۵- هر دوی ما پراز شوریم و از یاد آوری خاطرات گذشته لذت میبریم. درست /غلط
۴۶- هر دو در مورد آنچه در زمان بازنشستگی و سالخوردگی میخواهیم، اتفاق نظر داریم. درست /غلط
محاسبه امتیازات: در ازای هرجواب درست که علامت زدهاید، به خود یک امتیاز بدهید. اگر تعداد پاسخهای درست کمتر از سه بود، زندگی شما دارای نقاط بهبود است. حتماً تمرین شماره ۴را که در ادامه این پرسشنامه آمده، انجام دهید.
تمرینهای زیر فهرستی از سؤالها هستند که هم باید به آنها پاسخ دهید، و هم در موردشان بحث نمایید. آنها به چهار دسته تقسیم شدهاند که معمولاً اساس ارزشهای مشترک بین زن و شوهر را تشکیل میدهد. آیینها، نقشها، اهداف و نمادها. این پرسشنامه برای کامل شدن در یک روز و حتی یک ماه طراحی نشده است. آنها را به عنوان نقطه شروع بسیاری از بحثهای آینده و گفت و گوهای خانه در نظر بگیرید. برای استفاده بهتر از این پرسشنامه، به یک یک پرسشها با دقت نگاه کنید. حتی میتوانید افکار خود را درباره سؤال بنویسید. سپس مطالب یکدیگر را بخوانید و رو در رو با هم صحبت کنید.
هم درباره نقاط مشترک خود، و هم در مورد تفاوتهایی که دارید با هم صحبت نمایید. راهی بیابید تا به ارزشها، فلسفهها و رؤیاهای یکدیگر احترام بگذارید. گرچه در زمینههای بسیاری نیازهای جداگانهای دارید، ولی راهی بیابید تا از نیازهای یکدیگر حمایت کنید. اگر تفاوت بین شما اساسی است، راههایی بیابید تا تفاوتهای بین خود را پذیرفته و به آن احترام بگذارید. در صورتی که مایلید، اساسنامه خانواده خود را بنویسید، معانی و فلسفههای مشترکی که درمورد زندگی بر سر آن توافق نموده اید.
آیین خانوادگی
یک حقیقت تلخ وجود دارد و آن این که کمتر از یک سوم خانوادههای آمریکایی، شام را به طور منظم با هم میخورند و بیشتر از نیمی از این تعداد نیز هنگام شام تلویزیون خود را روشن میکنند. این کار، مانع صحبت در طول شام میشود. ایجاد آداب غیر رسمی، زمانی که میتوانید از لحاظ عاطفی به یکدیگر نزدیک شوید، در زندگی زناشویی بسیار لازم است.
جمع خانوادگی در نیمه شب عید کریسمس، روشن کردن شمع، عید شکر گزاری در خانه مادر بزرگ، گردهماییهای خانوادگی: اکثر ما درخانوادههایی بزرگ شدهایم که برخی آداب مهم بودهاند. با قراردادن برخی از آنها در زندگی مشترکتان(یا ایجاد آیینهای جدید مخصوص به خود)، آنها آداب و رسوم خاص شما و بعدها هویت خانوادگی شما میشوند.
جسی، از طرف پدری عضو خانوادهای بزرگ و منسجم بود به نام فلدمن. از وقتی پسربچه بود، هنگام عروسی یکی از اعضای خانواده از عکاس خواسته میشد تا عکسی دسته جمعی از تمام اعضا که حدود پنجاه نفر یا بیشتر میشدند، بگیرد. عروس و داماد مینشستند و همه اعضای خانواده پدری نیز به دور عروس و داماد بودند.
وقتی که جسی کودک بود و یا جوان تر، فکر میکرد ادا و اطوار در آوردن و چپ کردن چشمانش باعث خندهدار شدن عکسها میشود. ولی وقتی عاشق آماندا شد و با او ازدواج کرد، عکس خانوادگی فلدمنها برای او معنایی دیگر داشت. او اکنون داماد بود و بر روی صندلی نشسته بود که تمام اعضای خانوادهاش دور او جمع بودند. حالا که به آلبوم عروسی خود نگاه میکند، احساس غرور و تعلق میکند. این گونه حس میکند که آماندا واقعاً به خانواده آنها پیوسته است. هرگاه آنها درعروسی یک فلدمن دیگر شرکت میکنند و او و آماندا در کنار سایر اعضای خانواده دور عروس و داماد میایستند و عکس میگیرند، این احساس در او بیشتر تقویت میشود.
آداب و رسوم لزوماً نباید خاص دوران کودکی و یا تاریخ خانوادگی شما باشد. شما میتوانید آداب خاص خود را خلق نمایید. آداب جدید میتوانند رسوماتی باشند که خانواده آنها را نداشته است. مثلاً اگر همیشه آرزو داشتید که خانوادهتان آخر هفتهها با هم و بیرون از خانه باشند، میتوانید این مورد را در برنامه هفتگی خود بگنجانید.
گاهی آدابی که چندان جدی به نظر نمیرسند، میتوانند برای یک خانواده با اهمیت باشند. مثلاً هلن و نیک همیشه تولد اعضای خانواده را با کیکی که با هم پختهاند جشن میگیرند. این رسم از زمانی آغاز شد که پسرشان به دنیا آمد. او به تخم مرغ حساسیت داشت بنابراین نمیتوانستند از بیرون کیک بخرند. پس ازچند سال، حساسیت پسرشان از بین رفت، ولی آنها همچنان خود کیک میپختندزیرا حالا این رسم برای آنها معنایی خاص داشت. این کار به آنها این شانس را میداد تا تولد اعضای خانواده را به شیوهای کاملاً خانگی جشن بگیرند.
تمرین شماره ۱: آیینها
در تمرین زیر، با صحبت در مورد آنچه میخواهید، آداب و رسوم خانواده خود را خلق کنید. درمورد وجود این رسوم(یا فقدان آنها ) بحث کنید، آنها برای شما به چه میمانند، بهترین زمان و بدترین آنها چه بوده است. سپس آیین خود را بنویسید بنابراین متوجه خواهید شد که چه کسی باید چه زمانی، چه کاری بکند. این رسوم را به طورمنظم بجای آورید و مشتاقانه منتظر نوبت بعدی باشید.
۱- شام را چگونه باید بخوریم؟ معنای وقت شام چیست؟معنای وقت شام در خانوادههایی که در آن بزرگ شدیم چه بود؟
۲- در آغاز روز چگونه باید از هم جدا شویم؟ این مورد در خانوادههایی که در آن بزرگ شدیم چگونه بود؟ دیدن دوبارهمان به چه صورت باید باشد؟
۳- زمان خواب چطورباید باشد؟ در خانوادهای که در آن بزرگ شدیم چطور بود؟ ما میخواهیم این ساعت چطور باشد؟
۴- تعطیلات آخر هفته به چه معناست؟ این تعطیلات در خانوادهای که در آن بزرگ شدهایم به چه صورت بوده است؟حالا باید چه معنایی داشته باشد؟
۵- رسم ما در رفتن به تعطیلات چیست؟ در خانوادهای که در آن بزرگ شدهایم چگونه بود؟حالا باید چگونه باشد؟
۶- یک تعطیلات معنیدار و با هدف را انتخاب کنید. این تعطیلات واقعاً برای ما چه معنایی دارند؟امسال چگونه باید آن را جشن گرفت؟ درخانوادهای که در آن بزرگ شدهایم چگونه جشن گرفته میشد؟
۷- هر کدام از ما چگونه دوباره نیرو میگیرد؟ معنای این رسومات چیست؟
۸- وقتی کسی مریض است، چه میکنیم؟ درخانوادهای که در آن بزرگ شدهایم چگونه بوده است؟ در خانه ما دو نفر چگونه باید باشد؟
دکتر ویلیام دوهرتی، جامعه شناس، بر اهمیت رسوم ارتباط خانوادگی تأکید کرد. او وهمسرش لی سنت خوردن قهوه بعد ازشام را در خانه خود به وجود آوردند. زمانی که آنها دو نفری قهوه مینوشیدند و با هم صحبت میکردند، فرزندانشان یا بازی میکردند یا تکالیفشان را انجام میدادند. پس از صرف شام همگی میز را جمع میکردند و یا ظرفها را میشستند، سپس بیل قهوه درست میکرد و آن را برای همسرش که در اتاق نشیمن بود، میبرد. آن زمان اوقات آرامش و ارتباط بود. شما نیز میتوانید با انجام مراحل زیر، رسم خود را برای ایجاد ارتباط خلق کنید.
*یک ملاقات هفتگی دو نفره به دور از بچهها.
*جشن موفقیتها -راههایی برای جشن گرفتن دستاوردهای کوچک و بزرگ و آفرینش فرهنگ ستایش و افتخار در زندگی زناشوییتان میباشد.
*آیینهایی که بدشانسیها، خستگیها و عقب افتادگیها را در محاصره خود میگیرد. چگونه میتوانید از خود حمایت کرده و به خود نیروی تازه ببخشید.
*مراسم ارتباط اجتماعی برای سرگرمی دوستان، حمایت از دیگر افراد جامعه یا باز گذاشتن در خانهتان به روی افرادی که از آنها مراقبت میکنید.
*آدابی برای رفت و آمد با خویشاوندان و دوستان، مثل گردهماییهای خانوادگی.
*تولدها و اتفاقاتی که تکرار میشوند. بهترین مثال برای آن تعطیلات و جشنهای مذهبی و سالگردهایی که برای شما مهم میباشند، است.
نقش شما در زندگی
حسی که ما از جایگاهمان در جهان داریم تا حد زیادی به نقشهای گوناگونی که بازی میکنیم بستگی دارد -ما زن یا شوهر، فرزند، شاید مادریا پدر و کارمند هستیم. از نقطه نظر ازدواج، دیدگاه ما درباره نقش خود و نقش همسرمان میتواند به هماهنگی و ارزشمندی و یا ایجاد تنش در رابطه بین ما بیفزاید.
زندگی زناشویی شما به اندازهای عمیقتر خواهد بود که انتظارات شما از یکدیگر به هم شبیه باشد. مثلاً جایگاه زن و شوهر شما در خانواده خود کجا باید باشد. منظور ما در اینجا مسائل کم اهمیت و سطحی مثل شستن ظرفها توسط یک نفر نیست، بلکه منظورمان احساسات عمیقتر در مورد آنچه از خود و همسرتان انتظار دارید، است. برای مثال، ایان و هیلاری هر دو معتقد بودند که شوهر باید نقش حمایت کننده و نان آور، و زن نقش پرورنده داشته باشد. سالی و کریس به مساوات معتقدند و به نظر آنها هر دو زوج باید همدیگر را از نظر عاطفی و مالی حمایت کنند. ازدواج هر دو خانواده اثر بخش خواهد بود، زیرا در هر دو زن و شوهر فلسفه مشترکی در مورد نقششان دارند. ولی اگر ایان باسالی و هیلاری یا کریس ازدواج میکرد، احتمال شکست خوردن زندگیشان وجود داشت.
داشتن دیدگاهی مشترک در مورد نقش والدین -برای مثال ارزشهایی که باید به فرزندان خود منتقل کنید-نیز به اعتبار ازدواج میافزاید. بنابراین در مورد تعاملاتی که هم اکنون با والدین و خواهرها وبرادرهایتان دارید، به سؤالات پاسخ دهید. (آیا آنها را عضوی از خانواده خود میدانید، یا از آنها فاصله میگیرید؟)حتی دیدگاه شما درباره کار و منظور شما از آن میتواند رابطه شما راعمیق ترکند. به عبارت دیگر، هر چه نظرات مشابه شما در مورد این گونه مسائل بیشتر باشد، زندگی شما مستحکمتر خواهد شد.
هیچ کدام از این گفتهها، به این معنا نیست که شما باید(یا میتوانید) در مورد تک تک جنبههای زندگی دارای نقاط مشترکی باشید. برای مثال، زن و شوهری که هر دو یک شغل دارند، ممکن است برای آن معناهای متفاوتی داشته باشند. جانی از این که دانشمند است بسیار راضی و خشنود میباشد. کارش بخشی از هویتش را تشکیل داده و باعث میشود جهان را طور دیگری ببیند. او به این که یک زمین شناس است افتخار میکند. اگر از او بپرسند اول خود را به چه چشم میبیند، میگوید یک زمین شناس. زن او، مولی، نیز یک زمین شناس است، ولی چندان به شغلش احساس نزدیکی نمیکند. او ابتدا خود رایک زن میبیند، و سپس یک زمین شناس. ولی این دیدگاه هیچ مشکلی در ازدواج آنها ایجاد نمیکند. آنها در بسیاری زمینههای دیگر زندگیشان عمیقاً به هم نزدیکند و این اختلاف هرگز خوشبختی آنها را خدشهدار نمیکند.
تمرین شماره ۲: نقشها
هر چه صادقانهتر در مورد دیدگاه خود و نقشی که میخواهید در زندگی داشته باشید صحبت کنید، احتمال رسیدن به نقطه مشترکی در زندگیتان بیشترخواهد شد. فکرکردن به این سؤالها به صورت تک تک و سپس همه با هم به شما کمک خواهد کرد.
۱- در مورد نقش خود به عنوان زن یا شوهر چه تصوری دارید؟ در زندگی خود این نقش به چه معناست؟ مادر و پدر شما به این نقش چگونه مینگرند؟ شما تا چه حد مشابه یا متفاوت هستید؟ چگونه دوست دارید این نقش را تغییر دهید؟
۲- در مورد نقش خود به عنوان پدر یا مادر چه تصوری دارید؟ این نقش در زندگیتان برای شما چه معنایی دارد؟ مادر یا پدرتان چگونه به این نقش مینگرند؟ دوست دارید چه تغییراتی در این نقش به وجود آورید؟
۳- نقش خود را به عنوان پسر یا دختر چگونه میبینید؟ این نقش در زندگی شما به چه معناست؟ دیدگاه مادر یا پدرتان در مورد این نقش چیست؟ دوست دارید چه تغییراتی در این نقش به وجود آورید؟
۴- در مورد نقش خود به عنوان کارمند چه حسی دارید(حرفه خود)؟ این نقش چه معنایی در زندگی شما دارد؟ دیدگاه مادر و پدر شما در مورد این نقش چیست؟ تا چه حد به هم شبیه یا از هم متفاوتید؟ دوست دارید چگونه این نقش را تغییر دهید؟
۵- در مورد نقش خود به عنوان دوست دیگران چه تصوری دارید؟ این نقش در زندگی شما به چه معناست؟ مادر و پدر شما چگونه به این نقش نگاه میکنند؟ از چه نظراتی به هم شبیه یا از هم متفاوتید؟ دوست دارید در این نقش چه تغییراتی به وجود آورید؟
۶- در مورد نقش خود در جامعه چه تصوری دارید؟ این نقش در زندگی شما به چه معناست؟ مادر و پدرشما چگونه به این نقش نگاه میکنند؟ از چه نظراتی به هم شبیه یا از هم متفاوتید؟ دوست دارید در این نقش چه تغییراتی به وجود آورید؟
۷- چطور بین این نقشها در زندگی خود تعادل ایجاد میکنید؟
اهداف فردی
بخشی از آنچه به زندگی معنا میبخشد، اهدافی است که برای دستیابی به آن تلاش میکنیم. با این که همه ما دارای اهدافی حقیقی هستیم، همانند کسب درآمدی معین، اهداف عمیقتر و معنویتر نیز داریم. این هدف ممکن است برای یک شخص رسیدن به صلح و آرامش پس از دوران کودکی پر فراز و نشیب باشد، و برای فردی دیگر پرورش کودکانی خوش قلب و سخاوتمند.
بسیاری اوقات، در مورد عمیقترین اهداف خود صحبت نمیکنیم. حتی از خودمان نیز سؤال نمیکنیم. ولی وقتی شروع به این کار میکنیم، به ما این شانس را میدهد تاچیزی را کشف کنیم که روی ما و زندگی زناشوییمان تأثیری عمیق دارد.
نه تنها با تقسیم اهداف مشترک خود با همسرتان صمیمت و نزدیکی بین خود را افزایش میدهید، بلکه به اندازهای که با یکدیگر برای دستیابی به اهداف مشترک تلاش میکنید باعث غنای زندگی خود میشوید. برای مثال، امیلی و الکس هر دو برای کار داوطلبانه در کلیسای خود همکاری مینمودند. وقتی فرزندانشان بزرگ شدند، آن دو تصمیم گرفتند که به اتحادیه خود خدمتی معنوی کنند. بنابراین الکس به هیئت گردانندگان مدرسه مذهبی پیوست، و امیلی نیز برنامهای طرحریزی کرد تا به بزرگسالانی که به کلیسا میآمدند و میخواستند در مورد دین خود بدانند، آموزش دهد. امیلی میگوید: «من این کار را به تنهایی انجام دادم، ولی داشتن حس شراکت با الکس در انجام خدمتی برای جامعهمان و کلیسا تجربهای بسیار ارزشمند است. من حس میکنم دوباره جان گرفتم، نه فقط در دینم، بلکه در زندگی مشترکم.»
تمرین شماره ۳: اهداف
برای کشف معنای اهداف فردی و مشترک خود با همسرتان، به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
۱- برای رسالتی که دارید یک جمله بنویسید. آگهی ترحیم خود را بنویسید. دوست دارید حاوی چه مطلبی باشد؟
۲- برای خود، همسرتان و فرزندانتان چه اهدافی در زندگی دارید؟ می خواهید در ده یا پنج سال آینده چه کارهایی را به اتمام رسانید؟
۳- دوست دارید قبل از مرگتان کدام آرزوهایتان برآورده شود؟
۴- ما اغلب وقت خود را با چیزهایی پرمی کنیم که طالب توجه فوری ما هستند. ولی مسائلی واقعاً مهم در زندگی شما که منبع عظیمی از انرژی و شادمانی در شماست و واقعاً نیاز دارید وقت خود را به آن اختصاص دهید، چیست؟مسائل مهمی که به تعویق افتاده یا کنار گذاشته شده اند؟
۵- معنویت در زندگی شما چه نقشی دارد؟در خانوادهای که در آن بزرگ شدهاید چه نقشی داشته است؟ در زندگی مشترکتان چگونه باید باشد؟
نمادهای مشترک
علامت دیگر مفاهیم مشترک در ازدواج، این است که زندگی شما توسط چیزهایی که نمایانگر ارزشها و عقاید شما هستند احاطه شده است. برای جنی و مایکل نیز ناهار خوریشان از ارزش خاصی برخوردار است. آنها چندین سال پول خود را پس انداز کردند تا به یک نجارمحلی سفارش میزی کنده کاری ششده بدهند. هرگاه آنها از میز برای مهمانیهای خانوادگی خود استفاده میکردند، زیبایی و استحکامش از زیبایی و تداوم زندگی زناشویی آنها سخن میگفت. یک زوج دیگر مجسمه یک کودک فرشته را بر بالای شومینه خود به یاد اولین فرزندشان که سقط شده بود، نصب کرده بودند. فرشته هم خاطره کودک را زنده نگه میداشت، و هم نشانگر عشق عمیق و حمایت آنها از یکدیگر برای غلبه بر این مصیبت بود، و این عشق باعث شد تا خانوادهای شاد و پرجمعیت تشکیل دهند.
برخی نشانهها، کاملاً انتزاعیاند، ولی برای یک زوج، دارای ارزش است. برای مثال، داستانهای خانوادگی میتواند نمادی کلی از مجموعهای از ارزشها باشد. به این منظور، داستان هلن در مورد جدش که با وجود دوری از خانواده و نامزدش و زندگی در طرف دیگر اقیانوس هنوز به او عشق میورزید، نماد حس عمیق وفاداری به خانواده است. و با هر بار بیان آن، ارزشی که برای وفاداری قائل است را ابراز مینمود. داستان شوهرش کوین نیز در مورد مادر بزرگش و مغازه او که همیشه به روی افراد فقیر باز بوده و به آنها کمک میکرده بیانگر ارزش عمیق خانوادگی دیگری است. به این معنا که پول به اندازه داشتن ارتباط با افراد جامعه مهم نیست. حتی خود خانه نیز میتواند برای یک زوج نماد با ارزشی باشد. ممکن است آنها خانه را تنها به عنوان مکانی برای خوردن و استراحت کردن ندانند، بلکه آن را مرکز معنویت زندگی مشترکشان ببینند-مکانی که عشقشان کمال یافته، فرزندانشان به دنیا آمده اند و…
تمرین شماره ۴: نمادها
پرسشنامه زیر، به شما کمک میکند در مورد نمادهایی که برای زندگی مشترک شما دارای اهمیت است، با یکدیگر صحبت کنید.
۱- چه نمادی(مثل اشیا یا عکس) نشان میدهد که خانواده ما در این جهان کیست، چه ارزشی برای موجودیتان قائلیم؟
۲- داستانهای خانوادگی نیز نشانه هستند-آنها اغلب آموزش دهنده و بیانگر مجموعهای از ارزشهایند. داستانهای خانوادگی شما که مربوط به گذشته اند، شما به آن افتخار میکنید و میخواهید عضوی از آن باشید، کدام است؟
۳- خانه برای شما چه مفهومی دارد؟ چه خصایصی باید داشته باشد؟ در خانهای که در آن بزرگ شدهاید به چه معنا بوده است؟
۴- نماد اعتقاد شما به چگونگی راهبری یک زندگی موفق و پرارزش در زندگی چیست؟ برای مثال، دادن اعانه یا روشن کردن شمع برای مردگان یا آویختن صلیب به گردن میتواند برای شما نماد ارزش باشد. آیا حس میکنید نتوانستهاید این کار را با کیفیتی که دوست دارید انجام دهید؟
رسیدن به حس یگانگی با همسرتان بر سر مسائل عمیق و حساس، یک شبه امکانپذیر نیست. جست و جو و رسیدن به این موارد، روندی همیشگی و به طول عمر میباشد. هدفتان نباید این باشد که بر سر هر موضوعی که برای شما شدیداً اهمیت دارد، توافق کنید، بلکه باید پذیرای عقایدی که برای طرف مقابلتان دارای ارزش است، باشید. هر چه این باورها به خاطر جو خوبی که به وجود آوردهاید زودتر بروز پیدا کنند، سفر مشترکی که دارید لذتبخشتر خواهد بود.