الف. سیره امام کاظم (ع) در تولید
با مطالعه در رفتارهای اقتصادى امام کاظم (ع) مى توان به اصول کلى در زمینه تولید دست یافت. بى شک، آنچه در اینجا ذکر مى شود تمام اصول کلى حاکم بر رفتار امام نیست، بلکه مهمترین اصول در سیره امام در تولید مىباشد:
۱. تلاش در عرصه تولید:
در اسلام، به کار و تلاش اقتصادى اهمیت فراوانى داده شده است. آیات و روایات فراوانى در اهمیت و ضرورت کار و تجلیل از مقام کارگر نقل شدهاند. سیره عملى پیامبران و اولیاى الهى نیز این بوده است که بار زندگى خود را شخصا به دوش مى کشیدند و هیچگاه براى تأمین ضروریات زندگی، خود را نیازمند و وابسته به دیگران نمىکردند.
این امر بیانگر نوع نگرش امام به دنیا و رابطه آن با آخرت است و بر اندیشه هاى انحرافى زهد مآبانه، که کار و تولید را در تضاد با کمالات معنوى و مصالح اخروى مىدانستند یا افکار باطل ارباب مآبانه، که کار را وظیفه افراد پست و پایین جامعه مىدانند خط بطلان مىکشد.
امام کاظم (ع) مى فرماید:
«اِنّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ لِیبغضُ العبدَ النوّامَ الفارغَ» ۴۵
خداوند از فرد پرخواب و بیکار متنفّر است. از اینرو، به یکى از یارانش، که کاسب و فروشنده بود، مىفرماید: «اُغدُ الى عزِّک»؛۴۶ صبح زود به سوى عزّت خود بشتاب. منظور حضرت همان کسب و تجارت است. عزّت انسان در سایه تلاش او در جهت تولید به دست مىآید. در روایتى دیگر، امام ارزش کار را اینگونه بیان کردند: «مَن طَلَب هذا الرزقَ مِن حِلّه لِیعودَ بِه على نَفسِهِ و عیالِه کانَ کالمجاهدِ فى سبیلِ اللّه»؛۴۷ هر کس در طلب روزى از راه حلال اقدام کند تا خود و خانوادهاش را تأمین نماید مانند کسی است که در راه خدا جهاد کرده است.
از این رو، امام کاظم (ع) با تمام مشکلات و مسئولیتهاى طاقت فرساى اجتماعى و سیاسى و فرهنگى خود، در عرصه کار و تلاش اقتصادى کوشا و فعّال بود و ـ همانگونه که ذکر شد ـ در کنار کارگران و غلامان به کشاورزى مىپرداخت و به آن افتخار مىکرد.
۲. برنامه ریزى در امور اقتصادی:
قطعاً انجام مسئولیت هدایت و رهبرى فکرى جامعه و پرداختن به عبادت و امور معنوی، زمانى با تلاشهای اقتصادى قابل جمع خواهد بود که انسان برنامه ریزى دقیق و معقولى براى زندگى خود داشته باشد. اینکه امام بزرگوار شیعیان، هم در صحنه فرهنگى و هم عرصه اقتصادی فعّال و پرتلاش حاضر است، به دلیل اعتقاد و عمل به اصل برنامه ریزى در زندگى است. امام کاظم (ع) در مورد برنامه ریزى و مدیریت زمان و نقش آن در زندگى انسان مىفرماید:
«اجتهدوا فى اَن یکون زمانکم اربعَ ساعاتٍ: ساعهٌ لمناجاهِ اللّه و ساعهٌ لامرار معاشٍ و ساعهٌ لِمعاشرهِ الاخوانِ و الثُقّات الذینِ یَعرفونَکم عُیوبَکم و یَخلصونَ لَکم فى الباطنِ و ساعهٌ تخلونُ فیها للذّاتکِم فى غیر محرَّمٍ و بهذهِ الساعهِ تقدرونَ على الثلاثِ ساعاتٍ… .» ۴۸
۳. تأکید بر عوامل صحیح و مشروع تولید
:آنچه در سیره اقتصادی امامان و از جمله امام کاظم (ع) بیش از همه چیز مورد تأکید است، اهمیت دادن به عوامل صحیح و مشروع تولید مى باشد. امام هرگونه توسعه اقتصادى و پیشرفت در تولید را تأیید نمى کند، بلکه محور فعالیتهاى اقتصادى را قانون شرع معرفى مىکند و هرگز از دایره احکام و موازین شرع خارج نمى شد. امام کاظم(ع) به یکى از یاران خود مى فرماید: «یا داود اِنَّ الحرامَ لا نمى و اِن نَمى لَم یُبارَک فیه و ما انفَقهُ لَم یُوجر علیه و ما خلفّهَ کان زادهُ اِلى النّارِ»؛۴۹ اى داود، حرام رشد و توسعه نمىیابد و اگر رشد یافت، برکت در او نیست و هر چه از آن انفاق شود، اجر داده نمىشود و هر چه از آن باقى بماند، وسیلهاى است براى رفتن انسان به جهنم.
(در بخش اصلاحات اقتصادى امام و مبارزه با مفاسد اقتصادی، نمونه هایى از سیره عملى امام در اهمیت دادن به عوامل صحیح و مشروع تولید بیان خواهند شد).
۴. حمایت از تولیدکنندگان:
امام کاظم (ع) علاوه بر آنکه خود پیشگام در عرصه تولید و تلاش اقتصادى بود، از تولیدکنندگان نیز حمایت مىکرد. کمکهاى فراوان امام به آسیب دیدگان و ورشکستگان و قرضداران، که زندگی اقتصادى آنها به دلیل مشکلات طبیعى مختل شده بود، در همین زمینه قابل تفسیرند.
شخصى مىگوید: در نزدیکى مدینه صیف کارى داشتم. موقعى که فصل برداشت محصول نزدیک شد، ملخها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بدهکار بودم. نشسته بودم و فکر مىکردم، ناگاه امام موسى بن جعفر(ع) را دیدم که در حال عبور از آنجا بود و مرا دید، فرمود: چرا ناراحتی؟ عرض کردم: به خاطر اینکه ملخها کشاورزى مرا نابود کردهاند. حضرت فرمود: چه قدر ضرر کردهای؟ عرض کردم: یکصد و بیست دینار با پول دو شتر، حضرت به غلام خود فرمود: یکصد و پنجاه دینار به او بده، سى دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وى تحویل بده.
آن مرد مىگوید: وقتی این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم: وارد زمین شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شد و دعا نمود. سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود:
«تمسّکوا ببقایَا المصائِب»؛
از بازماندگان مشکلات محکم نگهدارى کنید.۵۰
بدین سان، امام به مسئولان و افراد جامعه مىآموزد که چگونه به افراد آسیب دیده کمک کنند. امام در کمک به کشاورزى که زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمایهاى که از دست داده بود، مقدار سودى نیز که انتظار داشت، به او مىپردازد، ضمن اینکه حمایت معنوی خود را نیز اعلام مىدارد و براى آن کشاورز دعا مىکند و با ذکر روایتى از پیامبر، او را مشمول هدایت فکرى و معنوى خود قرار مى دهد.
نمونه دیگر، کمک امام کاظم (ع) به بکّار قمى است که مغازهاش مورد سرقت قرار گرفت. امام توسط على بن حمزه کیسه پولى براى بکّار فرستاد. بکّار مىگوید: کیسه را باز کردم، چهل دینار در آن بود و ثروت از دست رفتهام را نیز محاسبه کردم، چهل دینار بود.
۵. دفاع و حفاظت از حقوق مالى خود:
در اسلام، مال یک ودیعه الهى معرفى شده است که از جانب خداوند در اختیار بشر قرار گرفته: (وَ آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِى آتَاکُمْ… .) (نور: ۳۳) از اینرو، حفظ مال و نعمتهایى که خداوند به انسان عطا کرده، همانند حفظ جان بر هر انسانى واجب است. اسلام جان و مال انسان مسلمان را محترم مىشمارد و به هیچ کس اجازه نمىدهد متعرّض اموال دیگران شود و آن را غصب نماید.
در سیره معصومان:
نمونه هاى بسیارى از حفاظت و دفاع از حقوق مالىشان به چشم مى خورد. بارزترین دفاع مالى از سوى یگانه دختر رسول خدا(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) صورت گرفت که براى باز پسگیرى «فدک»، که حق مسلّم ایشان بوده تلاش بسیار کرد. در مورد امام صادق(ع) نیز نقل شده است که داود بن على (فرماندار مدینه) معلّى بن خنیس (غلام امام صادق(ع)) را کشت و اموالش را غصب کرد. امام (ع) بر او وارد شد، در حالى که از شدت ناراحتى عبایش بر زمین کشیده مىشد، آنگاه او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: غلام مرا کشتى و مال مرا گرفتی! آیا ندانستى که مرد در مصیبت فرزند و دوست مىخوابد، ولى در مورد ربودن و غصب مال به خواب نمىرود. سپس فرمود: آگاه باش! به خدا تو را نفرین خواهم کرد. داود به ریشخند گفت: آیا مرا به نفرین خود تهدید مىکنی؟ آنگاه امام صادق (ع) به خانه برگشت و پیوسته آن شب را به دعا و نماز گذراند. ساعتى نگذشت که صداى شیون برخاست و گفتند داود بن على مرده است.۵۱
در زندگانى امام کاظم (ع) موارد متعددى یافت مىشوند که امام از حق مسلّم مالى خود دفاع و حفاظت کرد و آن را از غاصبان مطالبه نمود.
زمانى امام کاظم (ع) بر مهدى عبّاسى وارد شد و دید که او ردّ مظالم مىکند. امام نزد او آمد و پرسید: چرا آنچه را از راه ستم از ما گرفته شده است، برنمىگردانی؟ مهدى پرسید: آن چیست؟ امام ماجراى فدک را توصیف کرد. مهدى گفت: حدود آن را مشخص کن تا برگردانم. امام حدود فدک را به تفصیل بیان کرد. خلیفه گفت: «هذا کثیر، فانظُر فیه»؛ یعنى این مقدار زیاد است، درباره آن فکر مىکنم.۵۲ طبیعى بود که مهدى عبّاسى چنین کارى را انجام ندهد؛ زیرا افزون بر آنکه او محکومیت کسانى را که مانع از بازگرداندن فدک به اهلبیت شده بودند، مىپذیرفت، واگذارى آن به امام مىتوانست امکانات مالى فراوانی را در اختیار امام قرار دهد که این به نفع حکومت نبود. نظیر این جریان در زمان هارون نیز تکرار شد و حضرت فدک را مطالبه نمود و هارون از دادن آن خوددارى کرد. در مورد دیگرى هارون امام را به دربار خود احضار کرد. امام او را مورد سرزنش و توبیخ قرار داد که چرا سادات و هاشمیان و شیعیان را فراموش کردهاى و حقوق آنها را پرداخت نمىکنی؟۵۳
علاوه بر این موارد، چند مورد جزئى دیگر نیز در تاریخ زندگانى امام کاظم (ع) ثبت شدهاند که نشان مىدهند امام بر حفظ اموال خود حسّاس بود و از غصب اموالش توسط افراد جلوگیری مىکرد:
روزى امام در باغ خود مشغول جمعآورى خرماهاى نخلستان بود که متوجه شد یکى از غلامان مقدارى از خرماها را به بیرون از باغ پرتاب مىکند تا بعداً به دور از چشم امام آنها را براى خود بردارد. امام نزد او آمد و پرسید: آیا گرسنهای؟ گفت: خیر. امام فرمود: آیا عریانی و نیاز به لباس داری؟ (یعنى آیا فقر مالى تو را به چنین کار زشتى واداشته است؟) او گفت: خیر. حضرت فرمود: پس چرا خرماها را بیرون انداختی؟ عرض کرد: وسوسه شدم، چنین کارى بکنم. آنگاه امام به او فرمود: خوش آمدى و آنچه بیرون انداختى مال تو! ۵۴
این روایت به روشنی بیانگر کنترل و نظارت امام بر اموال خود و عملکرد کارگرانش مى باشد، گرچه برخورد کریمانه حضرت که منجر به اخراج آبرومندانه آن غلام شد، نیز درخور توجه است.
در مورد دیگرى روزی امام کاظم (ع) سوار بر قاطرى در حرکت بود. ناگهان مردى از قبیله «همدان» پیش آمد و راه را بر امام بست و افسار قاطر را در دست گرفت و ادعاى مالکیت آن را کرد. امام از قاطر پایین آمد و به غلام خود فرمود: زین قاطر را بردار و قاطر را به او بده. آن مرد گستاخانه ادعاى مالکیت زین را نیز کرد. امام به او فرمود: دروغ مىگویی؛ زیرا من بر مالکیت زین دلیل و بیّنه دارم، اما خود قاطر را تازه خریدهام، شاید حرف تو صحیح باشد و تو مالک قاطر باشی. بدینسان، امام از حق مسلّم مالى خود، که بر آن دلیل و شاهد داشت، کاملا دفاع کرد و اجازه نداد به راحتى مورد غصب قرار گیرد، اما از مالى که مشتبه به حرام بود، پرهیز کرد.
ب. سیره امام کاظم (ع) در مصرف
هدف نهایى همه تلاشها و کوششهاى اقتصادی، مصرف است. هر کس درآمدى کسب مى کند یا سرمایه اى مى اندوزد هدفش آن است که سطح مصرف کنونى یا آینده خود یا دیگران را بالا ببرد. اما انسانها در الگو و انگیزه مصرف متفاوت هستند. برخى هدف نهایى از مصرف را تنها اشباع هر چه بیشتر تمایلات و ارضاى کامل نیازهاى جسمى و غریزى انسان مىدانند و فراتر از آن هدفى نمىشناسند. اما اسلام سعى دارد انسان را به گونهاى بسازد که تمام حرکات و فعالیتهایش او را به هدف نهایى آفرینش، که قرب الهى است، نزدیک گرداند. با تأمّل در سیره معصومان(ع)، مىتوان به الگوى صحیح و موردنظر اسلام ـ البته با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان و اوضاع اجتماعى و اقتصادى جامعهاى که امام در آن زندگی مىکرد ـ نزدیک شد.
در این بخش، به مهمترین موارد مصرف، که همواره مورد ابتلاى انسانها هستند و از شاخصه های اقتصادى افراد محسوب مىشوند اشاره مىشود تا معلوم گردد امام کاظم (ع) چگونه مصرف مىکرد:
۱. لباس:
در مورد لباس و پوشش امام کاظم (ع) روایات متعددى وجود دارند:
ـ یونس مىگوید: ابوالحسن(ع) را دیدم که طیلسان آبى پوشیده بود.۵۵
«طیلسان» پارچهای بوده که بر شانه ها مى انداختند و از آنها مانند باشلقى که به پشت افکنند، آویزان مى شد. طیلسان گویا بلند بود که سر و شانه ها و پشت را به گونه ردا مى پوشاند. با آنکه طیلسان نشانه قاضیان و فقیهان بود، اما مردم دیگر هم از آن بهره مىگرفتند.۵۶
سلیمان بن رشید از پدرش نقل مى کند که ابوالحسن(ع) را دیدم که درّاعه (بالاپوش) سیاه و طلیسان آبی پوشیده بود.۵۷
«دراعه» روپوش گشادی است با آستینهاى باز شده از جلو و بیشتر آن را از ابریشم مىبافتند و با سوزندوزى متکلّفى مىآراستند.۵۸
محمدبن على مىگوید: ابوالحسن(ع) را دیدم که قلنسوه (کلاوه سرپوش) پوشیده بود و ابریشمى با آسترى از جنس سور به تن داشت.۵۹
در زمان عباسیان کلاه دراز، که شاید از ابریشم پرداخته مىشد و با نام «قلنسوه طویله» خوانده مىشد، رایج گشت. پیش از آن در زمان امویان، حتى قبل از آن «قلنسوه معمول» یا کوتاه مانند عرقچین یا فینه بود که با پوست یا پارچه درست مىشد.۶۰
احمدبن ابىنصر مىگوید: شخصى از امام رضا(ع) پرسید: آیا مىتوان با لباسى که ملحم با ابریشم و پنبه است (یعنى تار و پود آن را ابریشم و پنبه تشکیل داده) و ابریشم آن بیش از نصف لباس را گرفته، نماز خواند؟
امام در جواب فرمود: اشکالى ندارد و ابوالحسن امام کاظم(ع) جامه و روپوشى این چنینى داشت.۶۱
حمیرى در قرب الاسناد روایت مىکند که امام کاظم (ع) به فرزندش امام رضا (ع) فرمود: «لباس بپوش و خود را زیبا جلوه بده؛ زیرا على بن الحسین (ع) جبّهاى از خز مى پوشید که پانصد درهم ارزش داشت و مطرفى با جنس خز داشت که پنجاه دینار قیمت آن بود و این آیه را تلاوت مىکرد: (قُل مَن حَرَّم زینَهَ اللّهِ الّتى اَخرجَ لِعبادِه و الطّیباتِ مِن الرزقِ…)»۶۲
با این همه، روایاتی وجود دارند که نشان مى دهند حضرت لباسهاى ساده مىپوشید؛ از جمله:
ـ شقیق بلخى نقل مىکند که در ایّام حج، در منزل قادسیه مشغول تماشاى مردم بودم، ناگاه جوانى را دیدم خوشسیما، ضعیف و سبزه که روى لباس خود لباسى از پشم پوشیده بود و به خود پیچیده بود و در پاهاى او نعلینى بود… در ادامه روایت، آن شخص را امام کاظم (ع) معرفى مىکند.۶۳
ابن ابى الحدید نیز در توصیف امام کاظم (ع) مىنویسد:
«و أین انتم عن موسى بن جعفرِ بن محمّد و أین انتم عَن على بن موسى الرضا لابسُ الصوفِ طولَ عمرِه مع سعهِ اموالِه و کثرهِ ضیاعهِ غلاتِه».۶۴
این گفتار ابن ابى الحدید که امام کاظم (ع) و امام رضا(ع) را پوشنده لباسهاى پشمینه و صوفیانه در طول عمرشان معرفى مىکند با بسیارى از روایات تاریخى دیگر ـ که پیشتر ذکر شدند ـ در تعارض است، ضمن اینکه ابن ابى الحدید اذعان دارد که امام در وضعیت مالى و اقتصادى مناسبى به سر مى برد؛ مزارع و باغهاى فراوان داشت و صاحب اموال بود، ولی لباسهاى فقیرانه مىپوشید!
۲. مرکب:
روایات تاریخى نشان مى دهند که آن حضرت از مرکبهاى گوناگونى استفاده مىکرد، اما عمدتا مرکب سواری ایشان، قاطر بود که در آن زمان مرکب متوسطى محسوب مىشد.
ـ زمانى که هارون الرشید از حج برمىگشت، برخى از بزرگان و رجال مدینه به استقبال او رفتند. امام کاظم (ع) نیز همراه ایشان بود و سوار بر قاطرى بود. ربیع نزد امام رفت و گفت: این چه مرکبى است که با آن به استقبال خلیفه آمدهای؟ (منظور او این بود که در این شرایط، باید از مرکب مجلّل ترى استفاده مىکردی.) امام در جواب فرمود: خوبى قاطر آن است که سوارش نه در خویشتن کبر و نخوت احساس مى کند و نه زبونى و مذلّت و بهترین امور حد وسط آنهاست.۶۵
حمّاد بن عثمان مىگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که از مروه برمىگشت، در حالى که سوار قاطری بود… .۶۶
ابن طیغور متطبّب مىگوید: امام کاظم (ع) از من پرسید: چه مرکبى سوار مىشوی؟ گفتم: الاغ. فرمود: آن را چند خریدهای؟ گفتم: سیزده دینار. امام فرمود: این اسراف است که الاغى را به سیزده دینار خریدهاى و اسب بارى غیراصیل (برذون) را رها کردهای. گفتم: خرج برذون از خرج الاغ بیشتر است. حضرت فرمود: آن مقدار آذوقه که الاغ را کفایت مىکند برذون را نیز کافى است. مگر نمىدانى کسى که مرکبى را آماده کرده است تا به وسیله آن امور ما را اجرا کند و دشمنان ما را پریشان سازد در حالى که منسوب به ماست (شیعه ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده مىسازد و به او شرح صدر مى دهد و به آرزویش مىرساند و علاوه بر این، آن مرکب کمک خوبى براى حوایج او خواهد بود.
۳. منزل:
امام کاظم (ع) در شهر مدینه صاحب منزل بود، ولى متأسفانه روایتهاى تاریخى چندان گزارش دقیق و تصویر روشنى از وضعیت منزل امام به دست نمىدهند. اساسا مورّخان به توصیف و تبیین قصرهای با شکوه و مجلل خلفاى عبّاسى بیشتر راغب بودهاند تا به بیان منزل کوچک و محقّر ائمه بزرگوار شیعه:. از اینرو، کمتر گزارشى از جزئیات زندگى امامان براى ما نقل شده است، در حالى که اخبار دقیق و جزئى فراوانى حتى از اندرونى و حرمسراى سلاطین در دست هستند.
با این همه، در چند روایت به وضع منزل امام اشاره شده است:
ـ حسن بن زیّات مىگوید: نزد ابوالحسن(ع) رفتم، در حالى که حضرت در اتاقى که با پرده و فرش آراسته شده بود، حضور داشت. فرداى آن نزد ایشان رفتم. حضرت در اتاقى بود که در آن جز سنگ یزه و شن نبود. آنگاه امام نزد من آمد، در حالى که جامهاى خشن پوشیده بود. حضرت، که گویا از تعجب من آگاه شده بود، فرمود: اتاقى که دیروز دیدى اتاق من نبود، اتاق همسرم بود.۶۷
ـ محمّد بن عیسى از ابراهیم بن عبدالحمید نقل مىکند که نزد امام کاظم (ع) رفتم در اتاقى که حضرت در آن نماز مىخواند، چیزى جز سبد (از لیف خرما) و قرآن و شمشیرى که به دیوار آویزان بود، قرار نداشت.۶۸
ـ معمّر بن خداد مىگوید: امام کاظم (ع) خانهاى خرید و به غلام خود دستور داد تا به آن خانه نقل مکان کند و فرمود: خانه تو کوچک و تنگ بود. او به امام عرض کرد: آن خانه براى پدرم بود و من به همان اکتفا کرده بودم. امام فرمود: اگر پدر تو نادان بود تو لازم نیست مثل او باشی.۶۹
ـ حسین بن عثمان روایت مىکند که آن حضرت را دیدم که ساختمانى ساخت، سپس آن را خراب کرد.۷۰
۴. غذا:
روایاتى که در مورد غذاى آن حضرت نقل شده، حاوى نکات ارزشمندى است؛ از جمله اعتدال و میانه روى در مصرف غذا، توجه به فایده و کیفیت غذا، استفاده صحیح و به موقع از غذاها، شیوه استفاده و نگهدارى غذا، علاقه نشان دادن به نوع خاصى از غذا و… .
ـ لقانى مىگوید: امام کاظم (ع) را در مکّه دیدم که شخصى را فرستاد تا برایش گوشت گاو بخرد، سپس امام گوشتها را تکه تکه کرد و خشکاند تا کمکم از آنها استفاده کند.۷۱
ـ در روایت محمّدبن بکر نیز آمده است که وقتى براى گرفتن کمک مالى نزد امام در مزرعه
اش رفتم حضرت از من با گوشت خشک تکه تکه شده پذیرایى کرد.۷۲
ـ موفق مدینى از پدرش نقل مىکند که روزى نزد امام کاظم (ع) رفتم، امام مرا براى نهار نزد خود مهمان کرد. موقعى که سفره غذا را آوردند، بر سر سفره سبزى نبود. امام شروع به خوردن نکرد و به غلام خود فرمود: آیا نمى دانى که من بر سر سفرهاى که سبزى نباشد غذا نمى خورم. سپس به غلامش فرمود سبزى بیاورد. غلام سبزى آورد، آنگاه امام شروع به خوردن کرد.۷۳
ـ معتب مىگوید: روزی امام کاظم (ع) به من فرمود: برایم ماهى تازه تهیه کن؛ چون تصمیم دارم حجامت کنم. معتب مىگوید: ماهى را خریدم و نزد امام آوردم. امام فرمود: بخشى از آن را بپز و بخش دیگر آن را کباب کن. سپس امام نهار و شام خود را از آن تناول کرد.۷۴
ـ یونس بن یعقوب مىگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که تره را در آب مىشست و مىخورد.۷۵ (در روایات دیگرى نیز از امام نقل شده است که امام سبزى و میوه را در برنامه غذایى خود گنجانده بود که به خاطر اختصار از ذکر آن خوددارى مىشود.)
ـ فضل بن یونس مىگوید: روزى مهمان امام کاظم (ع) بودم، ظرف غذایى آورد و نان را زیر آن ظرف گذاشته بودند. حضرت با مشاهده این وضع، فرمود: نان را گرامى بدارید و آن را زیر ظرف قرار ندهید! سپس به غلام خود فرمود تا نان را از زیر ظرف خارج کند.۷۶
ـ موسى بن بکر مىگوید: امام کاظم (ع) بسیارى از اوقات، پیش از خوابیدن شرینى (شیرینى طبیعی) تناول مى کرد و مى فرمود: اگر کسى ده درهم داشته باشد و با آن شیرینى بخرد، اسراف نکرده است.۷۷ و مىفرمود: «نحنُ نحبُّ الحلو»؛۷۸ ما شیرینى را دوست داریم.
نقل است که امام کاظم (ع) هیچگاه بدون خوردن شام نمىخوابید؛ حتى اگر به خوردن یک لقمه غذا هم بود، شام را ترک نمىکرد و مىفرمود:
«اِنَّه قوّهٌ لِلجسمِ».۷۹
۵. عطر و زینت:
حسن بن جهم مىگوید: نزد ابوالحسن(ع) رفتم. آن حضرت صندوقچهاى نزد من آورد که در آن مشک بود و فرمود: بردار، من مقدارى از آن را برداشتم. امام دوباره به من تعارف کرد که بردار و لباسهایت را معطّر کن. من دوباره مقدار کمى از آن برداشتم و به جامه خود زدم. باز امام فرمود: بردار و لباست را معطّر کن. آنگاه فرمود: امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «لا یأبى الکرامهَ الاّ حِمارٌ»؛۸۰ کرامت و بخشندگى را رد نمىکند، مگر الاغ. عرض کردم منظور از «کرامت» چیست؟ فرمود: عطر، پشتى و چند چیز دیگر.
ـ نیز از حسن بن جهم نقل است که براى امام کاظم (ع) صندوقچه اى که در آن عطر و مشک بود و از آبنوس بود، آوردند که در آن جعبه هایى از عطر قرار داشت که مخصوص زنان بود.۸۱
ـ موسى بن بکر مىگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که با شانهاى از جنس عاج موهایش را شانه مىکرد و آن شانه را من براى او خریده بودم.۸۲
از حسن بن جهم نقل است که بر امام کاظم (ع) وارد شدم، در حالى که دیدم حضرت با رنگ سیاه خضاب کرده بود.۸۳
على بن مهران مىگوید: نزد امام رفتم، دیدم آن حضرت انگشترى در دست دارد که نگین آن از فیروزه است و روی آن نقش «للّه الملک» بود.۸۴
۶. غلامان:
از جمله مصارف عادى و معمولى در عصر امام کاظم(ع) خرید غلام و کنیز بود که عمدتا اسراى جنگى بودند. امامان نیز گاه از بازار برده فروشان غلامان و کنیزانى خریدارى مىکردند و پس از یک دوره تعلیم و تربیت اسلامی، آنها را آزاد مىکردند و گاه بدون آنکه آنها را نگه دارى کنند، آزاد مىکردند. آزادسازى بردگان سیره و سنّت همه معصومان بود و اسلام به این امر بسیار سفارش نموده است.
ابن ابى حمزه مىگوید: نزد امام کاظم (ع) بودم، سى نفر غلام حبشى براى حضرت خریده بودند و نزد حضرت آوردند. یکى از غلامان با زبان خود سخنى گفت و امام (ع) با همان زبان به او پاسخ داد. غلام تعجب کرد و همه آنها که حضور داشتند نیز تعجب کردند. امام به آن غلام فرموده بود: «من پولى در اختیار تو مى گذارم، به هر یک از غلامان هر ماه سى درهم پول بده.»۸۵
نکته جالب توجه در این روایت تعیین مقرّرى و مزد براى غلامان است که در آن زمان کمتر کسى این کار را انجام مىداد و این بیانگر نوع نگرش امام به مسئله بردگان بود.
ـ هشام بن احمر روایت کرده است که تاجرى از غرب وارد مدینه شد و کنیزانى براى فروش با خود آورده بود. امام موسىبن جعفر(ع) یکى از آنها را خریدارى کرد و امام على بن موسى الرضا(ع) از او متولد شد.
ـ نکته دیگر آنکه همه یا بیشتر همسران امام موسى کاظم (ع) کنیز بودند.
۷. اکرام و اطعام:
آنچه در اسلام بیش از خوردن اهمیت دارد، خوراندن و اطعام کردن است. به مسلمانان توصیه شده است تا به مناسبتها و بهانه هاى گوناگون سفره اطعام خود را براى دیگران پهن کنند. بارزترین تجلّیگاه سخاوت و کرامت ائمّه اطهار(ع) اطعام و اکرام آنهاست که سیره همیشگی ایشان بوده.
امام موسى بن کاظم (ع) به مناسبت تولد یکى از فرزندان خود ولیمهاى ترتیب داد. در این ولیمه سه روز تمام مردم مدینه را غذا داد (نوع غذایى را که حضرت ولیمه داد فالوذج ذکر کردهاند که حلوایى بوده که با آرد و آب و عسل تهیه مىشده.) ظرفها را در مساجد و بازار مىگذاشتند و هر کس هر چه مایل بود تناول مىکرد. به حضرت اعتراض کردند، حضرت در جواب فرمود: خداوند هر چه به پیامبران دیگر داده است به حضرت محمد(ص) هم داده، و اضافه نیز داده است، به سلیمان(ع) فرمود:
هذا عطاؤُنا فامنُن او اَمسِک بغیرِ حسابٍ (ص: ۳۹)
و به حضرت محمّد(ص) فرمود:
وَ ما آتاکُم الرّسولُ فخذوهُ و مانَهاکُم عَنه فانتَهوا (حشر: ۷)
آیا این سفره سادهای که براى عموم مردم بدون هیچ تبعیض و تفاوتى پهن شده با سفرههاى رنگین و پر زرق و برق خلفاى عبّاسی، که تنها براى چاپلوسان و درباریان پهن مىشد، قابل مقایسه است؟
اصول کلی حاکم بر سیره امام کاظم (ع) در مصرف
از آنچه تاکنون در مورد سیره امام در مصرف بیان شد، مىتوان اصول کلى و راهبردى از رفتارهاى اقتصادی امام را به دست آورد. بدیهى است آنچه در اینجا به اختصار بیان مىشود تنها چند اصل مستفاد از سیره عملى امام است و با مطالعه در گفتار و سخنان آن امام و دقت در سبک زندگى ایشان، مىتوان اصول مهم دیگرى را نیز به دست آورد.
۱. اعتدال گرایى
مهمترین اصل اسلامی در زمینه مصرف، اعتدال گرایى و پرهیز از افراط و تفریط است. اساسا «اقتصاد» به معناى اعتدال و میانه روى است که در زمینه مصرف نمود بیشترى دارد. اسلام به تلاش در عرصه تولید و قناعت در عرصه مصرف توصیه مىکند. امام علی(ع) در مورد نوع لباس افراد متّقى از واژه «اقتصاد» استفاده مىکند؛ مىفرماید: «و ملبسهم الاقتصاد»؛۸۷ یعنى لباس افراد با تقوا معتدل و میانه است. امام کاظم (ع) نیز در مورد اقتصاد و اعتدال در مصرف مىفرماید:
«مَن اقتصدَ و قَنع بقَیتْ علیه النعمهُ مَن بذر و اسرف زالت عَنه النعمهُ»؛۸۸
هر کس اقتصاد و اعتدال را رعایت کند و قانع باشد نعمت بر او باقى خواهد ماند و هر کس اسراف کند نعمت از دستش خواهد رفت.
نوع لباس، مرکب، منزل و غذاى حضرت نمونه اى عالى از اعتدال و میانه روى بود و در برخى موارد، امام تصریح مىکرد که علت انتخابش، معتدل بودن آن بوده است. براى نمونه، وقتى به نوع مرکب امام، که به استقبال خلیفه رفته بود، اعتراض کردند، امام در پاسخ فرمود: قاطر مرکب متوسطى است و «خیر الامور اوسطها.»۸۹
در مورد غذا نیز حضرت مىفرماید: «لَو اَنَّ الناسَ قصدوا فِى الطعام لاستقامت اَبدانهُم»؛۹۰ اگر مردم در خوردن غذا اعتدال را رعایت کنند بدنهاى محکم و استوارى خواهند داشت. امام از پرخورى نهى مىکند و مىفرماید: «اِنَّ اللّه یُبغضُ البطنَ الّذى لا یَشبُع»؛۹۱ خدا از شکمى که سیر نمىشود متنفّر است، ولى به ترک غذا با انگیزههاى زاهدانه نیز اعتراض مىکند و با کسانى که غذاهاى حلال را برخود حرام کردهاند، برخورد مىکند. امام هیچگاه بدون خوردن شام نمىخوابید و به این امر توصیه مىکرد.
نوع لباس امام بر خلاف تصور برخى که فکر مىکنند امامان مى بایست لباسهاى کهنه و فقیرانه بپوشند بسیار معتدل و میانه بود. امام اهل پشمینه پوشى نبود و خود را فقیر نشان نمىداد؛ همان لباسى را مى پوشید که افراد عادى جامعه او مىپوشیدند.
در اینجا مناسب است به این سؤال پاسخ داده شود که علت تفاوت سیره و روش امام کاظم (ع) با برخى دیگر از ائمّه از جمله امیرالمؤمین علی(ع) چیست؟ چرا امام علی(ع) لباسهاى وصلهدار و کم قیمت مىپوشید و غذاهاى ساده تناول مىکرد، اما امام کاظم (ع) چنین روشى را در مصرف انتخاب نکرد؟
این سؤال بارها از سوی محققان جواب داده شده است: تفاوتهایى که در سیره اقتصادى امامان دیده مىشوند، همچون تفاوتهایى که در سیره سیاسى و اجتماعى امامان وجود دارند، ناشى از شرایط اجتماعى و اقتصادى جامعهاىاند که امام در آن زندگى مىکند یا وضعیت مالى که امام داشته است. براى نمونه، اگر امیرالمؤمنین علی(ع) در دورهاى از زندگى خود، لباسهاى فقیرانه مىپوشید و غذاهاى سخت تناول مىکرد، دلیل آن مسئولیت حاکمیت جامعه بود که بر دوش آن حضرت نهاده شده بود و حضرت به عنوان حاکم جامعه اسلامى بر خود لازم مىدانست که خود را در سطح ضعیفترین و فقیرترین افراد جامعه قرار دهد. خود حضرت در این باره مىفرمود: «اِنّ اللّه جَعَلنى اماما لخلقِه، ففرضَ علّی التقدیرُ فى نفسى و مطعمى و مشربى و ملبسى کضعفاءِ الناسِ کَى یقتدى الفقیرُ بِفقرى و لا یَطغَى الغنى غنا…»۹۲
پس این شکل از زهد و ساده زیستى مخصوص مسئولان و حاکمان جامعه اسلامى است تا ضعفا و فقراى جامعه رهبر و حاکم خود را الگو قرار دهند و ثروتمندان از ثروت خود سوءاستفاده نکنند و به تجمّلگرایى و دنیاپرستى سوق نیابند.
علاوه بر این، شرایط اجتماعى و اقتصادى جامعهاى که امام علی(ع) در آن زندگى مى کرد بسیار متفاوت با جامعهاى بود که امام کاظم (ع) و سایر ائمّه اطهار(ع) در آن زندگى مىکردند. در عصر امام علی(ع) به دلیل شرایط سیاسى و نظامى حاکم بر جامعه، بیشتر مردم در فقر و تنگدستى زندگى مىکردند و دولت اسلامی، که درگیر جنگها و نزاعهاى داخلى بود، فرصت حل معضلات اقتصادى و توسعه و پیشرفت را نیافته بود.
امام صادق(ع) به مردی که به ایشان اعتراض کرد چرا مانند امام علی(ع) لباس زبر و خشن نمىپوشد، فرمود:
همانا على بن ابىطالب(ع) آن لباس را زمانى مىپوشید که بدنما نبود و اگر آن لباس را این زمان مىپوشید، انگشتنما مىشد. پس بهترین لباس هر زمان، لباس مردم آن زمان است.۹۳
۲. پرهیز از زهد فروشى و تصوّفگرایى در مصرف
اسلام طرفدار رهبانیت و زهدهاى کاذب نیست. پیشوایان دین اسلام نیز هیچ گاه خود را از نعمتهاى حلال و مواهب الهى بىسبب محروم نمىساختند و با کسانى که براى تأمین سعادت آخرت، دنیا را ترک مىگفتند مخالفت مىکردند. امام همواره مىفرمود:
«لیس مِنّا مَن ترکَ دُنیاه لآخرتهِ و لا آخرتَهُ لِدُنیاه»؛
از ما نیست کسى که دنیا را به خاطر آخرتش ترک کند و آخرتش را به خاطر دنیایش.
امام به برخى افراد که قیافه هاى زاهدانه به خود مى گرفتند و غذا را بر خود حرام مىکردند، مىفرمود:
«لیس الحمیّه اَن تَدع الشىءَ اَصلا لاتأکُله و لکنَّ الحمیه اَن تأکلَ مِن الشىءِ و تحفف»؛ ۹۴
غیرت و شجاعت اخلاقی به این نیست که انسان ترک غذا کند و هیچ نخورد، بلکه غیرت آن است که انسان بخورد، ولى اسراف نکند.
در مورد دیگری، شخصی به حضرت عرض کرد که مردم چقدر تعجب مىکنند و شگفت زده مىشوند از کسى که لباس خشن مىپوشد، غذاى سخت مىخورد و خشوع مىکند! امام فرمود:
آیا نمى دانى که یوسف(ع)، پیامبر و فرزند پیامبر بود، او قباهایى از دیباج، که دکمه هاى طلایی داشت، مى پوشید و در مجالس فرعون مىنشست و حکم الهى را بیان مىکرد، در حالى که حرام خداوند حرام است، چه کم باشد و چه زیاد. خداوند فرموده است:
قُل مَن حَرَّمَ زینَهَ اللّه الّتى اَخرجَ لِعباده و الطیباتِ مِن الرّزقِ. (اعراف: ۳۲) ۹۵
به خوبى روشن است که امام سعى مىکرد تا افکار باطل برخى از افراد زهدمآب را که به نام «دین» و «تأمین آخرت» دنیا و مواهب آن را بر خود و دیگران حرام مىکردند و زهدهاى کاذب را تشویق و ترویج مى نمودند، اصلاح کند، وگرنه همان مقدار که امام از زهدفروشى پرهیز مىکرد و آن را نفى مى نمود، از تجمّل پرستى و گرایش به زرق و برق دنیا و آخرتگریزى نیز نهى مىکرد.
از اینرو، امام همواره به روحیات ابوذر اشاره مىکرد و اصحاب را به تأسى از روح دنیاگریزى و آخرتگرایى ابوذر تشویق مىکرد:
«رَحِمَ اللّهُ اباذَر فلقد کانَ یقول: جزى اللّه الدنیا عَنّى مذّمهً بعدَ رغیفین مِن الشعیرِ، اَتغدّى باَحدِهما و اَتعشى بالآخَرِ و بعد شملتى الصوف اَئتزرُ بِاَحدهما و اَتردّى الاخری…» ۹۶
در حقیقت، امام به محتوا و روح رفتار ابوذر توجه داشت، نه شکل خاص رفتارى که شاید اختصاص به وضع و شرایط خاص ابوذر داشت.
۳. توجه به معیارهاى عقلایى در مصرف
در راستاى دو اصل قبل، این اصل نیز از سیره عملى امام استفاده مىشود که در مصرف، باید معقول عمل کرد؛ یعنى باید معیارهاى عقلى و عقلایى را در نظر گرفت و به تعبیر دیگر، الگوى مصرف باید کاملا علمى و سنجیده باشد. بى توجهى به علم و عقل در مصرف، انسان را به بیراهه مىکشاند. براى نمونه، امام به فردى که به خاطر ارزان و کم خرج بودن، الاغ را به عنوان مرکب خود انتخاب کرده بود، اعتراض کرد و فرمود: این اسراف است که انسان سیزده دینار بابت الاغ بدهد و مرکب متوسط دیگرى مثل برذون را رها کند، در حالى که خرج هر دو یکى است و برذون کارآیى بیشترى دارد، علاوه بر اینکه متناسب با شئون اجتماعى افراد است.۹۷
در مورد دیگری، اسحاق بن عمار از امام کاظم (ع) پرسید: آیا کسى که ده لباس دارد، اسراف کرده است؟ امام فرمود: خیر، داشتن ده لباس اسراف نیست، بلکه اسراف آن است که لباس حفظ خود را (لباس مخصوص مجالس، که براى حفظ شخصیت و آبروى اجتماعى مىپوشی) در جاهاى کثیف استفاده کنی.۹۸
امام به کسى که منزل کوچک و تنگى براى زندگى خود انتخاب کرده بود، در حالى که توان تهیه و استفاده از منزل بزرگتر و وسیعتر را داشت، اعتراض کرد و فرمود: اگر پدر تو نادان بود، دلیلی ندارد تو هم مثل او باشی.۹۹
امام همواره مى فرمود:
«مِن فراهه الرجلِ اَن یکونَ دوابّه سِمانا و سمعتُه یقول: ثلاثهٌ مِن مَروّه: فراههِ الدابّه و حُسنُ وجهِ المملوکِ و الفرسُ السری»۱۰۰
حضرت نشانه های خوشبختى و رفاه انسان را در دنیا داشتن مرکبى چالاک و منزلى وسیع و مملوکى زیبا ذکر مىکند. اینها بیانگر توجه اسلام به نیازهاى مادى انسان است. چنین است که اسلام دینى جامع و کامل است و عمل به آن تضمینکننده خوشبختى دنیا و آخرت.
نمونه دیگرى که نشان مىدهد امام در مصرف معیارهاى علمى را در نظر مىگیرد، انتخاب نوع غذاست. امام با علم و آگاهى فوق العاده خود، به خواص و فواید میوهها و غذاهاى گوناگون آشناست و طبق علم خود عمل مىکند. از اینرو، در برخى موارد، از غذاهاى خاصى استفاده مىکرد؛ مثلا، وقتى مىخواست حجامت کند، پیش از آن گوشت ماهى مصرف مىکرد که در عملیات خونسازى در بدن بسیار مؤثر است.
۴. رعایت شخصیت و شئون اجتماعى افراد در مصرف
حفظ آبرو و شخصیت اجتماعى انسان همواره مورد توجه اسلام بوده است. توصیه هایى که اسلام در مصرف دارد بیشتر براى حفظ شخصیت و اقدام اجتماعى افراد است. اسلام مسلمانى را که در چشم دیگران حقیر و پست جلوه کند، نمىپسندد. امام در مورد فلسفه پوشیدن لباس، به این مسئله توجه کرده و فرموده است: هر گاه یکى از شما لباس جدیدى مىپوشد، دست خود را روى لباس بکشد و بگوید: «الحمدُ للّه الذى کسانى ما اُوارى به عورتى و اَتجمَّلُ بِه بینَ النّاسِ…»۱۰۱ سپاس خدا را که زشتىهاى مرا پوشاند و لباسى داد که خود را بین مردم زیبا جلوه دهم.
حضرت فلسفه پوشیدن لباس را رعایت حجاب و پوشاندن زشتىها مىداند، علاوه بر آن، لباس را وسیله زیبا جلوه دادن انسان در مقابل دیگران معرفى مىکند. انسان با پوشیدن لباس، خود را برای دیگران زیبا و مورد پسند جلوه مىدهد. قطعا روابط اجتماعى آنگاه که بر محور محبت و احترام متقابل صورت گیرند، با دوامتر خواهند بود و از راهکارهاى ایجاد محبت، رعایت زیبایى و جمال ظاهرى و بهداشت جسمانى است، به شرط آنکه افراط و تفریط صورت نگیرد.
در مورد دیگرى امام به حسن بن مختار مىفرماید: براى من قلنسوه (کلاه، سرپوش) درست کن و آن را مصنوعی درست نکن؛ چون آقایى مثل من لباس مصنوعى نمىپوشد. (اعمل لى قلنسوهً، لاتکون مصنعهً فَاِن السید مِثلى لایَلبسُ المَصنعَ).۱۰۲
در موارد دیگرى امام به شیعیان خود خطاب مىکند که
«یا معشرَ الشیعهِ اِنّکم قومٌ عاداکم الخلقُ فتزیّنوا لهم بما قَدّرتم علیه…»؛
اى شیعیان! شما دشمنان زیادى دارید. پس در مقابل دشمن، خود را حقیر جلوه ندهید، بلکه با سیادت و آقایى در جامعه ظاهر شوید و تا آنجا که مىتوانید، خود را زیبا و وجیه نشان دهید. ۱۰۳
گاه پوشیدن لباسهای کثیف و مندرس یا استفاده از مرکبهاى پست در حالى که انسان قادر به تهیه نوع برتر آن است، موجب مىشود که انسان در چشم دیگران حقیر و نامقبول جلوه کند و نتواند مسئولیت و رسالت اجتماعى خود را به خوبى ایفا کند.
امام به یکى از یارانش به نام عبداللّه جبلى کنانی، که یک ماهى در دست گرفته بود و در کوچه و بازار در حال حرکت بود، فرمود: آن را بینداز، چون من ناپسند مىبینیم که شخص بزرگوارى چون تو چنین کار حقیرى انجام دهد.۱۰۴
۵. توجه به انگیزههاى مثبت در مصرف
مهمتر از خود مصرف، انگیزه مصرف است. وجه تمایز مکتبهاى اقتصادى در انگیزههاى تولید و مصرف است: اینکه چرا انسان باید این همه تلاش و فعالیت داشته باشد و چگونه و چرا باید مصرف کند؟
در روایاتى که قبلا ذکر شدند، توجه امام به انگیزههاى صحیح و مثبت مصرف بیان شد؛ مانند آنچه امام در هنگام پوشیدن لباس نو فرمود، یا آنچه به یکى از شیعیان فرمود که عبارت از حفظ آبرو و شخصیت اجتماعى بود.
امام به یکى از شیعیان خود فرمود:
مگر نمى دانى کسى که مرکبى آماده کرده است تا به وسیله آن امور ما را اجرا کند و دشمنان ما را پریشان سازد در حالى که منسوب به ماست (شیعه ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده مىسازد و به او شرح صدر مىدهد و به آرزویش مىرساند و علاوه بر این، آن مرکب کمک خوبى براى حوایج خود او خواهد بود. ۱۰۵
بنابراین، در انتخاب مرکب، علاوه بر نیازها و حوایج شخصی، باید امور دیگرى همچون مشارکت اجتماعى و فرهنگى را در نظر گرفت، قطعا اقتصادى که در خدمت مکتب و دین انسان باشد با ارزشتر خواهد بود.
_______________________________________________________________
پىنوشتها:
۴۵ ـ جعفر الهادی، الشئون الاقتصادیه فى نصوص الکتاب والسنه، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین، ۱۴۰۳ق، ص۷۳.
۴۶ ـ عزیزاللّه عطاردی، مسند الامام الکاظم(ع)، مشهد، کنگره جهانى امام رضا(ع)، ۱۴۰۹ق، ج ۲، ص۳۵۹.
۴۷ ـ همان، ص۴۲.
۴۸ ـ حسین بن شعبه حرّانی، تحف العقول، ترجمه احمد جنّتی، تهران، علمیه اسلامیه، ص ۴۸۱.
۴۹ ـ جعفر الهادی، پیشین، ص ۲۹۳.
۵۰ ـ خطیب بغدادی، پیشین، ج ۱۵، ص۱۶.
۵۱ ـ شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص۱۸۴.
۵۲ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص ۱۵۶.
۵۳ ـ همان، ص۱۳۱.
۵۴ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۱۳۱.
۵۵ ـ محمّد مناظر احسن، زندگى اجتماعى در حکومت عبّاسیان، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، علمى ـ فرهنگی، ۱۳۶۹، ص۶۱.
۵۶ ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج ۶، ص۶۴۸.
۵ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۴۹.
۵۸ ـ محمّد مناظر احسن، پیشین، ص۵۴.
۵۹ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۴۱.
۶۰ ـ محمد مناظر احسن، پیشین، ص۵۴.
۶۱ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۲۹.
۶۲ ـ محسن امین، المجالس السنیّه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۳ق، ج ۲، ص۳۷۲.
۶۳ ـ ابن صبّاغ، الفصول المهمّه، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۰، ص۲۲۳.
۶۴ ـ ابن ابىالحدید، پیشین، ج ۱۵، ص۲۷۳.
۶۵ ـ شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص۲۳۴.
۶۶ ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج ۸، ص۸۶.
۶۷ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۲۸.
۶۸ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۱۰۰.
۶۹ ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج ۶، ص۵۲۵.
۷۰ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص ۴۰.
۷۱ ـ همان، ص۶۸.
۷۲ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۱۰۲.
۷۳ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۸۱.
۷۴ ـ همان، ص۷۷.
۷۵ ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج ۶، ص۳۴۱.
۷۶ ـ همان، ص۳۰۴.
۷۷ ـ همان، ص۶۴.
۷۸ ـ همان.
۷۹ ـ همان، ص ۲۸۸.
۸۰ ـ همان، ص۵۱۲.
۸۱ ـ همان، ص۵۱۵.
۸۲ ـ همان، ص۴۸۸.
۸۳ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۲۴.
۸۴ ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج ۶، ص ۴۷۲.
۸۵ ـ قطبالدین راوندی، پیشین، ج ۱، ص۳۱۲.
۸۶ ـ باقر شریف قرشی، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۵ / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۱۱۰.
۸۷ ـ محمد دشتى و کاظم محمدی، المعجم المفهرس لالفاظ نهجالبلاغه، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۶ق، ص ۱۰۶۱.
۸۸ ـ جعفر الهادی، پیشین، ص ۴۶۲.
۸۹ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۸۶.
۹۰ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۶۸.
۹۱ ـ همان، ص۶۹.
۹۲ ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج ۲، ص۲۷۲.
۹۳ ـ همان، ص۲۷۴.
۹۴ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص ۶۸.
۹۵ ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج ۶، ص۴۵۳.
۹۶ ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص۱۳۴.
۹۷ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۵۵.
۹۸ ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاه، کویت، مکتبهالالنین، ج ۴، ص۳۲۲.
۹۹ ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۶، ص۵۲۵.
۱۰۰ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۲۳.
۱۰۱ ـ علىبن عیسى اربلی، پیشین، ج ۲، ص۷۷۰.
۱۰۲ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۴۹.
۱۰۳ ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج ۶، ص۴۸۰.
۱۰۴ ـ همان، ص۴۸۱.
۱۰۵ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۲۴.