جاریه بن قُدامه، صحابی پیامبر اکرم و از یاران امام علی و امام حسن علیهماالسلام است.

بیوگرافی جاریه بن قُدامه

بیش‌تر منابع دنیای او را زُهَیر بن حُصَین و برخی منابع نام جد یا پدر وی را مالک نوشته اند. چون جاریه بن قدامه از افراد قبیله بنی سعد (از تیره های زیدمَناه بن تمیم) بود، از وی با نسبت سعدی تمیمی یاد کرده اندو چون در کوی بَحاریه بصره اقامت داشت، وی را بصری خوانده اند.  کنیه او را ابوایوب، ابویزید ‌ و ابو ولید نیز نوشته اند. جاریه بن قدامه را عمو یا پسر عموی اَحْنَف بن قیس خوانده‌اند اما در واقع، احنف برای احترام، وی را چنین خطاب می‌کرده است، زیرا آنان فقط در سعد بن زیدمناه بن تمیم نسب به هم می‌رسانده اند.  برخی، جاریه بن قدامه را از تابعین دانسته و گفته‌اند که زمان پیامبر اکرم را درک نکرده استاما بسیاری از علمای رجال و نویسندگان تراجم و طبقات، از جاریه در ضمن صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله نام برده اند

جاریه از یاران خالص و وفادار حضرت علی

جاریه بزرگ قبیله بنی تمیم و فردی دلیر و ارجمند و از یاران خالص و وفادار حضرت علی علیه‌السلام و از سرداران دلاور آن حضرت بود که وی را در جنگ هایش همراهی می‌کرد.
پس از قتل عثمان در سال ۳۵، جاریه بن قدامه از مردم بصره به نام علی علیه‌السلام بیعت گرفت.

جاریه در جنگ جمل

در جنگ جمل (۳۶) جاریه که در صف یاران علی علیه‌السلام و سرکرده تمیمیان بصره بود، نزد عایشه رفت و او را به سبب هتک ستر و حرمت خویش سرزنش کرد و خروج وی را بر امام، بزرگ‌تر و گران‌تر از قتل عثمان شمرد و از او خواست که باز گردد چندی بعد، جاریه امام را در حرکت به سرزمین بابل همراهی کرد. گفته می‌شود در این سفر امام دعا کرد که خداوند آفتاب را باز گرداند تا جاریه با وی نماز عصر بگزارد.

جاریه در جنگ صِفّین

در جنگ صِفّین، جاریه بن قدامه با لشکری ۷۰۰، ۱ تنی از مردم بصره، از جمله از قبیله سعد و الرِّباب، به امام پیوست جاریه در این نبرد، هنگام هماوردی با عبدالرحمان بن خالد بن ولید به رجز خوانی پرداخت

حضور جاریه در جنگ با خوارج

زمانی نیز که امام قصد پیکار با خوارج را داشت، جاریه با لشکری سه یا پنج هزار تنی، یا افزون تر، در نُخَیله به آن حضرت پیوست. علی علیه‌السلام جاریه را با پانصد تن پیشاپیش فرستاد و دو هزار تن را در پی او روانه کرد. جاریه در برابر آنان ایستاد و نصیحتشان کرد

سبب نامیده شدن جاریه به محرق (آتش زننده)

پس از واقعه نهروان، در جمادی الا´خره سال ۳۸ اَشْهَب بن بشیرِ (بِشرِ) قرنیِ بَجَلی با ۱۳۰ یا ۱۸۰ تن بر امام خروج کرد. امام، جاریه را به مقابله با وی فرستاد. در جنگی که در جَرْجَرایا، میان واسط و بغداد، روی داد اشهب و یارانش کشته شدند.در سال ۳۸ معاویه، عبداللّه بن حَضْرَمی را برای تصرف بصره فرستاد. چون اَعْیَن بن ضُبَیْعَه، از یاران علی علیه‌السلام، در مقابله با ابن حضرمی کشته شد، امام به پیشنهاد زیاد (کارگزار خود در بصره)، جاریه بن قدامه را که به تیزبینی و سرسختی با دشمن معروف بود، با پنجاه تن از بن ی تمیم، از کوفه به بصره فرستاد. جاریه در میان اَزْدیانِ ساکن بصره سخنرانی کرد و از سخت کوشی و فرمانبرداریشان از امام و عامل او یاد کرد و نامه آن حضرت را برای شیعیان خواند. امام در این نامه به بصریان هشدار داده بود که در صورت سرکشی و مخالفت، باید شکستی سخت‌تر از جَمَل را تحمل کنند. مردم بصره اطاعت کردند و جاریه به سوی جمعی از قبیله خویش، که عهد و بیعت خود را شکسته بودند، رفت و با آنان عتاب کرد. بیش‌تر آنان وی را اجابت کردند، اما برخی به درشتی پاسخش دادند. در پی آن، جاریه با یاری زیاد و ازدیان، با ابن حضرمی وارد جنگ شد. ابن حضرمی با هفتاد تن از یارانش به خانه سُنبُل (سَنبیل) سعدی پناه برد. جاریه به آنان هشدار داد و آنان را به اطاعت فراخواند، اما آنان نپذیرفتند؛ از این رو، وی خانه را آتش زد و آنان را به هلاکت رساند. از آن پس جاریه را مُحَرِّق (آتش زننده) نامیدند. زیاد در نامه‌ای به امام، گزارش این ماجرا را داد. امام خبر را به آگاهی مردم رساند و جاریه و ازدیان را ستود و بصریان را نکوهش کرد.

مقابله جاریه با

در سال ۴۰، در ادامه حملات سرداران معاویه به قلمرو حکومت امام علی و تجاوز بُسر بن اَرطاه به مکه و مدینه و غارت و کشتار در یمن، امام ضمن سخنانی مردم را به جهاد و دفع هجوم دشمن فراخواند،  که با سستی مردم روبرو گشت اما جاریه اعلام کرد که با دشمن می‌جنگد. امام وی را به نیکدلی و نیک خواهی و شایستگی خاندان ستود و فرمود تا مجهز گردد. آنگاه وی را پس از سفارش‌هایی در باره رعایت تقوا در جهاد، با لشکری برای دفع دشمن روانه کرد. جاریه شتابان به تعقیب بُسْر بن ارطاه پرداخت و شهر‌ها را بدون توقف پشت سر گذاشت و توانست بُسْر را از یمن بیرون کند.
جاریه مالی غصب نکرد و کسی را نکشت، به جز گروهی از اهالی نَجران را که از اسلام برگشتند و نیز افرادی از عثمانیه را که بُسْر را در حَضْرَموت پذیرا گشتند و یاری نمودند. جاریه چون به جُرَش رسید، یک ماه توقف کرد. در آن‌جا خبر شهادت حضرت علی را شنید. پس به مکه و سپس به مدینه رفت و از مردم این شهر‌ها به نام امام حسن علیه‌السلام بیعت گرفت. آنگاه راهی کوفه شد. بُسر بن ارطاه نیز از طریق سَماوه به شام، نزد معاویه، بازگشت.

بیعت جاریه با امام حسن

جاریه نزد امام حسن رفت و با وی بیعت کرد و شهادت امام علی را تسلیت گفت و از آن حضرت خواست که برای نبرد با دشمن (معاویه و سپاه شام) لشکر کشی کند. امام فرمود اگر مردم همه مانند تو بودند، حرکت می‌کردم.پس از صلح امام حسن با معاویه، هنگامی که جاریه به حضور معاویه رسید، در پاسخ به سخنان تمسخرآمیز معاویه، با شجاعت و صراحت لهجه از دوستی با علی علیه‌السلام یاد کرد و معاویه را پست خواند گفته می‌شود که معاویه با بردباری از وی درگذشت و به او صدهزار درهم صله و به گفته‌ای نُهصد جریب اقطاع داد.

مدح و توثیق جاریه توسط علمای رجال

علمای رجال، جاریه را مدح و توثیق کرده اند. وی احادیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روایت کرده است.

توصیه گیامبر اکرم به جاریه

گفته‌اند که جاریه از پیامبر صلی الله علیه وآله خواست تا سخنی ساده به وی تعلیم دهد و حضرت به او فرمود: «خشمگین مشو». اهل مدینه و بصره از جاریه بن قدامه حدیث روایت کرده اند.

سال وفات جاریه بن قدامه

صفدی مرگ جاریه را در حدود سال ۵۰ دانسته است اما به نوشته ابن حبّان وی در زمان  (حک: ۶۰ـ۶۴) وفات یافته است. برخی نوادگان جاریه بن قدامه بعداً در اصفهان و خراسان ساکن شدند.

فهرست منابع

(۱) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۲) ابن ابی حاتم، کتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
(۳) ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، قاهره ۱۲۸۰ـ۱۲۸۶، چاپ افست بیروت.
(۴) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
(۵) ابن حبّان، کتاب الثقات، حیدرآباد دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت.
(۶) ابن حبّان، مشاهیر علماءالامصار و اعلام فقهاءالاقطار، چاپ مرزوق علی ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۷) ابن حبیب، کتاب المحبّر، چاپ ایلزه لیشتن شتتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت.
(۸) ابن داوود حلّی، کتاب الرجال، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۹۲/۱۹۷۲، چاپ افست قم.
(۹) ابن کلبی، جمهره النسب، ج ۱، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
(۱۰) ابن ماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف من الاسماء و الکنی و الانساب، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۱ـ ۱۴۰۶/ ۱۹۶۲ـ۱۹۸۶.
(۱۱) ابوالفتوح رازی، تفسیر روح الجِنان و روح الجَنان، چاپ ابوالحسن شعرانی و علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۸۲ـ ۱۳۸۷.
(۱۲) احمد بن عبداللّه ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصبهان، چاپ سون ددرینگ، لیدن ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، چاپ افست تهران.
(۱۳) احمد بن عبداللّه ابونعیم، معرفه الصحابه، چاپ محمد راضی بن حاج عثمان، ریاض ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۴) احمد بن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، (بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶).
(۱۵) محمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.
(۱۶) ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۱۷) محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالمعرفه.
(۱۸) خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، روایه بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳الف.
(۳۲) خلیفه بن خیاط، کتاب الطبقات، روایه موسی بن زکریا تستری، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳ب.
(۱۹) محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۴۱ـ۶۰ هـ، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۲۰) صفدی، اعیان العصر و الوافی.
(۲۱) سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ـ۱۴۰.
(۲۲) طبری، تاریخ طبری (بیروت).
(۲۳) محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۵.
(۲۴) احمد بن عبداللّه عجلی، معرفه الثقات، چاپ عبدالعلیم عبدالعظیم بستوی، مدینه ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۲۵) محمد بن عمر کشّی، اختیار معرفه الرجال، المعروف برجال الکشی، (تلخیص) محمد بن حسن طوسی، تصحیح و تعلیق محمدباقر بن محمد میرداماد، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۴.
(۲۶) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۴، چاپ محمدباقر محمودی، تهران ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۲۷) مسعودی، مروج الذهب (بیروت).
(۲۸) محمد بن محمد مفید، الجمل و النصره لسّیدالعتره فی حرب البصره، چاپ علی میرشریفی، قم ۱۳۷۴ ش.
(۲۹) محمد بن محمد مفید، کتاب الامالی، چاپ حسین استادولی و علی اکبر غفاری، قم ۱۴۰۳.
(۳۰) نصر بن مزاحم، وقعه صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۳۱) یعقوبی، تاریخ یعقوبی.