“سهل” با کنیه ابومحمّد، از بزرگان صحابه رسول خدا و انصار و مردى جلیل القدر بود. به گواهى مورخان، در همه صحنه ها و نبردها و جنگهاى رسول خدا شرکت داشت. در سال ۱۲ هجرى در عقبه منى با پیامبر اسلام بیعت نمود و اسلام را پذیرفت و از “نقباء” بود. در نبرد احد از ثابت قدمانى بود که در کنار علی(علیه السلام) ماند و پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) را رها نکرد و با حضرت رسول، بیعت نمود تا سر حدّ شهادت از ایشان دفاع کند. سهل در سال اول هجرت، شبانگاهان بت هاى چوبى قبیله خود را مى شکست و به منزل زنى از انصار که شوهر نداشت، مى برد و مى گفت: اینها را بسوزان و از آنها استفاده کن. پس از فوت سهل، علی(علیه السلام) شهامت سهل را ستود. پس از رحلت رسول خدا، سهل از پیشگامان و گروندگان به علی(علیه السلام) و از دوازده نفرى بود که با ابوبکر بیعت نکرد و از مخالفان خلافت او بود. وى در سال ۳۶ هجرى به هنگام حرکت امام به سوى عراق و نبرد جمل، به عنوان فرماندار مدینه منصوب شد. او تا هنگام نبرد صفین در این مقام بود و به هنگام جنگ صفین، به دعوت علی(علیه السلام) راهى جنگ شد و پس از نبرد، به استاندارى فارس منصوب شد. گفتنى است سهل به همراه برادرش، عثمان بن حنیف، جزء “شرطه الخمیس” بود. سرانجام سهل در سال ۳۸ هجرى در شهر کوفه دار فانى را وداع گفت و با مرگ خویش، علی(علیه السلام) را سخت غمگین ساخت. امیر مؤمنان او را در پارچه اى سرخ کفن نمود و بر او نماز گذارد و بیست و پنج تکبیر گفت. کثرت تکبیرها بیانگر بزرگى شخصیت و عظمت سهل است. در عظمت سهل همین بس که خطاب به امیر مؤمنان مى گوید: “یا امیرالمؤمنین! نَحنُ سلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ و حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ و رَأْیُنا رَأیُکَ و نَحْنُ کفُّ یمینک؛ اى امیر مؤمنان! ما با هر که، تو با او از درِ آشتى آیى آشتى ایم، و با هر که بجنگی، در جنگیم. نظر ما همان نظر تو است و ما کف دست تو هستیم.”