اشاره:

اصل وجود تحریف در تورات و انجیل از مسلمات دین اسلام بوده که آیات بسیاری نیز بر این مطلب دلالت دارند. توجه به این مطلب لازم است که تحریف در  تورات قطعا به حدی که کلیات و اصول خواست‌های الهی در آن از بین رفته باشد، نبوده است. بلکه برخی موارد و آموزه های این کتاب در معرض تحریف قرار گرفته که در این مقاله به صورت مختصر به این مطلب اشاره شده است.

 

 قبل از بحث پیرامون جزئیات این تحریف،‌لازم است به این نکته توجه نماییم؛ بنابر تصریح قرآن، اصل انجیل و تورات دارای نور بوده و برای هدایت اقوام نازل گردیده است. در قرآن پیرامون تورات آمده: «ما تورات را نازل کردیم در حالى که در آن، هدایت و نور بود و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن براى یهود حکم مى‏کردند و (همچنین) علما و دانشمندان به این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مى‏نمودند …».[۱] همچنین پیرامون انجیل، این‌گونه می‌آورد: «… انجیل را به او دادیم که در آن، هدایت و نور بود و تورات را، که قبل از آن بود، تصدیق مى‏کرد و هدایت و موعظه‏اى براى پرهیزگاران بود».[۲] بنابراین، این کتاب‌ها نیز در هدایت اقوام نقش بسزائی داشته‌اند و ‌می‌توانستند نقش به سزائی در بقای سنت انبیاء و حفظ دین‌داری إعمال کنند.

آیات بسیاری در قرآن وجود تحریف در تورات را ذکر کرده‌اند که برای ما وجود تحریف در آن را امری مسلم و قطعی می‌کند. اما محدوده این تحریف نیاز به بررسی دارد. در تقسیمی می‌توان تحریف را بر سه نوع دانست: «تحریف لفظى» و «تحریف معنوى» و «تحریف عملى». بنابر آیات قرآن، تحریف در تورات ، هر سه نوع را شامل می‌شود. حال به هر یک از اینها به صورت جداگانه می‌پردازیم:

۱. تحریف لفظی

منظور از تحریف لفظى آن است که در الفاظ و عبارات، کم و یا زیاد و جابه جائی داده شود؛ به بیان دیگر الفاظی را حذف کنیم و یا مقداری را خود بر آن اضافه کرده و آن را به عنوان متن مقدس ارائه دهیم.[۳]

این نوع تحریف، از جمله تحریف‌هایی است که قرآن در آیات بیشتری بدان پرداخته است:

«فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَهً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ …».[۴] همچنین در آیه‌ی دیگری از قرآن آمده: «پس واى بر آنها که نوشته‏اى با دست خود مى‏نویسند، سپس مى ‏گویند: این، از طرف خداست. تا آن را به بهاى کمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند …».[۵] این آیات به صراحت ذکر می‌کنند که آنان کلمات را جابه جا کرده و با این تغییر به خواسته خود می‌رسیدند. همچنین برخی از کلمات را نیز حذف کرده و کلماتی که خود نوشته بودند را متن مقدس می‌نامیدند.[۶] بنابر این، از نگاه قرآن،  تحریف هم به معنای کم کردن و هم به معنای زیاد کردن در تورات و انجیل وجود دارد.

۲. تحریف معنوى

تحریف معنوی آن است که آیه‏اى را آن چنان معنى و تفسیر کنند که خلاف مفهوم واقعى آن باشد؛ یعنی الفاظ در مکان خود باقی باشند ولی معنا را به صورت کامل عوض کرده و مطلبی غیر واقعی را مدلول آیات بدانیم.[۷]

«آیا انتظار دارید به (آئین) شما ایمان بیاورند، با اینکه عده‏اى از آنان، سخنان خدا را مى‏شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف مى‏کردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند؟!».[۸] این آیه بیان این مطلب است که آنان در تفسیر و مراد از آیات دست برده و معانی را به دلخواه خود تغییر می‌دادند.[۹]

علاوه بر این، آیه دیگری نیز بر این نوع تحریف دلالت دارد: «الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَریقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ».[۱۰]

۳. تحریف عملى

تحریف عملی آن است که لفظ و معنا در جای خود باشند ولی خلاف آنرا عمل کنیم.[۱۱]

وجود این تحریف نیز از مسلمات  می‌باشد و قرآن در آیات بسیاری آن‌را بیان می‌کند؛ از داستان روز شنبه و گناه یهودیان گرفته: «به طور قطع از حال کسانى از شما، که در روز شنبه نافرمانى و گناه کردند، آگاه شده‏اید! ما به آنها گفتیم: به صورت بوزینه‏هایى طردشده درآیید!».[۱۲] تا انکار نشانه‌های پیامبر که همه از تحریفات عملی است.

پی نوشت:

[۱]. مائده، ۴۴.

[۲]. مائده، ۴۶.

[۳]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۲۸.

[۴]. مائده، ۱۳: «ولى بخاطر پیمان‏شکنى، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهاى آنان را سخت و سنگین نمودیم سخنان (خدا) را از موردش تحریف مى‏کنند و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند و هر زمان، از خیانتى (تازه) از آنها آگاه مى‏شوى، مگر عده کمى از آنان ولى از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست مى‏دارد!».

[۵]. بقره، ۷۹.

[۶]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج ۱، ص ۳۲۲؛ فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۳، ص ۵۶۵.

[۷]. تفسیر نمونه، ج ‏۱۱، ص ۲۹.

[۸]. بقره، ۷۵.

[۹]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیه، علی عبدالباری، ج ۱، ص ۲۹۸.

[۱۰]. بقره، ۱۴۶: «کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده‏ایم، او [پیامبر] را همچون فرزندان خود مى‏شناسند (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه کتمان مى‏کنند!».

[۱۱]. تفسیر نمونه، ج ‏۱۱، ص ۲۹.

[۱۲]. بقره، ۶۵: «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خاسِئینَ».