یکی از مسائل مهم هنگام تصمیمگیری برای ازدواج، سن طرفین و میزان تفاوت سنی دو نفر است. از دیر باز سن ازدواج در جوامع گوناگون مورد بحث بوده و عموماً سن بالای ۱۸ سال را برای این امر مناسب میدانند. به طور کلی میتوان گفت بهترین زمان ازدواج، هم برای پسران و هم برای دختران، دهه سوم زندگی یعنی بین ۲۰ تا ۳۰ سالگی است. در مورد تفاوت سنی زوجین در هنگام ازدواج نیز این اعتقاد وجود دارد که بهتر است آقا، چند سال بزرگتر از خانم باشد که علت این امر، رضایتمندی متقابل زن و شوهر(به ویژه رضایتمندی جنسی) عنوان شده است. با توجه به این موضوع که دختران نسبت به پسران همسن خود چند سال زودتر به بلوغ جسمی، جنسی و به تبع آن بلوغ فکری میرسند، این فاصله سنی میتواند منطقی باشد.
بیشتر منابع موجود در روانشناسی، تفاوت سنی ۴ تا ۵ سال را مناسب دانستهاند و در برخی منابع، ۵ تا ۷ سال نیز مناسب شمرده شده است. علاوه بر این، عامل مهم دیگری که در کنار سن و تفاوت سنی زوجین مطرح میشود، بلوغ فکری و پختگی اجتماعی هر کدام از زوجین است.
به طور کلی میتوان گفت یک ازدواج مناسب، عموماً ازدواجی است که در دهه سوم زندگی شخص صورت بگیرد و آقا از لحاظ سنی، بزرگتر از خانم باشد و اختلاف سنی آنها بیش از هفت سال نباشد، همچنین هر دو نفر، به بلوغ جسمی و فکری رسیده باشند و از سلامت لازم برخوردار باشند. اما واقعیتی که وجود دارد این است که ممکن است همه اشخاص نتوانند چنین ازدواجی را داشته باشند و به خصوص ممکن است در روابطی قرار بگیرند که شرایط ازدواج و اختلاف سنی آنها از حالت نرمال و طبیعی خارج باشد.
روانشناسان معتقدند رابطه زناشویی، رابطه بسیار حساسی است و میتواند از مسائل مختلف بسیار تاثیر بپذیرد. یکی از این مسائل، اختلاف سنی زیاد در کنار بلوغ فکری و پختگی پایین زوجین، میتواند باعث به وجود آمدن مشکلات جدی و مهم در رابطه شده، به رابطه زناشویی آسیب وارد کرده و آن را از مسیر اصلی خود دور کند. از جمله مشکلات مهمی که ممکن است در اثر اختلاف سنی زیاد زوجین به وجود آید میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. تغییر نقش: موذیانهترین، آسیبرسانترین و مهمترین مشکلی که به صورت تدریجی و ناآگاهانه ممکن است در ازدواجهای با اختلاف سنی زیاد به وجود بیاید، تغییر نقش است که به دو صورت خود را نشان میدهد:
الف. تغییر نقش همسری به نقش معلم شاگردی: این تغییر نقش، زمانی صورت میگیرد که در طول مشکلات زندگی، همسر مسنتر به دلیل خامی و بیتجربگی همسر جوان تر، شروع به آموزش وی میکند و از روی عشق و محبت این کار را ادامه میدهد. البته لازم به ذکر است در زندگی، آموزش فردی توسط همسرش هیچ اشکالی ندارد و مشکل زمانی به وجود میآید که این موضوع به دفعات تکرار شود و همسر جوانتر برای حل هر مسئلهای، به همسر خود وابسته شود. عادت شدن این امر و مشاهده این موضوع که همسر جوانتر در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و مسائلی است که همسر مسنتر قبلاً آنها را طی کرده میتواند به خستگی، بیحوصلگی، عصبانیت و کم طاقت شدن همسر مسنتر بینجامد.
ب. تغییر نقش همسری به نقش والد فرزندی: این تغییر نقش زمانی صورت میگیرد که همسر مسنتر ناخودآگاه و بدون این که متوجه باشد. نقش پدر یا مادر را بازی میکند. مشاهده اشتباهات همسر جوانتر و گوشزد کردن، سرزنش کردن و نصیحت کردن وی و بسیاری از رفتارهای والدی دیگر ممکن است به طور اتوماتیک وار در زندگی پیش بیاید. ادامه این رفتارها موجب تغییر نقش از همسر به نقش والد فرزندی میشود که در آن همسر مسنتر، ناخودآگاه نقش والد و همسر جوانتر نقش فرزند را ایفا میکنند. حال اگر این فرزند(همسر جوانتر)، فردی وابسته و دارای خودباوری پایین باشد، این رابطه(والد فرزندی) تحکیم خواهد شد و وی از رشد و بلوغ باز خواهد ماند. اما اگر بالعکس این فرزند شخصیت وابسته نداشته باشد و برای خود، حق استقلال را مسلم بداند، بالاخره روزی در برابر همسر مسنتر خود عصبان خواهد کرد. در هر دو صورت، رابطه آسیب خواهد دید و هر دو نفر، رضایتمندی زناشویی خود را به تدریج از دست خواهند داد و ممکن است رابطه نامتعادل و بیثباتی را تجربه کنند.
۲. همسر مسنتر، زن بوده و از نظر اقتصادی موفقتر از همسر خود باشد: افزایش سن، حرفهای شدن در شغل و به تبع آن در آمد بالا و ثبات اقتصادی به خصوص زمانی که زن نسبت به مرد توان اقتصادی بالاتری داشته باشد و مسئولیتهای بیشتری از این حیث بر دوش وی باشد میتواند موجب تنش در رابطه گردد. همین امر میتواند به تدریج موجب ناراحتی و عصبانیت زن شده و بر رابطه تاثیر منفی بگذارد.
۳. ممکن است همسر مسنتر وسوسه شود تا بر همسر خود تسلط یابد: به دلیل این که قدرت رابطه اغلب در دست همسر مسنتر است، ممکن است وی به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه بر همسر خود تسلط یابد و قدرت خود را به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به رخ وی بکشد.
۴. ممکن است یکی از همسران(یا هر دو نفر)، مجبور شود خود را بسیار تغییر دهد تا بتواند با دیگری هماهنگ شده تا به تفاهم برسند:
ممکن است یک یا هر دو زوج برای این که با یکدیگر تفاهم داشته باشند و تفاوتها را به حداقل برسانند تصمیم بگیرند از بسیاری از علایق، دوستان، فعالیتهای جانبی و حتی گاهاً از شغل خود بگذرند و این یعنی دور شدن از خود واقعی که به تدریج موجب احساس پوچی شده و رضایت از خود و زندگی را کاهش میدهد.
لازم به ذکر است هر چه اختلاف سنی بین زوجین بیشتر باشد، این مشکلات با شدت بیشتری خود را نشان میدهند و زمانی اوج مشکلات را خواهیم داشت که علاوه بر اختلاف سنی زیاد، دلیل ازدواج دو نفر، چیزی غیر از محبت و عشق(مثلاً پول و ثروت، زیبایی و جذابیت و…) باشد. از سویی دیگر خود این مشکلات میتواند زمینه ساز مشکلات دیگر از جمله تجربه نکردن عشق و محبت دلخواه، افتادن در دام روابط خسته کننده و عدم توانایی برای خروج از آن، خیانتهای زناشویی و روابط پیچیده و بیسرانجام و… باشد.
به یاد داشته باشیم که تمامی این مشکلات، به تدریج و ناخودآگاه شکل میگیرند و کاملاً روشن است که هیچ کدام از زوجین به صورت ارادی و آگاهانه، نمیخواهند که این مشکلات در زندگی آنها اتفاق بیفتند. هدف همه از ازدواج، خوشبختی است و هیچ کس برای مواجه شدن با مشکلات و ناکامیها ازدواج نمیکند. اما اگر بدون آگاهی و صرفاً با تکیه بر دانستههای ناکافی و احساسات و هیجانات خود ازدواج کنیم و در برابر تغییرات ضروری مقاومت کنیم، مشکلات اجتنابناپذیر خواهد بود.
در مورد اختلاف سنی زیاد، توجه به نکات زیر میتواند کمک کننده باشد:
۱. اختلاف سنی زیاد، در ازدواج اول بیشتر اثر منفی خواهد گذاشت تا ازدواج دوم، زیرا در ازدواج اول، آقا و خانم از پختگی چندانی برخوردار نیستند اما در ازدواج دوم به دلیل تجربه یک زندگی و در نتیجه پختگی بیشتر، تا حدودی تاثیر منفی اختلاف سنی زیاد تعدیل میشود.
۲. اختلاف سنی زیاد در سنین بالا، زیاد مشکلساز نیست. به طور مثال ازدواج یک خانم ۲۰ ساله با یک آقای ۳۵ ساله میتواند مشکلساز باشد اما ازدواج یک خانم ۴۰ ساله با یک آقای ۵۵ ساله زیاد مشکل ساز نخواهد بود.
حال با توجه به مطالب مذکور ممکن است دو سوال پیش بیاید:
۱. اگر شخصی پیشنهاد ازدواج بدهد که شرایط خوبی دارد اما تفاوت سنی زیادی با ما دارد چه کار کنیم؟
۲. اگر شخصی چنین ازدواجی داشته باشد و احیاناً دچار مشکلاتی شده باشد، آیا راه حلی دارد یا نه؟
رد پاسخ به سوال اول باید گفت اگر ازدواج اول شماست، بهتر است قید آن را بزنید و به دنبال شخصی باشید که تناسب سنی بیشتری با وی دارید. ورود به چنین رابطههایی حتی اگر در ابتدا بسیار هیجان انگیز به نظر برسد و دلایل و توجیهات بسیاری داشته باشد، عاقلانه نیست و به تدریج دچار یک یا چند مشکل از مشکلات فوق خواهید شد. ا ما اگر سن شما بالاست و تجربه یک زندگی مشترک را داشته اید میتوانید به این پیشنهاد فکر کنید اما در هر صورت حتماً با یک مشاور یا روانشناس متخصص در این زمینه مشورت کنید.
در پاسخ به سوال دوم باید گفت که ناامید نشوید، آگاهی داشتن در مورد مشکلات موجود و تحلیل دقیق و صادقانه آنها خود نیمی از راه حل است. برای حل مشکلات خود دست به کار شوید، در مورد آنها و نیز احساسات و خواستههای خود، صادقانه با همسرتان صحبت کنید. اگر هر دو از شرایط موجود راضی نیستید برای حل آن متعهد شوید. خود را برای تغییرات ضروری و اساسی آماده کنید. از نقشها بیرون بیایید و به نقش همسری خویش برگردید، به یکدیگر احترام بگذارید و حقوق دیگری را رعایت کنید. در این زمینه مطالعه کرده و راهکارها را در زندگی خود اجرا کنید. در صورت احساس نیاز به کمک بیشتر و تخصصی تر(با توجه به این که هر رابطهای منحصر به فرد بوده و با روابط دیگر متفاوت است) از یک مشاور یا روانشناس متخصص در این زمینه کمک بگیرید.
منبع: آرامش؛ شماره ۱۲؛ نیمه اول مرداد ماه ۹۲؛ فاطمه بربصره؛ صفحه۴۲