حتما شما هم تا به حال، این حدیث را که ازدواج، نصف دین است و کسی که ازدواج میکند، نصف دیگر دینش تکمیل میشود، شنیدهاید، اما دلیل این امر چیست؟
احادیث پیامبران(علیهم السلام) در مورد کسى که ازدواج کند، نصف دین خود را به دست آورده است:
رسولُ اللّه(صلى الله علیه و آله و سلم): إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ، فَلْیَتَّقِ اللّه َ فی النِّصفِ الباقی؛
پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله و سلم): هر گاه آدمى ازدواج کند، نصف دین را به دست آورده است و براى نصف دیگر، باید تقواى خدا پیشه کند.
عنه(صلى الله علیه و آله و سلم): مَن تَزَوَّجَ فقد اُعطِیَ نِصفَ العِبادَهِ؛
پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله و سلم): هر که ازدواج کند، نصف عبادت به او داده شده است.
عنه(صلى الله علیه و آله و سلم): مَن تَزَوَّجَ فقد أحرَزَ نِصفَ دِینِهِ، فَلْیَتَّقِ اللّه َ فی النِّصفَ الباقی؛
پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله و سلم): کسى که ازدواج کند، نیمى از دین خود را حفظ نموده است و براى نیمه دوم، باید تقواى خدا در پیش گیرد.
چرا به ازدواج نصف دیگر دین میگویند؟ در مقدمه، گفتنی است که هدف کلی زندگی انسان، قرب به خداوند است. کمال انسان هم در همین قرب و نزدیکی است. هدف کلی ازدواج و تشکیل زندگی هم، در همین راستا چیزی جز نزدیک شدن به خداوند نیست. قرآن کریم نوید میدهد که با ازدواج، زوجین به آرامش دست مییابند. این آرامش هم یکی از نیازهای انسان برای حرکت در مسیر تقرب به خداوند است. معیار ازدواج و انتخاب همسر هم برای یک فرد مومن و کسی که هدفش همان هدف اصلی دین و زندگی است، ایمان است، یعنی کسی باشد که در مسیر قرب الی الله باشد و با ازدواج، به همسر خود در این مسیر، آرامش بدهد و کمک نماید.
اگر کسی با این معیار، همسر خود را انتخاب کند، ازدواج نه تنها مانع تکامل نیست، بلکه خود عاملی برای پیشرفت معنوی و حرکت سریعتر در مسیر حقیقی کمال و زندگی است، ولی اگر انسان خدای ناخواسته درست و با معیار انتخاب نکند و کسی را برگزیند که با او در مسیر کلی و اصلی زندگی تفاوت و اختلاف اساسی دارد، این کار میتواند مانعی برای راه خدا و کمال محسوب میشود.
در هر صورت، باید توجه داشته باشیم که قویترین نیازهای پایه انسان، نیازهای فیزیولوژیک است و یکی از قویترین این نیازها، نیاز جنسی است. این نیاز، بیشترین عامل سوق دادن انسان به طرف گناه است و به عنوان یک فاکتور بسیار مهم در درون انسان عمل میکند که نمیتوان از آن به سادگی گذشت.
اگر برنامهریزی مخرب معاندان اسلام را مطالعه نماییم میبینیم که از دیر باز، برای جلب توجه و انحراف مسلمانان، از این عامل استفاده میکردند. زمانی که مسلمانان، اندلس را فتح کردند، در مدت زمان کوتاهی، با استفاده از زنان و دختران خود، توانستند به راحتی بر مسلمانان غلبه کنند. اکنون هم بیشترین هجمه با بر افروختن این نیاز در غیر مسیر اصلی خود، صورت میگیرد. امروزه هزینههای هنگفتی در این شبیخون فرهنگی توسط دشمنان انجام میشود و عاملی که نوک پیکان آنان به سوی آن نشانه رفته، همین نیاز فیزیولوژیک جنسی است.
در زمینه ازدواج، دو دیدگاه وجود دارد:
طبق دیدگاه اول، خود ازدواج کمال نیست، ولی زمینه کمال انسان را فراهم میآورد. سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که فرموده: هر گاه کسی ازدواج کند، نصف دین را کامل کرده است و برای(حفظ) نصف دیگر، باید تقوای خدا پیشه کند.(منتخب میزان الحکمه ۲۷۷۶ و کنز العمال ۴۴۴۰۳) بدین معنا نیست که ازدواج، تکویناً مساوی نصف دین است. بلکه با ازدواج، اسباب بدست آوردن نیمی از دین که توسط این نیاز زیستی تهدید میشد، فراهم شده است.
اگر این نیاز به مسیر اصلی خود هدایت شود، حقیقتاً شرایط برای بسیاری گناهان فراهم نمیشود و شخص با برآورده شدن این نیاز، به آرامش روانی میرسد با ارضای این غریزه، برخی موانع عاطفی و روانی در مسیر انسان برداشته شده و طی مسیر هموار میگردد و صد البته که همه از این شرایطِ مهیا، استفاده نبرند و در یک نقطه، درجا زده و یا پسرفت داشته باشند.
دیدگاه دوم، این است که ازدواج به خودی خود، یک عمل مستحبی و عبادی است و نوعی کمال محسوب میشود مانند نماز که به خودی خود، مقرّب انسان به خداست. طبق این دیدگاه با ازدواج، نیمی از دین بدست آورده میشود. انسان در مسیر کمال، به لوازمی نیاز دارد که یکی از اثرگذارترین آنها، «ازدواج» است.
البته گاهی مشاهده میکنیم که برخی افراد با ازدواج، در مسیر تقوا و قرب الهی قرار نمیگیرند که هیچ، دچار غفلت بیشتری نیز میگردند و انحرافات تازهتری برایشان ایجاد میشود. در این زمینه باید توجه کنیم که بر اساس هر کدام از دیدگاهها، نمیتوان تغییراتِ فردی را که پس از ازدواج سیر نزولی داشته و از درجه دینداریاش کم شده، را به ازدواج نسبت داد. عوامل بسیاری ممکن است باعث این عقبگرد باشد مانند تأثیر دوستان جدید یا انتخاب همسر نامناسب و فاسد، نداشتن برنامه دینی خاصی در شرایط جدید، تأثیر محیط، خصوصاً محیطهای جدید مانند بستگان همسر، بیش از حد دنبال مادیات رفتن در اثر چشم و همچشمی یا به علل دیگر، غرق شدن در سختیها و فرصت فکر برای خود باقی نگذاشتن و….
ازدواج مومن با مومن، چیزی جز در کنار هم قرار گرفتن یک زوج در جهت کمال نیست و امکان ندارد انسان را تنزل دهد. اگر تحقیق مختصری انجام دهید یقیناً به این نتیجه میرسید که اشکال کم شدن دین در این افراد، به مسائل دیگر برمی گردد نه ازدواج.
کسانی که با ازدواج، در پیشرفت معنوی آنان تغییری حاصل نمیشود، عیب، متوجه خود آنان است نه ازدواج. این افراد مانند شخصی هستند که تمامی امکانات ورزشی برای او فراهم است اما ورزش نمیکند. ایراد به خود او برمی گردد. در مورد ازدواج هم اسباب و مقتضیات برای کامل کردن نیمی از دین آماده شده است.
بنا بر دیدگاه دوم نیز«ازدواج» وظیفه خود را انجام داده و درجهای از کمال را در فرد ایجاد میکند. اما آن فرد ممکن است با انجام بسیاری کارهای دیگر، نه تنها در نصف دیگر دین خود نکوشیده بلکه در صدد تخریب نیمهای از دین که دارد نیز بر آمده باشد.
اگر افرادی با ازدواج، به جای پیشرفت، پسرفت داشته اند به خاطر این است که هدف درستی نداشته اند. ازدواج، دستور خداوند و گامی در جهت اوست. برخی گمان میکنند وقتی ازدواج کردند دیگر در مسائل جنسی آزاد هستند و به راحتی میتوانند از فیلمهای مبتذل و… استفاده کنند با این تصور که ما دیگر ازدواج کردهایم.
بار دیگر تأکید میشود که اگر اشکالی هست، متوجه ازدواج نیست بلکه متوجه افرادی است که از ازدواج، بهره درستی نگرفته و از آن، در جهت صعود معنوی استفاده نمیکنند.
اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست از مسلمانی ماست
متأسفانه ازدواج، از یک امر مقدس، ساده و سالم، تبدیل به وسیلهای دیریاب، دارای حواشی غیر مشروع و متعدد در آمده. برگزاری جشنهایی که همراه با اسراف، گناه و … است با هزینههایی که معمولاً با قرض و وامهای سنگین و … برگزار میشود، نه تنها موجبات آرامش را فراهم نمیآورد بلکه فشار روانی نیز ایجاد میکنند.
اگر انتخاب همسر و سایر برنامهها با موازین اسلامی و با اعتدال صورت گیرد، نه تنها موجب کمال و نصف دین است بلکه زمینه را برای بدست آوردن نیم دیگر دین نیز آمادهتر میکند. با ازدواج میتوان محیط معنوی مناسبی برای سیر به سوی معبود حقیقی فراهم آورد.
ازدواج، همراه با خوبیها و مشکلاتش، تلخیها و شیرینیهایش، موضعی برای امتحان الهی نیز هست و انسان را آبدیده و فهمیده میکند با این شرط که انسان، وارد قرقگاههای الهی نشود.
برای دچار نشدن به مشکل کمرنگ شدن دین باید:
۱-هدف درستی از ازدواج داشته باشیم؛
۲-در انتخاب خود، بسیار دقت نماییم؛
۳-مراقب محیط اطراف و دوستان باشیم؛
۴-نگذاریم زندگی فرصت فکر کردن و به خود اندیشیدن را از ما بگیرد؛
۵-همیشه اعتدال را سرلوحه زندگی قرار دهیم؛
۶-در همه حال، به خدا توکل کرده و در صدد ارتباط قویتر با او باشیم؛
۷-گاهی اوقات در زندگی، وقتی برای تجدید نظر در اهدافمان قرار دهیم؛
منبع: آسمونی