مردى از انصار قصد مسافرت داشت. به همسرش گفت: تا من از مسافرت بر نگشتهام، تو نباید از خانه بیرون بروى!
پس از آن که آن مرد به مسافرت رفت، به زن خبر رسید که پدرش بیمار است. پس کسى را نزد پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) فرستاد و پیغام داد که: شوهرم مسافرت رفته و به من گفته است تا از سفر برنگشته، از منزل خارج نشوم. اکنون شنیدهام پدرم سخت بیمار است. اجازه فرمایید من به عیادتش بروم.
پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: در خانهات بنشین و از شوهرت اطاعت کن!
پس از مدت کوتاهی، زن شنید که بیماری پدرش شدت یافته است. بار دوم خدمت پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) پیغامى فرستاد که: حال پدرم بدتر شده. اجازه بفرمایید به عیادت پدر بروم.
حضرت مجددا فرمود: در خانهات بنشین و از شوهرت اطاعت نما!
چیزی نگذشت که پدرش فوت کرد. بار سوم کسى را نزد حضرت فرستاد و پیغام داد که: پدرم از دنیا رفته، اجازه فرمایید در مراسم عزاداری و نماز بر او شرکت کنم؟
پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) این بار هم اجازه نداد و فرمود: در خانهات بنشین و از همسرت اطاعت کن!
در هر حال، پدرش را دفن کردند. پس از آن، پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) کسى را به سوى آن زن فرستاد و فرمود: به او بگویید به خاطر اطاعت تو از همسرت، خداوند گناهان تو و پدرت را بخشید.
(منبع: علامه مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۲۲؛ ص ۱۴۵)