اما احاديث وارده دركتب شيعه ـ كه از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و ائمه طاهرين (عليهم السّلام) روايت شده است ـ تماماًُ به اقتداء حضرت عيسي بن مريم (عليه السّلام) به حضرت وليعصر ارواحناه فداه تصريح نمودهاند. مبالغه نيست اگر بگوييم فرود آمدن حضرت عيسي مسيح از آسمان و اقتداء او به حضرت مهدي (عليه السّلام) نزد شيعه از امور قطعي بلكه از مشهورترين امور محسوب ميشوند؛ تا جايي كه در كتاب عيون المعجزات[1]آمده كه:
« رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ،خروج حضرت مهدي خاتم الائمّه را به ائمّه خبر دادند؛ آن كه زمين را ازعدل و داد پر ميكند؛ آن گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد و اين كه حضرت عيسي (عليه السّلام) نزد او به هنگام خروج و ظهورش فرود آمده، پشت سر او نماز خواهد گزارد.»
سپس گويد:«اين خبري است كه شيعه بر آن اتفاق نظر دارند وعلماء و غير علماء و سنّيان و خاصّ و عام و پيران و كودكان، چرا كه اين خبر بسيار مشهور است.»
دجّال
اين اسم از كلمه دجل مشتق شده است، به معناي حق را به باطل آلودن و پوشاندن حق و خدعه و دروغ. دجّال صفت مردي است كه قبل از ظهور حضرت مهدي (عليه السّلام) خروج ميكند. مراد از اين كلمه ـ چنان كه برخي از معاصران پنداشتهاندـ تمدن غربي و يا تمدن جديدـ كه دلها را به خود ميفريبد ـ نيست.
دجّال در روزهاي قحطي و خشكسالي خروج ميكند و جز افراد پست و رذل و كساني كه از طبقات ناپاك و منحطاند ـ مانند زنان بدكاره و فرزندان نامشروع و يهود و غير آنان ـ از وي تبعيت نميكننداز احاديث اين گونه استفاده ميشود، كه دجّال مردي است يك چشم؛ اندكي شعبده بازي و سحر و چشم بندي ميداند. بر همين اساس به كارهاي سحرآميز دست ميزند كه در نظر مردم امور حقيقي به نظر ميآيند. پس تعجّبي ندارد كه وي ابتداءً ادّعاي پيغمبري و سپس ادّعاي خدايي مينمايد و گويد:«أَنَا رَبَّكُمُ الأعلي»
ما در گذشته درباره شلْمغاني و افراد نظير او ـ از كساني كه ادّعاي حلول و ربوبيّت نمودندـ مقداري سخن گفتيم. بسياري از احاديثي كه درباره دجال آمده قابل اعتماد نيستند؛ چرا كه از نظر متن مشوّش و مضطربند چه ميدانيم ؟! شايد رموز و اشاراتي باشند كه در زمان ما غير مفهومند و آينده از حقايق آنها پرده برخواهد داشت!
به هر حال… زندگاني اين پليد در فلسطين تمام ميشود، آن گاه كه حضرت مهدي (عليه السّلام) به عيسي بن مريم (عليه السّلام) فرمان ميدهد و او دجال را كشته و بندگان و شهرها را از شرّ و فتنه او رهائي ميبخشد.
« رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ،خروج حضرت مهدي خاتم الائمّه را به ائمّه خبر دادند؛ آن كه زمين را ازعدل و داد پر ميكند؛ آن گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد و اين كه حضرت عيسي (عليه السّلام) نزد او به هنگام خروج و ظهورش فرود آمده، پشت سر او نماز خواهد گزارد.»
سپس گويد:«اين خبري است كه شيعه بر آن اتفاق نظر دارند وعلماء و غير علماء و سنّيان و خاصّ و عام و پيران و كودكان، چرا كه اين خبر بسيار مشهور است.»
دجّال
اين اسم از كلمه دجل مشتق شده است، به معناي حق را به باطل آلودن و پوشاندن حق و خدعه و دروغ. دجّال صفت مردي است كه قبل از ظهور حضرت مهدي (عليه السّلام) خروج ميكند. مراد از اين كلمه ـ چنان كه برخي از معاصران پنداشتهاندـ تمدن غربي و يا تمدن جديدـ كه دلها را به خود ميفريبد ـ نيست.
دجّال در روزهاي قحطي و خشكسالي خروج ميكند و جز افراد پست و رذل و كساني كه از طبقات ناپاك و منحطاند ـ مانند زنان بدكاره و فرزندان نامشروع و يهود و غير آنان ـ از وي تبعيت نميكننداز احاديث اين گونه استفاده ميشود، كه دجّال مردي است يك چشم؛ اندكي شعبده بازي و سحر و چشم بندي ميداند. بر همين اساس به كارهاي سحرآميز دست ميزند كه در نظر مردم امور حقيقي به نظر ميآيند. پس تعجّبي ندارد كه وي ابتداءً ادّعاي پيغمبري و سپس ادّعاي خدايي مينمايد و گويد:«أَنَا رَبَّكُمُ الأعلي»
ما در گذشته درباره شلْمغاني و افراد نظير او ـ از كساني كه ادّعاي حلول و ربوبيّت نمودندـ مقداري سخن گفتيم. بسياري از احاديثي كه درباره دجال آمده قابل اعتماد نيستند؛ چرا كه از نظر متن مشوّش و مضطربند چه ميدانيم ؟! شايد رموز و اشاراتي باشند كه در زمان ما غير مفهومند و آينده از حقايق آنها پرده برخواهد داشت!
به هر حال… زندگاني اين پليد در فلسطين تمام ميشود، آن گاه كه حضرت مهدي (عليه السّلام) به عيسي بن مريم (عليه السّلام) فرمان ميدهد و او دجال را كشته و بندگان و شهرها را از شرّ و فتنه او رهائي ميبخشد.
پی نوشتها:
[1] . نوشته حسين بن عبدالوهّاب، از دانشمندان قرن پنجم هجري.
منبع :سيد محمد كاظم قزويني ـ امام مهدي از ولادت تا ظهور، ص524