زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو عرش خدا را قائمه
یک محمد یک علی یک فاطمه
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
زندگینامه مختصر حضرت زینب کبری (س)
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت زینب كبرى (علیها السلام) در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.
نام مبارك آن بزرگوار زینب، و كنیه گرامیشان ام الحسن و ام كلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الكبرى، شریكة الحسین (علیهالسّلام) و عالمه غیر معلّمه، فاضله، كامله و … پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب (علیهماالسّلام)، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) می باشد.
در آن زمان که صدیقه کبری (علیها السلام) به این گوهر دریای عصمت و طهارت باردار بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مدینه حضور نداشتند و به سفری رهسپار بودند. هنگامی که وجود مقدس زینب کبری (سلام الله علیها) متولد گشت، صدیقه طاهره (علیها السلام) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود :« که چون پدرم در سفر است و در مدینه حضور ندارد، شما این دختر را نام بگذارید.» آن حضرت فرمود: « من بر پدر شما سبقت نمی گیرم، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح داند بر این کودک می نهد.»
هنگامی که سه روز گذشت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مراجعت نمود و و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا (علیها سلام ) وارد گشتند.
امام علی (علیه السلام) خدمت آن حضرت عرض کرد: « یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید.» پیامبر فرمود:«اگر چه فرزندان فاطمه اولاد من می باشند، لکن امر ایشان با پروردگار عالم است و من منتظر وحی میباشم.» در این حال جبرییل نازل شد عرض کرد: « یا رسول الله! حق تو را سلام می رساند و می فرماید: نام این مولود را ‘ زینب ‘ بگذار، چرا که این را در لوح محفوظ نوشته ایم.»
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه چسبانید، ببوسید و نامش را زینب نهاد و فرمود: « به حاضرین و غایبین امت، وصیت می نمایم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا که او به خدیجه کبری (علیها سلام) شبیه است.»
هوش و ذكاوت:
صاحب كتاب اساور من ذهب درباره حافظه و ذكاوت آن بانوى بزرگوار چنین می نویسد:
« در اهمیت هوش و ذكاوت آن بانوى بزرگوار همین بس كه خطبه طولانى و بلندى را كه حضرت صدیقه كبرى فاطمه زهرا (صلوات اللّه و سلامه علیها) در دفاع از حق امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و غصب فدك در حضور اصحاب پیغمبر اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) ایراد فرمودند، حضرت زینب (علیها السلام)روایت فرموده است.»
و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آن حضرت روایت نموده و از آن حضرت به عقیله تعبیر می كند. چنانچه ابوالفرج اصفهانى در مقاتل می نویسد: « ابن عباس خطبه حضرت فاطمه (سلام اللّه علیها) را از حضرت زینب (سلام اللّه علیها) روایت كرده و می گوید:«حدثتنى عقیلتنا زینب بنت على علیهالسّلام..»
دقت كنیم كه حضرت زینب (علیها السلام) با اینكه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا كمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء كه محتوى معارف اسلامى و فسلفه احكام و مطالب زیادى است را با یك مرتبه شنیدن حفظ كرده، و خود یكى از راویان این خطبه بلیغه و غراء می باشد.
فصاحت و بلاغت:
كلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه هایى كه از آن حضرت روایت شده، خود قوی ترین دلیل بر كمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار می باشد. همان بانویى كه امام سجاد(علیهالسّلام) در حق ایشان فرمودند: «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة» یعنى:
«اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید كه تعلیم ندیده، و بانوى فهمیده اى هستى كه بشرى تو را تفهیم ننموده است».
در اینجا مرورى كوتاه به قسمتى از خطبه آن حضرت در مجلس یزید كه یكى از بزرگترین حركتهاى آن حضرت، در واقعه كربلا بود كه دستگاه حكومت بنى امیه را به شدّت لرزاند می كنیم:
«به خدا قسم اى یزید، هر چه كردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا كه تو جز پوست خود نشكافتى و جز گوشت خود ندریدىاى یزید! در آن روزى كه خداوند بدنهاى پاك شهیدانمان را حاضر می كند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) وارد خواهى شد، امّا می دانى در چه حالى؟ در حالیكه خون عزیزان او را ریخته و حرمت ذرّیه او را از بین برده اى. آرى اى یزید! از این پیروزى ظاهرى كه به دست آورده اى، غرق شادى مشو، و آن عزیزان را كه در كربلا به خاك و خون كشیده اى، مغلوب و مرده مپندار. كه خداوند می فرماید: «كسانى را كه در راه خدا شهید شده اند مرده مپندارید. بلكه آنان زنده اند و در نزد خداى خود روزى می خورند». (1)
و اى یزید! براى تو همین بس كه حاكم در آن روز خداوند، و دشمن تو پیامبر خدا، و یاور و پشتیبان اهل بیت جبرئیل باشد. و به زودى كسى كه این مقام را براى تو زینت داده و تو را بر گردن مسلمین سوار كرده است (یعنى معاویه)، خواهد دانست كه چه جانشین بدى براى خود تعیین كرده و در روز جزا درخواهید یافت كه بدترین مكان از آنِ كیست؟ و بدبختى و ضعف و زبونى شامل چه افرادى خواهد شد.»
حضرت زينب (س) بزرگ بانوي جهان اسلام، بيدادگر و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهاي دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): ‘« داناي بدون آموزگار و فهميده بدون فهماننده ‘ بود.» الگوي راستين وي، بانوي دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وي بوده است. زينب (س) در دامان پرمهر و معنويت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامي و قرآني سيراب گشت. رسالت راستين زينب هنگامي آغاز گرديد که پس از به شهادت رسيدن امام حسين (ع) و هفتاد و دو تن از يارانش با ايراد سخنان آتشين به بيدارگري مردم کوفه و ستيز با ستمکاران و يزيديان پرداخت.
پس از واقعه خونبار كربلا نقش ايشان روند تازه تري يافت. آن حضرت در اين دوران ضمن حضور در كاروان اسراي كربلا در برابر حكام جور قرار گرفتند و به افشاگري ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوي خاندان اميه پرداختند. آن حضرت در اين دوران سخت با حضور در كاخ برخي حكمرانان جور زمان مانند يزيد و ابن زياد، با تاكيد برحقانيت طريق آل محمد بر سخنان و تبليغات مسموم خاندان اميه درباره بني هاشم خط بطلان كشيدند.
صديقه توانا، عقليه دودمان وحي، تربيت شده خاندان نبوت، حضرت زينب كبري(س) است. همو كه در بزرگواري و كرامتش بسيار سخن ها گفته و نوشته اند.
او نمودار حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ايمان و عقيده، قهرمان دليري و شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستيزه جوي باطل و آتش افشان حق در برابر نيروهاي ستمگر و كوبنده دژخيمان زورگو است.
زينب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقيله طاهره، متعلق به اخلاق الهي است. اين بزرگوار (س) راه مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداكاري در راه خدا و چشم پوشي از همه چيز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه ياد داد.
ايثار، فداكاري، وزانت عقل، صبر و بردباري، علم وسيع و دانش وافر، سخنان سنجيده و منطقي او در فرصت هاي حساس توأم با آن مظلوميت و ستم هاي جانكاهي كه به او وارد آمده است، از او چهره يك شخصيت بي نظير، رزم آور شجاع، جهادگر بي باك و سخنور توانا را در قلوب و اذهان ترسيم نموده است كه تا چرخ زمان حركت دارد، تا نسل ها در روي زمين حيات دارند و تا زمين دور خورشيد مي گردد اين چراغ فروزان، نورافكن جهانيان و نسل هاي آينده خواهد بود.
كرامات
به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم (علیهمالسّلام)، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم)، افرادى هستند كه در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى می باشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشكلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل (علیه السلام) كه حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به بركت توسل به آن حضرت مشكلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواسته هاى خویش نائل گردیده اند.
حضرت زینب (سلام اللّه علیها) نیز بانویى بزرگوار از این دودمان پاك است كه توسل به آن حضرت براى حل مشكلات بزرگ بسیار تجربه شده است و كرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.
به عنوان مثال شبلنجى یكى از علماى اهل تسنّن در نورالابصار می نويسد:
«شیخ عبدالرحمن اجهورى مقرى در كتابش مشارق الانوار می گوید:«در سال هزار و صد و هفتاد دجار مشكلى بسیار سختى شدم و به روضه (قبر مطهر و نوراین) حضرت زینب (علیها السلام) متوسل شدم و قصیده اى در مدح آن حضرت سرودم كه مطلع آن چنین بود:
«آلِ طاها لَكُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواكُمْ بِما لَكُمْ آلآء»
و خدا به بركت آن بانوى گرامى مشكل مرا حل كرد.
شهادت آن حضرت:
حضرت زينب (سلام ا… عليها،) شيرزن دشت كربلا سرانجام پس از عمري دفاع از طريق حقه ولايت و امامت در 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى كه به همراه همسر گراميشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، شهادت رسيده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گرديد.
مزار ملكوتى آن حضرت (دمشق/سوریه)، اينك زيارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام مى باشد.
پاورقی:
1-آل عمران: 169
القاب و ويژگي هاي حضرت زینب (س)
القاب و كنیه های حضرت زینب (علیهاالسلام)
ام كلثوم، ام عبدالله، ام الحسن، ام المصائب، ام الرزایا، ام النوائب، و… كنیه های این بانوی بزرگوار است و القاب مباركش كه بیش از 60 مورد ذكر شده عبارتند از: عالمه غیر معلمه، فهیمه غیرمفهمه، كعبة الرزایا، نائبة الزهرا، نائبة الحسین، ملیكة النساء، عقیلة النساء، عدیلة الخامس من اهل الكساء، شریكة الشهداء، ناموس رواق العظمة كفیلة السجاد، سیدة العقایل، سرابیها، سلالة الولایة، سقیقة الحسن، عقیلة خدر الرسالة، ولیدة الفصاحة، رفیعة الولایة، البلیغة، الفصیحة، الكاملة، عابدة آل علی، صدیقة الصغری، موثقة، عقیلة الطالبین، فاضلة، شمسة قلادة جلالت، عقیلة الوحی، نجمة سماء نباله، معصومة الصغری، قرینة النوائب، محبوبة المصطفی، قرة عین مرتضی، صابرة محتسب، ربة خدر القدس، قبلة الرزایا، رفیعة الوحی، باب جعلة الخطایا، خضرة علی و فاطمة، ربیعة فضل، شریكة الحسین، بطلة كربلا، عظیمة بلواها، عقیلة قریش، باكیه، سلیلة الزهرا، امین الله، آیة من آیات الله، عارفة، اهل التقی، لبیبة جزلة عاقلة، عقیلة جلیلة، امرأة عاقله، محدثه، ناوس كبریا، راضیة بالقدر و القضاء وحیدة، شجاعة، زاهدة، عامله. (1)
ویژگی های شخصیتی زینب (علیهاالسلام)
هرچند برخی از القاب وی به ویژگی های مهمّی در این بانوی بزرگوار اشاره دارد لیكن جا دارد، به چند ویژگی بارز از آن حضرت اشاره شود.
1 ـ عبادت:
زینب (علیهاالسلام) در عبادت و بندگی خداوند، پیرو مادرش زهرا (علیهاالسلام) بود. اكثر شب ها ر ابه تهجد و تلاوت قرآن صبح می كرد و به گفته برخی از مورخان شب بیداری یادگار فاطمه (علیهاالسلام) در طول عمرش، هرگز ترك نشد. حتّی در شب یازدهم محرم با آن همه خستگی و فرسودگی و مشاهده آن همه آلام روحی نماز شب خود را خواند. همچنین از امام سجّاد (علیه السلام) نقل شده است كه: «ان عمتی زینب كانت تودی صلواتها من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الكوفة الی الشام و فی بعض المنازل كانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف منذ ثلات لیالٍ لانها كانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال لان القوم كانوا یدفعون لكل واحد منا رغیفا واحدا من الخبز فی الیوم و اللیلة؛
عمه ام زینب، نمازهای واجب و مستحبی اش را در طول مسیر كوفه به شام می خواند و در بعضی از توقفگاه ها از شدت گرسنگی و ضعف در مدّت شبانه روز نمازش را نشسته خواند. چون آنچه از غذا سهم او بود، بین كودكان تقسیم می كرد. چون آن قوم به هر یك از ما یك گرده نان در شبانه روز می دادند.» (2)
2 ـ علم و دانش
بخشی از علم و دانش حضرت زینب (علیهاالسلام) از نوع اكتساب نیست، بلكه همچو سایر اهل بیت (علیهم السلام) از منبع علوم غیبی است. از این روست كه امام زین العابدین به وی «عالمه غیر معلمه» لقب می دهد. آری، این بانوی بزرگوار چنان مقام علمی والایی داشت كه یك سال پس از ورود امیرمؤمنان( علیه السلام) به كوفه زنان آن شهر از وی خواستند اجازه كسب فیض دهد و او در ایامی كه در كوفه بود، مجلسی تشكیل داد و در خانه خود به زنان تفسیر قرآن درس می داد. (3)
در یكی از روزها كه به تفسیر (كهیعص) رسیده بود، امیرمؤمنان (علیه السلام) وارد شد. و فرمود: «ای نور دیده شنیدم تفسیر (كهیعص) را برای بانوان می گفتی،» گفت: «بلی،» امام فرمود:
« ای نور دیده این رمز است در مصیبت وارده بر شما عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن گاه مصائب وارده را شرح داد و حضرت زینب (علیهاالسلام) گریست. (4)
3 ـ كرامت و استجابت دعا
هر چند هزاران كرامت از این بانوی بزرگوار بروز كرده امّا فقط نمونه ای را نقل می كنیم. مرحوم ثقة الاسلام نوری از سید محمدباقر سلطان آبادی نقل می كند: «به چشم درد شدیدی در چشم چپ مبتلا شدم. هرچه درمان كردم، اثری نداشت، به سلطان آباد آمدم و نزد پزشكان رفتم. آن جا هم فایده ای نكرد و بر عكس مریضی ام شدید شد. بعضی از دكترها می گفتند قابل علاج نیست. برخی هم قول شش ماه بعد می دادند و من هر روز از روز قبل نالان تر می شدم تا این كه سیاهی چشمم گرفته شد و دیگر نمی توانستم بخوابم. در آن اوقات یكی از دوستانم برای خداحافظی به دیدنم آمد. او می خواست به كربلا برود. من هم با او راهی شدم. در منزل اول درد چشم شدیدتر شدو همه، مرا شماتت می كردند مگر یك نفر. بالاخره، به منزل دوم رسیدیم درد شدیدتر از قبل شد و ورم چشمم افزونتر. تا این كه نزدیك سحر آرامش پیدا شد.
در عالم رؤیا عقیله بنی هاشم زینب كبری (علیهاالسلام) را دیدم كه گوشۀ مقنعه اش را به چشمم می كشید.
از خواب بیدار شدم و چشمم خوب شد. دوستانم باور نمی كردند، سوار شدیم در بین راه درد و ناراحتی احساس نمی كردم. من كه همیشه ناراحت و عاجز بودم، پیش خود گفتم:« كاش بستۀ روی چشمم را باز می كردم. تا باز كردم، دیدم همه چیز را می بینم. صدا زدم كه رفقا بیایید،» همه آمدند و گفتند:« كدام چشمت درد می كرد؟»، گفتم:
«چشم چپم بود». ، هرچه نگاه كردند تفاوتی بین چشم چپ و راستم ندیدند.» (5)
در كتاب وقایع الایام تبریزی نیز می خوانیم:
«شیخ عبدالرحمن جمهوری مصری (از علمای اهل سنت) نویسندۀ كتاب مشارق الانوار، می گفت:
«در گرفتاری سختی افتادم، با خود گفتم بر سر قبر حضرت زینب، دختر علی بروم، شاید گرفتاری رفع شود.
قصیده ای در مدح زینب (علیهاالسلام) گفتم كه اوّل آن چنین بود:
ال حله لكم علینا الولاء // لا سواكم بما لكم الاء
زینب فضلها علینا عمیم // و حمانا من السقام شفاء
من بر سر قبر رفتم و شعرم را خواندم و از حضرت به عنوان پاداش تقاضای رفع گرفتاریم را كردم.
در كمال ناباوری آن مشكل من حل شد. به خدا سوگند! از حرم بیرون نیامدم، مگر با حاجت روا شده.» (6)
4 ـ معصومه
از دیگر ویژگی های حضرت، مقام عصمت است؛ می دانیم كه عصمت درجاتی دارد. مرتبۀ عالی آن مخصوص اهل بیت (علیهم السلام) است «انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهّركم تطهیرا» (7) اما چون حضرت زینب (علیهاالسلام) نیز از طینت محمدی و مجاهده نفس برخوردار بود، توانست به مرتبه ای از این عصمت دست یابد. لذا خود آن حضرت در برخی احتجاجات خود به این مقام اشاره می كند.
محقق ممقانی در تنقیح المقال می نویسد:
«در صورتی كه عقیده به عصمت زینب داشته باشیم، گزاف نگفته ایم. آنان كه بر حالات زینب در عاشورا و پس از آن واقف باشند، چگونه می توانند عصمت آن بزرگوار را انكار كنند. چون اگر زینب عصمت نداشت، در آن مدتی كه امام سجاد (علیه السلام) بیمار بود، امام حسین مقداری از سنگینی بار امامت را به آن حضرت نمی سپرد.» (8)
5 ـ موثقه و صدیقه و امینه
حضرت زینب (علیهاالسلام) مورد اطمینان همه، خصوصا حضرت سید الشهدا و امام سجاد (علیهماالسلام) بود. لذا امام حسین (علیه السلام) ودایع امامت را به وی سپرد و هر وقت امام سجاد (علیه السلام) به بیان اخبار و احادیث می پرداخت و می خواست در ذهن مردم جای بگیرد، آن را به عمه اش مستند می كرد. ابن عباس نیز همین طور به زینب (علیهاالسلام) استناد می كرد با این كه خود مقام والایی داشت ـ می گفت: «حدثتنا عقیلتنا.» (9) روایت حضرت زینب را به مناسبت در فصل های مختلف نقل خواهیم كرد.
از طرف دیگر حضرت، جزو صدیقین به شمار می رفت مقامی كه اشخاص محدودی بدان دست یافته اند. و پیامبران بدان مقام فخر می كردند «انه كان صدیقا نبیا» (10) ابراهیم صدیق پیامبر بود. والاترین مقام صدیقین متعلق به علی امیرمؤمنان است (11) و در زنان سابقه این مقام به حضرت مریم و در امت پیامبر به فاطمۀ زهرا (علیهاالسلام) (12) و آن گاه به حضرت زینب (علیهاالسلام) اختصاص دارد. لذا چون مادرش فاطمۀ زهرا به صدیقۀ كبری مشهور بود، به وی صدیقۀ صغری می گفتند.
همچنین حضرت زینب امانتدار الهی بود و به مقام «امینة الله» رسید. زیرا اگر دارای چنان مقامی نمی بود، هرگز امام حسین (علیه السلام) ودایع امامت را به وی نمی سپرد. آری او در سایه عبادت و بندگی به این مقام رسید.
محمد عابدي
جایگاه حضرت زینب (س) در روایات
البته همان جا پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) فرمود: «علی ، خودش زینت اهل دنیاست، اما این دختر به جایی می رسد که زینت پدر می شود.»
حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) سپس می پرسند: «بابا جان، اگر این است، برای چه گریه می کنی؟» حضرت فرمودند: «از خدا اجازه گرفتم که به او کنیه بدهم.» فاطمه (سلام اللّه علیها) پرسید: «کنیه دخترمان چیست؟» پیغمبر در حالی که گریه می کرد، فرمود: «ام المصائب ».
در ادبیات عرب، کسی که یک صفت عالی سرشار داشته باشد، آن صفت را به «اَب» یا «ام» می آورند؛ مثلاً ام الامامه، ام الکرم و …. برای مردم بسیار قابل توجه است که زینب کبری، از سوی خدا و با تقریر رسول خدا به «ام المصائب» مُکنات شده است.
یک قرینه بیاورم، در مورد حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) بعد از رحلت پیامبر (صلی اللّه وعلیه وآله) شعری داریم، که منسوب به حضرت است و همه نوشته اند:
«صُبَّت علیَّ مَصائب لَو انها
صُبَّت علی الاَیام صِرنَ لَیالیا»؛
یعنی « مصائبی بر من ریخت، اگر بر روز روشن آفتابی می ریخت، بلافاصله به شب تار تبدیل می شد.»
این منتهای مصائب بوده، که تازه درطول 70 یا90 روز بر صدیقه زهرا (سلام اللّه علیها) واردشد، زیرا با وجود این، از هیچ یک از مورخان نشنیده ایم که به حضرت زهرا (سلام اللّه علیها)«ام المصائب» بگویند. حالا ببینید چه بر سر زینب کبری آمده و چه مصائبی را تحمل کرده است که خدا و پیغمبر به او کنیه «ام المصائب» داده اند.
وقتی پیغمبر این را فرمود، حضرت زهرا (سلام اللّه علیها )به پیغمبر عرض کردند: «اَبتا ما لِمَن بَکی عَلیها و علی مَصائِبها»؛ یعنی خدا چه مزدی می دهد به کسی که برای این زینب و مصائبش گریه کند؟
پیغمبر اکرم(صلی اللّه علیه وآله) فرمودند: «مَن بَکی علیها و علی مصائبها کان له اَجرُ من بکی علی الحسن و الحسین»؛ کسی که بر زینب و مصیبتش گریه کند، برابر است با ثواب گریه بر امام حسن و امام حسین (علیهم السلام)؛ یعنی این جا گریه بر یک زن، مساوی با گریه بر دو مرد است، که «سیدا شباب اهل الجنة» هستند.
کتاب های بسیاری هم درباره حضرت زینب (سلام اللّه علیها) تدوین شده و همان طور که درباره امام حسین (علیه السلام) کتاب های مختلفی نوشته شده است، در مورد حضرت زینب (سلام اللّه علیها) نیز کتاب های مختلفی وجود دارد؛ حتی اندیشمند مسیحی مصری درباره ایشان، کتاب نوشته است.
یکی از نویسندگان تردست عرب، به نام «علی محمد علی دخیل» کتابی نوشته به نام «اعلام النساء»، یعنی «بزرگ زنان». کتاب هایش عموماً مفید است و درباره حضرت زینب (سلام اللّه علیها) هم کتابی نگاشته که انصافا کتاب هایش در این باره غوغا می کند.
زینب کبری و نماز شب
یک روایت از حضرت سجاد (علیه السلام) نقل شده که نشان می دهد، حضرت زینب (سلام اللّه علیها) از دیدگاه ائمه (علیهم السلام) چه جور شخصیتی است. همین یک سخن را ببینید، چقدر ما را اشباع می کند! حضرت سجاد (علیه السلام) فرمودند: «عمتی زینَب ما تَرکت تَهجدَها طولَ دَهرها حتّی لیلة حادی عشر من المُحَّرم» «عمه جانم زینب در طول زندگی اش نماز شبش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرّم»؛ یعنی حتی در وضعیت غم بار یازدهم محرم، که شب شام غریبان است.
چرا حضرت سجاد (علیه السلام) این قدر تأکید داشته است که گفته اند:« شب یازدهم، نماز شب عمه اش زینب(سلام اللّه علیها) ترک نشد. علم امام سجاد (علیه السلام) به قدر فرش و عرش است. کتاب ها را نگاه کردم و با بزرگان هم صحبت کردم. در نوشتار یکی از بزرگان دیدم چیز عجیبی است درقدیم رسم بوده که وقتی جنگی بر پا می شده، در پایان جنگ، طرفی که جنگ را برده، خیمه ای برپا می کرد به نام «خیمه الجایزة»، و در آن به فرماندهان و قاتلان جایزه می دادند.
عمر سعد غروب عاشورا این خیمه را تشکیل داد و به هرکسی که در جنگ کاری کرده بود. جایزه می داد. به یکی گفت:«تو چه کردی؟» او گفت: «من شریعه را بستم؛» به او جایزه داد، سپس به دیگری گفت:« تو چه کردی،» پاسخ داد:« من دستان ابوالفضل را قطع کردم، »دیگری گفت: «سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را بریدم؛ » تا این که نوبت به حرمله رسید. عمر سعد پرسید: « تو چه کردی؟» حرمله گفت: «من کاری کردم که کسی در روزگار انجام نداده. گفت: من تیر به گلوی بچه شیرخوار تشنه کام و رنگ پریده ای که سرش روی شانه پدر بود، زدم.» نقل کرده اند: «عمر سعد بیش از همه به حرمله جایزه داد».
زینب کبری هم همان شب، خیمه نیمه سوخته ای تشکیل داد، از پاره سوخته های خیمه ها یک فرش تشکیل داد و برای حضرت زین العابدین (علیه السلام)، که عصر روز عاشورا پردردترین روزهایش بود، متکایی از رمل و شن درست کرد.
امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: « عمه ام در طول شب با پای برهنه در آن بیابان، تک تک بچه ها را صدا زد و سرشماری نمود؛ در زیر خار مغیلان دو شبحی را دید و جلوتر رفت و دید دو دختر دست به گردن هم، جان داده اند؛ به قول حجة الاسلام نیر تبریزی، رو کرد به مدینه و گفت:
« صبا از من به زهرا گو بیا شام غریبان بین
که گریان دیده دشمن به حال زینب است امشب »
یک نگاه هم به گودال قتلگاه امام حسین( علیه السلام) می کند و می گوید:
سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم
مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب
آن وقت امام سجاد (علیه السلام ) می فرماید:« آن شب هم نماز شب زینب ترک نشد.»
حضرت زینب (سلام اللّه علیه)ا وقتی به مجلس ابن زیاد وارد شدند، سلام نکردند. ابن زیاد گفت: «من هذه متکبرة»؛ این زن متکبر کیست؟ امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: «هذه عمتی زینب، اخت الحسین (علیه السلام) »؛ این عمه من زینب، خواهر حسین (علیه السلام) می باشد. برای این که ابن زیاد، جگر زینب را آتش بزند، گفت: «دیدی خدا با برادرت چه کرد؟» حضرت زینب گفت:« اگر خدا کرد، «ما رأیت الا جمیلا »؛ من چیزی جز زیبایی ندیدم؛ حضرت کاری کرد که دیگر سخن ابن زیاد در آن جلسه، نگرفت و خنثی شد.
ایشان هم چنین خطبه ای نیز در دروازه کوفه بیان فرمودند و کاری کردند که مردمی که دم دروازه نو نوارکرده بودند و نُقل و شیرینی پخش می کردند و عید گرفته بودند، همه جامه هایشان را درآوردند و عزا به پا کردند. کسی برای ابن زیاد خبر آورد و گفت: « تا چند دقیقه دیگر، همه علیه تو می شورند.» پرسید: «چرا؟» گفت: مگر نمی دانی که زینب وقتی سخن می گوید، گویا علی (علیه السلام) به زبان آمده است؟!» بعد گفتند: «برای این که زینب (سلام اللّه علیها) ساکت شود، سر حسین (علیه السلام) را جلویش ببرید؛ یعنی آن ها هم می دانستند که همه چیز زینب (سلام اللّه علیها) با حسین (علیه السلام) است.
عشق زینب و حسین، لدنی است
من در یکی از کتاب های قدیمی، روایتی دیدم که این دختر در دامان پیامبر و امام علی و فاطمه و حسن (علیهم السلام) گریه کرد و وقتی در بغل امام حسین چهارساله قرار گرفت، آرام شد؛ پیامبر (صلی اللّه وعلیه وآله) آن جا فرمودند: «این دختر همراه با این پسر خواهد بود» و شرط ازدواج و مهریه اش با عبداللّه بن جعفر، نیز همراهی با حسین (علیه السلام) بوده و این که از او جدا نشود. خدا خواسته؛ یعنی خدا برای حفظ دین با اسباب و ابزار کار می کند. این خدایی که حسین (علیه السلام) را خلق کرد، یک زینبی را هم کنارش می گذارد.
یکی از فضلای حوزه کتابی نوشته درباره صدیقه کبری که در آن کتاب، جمله قشنگی وجود دارد؛ می گوید: « در حرکت و قیام انبیا، هرکدام که یک زن همراهشان بوده است، موفق بوده اند. من استنباط می کنم هر نهضت و قیامی که زنان شجاعی در کنار مردان بوده اند، آن انقلاب، شدنی و باقی ماندنی است و انقلاب ما هم این مسئله رابه وضوح نشان داد.»
مضاربه حسین (علیه السلام) و زینب (سلام اللّه علیها)
بیننا و بین اللّه، نیازی به روایت هم نیست. آن چه از قیام و نهضت و خون صاحب این نهضت و وارث آن می دانیم، آن است که در 1370 سال قبل، در سرزمینی به نام «کربلا» و در روزی به نام «عاشورا»، آقا و خانمی، مضاربه ای را شروع کردند که سرمایه کار را آقا تقبل کرد و خب خانم هم با آن سرمایه کار کرد. اگر حضرت زینب (سلام اللّه علیها) در دوران اسارت، آن عظمت را از خود نشان نمی داد و آن سخنرانی ها را نمی کرد و آن تقابل ها را با یزید و ابن زیاد نداشت و به یزیدیان نمی گفت: «شما با همه سعی و تلاشتان نمی توانید نام و دین ما را محو کنید»، این میراث بزرگ به دست ما نمی رسید.
آقای چایچیان (حسان) چه زیبا درباره بی بی حضرت زینب (سلام اللّه علیها) از زبان امام حسین (علیه السلام) گفته اند:
«دل مرده را محبت من زنده دل کند
دل را اگر ز الفت شیطان بحل کند
قلب شکسته ام شده منزل گه خدا
سازنده دل آمده تعمیر دل کند
آن ره رویی که دور شود از حریم من
با دست خویش کشتی دل را به گل کند
شرمنده عالمی بود از لطف و مهر من
اما مرا محبت زینب خجل کند»
امام سجاد(علیه السلام ) فرمودند: «خدا حق عمه ام زینب را بر ما و شیعیان ما حلال بگرداند!»
در زوایای کربلا وقایع عجیبی نهفته است؛ این که حضرت، مجلس یزید را به هم ریخت و ساربان ها را منفعل می کرد و مجلس ابن زیاد را ماتم سرا کرد و… می گویند:«اهل بیت (علیهم السلام) به مدت یک هفته در سرزمین شام بودند. مردم شام بچه ها را نو نوار می کردند و شیرینی به دست آن ها می دادند. بعد ما در تاریخ می بینیم که حضرت زینب (سلام اللّه علیها ) طوری عمل می کردند که بچه ها با دیدن کودکان شامی و شادی آن ها، غم و غصه شان تازه نشود. در عین حال حضرت، نماز شب و نماز اول وقتش ترک نمی شد.
زینب، شاگرد مکتب فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها)
وقتی درست بنگریم، می بینیم شخصیت حضرت زینب (سلام اللّه علیها)، مثل حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) است. در تاریخ آمده است: «حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) در مدینه، برای رهبر و امامش جان فشانی کرد و در دفاع از حق مولا، آن خطابه ها را داشت؛ حضرت زینب نیز در کوفه و شام این گونه سخن می گفت؛ گو این که حضرت علی (علیه السلام) لب به سخن گشوده است.»
مصیبت های حضرت در حالی است که این ها مختار بودند، اما به مشیت الهی راضی بودند.
در خطبه ای که حضرت زینب (سلام اللّه علیها ) در دروازه کوفه بیان کردند، کار به جایی رسید که حضرت سجاد(علیه السلام) برای عمه شان احساس خطر کردند. ببینید یک وقت کسی را به جایی دعوت می کنند، که همه چیز برای او آماده است، اما یک وقت زینب در جایی سخن می گوید که کوفیان لباس نو پوشیده، شهر را چراغانی کرده و آمده اند به هم تبریک بگویند، نه این که سخنرانی یک زن کتک خورده را بشنوند. بعد حضرت با توجه به چنین فضا و شرایطی سخنرانی می کند، که در همان جا چنان تحولی بر مردم کوفه عارض شد که حتی نزدیک بود بر ابن زیاد بشورند و حضرت سجاد (علیه السلام9 در آن جا، در حالی که بر جان عمه اش می ترسید، فرمود: «عَمتی زینب انتِ بحمداللّه عالمة غیر مُعلمة و فَهِمَة غیر مُفَهمِة»؛
برخی این را دلیل بر عصمت زینب کبری گرفته اند؛ یعنی همان علم لدنی. برخی معتقدند که علم لدنی را خدا به معصومین عطا می کند. در جاهای دیگری هم سخنانی گفته شده، که دلیل بر همین معناست.
زینب، عقیله بنی هاشم
حضرت زینب (سلام اللّه علیها) عقیله بنی هاشم است. عقیل از عقل می آید؛ یعنی علاوه بر جرئت، جسارت و شجاعتی که در حضرت بوده، عاقل ترین زنان اهل بیت عصمت (علیهم السلام) و حتی عاقل بنی هاشم بوده است.
زینب و کرسی تدریس برای بانوان
حضرت زینب در زمان خلافت امیرمؤمنان در کوفه برای خانم ها کلاس درس و احکام دینی می گذاشتند. حضرت امیر(علیه السلام) برای حضرت زینب، احترام بسیاری قائل بودند؛ وقتی اهل بیت (علیهم السلام) می خواستند به زیارت مرقد پیامبر (صلی اللّه علیه وآله) بروند، امام علی (علیه السلام) جلوتر می رفتند، تا راه را باز کنند و حسنین (علیهم السلام )اطراف حضرت زینب (سلام اللّه علیها) را می گرفتند و امیرمؤمنان قندیل هایی که در حرم پیامبر (صلی اللّه علیه وآله) روشن بود را خاموش می کردند تا کسی قد و قامت حضرت زینب (سلام اللّه علیها) را مشاهده نکند. آن وقت با این همه جلال و عظمت، شما ببینید حضرت در کربلا چه مصائبی را تحمل کردند!
حضرت زینب برای زنان تفسیر قرآن می گفتند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم بعضی تفاسیر را گوش می کردند؛ مثلاً در تاریخ آمده که حضرت زینب (سلام اللّه علیها ) قرآن را تفسیر می کردند، تا رسیدند به آیه «کهیعص». حضرت آیه مذکور را این گونه تفسیر کردند:«کاف یعنی کربلا، « ها» یعنی هلاکت، «یا» یعنی یزید، «عین» یعنی عترت و «صاد» یعنی صبر؛» یعنی زینب کبری به زن های کوفه خط می دادند. در این جا امیرالمؤمنین (علیه السلام) صورت زینب را بوسیده و فرمودند: «حق آیه را ادا کردی».
به نظر من هنوز هم حق حضرت زینب ادا نشده و این ها از جامعه ما مخفی مانده است. از شب یازدهم محرم به بعد، ایام متعلق به حضرت زینب (سلام اللّه علیها) است؛ و در این ایام باید از زندگی حضرت برای خانم ها کلاس همسرداری بگذایم و این که همواره زنان باید از شوهران خود اجازه بگیرند. حضرت خودشان این گونه بودند؛ حتی در مسئله کربلا از همسرشان، عبداللّه بن جعفر، اجازه گرفتند؛ با این که علاقه شدیدی به امام حسین (علیه السلام) داشتند، اما از شوهر خود برای سفر اجازه گرفته و فرمودند: « یا به من اجازه بده، یا مرا طلاق بده! من بدون حسین نمی توانم زندگی کنم.»
در خصوص علاقه وصف ناپذیر زینب کبری به سیدالشهدا (علیه السلام)، از زبان مرحوم آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی نقل شده، که بعد از عروسی حضرت زینب با عبداللّه بن جعفر، آن حضرت یک شبانه روز امام حسین(علیه السلام)را ندیده بود؛ چادر بر سر کرده و آماده ملاقات با برادر شده بود. برای زینب، حتی آن یک شبانه روز هم دوری از امام حسین (علیه السلام)، بسیار سخت بوده است.
پس از این که می خواهد به دیدار برادر برود، به ایشان خبر می دهند که امام حسین (علیه السلام) خودشان به دیدار شما می آیند. زینب کبری (سلام اللّه علیها) از فرط خستگی بر سکوی خانه و جلوی آفتاب به خواب می رود، تا این که امام حسین (علیه السلام) سر می رسند، اما زینب را بیدار نمی کنند، بلکه قبای خود را سایه بان خواهر می نمایند، تا حضرت زینب بیدار نشوند. حضرت زینب (سلام اللّه علیها) که از خواب بر می خیزند، از برادر می پرسند: « چرا من را بیدار نکردید» امام حسین (علیه السلام) می فرمایند: « دلم نیامد» بعد خانم گفتند:« این کار را باید یک روز جبران کنم.» و این جبران به عصر عاشورا کشید که زینب کبری با نیمی از چادر خود، نیمی از بدن عریان سید الشهدا (علیه السلام) را در گودال قتلگاه پوشانید.
خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید
آغاز خطبه حضرت زینب علیهاسلام
پس از آنکه یزید چوب به لب و دندان حسین علیه السلام زد و اشعار کفر آمیزی خواند، زینب به پا خواست و این خطبه را ایراد فرمود:
« به نام خداوند بخشنده و مهربان. خداوند جهانیان را حمد و سپاس میگویم و بر پیامبر اسلام و خاندان او درود می فرستم. خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود، آنجا که در قرآن بیان داشت: « کار کسانی که زشتکاری و گناه انجام دادهاند، به جایی رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به مسخره گرفتند.»
آری؛ کلام خدا راست و عین حقیقت است. یزید! از این که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتهای و ما را همانند اسیران کافر به این شهر و آن شهر کشاندهای، گمان کردی که ما نزد خدا خوار و پست شدیم و تو در پیشگاه او منزلت یافتی؟ با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداختهای و با نگاه غرورآمیز و نخوت بار به اطراف خود مینگری، در حالیکه شادمانی از اینکه دنیایت آباد شده و بر وفق مرادت است و مقام و منصبی را که حق ما خاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، در دست گرفتهای.
اگر چنین خیال باطلی در تو پیدا شده، لحظهای بیندیش! مگر تو فراموش کردهای کلام خدا را که میفرماید:« آنان گمان نکنند که مهلت یافتن خیر و سعادتشان است. نه تنها به نفعشان نیست، بلکه برای آن است که بر گناهان خود بیافزایند و برای آنان عذاب ذلت آمیز ابدی در پیش است.»
اشاره به منزلت خاندان پیامبر
ای فرزندان بردگان آزاد شده! آیا عدالت این است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر خدا را در میان نامحرمان به اسارت بگیری؟ زنان و کنیزان خود را پوشیده نگاه داری، ولی خاندان رسالت را با دشمنانشان در شهرها و آبادیها بگردانی تا بادیه نشینان، خویشان و غریبهها و اراذل و اشراف آنان را ببینند؛ در حالی که کسی از مردان آنان همراهشان نیست و سرپرست و حمایت کنندهای ندارند؟
چگونه امید خیر میتوان داشت از فرزند کسی که میخواست با دهان خود جگر پاکان را ببلعد و گوشت و خون او از شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه میتوان انتظار کوتاه آمدن از کسی داشت که همواره با بغض و دشمنی و کینه و عداوت به خاندان ما نگریسته است؟
یزید! این جنایات بزرگ را انجام دادهای، آنگاه نشستهای و بی آنکه خود را گناهکار بدانی یا جنایات خود را بزرگ بشماری، با خود ندا سر میدهی که ای کاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانی و سرور فریاد بر میآوردند و میگفتند: « ای یزید! دست مریزاد»؟ این جمله جسارت آمیز را میگویی، در حالی که با چوبدستی بر دندانهای مبارک سید جوانان بهشتی میکوبی؛
زهی بیشرمی و بیحیایی! چگونه چنین یاوهسرایی نکنی؟
تو بودی که زخمهای گذشته را شکافتی و دست خود را به خون پیامبر آغشته ساختی و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب نسل جدید را خاموش نمودی و اکنون پدران خود (نسل شرک و بت پرستی) را ندا میدهی و گمان داری که با آنان سخن میگویی.
به زودی خودت به جمع آنان ملحق میگردی و در آن جایگاه، عذابی ابدی در انتظار توست که آرزو میکنی ای کاش دستم شکسته و زبانم لال میشد و هرگز چنین کارهای ناشایستی را انجام نمیدادم.
یزید پاسخگو در محشر
پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنان که بر ما ظلم کردند، انتقام بکش و آتش غضب را بر کسانی که خون ما و حامیان ما را ریختند، فرو فرست. یزید! بدان که با این جنایت هولناک، پوست خود را شکافتی و با این عمل وحشیانهات، گوشت خود را پاره کردی. به زودی در عرصه محشر به محضر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم کشانده خواهی شد در حالی که بار سنگینی از مسئولیت ریختن خون فرزندان او و هتک حرمت خاندان و پارههای تنش را بر دوش داری. آن روز همان روزی است که خداوند همه پراکندهها را یکجا جمع مینماید و حق هر حقداری را به صاحبش باز میگرداند.
مقام بلند شهید نزد خداوند
« گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند، مردگانند؛ بلکه زندهاند و نزد پروردگار خود، روزی میخورند.» ای یزید! برای تو همان بس که خدا در کارت داوری کند و پیامبر دشمنت باشد و جبرئیل نیز از او حمایت کند. به زودی آنان که تو را حمایت کردند و بر این جایگاه نشاندند و بر گرده مسلمانان سوار نمودند، درخواهند یافت چه ستمگری را انتخاب نمودند. به زودی درخواهید یافت که کدامیک از شما بدبختتر و پستتر از همگان هستید.
ای فرزند معاویه! اگرچه سختیها و پیشامدها و فشار روزگار، مرا در شرایطی قرار داد که مجبور شدم با تو حرف بزنم، اما تو را کوچکتر از آن مقام ظاهریات می بینم و بسیار توبیخ و سرزنش میکنم. چگونه سرزنش نکنم در حالی که چشمها در فراق دوستان، گریان و دلها در فراق عزیزان، سوزان است.
شکایت به پیشگاه خداوند
آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست شیطان کشته شوند! دستان جنایتکار شما، به خون ما خاندان پیامبر آغشته شده است و دهانتان از گوشت ما پر و مالامال است. آری! راستی جای شرم نیست که آن بدنای پاک و پاکیزه روی زمین بمانند و گرگهای بیابان به سراغ آنها بروند و تو مغرور و سرمست، بر اریکهی قدرت تکیه زنی و به خود ببالی؟
ای پسر ابوسفیان! اگرچه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمردهای و به آن میبالی، طولی نمیکشد که مجبور میگردی غرامت و تاوان آن را پس دهی. البته در روزی که هیچ نوع اندوخته نیک و مفیدی همراه نداشته باشی و مجبور باشی به تنهایی سزای اعمال خود را بچشی. « و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمیورزد.» ما از بیدادگریهای تو، به پیشگاه او شکایت میبریم؛ و او تنها پناهگاه و امید ماست.
یاد ائمه در دلها باقی است
زید! هر آنچه میخواهی مکر و فریب و سعی خود را به کار گیر، ولی بدان که هر چه تلاش و مکر به کارگیری، باز هرگز توان آن را نداری که ذکر خیر ما را از یادها بیرون ببری. هرگز قدرت نداری که وحی ما را نابود و ذکر ما را خاموش سازی و به آرزوی پلید و دیرینه خود نایل شوی. سعی و تلاش تو هرگز نخواهد توانست ننگ و عار اعمالت را از دامنت پاک سازد.
هرگز! هرگز! آگاه باش که عقل تو بسیار ناتوان، و دوران زندگی و عیشت به سرعت از بینرفتنی و جمع تو رو به زوال و پریشانی است. روزی فرا می رسد که منادی حق فریاد بر میآورد:« لعنت خدا بر ستمکاران و بیدادگران باد!»
اکنون من نیز حمد خدا را میگویم که سر آغاز زندگی دودمان ما را با سعادت و آمرزش قرین ساخت و پایان زندگی ما را با شهادت سرشار از رحمت به پایان برد.
فضل برای شهداء
از خداوند متعال میخواهم ثواب و فضل خویش را بر شهیدان تکمیل فرماید و اجر و مزد آنان را افزون سازد و امانتداری و جانشینی ما را از آنان به ترتیب خوب و نیکو قرار دهد؛ زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. او تنها پناهگاه و امید ما و نیکوکارترین و بهترین وکیل و مدافع حق ماست.»
یزید پس از شنیدن این سخنان گفت:« فریاد ناله و صیحه زنندگان بسی پسندیده است و حق است زنان داغدیدهی نوحهگر از غصه جان از بدنشان خارج شود.» سپس با بزرگان شام مشورت کرد که با اسیران چه رفتاری کند.
آنان توصیه کردند همهی اسیران را بکشد، ولی نعمان بن بشیر گفت: « فکر کن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم با اسیران چگونه رفتار میکرد، تو نیز همانگونه رفتار کن.
شیوه های تبلیغی حضرت زینب (س) دورنمایی از زندگی
حضرت زینب (سلام الله علیها ) در پنجم ماه جمادی الاولی سال پنجم و یا ششم هجری (1) – یعنی دو یا سه سال پس از ولادت برادر بزرگوارش امام حسین (علیه السلام) در شهر مدینه دیده به جهان گشود، او سومین ثمره ی پیوند فرخنده ی علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (علیها السلام ) بود، کنیه ی آن حضرت. ام کلثوم و ام الحسن بوده است. (2)
لقب های حضرت زینب (س)
1- عقیله. عقیله ی بنی هاشم. عقیلة الطالبین. عقیلة النساء. عقیله ی قریش.
2- زینب کبری 3- صدیقه صغری 4- عالمه غیر معلمه 5- عارفه 6- عامله 7- شریکة الحسین 8- شجاعة 9- محبوبه مصطفی 10- زاهده 11- باکیه.
زینب کبری در سال هفدهم هجری با پسر عموی خود، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب ازدواج کرد و این ازدواج بر اساس اشاره ای که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) داشت، صورت گرفت زیرا که حضرت فرمود: «بناتنا لبنینا وبنونا لبناتنا» (3) .
و ثمره این ازدواج چهار یا پنج فرزند به نام های محمد، جعفر، عون، علی و ام کلثوم بود که دو تن از فرزندان آن حضرت به نام های «عون » و «محمد» در رکاب دایی گرامی شان امام حسین (علیه السلام) شهید شدند.
حضرت زینب در طول سال های زندگی خود با حوادث و مصیبت های بسیار تلخی رو به رو شد تا آنجا که به «ام المصائب » شهرت یافت.
برخی از آن حوادث عبارتند از:
1- رحلت جد بزرگوارش، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)، در سال دهم هجری – در سن پنج سالگی – .
2- پیدایش اختلاف درباره جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ، در سال دهم هجری که این خود از بزرگترین مصایب جهان اسلام است.
3- شهادت مادرش زهرای اطهر (علیها السلام ) در سال دهم هجری.
4- مشکلات و مصایب دوران خلافت علی (علیه السلام) (جنگ جمل، صفین و نهروان در سال های سی و پنج تا چهلم هجری) .
5- شهادت پدر بزرگوارش، علی (علیه السلام) در سال چهلم هجری.
6- شهادت برادر بزرگوارش امام حسن (علیه السلام) و جریان دفن آن حضرت در بقیع در سال پنجاهم هجری.
7- جریان عاشورا در سال شصت و یکم از هجرت و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانش و شهادت فرزندانش در کربلا.
8- اسارت.
فضایل و مناقب حضرت زینب (س)
زینب کبری دارای فضایل و مناقب بسیاری بود، برخی از القاب آن حضرت خود گویای فضیلت های بی شمار آن بانوی بزرگوار است. تا آنجا که یکی از بزرگان در این باره می گوید:
« فان فضایلها وفواضلها وخصالها وجلالها وعلمها وعملها وعصمتها وعفتها ونورها وضیائها وشرفها وبهائها تالیة امها صلوات الله علیها» (4) .
فضائل و برتری های او و خصلت های جلالت قدر و علم و عمل و عصمت و عفت و نورانیت و روشنایی و شرف و زیبایی اش همچون مادرش زهرا (علیها السلام) است.
مقام علمی
یکی از فضایل و خصایص حضرت زینب (س) مقام علمی اوست، او زنی دانشمند، سخن ور، فصیح و بلیغ بود و نایب خاص امام حسین (علیه السلام) در بیان حلال و حرام الهی بود و روایت است که در اسارت هنگامی که امام سجاد (علیه السلام) بیمار بودند مردم در حلال و حرام به زینب (س) مراجعه می کردند و او هم پاسخ آنان را می داد (5) .
امام صادق (علیه السلام) برای جواز چاک دادن گریبان در مصیبت فقدان پدر و برادر و… به فعل و عمل زینب (علیها السلام) در جریان کربلا استناد می کند (6) .
و از این سخن امام سجاد (علیه السلام) که در خطاب به عقیله ی بنی هاشم می فرماید:
«یا عمه انت بحمد الله عالمه غیر معلمه وفهمه غیر مفهمه » (7) .
«عمه جان تو بحمد الله عالمه ای هستی بدون این که معلم داشته باشی و تو فهمیده ای هستی بی آن که کسی مطالب را به تو یاد داده باشد» پی می بریم که زینب کبری (س) علم و دانش خود را از طریق دیدن استاد و معلم به دست نیاورده، بلکه از جانب خدای تعالی به آن حضرت اعطاء شده است.
درباره ی پایان زندگی آن شیرزن کربلا اختلاف است و روشن نیست که در کجا به جوار حق رفته است در مدینه؟ دمشق؟ یا قاهره؟ ولی آنچه مسلم است این است که پس از بازگشت از شام مدت زیادی زنده نبود و در غروب روز پانزدهم رجب سال 62 هجری به جوار حق شتافته است. (8)
شیوه ها و سیاست های تبلیغی زینب (علیه السلام)
چنانچه عاشورا را پدیده ای بدانیم که به وجود آورنده آن حسین بن علی (علیهما السلام) باشد پرورش دهنده این پدیده زینب دختر علی (علیهما السلام) خواهد بود.
وظیفه ی مهم او پس از عصر عاشورا، پاسداری از نهضت خونین امام حسین (علیه السلام) و رساندن پیام «هیهات منا الذله » او برای جهانیان است.
او راه سخت و دشواری را در پیش دارد. او باید در بین جمعیتی سخن بگوید که گویی گوششان ناشنوا و چشمانشان نابیناست و در حماقت و نادانی کامل به سر می برند.
او باید از این پس آگاهانه بیاندیشد و تصمیم بگیرد و باید از هر حال و شرایط و از هر وضعیت و موقعیت خوب استفاده کند و با زبان حال و قال آنان را از غفلت بیدار کند و به آنان آگاهی و شناخت بدهد تا احساس مسئولیت کنند و آنگاه خواه ناخواه شورش و انقلاب پدید آید.
خطبه های آتشین و بلند پایه ی حضرت زینب (س) همه نقشه های شوم یزیدیان را بر آب کرد و همچون رعد و برق، روشنگر و کوبنده بود که تمامی بافته های سی و چند ساله ی بنی امیه را از بین برد و شورشی بنیادین علیه بنی امیه برنامه ریزی کرد و کاخ امویان را برای همیشه لرزاند و واژگون کرد.
سیاست ها و شیوه های تبلیغی آن بانوی بزرگوار:
1- گریه و فغان و برپایی مجالس عزاداری و سوگواری:
پس از این که امام (علیه السلام) و اصحاب باوفایش به شهادت رسیدند زینب(س) به سرعت به طرف میدان حرکت کرد و وقتی که بدن خونین و پاره پاره برادر را دید شیوه کنان گفت:
« وا اخاه وا سیداه وا اهل بیتاه و سپس گفت: لیست السماء اطبقت علی الارض ولیت الجبال تدکدکت علی السهل » (9) .
«ای کاش آسمان بر زمین ویران می شد و ای کاش کوه ها از هم می پاشیدند و به بیانان ها می ریختند.» و زمانی که به پیشنهاد شمر لعین کاروان اسیران را از کنار بدن های قطعه قطعه شده ی شهیدان عبور می دادند و زینب (س) پیکر شهدا و بدن پاره پاره شده برادرش را دید خم شد و بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهانش را روی حلقوم بریده برادر نهاد و می بوسید و می گفت:
« یا اخی لو خیرت بین الرحیل والمقام عندک لاخترت المقام عندک ولو ان السباع تاکل من لحمی » (10) .
« برادرم، اگر مرا بین سکونت در کنار تو – کربلا – و بین رفتن به سوی مدینه مخیر می نمودند، سکونت در نزد تو را برمی گزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند.
و در برخی از مقاتل آمده است: در این هنگام رو به مدینه کرده و می گوید:
« وا محمداه صلی علیک ملائکة السماء، هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء وبناتک سبایا» (11) .
فریاد ای محمد (صلی الله علیه و آله) درود فرشتگان آسمان بر تو باد این حسین تو است که در خون غوطه ور است، اعضایش قطع شده و دختران تو به عنوان اسیر عبور داده می شوند…» راوی می گوید: زینب کبری (سلام الله علیها ) به گونه ای روضه خواند و گریه کرد که:
فابکت والله کل عدو وصدیق (12) «سوگند به خدا هر دوست و دشمن از گریه و گفتار زینب (س) گریه کرد» .
محتشم کاشانی در دوازده بند معروف خود در این باره چنین سروده است:
« ناگاه چشم دختر زهرا در آن میدان بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بی اختیار نعره ی «هذا حسین » از او سر زد چنان که آتش ازو در جهان فتاد
پس با زبان پرگله آن بضعة الرسول رو در مدینه کرد که یا ایها الرسول
این کشته فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این خشک لب فتاده ی دور از لب فرات کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین شاه شهید ناشده مدفون حسین توست » (13)
آنچه از این گونه اقدامات آن حضرت به دست می آید. این است که او می خواهد با این ناله های جان سوز ولی آگاهانه و بیدار کننده.
درس های آموزنده به لشکریان فرومایه دشمن دهد او باید به آنان بفهماند که چه جنایت هایی کرده اند و باید به آن لشکر جنایت کار کوفه بفهماند که جنگ شان، جنگ با قرآن، آورنده قرآن، و ایمان آورندگان به قرآن بوده است.
او می خواهد با این ناله های جان سوز عواطف و احساسات مردم را تحریک نماید و آنان خود به خود علیه استبداد و یزیدیان قیام و شورش کنند و می بینیم که چنین کرد.
مدتی که در شام اقامت داشت در محله ای به نام «دار الحجارة » مراسم عزاداری برپا کرد و آن چنان عزاداری و نوحه سرایی و گریه و زاری می کردند که مردمی که در آنجا شرکت می کردند تصمیم گرفتند به خانه یزید هجوم برند و او را به قتل برسانند (14) .
و باز آن بانوی ستمدیده را می بینیم که پس تحمل آن همه مصیبت ها و رنج ها به مدینه بازگشته و در شهر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و در خانه خود به سوگواری بر امام (علیه السلام) و دیگر یاران او می پردازد، در این مراسم عزاداری، هر روز گروه گروه از زنان مدینه به خدمت آن حضرت آمده، ضمن تسلیت به ایشان، به ندبه و گریه می پردازند تا آنجا که به تدریج زنان قبایل و عشایر، تصمیم به خونخواهی شهدای کربلا می گیرند و قیام می کنند (15) .
2- خطابه و سخنرانی
هنگامی که کاروان اسیران، در آن جو پر از ظلم و خفقان به کوفه رسید، زنان، مردان و کودکان کوفه همه به معابر آمده تا مغلوبین و اسراء را تماشا کنند، برخی ناراحت و برخی بهت زده و گروهی از شدت تاثر اشک می ریختند.
حضرت زینب (س) موقعیت را تشخیص داد و نگاهی به مردم کرد و با اشاره خواست همه سکوت کنند و با انتخاب بهترین فرصت ها و زیباترین کلمات و جملات و با شجاعتی بی نظیر و علی وار بر مسند خطابه ایستاد.
فرازهایی از خطبه های آن مظلومه را در این قسمت نقل نموده و به تحلیل برخی از نکات آن می پردازیم:
«الحمد لله والصلوة علی ابی محمد و آله الطیبین الاخیار، اما بعد یا اهل الکوفه، یا اهل الختل والغدر ا تبکون؟ فلا رقات الدمعة و لا هدات الرنة، انما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا تتخذون ایمانکم دخلا بینکم، الا و هل فیکم الا الصلف و النطف و الصدر الشنف و ملق الاماء و غمز الاعداء و هل انتم الا کمرعی علی دمنة او کفضة علی ملحودة..» . (16) .
«حمد و سپاس مخصوص خداوند است و درود بر پدرم محمد و اهل بیت پاک و برگزیده او باد، اما بعد هان ای مردم کوفه ای اهل نیرنگ و فریب، گریه می کنید؟ ای کاش هیچ گاه اشک چشمهایتان تمام نشود و هرگز ناله هایتان خاموش نگردد، همانا مثل شما مثل زنی است که رشته ی خویش را پس از خوب تابیدن، باز می کرد، شما سوگندهای خود را دست آویز فساد، در میان خویش قرار داده اید، آیا در شما جز چاپلوسی و آلودگی و سینه های پرکینه و تملق گویی کنیزان و خریدن ناز دشمنان دین، خصلتی هست؟ مثل شما، مثل گیاه و علفی است که در مزبله می روید یا نقره ای آلایش قبیری به آن عوده می شود…
او در ابتدای خطبه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) تعبیر به پدر می کند و با انتخاب این کلمه، می خواهد خود و قافله اسیران را معرفی کند و نسبت خویش را با پیامبر روشن سازد تا همگان دریابند اهل این قافله از کدام دودمان و قبیله اند و از این راه افکار و احساسات مردم را در اختیار بگیرد و مردم آنان را با دیده اسیر ننگرند و سپس به بزرگترین نقطه ضعف کوفیان یعنی سست عنصری و پیمان شکنی آنان اشاره می کند و با این کلمات و جملات می خواهد آنان را بر این خصلت آگاه سازد.
و در فرازی دیگر از خطبه با نگرش دقیق و ظریف با صفاتی همچون «درمان دردها» ، «چراغ راه امت » ، «پناهگاه جمع » و… به معرفی شخصیت امام (علیه السلام) می پردازد تا جای شک و تردیدی برای آن قوم سست عهد باقی نماند. او همچنان با مردم سخن می گفت و آنان را کشنده حسین (علیه السلام ) و خانواده پیامبر (صلی الله علیه و آله) معرفی می کرد. سخنان او کاملا صحنه را تغییر داد تا آنجا که صدای مردم کوفه به گریه بلند شده بود. زنان موهای خود را افشان کرده بودند و خاک بر سر و روی خود می ریختند.
او صحنه ی دیگری از قیامت را در برابر مردم قرار داد، در آن روز مردم کوفه از شنیدن این سخنان، همچون ستمکاران در قیامت، حیران و سرگردان شده و دست های خود را به دهان می گزیدند (17) .
آن استاد بی معلم نه تنها با مردم کوفه سخن گفت و آنان را بر آن کار زشتی که مرتکب شده بودند ملامت و سرزنش کرده، در دار الاماره ابن زیاد نیز چنان نیرومندانه ایستاد و پرخاش گرانه سخن گفت و او را حقیر و کوچک شمرد که توان سخن گفتن را از او گرفت.
و پس از ورود به شام و حضور در مجلس یزید با سخنان علی گونه اش چنان او را رسوا کرد و او را به گریه واداشت که توان پاسخ گفتن از او سلب شد.
3- سیاه پوشی
یکی از عواملی که سبب موفقیت زینب (س) شد عقل و تدبیر او بود، اصلا قبل از این که عاشورایی و اسارتی در کار باشد، زینب به عقل و تدبیر معروف و مشهور بود به طوری که به او القاب، عقیله بنی هاشم عقیلة النساء و… لقب داده اند.
عقل و تدبیر زینب به گونه ای بود که توانست در کارهایش بیشتر موفق شود و در غیر این صورت نمی توانست در برابر یزید و اطرافیان حیله باز و مزورش موفق شود.
از جمله کارهای مدبرانه حضرت زینب (س) برگزاری مجالس سوگواری و عزاداری در شام و مدینه و دستور وی مبنی بر سیاه پوش نمودن محمل ها بود که فرمود:
«اجعلوها سوداء حتی یعلم الناس، انا فی مصیبة وعزاء لقتل اولاد الزهراء (س)» .
«محمل ها را سیاه پوش کنید تا مردم بدانند که ما در مصیبت و عزاداری برای کشته شدن فرزندان زهرا هستیم » .
هر چند این گونه امور از نظر دشمنان ساده و بی ارزش بود ولی در حقیقت همین کارهای باارزش زمینه ساز قیام و انقلاب مردم علیه قاتلان امام حسین (علیه السلام) بود که توانست کاخ یزیدیان را متزلزل کند.
4- رفتارهای عالمانه
یکی از عوامل موفقیت زینب (س) در رساندن پیام حسین (علیه السلام) به جهانیان، تبلیغ با عمل بوده است او همواره تلاش می کرد که به وظیفه الهی خود عمل کند و در رعایت حلال و حرام الهی هیچ گونه سهل انگاری نمی کرد و از هیچ وظیفه شرعی فروگذار نمی کرد.
نقل است که وقتی اسرا را وارد کوفه کردند، مردم کوفه از روی ترحم به اطفال و اسیران نان و خرما می دادند، ام کلثوم (18) فریاد می زد: « ای اهل کوفه! صدقه بر ما حرام است و آنان را از دست و دهان بچه ها می گرفت و به سوی مردم می انداخت (19) .»
حتی حاضر می شود نان و غذای خود را بین بچه ها تقسیم کند و سه روز یا بیشتر چیزی نخورد ولی اجازه نمی دهد که ذره ای از صدقه را تناول کنند.
یکی از موارد عملی تبلیغ حضرت زینب (س) حفظ حجاب است، او نه تنها در حالت عادی، بلکه در بحرانی ترین لحظات زندگی اهتمام زیادی در حفظ خود از انظار و دیده های مردم داشت.
راوی می گوید: « وقتی از حج برمی گشتم، وارد کوفه شدم، دیدم اسرا را وارد کوفه کرده اند امام سجاد (علیه السلام) را دیدم که بر شتری بدون روپوش سوار بوده و از پاهایش خون جاری بود در این هنگام بانویی را دیدم که بر شتری برهنه سوار است، سؤال کردم، او کیست؟
گفتند:« زینب کبری است.« فریاد می زد: « ای مردم چشم های خود را از ما بپوشانید آیا از خدا و رسولش حیاء نمی کنید که به حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حالی که پوششی ندارند می نگرید (20) .
او می خواهد با عمل و رفتار خود به جهانیان بفهماند که حسین (علیه السلام) و یارانش برای احیای احکام الهی شهید شده اند و زنان و کودکانش به همین دلیل به اسارت می روند و بنی امیه و دستگاه حاکمه یزید نسبت به احکام الهی نه تنها بی اعتنا هستند بلکه احکام الهی را واژگون کرده اند.
5- دعا و عبادت
یکی دیگر از شیوه های تبلیغی حضرت زینب(سلام الله علیها) دعا و عبادت است. او همواره می دانست که دشمنان در انتظارند تا کوچک ترین واکنش یا کلامی را جستجو کنند که نشانه ای از ضعف خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد و از این رو او برای این که دشمنان را مایوس کند در روز یازدهم وقتی که در کنار جسد برادر آمد توقف کرد و با خلوصی خاص متوجه خدا گردید و عرض کرد:
« اللهم تقبل منا قلیل القربان » (21) خداوندا این قربانی کوچک را از ما قبول کن.
از دعایی که حضرت زینب (س) نمود می توان دریافت که با همه این مصایب و مشکلات باز هم در برابر توفان های کوبنده ایستاده است و با خدای خود می گوید: «یا عماد من لا عماد له ویا سند من لاسند له یا من سجد لک سواد اللیل وبیاض النهار وشعاع الشمس وحفیف الشجر ودوی الماء یا الله، یا الله، یا الله » (22) .
ای پناهگاه آن که جز تو پناهی ندارد، ای تکیه گاه آن که جز تو پشتوانه ای نمی شناسد، ای خدایی که سیاهی شب و سپیدی روز و روشنایی خورشید و صدای آرام درخت و آب بر تو سجده می کنند، ای خدا، ای خدا، ای خدا. و نیز در خطبه ای که در مجلس یزید بیان کرد این گونه دعا می کند:
«… اللهم خذ بحقنا وانتقم من ظالمنا واجعل غضبک علی من سفک دمائنا ونقض دماؤنا وقتل حماتنا وهتک عنا سدولنا» (23) .
خدایا حق ما را باز گیر و از آن کس که به ما ستم کرد انتقام بگیر و خشم خود را بر کسی که خون های ما را ریخت و عهد ما را شکست، و یاران ما را کشت و از ما پرده دری کرد فرود آر.
6- بکارگیری اصول روان شناسی
لازم به ذکر است گرچه اصول روانشناسی در تبلیغ به صورت کلاسیک از ابتکارات علوم معاصر است ولی در تبلیغات اصیل آسمانی نیز مورد توجه قرار گرفته است و سیره رهبران و ائمه اطهار (علیهم السلام) نشان می دهد که آنان در تبلیغ به اصول روانشناسی فردی و اجتماعی توجه کامل داشته اند.
حضرت زینب (س) نیز، در امر رساندن پیام امام حسین (علیه السلام) به جهانیان از این اصول از جمله تحقیر دشمنان، تکریم دوستان، تحریک عواطف و مخاطب شناسی استفاده نموده است.
وقتی که با کوفیان سخن می گوید، در آغاز خطبه بر اصالت خاندان خودش تاکید می ورزد و از پیامبر (صلی الله علیه و آله) تعبیر به پدر می کند تا عواطف و احساسات مردم را در اختیار بگیرد و آنان خود بخود آماده قیام و شورش شوند.
و در فراز اول خطابه خود به بزرگترین نقطه ضعف کوفیان یعنی سست عنصری و عهد شکنی اشاره می کند و آنان را از این راه تحقیر می کند.
و باز آن بانوی بزرگوار را می بینیم که در کاخ ابن زیاد، او را «پسر مرجانه » می خواند که برای عبیدالله توهین آمیزترین و رسوا کننده ترین القاب است که حاکی از نامشروع بودن وجود وی و بدنام بودن مادرش می باشد و آن چنان ضربه بر پیکر لرزان عبیدالله می زند که تصمیم به قتل زینب (س) می گیرد.
و در فرازی از خطبه آتشین خود در خطاب به یزید به معرفی یزید، پدر، جد و جده اش می پردازد و بر اصالت خاندان خود تاکید می ورزد و می فرماید:
«وکیف یرتجی مراقبة من لفظ فوه اکباد الاذکیاء ونبت لحمه من دماء الشهداء..» . (24) .
«و چگونه توقع و امید دلسوزی از آن کسی باشد که دهانش جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان روئید. ..» و نیز از مقایسه بین دو خطبه ای که در کوفه و شام بیان فرمود به این نتیجه می رسیم که اصل مخاطب شناسی را کاملا رعایت کرده است، زیرا که در کوفه اکثر مخاطبین او عموم مردمند که در جهل و ناآگاهی به سرمی برند و به مقتضای حال، سخن را در خور فهم مخاطبین بیان می نماید. و آنان را از جنایتی که مرتکب شده اند و نیز از شخصیت شهیدان آگاه می سازد. ولی در شام در مجلس یزید، چون خواص حضور دارند و همه دارای آگاهی نسبت به امور هستند لحن خطاب فرق می کند و در نتیجه به رسوا کردن و مایوس نمودن یزیدیان می پردازد.
آنچه اشاره شد اجمالی از سیاست ها و شیوه های تبلیغی آن بزرگوار بود. شیوه های دیگری از قبیل شجاعت، شهامت، فصاحت و بلاغت و وقت شناسی از دیگر روش های تبلیغی آن بزرگوار بوده است.
پی نوشت ها:
1) اخبار الزینبات، ابوالحسن یحیی بن حسن علوی، ص 23 .
2) زینب کبری (س)، عقیله بنی هاشم، حسن الهی (بوته کار)، ص 62 .
3) من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 293 .
4) طراز المذهب، ص 6 به نقل از کتاب زینب کبری (س) عقیله ی بنی هاشم، حسن الهی، ص 84- 83 .
5) زینب کبری، نقدی، جعفر، ص 35 .
6) جواهر الکلام، ج 4، ص 307 .
7) بحار الانوار مجلسی، ج 45، ص 64 .
8) زندگانی فاطمه زهرا، شهیدی، جعفر، ص 262- 261 .
9) بحار الانوار، ج 6، ص 54 .
10) معالی السبطین، ج 2، ص 55 .
11) سوگنامه آل محمد، ص 393 .
12) معالی السبطین، ص 31; بحار ج 45 ص 59; نفس المهموم، ص 210.
13) دیوان محتشم، بند 8 و 9 .
14) جزایری، سید نور الدین، خصایص زینبیه، ص 296 .
15) عمادزاده، حسین، حضرت زینب کبری (س)، ص 150 .
16) ترجمه لهوف ص 146- 148 .
17) فرقان 25: «ویوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا» روزی که ستمگر دستان خود را به دندان گزد و می گوید: ای کاش راهی را که رسول در پیش گرفته بود، در پیش گرفته بودم.
18) برخی بر این باورند که ام کلثوم در اینجا همان زینب (س) است.
19) بحار الانوار، ج 4، ص 114 .
20) مقتل مقرم، ص 371 .
21) همان ص 307 .
22) آل بیت النبی فی مصر، ص 53- 52 به نقل از کتاب پیام آور عاشورا، ص 288 .
23) بحار الانوار، ج 45، ص 135- 133 .
24) بحار، ج 45، ص 133- 135 .
حضرت زینب (س) مظهر شجاعت
حضرت زینب (علیهاالسلام) با مشاهده این منظره به امام سجاد (علیه السلام) نزدیک شد و گفت:« او کشته نخواهد شد تا من در دفاع از او کشته شوم».
سخن حضرت زینب (علیهاالسلام) سبب شد تا عمرسعد شمر را از تصمیم خود منصرف سازد.
هر چند حضرت زینب (علیهاالسلام) همراه سایر شهدا به شهادت نرسید(که البته از مهمترین دلایل آن می توان به پیام رسانی عاشورا، دفاع از جان بازماندگان خاندان حسین (علیه السلام) و سرپرستی کاروان اسیران اشاره نمود)، لکن در راه حفظ دین خدا از همه چیز گذشت و مصایب زیادی را تحمل نمود و به جرأت می توان گفت در خاندان شهیدان کربلا از نظر تعداد بستگان شهید، الگوست حضرت زینب (علیهاالسلام) در اینجا و در مواضع دیگری با جرأت و شجاعتی که به ارث برده بود، همچون مادرش از مقام”ولایت” دفاع نمود، بدون اینکه از شهادت در راه خدا واهمه ای داشته باشد.
هر چند حضرت زینب (علیهاالسلام) همراه سایر شهدا به شهادت نرسید(که البته از مهمترین دلایل آن می توان به پیام رسانی عاشورا، دفاع از جان بازماندگان خاندان حسین (علیه السلام) و سرپرستی کاروان اسیران اشاره نمود)، لکن در راه حفظ دین خدا از همه چیز گذشت و مصایب زیادی را تحمل نمود و به جرأت می توان گفت در خاندان شهیدان کربلا از نظر تعداد بستگان شهید، الگوست.
فرزند شهید
حضرت زهرا (علیهاالسلام) مدتی بعد از رحلت رسول اکرم بنا بر روایات مشهور در سن هجده سالگی و حضرت علی (علیه السلام) نیز در سال 40 هجری به شهادت رسیدند. زینب (علیهاالسلام) در زمانی که نیاز به محبت مادر و پدر داشت، از این موهبت الهی محروم گشت؛ لکن به دلیل تعلیمات وحیانی و تربیت الهی، با ارزش و جایگاه والای شهید و شهادت آشنایی داشت و لذا این مصایب برای او قابل تحمل بود.
خواهر شهید
قبل از واقعه عاشورا پس از شهادت پدر و مادر، معصوم سوم و پیشوای دوم شیعیان، امام حسن مجتبی (علیه السلام) در سال پنجاهم هجری به شهادت رسید.
امام مجتبی (علیه السلام) بر اثر زهر به شدت در رنج بود. نیمه های شب، امام حسن (علیه السلام ) که دیگر نمی توانست درد را تحمل کند، یگانه مونس و غمخوارش، حضرت زینب (علیهاالسلام) را صدا زد. زینب (علیهاالسلام ) برخاست و به بالین برادر آمد و او را به گونه ای دید که چون مارگزیده به خود می پیچد. سرانجام زینب (علیهاالسلام) با شهادت برادرش امام مجتبی (علیه السلام) مواجه شد، و این پایان ماجرا نبود.
بعد از آن در واقعه کربلا، برادران خود عبدالله، جعفر، عثمان، حضرت ابوالفضل العباس بن علی، فرزندان ام البنین و جعفر بن علی، عثمان بن علی و ابوبکر بن علی و در رأس همه آنها سیدالشهداء، امام حسین(علیه السلام ) را از دست داد و همگی به درجه رفیع شهادت نایل گشتند.
در برخی روایات آمده است که وقتی زینب (علیهاالسلام) کنار جسد برادر آمد، توقف کرد و با خلوصی خاص متوجه خدا گردید و عرض کرد: “خدایا این اندک قربانی را از ما قبول کن”.
این جمله به خوبی بیانگر اندیشه، تفکر و دیدگاه حضرت زینب (علیهاالسلام) در خصوص شهادت می باشد و همین دیدگاه باعث شده است که ایشان در همه مصائب صبر پیشه کنند.
مادر شهید
حضرت زینب (علیهاالسلام) علاوه بر مواجهه با شهادت برادران، در راه دفاع از اسلام، فرزندان خود را نیز به عنوان یاور برادر به میدان نبرد فرستاد. آنها نیز پس از اینکه شجاعانه به مبارزه پرداختند، به شهادت رسیدند.
با مقایسه روایتهایی که در مورد شهادت فرزندان حضرت زینب (علیه السلام) و فرزند برادرش نقل شده است، میزان محبت حضرت زینب (علیهاالسلام) نسبت به امام زمان خویش روشن تر می گردد و همین محبت بی شائبه، موجب همراهی او با کاروان حسین (علیه السلام) و شرکتش با امام در جریان کربلا و مصائب و شداید آن و ابقای دین مبین اسلام است؛ چنانکه او را “شریکة الحسین” می نامند “روز عاشورا، حضرت زینب (علیهاالسلام) لباس نو بر تن عون و محمد(فرزندان خود) کرد و آنها را از گرد و غبار پاکیزه نمود و شمشیر به دستشان داد و آماده شهادت ساخت. سپس آن دو را به حضور برادرش حسین (علیه السلام) آورد و اجازه خواست که آنها به میدان بروند. امام حسین (علیه السلام) نخست اجازه نمی داد ولی زینب (علیهاالسلام) بیشتر اصرار کرد. تا اینکه امام اجازه داد. اما سرانجام آن دو نوگل باغ طهارت پس از رزمی غیورانه، به شهادت رسیدند و امام حسین (علیه السلام) پیکر پاک آن دو نوجوان را به بغل گرفت و در حالی که پاهایشان به زمین کشیده می شد، آنها را به سوی خیمه آورد. عجیب اینکه بانوان به استقبال جنازه های آنها آمدند. همیشه زینب (علیهاالسلام) در پیشاپیش بانوان بود، ولی این بار زینب (علیهاالسلام) دیده نمی شد. او از خیمه بیرون نیامده بود تا مبادا چشمش به پیکرهای به خون تپیده پسرانش بیفتد و بی تابی کند و از پاداشش کم شود و شاید از این رو که مبادا برادرش او را در این حال بنگرد و در برابر خواهر شرمنده یا بی جواب بماند. زینب (علیهاالسلام) در این هنگام بیرون نیامد.”
عمه شهیدان
در ماجرای کربلا، عده زیادی از خاندان امام حسین (علیه السلام ) به شهادت رسیدند. فرزندان امام حسن (علیه السلام) به نامهای قاسم، عبدالله، ابوبکر و فرزندان امام حسین( علیه السلام) به نامهای علی اکبر و علی اصغر نیز همچون سایر شهدا با آگاهی، شناخت، اندیشه و آرمان و اراده به شهادت رسیدند.
روایت شده است پس از شهادت حضرت علی اکبر، حضرت زینب (علیهاالسلام) زودتر از برادرش حسین (علیه السلام) به بالین علی اکبر رفت، زیرا می دانست که امام علاقه زیادی به علی اکبر (علیه السلام) دارد. اگر او را کشته ببیند، ممکن است روح از بدنش مفارقت نماید. از این رو زینب (علیهاالسلام) با این عمل خویش، مثل همیشه امام را تنها نگذاشت.
بنابراین، با مقایسه روایتهایی که در مورد شهادت فرزندان حضرت زینب (علیهاالسلام) و فرزند برادرش نقل شده است، میزان محبت حضرت زینب (علیه السلام) نسبت به امام زمان خویش روشن تر می گردد و همین محبت بی شائبه، موجب همراهی او با کاروان حسین (علیه السلام) و شرکتش با امام در جریان کربلا و مصائب و شداید آن و ابقای دین مبین اسلام است؛ چنانکه او را “شریکة الحسین” می نامند.
پس از پایان یافتن واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) رسالت خطیر و سنگین زینب کبری (علیهاالسلام) آغاز شد. او در سخت ترین شرایط جسمی و روحی، بزرگترین و خطیرترین مسؤولیتها را برعهده گرفت. تصور عظمت و بزرگی کاری که زینب (علیهاالسلام) انجام داد، هر انسان منصف و حق جویی را در برابر شخصیت و بزرگی این بانوی باعظمت، به کرنش و تحسین و ستایش وا می دارد.
منبع-دین و اندیشه تبیان
حاجیه تقی زاده فانید