اهل سنت معتقدند اگر حاکمی با زور و کشتار بر مردم مسلط شود، اطاعت از او واجب است . آنان بر این باور هستند که  اگر کسی با زور شمشیر بر مردم غلبه کند و قدرت را به دست بگیرد، بر مردم است که از او متابعت کند و حق جنگ و خروج بر علیه او را ندارند به دلیل اینکه خروج بر علیه حاکمی که بازور شمشیر، قدرت را به دست گرفته است اختلاف در بین مسلمین ایجاد می شود و باعث خونریزی می گردد.[۱]

اهل سنت خروج بر علیه حاکم ظالم و فاسق را تا زمانی که کافر نشده است نیزجایز نمی داند و به اجماع مسلمین قیام وخروج بر علیه آن را حرام می­دانند و می گویند که اهل سنت اجماع بر این دارند که سلطان و پادشاه با فسق عزل نمی شود و دلیل آن را این می دانند که از عزل حاکم ظالم و فاسق فتنه و خونریزی به وجود می آید. و می گویند اهل سنت اجماع دارند که فقط  در صورتی که پادشاه مسلمانان کافر شود از امامت عزل می گردد.[۲]

از دیدگاه اهل سنت طاعت امامان و پادشاهان و امراء و والیان واجب و فرضی از فرض های شرعی می باشد و خروج بر آنان جائز نیست هر چند مرتکب گناه و ظلم بشوند و امام با ارتکاب ظلم و گناه کبیره از امامت عزل نمی شود[۳]. و به صراحت می گویند که اطاعت از اولوالامر ظالم، واجب است و قتال با او روا نیست؛ و اگر کسی از فرمان او بیرون رود خارجی است زیرا از نا‌فرمانی حاکم غالب، فتنه می‌خیزد و فتنه از قتل، سخت‌تر است. آنان بر مبنای حدیثی در صحیح مسلم و بخاری معتقد است که کسی که از حکم حاکم ظالم بیرون رود و بر آن صبر نکند، از جماعت مفارقت کرده و اگر بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.[۴]

سؤالی که مطرح می شود این است که ایا آنانی که با خونریزی حکومت و خلافت را می گیرند و سپس بر مردم ظلم می کنند چرا باید پیروی از آنان واجب باشد؟

آیا حکومت های جابر و ظالم مصداق طاغوت نیست که در قرآن از پیروی آنها نهی شده است؟

اگر چنین چیزی مشروعیت می داشت پس چرا ابوحنیفه رئیس مذهب حنفی با این نظر مخالف است. او از قیام زید بن علی(ع) بر علیه هشام بن عبدالملک و نیز از قیام یحی بن زید در برابر حکام اموی حمایت کرده و گفته است که خروج زید مانند خروج رسول الله در روز بدر است.[۵] و نیز هنگامی که محمد نفس زکیه فرزند عبدالله بن حسن(ع) بر علیه عباسی ها قیام کرد و به دست ابوجعفر منصور به شهادت رسید، ابو حنیفه به طور علنی در مجالس درس خود می گفت که عباسی ها حق حکومت ندارند و ولایت آنان بر مردم ساقط می باشد. و همین طور از قیام ابراهیم بن عبدالله حسنی در برابر عباسیان حمایت کرده و حکومت آنان را غیر مشروع دانسته است. [۶]

پی نوشتها

[۱] . اضواء البیان، ج۱ص۳۰.

[۲] . أبو زکریا یحیى بن شرف بن مری النووی ، شرح النووی، ج۱۲ص۲۲۹.

[۳]. ر.ک: اصول دین، ج۱، ص۲۷۲ ـ ۲۷۶.

[۴]. علاءالدوله سمنانی، احمدبن محمد، العروه لاهل الخلوه و الجلوه، ص۲۹۳.

[۵] .المذاهب الاسلامیه الخمسه، ص۲۰۰

[۶] . همان، ص۲۰۳و ۲۰۴.