به طور یقین، بیشتر جوانانِ این مرز و بوم، برای ازدواج، دلیلهایی دارند که از دیدگاه خودشان توجیهپذیر است؛ اما گاهی وقتها، انسان بهدلیلهای متفاوت و برای رهایی از بسیاری از مسائل و مشکلهای خصوصی و خارج شدن از وضعیت تجرد، دست به انتخاب فردی، برای زندگی میزند که این امر نمیتواند راه نجاتبخش او باشد. سالها مشاورهٔ ازدواج و زناشویی، این تجربهها را برای نگارندهٔ این مقاله در پی داشته که عدم آگاهی و یا توجه به موقعیتها و نحوهٔ تصمیمگیری جوانان، گاهی آنچنان آسیبی به پیکرهٔ زندگیشان وارد میسازد که جز افسوس و حسرت، سودی ندارد. قصد بر آن دارم تا شما را با دلیلهای نادرست عاشق شدن و در پی آن ازدواج، آشنا سازم. به طور اساسی ارتباط با یک فرد به دلیلهای غیرمنطقی و نادرست، یکی از شیوههای ایجاد ارتباط ناسالم و غیر ارضاکننده است.
بهطور کلی میتوان دلیلهای غیرمنطقی برای ازدواج و عاشق شدن را بهشرح زیر نام برد:
۱) تحت فشار بودن از جانب خانواده، دوستان و آشنایان
برخی از جوانان، نسبت به صحبتها و عقیدههای اطرافیان از قبیل خانواده، دوستان، آشنایان و … بسیار آسیبپذیر و شکننده بوده و به خود اجازه میدهند که بهخاطر آنان، رابطهای را با اجبار آغاز نموده و یا ادامه دهند؛ در حالیکه این رفتار، آنان را راضی و خوشحال نمیسازد. باید به این قبیل جوانان توصیه کنم که اگر اعتماد بهنفس و عزتنفس شما پایین است و یا بهنوعی بیش از حد، تحت تأثیر رفتارهای اطرافیان خویش هستید، این احتمال وجود دارد که تنها بهدلیل چیزهایی که دیگران به آن فکر میکنند و نه بر اساس میل و احساس واقعی درونی خود، رابطهای را شروع کنید و یا در نهایت دست به ازدواج بزنید. این، یکی از دلیلهای نادرست ازدواج است که باید به آن توجه داشته باشید.
۲) بالا رفتن سن
این طرز نگرش که سن شما از حد مشخص و طبیعی پا فراتر گذاشته و هنوز ازدواج نکردهاید، میتواند عامل تحریک کننده باشد؛ البته این که شما به چه سنی نگاه میکنید و چه سنی در ذهنتان به عنوان حد و مرز، تلقی میشود، خود جای تأمل و بررسی بیشتر دارد؛ چرا که افکار افراد، با یکدیگر بسیار متفاوت است؛ پس نمیتوان یک قانوت کلی در نظر گرفت و بر مبنای آن تصور کرد. به طور یقین، شما در ضمیر ناخوآگاه خویش، سنی را به عنوان ایدهآلترین زمان برای ازدواج، انتخاب کردهاید. این سن ممکن است که از زمینههای گوناگون مانند خانواده، سن ازدواج خواهران و یا برادران شما، نشأت گرفته باشد؛ ولی باید نکتهای را به شما گوشزد کنم و آن این که در بحث روانشناسی، دو نوع سن همیشه مطرح است:
▪ سن شناسنامهای: هر آنچه که در شناسنامهٔ شما ثبت شده است.
▪ سن عقلانی: زمانیکه شما از نظر بلوغ روانی، عاطفی و فکری به پختگی رسیده باشید.
۳) احساس تنهایی و دلتنگ بودن
زمانیکه شما احساس تنهایی میکنید و تصور مینمایید که دلتنگی به سراغتان آمده، این احتمال وجود دارد که شما دست به یک انتخاب نامعقول بزنید و در این شرایط است که در رابطه با روابطی قرار میگیرید که برای شما ارضا کننده و قابل تحمل نیست؛ پس توصیه میکنم که سعی نمایید بسیار معقولانه و منطقی انتخاب کنید. خود را دستکم نگیرید. شما جوانی ارزشمند و دوستداشتنی هستید که از هر حیث میتواند زندگی ایدهآلی داشته باشد؛ پس به خواستهٔ دلتان گوش کنید و عجولانه تصمیم نگیرید.
۴) عدم توجه به زندگی شخصی خویش
بسیاری از اشخاص (جوانان) گاهی به این دلیل، اقدام به برقراری رابطه با دیگران میکنند که احساس میکنند از کمبود شور، اشتیاق و بیهدفی در زندگی خود، به ستوه آمدهاند و به جای آن که به خویشتن خویش و درون خود نظری بیفکنند، خود را در آستانهٔ برقراری رابطهٔ عشقی نافرجامی قرار میدهند. مطمئن باشید که چنین رابطههایی هرگز سرانجام خوشایند و مناسبی در پی نخواهد داشت؛ بنابراین شما عاشق واقعی آن فرد، نبوده و نیستید؛ بلکه به نوعی شیفتهٔ سرگرمی خود به رابطهتان هستید و زمانیکه این رابطه پایان میگیرد، احساس عدم توجه به خود در وجودتان نمایانگر میشود.
۵) دوری از بزرگ شدن
جوانان گاهی به این دلیل ازدواج میکنند که فردی را وارد زندگی خویش کنند تا از آنان مراقبت کند؛ بهعبارتی، میخواهند آن فرد برای آنان بهنوعی در نقش پدر یا مادر، باشد. این، نشانهٔ ضعف شخصیتی فرد است که میتواند ریشه در دوران کودکی او داشته باشد. بیشک، این افراد بهنوعی به دلبستگیهای دوران کودکی خود بازگشتهاند و میخواهند از این طریق، مشکل خویش را حل نمایند؛ پس این راه نمیتواند قابل قبول باشد.
۶) احساس گناه و یأس
احساس ندامت، پشیمانی، گناه و یأس ممکن است انگیزه خاص برای شروع یک رابطه و یا ادامهٔ آن باشد. شما به خود تلقین میکنید که این، همان عشقی است که مدتها در پی آن بودم؛ در حالیکه واقعیت، چیز دیگری است. این احساس، نوعی حس ترحم و دلسوزی به خویشتن خویش است؛ پس سعی نکنید بهنوعی تابع این نوع احساس شوید.
۷) پرکردن خلأهای عاطفی، احساسی و روانی
باید اعتراف کرد یکی از پیامدها و رهآوردهای اصلی عشق، این است که شما را بهنوعی احساس سرور، شادمانی، نشاط و وابستگی میرساند؛ اما زمانکه بهمنظور پر کردن خلأهای احساسی ـ عاطفی خود از آن (عشق) استفاده میکنید، میتواند به شما آسیب برساند. همواره دو مشکل ناشی از خلأ احساسی ـ عاطفی وجود دارد که عبارتند از:
▪ شما بهدلیل پر کردن خلأهای احساسی ـ عاطفی خود و نه بهخاطر اینکه فرد ایدهآل را یافتهاید، به اینگونه رابطهها دست میزنید.
▪ گاهی در رابطههایی که شاید بتواند برای شما قابل قبول باشد، وارد میشوید؛ اما تصور و خواستهٔ شما، این است که این رابطه، خلأهای شما را پر میکند.
● توصیههای روانشناسی
اگر احساس میکنید در زندگیتان، خلأ عاطفی یا احساسی وجود دارد، هیچ فردی بدون توجه به اینکه چهقدر هم شما را دوست دارد، نخواهد توانست خلأ روحی ـ روانی احساسیتان را پر کند.
۸) میل جنسی
در بحث میل جنسی، بهطور یقین، دیگر عاشق شدن و عشق، در میان نیست. بیشک شما نسبت به آن فرد، جاذبهٔ شدید جنسی دارید و بس. باور داشته باشید که با میل جنسی، ممکن است به شخص علاقمند یا وابسته شوید، ولی او برای شما چندان جذاب و دوستداشتنی نیست. شما تنها بهدنبال فردی هستید که بتوانید با او رابطهٔ جنسی برقرار کنید؛ پس این دلیل نمیتواند ضامن یک ازدواج موفق و معقولانه باشد. اینجاست که باید بگویم: ”چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.“
اگر چنین هستید، صبر کنید و ازدواج نکنید
۱) اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود، مسئولیت کاری را به عهده نمیگیرید یا در مسئولیت محوله تعلل میورزید.
۲) اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (که به نظر شما غیر منطقی بوده یا اخلاق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضی کننده ندارید و نتوانسته اید تعامل قابل قبولی ایجاد نمایید.
۳-) اگر در زندگی، مرتب شغل خود را عوض کردهاید، با دوستان زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه نمودهاید، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترک تحصیل کردهاید، علایق خود را نیمه کاره رها کردهاید و ثبات فکری، احساسی و رفتاری ندارید.
۴) اگر تصور میکنید افکار، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر میدهید.
۵) اگر به دنبال همسـر منـاسبی هستید به نحوی که در زندگی مشترکتان در آینده با هیچ گونه مشکلی مواجه نشوید.
۶) اگر در پی کسب لذت و علایق خود، کارها و مسئولیتهایتان بر دوش دیگران قرار میگیرد.
۷) اگر فقط منطق و طرز نگرش خویش را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا حالت تهاجمی میگیرید و قادر به درک افکار، احساس و رفتار دیگران نیستید.
۸) اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمیبینید.
۹) اگر تا کنون با نظرات، انتقادات و پیشنهادات دیگران، تغییری در رفتار های شما ایجاد نشده است.
۱۰) اگر مسائل کاری شما مانع ارتباط دوستانه و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صمیمی در خـانـواده (خـانـواده پـدری) مـی شـود یـا مـسائل و مـشـکــلات شـخـصــی شـمـا در تـمـام حـوزههای زندگیتان تاثیر میگذارد و در هم تنیده میگردد.
۱۱-) اگر به هیچ وجه قادر به تغییر برنامه های از قبل طراحی شده خود نیستید(حتی اگر شرایط تغییر کند) و بسیار متعصب، خشک و غیر قابل انعطاف هستید.
۱۲-) اگر قادر به درک احساسات، رفتار و افکار خانواده، دوستان و همکارانتان(که متفاوت از شما عمل میکنند) نمیباشید.
۱۳) اگر بیشتر به جای گوش کردن، صحبت میکنید و بیشتر از آن که سعی کنید دیگران را بفهمید، سعی دارید که دیگران شما را درک کنند.
۱۴) اگر بسیار هیجانطلب هستید و صرفاً هیجانات، شما را به سویی میکشاند و قادر به تعویق انداختن خواسته هایتان نیستید.
۱۵) اگر برای رفتار، احساس و گفتار خود روش و برنامهای ندارید و منفعلانه و واکـنـشـی نـسـبـت بـه دیـگران عکسالعمل نشان میدهید.
۱۶) اگر عادت دارید به جای حل مشکلات از آنها فرار کنید یا اجتناب بورزید یا واکنش شما به مسائل، بیتفاوتی است.
منبع: محمدرضا دژکام؛ روانشناس؛ مشاور ازدواج و خانواده، عضو انجمن روانشناسان ایران؛ مجله شادکامی و موفقیت
روزنامه آفتاب یزد