نیکی و احسان به دیگران، صفتى پسندیده و ممدوح است که هم از نظر عقل و هم از نظر عرف، مورد تأیید است. همه جوامع بشرى براى این صفت خداپسندانه، اهمیت خاصى قائلند و فاعل آن را محترم مىشمارند. در این میان، البته بعضى نیکىها اهمیت دو چندان دارد، که نیکى به پدر و مادر از جمله آنهاست.
خداوند در قرآن بیش از ۲۳ بار صراحتاً و یا ضمناً انسانها را به احسان و نیکى به پدر و مادر امر فرموده است. ۱ ائمه معصومین(علیهم السلام) نیز در سخنان و گفتار خود را به این فضیلت مهم سفارش و تأکید فرموده اند. حضرت على(علیه السلام) فرمود: (برّ الوالدین من اکرم الطباع؛ نیکى به پدر و مادر، ارزشمندترین خلقهاست.)۲
پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ مردى که از حقوق والدین پرسیده بود، فرمود: (هما جنّتک و نارک؛۳ پدر و مادر، بهشت و جهنم تو هستند؛ بهشت در رضاى آنها و دوزخ در خشم آنهاست).
حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: از پدرت اطاعت کن و نسبت به او مراتب نیکى و تواضع و خضوع و تکریم را معمول دار… خداوند در قرآن شریف حق پدر و مادر را قرین حق خود قرار داده و فرموده است: شکر گزار من و شکر گزار پدر و مادرت باش که برگشت همه به سوى من است.۴
همیشه مونس و یارم پدر بود به وقت رنج، غمخوارم پدر بود
چو پروانه پر و بالم اگر سوخت ولى شمع شب تارم پدر بود
طریق زندگى آموخت بر من به هر سختى مدد کارم پدر بود
* * *
آبروى اهل دل از خاک پاى مادر است هر چه دارند این جماعت از دعاى مادر است
آن بهشتى را که قرآن مىکند توصیف آن صاحب قرآن بگفتا زیر پاى مادر است
نیکى به والدین در ادیان آسمانى
لزوم نیکى به والدین، اختصاص به شریعت اسلام ندارد، بلکه در طول تاریخ و در شرایع آسمانى همواره مورد تأکید قرار گرفته است. قرآن در سوره بقره، آیه ۸۳ وجوب احسان به والدین را پیرو عبادت خداوند، جزء پیمانها و وظایف حتمى بنى اسرائیل شمرده است.
حضرت نوح(علیه السلام) براى پدر و مادر خود چنین دعا مىفرماید: (رب ّ اغفر لى و لوالدى ّ و لمن دخل بیتى مؤمناً و للمؤمنین و المؤمنات و لا تزد الظّالمین الاّ تبارا؛۵ خدایا! مرا و پدر و مادرم را و هر که با ایمان وارد خانه من مىشود و نیز مردان مؤمن و زنان مؤمن را بیامرز و ستم کاران را جزء بر هلاک و عذابشان میفزاى).
امام صادق(علیه السلام): فرمود: موسى بن عمران(علیه السلام) در بین مناجات با پروردگار خویش ناگهان مردى را زیر سایه عرش خدا دید، عرض کرد: پروردگارا! این مرد کیست که عرش تو سایه بر وى افکنده است؟ خطاب رسید که این مرد، داراى دو صفت حمیده است: به پدر و مادر خود نیکى مىکند و براى سخن چینى گام برنمىدارد. ۶
نقل است روزى حضرت داوود(علیه السلام) هنگام قرائت قسمتى از کتاب(زبور) دلش شکست و منقلب شد. در آن حال کمى به خود بالید و گفت: در دنیا از من عابدتر نیست. همان ساعت به او وحى شد: برو بالاى کوه، کشاورزى را ببین که هفتصد سال مرا عبادت مىکند و از گناهى که انجام داده از درگاه من عذر مىخواهد، در صورتى که آن عمل نزد من گناه نبوده است. او روزى در پشت بام راه مىرفت که مختصر خاکى از پشت بام بر روى مادرش ریخت و اینک مدتى است که به حساب این گناه در درگاه ما مىنالد، برو او را به مغفرت و آمرزش من بشارت بده.
داوود(علیه السلام) به کوه رفت، دید مردى لاغر اندام که بر اثر عبادت، استخوانهایش در آمده، مشغول نماز است. وقتى از نماز فارغ شد، بر او سلام کرد. او جواب سلام داوود(علیه السلام) را داد و پرسید: تو کیستى؟ حضرت داوود(علیه السلام) فرمود: من(داوود) نام دارم. گفت: اگر مىدانستم که تو داوود هستى، جواب سلام تو را نمىدادم، به دلیل آن لغزشى که از تو سر زده است. اینک که به کوه بالا آمدهاى، استغفار کن. به خدا سوگند، روزى به پشت بام رفتم، بر اثر عبور، مختصرى خاک بام بر سر مادرم ریخت، اینک هفتصد سال است که در این وضع هستم، نمىدانم مادرم از من راضى شده یا نه، با این حال استغفار مىکنم، به دلیل این که شاید او از من راضى نشده باشد. ۷
خداوند به موسى(علیه السلام) وحى نمود: همانا کسى که به پدر و مادر نیکى کند و مرا رها کند، اسم وى را نیکوکار بنویسم و کسى که مرا نیکى کند و پدر و مادرش را واگذارد، وى را عاق نویسم.۸
نکاتى چند در باره احترام به والدین
گر چه عواطف انسانى و مسئله حق شناسى به تنهایى، لزوم احترام نمودن به والدین را بیان مىکند، ولى از آن جا که اسلام حتى در مسائلى که عقل مستقلاً مىتواند داورى وقضاوت کند یا عاطفه آن را به وضوح در مىیابد، سکوت روا نمىدارد؛ بلکه به عنوان تأیید و تأکید دستوراتى را صادر مىکند. ما در این جا با توجه به آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) احترام به والدین و مسائل و زوایاى مربوط به آن را در قالب چند نکته بیان مىکنیم.
نکته اول: در چهار سوره از قرآن کریم، نیکى به والدین بلا فاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این هم ردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام قائل است. آن چهار سوره عبارت اند از: بقره، آیه ۸۳؛ نساء، آیه ۳۶؛ انعام، آیه۱۵۱؛ لقمان، آیه ۴۱،
تأکید قرآن بر ذکر احسان و مراعات پدر و مادر در سطح توحید و نفى شرک، و عبادت و پرستش و شکر نعمتهاى الهى، به روشنى این مطلب را ثابت مىکند که عدم رعایت حق آنان، بزرگترین گناه پس از شرک به خداوند است و لذا آن را در(سوره اسراء) در ردیف گناهان کبیره ذکر فرموده است.
نکته دوم: خداوند در این آیات، نوع خاصى از تجلیل و احترام را ذکر نفرموده، بلکه انسان را به رعایت حال پدر و مادر و احسان به آنها دعوت کرده است. نتیجه این که هر گونه احترام و نیکى به پدر و مادر، دستور خداوند است و هرگز مقید به حدودى نیست به جز قدرت و امکان از نظر عقلى و شرعى؛ به این معنا که هر چه انسان در توان دارد، باید براى پدر و مادرش انجام دهد و مضایقه و کوتاهى نکند.
نکته سوم: این احسان و خیرخواهى و خدمت به پدر و مادر را باید به عنوان تشکر و سپاس از زحمات طاقت فرساى آنان انجام دهد و گمان نکند که در حق آنان تفضل مىکند و یا بر آنها منت بگذارد. در باره این نکته، چند مطلب قابل توجه است:
۱ ـ حق پدر و مادر به حدى بزرگ و زیاد است که هرگز انسان نمىتواند تمام و کمال زحمات و محبتهاى آنان را جبران کند.
۲ ـ انسان باید همواره خود را در انجام شکر واقعى، مقصر بداند؛ هم چنان که در انجام شکر الهى، آن گونه که سزاوار نعمتهاى بىکران اوست، همه انبیا و اولیا قاصرند و دیگران نه تنها قاصرند، بلکه مقصّرند.
۳ـ همان گونه که در شکر نعمتهاى الهى نباید به زبان و تعظیم اکتفا کرد، بلکه باید با اطاعت و عمل نیز خدا را سپاس گفت، در مقابل الطاف و محبتهاى پدر و مادر هم باید عملاً تشکر کرد و آنچه را که سزاوار مقام آنان است؛ از احترام و خدمت و کمک به عنوان تشکر، دریغ نکرد.
۴ ـ شکر الهى، خود یک نعمتى است که باز هم نیاز به شکر دارد و همچنین است توفیق در انجام خدمت و تشکر عملى از مقام پدر و مادر.
نکته چهارم: خداوند متعال دستورات خاصى را به فرزندان پدر و مادرى که به سن پیرى رسیده اند، صادر فرموده است: (و به پدر و مادر نیکى کنید. هرگاه تا تو زنده هستى و هر دو یا یکى از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتى خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى پروردگار من! همچنان که مرا در خردى پرورش دادند، بر آنها رحمت آور).۹
نکته پنجم: در برخى آیات، پدر و مادر را در صدر کسانى قرار داده که باید به آنها کمک شود: خداوند به پیامبر مىفرماید: در پاسخ کسانى که از تو مىپرسند چه انفاق کنیم؟ بگو:(هر چهاز خیر انفاق مىکنید، به پدر و مادر و خویشان نزدیک و یتیمان و فقیران و درماندگان انفاق کنید).۱۰
نکته ششم: در وقت دعا و نیایش، نباید والدین را فراموش کرد. حضرت ابراهیم(علیه السلام) در دعاى خویش مىفرماید: (پروردگارا! آن روز که حسابرسى بر پا مىشود، بر من و پدر و مادرم و همه مؤمنان ببخشاى).۱۱
تواضع در برابر والدین
خفضِ جناح(تواضع) چند بار در قرآن آمده است، ولى(جناحَ الذُّل) فقط یک بار آورده شده و آن هم مربوط به پدر و مادر است: (و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه).۱۲
به گفته لغت شناسان، تواضع دو گونه است: گاهى تواضع، انسان را پست مىکند؛ مانند تواضع در برابر مستکبران و گردنکشان، و گاهى انسان را بالا مىبرد؛ مانند تواضع در برابر مؤمنان، پدر و مادر، معلم و امثال آنها. در چنین مواردى، تواضع را خفض جناح مىگویند. جناح به معناى بال پرنده است و خفض جناح، این معنا را به ذهن تداعى مىکند که تواضع به انسان بال مىدهد و با آن به اوج رفعت مىرسد. خداوند به پیامبرش امر فرموده است: (و اخفض جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین؛۱۳ در برابر هر یک از مؤمنان که از تو پیروى مىکند، بال فروتنى فرود آر).
(ذلّ) به معناى نرمى و تسلیم است و در موردى به کار برده مىشود که امرى از روى قهر و غلبه بر کسى وارد شود. گویا انسان خود را در برابر پدر و مادر، مقهور و مغلوب مىبیند. با این که آنها به او نیازمندند، اما مانند یک برده یا اسیر در برابر آنان با تواضع و فروتنى اوامرشان را اطاعت مىکند. به هر حال این(جناح ذل) از روى رحمت و عطوفت است نه از روى ترس و یا احتیاج، زیرا پدر و مادر، سالخورده و در دوران نیازمندىاند و ترس از آنان و یا احتیاج به آنها موضوعیت ندارد.
علل ذکر نیکى به والدین بعد از وجوب عبادت پروردگار
فخر الدین رازى مىگوید: به چند دلیل، بعد از وجوب عبادت پروردگار، نیکى به پدر و مادر ذکر شده است:
۱ ـ نعمتهاى پروردگار، بالاترین نعمتها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم، پدر و مادر که ریشه و سبب وجود فرزند هستند، نعمتهاى برتر عالم مىباشند. پس شکر اوّلین نعمت(خداوند) و بعد از آن، شکر نعمتهاى برتر عالم(پدر و مادر) واجب است.
۲ ـ خداوند، مؤثر حقیقى در وجود انسان و پدر و مادر، مؤثر وجود او در ظاهر(طبیعت) هستند، پس آن جا که نام مؤثر حقیقى ذکر شده، بعد از آن مؤثر ظاهرى را آورده است.
۳ ـ خداوند در مقابل نعمتهاى خود، از بنده چیزى نمىخواهد، پدر و مادر نیز در مقابل نعمت خود از فرزند چیزى طلب نمىکنند(نه طلب مالى و نه طلب ثوابى) لذا این نعمت آنها شبیه نعمت خداوند است.
۴ ـ خداوند نعمت خود را از بنده اش دریغ نمىدارد، اگر چه بدترین گناهان را انجام داده باشد. همچنین است جاى پدر و مادر که نعمت و فداکارى خود را از کودکشان دریغ نمىدارند، هر چند به آنها بد کرده باشد.
۵ ـ پدر مهربان در مال فرزندش تصرف مىکند تا سود بیشترى عاید وى شود و از ضایع شدن مال او جلوگیرى مىکند. خداوند نیز در اعمال عبادى بنده خود تصرف مىکند و آن را از آفات دور مىسازد و عملش را زیادتر مىنماید، زیرا خود فرموده است: مَثَل کسانى که در راه خدا انفاق مىکنند مانند دانه گندمى است که هفت خوشه از آن مىروید و در هر خوشه، صد دانه گندم وجود دارد.
۶ ـ نعمت وجود خداوند، بالاتر از نعمت والدین است و این امر، با دلیل و برهان ثابت و معلوم مىگردد. اگر چه نعمت والدین نیز معلوم و مشهود است، اما رجحان با نعمت پروردگار است؛ از این رو نعمت والدین پس از نعمت خدا ذکر شده است. ۱۴
حقوق والدین
از اربعین سلیمانى نقل شده که والدین را بر فرزند، هشتاد حق است: چهل، در حال حیاتایشان و چهل، در حال ممات آنها. اما آن چهل که در حال حیات است، ده تا به تن، دهتا به زبان، ده تا به دل و ده تا به مال است.
آن ده که به تن است، عبارت است از:
۱ ـ به آنان خدمت کند، زیرا حق تعالى فرموده است:(و اخفض لهما جناح الذّل ّ من الرّحمه)۱۵؛
۲ ـ حرمتشان را نگه دارد؛
۳ ـ جلو ایشان ننشیند؛
۴ ـ فرمان آنها را اگر شرع نهى نکرده، انجام دهد و از نهیشان، اگر واجب نیست، خوددارى کند؛
۵ ـ روزه مستحبى را با اجازه آنان بگیرد؛
۶ ـ چون ظاهر شوند، برخیزد و تا اجازه ندهند ننشیند؛
۷ ـ بىرضاى ایشان به سفر(غیر واجب عینى) نرود؛
۸ ـ در وقت راه رفتن، پشت سر آنان حرکت کند؛
۹ ـ همیشه با مهربانى به آنان بنگرد؛
۱۰ـ همواره آماده خدمت کردن به آنان باشد.
اما آن ده حق که به زبان است، عبارت اند از:
۱ ـ با آنان به نرمى سخن بگوید؛
۲ ـ صداى خود را بر آنها بلند نکند؛
۳ ـ گستاخى و پر چانگى نکند؛
۴ ـ آنانرا به نام نخواند، بلکه مثلاً بگوید پدر جان، پدر بزرگوارم؛
۵ ـ سخن ایشان را قطع نکند؛
۶ ـ گفته ایشان را رد نکند؛
۷ ـ به امر و نهى، آنان را خطاب نکند؛
۸ ـ همیشه آنان را دعا کند؛
۹ ـ به آن دو اُف نگوید و روى خود را از آنان بر نگرداند؛
۱۰ ـ با ایشان مؤدبانه سخن بگوید.
اما آن ده چیز که به دل است، عبارت اند از:
۱ ـ همیشه نسبت به آن دو نرم دل باشد و ترحم کند؛
۲ ـ همواره آنان را دوست بدارد، اگر چه از حیث اقتصادى در مضیقه باشند؛
۳ ـ به شادى آنان شاد باشد؛
۴ ـ در غم آن دو شریک و غمخوارشان باشد؛
۵ ـ با دشمنان آنها دوستى نکند که آن دو مىرنجند؛
۶ ـ از بدگویى یا کج خویى آنان نرنجد؛
۷ ـ اگر به او ستم کردند، بر آنان خشم نگیرد، حتى اگر او را زدند، دستشان را ببوسد؛
۸ ـ هر چند حق آن دو را رعایت مىکند، اما باز هم بیم تقصیر داشته باشد؛
۹ ـ همیشه در دل قصد کسب رضاى آنان را بنماید؛
۱۰ ـ در دل، طول عمر آنان را بخواهد، هر چند از زحمت و فقر و بیمارى آن دو به تنگ آمده باشد.
اماآن ده چیز که به مال تعلق دارد، عبارت اند از:
۱ ـ لباس آن دو را پیش از لباس خود تهیه کند؛
۲ ـ آنان را از طعام خویش(بلکه بهتر) بخوراند، زیرا در هر انفاقى، آنان جلوترند؛
۳ ـ قرض آن دو را بدهد؛
۴ ـ مخارج سفرشان را چه واجب و چه مستحب، از زیارت بدهد؛
۵ ـ اگر فوت کردند و حج و نماز یا روزه دارند، از جانب آن دو نایب بگیرد یا خود انجام دهد؛
۶ ـ با مال خود به آن دو عزت بخشد؛
۷ ـ اگر مسکن ندارند، برایشان تهیه کند یا اجاره خانه شان را بدهد؛
۸ ـ از مال خود در اختیارشان بگذارد که هر گاه نیاز یابند رفع نیاز کنند؛
۹ ـ امور گوناگون آنان را انجام دهد یا مخارج آنها را بپردازد؛
۱۰ـ مال خود را مال ایشان بداند و هر چه از اموال او بردارند یا تصرف کنند، به روى آنان نیاورد.
اما آن چهل حق که بعد از وفات ایشان است، عبارت اند از:
۱ ـدر غسل و کفن و دفنشان تسریع کند؛
۲ ـاز هزینه زیاد کفن و دفن آنها ناراحت نشود؛
۳ ـمراسم تدفین آنان را به دستور شرع انور انجام دهد؛
۴ ـطبق وصیتشان عمل کند و خلاف آن را انجام ندهد؛
۵ ـشب دفن، نماز وحشت بخواند و آنان را دعا کند؛۶
۶ـمخارج و هزینههاى مراسم را بپردازد و از انجام دهندگان و کمک کنندگان سپاس گزارى نماید؛
۷ ـحساب آنان را فوراً تسویه کند تا گرفتار دِین نباشند؛
۸ ـاگر سفارش به ثلث کرده فوراً جدا کنند و حق هر وارث را به خودش دهند؛
۹- براى آنها هر روز قرآن بخواند؛
۱۰ ـبعد از هر نماز براى آنها دعا کند، به ویژه در نماز شب و اوقات دعا؛
۱۱ ـهر روز به نیابت آنها صدقه بدهد؛
۱۲ ـاگر توانست هر روز نماز والدین را بخواند؛
۱۳ ـبر مصایب آنان صبر نماید؛
۱۴ ـقضاى نمازهاى واجب او را بخواند یا اجیر بگیرد؛
۱۵ ـروزههاى مانده او را قضا کند یا اجیر بگیرد؛ ۱۶ ـ به زیارت قبر آنها برود که ثوابى برابر حج دارد؛
۱۷ ـدر قبرستان، آیه الکرسى و قرآن بخواند و صلوات بفرستد و براى آنان هدیه کند؛
۱۸ ـهنگامى که به زیارت مشاهد مشرفه مىرود، به نیابت آنان هم زیارت کند؛
۱۹ ـبه نیابت از آنان عمره به جاى آورد و اگر در حج واجب است، در وقت فراغت طواف کند؛
۲۰ ـاگر حج واجب خود را انجام داده و توانایى دارد، به نیابت از آنان حج واجب برود؛
۲۱ ـاگر کسى را ناراحت کرده اند یا بر شخصى ستمى روا داشته اند، با زبان یا وجه یا هرامر دیگر، او را راضى کند؛
۲۲ ـبه عنوان رد مظالم، وجهى را به فقیر بدهد تا اگر حقى از کسى به گرنشان است ادا شود؛
۲۳ ـتا حد امکان اگر مجلس روضه و عزادارى به صورت هفتگى یا ماهانه داشته است، آن را ادامه دهد؛
۲۴ ـاگر طعام سالیانه داشته و یا گوسفندى قربانى مىکرده، سنتهاى خوب او را به پادارد؛
۲۵ ـاگر کار خیر ناتمامى از او مانده، به اتمام برساند؛
۲۶ ـاگر آنان مالى را غصب کردهاند و بداند، باید براى خلاصىشان آن را به صاحبانش رد کند؛
۲۷ ـاگر خمس یا زکات بدهکارند، حتما آن را رد کند؛
۲۸ ـبه پدر و مادر کسى بد نگوید که به پدر و مادرش بد بگویند؛
۲۹ ـکارى نکند که بدگویى مردم را در باره پدر و مادرش به دنبال داشته باشد؛
۳۰ ـ با مردم به نیکى رفتار نماید تا پدر و مادر او را دعا کنند؛
۳۱ ـدوستان و آشنایان پدر و مادرش را احترام کند؛
۳۲ ـاحتمال گرفتارى آنها را بدهد و در صدد نجاتشان برآید؛
۳۳ ـآثار به جا مانده از آنان را حفظ نماید؛
۳۴ ـبه جاى زیارت پدر و مادر به زیارت عمو، عمه، دایى و خاله برود و خوبىهاى پدر و مادرش به آنان را نیز او به نیابت انجام دهد؛
۳۵ ـاگر در حال حیات در حق آن دو کوتاهى کرده، بعد از فوتشان بکوشد تا رضایتشان را به دست آورد؛
۳۶ ـسعى کند تا آنان را به خواب ببیند تا از حالشان آگاه شود؛
۳۷ ـخیرات، مبرّات و صدقات را براى آنان تداوم بخشد و فراموش نکند؛
۳۸ ـاحترام اسامى و قبور آنان را بهتر از زمان حیاتشان داشته باشد و نگذارد کسى آنان را به بدى یاد کند؛
۳۹ ـچنانچه آنان مؤمن بوده اند، شوق لقاى آنها را داشته باشد؛ همان گونه که ائمه(علیهم السلام) شوق پدران خود را داشتند؛
۴۰ ـچنانچه قبر آنان ویران شده، ترمیم نماید.
پىنوشتها
۱ـ بقره، آیات ۸۲، ۱۸۰ و ۲۱۵؛ نساء، آیات ۳۶ و ۱۳۵؛ انعام، آیه ۱۵۱؛ ابراهیم، آیه ۴۰؛ مریم، آیات ۱۴ و ۳۲؛ اسراء، آیات ۲۳، ۲۴ و ۲۵؛ عنکبوت، آیه۸؛ لقمان، آیات ۱۴ و ۱۵؛ احقاف، آیات ۱۴، ۱۷، ۱۸ و ۱۹؛ نوح، آیه ۳۸؛ بلد آیه ۳،
۲ـ بحار الانوار، ج ۷۷، صفحه ۲۱۲، ۳ـ میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۷۰۸، ۴ـ تفسیر مجمع البیان، جلد ۶، ص ۴۱۱، ۵ـ نوح(۷۱) آیه ۲۸، ۶ـ بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۶۵؛ امالى صدوق، ص ۱۰۸، ۷ـ الدین فى قصص، ج ۳، ص ۲۴، ۸ـ معراج السعاده، ص ۳۸۴، ۹ـ اسراء(۱۷) آیه ۲۳ ـ ۲۵، ۱۰ـ بقره(۲) آیه ۲۱۵، ۱۱ـ ابراهیم(۱۴) آیه ۴۱، ۱۲ـ اسراء(۱۷) آیه ۲۴، ۱۳ـ شعرأ(۲۶) آیه ۲۱۵، ۱۴ـ فخر الدین رازى، تفسیر کبیر، ج ۱، ص ۱۰۰، ۱۵ـ اسراء(۱۷) آیه ۲۴، ۱۶ـ بر گرفته از: حقوق والدین، ص ۱۳۹،