از دستورات دینی که فراوان بر آن تأکید شده، این است که افراد جامعه اسلامی باید به دیگران گمان بد نبرند و همان گونه که به خود خوشگمان هستند، به دیگر مؤمنان نیز خوشگمان باشند. نکته مهم در این است که اسلام تنها بدرفتاری با دیگران را مذمّت نکرده؛ بلکه مسلمانان را از فکر بد درباره ی یکدیگر باز داشته و به آنان اجازه ی سوء ظن نیز نداده است.
حسن ظن به عنوان یک دستور اخلاقی در خانواده و روابط میان همسران، اهمیت بیشتری دارد و لازم است همسران از هر گونه گمان بد به یکدیگر بپرهیزند تا زمینه ی آرامش و سازگاری آنان هر چه بیشتر فراهم شود. برای داشتن گمان نیکو به دیگران، لازم است عوامل آن را بشناسیم که اینک به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
عوامل و ریشههای خوشگمانی
شناخت اسباب و عواملی که باعث پیدایش حسن ظن میشود، تأثیر فراوانی در رشد اخلاق پسندیده دارد و برای تحکیم و تعالی معنویّت خانواده ضروری است. دستیابی به ریشهها در روند پیشگیری و درمان اختلافات نقش مؤثری ایفا میکند و اجازه نمیدهد ریشههای سالم دچار آسیب شود و جای خود را به بد گمانی بسپارد. در این قسمت عوامل مهم حسن ظن را بررسی میکنیم:
أ. شناخت دوست و دشمن
زندگی مشترک همسران بر اساس زمینهها و تحقیقاتی که پیش از ازدواج انجام میگیرد، برای تحقق یک زندگی دوستانه در کنار اهداف مقدّس دیگر است و زن و شوهر در پیدا کردن شریک زندگی پش از هر چیز به این میاندیشند که دوستی بیابند. پسر از میان دختران کسی را برگزیند که با شوهر خود قبل از آن که همسر باشد، همدلی کند. دختر نیز از میان پسران خواهان ازدواج با پسری است که برای خود یک زندگی دوستانه با او را تصویر میکند؛ بنابراین این دوستی را نباید با گمان بد متزلزل کرد؛ چرا که تزلزل خواسته دشمن است. باید به این نکته توجه داشته باشیم که گمان بد در زندگی مشترک، ندای شیطان است که بزرگترین دشمن روابط دوستانه به شمار میرود.
مرحوم ملا احمد نراقی میفرماید: گمان بد، چیزی است که شیطان القا میکند و به دل انسان میاندازد. آنچه را که آدمی گمان برده است، همان است که شیطان خبر داده، و گرنه انسان نه آن را دیده و نه شنیده است. خداوند میفرماید: اگر فاسقی برای تو خبر آورد، به گفته او تکیه نکن، و شیطان از هر فاسقی فاسقتر است. (۱)
گاهی انسان بر اثر زینتهای شیاطین، آن قدر فریب میخورد که از گمان خود راضی میشود. در این هنگام او خود را زرنگتر و باهوشتر از دیگران میپندارد و برای گمان بد خود توجیهاتی میکند و به دلیلهای نادرست و نپذیرفتنی استدلال میکند. این نیز خود نیرنگ شیطانی است. کسی که میداند شیطان دشمن است، تا گواه قطعی بر امر مکروهی وجود نداشته باشد، نباید به همسر خود بدبین شود و آثار بدبینی را آشکار سازد.
ب. هم نشینی با خوبان
یکی از عوامل خوشگمانی، هم نشینی با خوبان است. هم نشینی از دو جهت تأثیرگذار است: یکی از آن جهت که انسان با هر کس نشست و برخاست کند، منش او را به خود میگیرد. همان گونه که حضرت علی (علیه السّلام) فرمودند:
مجالسه الاشرار تورث سوء الظّنّ بالاخیار و مجالسه الاخیار تلحق الاشرار بالاخیار؛ (۲) هم نشینی با بدان باعث بدگمانی به خوبان میشود و هم نشینی با خوبان، بدان را خوب میگرداند.
بنابراین طبق این قاعده چنانچه فردی با خوبان بنشیند افکار نیکو به ذهنش راه مییابد. جهت دوّم آن است که هم نشینی با خوبان، باعث حسن ظنّ دیگران، و هم نشینی با بدان، باعث سوء ظنّ دیگران میشود. به همین دلیل سفارش شده است زمینههای مثبتی برای قضاوت دیگران ایجاد کنید و از فضاسازی منفی و ایجاد زمینههای اتّهام بپرهیزید. حضرت علی (علیه السّلام) فرمود:
مَن وَضَعَ نَفسَهُ مواضع التّهمه فلا یلومنَّ مَن اَساءَ الظّنّ به؛ (۳) کسی که خود را در موضع تهمت قرار دهد، نباید کسی را که به او گمان بد برده است، نکوهش کند.
ج. ثبات شخصیّت و اعتماد به نفس
کسانی که شخصیتی محکمی دارند، به خود متّکی و عموماً نفوذناپذیرند. اینان به زودی تحت تأثیر دیگران قرار نمیگیرند و تنها با دلیل قطعی میتوان باور آنان را تغییر داد؛ ولی انسانهای متزلزل تحت تأثیر شایعهها و غرضورزیهایی قرار میگیرند که بعضی برای بر هم ریختن زندگی دیگران بدان دامن میزنند، و همین امر به ناسازگاری آنان میانجامد. چنین کسانی به دلیل بیثباتی در شخصیت، مورد نکوهش قرار گرفته اند. قرآن کریم خطاب به اینان میفرماید: «لولا اذ سمعتموه ظنّ المومنین و المومنات بانفسهم خیرا». (۴)
انسان نباید به گونهای ضعیف و متزلزل باشد که با شنیدن شایعه گمان بد ببرد؛ بلکه باید در برابر آنها ایستاد تا دروغ بودنشان آشکار شود؛ بنابراین انسانهای پر صلابت همیشه بستری مناسب برای خوشگمانی را ایجاد میکنند و از گمانهای زشت میپرهیزند.
د. انتظارات بجا
رفتارهایی که دیگران از خود بروز میدهند و نقشهایی که ایفا میکنند، در صورتی مثبت ارزیابی میشوند و گمان نیک بر آن برده میشود که با انتظارات همخوان باشد. این گونه نیست که رفتارها و نقشها برای هم یکسان ارزیابی شود و همه با یک نوع نگاه بدان بنگرند. کسی که از دیگری و انتظارات بیجایی دارد، چنانچه انتظاراتش برآورده نشود و برخلاف خواستهاش چیزی ببیند، به بدگمانی دچار میشود. این عوامل میتوانند سبب ایجاد بدگمانی باشند: انتظار احترام بیچون و چرا از دیگران، رسیدن به هدفهای تعیین شده بدون آماده شدن اسباب و زمینه ها، درخواست خوش رفتاری و مهربانی از سوی همه افراد، انجام دادن کارهای دل خواه بیتوجه به تواناییها و انگیزههای دیگران و … . به همین جهت، تعدیل در مطالبات و انتظارات میتواند زمینه خوشگمانی را فراهم سازد.
پس از بررسی عوامل، در این قسمت از بحث خوشگمانی، به گوشهای از آثار و برکات حسن ظن میپردازیم:
آثار حسن ظن
أ. آسایش
فردی که به دیگران خوشگمان است و رفتارهای سؤالبرانگیز آنان را توجیه میکند، مهمترین دست آورد را برای خود کسب میکند و آن این که آسودهخاطر بوده و از افکار منفی که آسایش او را مختل میکند، به دور خواهد بود. در مقابل، فرد بدگمان چون همواره منفینگر است و جنبه ی نامطلوب رفتار دیگران را میپذیرد، آرامش و آسایش خود را از دست میدهد و همیشه پریشان خاطر، مضطرب و نگران خواهد بود. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) حسن ظن را تخفیفدهنده ی همّ و غم دانسته است و میفرماید: «حسن الظن یخفّف الهم». (۵) و آن را مایه ی راحتی دل معرفی کرده و فرموده اند: «حسن الظن راحه القلب»؛ (۶) این نکته روشن است که اولین گامی که در جهت نیل به آرامش در خانواده مؤثر است، دوری از نگرانی است که یکی از راههای کسب آن، حسن ظنّ به همسر میباشد.
ب. پرهیز از تجسّس، غیبت و …
هنگامی که فرد رفتار سؤال برانگیز دیگری را توجیه میکند، از آن رو که به او بدبین نیست، درصدد تجسّس امور وی نیز بر نمیآید و به این ترتیب زمینه را برای بروز ناهنجاریهای اخلاقی دیگر از بین میبرد؛ ولی بدگمانی مقدمهای است که بدگمان را ناخودآگاه به ارتکاب دیگر امور ناپسند (از جمله تجسّس و غیبت) میکشاند. شاید از همین رو است که خداوند متعال در آیه ۱۲ سوره ی مبارکه حجرات پرهیز از بدگمانی را بر تجسّس و غیبت مقدّم ذکر کرد، چرا که ابتدا فرد سوء ظن پیدا میکند، سپس برای بررسی و اثبات آن، اقدام به تجسّس میکند و آن گاه که آن را احراز کرد، به غیبت مبتلا میشود.
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لاَ تَجَسَّسُوا وَ لاَ یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً) ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است و هرگز ( در کار دیگران ) تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند.
بنابراین حسن ظن، عاملی است که فرد را از فرو غلطیدن در بسیاری از گناهان باز میدارد؛ از این رو امام علی (علیه السّلام) آن را باعث سلامت دین دانسته و فرموده اند: «حسن الظن راحه القلب و سلامه الدین». (۷) و سوء ظن را فسادگر امور و برانگیزاننده بر شرور معرفی کرده و فرموده اند: «سوء الظن یفسد الامور و یبعث علی الشرور». (۸) بدیهی است سوء ظن به همسر نیز، به تجسّس، غیبت و … درباره ی او میانجامد و عاملی مهم در سردی روابط خانوادگی به شمار میرود.
ج. جلب محبت
حسن ظن به دیگران در پی آرامش روحی و روانی از سویی و دوری از گناهان و رذایل اخلاقی از سوی دیگر، محبّت دیگران را به فرد جلب میکند و آنان را به وی علاقمند میگرداند: «عن علی (علیه السّلام): من حسن ظنّه بالناس حاز منهم المحبّه؛ (۹) کسی که به مردم گمان نیک برد محبّت آنان را به خود جلب میکند.»
خداوند متعال بنای خانواده را بر اساس مودّت و رحمت قرار داده (۱۰) و از آن جا که یکی از عوامل جلب آن، حسن ظنّ به همسر است، این فضیلت اخلاقی تأثیری شگرف بر استحکام بنیاد خانواده بر جای خواهد گذاشت. متأسفانه امروز یکی از عواملی که روابط خوب همسران را دچار آشفتگی و زوال میکند، بدگمانی به همسر است که در موارد زیادی در پرتو سخن چینی و مغرضان پدید میآید.
آثار بدگمانی
برای بدگمانی نیز آثاری است که برای مبتلا نشدن به آن باید آنها را بررسی کنیم. بدگمانی علاوه بر آثار منفی اُخروی ( از قبیل سنگین شدن بار گناه، عقاب و هلاکت، نابود شدن عبادت و رسیدن به سر حدّ کفر ) دارای پیامدهای منفی در این دنیا نیز هست که زندگی را در همین دنیا بر انسان سخت میکند و باعث ناسازگاری میشود. در این جا مهمترین این آثار را گوشزد میکنیم:
أ. انزوا و غربت
بدگمان همیشه تنهاست. از دیگران گوشهگیری میکند و از معاشرت با دیگران ناخرسند است؛ حتّی از آمدن دیگران نزد خود نیز دلتنگ میشود. البته نه این که او در تنهایی خود راحت باشد، بلکه همیشه در اندوه درونی خود میسوزد. اینان میپندارند که تنهایی برایشان از با دیگران بودن بهتر است؛ امّا همین گمان نیز نتیجه بدگمانی آن هاست. گاهی بدگمان علاوه بر این که خود تنهایی را بر میگزینند، از سوی دیگران نیز در تنگنای انزوا قرار میگیرد و این در صورتی است که مردم ویژگی بدگمانی او را احساس کرده باشند. در این صورت آنان نیز از معاشرت با او پرهیز میکنند و از چنین فردی میگریزند. حضرت علی (علیه السّلام) میفرماید:
الغریب من لم یکن له حبیب، لایعدمک من الشفیق سوء الظّن؛ (۱۱) غریب و بیکس کسی است که هیچ دوستی ندارد. به هوش باش تا بدگمانی تو را از داشتن رفیق مهربان محروم نسازد.
در جمع دیگران بودن، معاشرت و همدمی، سبب برکات فراوانی است که بدگمان خود را از آن محروم میسازد. به همین دلیل حضرت علی (علیه السّلام) میفرماید:
ثلاث موبقات: نکثُ و ترکُ السنّه و فراق الجماعه؛ (۱۲) سه چیز نابود کننده است: شکستن بیعت، ترک سنّت و دوری از جماعت.
بنابراین، بدگمان با انزوایی که پیدا میکند، اسباب هلاکت خود را فراهم میسازد؛ چرا که در مقابل دیدگان او پرده ی ضخیمی از خودبینی، بددلی و بداندیشی قرار میگیرد و او را به نابودی سوق میدهد.
ب. ناامنی روانی
از پیامدهای روانی سوء ظن، ایجاد ترس، وحشت و اضطراب است. پیدایش این حالات باعث میشود تعادل روحی شخص از بین برود و فرد از تصمیم گیری، قاطعیت و حلّ مسائل خود باز ماند. حضرت علی (علیه السّلام) میفرماید:
من لم یحسن ظنّه استوحش من کلّ احد؛ (۱۳) کسی که گمانش نیکو نباشد و به دیگران بدگمان باشد، از هر کس وحشت میکند.
بدگمانی باعث حساسیّت بیجا و غیرمنطقی میشود. شخص بدگمان همیشه در کمین حوادث تلخی است که فکر میکند پیش خواهد آمد. او حرکات و رفتارهای دیگران را زیر نظر میگیرد تا با گمان بد خود، آنها را تفسیر کند؛ گویا همیشه قرار است حوادث تلخ یکی پس از دیگری به وقوع پیوندد و همه افراد در صددند به او خیانت کنند. این ذهنیت گاهی سبب میشود فرد دست خود را به خودکشی یا دیگرکشی آلوده سازد. حضرت علی (علیه السّلام) میفرماید: «من ساءت ظنونه اعتقد الخیانه بمن لا یخونه؛(۱۴) کسی که بدگمان است، کسی را که خائن نیست، خائن میپندارد».
به دلیل اضطراب حاصل از بدگمانی، شخص در مقابله با حوادث، ضعیف و ناتوان میشود. در عین حال، از دیگران نیز کمک طلب نمیکند و به دلیل بدگمانی اگر کسی به او کمک کند نیز، ترس و اضطرابش بیشتر میشود.
از آن جا که بدگمان گفتار و کردار دیگران را با اهداف و اغراض زشت آلوده میبیند و نمیتواند آنان را خالی از غرض ورزی تصور کند، همواره در رنج و عذاب روحی به سر میبرد و از این طریق شخصیت او اختلاف پیدا میکند. این بیماری در میان روان شناسان به «پارانوئید» (۱۵) معروف است که مراتبی دارد. این اصطلاح نخست به معنای دیوانگی، سپس به معنای هذیان و در مرحله بعد به معنای بدگمانی به کار رفته است. (۱۶)
برخی روان شناسان علایم فراوانی را برای این بیماری ذکر کردهاند که مهمترین آنها عبارت است از: حساسیت منفی فراوان؛ توجیه بدگمانی؛ به خود گرفتن حالت دفاعی؛ گریز از هر گونه انتقاد؛ بیاعتمادی؛ انتظار حوادث خائنانه؛ ناسازگاری با شرایط حاکم؛ تطابق همیشگی نتیجهگیریها با انتظارات؛ تبدیل بحثهای معمولی به مشاجره؛ تنش فکری و عضلانی؛ برخوردهای سرد و دور از عواطف؛ بیش از حد جدّی بودن؛ خودخواهی و خودبزرگبینی؛ خشکی و لجاجت؛ انتقام و دوری از گذشت؛ حسادت نسبت به اقویا و تنفر از ضعیفان؛ بیتفاوت نسبت به هنر؛ خوب جلوه دادن خود و … . (۱۷)
بر اساس این بیماری، شخص بدگمان افکار و خاطرههای زشت و دردآور را در روان خود انبار میکند و از این طریق مرض روانی پیدا میکند و در نتیجه این ذخیرهسازی، ناسازگاریها به وجود میآید و تشدید میشود.
ج. سلب امنیت از خانواده
از عوامل مهم برای تربیت خانوادگی و رشد و کمال انسانی، امنیّت و آرامش خانوادگی است. همه افراد خانواده – به ویژه زن و شوهر – باید از آرامش لازم بهرهمند باشند تا به یک زندگی مطلوب و سازگار دست پیدا کنند. بدگمانی باعث میشود امنیّت روحی از اعضای خانواده رخت بر بندد، فضای روحانی و مقدّس خانواده آلوده گردد و احساس آرامش که انتظار است از کنار یکدیگر بودن حاصل شود، به احساس اضطراب تغییر یابد. برای حفاظت از این امنیّت، باید از تمام توان استفاده کرد تا بدگمانی پیش نیاید و اگر پیش آمد، به سرعت از بین برود.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی که به امر خداوند مأمور شد چهل روز از همسرش خدیجه فاصله بگیرد، برای بدگمان نشدن همسر و آرامش خانواده اش، عمّار یاسر را به سوی خدیجه فرستاد و فرمود:
به خدیجه بگو که گمان نکنی من از تو بریده ام. نیامدن من به سوی تو از روی کراهت و عداوت نیست؛ بلکه پروردگارم مرا به چنین کاری امر فرموده است. پسای خدیجه، جز گمان خبر مبر. (۱۸)
خانوادهای که بدگمانی در میان آنان رواج دارد، دلهایشان پریشان و خالی از مهر و محبت است. چنین خانوادهای امنیّت و عطوفت را خارج از محیط خانواده، جست و جو میکنند، چه بسیار پسران و دخترانی که متنفّر از خانه و خانواده به خارج از این کانون پناه بردهاند و در دام بلاها و خطرهای جبران ناپذیری افتاده و بدبخت شدهاند و چه بسا زنان و مردانی که به دنبال پیدا کردن محبّت به کارهایی تن دادهاند که جز گسست و فروپاشی ارکان خانواده نتیجهای در پی نداشته است.
د. بیاعتمادی به دیگران
یکی از عناصر لازم برای مشارکت در زندگی، وجود اعتماد میان همسران است؛ البته منظور ما از اعتماد این نیست که انسان بدون هیچ قید و شرطی و بدون هیچ تأمّلی به دیگری اعتماد کند و به خود حق ندهد از عقل خود بهره گیرد و خود را ملزم بداند در گفتار و کردار به دیگری اعتماد کند. اعتماد مطلق و حسن ظنّ مبتنی بر آن، تنها درباره ی خداوند رواست، چرا که یقین داریم او از ما به ما آگاهتر و مهربانتر است. حضرت علی (علیه السّلام) میفرماید: «بالله الثقه فی جمیع الامور؛ (۱۹) در تمام امور جز به خداوند نمیتوان اعتماد داشت».
اعتماد ما به معصومان (علیهم السّلام) نیز به اعتماد به خدا منتهی میشود. از این قسمت که بگذریم به هیچ کس نمیتوان اعتماد مطلق داشت. امام صادق (علیه السّلام) میفرماید:
لا تثقنّ باخیک کلّ الثقه فان صرعه الاسترسال لن تستقال؛ (۲۰) به برادر خود اعتماد مطلق نداشته باش؛ چرا که ضرر خوشباوری و خوشخیالی قابل جبران نیست.
این سخن درباره ی اعتماد مطلق، کاملاً درست است؛ امّا اعتماد نسبی شرط لازم برای هر زندگی مشترک است. هنگامی که انسان با تأمل و تعقّل فرد مورد اعتمادی را پیدا کرد، نباید وسواس به خرج دهد. اعتماد نسبی، سبب استمرار و استحکام خانواده است و باعث میشود همسران به یکدیگر انس بگیرند.
از عواملی که اعتماد را سلب و انسان را از برکات آن محروم میکند، بدگمانی است. حضرت علی (علیه السّلام) میفرماید:
شر الناس من لا یثق باحد لسوء ظنّه و لایثق به احد لسوء فعله؛ (۲۱) بدترین فرد از میان مردم کسی است که به جهت بدگمانی به هیچ کس اعتماد نمیکند و دیگران نیز به سبب عمل بدش به او اعتمادی ندارند.
بنابراین تا شواهدی دالّ برخلاف کارهای همسر چیزی برخلاف اعتماد را نشان ندهد، انسان نباید وسواس به خرج دهد و با ذهنّیتی منفی و موشکافانه رفتار او را تحلیل کند.
توجه به این نکته لازم است که برخی گمانهای بد در اختیار انسان نیست و ناخودآگاه به سراغ انسان میآید. روشن است که این گونه امور تحت اختیار انسان نیست و گناه محسوب نمیشود؛ ولی اگر انسان بدگمانی در این مرحله را ادامه دهد و بر بدگمانی خویش صحّه گذارد یا درصدد تجسّس، غیبت و … بر آید، مصداق روشن بدگمانی و حرام خواهد بود.
راهکارهای پیشگیری و درمان بدگمانی
با آموختن و به کار بستن شیوههای ذیل میتوان از مرض بدگمانی پیشگیری کرد و در صورت ابتلا به آن به درمان آن پرداخت:
أ. زمینهسازی
مهمترین عامل در امان ماندن از سوء ظن آن است که از بروز زمینه ی آن جلوگیری کنیم. تعالیم دینی نیز با استفاده از این روش، مؤمنان را از وقوع در این ورطه بر حذر داشته است. برای نمونه در آیه ۱۲ سوره حجرات، خداوند متعال مؤمنان را از «بسیاری» از گمانها بر حذر میدارد و دلیل آن را به این صورت توضیح میدهد که «برخی» گمانها گناه است. به همین جهت، دوری گزیدن از گمانهایی که به مرحله ی یقین نرسیده است – حتی اگر گمان بد نباشد – از دچار شدن به گمان ناپسند و گناه پیشگیری میکند.
یکی دیگر از نمونههای زمینهسازی برای پیش گیری از بدگمانی آن است که ریشه ی بدگمانی را از بین برده و به آن مجال ندهیم که شاخ و برگ سوء ظن را به بار آورد. یکی از ریشههای سوء ظن، بد بودن خود فرد است. فردی که خودآلوده است، دیگران را نیز آلوده میپندارد. فردی که با انگیزهای نادرست رفتار خاصی را انجام میدهد، همین رفتار را از دیگران نیز بر همان نیت حمل میکند و آن را درست توجیه نمیکند. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) این حالت روانی را چنین ترسیم کرده اند:
الرجل السوء لا یظن باحدٍ خیراً لانه لا یراه الّا بوصف نفسه؛ (۲۲) مرد بدگمان به هیچ کس گمان خیر نمیبرد؛ چرا که او را مانند خود میبیند.
بخش مهم زمینهسازی را باید خود همسر صورت دهد. شوهری که همواره دیر به منزل میرود، به همسر خود دروغ میگوید، تلفنهای مشکوک و حرکات سؤال برانگیز دارد، خود زمینه ی سوء ظن را برای همسر خویش فراهم میکند. در این زمینه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرموده اند:
من وقف بنفسه موقف التهمه فلایلومنَّ من اساء به الظن؛ (۲۳) کسی که خود را در جایگاه اتهام قرار دهد، نباید کسی را که به او بدگمان شد ملامت کند (چرا که خود سزاوار ملامت است).
همچنین زنی که برای رفتارهای مشکوک و سؤال برانگیز خود توجیهی برای همسر ارائه نمیکند، خود زمینهساز سوء ظن همسر شده است و باید با توجیه صحیح و منطقی، این زمینه را از بین ببرد.
ب. قطع ارتباط
ریشه ی برخی گمانهای بد در ارتباط فرد با افراد شرور نهفته است. کسی که با افراد بد سر و کار دارد، عینک بدبینی به چشم میزند و همه را مانند آنها میپندارد. علی (علیه السّلام) میفرمایند: «مجالسه الاشرار توجب سوء الظن بالاخیار؛ (۲۴) هم نشینی با افراد شرور، سبب بدگمانی به نیکان میشود».
بر این اساس، تغییر موقعیت و قطع ارتباط با افراد شرور و فاسد، عاملی مؤثر در پیش گیری و درمان سوء ظن به شمار میرود.
ج. احسان
امیرالمومنین (علیه السّلام) در نامهای به مالک اشتر که او را به استانداری مصر منصوب کرده بودند، چند عامل را سبب حسن ظن مردم به فرمانروا دانسته اند: احسان به مردم و مجبور نکردن آنان به انجام دادن اموری که به عهده ی آنان نیست. حضرت خطاب به مالک فرمودهاند:
ثم اعلم انه لیس شییء بادعی لحسن ظنّ والٍ برعیّته من احسانه الیهم و تخفیفه المئونات علیهم و قلّه استکراهه ایاهم علی ما لیس له قِبَلهم … فان حسن الظن یقطع عنک نصباً طویلاً؛ (۲۵) بدان که هیچ وسیلهای برای جلب اعتماد والی به وفاداری رعیت، بهتر از احسان به آنها و تخفیف هزینهها بر آنان و عدم اجبارشان به کاری که وظیفه ندارند، نیست… این حسن ظن ( مردم به تو ) بار رنج فراوانی را از دوش تو بر میدارد.
به همین ترتیب، احسان به همسر و آسان گیری به او باعث خوش بینی و حسن ظن اوست و عاملی میشود که مشکلات فراوان زندگی مشترک به حدّاقل کاهش یابد.
د. کنترل تفکر منفی
تفکر منفی، سبک تفکر افراد افسرده است که مشکل میآفریند؛ زیرا آنان با تمرکز بر احساسات منفی خود، مرتّب آنها را مرور میکنند. اندیشه فراوان درباره ی احساسات و رویدادهای ناخوشایند، تصوّر غلطی از یافتن راه حلهایی برای آن ایجاد میکند و مشکلاتی پدید میآورد. (۲۶) یکی از مهارتهای مطلوب برای پیدا کردن راه حلهای گوناگون، مسئلهگشایی بود که پنج مرحله داشت: ادراک خویشتن، تعریف مسئله، فهرست کردن راه حلهای مختلف، تصمیم گیری و امتحان کردن. تفکر منفی – برخلاف مسئله گشایی – فرآیند خلّاقی نیست که بر اساس آن راهِ حلهای ممکن آزموده شوند و راه حلّ مناسب انتخاب شوند؛ بلکه تداوم احساس افسردگی و جمود بر افکار منفی را باعث میشود. تمرکز بر حالتها یا رفتارهای منفی آنها بدتر از گذشته جلوه میدهد. هنگام نگرانی از احساسات منفی، زمینه فکر کردن درباره ی راه حلها و خلاقیت در ارائه آن دشوار میشود.
راه مقابله با تفکر منفی این است که یاد بگیریم چگونه از ظهور و توجه به آن جلوگیری کنیم. شما میتوانید با برقراری ارتباط با دیگران و سرگرم ساختن خود با فعالیتهای معنادار، از تمرکز بر اندیشههای منفی جلوگیری کنید. تفکر منفی؛ ناخشنودی شخص، انتظارات منفی، عزت نفس پایین و درماندگی را به همراه دارد. بکوشید میان این افکار و افکار مثبت که رضایت از زندگی، خودپنداره مثبت، پذیرش از سوی دیگران و انتظارات مثبت را به همراه دارد، تعادل برقرار کنید.
هـ. تخریب یا مبارزه با عقاید و باورهای خود
غالب افراد گفتههای خود را با استفاده از کلمات «من باید»، «من حتماً» و «من میبایست» ادا میکنند و در برخی موارد این گفتهها با حرارت، عزمی راسخ و منظوری خاص بیان میشود. گاهی اوقات لحن ادای کلمات مجاب کننده نیست، چنان که گویی کس دیگری به فرد ندا میدهد که «تو باید» و این سخن با بیمیلی، ناراحتی و احتمالاً رنجش او همراه است. در این هنگام به جای این که او بگوید: «من باید»، میگوید: «من تصمیم گرفته ام» و با این کار آن باور تحمیلی را تخریب میکند. (۲۷)
ما در دنیایی زندگی میکنیم که یادگیری مان مبتنی بر تجربه هاست. ابتدا تفاوت درست و نادرست را نمیدانیم و نمیتوانیم رفتار خوب و بد را از یکدیگر جدا کنیم. والدین، فامیل نزدیک، رسانههای ملّی و … باعث میشوند ما چیزهایی یاد بگیریم. همین راه نیز درست و برای شروع آموزش خوب است؛ ولی اگر افراد در نوجوانی، جوانی و بزرگسالی همچنان عقاید خود را از دیگران بیاموزند، به یقین راه مطلوبی را نپیموده اند؛ زیرا ما در کودکی نمیتوانیم سنجیده و پخته قضاوت کنیم؛ اما در جوانی و بزرگسالی تجربههای خوبی که مناسب است شخصاً اقدام کنیم و عقاید مطلوب را برگزینیم. گاهی عقیدهای را بیان میکنیم که ریشه در کودکی مان دارد و آن را اکنون نیز حفظ کرده ایم، در حالی که مناسب ما نیست. بیاییم به جای این که انتخابها و تصمیمهای خود را به یک محور و معیار خارجی نسبت دهیم که بر ما تحمیل شده است، به نظر اخلاقی و باور درست و مناسب خودمان نسبت دهیم و باور قبلی را ویران کنیم.
و. مقایسه میان باورهای معقول و نامعقول
برای پرهیز از بدگمانی، لازم است باورهای معقول را از باورهای نامعقول باز شناسیم تا بر اساس باوری نامعقول، سوء ظن پیدا نکنیم. اینک به نمونههایی از باورهای معقول و نامعقول اشاره میکنیم:
۱- باور معقول:
تنها راه اشتباه نکردن این است که هیچ کاری انجام ندهیم. من فعّال هستم و هر فرد فعّالی اشتباه میکند؛
۲- باور نامعقول:
من هرگز نباید اشتباه کنم؛
۱- باور معقول:
هیچ کس کامل نیست. من میتوانم بپذیریم که دیگران نیز اشتباه میکنند؛
۲ . باور نامعقول:
دیگران نباید اشتباه کنند؛
۱- باور معقول:
لزومی ندارد که دیگران مطابق انتظارات من عمل کنند؛
۲ . باور نامعقول:
دیگران باید مطابق انتظارات من عمل کنند؛
۱- باور معقول:
هر کس باید به دارایی ها، تواناییها و امکانات خود نگاه کند و مطابق آنها به زندگی خود شکل دهد؛
۲- باور نامعقول:
سطح زندگی همه باید یکسان باشد. چرا دیگران دارند و ما نداریم؟
۱- باور معقول:
انسان زمانی خوشحال و زمانی ناراحت است؛
۲- باور نامعقول:
من همیشه باید خوشحال باشم. چرا دیگران خوشحال هستند و من خوشحال نیستم؟
بنابراین، ما میتوانیم از حالتهایی که ریشه در یک باور نامعقول دارد، بپرهیزیم و از این راه به حسن ظن رو آوریم.
پینوشتها
۱- احمد نراقی، معراج السعاده، ص ۱۶۳
۲- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۹۷
۳- نهج البلاغه، حکمت ۱۵۹
۴- نور، ۱۲
۵- عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ص ۲۵۳
۶- همان.
۷- همان.
۸- همان، ص ۲۶۳
۹- همان، ص ۲۵۳
۱۰- روم، ۲۱-
۱۱- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۲۱۳
۱۲- احمد نراقی، المحاسن، ج ۱، ص ۲۲۰
۱۳- عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ص ۲۶۴
۱۴- همان.
۱۵- paranoid
۱۶- ایروین و دیگران، روان شناسی مرضی، ترجمه بهمن نجّاریان و …، ج ۱، ص ۵۱۰
۱۷- سعید شاملو، آسیب شناسی روانی، ص ۲۳۸
۱۸- شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص ۱۵۶
۱۹- میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۴۳
۲۰- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۶۷۲
۲۱- عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ص ۲۶۳
۲۲- همان.
۲۳- محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۶
۲۴- همان، ج ۱۶، ص ۱۴۶
۲۵- نهج البلاغه، نامه ۵۳
۲۶- کریس، ال. کلینکه، مهارتهای زندگی، ترجمه شهرام محمدخانی، ج ۱، ص ۱۶۴
۲۷- دیوید گلدارد، مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره، ترجمه سیمین حسینیان، ص ۹۵
منبع: حسین زاده، علی؛ (۱۳۹۱)، همسران سازگار: راهکارهای سازگاری، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سیزدهم