انسان، گل سر سبد مخلوقات خداوند است که همه ی نعمتها برای او آفریده شده است:
«هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا؛(۱) او کسی که همه ی آنچه در زمین است را برای شما آفرید» او است خدایی که آنچه در زمین است برای شما(انسان ها) آفرید». اما استفاده از این نعمتها که خداوند متعال در اختیار انسان قرار داده، میتواند به دو گونه باشد:
الف ـ بهرهبری مثبت از نعمتها
ب ـ بهرهبری منفی از نعمتها
برای مثال، «انگور» یک نعمت الهی است که فواید مثبت زیادی برای بشر دارد؛ مانند انواع ویتامینها، ساختن کشمش، سرکه، سرکه شیره و … و از همین انگور نیز میتوان شراب ساخت که بهرهبری منفی از این میوه است.
این دو بهرهبری(مثبت و منفی) هر کدام علتی دارد و آن ستیز و کشمکش بین عقل و نفس است؛ عقل انسان و پیامبران الهی، به بهرهبری مثبت از اشیاء دستور میدهند، ولی هوای نفس و شیطان، به سوی استفادههای منفی و نادرست از اشیا تشویق میکند.
یک. لذتطلبی
یکی از گرایشهای فطری انسان، گرایش به لذتطلبی، خوشگذرانی و راحتطلبی است که به طور طبیعی توأم با رنجگریزی و فرار از درد و ناراحتی خواهد بود. قرآن کریم نه تنها وجود گرایش به لذت را در انسان انکار و یا آن را محکوم نمیکند، بلکه یک سلسله از تعالیم خود را بر اساس این میل طبیعی انسان مبتنی میسازد و در روش تربیتی خود، از وجود آن بهره میبرد. در قرآن تعبیرهایی مانند «سعادت»، «فلاح»، «فوز» و مانند آنها آمده بدین معنا که انسان فطرتاً طالب سعادت و خوشبختی و کامیابی است و باید به دستورهای دینی عمل کند تا به گمشده و ایده و هدف حقیقی خود برسد. در برخی آیات نیز از تعبیر ویژه ی «لذت» استفاده شده است، مانند آن جا که درباره ی بهشت صالحان میفرماید: «و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین؛(۲) هر چه را خودشان بدان میل کنند و چشمها لذت ببرند، در آن(بهشت موجود)است؛» و آیات دیگر نیز مانند ۱۵ سوره ی محمد و ۱۷ سوره ی سجده و … که تعبیرهایی در همین راستا دارند.
در نتیجه اصل این که انسان، طالب لذت باشد، از نظر قرآن مورد تأیید و بیاشکال است؛ زیرا این یک میل فطری است؛ البته بدیهی است که قرآن هیچ گاه آن را رها و افسار گسیخته نگذاشته بلکه آن را در جهت صحیح خود هدایت میکند.
لذتطلبی نکوهیده
پس از آن که روشن شد قرآن وجود این میل را نامطلوب نمیداند، جای طرح این پرسش است که با وجود این دید مثبت قرآنی، چرا گاهی لذتطلبی مذمت و نکوهش شده است و آیا وجود این گونه نکوهشها و مذمتها با این دیدگاه قرآنی قابل جمع است؟ در پاسخ به این پرسش میگوییم: مذمتها و نکوهشهایی که در این زمینه و در رابطه با این میل انجام شده، به اصل لذتطلبی مربوط نمیشود تا با این دیدگاه قرآنی در تعارض باشد، بلکه منشأ این نکوهشها عواملی جنبی است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف ـ فراموش کردن لذتهای ارزندهتر، زیرا ممکن است انسان خود را در لذایذ آنی و لحظهای زودگذر غرق کرده و در آن متمرکز شود و تمام همت خود را به هوسهای کمارزشتر متوجه نماید و از لذتهای معنوی و برتر غافل شود و از کمال باز ماند. انسان از میان لذتها به جهت غفلت به دنبال آن مقدار لذتی است که برایش ممکن و میسر است، ولی طبیعی است که عقل، منطق و اختیار دارد و میتواند از میان انواع همه ی لذتها با کمیتها، کیفیتها و شدتهای مختلف بهترین، شدیدترین و عمیقترین لذتها را در محدوده ی گزینش خود قرار دهد، ولی او گاهی در این انتخاب دچار اشتباه و لغزش میشود و بدون توجه به لذتهای عمیق و والاتر(لذتهای معنوی) خود را با لذتهای زودگذر مادی مأنوس میکند.
ب ـ فرار از تلاش و کوشش: گاهی انسان به خاطر تن ندادن به سختی و کار و کوشش، به طرف لذتهای بیاهمیت میرود و در هوسهای پست و کمارزش تا حد افراط غرق میشود. خداوند زندگی و رنج را توأمان آفریده است: «لقد خلقنا الانسان فی کبد؛(۳) که به یقین انسان را در رنج و مشقت آفریدیم»؛ و از این سختی در زندگی گریزی نیست، حال اگر کسی به خاطر فرار از کار و تلاش و زحمت، خود را به تنبلی و تنپروری و لذتگرایی افراطی عادت دهد، لذتی گذرا به دست میآورد، ولی از لذتهای والا و برتر چشمپوشی میکند و با این کار خود به یقین مورد مذمت و نکوهش قرار میگیرد.
ج ـ کوتاهی در شکوفا کردن استعداد، درک لذتهای والای انسانی و اکتفا کردن به لذتهای طبیعی خودجوش نیز عامل جنبی دیگری است که منشأ نکوهش لذات میشود. بدان معنا که انسان با عادت کردن به معنویات، میتواند استعداد درک لذتها را شکوفایی ببخشد، ولی به لذتهای طبیعی گذرا اکتفا میکند و این لذت طبیعی چون در مقابل لذات معنوی کمارزش است، سرزنش میشود.
لذت حقیقی چیست؟
انسان بر اثر ممارست با زندگی مادی، لذتهای مادی این دنیا را لذت حقیقی میپندارد، ولی قرآن کریم(ضمن این که استفاده از زینتهای دنیا را تأیید میکند) لذت حقیقی را رسیدن به نعمتهای اخروی مانند لقاءالله، محشور شدن با اولیای الهی، بهشت عدن و … بیان میکند. اگر کسی از میان این دو لذت، لذتهای آنی و لحظهای و کمارزش دنیایی را انتخاب کند، به لذتهای ابدی و ارزشمند نخواهد رسید و باید دانست که درک لذت حقیقی، تنها با ریاضت و عرفان حقیقی که همان عمل صالح و انجام دادن واجبات و ترک گناه باشد، حاصل میشود. در واقع لذتهای آنی که لذت نیستند، باید ترک کرد تا به لذت بالاتری رسید؛ به قول شاعر:
اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس، لذت نخوانی
دو. غریزه ی جنسی
یکی دیگر از مجاری و موارد لذت انسان، علاقه به همسر و ارضای غریزه ی جنسی است. اسلام درباره ی غریزه ی جنسی و چگونه استفاده کردن از آن و نیز محدودیتهای فطری غریزه ی جنسی، مطالب جالب و کمالآفرینی دارد؛ از جمله این که زن و مرد در آفرینش، مکمل یکدیگرند و مقتضای فطرت انسان این است که هر یک از این دو، یعنی زن و مرد، نسبت به جنس مخالف خود گرایش جنسی دارد، ولی این گرایش از دیدگاه قرآنی دارای ویژگیهای زیر است:
۱- گرایش به جنس مخالف بدان جهت است که هر یک از زن و مرد، مایه ی آرامش و آسایش یکدیگرند. خداوند متعال میفرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها؛(۴) از نشانههای او این است که همسرانی از(جنس) خودتان برای شما آفرید، تا بدانها آرامش یابید».
۲- گرایش برای تولید و تکثیر نسل در متن آفرینش است که حفظ و بقای نوع انسانی برای تولید نسل است. خداوند میفرماید: «الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء؛(۵)(همان) کسی که شما را از یک شخص آفرید؛ و از او همسرش را آفرید، و از آن دو، مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت». و نیز میفرماید: «و بث منهما رجالاً کثیراً و نساء؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت».
بدیهی است که تولید نسل و فرزندان زیاد، با ازدواج صورتپذیر است.
۳- راه صحیح تکثیر نسل، تنها تشکیل خانواده است و خانواده آثار بسیار پرارزش و والایی دارد. استفاده از غریزه ی جنسی در چهارچوب ذکر شده(در قالب ازدواج قانونی) مطلوب و هماهنگ با فطرت انسان و غریزه ی طبیعی او است، اما اگر رفتار جنسی انسان از این مرز تجاوز کرد، ارزش منفی پیدا میکند و قرآن کریم نیز از چنین عملی به تجاوز تعبیر کرده است: «و الذین هم لفروجهم حافظون الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون؛(۶) و همان کسانی که دامانشان را(در امور جنسی) حفظ میکنند، مگر در مورد همسرانشان یا آنچه(از کنیزان) مالک شدهاند که در حقیقت آنان(در این موارد) سرزنش نمیشوند، کسانی که فراتر از این جویند، پس تنها آنان تجاوزگرند».
اگر بنا باشد هر انسانی با هر فردی از جنس مخالفش که بخواهد، رابطه ی جنسی داشته باشد، به یقین بنیاد خانواده متزلزل و فحشا و منکرات در جامعه رواج و امنیت از بین خواهد رفت.
بنابراین، برای حفظ مصالح مترتب بر خانواده و دفع مفاسد مترتب بر بیبند و باری جنسی، لازم است همه ی افراد جامعه به این محدودیت معقول و منطقی که قرآن نیز بیانگر آن است، گردن نهند.
۴- آزادی غریزه و بیبند و باری جنسی موجب اختلاط نسلهاست و با اختلاط نسلها و نطفهها هدف از آفرینش انسان از بین خواهد رفت، زیرا هدف آن است که انسان با عبادت، خلیفه ی خدا روی زمین شود و برای رسیدن به این هدف به پاکی ذاتی نیاز است، ولی اختلاط نسل، بنیاد معنویت و پاک بودن ذاتی که لازمه ی خلیفه اللهی است را از بین میبرد.
۵- گرایش به جنس موافق، خلاف فطرت و نظام آفرینش است و در واقع یک نوع انحراف در گرایش جنسی به شمار میرود. قرآن کریم همجنسگرایی را به قوم لوط نسبت داده و آن را یک ضد ارزش معرفی نموده است.(۷)
نتیجه: از بحثهای گذشته روشن شد که لذتجویی در فطرت انسان ریشه دارد و قرآن نیز کامیابی از زینتهای دنیا را حق فطری انسان میداند، اما لذت حقیقی تنها در این دنیا نیست، بلکه لذت حقیقی را باید لذتهای معنوی دانست؛ و نیز روشن شد که استفاده از غریزه ی جنسی، فطری انسان است و قرآن نیز تأیید میکند، زیرا خداوند برای انسان همسری از خودش آفریده که مایه ی آرامش او است، و او میتواند تشکیل خانواده دهد و غریزه ی جنسی خود را از این راه تعدیل نماید، ولی رها کردن این غریزه مشکلاتی برای بشر به بار خواهد آورد، از جمله تزلزل بنیاد خانواده، ایجاد اختلاط نطفهها و دور شدن از هدف خلقت، بنابراین، همان گونه که دین امری فطری است، قوانین آن نیز در همه جا فطرت انسانی را ملاحظه و محافظت کرده است.
قوانین خداوند مانند نسخه ی پزشک است که مصلحت بیمار را به خوبی میداند، در حالی که بیمار ممکن است میل به خوردنیهای زیادی داشته باشد، ولی پزشک مصلحت نمیداند برای او تجویز کند، انسان نیز این چنین است که اگر طبق نسخه ی خداوند عمل کند، از نظر روحی، معنوی و حتی جسمی سالم میماند، اما این انسان میل و اشتها به چیزهای فراوانی دارد که به صلاح او نیست و برخی از آنها کشنده است و حق تعالی مصلحت انسان را بهتر میداند که موارد مضر را برای بشر تجویز نکرده است.