پاسخ به شبهات عزادارى براى امام حسین (علیه السلام) (۹)

سید محمد حسینى قزوینى

سؤال سوم:

نظر ابن تیمیه درباره قیام امام حسین (علیه السلام) و همچنین نظر ابن تیمیه نسبت به یزید چیست؟

ما در سال گذشته ماه محرم الحرام با برادر بزرگوارم جناب آقاى هدایتى نسبت به ابن تیمیه در رابطه با امام حسین (علیه السلام) و عاشوراء و دفاع ایشان از یزید مفصل بحث کردیم و با توجه به اینکه این نویسنده مقاله، که آقاى ابوخالد که حالا نام واقعى است یا نام مستعار، مطالبى آورده که هم خوانى با نظرات ابن تیمیه دارد و همان سخن وهابیت را در این مقاله بال و پر داده اند، ما یک نظر دیگرى به آراء و اقوال ابن تیمیه مى کنیم، نسبت به سرور آزادگان آقا امام حسین (علیه السلام) . امام حسینى که شیعه و سنى، مسیحى و یهودى، حتتى زرتشتى ها، حتى افرادى که اصلا معتقد به ادیان آسمانى نیستند، آتش پرست و گاو پرست هستند، اینها در رابطه با امام حسین (علیه السلام) عبارت هاى زیبا و ارزنده دارند که بینندگان عزیز ما از شبکه سلام ما این مطالب را مفصل از زبان برادران بسیار بزرگوارم و عزیزانمان شنیده اند، ولى آنچه که مهم است این است که ابن تیمیه تئورسین وهابیت، که امروز وهابیت، نظر ابن تیمیه را حتى بر نظر صحابه هم مقدم مى دارند، من گمان مى کنم بر نظر رسول اکرم (ص) هم مقدم مى دارند. چند روز پیش در یکى از سایت هاى وهابى دیدم که یکى از این آقایان مى گوید اگر چنانچه پیغمبر اکرم (ص) هم از قبر زنده شود و به ما بگوید توسل به انبیاء و اولیاء اشکالى ندارد، ما از خود پیغمبر اکرم (ص) نمى پذیریم. یعنى معنایش این است که نظر ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب را ما بر نظر خود پیغمبر اکرم (ص) مقدم مى داریم. آن وقت با این نظرشان، ‌خودشان را مسلمان واقعى و اسلامشان را هم اسلام راستین محمدى(ص) و خودشان را تابع سلف صالح مى دانند. واقعا جاى شگفتى است.

ابن تیمیه در منهاج السنه، ج۴، ص۵۲۸ وقتى مى رسد به قیام هائى که بوده، من جمله قیام امام حسین (علیه السلام) ، مى گوید:فأن مفسدته أعظم من مصلحته.

حساب این کار ها و قیام ها بر علیه خلفاء و بزرگان و اولیاء امر، از مصلحتش بیشتر است

و همچنین در ج۴، ص۵۳۰ وقتى به قضیه آقا امام حسین (علیه السلام) مى رسد مى گوید:لم یکن فى الخروج لا مصلحه دین و لا مصلحه دنیا، بل تمکن اولئک الظلمه الطغاه من سبط رسول الله حتى قتلوه مظلوما شهیدا و لکن فى خروجه و قتله من الفساد ما لم یکن حصل لو قعد فى بلده

در قیام امام حسین (علیه السلام) نه مصلحت براى دین اسلام بود و نه مصلحت براى دنیاى مسلمانان بود. بلکه قیام امام حسین (علیه السلام) باعث شد یک سرى ظالمان و طغات، امام حسین (علیه السلام) را مظلومانه شهید کردند. اگر امام حسین (علیه السلام) در خانه اش مى نشست و در مدینه به زندگى عادى خودش ادامه مى داد، خیلى فسادش کمتر بود و جامعه گرفتار نمى شد از این که بیاید یک همچنین کارى را انجام بدهد.

و همچنین در ج۲، ص۲۴۵ یک تعبیرى دارد، من تقاضا مى کنم بینندگان عزیز مخصوصا اگر جوان هاى عزیز اهل سنت یا جوان هاى تحصیل کرده وهابى، الآن اگر صداى مرا مى شنوند یا تکرار برنامه را مى بینند، این عبارت ابن تیمیه را خوب دقت کنند و منصفانه قضاوت کنند. ایشان در ج۲، ص۲۴۵ تعبیرى دارد:فمنما یتعلق بهذا الباب أن یعلم أن الرجل العظیم فى العلم و الدین من الصحابه و التابعین و من بعدهم إلى یوم القیامه اهل البیت و غیرهم، قد یحصل منهم نوع من الإجتهاد و نوعا من الهوى الخفى.

مطلبى که باید همگان بدانند این است یک مرد بزرگ در علم و دین از صحابه و تابعین و از اهل بیت اینها همه گرفتار اجتهاد بوده اند و این اجتهادى که مقرونا بالظن، به گمان خودشان اجتهاد مى کردند و یک نوع هواى نفسانى خفیفى در صحابه و تابعین بر اهل بیت بوده.

فعلا اهل بیت را مى گذاریم کنار، چون در مورد اهل بیت(علیه السلام) مطالبى دارد که سال گذشته مفصل در این باره عرض کردیم، وقتى آقاى ابن تیمیه مى آید نسبت به صحابه و تابعین این چنین مى گوید: در صحابه و تابعین یک نوعى از اجتهاد بوده که مقرون به ظن و گمان و نوعى از هواهاى نفسانى است؛ اگر واقعا هواى نفسانى در صحابه هست، چگونه مى توانیم صحابه را عادل بدانیم، گفتار آنها را گفتار شریعت تلقى بکنیم. پس خلاصه حرف ابن تیمیه این هست که در قیام امام حسین (علیه السلام) جز مفسده چیز دیگرى نبود؛ نه براى دین مردم مصلحتى بود و صلاحى و فایده اى داشت و نه براى دنیاى مردم. در اینجا من خیلى روشن چند فرازى از سخنان آقا امام حسین (علیه السلام) از منابع اهل سنت را عرض مى کنم که خود سخنان آقا امام حسین (علیه السلام) جواب خیلى واضح و روشنى است به آقاى ابن تیمیه.

آقا امام حسین (علیه السلام) در برخوردشان با اصحاب حر بن یزید ریاحى در منطقه بیزه حضرت حمد الهى کرد و ثنا گفت و فرمود:یا ایها الناس إن رسول الله قال من رأى سلطانا جائرا، مستحلا لحرم الله، ناکسا لعهدالله، مخالفا لسنه رسول الله، یعمل فى عباد الله بالإثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول، کان حقا على الله أن یدخله مدخله،‌ ألا و إن هؤلاء قد لزموا طاعه الشیطان، و ترکوا طاعه الرحمان، أظهروا الفساد و عطلوا الحدود، و أحلوا حرام الله و حرموا حلاله و أنا أحق من غیر.تاریخ طبرى، ج۴، ص۳۰۴، کامل ابن اثیر،ج۴، ص۴۸، الفتوح ابن اعصم، ج۵، ص۸۱

پیغمبر اکرم (ص) فرمود: هرکس ببیند یک حاکم ستمگرى، که حرام هاى خدا را حلال مى کند، عهد و پیمان خدا را مى شکند، حاکم جائرى که مخالف با سنت پیغمبر اکرم (ص) است، و در میان بندگان به گناه و تجاوز عمل مى کند، اگر کسى همچنین حاکم جائرى را ببیند، در برابر او قیام نکند و سخنى نگوید، فرداى قیامت این فردى که در برابر حاکم ستمگر سکوت کرده، خداى عالم این سکوت گر را با آن ظالم، در یک نقطه از جهنم گرفتار عذاب الهى مى کند.

بعد حضرت ادامه مى دهد:مردم! یزید و دودمان یزید ملازم طاعت شیطان هستند، از اطاعت خداى عالم بیرون رفته اند، اینها در سراسر زمین، فساد و بى بند و بارى را گسترش داده اند و حدود الهى را تعطیل کرده اند، حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال شمرده اند و من از هر کسى سزاوارتر هستم که در برابر این حاکم ستمگر قیام کنم.

این یک نکته. نکته دوم: این را هم بزرگان اهل سنت همه نقل کرده اند، مخصوصا آقاى ذهبى در سیر أعلام النبلاء، تاریخ اسلام و دیگر کتاب ها آورده اند که آقا امام حسین (علیه السلام) در سرزمین کربلاء فرمودند:ألا ترون الحق لا یعمل به و الباطل لا یتناهى عنه، لیرغب المؤمن فى لقاء الله، فإنى لا أرى الموت إلا السعاده و الحیاه مع الظالمین إلا برما.

آیا نمى بینید که در این جامعه به حق عمل نمى شود و از باطل کناره گیرى نمى شود، تا اینکه مؤمن در لقاى خداى عالم رغبت پیدا کند و من مرگ و شهادت در برابر خروج و قیام نسبت به حاکم جائر را، جز سعادت نمى بینم و زندگى در این جامعه خفقان آور و دور از حق و آلوده به باطل، جز ننگ چیزى دیگرى نیست.معجم کبیر طبرانى، ج۳، ص۱۱۵- مجمع الزوائد هیثمى، ج۹، ص۱۹۲ – سیر اعلام النبلاء ذهبى، ج۳، ص۳۱۰ – تاریخ اسلام ذهبى، ج۵، ص۱۲ – تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص۲۱۷

این دو نکته.

نکته سوم: طبرى در تاریخش آورده که امام حسین (علیه السلام) فرمود:فأنا الحسین بن على و إبن فاطمه بنت رسول الله صلى الله علیه و سلم، نفسى مع أنفسکم و أهلى مع أهلیکم، فلکم فى أسوه.تاریخ طبرى، ج۴، ص۳۰۴

در روز عاشوراء فرمود من حسین فرزند على و فرزند فاطمه دختر پیغمبر اکرم (ص) هستم الان جان من با جان شماست و اهل بیت من با اهل بیت شماست، و من براى همه شما الگو هستم، شما باید زندگى مرا الگو براى خودتان قرار بدهید.

جالب این است که عباس محمود عقاد در کتاب ابوالشهداء یک تعبیر زیبائى دارد، مى گوید:و خیر لبنى الانسان أضمر أن یکون فیهم خلق کخلق الحسین الذى أغضب یزید بن معاویه على أن یکون جمیع بنى الانسان على ذالک الخلق.

بودن انسانى همانند حسین مایه افتخار انسانیت هست و مایه آبرو براى همگان هست.

اینها نشانگر این هست که سخن آقاى ابن تیمیه یک سخن واهى و بى اساس و بى مایه است. حتى همه بزرگان، حتى من دیده ام خطیب جمعه زاهدان در هفته گذشته در نماز جمعه سخنان زیبائى داشتند، گرچه نسبت به بعضى از فرازهاى او ما اشکال داریم. مطالبى که با واقعیت تاریخ تطبیق نمى کند فرمودند، ولى ایشان صراحتا گفتند: قیام امام حسین (علیه السلام) باید براى ما الگو باشد، آقا امام حسین (علیه السلام) در کربلاء اگر قیام نمى کردند دین به خطر مى افتاد، اسلام به خطر مى افتاد. اینها عبارتى است که تمام اهل سنت این عبارت را دارند که اگر قیام امام حسین (علیه السلام) نبود، نه اهل سنت امروز این گرایش اسلامى را داشتند و نه شیعه. دودمان بنى امیه هدفشان نابودى اسلام و حذف نام نبى مکرم(ص) از مناره ها و از مأذنه ها بوده، چون دودمان بنى امیه، همان دودمان شجره ملعونه در قرآن هستند که اینها هشت سال جنگ تمام عیار با اسلام و پیغمبر اکرم (ص) داشتند و در فتح مکه مجبوراً و در زیر شمشیر بران مسلمانان، بالاجبار و بالظاهر اسلام آوردند؛ ولى آمدند با شیطنت هائى که داشتند در کمتر از نیم قرن خودشان را به ریاست رساندند و همان عقده هاى بدر، حنین و خیبر را از اسلام و مسلمین گرفتند و اینها اگر چنانچه واقعا حکومتشان دو قرن ادامه داشت، دیگر از اسلام خبرى نبود؛ ولى قیام آقا امام حسین (علیه السلام) ، اسلام را از چنگال درندگان دودمان بنى امیه نجات داد و براى همیشه این اسلام را بیمه فرمودند. این هم مربوط به سؤال سوم.

منبع :سایت حضرت ولى عصر (عج)