علاقه به مطالعه علمى ایران در روسیه در نیمه اول قرن نوزدهم میلادى آغاز شد. گرچه بررسى های مسایل مربوط به ایران در اودسا، آستاراخان و دیگر شهرهای روسیه نیز انجام مى شد اما بزرگ ترین مراکز ایران شناسى در آن زمان پترزبورگ، مسکو، قازان بودند.
در مسکو ایران شناسان دور دانشگاه زبانهای شرقى بنام لازارفسکى و دانشگاه دولتى مسکو فعالیت های مشترکى داشتند. از میان نمایندگان مکتب ایران شناسی مسکو مى توان دانشمندان برجسته اى را نظیر و.میلر و آ.کریمسکی نام برد. یکى از معتبرترین شرق شناسان مسکو در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آکادمیسین ف. کرش بود که به قول و. گوردلفسکى ، شرق شناس معروف روسیه «اعضاء دانشکده شرق شناسی مسکو دور وى جمع شده بودند.»
ایران شناسى روسیه همیشه علم جامعى بشمار مى رفته و دانشمندان بسیارى آثار خود را در رشته زبان ، ادبیات و تاریخ فرهنگ ایران بجاى گذاشته اند. گرچه باید متذکر شد که اغلب دانشمندان روسیه، قبل از انقلاب اکتبر تخصص پیدا کردند، لیکن در اوایل قرن ۲۰ میلادی با تشدید گرایش هاى دموکراتیک در روسیه خصلت شرقشناسى رو به تحول نهاد ودر میان دانشمندان، توجه نه تنها به زبان ها و اسناد و منابع کلاسیک، بلکه به زبان محاوره اى کشورهای خاورزمین، زندگى و آداب و رسوم ملل آن کشورها ، تاریخ و فرهنگ آنها بیشتر شد به عبارت دیگر، برخورد آنان در پژوهش ها به حد زیادی جنبه تاریخى و فرهنگشناسى به خود گرفت در آن دوره، ایران شناسى روسیه به دستاورده هاى برجسته اى نایل آمده و در بعضى رشته هاى آن پیشقدم بود. در زمره دانشمندان معروف آن زمان شخصیت هایى نظیر و. بارتولد ، ب .میلر ، آ. کریمسکی ، آ. روماسیکویچ، ک. ایتوسترانتسف ، و .ژوکوفسکى و …. قرار داشتند .
اما ولى فقط عده معدودى از آنان موفق شدند پژوهش هاى خود مبتنى بر گرایش هاى جدید به پایان رسانند زیرا در روسیه پس از انقلاب اکتبر، این مسئله پیش آمده که علم باید در چارچوب ایدئولوژى حاکم بر جامعه مبنی بر هدف ساختمان سوسیالیسم و گسترش انقلاب جهانى قریب الوقوع حرکت کند اما شرق شناسى علمى به سختى به این وضع دمساز مى شد.
در حالى که در دهه دوم قرن بیستم علیرغم سختى ها و معضلات آن زمان سال هاى پیشرفت بى نظیر ایران شناسى بود و آثار ایران شناسانى نظیر بارتولد ، کریمسکی ، روماسکویچ و دانشمندان دیگر همچنان منتشر مى شد لیکن در دهه بعدی، پژوهش هاى آکادمى علوم روسیه بیشتر جنبه کاربردى و مخالف پژوهش هاى بنیادى بود. انقلاب اکتبر منشاء دوره جدید در پیشرفت خاورشناسان از جمله ایران شناسی بود. این دوره جدید در توسعه خاورشناسى و ایران شناسی دوره اى پیچیده و متناقضى بشمار مى روئ زیرا ویژگى فعالیت در جهت خواسته هاى ایدئولوژى و خدمت به نهادهاى حزبى و دولتى را به خود گرفت. روش و متدولوژی مارکسیسیت در علم بیش از پیش به صورت زورگویی ایدئولوژى و سیاسى و ادارى در آمد که این وضع تا حدى امکانات پژوهش را محدود مى کرد و چه بسا پژوهشگران را به پیش داورى مغرضانه و استعمال « الگوهاى مبتذل و پیش پا افتاده» در ارزیابى هاى رویدادهاى تاریخى وا می داشت.
در عین حال نمى توان انکار کرد که در تحول شرق شناسى سا هاى ۲۰ و ۳۰ نکات مثبت و ارزنده اى هم مشاهده مى شد. قبل از همه باید انستیتوها و سازمان هایى را متذکر شد که مشغول مطالعه مطالب مربوط به مشرق زمین و آموزش و پرورش کادر کارشناسان در زمینه هاى مختلف ممالک شرقى بودند. در سال ۱۹۲۱ اتحادیه علمى شرق شناسى روسیه تاسیس شد که به منزله مرکز هماهنگ کننده کلیه مطالعات مسایل کشورهاى شرقى گردید. در سال ۱۹۲۰ در مسکو و لنینگراد انستیتوهاى زبان های معاصر شرقى افتتاح شد. در سال هاى ۲۰ پژوهش هاى مربوط به ایران در آکادمى علوم ، دانشگاه ها و انجمن ها و سازمان هاى مختلف صورت می گرفت. در موزه آسیا، شعبه مخصوص بررسى مسایل ایران قبل از اسلام دایر شد و در بخش نسخ خطی، بررسى کتب دست خطى به زبان فارسى پیگیرى گردید. پس از تاسیس انستیتوی تحقیقاتى علمى خاورشناسى وابسته به آکادمى علوم شوروی، در سال ۱۹۲۰ دفتر پژوهش هاى ایرانى ایجاد گردید.
از ویژگى هاى مثبت دیگر خاورشناسى آن دوره مراجعه آن به بررسى هاى مسایل معاصر بود. یکى از مهم ترین محور هاى فعالیت ایران شناسان، مطالعه مطالب عصر جدید بود. این دانشمندان در بررسى و مطالعه روندهاى افتصادی، سیاسى ، ایدئولوژیکی و فرهنگى که در ایران جریان داشت پیشاهنگ بودند.
در این میان، در ایران رویدادهایی صورت گرفت که با تحولات جدى اجتماعی-اقتصادى همراه بودند از جمله انقلاب مشروطه ، سرنگونى سلسله قاجاریه، که بیش از یک قرن در ایران حکومت کرد، روى کار آمدن رضا شاه پهلوی.
این وظیفه ایران شناسان بود که در آثار خویش حوادث جارى را منعکس کرده، مورد تحلیل و تجزیه قرار دهند ولى شرایط عینى آن دوره براى انجام تحقیقات مداوم و دقیق نامساعد بود. اغلب کارهاى پژوهشگران جنبه سیاسی و تبلیغاتى داشت تا علمى . بسیارى از ایران شناسان عمده در دهه ۲۰ و اوایل دهه ۳۰ ( از جمله م. پاولویچ، س.ایرانسکی ، پاستوخوف، آ.سلطان زاده ، و. گورکو-کریاژین، ایراندوست . و.استروف، و. تادروف ، ک. شیتوف و … ) که در رشته تاریخ نوین ایران مشغول مطالعه بودند در عین حال کارمندان وزارت هاى خارجه و بازرگانى خارجى بودند و یا به عنوان کارمند دولت در روزنامه ها ، مجلات ، سازمان ها و انستیتوهاى علمى فعالیت و از حوادث جارى و تحولات سیاسی، اجتماعى و اقتصادى در ایران آگاهى کامل داشتند.
اگرچه این گروه، کارشناسان خلاق علمی در رشته ایران شناسى بشمار مى آمدند و در آثار خود تلاش می کردند مسایل حاد و مبرم ایران را بررسى کنند ، لیکن بعضی ادعاها و فرمولبندى ها و قضاوت هایشان ( به دلیل رعایت مصالح سیاسى حکومت) ضد ونقیض، شبهه دار و گاه غلط بودند.
در شرایط نامساعد کیش شخصیت حاکم بر جو جامعه کشور، بسیارى از کارهاى محققان مزبور مورد انتقاد شدید قرار گرفتند ، در مورد ارزش علمى پژوهش آنان شک و تردید ابراز شده و مباحثات علمی، به طرح اتهامات سیاسى در مقابل یکدیگر تبدیل مى گردید. تقریباً تمام کادرهاى ایران شناسان شوروى تحت تعقیب قرار گرفته و بسارى از آنها از بین رفتند . اما با وجود این پدیده هاى منفى ، آثار دانشمندان ایران شناس براى توسعه ایرانشناسى حایز اهمیت زیادى بود چرا که بوسیله آنها پایه محکمى برای پیشرفت علم در سال هاى بعدى گذارده شد. براى اولین بار تلاش به عمل آمد مسایل مبرم آن دوره حل و فصل و مطالب پیچیده اجتماعى و اقتصادى بطور جدى توضیح داده شود. در آن زمان، کتب متعددى توصیفی، مطالعاتى و راهنما درباره ایران به رشته تحریر آمد. همچنین اسناد و مقالات روزنامه ها و مرور مندرجات مطبوعات ایران منتشر مى شد. مطالعه مجموعه مسایل معاصر، برای برقرارى و توسعه مناسبات روسیه و ایران اهمیت بسزایی داشت.
در همین سال ها، مطالعه تاریخ ایران قرون وسطا، اسناد منابع به زبان فارسى و زبان هاى شرقى دیگر ادامه مى یافت. در راس رشته علم ایران شناسى آکادمیسین و. بارتولد بود.
برجسته ترین آثار این دانشمند که در آن دوره منتشر شد. کتاب هایى همچون « ایران : بررسى های تاریخ » ( تاشکند، ۱۹۲۶) « تاریخ نهضت هاى دهقانى در ایران » ، « نکاتى پیرامون فئودالیسم در ایران » و غیره به چاپ رسید. به همت وى مجله ایران شناسى تاسیس شد که متاسفانه فقط ۳ شماره آن انتشار یافت ( در سال هاى ۱۹۲۷ ، ۱۹۲۸ ، ۱۹۲۹ ) . علاوه بر دکتر بارتولد، دانشمندان دیگر نیز در رشته تاریخ قرون وسطایى مشغول کار بودند از آن جمله آ.آسیمینوف، آ. کریسمکى ، ی. برتلس، آ.یاکوبفسکی، آ.فریمان ، ف.روزنبرگ مى توان نام برد. عده معدودى از محققان مانند و.شیلیکو ، ای.لوریه ، د.الدرروگه ، و.استرووه درباره تاریخ ایران باستان (اغلب در زمینه هنر باستان) پژهش مى کردند.
در بررسى تاریخ باستان و قرون وسطا، دانشمندان به موضوع هاى تحولات اجتماعى و اقتصادى جوامع شرقی و تشخیص نظام هاى سیاسى برخورد جدیدى داشتند. آنان دوره بندى تاریخ باستان و قرون وسطاى ایران را تعیین و مشخص کردند. کارها در رشته باستان شناسى و مردم شناس گسترش یافته که در نتیجه آن در آسیاى مرکزی، منابع و مدارکى غنی درباره تاریخ ایران به دست آمد. سرپرستى هیئت های اعزامى براى این ماموریت هاى علمى را دانشمندانى چون س. تالستوف، ای. دیاکونوف، م. ماسون ، ب. پیاتروفسکی و غیره بر عهده داشتند.
تشدید مبارزه سیاسى در داخل کشور در نیمه دوم دهه ۳۰ میلادى و به دنبال آن جنگ جهانی دوم، در توسعه علم خاورشناسى وفقه اى ایجاد کرد.
پس از پایان جنگ، مسئله آموزش و تربیت کادرهاى علمى مجدداً در دستور کار قرار گرفت. آموزش متخصصین تاریخ ایران در آن دوره در شعبه شرق شناسى دانشگاه تاریخ، دانشگاه های دولتى مسکو و لنینگراد، دانشگاه خاورشناسى مسکو، دانشگاه روابط بین المللى مسکو و در دانشگاه هاى دیگر جمهورى های شوروى انجام مى شد. کافى است گفته شود طى مدت ۱۰ – ۱۵ سال پس از جنگ، بیش از ۳۰۰ کارشناس آموزشى دیده و مسلط به زبان های خارجى ، مشغول به کار علمى در زمینه ایران شناسی شده اند.
در سال ۱۹۵۰ انستیتوى تحقیقات علمى خاورشناسى تجدید سازمان یافت و از لنینگراد به مسکو منتقل گردید ، البته شعبه اى از آن انستیتو در لنینگراد باقى ماند.
پژوهش هاى مربوط به ایران همچنین در انستیتوى تحقیقاتى علمى اقتصاد جهانى ، روابط بین الملل ، انستیتوهاى تحقیقات مردم شناسی، باستان شناسى و تاریخ وابسته به آکادمى علوم اتحاد شوروی و نیز مسایل اقتصادى و آمار ایران معاصر در انستیتوی تحقیقات عملى اقتصاد جهان وابسته به وزارت بازرگانى خارجی روسیه مورد مطالعه قرار گرفت.
همچنین باید متذکر شد در همین زمان گروه بزرگى از ایرانشناسان در جمهورى هاى شوروی نیز کار مى کرد.
در سال ۱۹۵۴ شعبه ایران در انستیتوی خاورشناسى وابسته به آکادمى علوم شوروى به ریاست پروفسور ب.زاخودر ، دانشمند نامدار تاسیس شد که در آن گروهى از دانشمندان جوان و عده اى از ایرانشناسان ارشد که از لنینگراد و سایر انستیتوهای شوروى ، به آنجا منتقل شده بودند مشغول به کار شدند. حاصل این کار آن بعد از یک سال ، « کتاب راهنماى ایران » منتشر بود که خود سرآغاز انتشار کتاب هاى راهنماى کشورهاى دیگر آسیا گردید. ایرانشناسان انستیتوى خاورشناسى نظیر آ. باشقیروف ، آ. پاپوف ، م. ایوانف، س.آغایف، ل. میر و شنیکوف بیشتر به مسایل معاصر و تاریخ جدید و معاصر ایران ، همچنین مسایل سیاست خارجى و مناسبات ایران با کشورهاى سرمایه دارى توجه داشتند.
در سال هاى پس از جنگ، ایران شناسان در زمینه تاریخ داخلى ایران تحقیقات جدی انجام دادند و مسایلى مهمى از قبیل جنبش نجات بخش ملی ، استقرار دیکتاتورى رضا شاه و مسایل دیگر در مد نظرشان قرار گرفت. به قدرت رسیدن رضاشاه رویداد مهمى در تاریخ ایران بشمار مى رفت. در دهه هاى ۲۰ و ۳۰ در میان ایرانشناسان بحث هائى پیرامون خصلت و خصوصیات سلطنت رضاخان ، خط مشى سیاست داخلى و خارجى حکومت پادشاهى در ایران بوجود آمد در این زمینه کارهاى س. آغایف ، م. ایوانوف ، ا. میلیکوف ، ک.اسدالله یف قابل توجه است. در سال هاى بعد این دوره، تاریخ ایران در کتاب « نفت و پیشرفت سیاسى و اجتماعى ایران در قرن بیستم » به قلم على یف ( مسکو ، سال ۱۹۸۵ ) مفصلاً تشریح شده است.
در سال هاى پس از جنگ جهانى دوم، ایران شناسان شوروى به موضوعات پیچیده و چند جانبه مانند ایدئولوژی ایران روى آوردند. ابتدا آنها دست به بررسى مسایل جداگانه و جزئى زده از قبیل جهانبینى بعضى دانشمندان و نویسندگان ، سپس به تحلیل نظرگاه ایدئولوژى اقشار مختلف جامعه ایران، اهمیت و نقش دین در ایران معاصر پرداخته اند.از جمله این آثار مى توان به نوشته هاى آغایف، على یف، دوروشنکو و کلیاشتورنیا و … اشاره کرد.
بلافاصله پس از وقوع انقلاب اسلامى ایران و تاسیس جمهورى اسلامى ایران شناسان روسیه یک سلسله مقالات و کتب را منتشر کردند که ضمن آن، خود انقلاب ، اهداف و علل آن ، نیروهای محرکه انقلاب و غیر مورد ارزیابى قرار گرفت. آثار آقایف، على یف ، دمچنکو، رزنیکوف را مى توان گوشه اى از آن دانست.
اکثریت کارهاى مربوط به انقلاب اسلامی ایران در زمانى انجام مى شد که موتور فشار ایدئولوژیک و سیاسى تقریبا از کار افتاده بود و این وضع امکان داد دانشمندان نظریات گوناگونى و چه بسا مخالفى در مورد حوادث ایران معاصر ابراز نمایند. در این زمینه بطور مثال باید از کتاب « ایران در سال هاى ۶۰ – ۸۰ : سنت گرایى در مقابل واقعیات امروزی» به قلم اسکلیاروف ( مسکو ۱۹۹۴ ) نام برد. در سال ۱۹۸۹ کتابی حاوى بررسى هاى جمع بندى شده تحت عنوان « انقلاب اسلامی سال ۷۹-۱۹۷۸ در ایران : علل و تجربه هاى آن » توسط کارمندان بخش ایرانی انستیتوى خاروشناسى آکادمى علوم روسیه نگاشته شده است. به همت همین بخش هر ساله کنفرانس هایى نیز به مناسبت سالروز انقلاب اسلامى ایران و تاسیس جمهورى اسلامی برگزار مى گردد که در آنها و در جریان مباحثات ایرانشناسان، نظرگاه واحدى در مورد حوادث ایران شکل مى گیرد. نتایج مباحثات کنفرانس ها در مجموعه هاى مقالات علمى منتشر مى گردد. بطورى که در بالا ذکر شد، وظیفه اصلى ایرانشناسان، بررسی تاریخ نوین و معاصر ایران است لیکن چنانکه تجربه غنی شرق شناسى ثابت کرده است درک و تحلیل ژرف و همه جانبه روند و فرآیندهای ایران کنونی، بدون مطالعه تاریخ باستان و قرون وسطا غیر ممکن است. سطح کیفى علمى کارهاى تحقیقى در زمینه تاریخ معاصر به حد زیادى به ژرفاى مطالعات در زمینه تاریخ گذشته کشور بستگى دارد.
پژوهشگران روسى از جمله خالفین، مارکو، بندرفسکى و بوشف، ضمن مطالعه ایران عصر نوین، توجه اصلی خود را به سیاست خارجى آن و عمدتاً به سیاست کشورهاى سرمایه دارى در ایران به رقابت انگلیس و روسیه و مناسبات روسیه و ایران معطوف داشته اند. در این مورد باید به کارهاى بوشف که بر پایه بایگانى هاى دولتى روسیه کتاب هایی را تالیف کرده اشاره شود .
باید گفت که تاریخ داخلى ایران در آن دوره کمتر مورد مطالعه قرار گرفته بود و این نقطه ضعف در تاریخ شناسى تا حدى توسط کتاب« نگاهى به تاریخ نوین ایران » ( مسکو ۱۹۷۸ ) نوشته شده توسط کوزنتسووا که از طرف بخش ایران شناسی انستیتوى خاورشناسى کتاب منتشر گردید برطرف شد.
بسیارى از ایران شناسان روسیه از جمله ایوانف ، بلووا و دفدوشنکو، دوره انقلاب مشروطه را بررسی کردند.
ایرانشناسان روسیه در مطالعه تاریخ قرون وسطا و باستانى ایران به موفقیت هایى نایل آمده اند. در اثر وجود تعداد انبوه نسخ خطى فارسى مولفان ایرانی در قرون وسطاى این امکان پیدا شد که ایران شناسان، این اسناد و مدارک را مورد بررسى و تشریح قرار دهند. چنین کار ها اغلب در شعبه ایرانى انستیتوى خاورشناسى لنینگراد انجام مى گرفت. در مسکو این مطالب در مرکز توجه زاخودر بود که ترجمه سیاستنامه نظام الملک را با پیشگفتار و تفسیر خود منتشر کرد. وى همچنین « رساله در باب خطاطان و نقاشان » ( قرن ۱۶ ) اثر قاضى احمد را ترجمه نمود. اما حاصل زحمات عمرش را مى توان در کتاب « مجموعه تحقیقات اسپین درباره اروپاى شرقى ، گرگان و منطقه رودخانه ولگا در قرن هاى ۱۰ – ۱۱ » دانست ( مسکو ۱۹۶۲ ) که جلد دوم این کتاب پس از درگذشت وى توسط دو تن از شاگردانش به نام هاى سمیونووا و فالینا به اتمام رسید و منتشر شد.
طى دهه هاى ۲۰-۵۰ ایرانشناسان شوروى مشغول جمع بندى بررسى و مدارک در مورد بعضى مسایل و مطالب جزئى تاریخ ایران بودند که در کل مى توان آنها را آثار جامعى دانست. « کتابنامه آثار و تالیفات درباره ایران » ( سال هاى ۱۹۱۷ تا ۱۹۶۵ ) که شامل حدود ۸ هزار عنوان کتب ایران شناسی است از حجم عظیم کارهاى ایران شناسان روسیه حکایت می کند و اگر چنین کتابنامه هم اکنون منتشر مى شد حاوى حداقل ۱۵ هزار عنوان خواهد بود.
باید گفت که دستاوردهاى ایران شناسى روسیه مسلم و انکارناپذیر مى باشد. اسناد و مدارک و معلومات فراوانى به دست آمده و در حال حاضر نیز مهم ترین مسایل تاریخ ایران مورد بررسى قرار مى گیرد. تماس های دانشمندان روسیه و ایران گسترش مى یابد. همچنین دانشمندان روسیه امکان دارند با کتب و ادبیات ایران و اروپای غربى آشنایى بیشتر داشته باشند. همه اینها پشتوانه مطمئنى است براى نیل به موفقیت هاى هرچه بیشتر در مطالعه ایران در روسیه خواهد بود.