حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) مانند دیگر پیشوایان معصوم علیهم السلام به زیور فضایل اخلاقی و کمالات نفسانی آراسته و از هر گونه زشتی و پلیدی و رذایل اخلاقی منزه بود و در این راه گفتار و رفتارش الگو سرمشق دیگران بود. اینک بخشی از خصوصیات فردی و مکارم اخلاقی آن حضرت:

الف) زهد و عبادت

پیشوای هشتم (علیه السلام) در زهد و پارسایی و پرستش پروردگار، یگانه ی عصر خود بود و زر و سیم دنیا و مناصب اجتماعی و حکومتی در برابر مقام عبودیت و پارسایی او هیچگونه ارزشی نداشت. «محمد بن عباد» درباره ی زهد و ساده زیستی امام (علیه السلام) می گوید:

حضرت رضا (علیه السلام) در تابستان بر روی حصیر می نشست و در زمستان بر روی گلیم، و لباسهایش زبر و خشن بود؛ و لی هنگامی که در میان مردم می رفت از لباس های عادی مردم استفاده می کرد.[۱]

امام (علیه السلام) کم می خوابید و شبها را بیشتربه شب زنده داری می گذرانید و گاهی اوقات تمام شب را تا صبح بیدار بود و بسیار روزه می گرفت و روزه اول، وسط و آخر ماه از او ترک نمی شد و می فرمود: «روزه داشتن در این سه روز مثل این است که انسان همیشه روزه است».[۲]

رجاء بن ابی ضحاک ـ مأمور مأمون برای بردن امام رضا (علیه السلام) از مدینه به خراسان ـ می گوید:

من از مدینه تا مرو همراه و مراقب امام (علیه السلام) بودم؛ سوگند به خدا، کسی را در پرهیزگاری و افزونی ذکر خدا در تمامی اوقات، و شدت خوف از حق تعالی مانند او ندیدم.

سپس به طور تفصیل برنامه ی عبادی آن حضرت را در طول شب و روز بیان می کند.[۳]

مأمون وقتی گزارش «رجاء» را شنید گفت:

ای پسر ابی ضحاک، آنچه که گفتی درست است، او (اشاره به امام رضا (علیه السلام)) از بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است.

سپس به وی توصیه کرد که مشاهدات خود را برای دیگران نقل نکند.[۴]

ب) تواضع و فروتنی

پیشوای هشتم (علیه السلام) با آنکه مقام رفیع امامت را داشت و برگزیده ی خدا بود، در عین حال نه تنها برای خود هیچ گونه حریمی قائل نبود، بلکه در زندگی خویش با طبقات مختلف مردم حتی خدمتکاران و زیردستان با نهایت صمیمیت و فروتنی رفتار می کرد. کلینی از مردی بلخی روایت کرده است:

من در سفر خراسان همراه امام (علیه السلام) بودم، روزی هنگامی که سفره گسترده شد، امام (علیه السلام) از همه ی خدمتکاران خواست تا در کنار او بر سر سفره بنشینند. عرض کردم، فدایت شوم، بهتر بود سفره ی آنان را جدا می کردی؟ فرمود: ساکت باش! همانا پروردگار و پدر و مادر همه ما یکی است و پاداش هم به اعمال است.[۵]

روزی امام (علیه السلام) در حمام پس از تقاضای فردی که آن حضرت را نمی شناخت، تن او را کیسه کشید. هنگامی که دیگران امام (علیه السلام) را به او معرفی کردند، شرمنده شد و به عذرخواهی از آن حضرت پرداخت. امام (علیه السلام) در حالی که او را کیسه می کشید، دلداری اش داد و فرمود: عیبی ندارد.[۶]

«یاسر» غلام امام رضا (علیه السلام) نقل می کند:

امام (علیه السلام) به ما توصیه کرده بود که هر گاه بر شما وارد شدم و شما مشغول غذا خوردن بودید (به احترام من) بر نخیزید تا از غذا خوردن فارغ شوید. گاهی اوقات بعضی از ما را برای انجام کاری می خواند. به آن حضرت اطلاع می دادند که مشغول غذا خوردنند. می فرمود: بگذارید تا از غذا خوردن فارغ شوند.[۷]

ج) جود و بخشش

پیشوای هشتم (علیه السلام) در جود و بخشش نیز سرآمد مردم زمان خود بود. ابن شهر آشوب می نویسد:

امام رضا (علیه السلام) در روز عرفه در خراسان، تمام اموال خود را در راه خدا بخشید «فضل بن سهل» گفت: این گونه بخشش زیان آور است. فرمود: نه، بلکه سودآور است. هرگز آنچه را که موجب اجر و پاداش اخروی است غرامت مشمار.[۸]

مردی خدمت امام رضا (علیه السلام) رسید و عرض کرد: به اندازه ی مروتت به من عطا فرما. فرمود: این مقدار برای من مقدور نیست. عرض کرد: پس به قدر جوانمردی من. فرمود: این ممکن است آنگاه به خدمتکار خود دستور داد دویست دینار به او بپردازد.[۹]

د) بردباری

امام رضا (علیه السلام) خوی نیکوی حلم و بردباری را از پدر بزرگوار خود امام کاظم (علیه السلام) به ارث برده بود و در برابر افراد جاهل و گستاخ با بردباری مواجه می شد.

روزی یکی از خوارج که مقام ولایت عهدی را منافی با شؤون و حیثیت امام (علیه السلام) می دانست خنجری زهرآلود در استین خود پنهان کرد و گفت: می روم با او بحث کنم اگر بر پذیرش ولایت عهدی حجتی داشت چه بهتر وگرنه با این خنجر او را خواهم کشت.

چون به حضور امام (علیه السلام) رسید، بدون آنکه صحبتی کند حضرت از نیت پلید او آگاه شد و با بردباری با وی برخورد کرد و فرمود:

اگر در برابر شبهه ی خود پاسخ قانع کننده ای شنیدی آن خنجری را که در آستین پنهان کرده ای بشکن و به دور انداز.

فرد خارجی پس از شنیدن سخنان منطقی امام (علیه السلام) از کرده ی خود پشیمان شد. خنجر را شکست و دور انداخت و توبه کرد و گفت:

شهادت می دهم که تو فرزند پیامبری و در گفتارت راستگو هستی.[۱۰]

هـ ) عزت نفس

یکی از اهداف شوم مأمون از مسأله ی ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) این بود که آن حضرت را با نزدیک کردن به دستگاه پر زرق و برق و برخوردار از لذائذ و نعمتهای مادی خود، به دنیاپرستی و جاه طلبی متهم کند؛[۱۱] ولی مناعت طبع و عزت نفس پیشوای هشتم (علیه السلام) نقشه مأمون را نقش بر آب ساخت.

امام (علیه السلام) پس از پذیرش ولایت عهدی نیز با بی اعتنایی تمام به تشکیلات سلطنتی مأمون، به زندگی ساده و بی آلایش دوران پیش از ولایت عهدی خود ادامه داد و حتی در برابر سیاست مأمون که سعی می کرد آن حضرت را وارد کارهای حکمتی بکند، فرمود:

این امر هرگز نعمتی برایم نیفزوده است، هنگامی که در مدینه بودم دست خطم در شرق و غرب نفوذ داشت. در آن زمان بر استرم سوار می شدم و (با اآرامی و آزادی) کوچه های مدینه را می پیمودم و این حالت از همه چیز برایم عزیزتر و مطلوبتر بود.[۱۲]

و) امر به معروف و نهی از منکر

پیشوای هشتم (علیه السلام) رفتار اطرافیان، زیردستان و یاران خود را زیر نظر داشت و در مواقع لازم، آنان را امر به معروف و نهی از منکر می کرد؛ حتی مأمون نیز بارها از نصایح و رهنمودهای آن حضرت بهره مند شد.

روزی امام (علیه السلام) دید مأمون وضو می گیرد ولی غلامش آب را بر دست وی می ریزد. حضرت فرمود: «کسی را در عبادت پروردگارت شریک قرار مده» مأمون آب را از دست غلام گرفت و خود مشغول وضو گرفتن شد.[۱۳]

یکی از خدمتکاران امام (علیه السلام) میوه ای را نیم خورده دور افکند. امام (علیه السلام) متوجه شد و با ناراحتی فرمود:

سبحان الله! اگر شما بدان نیاز ندارید، مردمی هستند که به خوردن آن نیازمندند.[۱۴]

اظهار نظر «ابراهیم بن عباس»

این بخش را با اظهار نظر «ابراهیم بن عباس» یکی از یاران آن حضرت درباره ی رفتار و اخلاق اجتماعی آن گرامی به پایان می بریم. وی می گوید:

هیچگاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) با سخنش کسی را بیازارد، و سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند و نیازمندی را ـ که می توانست نیازش را برآورد ـ رد نماید و در حضور دیگران پاهایش را دراز کند و به کسی از غلامانش ناسزا بگوید، و به صورت قهقهه خنده کند. خنده او تبسم بود. چون سفره ی غذا گسترده می شد همه افراد خانه حتی دربان و خدمتگزار را نیز بر سر آن می نشاند…[۱۵]

پی نوشت ها:

[۱] . مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۶۰٫

[۲] . بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۹۱٫

[۳] . بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۹۱ ـ ۹۵٫

[۴] . همان مدرک، ص ۹۵٫

[۵] . کافی، ج ۸، ص ۲۳۰٫

[۶] . مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۶۲٫

[۷] . بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۰۲٫

[۸] . مناقب، ج ۴، ص ۳۶۰٫

[۹] . بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۰۰٫

[۱۰] . بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۵۵ ـ ۵۶ با اختصار.

[۱۱] . امام رضا (علیه السلام) در یکی از گفتگوهای خود با مأمون به این هدف شوم خلیفه اشاره می کند و می فرماید: «تو می خواهی مردم بگویند علی بن موسی الرضا از دنیا روی گردان نیست. این دنیاست که بر او اقبال نکرده است. مگر نمی بینید چگونه به طمع خلافت، ولایتعهدی را پذیرفته است» (ر.ک. مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۶۳).

[۱۲] . بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۵۵٫

[۱۳] . الارشاد، شیخ مفید، ص ۳۱۵٫

[۱۴] . بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۰۲٫

[۱۵] . عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۳٫

منبع:کتاب تاریخ اسلام در عصر امامت امام رضا و امام جواد علیهماالسلام /س