دو دسته عوامل بیرونی و درونی، در تربیت رفتار کودک موثر است. محیط، رفتار اطرافیان و مانند آن عوامل بیرونیاند. همچنین اموری که برخواسته از درون خود کودک است و ناشی از رفتار اطرافیان و والدین نیست، عوامل درونیاند. عوامل درونی، گاه ارثی و گاه غیر ارثی هستند.
عوامل درونی نقش بسزایی در «تربیت پذیری» کودک دارند. این عوامل، در پیشرفت یا حرکت کند کودکان در وجوه مختلف تربیت، از جمله «تربیت دینی»، تاثیر زیادی دارند. گاهی والدین و مربیان به نقش و اثر این عوامل توجه کافی ندارند که همین امر، سبب ایجاد مشکلاتی در مسیر تربیت دینی میشود.
این مقاله نقش و تاثیر منفی برخی از علل درونی در تربیت دینی کودک را بررسی میکند.
افسردگی درون زاد، انزواجویی، بیاشتهایی، بدخوابی، اختلالات عقلی، خشم، کم رویی و… از جمله مسائلیاند که از عوامل درونی سرچشمه میگیرند. بیشتر این مسائل، تبعاتی چون ضعف اراده و قدرت مقاومت، کج خلقی، لجاجت، خشم و بدبینی دارند و پر واضح است این تبعات موانعی در مسیر تربیتپذیری دینی کودک به شمار میروند. برخی از این علل با درمان مناسب رفع میشوند و البته برخی به طور کامل مرتفع نمیگردند، اما شناخت آنها به تعدیل انتظارات از کودک و اتخاذ شیوه مناسب در تربیت دینی وی کمک فراوانی میکند.
مفهوم شناسی
تربیت در لغت به معنای «ایجاد کردن تغییرات مطلوب در کسی یا چیزی، پرورش دادن چیزی» (انوری، ۱۳۸۱، ج۳، ص۱۶۸۶) و «آداب و اخلاق را به کسی آموختن» (معین، ۱۳۶۴، ج۲، ص۱۰۶۳) است.
اختلاف نظرهای فراوانی درباره معنای اصطلاحی تربیت وجود دارد، اما از آنجا که مقصد و هدف والای انسان در دین اسلام، رسیدن به کمال مطلق است، تعریف تربیت نیز چنین خواهد بود: رفع موانع و ایجاد مقتضیات، برای آن که استعدادهای انسان، در جهت کمال مطلق شکوفا شود (امینی، ۱۳۷۲، ص۲۴).
واژه عامل، به معنای «آن کس یا چیزی است که کار یا رویداد یا چیزی را ایجاد میکند، یا در ایجاد آن نقش دارد» (انوری، ۱۳۸۱، ج۵، ص۴۹۵۹). بنابراین مقصود از «عوامل تربیت»، امور موثر در شکلگیری و ایجاد تربیت است.
موانع درونی کودک در تربیت دینی
برای داشتن جامعهای اسلامی، تربیت دینی افراد، به ویژه کودکان که آیندهسازان هر جامعهای هستند، ضروری است. تربیت دینی صحیح، در صورتی روی میدهد که مربی، به ابعاد مختلف تربیت دینی و مسائل موثر و مرتبط با آن آگاهی و مهارت داشته باشد. از این رو، شناخت هر مسئلهای که به تربیت دینی کودکان مربوط شود، ضروری است.
دو دسته عوامل درونی و بیرونی، در جریان رشد و تربیت کودک تاثیر میگذارند. هر یک از این عوامل، ممکن است نقشی مثبت یا منفی در تربیت دینی کودک ایفا کنند. عوامل درونی، مواردی هستند که از درون خود کودک سرچشمه میگیرند و مهمترین آنها عبارتاند از: وراثت، نارسی، بیماریها و نقصهای بدنی، غدد درون ریز و هورمون ها. عوامل بیرونی، موارد خارج از وجود کودک هستند؛ اموری که محیط زندگی کودک را تشکیل میدهند و در رشد و تربیت وی موثرند. این عوامل عبارتاند از: خانواده، همسالان، جامعه، دین، فرهنگ و رسانههای جمعی (پارسا، ۱۳۷۲، ص۳۸).
این نوشتار به تاثیر منفی برخی از عوامل درونی (وراثت، نارسی، غدد درون ریز و هورمون ها)تربیت دینی کودک اشاره میکند؛ چرا که با شناخت این عوامل و پیبردن به تاثیر منفی آنها، میتوان راهکارهایی برای پیشگیری و یا حل آنها اندیشید و چه بسا از انحرافات جبرانناپذیر کودکان پیشگیری کرد.
وراثت
چنان که ذکر شد، وراثت از جمله عوامل درونی است. توراث از طریق «متابولیسم» یا سوخت و ساز اثر مهمی در تکوین شخصیت آدمی خواهد داشت. شخصیت هر فردی را میتوان نتیجه شخصیت متابولیسمی او به علاوه عوامل اجتماعی، روانی، فرهنگی و به طور کلی محیطی دانست. بنابراین شخصیت برآیند دو عامل استعدادهای فطری و امکانات محیطی است (همان ص۴۸).
افزون بر تاثیر بسزای امکانات در تکوین و تشکیل شخصیت هر فرد (همان، ص۳۷)، پارهای از کیفیت ویژگیهای بدنی فرد که منشا توارث دارد. در تعیین مسیر رفتار و چگونگی شخصیت موثر خواهد بود (همان، ص۴۸).
بنابراین ما ساخته و پرداخته امکانات پدر و مادر و اجدادمان هستیم و پرورش ما توسط دنیای پیرامون انجام میگیرد، اما باید توجه داشت که نتیجه تربیت، به طبیعتی بستگی دارد که آن را دریافت میکند (همان، ص۳۷).
رفتار ارثی نیست و آنچه از راه توارث به ما میرسد، ساختمان بدنی و قابلیت آنها برای واکنش نشان دادن در محیطهای گوناگون است. وراثت، زمینهساز رفتار ویژه است، یعنی ساختمان و قالب استعدادهای بدنی و روانی به فرد انتقال مییابند، نه خود استعدادها و در واقع، عوامل ارثی در اکتساب رفتار موثرند. محیط خوب، استعدادها را به کمال خود میرساند و شکوفا میسازد و محیط بد ممکن است مانع بروز بعضی صفات خوب ارثی شود (همان، ص۷۰).
بنابراین میتوان گفت که رفتار تا حدودی از توارث بر میآید و ممکن است ساختمان موروثی طوری باشد که فرد درباره عامل جنایت یا جنون فطری زمینه مساعد داشته باشد (همان، ص۴۸).
اما نکته مهم آن است که وراثت به طور کامل هیچ یک از خصوصیات را تعیین نمیکند، حتی اگر جنبههای ارثی و عوامل محیطی هر دو یکسان باشند. وراثت صفتی را در فرد، به صورت بالقوه قرار میدهد و زمینههایی را ایجاد میکند (همان، ص۴۹). البته پیداست که نیروی ارث نیز مغلوب شدن است. با اراده قوی، خودسازی و اکتساب بینشی الهی میتوان بر کاستیها و شرایط بد ارثی چیره شده و از آنها به منزله پلههایی در راه کمال بهره جست.
نارسی
نارسی یکی دیگر از عوامل درونی موثر در تربیت است. کودکی که هنگام تولد کمتر از ۲/۵ کلیوگرم وزن دارد، نارس است. چنین کودکانی در مقایسه با همسالان عادی خود، در طول حیاتشان با دشواریها و ناراحتیهای بیشتری رو به رو خواهند شد. لازم است.
در نخستین هفتههای زندگی با توجه خاصی آنها را از هر گونه آسیبی حفظ کرد تا در رشدشان اختلال بیشتری حاصل نشود (همان، ص۷۵).
ویژگیهای کودکان نارس از این شمار است:
۱- کمتر اعتماد به نفس دارند (همان).
۲- نمیتوانند خود را با میزانهای عقلی، عاطفی و اجتماعی جامعه پسند سازگار کنند (حائری روحانی، ۱۳۷۸، ص۵۱).
۳- گروهی از آنها فرمانبردار، بیاراده، آلت دست و گروه دیگر سرکش و بسیار پرخاشگر هستند؛
۴- شمار چشمگیری از آنان در بهرهگیری از استعدادهای خود با دشورایهایی رودررویاند (همان، ص۵۳).
کودکان بیاراده و فرمان بردار و آنان که اعتماد به نفس پایینی دارند، به راحتی مورد سوءاستفاده قرار میگیرند و چه بسا در همین راستا به ورطه انحرافات و جرائم سوق یابند. فردی که اراده قوی نداشته باشد، در حفظ ایمان و عقیده خود نیز دچار مشکل خواهد شد. چنین افرادی تاب مقاومت ندارند و به راحتی همرنگ جماعت خواهند شد. از طرف دیگر، سرکشی و پرخاشگری علاوه بر این که در تربیت پذیری و اطاعت لازم کودک از مربی ایجاد اختلال میکند، در مسیر ایجاد و امتداد روحیه تعبد نیز مشکلاتی به همراه خواهد آورد، ضمن این که این روحیه مانع بزرگی در راه پذیرش و اکتساب اخلاق نرم اسلامی خواهد بود و اما ناتوانی در سازگاری با معیارهای عقلی و اجتماعی و عاطفی جامعه پسند علاوه بر مشکلاتی که به طور طبیعی در پیخواهد آورد، سبب انزوا و یا حتی طرد کودک خواهد شد که این امر نیز با فراهم کردن زمینههای انحراف (خصوصاً انحراف جنسی) در مسیر تربیت دینی کودک مشکلاتی ایجاد خواهد کرد.
البته باید توجه داشت که اکثر پژوهشگران از بررسیهای خود چنین نتیجه گرفتهاند که اگر چه نارسایی، دشواریها و دردسرهای فراوانی دارد، بسیاری از کودکان نارس میتوانند آنها را با موفقیت پشت سر بگذارند(همان، ص۵۳).
گفتنی است، نقصهای جسمانی نیز زمینه حسادت، خیال پردازیهای بیسرانجام، احساس حقارت و کمبود عزت نفس، خشم و پرخاشگری، بدخلقی، افسردگی و انزوا، احساس ناکامی و تضاد و تعارض و… را فراهم میآورد. هر یک از این موارد خود عوارضی نظیر لجاجت، میل به برتری جویی و سلطه طلبی، سعی در جلب ترحم، ضعف اراده، بدبینی، فرو رفتن در خیالهای باطل و… را به دنبال دارد. البته با ایجاد شرایط عاطفی مناسب، پرورش صحیح کودک، تقویت اراده وی، معرفی ارزشهای صحیح و حقیقی و ایجاد بینش الهی و اسلامی در کودک میتوان به آنها نیز کمک کرد تا رشد کنند و به کمال برسند و بر آن عوارض و آثار منفی چیره گردند.
غدد درون ریز و هورمونها
غدد درون ریز و هورمونها نیز از دیگر عوامل درونی است. غدههای درون ریز هورمونهای خود را به گونه ی مستقیم وارد خون میکنند و در رشد و سلامت افراد تاثیر فراوان دارند (همان). در صورتی که غدد درون ریز بیشتر یا کمتر از میزان لازم تراوش کنند، اختلالها و نارساییهایی در افراد پدید خواهد آمد (همان، ص۷۰).
از جمله هورمونهایی که بر رفتار اثر میگذارند، هورمونهای تیروئید، پرولاکتین هیپوفیز قدامی، هورمون رشد، سوماتوستاتین، هورمون آزاد کننده گونادوتروفین (GnRH) و استروئیدهای جنسی – لوتئیناینگ هورمون LH و FsH، تستسترون و استروژن و … (کاپلان و دیگران، ۱۳۷۶، ص۴۵۱) را میتوان نام برد.
موارد زیر نشاندهنده اهمیت غدد و هورمونهاست:
۱- نوروپپتیدهایی که در مغز ساخته میشوند تعدیل کننده و تنظیم کننده حالات روانیاند و در رفتارهای مربوط به گرسنگی، تشنگی، حالات هیجانی، تغییرات خلقی،
افسردگی، حافظه و یادگیری، نقش بسزایی دارند (حائری روحانی، ۱۳۷۸، ص۴۹)؛
۲- استیل کولین در مغز، در بسیاری از اعمال عصبی مانند حافظه، یادگیری و تنظیم مراحل خواب نقش دارد (همان، ص۴۳).
۳- دوپامین از مهمترین انتقال دهندههای نورونهای مراکز عصبی است و بسیاری از بیماریهای عصبی و روانی به اختلال در ترشح و عملکرد آن مربوط است (همان)؛
۴- کمبود ویتامین B5 باعث کاهش ترشح هورمونهای بخش قشر غدد فوق کلیوی شده و به طور غیر مستقیم در پدیدههای روانی اثر میگذارد (همان، ص۱۷)؛
۵- با عدم ترشح تیروکسین (توسط غده تیروئید) هوش، حس اخلاقی، حس جمال و حس مذهبی، لطمههای جدی و شدیدی خواهند دید (بهشتی، ۱۳۷۲، ص۳۲)؛
۶- افزایش یا کمبود کلسیم نیز سبب اختلالات روانی میشود (همان).
بنابراین اختلال در برخی غدد و هورمونها، سبب بروز حالت، صفات و امیالی در افراد میشود که به طور مستقیم یا غیر مستقیم موانع و دشواریهایی در مسیر تربیت دینی آنها ایجاد میکند.
جسم و روح بر یکدیگر تاثیر میگذارند. به همین دلیل، گاهی برخی مسائل جسمی مانند بعضی بیماریها و کمبود برخی مواد معدنی و ویتامینها عوارض و آثاری ایجاد میکند که مستقیم یا غیر مستقیم در روحیات افراد تاثیر میگذارد. باید در تربیت کودکان (خصوصاً تربیت دینی آنها) به این نکته توجه کرد؛ چرا که گاهی این عوارض، مشکلات و موانعی در راه تربیت دینی کودکان ایجاد میکند. آگاهی از این موارد، علاوه بر کمک به برطرف کردن این موانع، سبب میشود در مواردی که برطرف کردن آنها ممکن نیست یا مدتی زمان میبرد، انتظارات از تربیت شونده متعادل گردند و بیش از توانش بر وی فشار نیاورند و گاه با اقدامی نامناسب اثری مخرب بر تربیت شونده و تربیت دینی وی بر جا نگذارند.
برای نمونه، در ادامه به برخی علل جسمانی عصبانیت، افسردگی، اختلالات خواب و کندذهنی اشاره شده است:
الف) عصبانیت و تحریکپذیری بیش از حد
از جمله علل عصبانیت در سنهای مختلف موارد زیر است:
۱- پرکاری تیروئید (hyperthyroidism) موجب خشم غیر عادی و تحریک پذیری شدید است (حائری روحانی، ۱۳۷۸، ص۱۴۳).
۲- مسمومیت با جیوه (کاپلان و دیگران، ۱۳۷۶، ص۵۸۳).
۳- افزایش تراوش هیپوفیز بعداز پایان دوران رشد باعث حالت آکرومگالی میشود که از عوارض روانی آن، خشم است (پارسا، ۱۳۷۲، ص۵۴-۵۵).
۴- دلیریوم که با خشم و غضب بیمورد همراه است (کاپلان و دیگران، ۱۳۷۶، ص۵۳۸).
۵- لوپوس ارتیماتوز سیستمیک (SLE) که اختلالی خودایمنی است و با التهاب استریل دستگاههای عصبی متعدد همراه است (همان، ص۵۸۰) که از عوارض عصبی – روانی آن عصبانیت به شمار میرود (همان)؛
۶- کمبود ویتامین B1 (تیامن) که عمدتاً با علایم قلبی – عروقی و تغییرات عصبی همراه است و از جمله علایم آن تحریک پذیری و عصبانیت است (همان، ص۵۸۲)؛
۷- کمبود ویتامن B3 (نیاسین یا همان اسید نیکوتینیک) با عارضه تحریک پذیری همراه است (همان)؛
۸- کمبود ویتامین B12 (کوبالامین) (همان، ص۵۸۳)؛
۹- کاهش تراوش کرتکس باعث عصبانیت زودهنگام میشود (پارسا، ۱۳۷۲، ص۵۸)؛
۱۰- گاهی کاهش تراوش پاراتیروئید موجب واکنشهای شدید میشود، چنان که فرد به کشتن، پاره کردن لباسها و فریاد کشیدن گرایش زیادی نشان میدهد (همان، ص۵۷)؛
۱۱- بیش فعالی که سبب میشود کودک به آسانی بر آشفته شود (آزاد، ۱۳۷۴، ص۷۴)؛
۱۲- پسرانی که ترکیب کوروموزومهای جنسی شان «xyy» باشد، دچار رفتارهای پرخاشگرانه میشوند و میل به جرم و جنایت در آنها بیشتر است (همان، ۲۶۲)؛
۱۳- نقصهای بدنی کودک مانند فلج مغزی ممکن است به پرخاشگری وی منجر شود؛ چرا که چنین کودکی نمیتواند مهارتهای سودمند و ارزندهای بیاموزد. این مسئله مانع بزرگی در راه رشد او میشود. در نتیجه، رشد اجتماعی وی مختل میگردد و او را از آزادی و آزادمنشی باز میدارد. ممکن است این کودک نتواند از لحاظ عاطفی نیاز خود را به امنیت، محبت و موفقیت برآورد و در این راستا به کناره گیری با پرخاشگری میپردازد (همان، ص۶۴).
تعادل، حالت مطلوب همه قوا از جمله قوه غضبیه است. اگر خشم از حالت اعتدال خارج شود و زمام عقل و ادراک را به دست گیرد، باعث سقوطها و گمراهیهای جبرانناپذیری میشود(قائمی، ۱۳۷۳الف، ص۲۷۲). از زیانهای خشم بیمورد، جریحهدار شدن عزت نفس، پیدایی میل به خشونت، سلب اراده، عدم تسلط بر خود، از کار افتادن قوه تمییز، و بغض است. گاهی احساس شرمساری، درماندگی، زبونی و تنهایی ایجاد میکند. خشم، اخلاق را میکشد و عفو، گذشت، ایثار، نوع دوستی، حق دوستی و رقت قلب را از بین میبرد. خشم به فرد جرئت میدهد که با منطقهای گوناگون خود را از قید مسئولیتها آزاد سازد و یا رفته رفته فرد را به مرحله بیتوجهی میکشاند. خشم نابجا موجب تباهی دیگران، آزارسانی، تهدید صلح و امنیت دیگران، منفور شدن نزد دیگران، بیعدالتی، ناسزاگویی، هتک حرمت و تجاوزات میشود (همان، ص۲۷۲- ۲۷۴).
پر واضح است که تربیت دینی شخص درگیر با این عوارض بسیار دشوار مینماید. چنین کودکی حسن خلق، رأفت، ایثار، گذشت، رعایت حق و انصاف و در یک کلام «اخلاق اسلامی» را به راحتی نخواهد پذیرفت؛ در حالی که اخلاق اسلامی از ارکان اساسی و عملی اسلام است و از جمله ملاکهای تحقق تربیت اسلامی اخلاق اسلامی در تربیت شونده به شمار میرود.
برای خشم ناشی از اختلالی جسمی باید به پزشک مراجعه کرد و از طریق داروها، ورزش و… به آن رسیدگی کرد. علاوه بر این در شرع اسلام نیز برای بهبود حالت روانی و رسیدگی به خشم، نکاتی ذکر شده که از جمله آنها، مواردی به قبل از حالت خشم و به طور کلی، پیشگیری از ایجاد این حالت بر میگردد، مانند شناخت عوامل غضب مانند تکبر، عجب، شوخی، استهزا، لجاجت، مجادله و مخالفت (ر. ک: شبر، ص۲۴۶-۲۵۰). مواردی هم برای رسیدگی به این حالت و رهایی از آن اختصاص داده شده و با توجه به این که بحث در مورد کودکان است، والدین و اطرافیان باید با آموزش صحیح، کلام بجا و دلسوزانه؛ کودک را به جلوگیری از خشم خود تشویق کنند. برای نمونه، به کودک بگویند که شیطان بر او مسلط شده و اگر ایستاده او را بنشانند، اگر نشسته بخوابانند، و با آب ولرم او را شست و شو دهند تا حالت خشم و غضب از او برطرف شود. تمامی این مراحل باید با کمال دقت و ملاطفت انجام گیرد.
ب) مشکلات خواب کودکان
خواب، دوره بیحرکتی نسبتاً طولانی و برگشتپذیر همراه با روی هم قرار گرفتن پلکها و احساس امنیت و آرامش است که در آن، انسان هوشیاری خود را از دست میدهد و به محرکهای عادی محیط عکسالعمل نشان نمیدهد (قائمی، ۱۳۷۲، ص۱۱۸). میزان خواب مناسب برای نوزاد به شرح زیر است:
سه ماهگی حدود هیجده ساعت؛
سه تا نه ماهگی در حدود پانزده ساعت؛
دو تا سه سالگی در حدود چهارده ساعت؛
چهار تا پنج سالگی در حدود دوازده ساعت است.
بخشی از این خواب در روز و بخشی طولانیتر در شب سپری میشود (همان، ص۹۴).
مقطعی بودن خواب و دشواری در تداوم آن، سختی در خواب رفتن و امتناع از خوابیدن از جمله مشکلات خواب است. به علاوه اختلالات خواب عبارتاند از:
۱- کم خوابی همراه با دیدن کابوسهای ترسناک؛
۲- وحشت زدگی شبانه؛
۳- راه رفتن در خواب؛
۴- فشردن دندانها در خواب یا همان بروکسیسم(Bruxism)؛
۵- گفتار در خواب یا همان سومنیلوکی (Somniloquy) (سیف نراقی و نادری، ۱۳۷۰، ص۶۱)؛
برخی علل این مسائل عبارتاند از:
۱- کاهش هورمون سروتونین در مغز که باعث کم خوابی میشود(حائری روحانی، ۱۳۷۸، ص ۱۷)
۲- لوپوس ارتیماتوز سیستمیک (SLE) (کاپلان و دیگران، ۱۳۷۶، ص۵۸۰)؛
۳- کمبود ویتامین B3 (نیاسین) (همان، ص ۵۸۲)؛
۴- افسردگی موجب مشکلاتی در خواب رفتن میشود(آزاد، ۱۳۷۴، ص ۸۶) که گاهی سبب ایجاد افسردگی اختلال در غدد و هورمونها میشود.
تاثیر اختلالات خواب در تربیت دینی آن گاه روشن میشود که بدانیم بدخوابی باعث عدم ثبات در رفتار، بهانه گیری، پایه گذاری اخلاق و رفتار نادرست در کودکان و نوجوانان، کج خلقی و عصبانیتهایی خواهد شد که اثر آن تا سالهای سال در کودکان باقی میماند (قائمی، ۱۳۷۲، ص۱۰۶-۱۰۸). به علاوه بیخوابیهای طولانی با محرومیت از تفکر منطقی، اختلال در قوای فکری و درک مسائل، از کار افتادن منطق، حکم، استدلال، حافظه و اراده همراه است (همان، ص۱۲۰).
کم خوابی باعث عدم شادابی کودک میشود که همین امر سبب میگردد کودک وظایفش را انجام ندهد و برای بازی و فعالیت و یادگیری بیحوصله باشد و در نتیجه، هوش، خلاقیت و تفکر او افت میکند. اختلالات خواب (همچون سخن گفتن و یا در خواب راه رفتن) اگر موجب استهزا و تحقیر کودک شود؛ باعث کاهش اعتماد به نفس وی نیز میشود. کودکی که تحقیر شده، به سوی هر کس که از او محبت ببیند، جذب میشود و همین امر زمینهای برای به دام افتادن کودک خواهد بود. گفتنی است مراقبتها و نگهداریهای خاصی که در پیبرخی اختلالات (همچون شب ادراری یا راه رفتن در خواب) صورت میگیرند، نباید به گونهای باشد که کودک را از همسالانش جدا کند و یا در او احساس ضعف ایجاد کند؛ چرا که اگر کودک از این نگهداری احساس نارضایتی کند، والدین و مراقبتهای آنان را از دشمنان خود میپندارد و در نتیجه؛ با آنان لج میکند و برای سخنان، نصایح و اوامرشان وقعی نخواهد گذاشت.
بنابراین کم خوابی، بیخوابی و به طور کلی، اختلالات خواب موجب مشکلات احساسی، ادراکی، تفکری، خلقی و شخصیتی میشود و معمولاً در کودکان اختلالات خواب، عامل مهمی برای بروز رفتارهای غیرعادی میگردد.
پرخوابی نیز با رفتارهای نابهنجار، وحشی گری، خراب کاری، بر انگیختگی شدید و افسردگی همراه است (همان، ص۱۲۱).
تاثیر عوارض مذکور در تربیت دینی کودک به وضوح آشکار است. برای مثال، کودکی که اختلال خلقی و یا میل به وحشی گری و خراب کاری دارد، نمیتواند پذیرای اخلاق اسلامی باشد. واضح است که بیش از همه؛ بعد اخلاقی تربیت دینی کودک آسیب خواهد دید. بنابراین اقدامات درمانی مشکلات خواب کودکان، برای موفقیت در تربیت دینی آنان ضرورت دارد.
ج) افسردگی کودکان
افسردگی، مشکل شناخته شدهای است که متاسفانه در کودکان نیز دیده میشود. باید توجه داشت که این اختلال چیزی بیش از غمگینی ساده است و بر تمامی ابعاد زندگی فرد مبتلا اثر میگذارد و وی را از حالت طبیعی خارج میکند.
موارد زیر از جمله علل افسردگی ذکر شده اند:
۱- سرطان یا بیماری عفونی ممکن است به شکل افسردگی ظاهر شود (کاپلان و دیگران، ۱۳۷۶، ص۴۴۸)؛
۲- کم کاری تیروئید ممکن است با علائم افسردگی تظاهر کند (همان)؛
۳- کیستهای کولوئید (هر چند به مفهوم دقیق تومور مغزی شناخته نمیشوند)، اگر در بطن سوم باشند، ممکن است با اعمال فشار فیزیکی بر ساختمانهای دیانسفال، علائم روانیای نظیر افسردگی، بیثباتی هیجانی، علایم پسیکوتیک و تغییرات شخصیتی به وجود آورند (همان، ص۵۷۶)؛
۴- از جمله علائم رفتاری مربوط به MS افسردگی است (همان، ۵۵۸)؛
۵- از جمله علائم عمده عصبی – روانی لوپوس ارتیماتور سیستمیک (SLE)، افسردگی، بیثباتی هیجانی، بیخوابی و … است (همان، ص۵۸۰)؛
۶- مسمومیت با جیوه (همان، ص ۵۸۳)؛
۷- کمبود ویتامین B12 (کوبالامین)؛ این اختلال به علت ناتوانی مخاط معده در ترشح مادهای خاص به نام عامل داخلی (intrinsic factor) که برای جذب طبیعی ویتامین B12 موجود در غذا از روده ضرورت دارد؛ ایجاد میشود و با تغییرات روانی نظیر بیاحساسی، افسردگی، تحریک پذیری، دمدمی مزاجی و گاهی خصوصیات پارانوئید همراه است (همان)؛
۸- پرکاری تیروئید (همان، ص۵۸۰)؛
۹- مقادیر زیاد کورتیزون به اختلال خلقی عضوی به شکل افسردگی تحریکی با خطر خودکشی منجر میشود (همان، ص۵۸۱)؛
۱۰- کمبود ویتامین B1 مصرف گلوکز در مغز را به شدت کاهش میدهد و در بیماری بری بری (beri beri) که مربوط به کمبود شدید این ویتامین در بدن است، برخی از اختلالات عصبی – روانی مانند نارسایی در حافظه و تکلم و افسردگی و تشویش و …
دیده میشود که به نشانگان کورساکف (korsakoff syndrome) شهرت دارد (حائری روحانی، ۱۳۷۸، ص۱۷)؛
۱۱- کمبود ویتامین B3 باعث بیماری پلاگر (pellagra) میشود که در آن هذیان، افسردگی و رفتار غیر منطقی، کندذهنی، اضطراب و اختلال در حافظه کوتاه مدت دیده میشود(همان، ص۱۷)؛
۱۲- کاهش هورمون سروتونین در مغز (همان).
کودکان افسرده، از خنده و شادی محروماند، در حالی که خنده، مانع بروز بسیاری از رفتارهای غلط و نادرست کودک میشود (قائمی، ۱۳۷۳ب، ص۱۷). کودکان شاد، دارای استقلال رای، مقاومت و جرئت هستند (همان، ص۱۹). استعداد و هوش این کودکان بیشتر و بهتر شکوفا میشود و رشد میکند. چنین کودکانی دیرتر به خشم میآیند، در حل مسائل دیگران میکوشند، عقده و کینه را فرو میگذارند؛ بهتر فکر میکنند و عالیتر تصمیم میگیرند، اراده قوی تری پیدا میکنند و انگیزههای عالی بیشتر و بهتر در ایشان پدید میآید (همان، ص۲۱). چون نشاط و شادمانی طبیعی شان فراهم آید، دچار بداخلاقی، لاف زنی، دروغ گویی، تعصب، فریب، تظاهر، ریا، نفاق و عیب جویی نمیشوند (همان، ص۲۲). (البته باید توجه داشت که شادی مفرط، باعث بیقیدی در برابر ضوابط مذهب و اخلاق میشود) (همان، ص۱۹).
کودکان غم زده، عیب جو، بدبین، دارای احساس خصومت و دشمنی با دیگران و در معرض ابتلائات گوناگون جسمی و روانی هستند (همان، ص۳۰).
افسردگی سبب ضعف اراده و تصمیمگیری، کاهش عزت نفس، پوچگرایی و بیارزشی، ناامیدی، لجبازی، انزوا، احساس گناه (همان، ص۱۱۷)، سوء ظن (همان، ص۳۳۷)، بیتوجهی به امور، فرار از مسئولیت (همان، ص۳۳۸)، اختلال در قدرت درک، تنبلی فکر و اندیشه، سقوط رشد (همان، ص۳۰)، کجخلقی(همان، ص۲۹)، و اقدام به خودکشی میشود (آزاد، ۱۳۷۴، ص۸۷).
برخی از این کودکان سعی میکنند از طریق اعمال زور، تسلط و به انقیاد کشیدن دیگران، خود را تسکین دهند (قائمی، ۱۳۷۳ الف، ص۳۳۷). کودک بدبین حسن نیت دیگران را باور نخواهد کرد (همان)، همچنان که بسیاری از امور دیگر را نیز با دیده شکی نادرست خواهد نگریست. تزلزل اراده، پوچ گرایی و بیارزشی، زمینه بسیاری از لغزشها و انحرافات را فراهم خواهد کرد. احساس حقارت و پایین بودن عزت نفس سبب تن دادن به خواستههای دیگران میشود، بیآن که کودک به درستی درباره خواستههای آنان بیندیشد. ضعف شدید عزت نفس، سبب پرخاشگری نیز میشود (قائمی، ۱۳۷۳، ص۱۶). انزوا و عدم ارتباط با دیگران نیز همچنان که زمینه انحراف وی را فراهم میکند، باعث دوری کودک از الگوهای نیکوی موجود در محیط نیز میشود. به علاوه انزوا، خود زمینهساز غم است (همان، ص۲۲)، کودک افسرده که احساس بیمهری میکند، به آسانی با اندک محبتی مجذوب دیگری خواهد شد. همین امر، زمینه فریب و انحراف او را فراهم میکند.
افزون بر مشکلات، در بعد اخلاقی تربیت دینی این کودکان، پوچگرایی و بیارزشی و شکهای ناصوابشان نیز مانعی در بعد اعتقادی تربیت دینی آنان است. این کودکان، به راحتی ارتباط عاطفی و دوستی با خداوند برقرار نمیکنند و به جهت سوءظنشان، همیشه غضب خداوند را پر رنگتر از لطف او میبینند. با وجود این خصوصیات، به ویژه تزلزل اراده و اعتماد به نفس و عزت نفس پایین، زمینه سقوط این کودکان بیشتر از سایر همسالانشان فراهم است.
د) کندذهنی کودک
کندذهنی، انواعی گوناگون دارد که علل و شرایط هر کدام متفاوت است. از جمله علل این مشکل، موارد زیر را میتوان برشمرد:
۱- کمبود مواد غذایی، ویتامینها و پروتئینها به ویژه در نخستن سالهای زندگی کودک که کمبود این مواد، رشد مغزی او را محدود میکند و موجب عقب ماندگی هوشی و عقلی میشود (پارسا، ۱۳۷۲، ص۹۱)؛
۲- کمبود هورمون تیروکسین (thyroxine) در نوزادان، موجب نوعی عقبماندگیذهنی به نام کرتینیسم (cretinism) میشود (حائری روحانی، ۱۳۷۸، ص۱۷)؛
۳- ژنها و وراثت (بهشتی، ۱۳۷۲، ص۳۱۹)؛
۴- هم خونی زوجین (همان)؛
۵- بیماری سفلیس یا اعتیاد به الکل و دیگر مخدرات در یکی از زوجین (همان)؛
۶- بیماریهای عفونی کودک مانند سرخچه (همان)؛
۷- ضایعات مغزی هنگام تولد (همان)؛
۸- کمبود شدید ویتامین B3 (حائری روحانی، ۱۳۷۸، ص۱۷).
کندذهنی، در روحیات و اخلاق افراد اثر میگذارد و تربیتپذیری اخلاقی آنان را دشوار میکند. این افراد، بسیاری از عقاید دینی را نمیتوانند درک کنند و همچنین ممکن است ضرورت تعبد را درک نکنند. در مجموع، لازم است با توجه به میزان و چگونگی و گستردگی مشکل آنان، سطح و روش خاصی از تربیت دینی در ابعاد مختلف را برای آنان در نظر گرفت.
نتیجه
برای موفقیت در تربیت دینی باید تمامی ابعاد و مسائل موثر در تربیت دینی را در نظر گرفت؛ چرا که با بیتوجهی و اهمال و اقدام نادرست، فرصتها از دست میرود و چه بسا ضربهای ناخواسته وارد میشود که جبران آن سخت یا غیر ممکن است. به همین منظور، باید به اموری توجه کرد که مانع یا کند کننده تربیت دینی هستند. در همین زمینه از تاثیر متقابل جسم و روح در هم نباید غافل شد؛ چرا که گاهی برخی ناهمواریها در مسیر تربیت دینی کودکان و نوجوانان همچون لجبازی آنان، تزلزل در اراده، پرخاشگری، خشم، بدبینی، سستی در مقاومت، شکهای نادرست و… از مسائل فیزیولوژیک سرچشمه میگیرند و با درمان برطرف میشوند. البته گاهی این مشکلات، آثار بلند مدت دارند و یا به سختی برطرف میشوند، همچون وضعیت ارثی نامطلوب و نارسی که در این صورت لازم است ظرفیتها و شرایط تربیت شونده را در نظر گرفت و با توقع و انتظار بیش از حد و بیش از توان تربیت شوند، بر وی فشار نیاورد و به امر تربیت دینی وی صدمهای نرساند.
پینوشتها
۱-طلبه حوزه علمیه خواهران، مدرسه معصومیه.
منابع تحقیق
۱- آزاد، حسین (۱۳۷۴)، روان شناسی مرضی کودک، چ۵، پاژنگ، تهران.
۲- امینی، ابراهیم (۱۳۷۲)، سیر در تربیت اسلامی، [بی چا]، کلینی، تهران.
۳- انوری، حسن (۱۳۸۱)، فرهنگ بزرگ سخن، ج۳ و ۵، چ۱، سخن، تهران.
۴- بهشتی، احمد (۱۳۷۲(، اسلام و تربیت کودکان، چ۱، سازمان تبلیغات، قم.
۵- پارسا، محمد (۱۳۷۲)، روان شناسی رشد کودک و نوجوان، چ۶، بعثت، [بی جا].
۶- حائری روحانی، علی (۱۳۷۸)، فیزیولوژیک اعصاب و غدد درون ریز، چ۱، سمت، تهران.
۷- دهنوی، حسین (۱۳۸۴)، بهار سخن، چ۲، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
۸- سیف نراقی، مریم و عزت الله نادری (۱۳۷۰)، اختلالات رفتاری کودکان و روشهای اصلاح و ترمیم آن، چ اول، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، [بی جا].
۹- کاپلان، هارولد، و بنیامین سادوک و جک گرب (۱۳۷۶)، خلاصه روان پزشکی علوم رفتاری؛ روان پزشکی بالینی؛ نصرت الله پورافکاری، ج۱،چ۲، شهراب، تهران.
۱۰- قائمی، علی (۱۳۷۲)، خانواده و کودکان گرفتار، چ۲، امیری، تهران.
۱۱- قائمی، علی (۱۳۷۳الف)، خانواده و مسائل عاطفی کودکان، چ۲، امیری، تهران.
۱۲- قائمی، علی (۱۳۷۳ب )، خانواده و نابسامانیهای روانی کودکان، چ۲، امیری، تهران.
۱۳- معین، محمد (۱۳۶۴)، فرهنگ فارسی، ج۲، چ۷، امیرکبیر، تهران.
منبع مقاله: جمعی از نویسندگان؛ (۱۳۸۸)؛ مجموعه مقالات همایش تربیت دینی؛ قم؛ انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی(رحمه الله).
پژواک