زندگى در اندیشه دینی، مزرعه آخرت و خاستگاه رسیدن به کمال اُخروى است. گروهى به غلط، دین را «زندگى ستیز» مىدانند و گروهى به اشتباه، «زندگىپرست» مىشوند و ممکن است آنانى که از تفکر زندگىستیزى جدا مىشوند، به دامان زندگىپرستى درافتند. دین، نه زندگىستیز است و نه زندگىپرست؛ بلکه دین، زندگى را بستر تکامل و مقدمه آخرت مىداند.
از این رو، زندگى موفق از آن کسى است که هنر زندگى کردن را داشته باشد. کسانى مىتوانند به تکامل بیندیشند که با زندگى خود مشکل نداشته باشند. میان «مشکل داشتن در زندگی» با «مشکل داشتن با زندگی» تفاوت وجود دارد. همه انسانها در زندگى مشکل دارند اما انسان موفق کسى است که با زندگىاش مشکل نداشته باشد و این مهارت خاص خود را مىطلبد.
زندگى را نباید دست کم و ساده انگاشت. زندگىپرستى مطرود است اما، بىخیالى و بىبرنامگى در زندگى نیز مطرود است. زندگى پیچیده و پر رمز و راز است لذا براى موفقیت در زندگى باید «مهارت زندگى کردن» را آموخت. راز بسیارى از ناکامىها، ناکامى در مهارتهاى زندگى است. کسانى که مهارت زندگى کردن را نمىدانند، از زندگى خود نالان و ناراضىاند.
دین و مهارتهاى زندگى
خوشبختانه و البته بر خلاف تصور موجود، دین، آموزههاى فراوانى در حوزه مهارتهاى زندگى دارد؛ آموزههایى که یا دیده نشدند و یا به درستى فهم نشدند. به جهت جایگاه مهمى که رضامندى از زندگى در تکامل معنوى دارد، اولیاى دین آموزههاى فراوانى را به پیروان خود آموختهاند.
رسول خدا در کنار تعالیم قدسى و ملکوتى خود، مهارتهاى زندگى را به پیروان خود و حتى کسانى همانند امام على(علیه السلام)، ابوذر غفارى و دیگران مىآموزد. امام على(علیه السلام) نیز مهارتهاى زندگى را به یاران خود مىآموختند. از بقیه معصومین(علیهم السلام) نیز همین مسأله ثبت است. حتى فراتر از این، در خلال این تحقیق خواهید دید که قرآن کریم نیز در این زمینه آموزههاى مهمى دارد.
بنابراین یکى از دغدغههاى دین، رضامندى از زندگى است و یکى از رسالتهاى آن آموزش مهارتهاى زندگى کردن به پیروان خویش است. متأسفانه این بخش از آموزههاى دینى کمتر مورد توجه واقع شده و یا اصلاً مورد توجه قرار نگرفتهاند.
هدف برنامه مدیریت رفتار صحیح در قرآن و حدیث آن است که بخشى از این آموزهها را ارائه کند تا زندگى اهل ایمان را نشاط و شادمانى بخشد، و نگاهى نو در این زمینه بگشاید تا پژوهشهاى لازم درا ین زمینه انجام شود.
عوامل رضایت از زندگى
احساس کامیابى عامل اساسى در شادکامى و رضامندى است. شادکامى و خرسندى هنگامى پدید مىآید که انسان تصور کند هر آنچه را مىخواسته به دست آورده و هر آنچه را باید داشته باشد، دارد(کامیابى). در طرف مقابل، احساس ناکامى عامل اساسى در ناخرسندى و نارضایتى است.
وقتى انسان احساس کند که آنچه را مىخواسته به دست نیاورده(ناکامى در دست یابى) و یا آنچه را داشته، از دست داده(فقدان) و یا به آنچه نمىخواسته دچار شده است(حادثه)، نالان و بىتاب مىگردد، لب به شکایت مىگشاید، در تنگنا قرار مىگیرد، ناتوان گشته و ناامید مىگردد. مجموعه این ویژگىها، نشانگر نارضایتى فرد از زندگى است.
بنا بر آنچه گفته شد یکى از مهمترین عوامل نارضایتى از زندگى، «احساس ناکامى» است. ریشه احساس ناکامى چیست؟ منشأ احساس ناکامى امور متعددى مىتواند باشد که در این بحث به چند مورد آن اشاره مىکنیم:
الف) محرومیت مالى
گاهى انسان به خاطر ندارى و محرومیت، دچار احساس ناکامى مىگردد. وقتى انسان احساس کند که چیزى ندارد تا با آن زندگى کند، به احساس ناکامى دچار مىشود. این قسم، «ناکامى مالى/دارایى» نامیده مىشود.
ب) بىمعنایى زندگى
گاهى ناکامى به این دلیل است که زندگى معنایى ندارد. کسانى که معنایى براى زندگى نمىیابند و نمىدانند که چرا باید زندگى کنند، دچار احساس ناکامى مىشوند؛ هر چند ثروتمند و دارا باشند. این قسم را «ناکامى معنایى» مىنامند.
ج) برآورده نشدن انتظارات
در پارهاى موارد، احساس ناکامى به دلیل برآورده نشدن انتظارات است. اگر انسان از زندگى دنیا انتظاراتى داشته باشد و این انتظارات برآورده نشوند، دچار احساس ناکامى مىگردد. این قسم، «ناکامى انتظارات» نامیده مىشود. چگونه مىتوان به احساس کامیابى دست یافت؟
عوامل کامیابى به تناسب عوامل ناکامى شکل مىگیرند. ناکامى مالى را به وسیله «درک داشتهها»، ناکامى معنایى را به وسیله «معنایابى» و ناکامى انتظارات را به وسیله «هماهنگى انتظارات با واقعیتها» مىتوان به احساس کامیابى تبدیل کرد و از این طریق به احساس رضامندى دست یافت.
داشتههاى زندگى
واقعیت این است که زندگى انسان(به ویژه انسان مؤمن) تهى و خالى نیست. نعمتهاى فراوانى در زندگى انسان وجود دارد که مىتواند احساس خوشبختى را به انسان دهد، ولى چون ناشناختهاند تأثیر خود را ندارند. «وجود نعمت» تأثیر چندانى در رضامندى ندارد، «درک نعمت موجود» عامل رضایت از زندگى است.
بنابراین راه رسیدن به احساس رضامندى، درک داشتهها و شناخت نعمتهاست. و اما سؤال این است که چگونه مىتوان نعمتها و داشتهها را شناخت؟ براى این امر راههایى وجود دارد که در ادامه مورد بحث قرار مىگیرد:
۱- مقایسه نزولى
یکى از راههاى شناخت داشتههاى زندگى، استفاده از روش «مقایسه» است. مقایسه یعنى سنجش زندگى خود با زندگى دیگران. انسان مایل است زندگى خود را ارزیابى کند و مقایسه، ابزار این ارزیابى است. در این مقایسه است که انسان موقعیت زندگى خود و کامیابى یا عدم آن را شناسایى مىکند. رهآورد این مقایسه، یا شادمانى و رضایت از زندگى همراه با امید و پویایى است و یا ناخرسندى و نارضایتى از زندگى همراه با ناامیدى و ناتوانى.
انواع مقایسه
براى این که بدانیم کدام یک از مقایسهها رضایت از زندگى را افزایش مىدهد و کدام مقایسه آن را مىکاهد، باید انواع زمینههاى مقایسه را مورد توجه قرار داد. زمینه مقایسه گاهى «امور مادى» است و گاهى «امور معنوى». آنچه به بحث ما مربوط مىشود مقایسه اجتماعى با موضوعیت امور مادى است. به کسى که ما خود را با او مقایسه مىکنیم «هدف مقایسه» مىگویند.
در یک مقایسه، اگر هدف مقایسه در سطح بالاترى باشد، «مقایسه صعودى» گفته مىشود و اگر در سطح پایین ترى باشد، «مقایسه نزولى» نامیده مىشود. حال اگر در امور مادى از مقایسه صعودى استفاده شود، سطح رضایت از زندگى کاهش مىیابد که مىتوان آن را «مقایسه کاهنده» نامید و اگر از مقایسه نزولى استفاده شود، سطح رضایت از زندگى افزایش مىیابد که «مقایسه افزاینده» نامیده مىشود.
الف) مقایسه کاهنده
مقایسه کاهنده، مقایسهاى است که سطح رضامندى را کاهش مىدهد و این به وسیله مقایسه صعودى حاصل مىشود. سؤال این است که مقایسه صعودى چه تأثیر روانى دارد که به نارضایتى منجر مىشود؟ کوچکشمارى داشتههاى خود مقایسه وضع خود با وضع کسانى که در موقعیت برترى قرار دارند، سبب مىشود که انسان آنچه را دارد، کوچک و ناچیز بشمارد. به همین جهت امام صادق(علیه السلام) مىفرماید:
ایاکم أن تمدوا اطرافکم إلى ما فى ایدى ابناء الدنیا، فمن مدّ طرفه إلى ذلک طال حزنه و لم یشف غیظه و استصغر نعمه اللَّه عنده فیقل شکره؛ بپرهیزید از این که به آنچه در دست فرزندان دنیا است، چشم بدوزید، که هر کس به آن چشم بدوزد، حزن او طولانى گردد و خشم او آرام نمىگیرد و نعمت الهى را که نزد او است، کوچک مىشمرد و در نتیجه سپاسگزارى او کاهش مىیابد.
از سوى دیگر مقایسه صعودى سبب «بزرگنمایى» داشتههاى دیگران شده موجب مىشود که زندگى دیگران بیش از آنچه هست ارزیابى گردد. آن کوچکشمارى و این بزرگنمایى، با همدیگر وضعیت بسیار سخت و آزاردهندهاى را به وجود مىآورند که منجر به ناخرسندى و نارضایتى از زندگى مىگردد.
نمونه قرآنى
نمونه این مقایسه را در جریان قارون مىتوان دید. قارون از ثروت فراوانى برخوردار بود که فقط کلید گنجهاى او را چند انسان نیرومند حمل مىکردند. مشاهده زندگى اشرافى و خیرهکننده او دیگران را به مقایسه وامىداشت و آرزوى زندگى قارونى را در آنان به جوش مىآورد. قرآن کریم در بیان این ماجرا مىفرماید:
فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ ى فِى زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یرِیدُونَ الْحَیوهَ الدُّنْیا یلَیتَ لَنَا مِثْلَ مَآ أُوتِىَ قَرُونُ إِنَّهُ و لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ؛
(روزى قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگى دنیا بودند گفتند: اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده ما نیز داشتیم به راستى که او بهره عظیمى دارد. اما گروه دیگرى بودند که واکنش متفاوتى از خود نشان دادند.
قرآن کریم در ادامه مىفرماید:
«وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَیلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیرٌ لِّمَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ لَا یلَقَّاهَآ إِلَّا الصَّابِرُونَ؛
و آنان که داراى دانش بودند گفتند: واى بر شما ثواب الهى براى کسى که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد بهتر است و جز صابران کسى به آن نمىرسد.» زمین دهان باز کرد و قارون را با همه دارائیش بلعید. گروه اوّل وقتى عاقبت قارون را دیدند، به اشتباه خود پى برده و گفتند:
«وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْاْ مَکَانَهُ و بِالْأَمْسِ یقُولُونَ وَیکَأَنَّ اللَّهَ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یقْدِرُ لَوْلَآ أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَینَا لَخَسَفَ بِنَا وَیکَأَنَّهُ و لَایفْلِحُ الْکَافِرُونَ»؛
آیا مقایسه صعودى تخلفناپذیر است؟
سؤال این است که آیا مشاهده زندگىهاى برتر الزاماً موجب مقایسه صعودى مىشود؟ و آیا نمىتوان مانع مقایسه صعودى شد؟ در نمونه قرآنى دیدید که هر دو گروه زندگى قارونى را دیدند، اما تنها یک گروه بود که دست به مقایسه زد. این گونه نبود که فقط گروه اوّل زندگى قارونى را مشاهده کرده باشد و گروه دوم آن را ندیده باشد.
پس «مشاهده» الزاماً منجر به مقایسه نمىشود. حلقه مفقوده میان مشاهده و مقایسه، «چشم دوختن» است. اگر این مشاهده به چشم دوختن تبدیل شود، مقایسه را در پى خواهد داشت. به همین جهت خداوند متعال خواسته است که به زندگىهاى قارونى چشم دوخته نشود:
وَ لَاتَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیوهِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیرٌ وَ أَبْقَى؛
و به آنچه گروههایى از آنان را از آن برخوردار کردیم، چشم مدوز، که شکوفههاى زندگى دنیا هستند و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است.
در این آیه شریفه از این قبیل اموال به عنوان شکوفه یاد شده است که عمرى کوتاه و ناچیز دارد. و در مقابل رزق خداوند یاد شده که دو ویژگى دارد: «خیر بودن» و «پایدار بودن». اگر چنین است، نعمتهاى دنیایى قارونها چیز ارزشمندى نیست که چشمها را به خود خیره کند و آنگاه که چشمها خیره نشدند، مقایسه صعودى نیز رخ نمىدهد. همچنین خداوند متعال در آیه دیگرى مىفرماید:
وَ لَاتُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَ أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ أَن یعَذِّبَهُم بِهَا فِى الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَ هُمْ کَافِرُونَ؛
اموال و فرزندان آنها تو را به شگفت نیندازد. همانا خداوند اراده کرده که به وسیله آنها، آنان را در دنیا عذاب کند و جان دهند در حالى که کافرند.
این آیه، روى شگفتزدگى دست گذاشته است و مىخواهد که مردم در مواجهه با زندگىهاى قارونى شگفت زده نشوند و براى این کار، ماهیت ثروتمندى آنان را که وسیله عذاب آنها است، بیان نموده است. کسى که بداند ماهیت مالهاى قارونى چیست، از دیدن آنها شگفت زده نمىشود و آن گاه که در شگفت نشد چشم نمىدوزد و چون چشم ندوخت، به مقایسه صعودى نیز اقدام نمىکند. درباره سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل شده است:
و کان رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) لا ینظر انى، ما یستحسن الدنیا؛
رسول خدا این گونه بود که به آنچه از دنیا نیکو شمرده مىشود، نگاه نمىکرد. معاشرت و مقایسه صعودى در بحث قبل صحبت از این بود که راه جلوگیرى از مقایسه صعودى «چشم ندوختن» است. راه دیگر آن کنترل و دقت در معاشرتها است.
معاشرت مىتواند نقش مهمى در کاهش یا افزایش رضامندى داشته باشد. معاشرت با ثروتمندان، ارزش نعمتهاى خدادادى را کاهش مىدهد و همین امر منجر به کاهش تنیدگى مىگردد. در همین باره رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرماید: أقلوا الدخول على الاغنیاء فانه احرى ان لا تزدروا نعم اللَّه عزوجل؛ ورود بر ثروتمندان را کاهش دهید زیرا این براى آن که نعمتهاى خداوند عزوجل را خوار نشمارید، بهتر است.
امام صادق(علیه السلام) تصریح مىفرماید که این معاشرتها، موجب کوچکشمارى نعمتها مىشود: ایاکم و عشار الملوک و ابناء الدنیا فان ذلک یصغر نعمه اللَّه فى أعینکم و یعقبکم کفراً؛ از باجگیران پادشاهان و فرزندان دنیا بپرهیزید که این نعمت خدا را در چشم شما کوچک مىسازد و کفران شما را در پى دارد.
امام باقر(علیه السلام) با بیان ظریفترى تأثیر معاشرت با ثروتمندان را روشن ساخته است. آن حضرت به کسى فرمودند: لا تجالس الاغنیاء، فان العبد یجالسهم و هو یرى ان اللَّه علیه نعمه فما یقوم حتى یرى أن لیس للَّه علیه نعمه؛ با ثروتمندان همنشین نشوید، زیرا بنده با آنان همنشین مىشود در حالى که معتقد است خدا به او نعمت داده است ولى بر نمىخیزد تا این که معتقد مىشود که خدا هیچ نعمتى به او نداده است.
پیامدهاى مقایسه صعودى
مقایسه صعودى پیامدهایى دارد که به طور مستقیم بر سطح رضایت از زندگى تأثیر مىگذارد این پیامدها عبارتند از:
۱- حزن و اندوه
مقایسه صعودى شادى را از دلها و لبخند را از لبها مىزداید. از این رو خداوند مىفرماید:
وَ لَاتَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَ لَا تَحْزَنْ عَلَیهِمْ؛ و به آنچه گروههایى از آنان را از آن برخوردار کردیم چشم مدوز و به خاطر آنچه دارند غمگین مباش.
۲- افسردگى
حزن و اندوه اگر تشدید شود، به افسردگى منجر مىشود. مقایسه صعودى یکى از عواملى است که موجب طولانى شدن و شدید شدن اندوه مىگردد. امام باقر(علیه السلام) مىفرماید: من اتبع بصره ما فى أیدى الناس، طال همه و لمیشف غیظه؛ هر کس به آنچه در دست دیگران است، چشم بدوزد، اندوه او طولانى گردد و خشم او آرام نگیرد. در این حدیث به «طولانى شدن» حزن اشاره شده است.
در حدیث دیگرى، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به «شدت» حزن پرداخته و مىفرماید: «من رمى بنظره إلى ما فى ید غیره، کثر همه و لمیشف غیظه؛ کسى که به آنچه در دست دیگران است، چشم بیندازد، اندوهش فراوان شود و خشم او آرام نگیرد.» بنابراین مقایسه صعودى منجر به حزن و اندوه مىشود و این حزن ممکن است شدید و طولانى باشد. در چنین صورتى نمىتوان انتظار داشت که انسان از زندگى خود راضى بوده و از آن لذت ببرد.
۳ – حسرت
کسى که مقایسه صعودى کرده باشد، لیست بلندى از نداشتهها را براى خود تهیه مىکند و پیوسته به خاطر آنچه ندارد، افسوس مىخورد.
روزى جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: اى رسول خدا! خداوند متعال بر تو سلام مىفرستد و مىگوید: بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، وَ لَا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ ى أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ…» پس از نزول این آیه شریفه، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به کسى گفتند این جمله را به گوش مردم برسان: «من لم یتأب بأدب اللَّه تقطعت نفسه على الدنیا حسرات؛ هر کس با ادب الهى تربیت نشود، از حسرت بر دنیا نفَسَش به شماره مىافتد.»
مقایسه صعودى آنقدر زندگى را بر انسان سخت مىکند که گویى انسان در حال جان کندن است و در این شرایط نمىتوان زندگى آرام و لذت بخشى را انتظار داشت.
۴ – حسادت
ریشه برخى حسادتها، مقایسه صعودى است. حسادت در جایى شکل مىگیرد که برترى و فضیلتى در طرف مقابل باشد و این یعنى مقایسه صعودى. این را مىتوان در آیات قرآن دید. در سوره نساء آیه ۳۲ آورده است:
وَ لاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ… وَ اسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ؛ و آرزو نکنید آنچه را که به وسیله آن خداوند برخى را برخى دیگر برترى داده است… و از فضل خداوند درخواست کنید.» در آیه دیگرى نیز چنین آمده است:
أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَآ ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ؛ یا این که بر آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است، حسادت مىورزند.»
همچنین در حدیثى که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است، به خوبى رابطه میان مقایسه صعودى و حسادت به چشم مىخورد.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرماید که خداوند متعال به موسى بن عمران فرمود: یا ابن عمران! لا تحسدنّ الناس على ما آتیتُهم من فضلى و لا تمدن عینیک إلى ذلک و لاتتبعه نفسک فان الحاسد ساخط لنعمى صاد لقسمى الذى قسمت بین عبادى؛
اى پسر عمران! نسبت به آنچه از فضلم به مردم داده ام حسادت نورز و چشمهایت را به آن مدوز و نفْست را در پى آن روان مساز که شخص حسود، دشمن نعمت من و سدکننده روزىاى است که من میان بندگانم تقسیم کردهام. حسادت، آثار زیان بارى دارد که زندگى را تلخ و به جهنم تبدیل مىکند.
۵ و ۶ – ناسپاسى و بىتابى
«ناسپاسى» و «بىتابى» نیز ریشه در مقایسه صعودى دارند. رسول خدا در این باره مىفرماید: «من نظر… فى دنیاه إلى من هو فوقه فأسف على ما فاته منه، لم یکتبه اللَّه شاکراً و لا صابراً؛ کسى که… در دنیاى خود به کسى که بالاتر از او است نگاه کند و نسبت به آنچه ندارد افسوس خورد، خداوند نه او را شاکر مىنویسد و نه بردبار»
ب) مقایسه افزاینده
مقایسه افزاینده مقایسهاى است که موجب افزایش سطح رضامندى مىشود و این به وسیله مقایسه نزولى حاصل مىشود.
سؤال مهم این است که کارکرد روانى مقایسه نزولى چیست و چگونه منجر به افزایش سطح رضامندى از زندگى مىگردد؟ مقایسه نزولى نقاط مثبت و امیدوارکننده زندگى را که زیر سایه سیاه مقایسه صعودى از دیدهها پنهان شده است، هویدا مىکند. مقایسه نزولى از قبیل آموزههایى تلقینى و توهمى نیست، هنر مقایسه نزولى این است که نقاط مثبت و امیدوارکننده زندگى را آشکار ساخته و در برابر دید فرد قرار مىدهد.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره مىفرماید: إذا أحبّ احدکم ان یعلم قدر نعمه اللَّه علیه، فلینظرا الى من هو تحته و لا ینظر الى من هو فوقه؛ هرگاه کسى از شما خواست قدر نعمتهاى خدا بر خود را بداند، باید به کسى نگاه کند که پایینتر از اوست و به کسى که بالاتر از اوست نگاه نکند. و در کلام دیگرى مىفرماید:
«انظروا إلى من أسفل منکم و لا تنظروا إلى من هو فوقکم، فهو أجدر أن لا تزدروا نعمه اللَّه؛
به کسى که پایینتر از شما است بنگرید و به آنچه بالاتر از شما است نگاه نکنید که این کار براى آن که نعمتهاى خدا را ناچیز نشمرید بهتر است.» بر همین اساس یکى از توصیههاى اولیاى دین به پیروانشان، استفاده از مقایسه نزولى است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وقتى مىخواهد کسى همانند ابوذر را تربیت کند، به او توصیه مىکند که از مقایسه صعودى پرهیز و از مقایسه نزولى استفاده نماید.
او خود در این باره مىفرماید: «اوصانى رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) بسبع: أن أنظر إلى من هو دونى، و لا انظر إلى من هو فوقى… رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مرا به هفت چیز سفارش کرد: این که نگاه کنم به کسى که پایینتر از من است و ننگرم به کسى که بالاتر از من است…» و یا امام صادق(صلی الله علیه و آله و سلم) به حمران بن اعین مىفرماید: «یا حمران! انظر إلى من هو دونک فى المقدره ولا تنظر إلى من هو فوقک فى المقدره؛ اى حمران! نگاه کن به کسى که در زندگى از تو پایینتر است و به کسى که در زندگى از تو بالاتر است ننگر».
پیامدهاى مقایسه نزولى
۱- سپاسگزارى
سپاسگزارى متوقف بر نعمتشناسى است و مقایسه نزولى چون نعمتها را آشکار مىسازد، موجب سپاسگزارى مىگردد. به همین جهت امام على(علیه السلام) مىفرماید: و اکثر أن تنظر إلى من فضلت علیه فان ذلک من أبواب الشکر؛ و زیاد به کسانى که بر آنها برترى داده شدهاى نگاه کن که این از دروازههاى شکر است.
۲- افزونى نعمت
راه افزایش نعمت چیست؟ کتاب “قانون زندگى” راه افزایش نعمت را سپاسگزارى از نعمتهاى موجود مىداند. خداوند متعال در قرآن کریم مىفرماید:
«لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِیدٌ؛ اگر سپاسگزار باشید حتماً بر شما مىافزاییم و اگر ناسپاسى کنید، حقیقتاً عذاب من شدید است.»
بنابراین براى افزایش بهرهمندى باید از مقایسه نزولى استفاده کرد. بر همین اساس امام على(علیه السلام) مىفرماید: «و انظر إلى من هو دونک فتکون لانعم اللَّه شاکراً و لمزیده مستوجباً و لجوده ساکنا؛ و به کسى که پایین دست توست نگاه کن تا سپاسگزار نعمتهاى خدا باشى و شایسته افزایش او گردى و ساکن جود او گردى.» و طبیعى است که افزونى نعمت(وقتى همراه با توجه باشد) سطح رضامندى را افزایش مىدهد.
۳ – افزایش آستانه بردبارى
در بحث قبل دیدیم که مقایسه صعودى مایه بىتابى و ناصبورى انسان مىگرد و درجه رضایت از زندگى را کاهش مىدهد.
در طرف مقابل مقایسه نزولى مىتواند تحمل و بردبارى انسان را افزایش دهد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره این حقیقت مىفرماید: «من نظر… فى دنیاه إلى من هو دونه فحمد اللَّه على ما فضل اللَّه به علیه، کتبه اللَّه شاکراً صابراً. کسى که… در دنیاى خود به پایینتر از خود نگاه کند و خدا را به خاطر برترىهایى که به او داده ستایش کند، خداوند او را سپاسگزار و بردبار مىنویسد.»
۴ – قناعت کردن
پیش از این دیدیم که امام صادق(علیه السلام) به حمران فرمود که در زندگى به پایین دست خود نگاه کن. در ادامه، حضرت به پیامد این مقایسه نزولى اشاره کرده و مىفرماید: «فان ذلک اقنع لک بما قسم لک وأحرى أن تستوجب الزیاده من ربک؛ که این کار [مقایسه نزولى ] تو را نسبت به آنچه برایت تقسیم شده قانعتر مىسازد و بهتر تو را شایسته زیادت پروردگارت مىکند.»
همان گونه که روشن است، قناعت احساس ناخرسندى و نارضایتى را از میان مىبرد، نه تلاش و فعالیت را. براى توسعه معقول و مشروع در زندگى، احساس «نیاز به بیشتر» لازم است ولى این منافاتى با قناعت ندارد. انسان مىتواند قناعت داشته باشد تا احساس نارضایتى نکند و مىتواند احساس نیاز کند تا به تلاش معقول دست زند. مهم این است که بدانیم تلاش براى توسعه زندگى الزاماً نباید همراه با احساس ناخرسندى و نارضایتى باشد.
جمعبندى
۱- بنا بر آنچه بیان شد، یکى از مهارتهاى لازم براى موفقیت زندگى، استفاده از مقایسه نزولى است. تفاوت زندگىها یک اصل و یک واقعت انکارناپذیر است. اگر انسان خود را با زندگىهاى بهتر مقایسه کند، دچار تلخ کامى و احساس ناکامى مىگردد و از زندگى خود لذت نمىبرد. اما مقایسه نزولى احساس ناخوشایندى را به ارمغان مىآورد و به انسان آسودگى خاطر مىدهد.
۲- آرزوهاى زندگى
آنچه به زندگى پویایى و تحرک مىبخشد، نگاه به آینده است که از آن به امید یاد مىشود. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره مىفرماید: انما الامل رحمه من اللَّه لامتى، لولا الأمل ما أرضعت ام ولداً و لا غرس غارس شجراً؛ همانا آرزو رحمتى از جانب خدا براى امت من است. اگر آرزو نبود، هیچ مادرى فرزندش را شیر نمىداد و هیچ کشاورزى درخت نمىکاشت.
امّا هر چیزى حدى دارد و دو جنبه افراط و تفریط نیز پیدا مىکند. امید نیز همین گونه است. جنبه تفریط آن ناامیدى است و جنبه افراطى نیز دارد که در فرهنگ دین از آن به عنوان «آرزوهاى دور و دراز» یاد مىشود. آرزوى دور و دراز یعنى آرزوهایى که از اندازه عمر انسان تجاوز مىکند و دنیا نیز ظرفیت برآوردن آن را ندارد. این افراط در آرزوها، خود یکى از عوامل نارضایتى از زندگى است. به همین جهت امام على(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرماید:
من کثر مناه قلّ رضاه؛ هر کس آرزوهایش زیاد شود، رضایت او کم مىشود.
کارکرد روانى آرزوى دراز کوچکسازى داشته هاست. کسى که صاحب آرزوهاى طولانى است، همواره لذت را در چیزى مىداند که ندارد و به همین جهت از آنچه دارد بهرهمند نمىشود. چنین افرادى همواره از آنچه دارند نالان و ناراضىاند و آرزوى چیزهایى را دارند که ندارند. داشتن آرزوى طولانى یعنى آنچه هست ناچیز بوده و رضایت بخش نیست. به همین جهت امام على(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرماید:
تجنبوا المنى فانها تذهب ببهجه نعم اللَّه عندکم و تلزم استصغارها لدیکم وعلى قله الشکر منکم؛
از آرزوها(ى طولانى) بپرهیزید زیرا نشاطآورى نعمتهاى الهى را که دارید از میان مىبرد و آنها را نزد شما کوچک مىسازد و شما را به کمسپاسى وامىدارد.
ویژگىهاى آرزوهاى دور و دراز
آرزو که مىتوانست موتور حرکت انسان به سوى آینده باشد، به عاملى جهت رکود و نارضایتى تبدیل مىشود. دلیل آن را مىتوان در چند چیز جستجو کرد که به آنها اشاره مىگردد؛
۱- دستنایافتنى بودن آرزوهاى دور و دراز
چون پایانناپذیرند، دستنایافتنى هستند. به دست نیاوردن خواستهها و تحقق نیافتن آروزها نیز موجب احساس ناکامى مىگردد و احساس ناکامى از عوامل نارضایتى از زندگى است. امام على(علیه السلام) در این باره مىفرماید: اعلم یقیناً انک لن تبلغ أملک و لن تعدو أجلک؛ به یقین بدان که تو به آرزوهاى خود نمىرسى و از اجل خود فراتر نمىروى. به همین جهت امام على(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرماید:
حاصل الامانى الأسف؛ نتیجه آرزوها(ى دور و دراز) افسوس خوردن است. در کلام دیگرى حضرت به نکتهاى دیگر اشاره مىکنند که مىتواند دلیل افسوس خوردن انسان باشد این نکته از دست رفتن و تلف شدن فرصتها و سرمایهها است:
حاصل المنى الأسف وثمرته التلف؛ نتیجه آرزو افسوس خوردن است و ثمره آن تلف شدن.
۲ – انتظار بىپایان
آرزو و انتظار همراه یکدیگرند. اگر آرزوها دست نایافتنىاند، پس انتظار انسان نیز انتظارى طولانى و بىپایان خواهد بود. امام على(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرماید: من أمل ما لا یمکن طال ترقبه؛ هر که آرزو کند آنچه را ناممکن است، انتظار او طولانى(و بىپایان) خواهد شد.
۳ – ناکامى و ناامیدى
وقتى انسان آنچه را داشت، ندید و آنچه را خواست، نجُست، ناکام مىگردد. امام على(علیه السلام) درباره ویژگى فریبندگى و ناامیدسازى آرزوها مىفرماید: إن الدنیا حلوه خضره، تفنن الناس بالشهوات و تزین لهم بعاجلها، و أیم اللَّه أنها لتغر من أملها و تخلف من رجاها؛ همانا دنیا شیرین و زیبا است، مردم را با شهوات مفتون مىسازد و با پدیدههاى ظاهرسازى مىکند. به خدا سوگند دنیا هر کس را که به آن آرزومند باشد فریب مىدهد و هر کس را که به آن امید داشته باشد ناامید مىسازد.
از این جهت مىتوان آرزوها را به سراب تشبیه کرد، سرابى که انسان را به دنبال خویش مىکشاند و در پایان انسان را تشنهتر از قبل و ناامید و خسته رها مىکند. امام على(علیه السلام) مىفرماید: الامل کالسراب، یغرّ من رآه و یخلف من رجاه؛ آرزو مثل سراب است؛ کسى را که به آن نگاه کند، مىفریبد و کسى را که به آن امید بندد، ناامید مىسازد. بدیهى است چنین پدیدهاى موجب تلخ کامى و آزردگى روحى مىگردد و در نتیجه رضایت از زندگى را به مخاطره مىاندازد. امام على(علیه السلام) در این باره مىفرماید:
من أمل الرى من السراب،خاب أمله و مات بعطشه؛ هر کس از سراب آرزوى سیراب شدن داشته باشد، آرزویش ناامید مىشود و با تشنگى مىمیرد.
و در کلام دیگرى مىفرماید:
من سعى فى طلب السراب طال تعبه و کثر عطشه؛ هر که در پى سراب روان شود، زحمت او طولانى گردد و تشنگىاش افزون شود. و پر واضح است که هر چه بر میزان «آرزوها» افزوده شود، انسان به زحمات و سختىهاى بیشترى دچار مىشود.
چنانچه امیرمؤمنان به این واقعیت نیز اشاره کردهاند: من کثر مناه کثر عنائه؛ هر کس آرزوهایش زیاد شود، سختىهاى او زیاد مىشود. این پدیده بر حزن و اندوه انسان مىافزاید و در چنین وضعیتى میزان رضایت از زندگى به شدت کاهش مىیابد. انسان مىخواست با گسترش دامنه آرزوها به زندگى بهترى دست یابد و درجه رضامندى خود را بالا برد اما غافل از این که این کار نتیجهاى جز افزایش حزن و اندوه و ناامیدى ندارد. امام على مىفرماید:
الامل الممثل فى الیوم غداً اضرک فى وجهین: سوفت به العمل وزدت به فى الهم و الحزن. آرزوى نمایان امروز، فردا از دو جهت به تو آسیب مىرساند: به خاطر آن عمل کردن را به تاخیر مىاندازى و حزن و اندوه را افزون مىسازى.
مهدى خیراللهى(کارشناسى علوم حدیث و دکتراى افتخارى ریاضى محض از ایتالیا)
منبع: تبیان