ملا عبدالله توني بشروي[1] از علماي بزرگ و فقيهان مشهور قرن يازدهم هجري است که همه او را به فضل و کمال و زهد و پارسايي ستوده و همتاي مقدس اردبيلي دانسته اند. در کتابها از او به عنوان: عالم، فاضل، ماهر، فقيه، صالح، زاهد و عابد ياد شده است. کتاب وافيه او در اصول فقه، از کتاب هاي مشهور و متداول در حوزه هاي علميه آن زمان بوده که مذاق اصولي او را با سبک مخصوص به خودش بيان مي کند.
خاندان زادگاه
تاريخ دقيق ولادت فاضل توني به خوبي مشخص نيست اما زادگاه وي بخش بشرويه از توابع تون بوده است.
«تون يا «فردوس» يکي از شهرستان هاي جنوب استان خراسان است که با 6/21956 کيلومتر مربع مساحت در بخش مرکزي استان واقع و مرکز آن شهرستان فردوس است. علاوه بر فردوس بخش هاي «اسلاميه» و «سرايان» و «بشرويه» نيز در محدوده اين شهرستان جاي گرفته است.[2]
اما بشرويه از بخش هاي بزرگ شهرستان فردوس است که در جنوب غربي استان خراسان قرار دارد. اين بخش از شمال به بردسکن کاشمر، از غرب به طبس، از جنوب به ديهوک، و از شرق به فردوس متصل است.
بشرويه داراي 120 آبادي و دهستان مسکوني است که مجموعاً سي هزار نفر جمعيت دارد. پانزده هزار از آنان در مرکز بخش (بشرويه) سکونت دارند.
در جنبش سربداران که طي آن شيعيان خراسان به مقابله با مغولان برخاستند؛ بشرويه نيز از مراکز مهم اين جنبش در خراسان بوده است. از اين شهر عالمان شيعي فراواني برخاسته اند که از ميان آن ها ملا عبدالله توني و حسن بن محمد باقر حسيني را مي توان بر شمرد.[3]
تحصيل
وي ابتدا همراه برادرش ملا احمد که او نيز از عالمان بزرگ است در مدرسه معروف مولي عبدالله تستري[4] (متوفاي 1021 هـ . ق) اصفهان به تحصيل اشتغال ورزيد و از محضر اعلام آن ديار مخصوصاً علامه مولانا رفيع الدين محمد بن حيدر طباطبايي معروف به ميرزا رفيعا (متوفاي 1082 هـ . ق) کسب فيض نمود و در ضمن تحصيل به کار تدريس و افاضه پرداخت.[5]
تدريس و شاگردان
فاضل توني در طول اقامت خويش در اصفهان با تدريس و افاضه در مدرسه ملا عبدالله بن حسين تستري (متوفاي 1021 هـ . ق) شاگردان برجسته اي همچون علامه مير عبدالحسين خاتون آبادي تربيت نمود و همواره مشتاقان فقه، اصول، کلام و حديث از محفل پرفيضش بهره مند شدند. علامه خاتون آبادي (متوفاي 1105 هـ . ق) در کتاب وقايع السنين و الاعوام مي نويسد:
شاه عباس ثاني در سال 1059 هـ . ق) قندهار را از دست پادشاه والاجاه هند خرم گرفت در آن وقت بنده در خدمت آخوند ملا عبدالله توني مقابله «من لا يحضره الفقيه» را شروع کرده بودم و اکثر اوقاتم را در خدمت آن جناب مي گذرانيدم. و از فيض خدمت و کثرت ملازمت آن جناب و برادرش آخوند مولانا احمد استمداد، و استفاضه از اخلاق و آداب مي نمودم. هر دو برادر در غايت قصوي از تقوا و صلاح و ورع بودند. اما آخوند مولانا عبدالله به فضل و کمال و دقت و فطانت در شعور بر ملا احمد برادرش و بر اکثر طالبان علم آن عصر برتري تمام داشته و بعد از اين، مدتي مجاوزت روضه رضويه اختيار کرد.[6]
تأليفات
1. الوافيه[7]
2. شرح الارشاد در فقه.
3. رساله اي در اصول فقه.
4. رساله اي در نماز جمعه.[8]
5. حاشيه بر معالم الاصول.
6. تعليقاتي بر مدارک الاحکام.
7. حاشيه اي بر ارشاد علامه.
8. فهرست بر تهذيب الاحکام شيخ طوسي،
کتابي بسيار نفيس و مفيد براي طالبان فقه و فقاهت که خود مولف در تعبيري مي نويسد: هومن اهم الاشياء لمن يريد الفقه و الترجيح. يعني اين کتاب از مهمترين کتاب هاي لازم براي دانش پژوهان فقه است.
مرحوم خوانساري در «روضات الجنات»[9] مي نويسد:
و هو کما قال و فوق ما نقول. يعني کلام فاضل توني در وصف فهرست تهذيب الاحکام واقعيتي درست بلکه سخن او فوق چيزي است که ما مي گوييم.
با کمال تأسف از آثار وي جز رساله خطي نماز جمعه و کتاب الوافيه که چاپ شده است. اثري در دسترس نيست و شايد سبب گمنامي اين بزرگان همين محو آثار آنان باشد.
ابتکارات علمي
يکي از ويژگي هاي فاضل توني ابتکارات علمي اوست. و اين همان روح آزاد انديشي علمي است که وي را در زمان خودش مشهور و معروف ساخته است. گرچه بعد از فوت و گذشت زمان در اثر مفقود شدن آثار وي، نام او به بوته فراموشي سپرده شد؛ اما عده اي معدود از بزرگان معاصر وي، نام او را به بزرگي ياد کرده اند و از او به عنوان فاضل توني مطلب آورده اند.
يکي از کتاب هايي که ذوق و ابتکار او را بر همگان آشکار مي کند، کتاب ايشان با عنوان «الفهرست علي تهذيب الاحکام شيخ طوسي» است. آري اين کتاب در آن زمان با نبود امکانات، بهترين خدمت را به عالم فقه و فقاهت نمود. ترتيب و باب بندي کتاب «الوافيه» هم حاکي از ذوق و ابتکار اوست که مرحوم خوانساري درباره او مي نويسد:
و له في الاستصحاب و مباحث التعادل و التراجيح تفريعات و فوائد نادره و تصرفات کثيره لم يسبقه اليها احد؛[10] براي فاضل توني در باب استصحاب و تعادل و تراجيح فروعاتي و فوائدي جديد و کمياب است که احدي قبل از او به آن نرسيده است.
فاضل توني داراي آراي فقهي خاصي بود. که در بعض کتب فقهي به آن اشاره شده است.
مرحوم نراقي در کتاب عوائد الايام در ذيل عائده 86 مي نويسد:
و المحکي عن القاضي عبدالعزيز بن البراج الثاني و اختاره بعض المتأخرين و هو الظاهر من غير واحد من مشايخنا المعاصرين حيث قالوا: بعدم ثبوت النجاسه بقول العدلين لعدم دليل علي اعتباره عموما. بل هو ظاهر السيد في الذريعه و المحقق الاول في المعارج و الثاني في الجعفريه و صاحب الوافيه حيث حکموا بعدم ثبوت الاجتهاد بشهادتهما، لعدم دليل علي اعتبارها. و کنت علي ذلک منذ اعوم کثيره … در اين قول مرحوم فاضل توني قائل به عدم اعتبار شهاده عدلين است کما اين که مرحوم نراقي هم مي گويد من مدت ها به همين عقيده بودم سپس تغيير رأي دادم.[11]
خاندان زهد
فاضل توني را همه به زهد و پارسايي ستوده اند. شيخ حر عاملي با تعبير صالح، زاهد و عابد، او را مي ستايد. ميرزا عبدالله افندي مي گويد:
وي از پارساترين مردم اهل زمانش بوده، بلکه مي توان هم گفت دوم مقدس اردبيلي بوده، بلکه برادرش ملا احمد هم در همين قدر از زهد و پارسايي بوده است.
سپس مي افزايد:
در ديداري که از بشرويه داشتم به برکت اين عالم بزرگ و برادرش ملا احمد تمام اهالي آن صالح و متقي و عابد و پرهيزکار بودند.[12]
يک کرامت
فرزند بزرگ محدث قمي گويد:
فراموش نمي کنم زماني که در نجف اشرف بوديم يک روز صبح پدرم ـ در حدود سال 1357 هـ . ق) دو سال قبل از وفاتشان ـ از خواب برخاستند و گفتند: امروز چشمم به شدت درد مي کند و قادر به مطالعه و نوشتن نيستم و بسيار ناراحت به نظر مي رسيدند. تقريبا زبان حالشان اين بود که شايد خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ مرا از خود طرد کرده باشند …
آقاي محدث زاده مي افزايد:
من مشغول تحصيل بودم، رفتم به مدرسه و ظهر که به خانه برگشتم ديدم ايشان مشغول نوشتن هستند، عرض کردم چشمتان بهتر شد؟ فرمودند: درد به کلي مرتفع گرديد. سوال کردم چگونه معالجه کرديد؟! پاسخ دادند که: وضو گفتم و مقابل قبله نشستم و کتاب «کافي» خطي را که به خط فقيه مشهور ملا عبدالله توني صاحب کتاب وافيه بود به چشم کشيدم، درد چشم برطرف شد و تا پايان عمر ديگر به درد چشم مبتلا نگرديدند.[13]
آري کتاب کافي مرحوم کليني به دست خط مرحوم ملا عبدالله توني از کتبي بود که مرحوم محدث قمي به آن خيلي علاقه داشت.
خاندان شخصيت اجتماعي
عالمي بزرگ همچون فاضل توني بايد داراي بعد اجتماعي عظيمي باشد که بتواند در ميان مردم نفوذ داشته باشد و امر او ملوک او را تکريم کنند. ساختن مدرسه علميه اي در اصفهان با وجود مدارس علميه ديگر خود حاکي از موقعيت اجتماعي اوست. آمدن شاه عباس بديدنش نيز نمونه اي ديگر از شخصيت اجتماعي وي را آشکار مي سازد. بي مناسبت نيست که داستاني را که مرحوم ميرزا محمد تنکابني در کتاب «قصص العلماء» آورده اين جا بياوريم:
«گويند که شاه عباس روزي به ديدن ملا عبدالله توني آمد و آخوند مدرسه اي ساخته بود و خالي از جماعت طلاب بود. پس سلطان مدرسه را سير کرد و از ملا عبدالله سوال کرد که چرا مدرسه شما خاليست و مجمع طلاب نيست؟ ملا عبدالله در جواب گفت که جواب اين سوال را بعد از زماني به شما عرضه خواهم داشت. پس روزي آخوند ملا عبدالله به بازديد شاه عباس رفت، پس از طي تعارفات و گفت و گوها پادشاه به ملا عبدالله گفت که چيزي از من خواهش کن! آخوند گفت: من مطلبي ندارم. سلطان در اين باب اصرار کرد! آخوند گفت اکنون که شما اصرار داريد، مرا يک حاجت است و آن اين است که که من سوار شوم و شما در پيش روي من پياده در ميدان شاه حرکت کنيد! سلطان گفت که: سبب و حکمت اين چه باشد؟ آخوند گفت: که جواب آن را بعد از چندي عرضه خواهم داشت. از آن جايي که سلاطين صفويه رحمهم الله از مروجين دين سيد المرسلين (صلوات الله و سلامه عليه و علي آله اجمعين) بودند و در احترام علماي اعلام غايت کوشش را داشتند؛ لهذا آخوند ملا عبدالله سوار شد و شاه عباس در پيش روي او پياده روان شد و قدري راه رفتند و همه اهل شهر ديدند. پس آخوند سلطان را وداع نمود و به مکان خود مراجعت کرد. بعد از چند وقتي سلطان بار ديگر به ديدن آخوند ملا عبدالله آمد ديد که مدرسه آخوند مملو از جماعت طلاب است. پس از آخوند استفسار نمود که سابقا مدرسه شما از طلاب خالي بود، اکنون مدرسه مملو از طلبه گرديده، وجه آن چه مي باشد؟ آخوند گفت: وجه اين است که آن روز از شما خواهش کردم که شما پيداده و من سواره بين مردم برويم مرتبط است. وجه آن است که مردم در ابتداي امر فضيلت علم و عالم را ندانسته اند و ظاهر بين مي باشند و معرفت ندارند لهذا در بدو امر در مدرسه من کسي جمع نشد و در آن زمان که من سوار شدم و شما پياده در جلو راه رفتيد مردم دانستند که بحسب دنيا علم را آن قدر و مقدار است که پادشاه پياده و در پيش روي عالم راه مي رود؛ فلذا به جهت عزت دنيا و طلب جاه و جلال مال دنيا در مدرسه جمع شده و مشغول تحصيل مي باشند و چون بعضي از مراتب علم را طي نمايند نيت ايشان خالص خواهد شد و نيت قربتي که مقصود اصلي در علم و جميع عبادات است حاصل خواهد گرديد. کما ورود في الخير: اطلبو العلم و لو لغير الله فانه يجر الي الله و يا اين که به مصداق: المجاز قنطره الحقيقه حاصل گردد ايشان را.»[14]
از نگاه ديگران
قديمي ترين منبعي که زندگينامه اين عالم جليل القدر در آن آورده شده کتاب «امل الآمل» تأليف شيخ حر عاملي (م1104 هـ . ق) است.
ايشان در ذيل عنوان «مولانا عبدالله بن محمد التوني البشروي» مي نويسد:
عالم، فاضل، ماهر، فقيه، صالح، زاهد، عابد معاصر له کتاب شرح الارشاد في الفقه و رساله في الاصول و رساله في الجمعه و غير ذلک.[15]
ميرزا عبدالله افندي اصفهاني چنين مي نويسد:
«اين بزرگوار طبق آن چه که ما شنيده ايم از پرهيزگارترين مردم زمانش بود و متقي ترين آنها؛ بلکه تالي تلو مولي احمد اردبيلي و همچنين برادري داشت به نام مولي احمد. وي ابتدا مدتي در اصفهان در مدرسه اي مشهور به مدرسه ملا عبدالله تستري بود؛ سپس به مشهد الرضا سفر کرد و مدتي در آن جا سکني گزيد، سپس به عراق رفت تا ائمه مدفون در آن جا را زيارت کند.
در بين راه به در خواست عالم جليل القدر مولا خليل قزويني (م: 1089 ق) ايامي را در قزوين متوطن گرديد …[16]
3. ميرزا محمد تنکابني:
ملا عبدالله از اهالي بشرويه تون است و تون از جمله بلاد خراسان و نزديک قاين واقع است. آخوند ملا عبدالله اخباري مسلک بوده و در اواخر زمان شيخ بهايي و ميرداماد مي زيسته و از تأليفات او «وافيه الاصول» است که بر او شرح نوشته اند مانند سيد صدر الدين همداني و سيد محسن کاظميني که شرح او چهل ـ پنجاه هزار بيت تقريباً مي شود … .[17]
4. مرحوم حاج شيخ عباس قمي، محدث جليل القدر در کتابهاي خود از او به عنوان: عالم، فاضل، ماهر، فقيه، صالح، زاهد، عابد، ورع و معاصر مؤلف «امل الامل» ياد کرده است.[18]
5. سيد محسن امين جبل عاملي هم چون ساير عالمان از فاضل توني ياد کرده و او را فقيهي صالح و عابد و با ورع مي شمارد.[19]
6. ميرزا محمد باقر خوانساري به تفصيل از فاضل توني و کتب و شروح او ياد مي کند و گفته صاحب «رياض العماء» را در زهد و ورع ايشان آورده و در آخر «تون» و «بشرويه» را از نظر جغرافيايي بيان مي کند.[20]
7. محمد حسن خان صنيع الدوله مي نويسد:
وي عالمي فاضل و فقيهي صالح و زاهدي عابد بود (کتاب) وارث علامه را شرح نموده و رساله اي در اصول و رساله اي ديگر در جمعه ساخته و با شيخ حر عاملي معاصر بوده است.[21]
8. مرحوم مدرس تبريزي درباره وي آورده است:
ملا عبدالله بن محمد توني بشروي معروف به فاضل توني فقيه عالم جليل فاضل صالح عابد زاهد اتقي و اورع اهل زمان خود و تالي تلو مقدس اردبيلي بود …. [22]
9. عمر رضا کحاله از مولفان معاصر از فاضل توني به عنوان فقيه اصولي ياد مي کند و به آثار قلمي وي اشاره مي نمايد.[23]
10. شيخ آغا بزرگ تهراني درباره وي مي نويسد:
عبدالله بشرويه اي فرزند محمد توني خراساني صاحب کتاب الوافيه ساکن مشهد عالمي فاضل و فقيهي صالح و زاهدي عابد که کتب شرح ارشاد در فقه از تأليفات اوست … . تا اين که مي نويسد: من مي گويم که کتاب فهرست تهذيب هم از تأليفات اوست که در کتاب وافيه گفته کسي بر من سبقت نگرفته در خوبي تنظيم اين کتاب. سپس مي گويد رساله تحريم نماز جمعه ي او را با رد فاضل سرابي (محمد سراب) (متوفاي 1124 هـ . ق) و رساله مولا محمد امين پسر برادر فاضل توني که رد بر محمد سراب نوشته همه را در مجموعه خطي به خط عباسعلي فرزند شيخ ابراهيم، ملاحظه کردم. تاريخ کتابت اين رساله (1126 هـ . ق) دو سال بعد از وفات محمد سراب مولف رد تحريم صلاه جمعه بوده است.»[24]
وفات
سرانجام اين عالم رباني هنگامي که عازم سفر عبتات عاليات بود؛ در شهر کرمانشاه در اثر بيماري دارفاني را وداع گفت و در شانزدهم ربيع الاول (1071 هـ . ق) روح پاکش به جنان پرواز کرد. پيکر مطهر او با احترام تشييع و در انتهاي قبرستان، نزديک پل شاه کرمانشاه به خاک سپرده شد و به دستور شيخ عليخان زنگنه حاکم کرمانشاه بارگاهي بر قبر او ساختند و اين مزار مدتها مورد توجه خاص و عام بوده و کراماتي هم از زبان زائران قبرش نقل شده است.
در سال (1371 هـ . ق) مقبره اين عالم فرزانه که در شرف نابودي بود. به همت گروهي از اهالي محترم کرمانشاه تعمير و بازسازي و بارگاه با شکوهي روي آن ساخته شد.[25]
[1]. محقق بزرگوار سيد محمد حسين رضوي کشميري در مقدمه کتاب «الوافيه» به طور مفصل درباره کتاب و مولف مطالبي آورده و نيز نوشته است:
عنوان ملا عبدالله از عناويني است که علماي بزرگ با اين تعبير از او ياد کرده اند و مرحوم شيخ حر عاملي صاحب کتاب «امل الامل» از او به عنوان: مولانا عبدالله … ياد کرده. ميرزا عبدالله افندي و خوانساري هم با همين تعبير از او ياد کرده اند. مرحوم تنکابني در کتاب «قصص العلماء» از او به عنوان «آخوند ملا عبدالله» و در الذريعه به نام «عبدالله البشروئي» ياد نموده اند. مرحوم محدث قمي در الکني و الالقاب مي نويسد: التوني اذا وصف به الفاضل؛ هرگاه فاضل توني بگويند مراد «مولا عبدالله بن محمد التوني البشروي» است. همه علما به عنوان «فاضل توني» در کتب اصول از او ياد کرده اند (الوافيه، مقدمه، ص 12).
[2]. در کتاب تاريخ جهانگشاي نادري صفحه 467 مي نويسد:
تون شهري است به خراسان در 426 تکيلومتري مشهد و 72 کيلومتري گناباد و دامنه کوه هاي کلات، حمد الله مستوفي آن را از شهرهاي اقليم چهارم ذکر مي کند… به نقل مستوفي: اين شهر در زمان قديم بسيار آبادان بوده ولي به عهد او شهر متوسطي شده است و همو از خندق و حصار و باغ هاي اين شهر و به خصوص خربزه شيرين تون شرح مفصلي مي آورد.
اعتماد السلطنه به نقل از مسافري به نام محمد مجدي مي گويد: شهر تون به سب شهرهاي چين ساخته شده است يعني مدور با دو حصار و خندق عميق.
[3]. مفاخر بشرويه، ص 5، با تلخيص.
[4]. از اعيان علما در عصر صفويه، مرحوم مولي عبدالله تستري است. وي از مشايخ مجلسي اول مولا محمد تقي مجلسي (متوفاي 1070 هـ . ق) است و معاصر مقدس اردبيلي و فاضل توني بوده است. محدث قمي وي را با القاب: عزالدين، الشيخ الجل، مروج المله و الدين، مربي الفقهاء و المحدثين و تاج الزهاد و ناسکين جامعه المعقول و المنقول. المجتهد في الفروع و الاصول ستوده است.
[5]. خورشيد خاوران، ص 25.
[6]. خورشيد خاوران، ص 25 به نقل از وقايع السنين و الاعوام، ص 516.
[7]. اين کتاب چندين بار چاپ شد، چاپ اول آن در بمبئي، سال 1301 ش. و دو چاپ اخير توسط مجمع الفکر الاسلامي انجام و توسط دانشمند محترم سيد محمد حسين رضوي کشميري تحقيق شده است.
[8]. ر.ک: صفويه در عرصه دين، فرهنگ و سياست. رسول جعفريان، ج 1، ص 314: در بخش نماز جمعه در دوره صفوي اين گونه مي نويسد: …2. رساله صلاه الجمعه، عبدالله بن نحمد توني بشروي (فاضل توني متوفاي 1071) فاضل توني در آغاز رساله خود آورده: جمعي از معاصران سخني تازه ساز کرده و بدعتي آورده کويند وجوب عيني نماز جمعه نه مشروط به وجود امام است و نه فقيه جامع الشرايط و غرض از نوشتن اين رساله ابطال اين رأي مبتدع است…
[9]. ج4، ص 244.
[10]. روضات الجنات، ج4، ص 244.
[11]. عوائد الايام، ص 812.
[12]. رياض العماء، ج3، ص 237.
[13]. مفاخر بشرويه، ص 10، به نقل از حاج شيخ عباس قمي، مرد تقوا و فضيلت، ص 185.
[14]. قصص العلماء، ميرزا محمد تنکابني، ص 270.
[15]. مفاخر بشرويه، ص 8، به نقل از امل الامل، ص 163.
[16]. مفاخر بشرويه، ص 9، مولي خليل بن الغازي القزويني (1001 ـ 1089 هـ . ق) از عالمان فقيهان عصر صفويه است که با فاضل توني مودت و دوستي داشته و اخباري مسلک و قائل به حرمت نماز جمعه در عصر غيبت بوده است. در أمل الآمل مي نويسد: المولي الجليل خليل بن الغازي القزويني، فاضل، علامه، حکيم، متکلم، محقق، مدقق، فقيه، محدث، ثقه، جامع الفضائل، ماهر، معاصر…
[17]. قصص العلماء، ص 269.
[18]. فوائد الرضويه، ص 255. ترجمه الکني و القاب (مشاهير دانشمندان اسلام)، ج3، ص 118؛ سفينه البحار، ج3، ص 345، ماده عبد، چاپ بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي.
[19]. اعيان الشيعه، ج8، ص 70.
[20]. روضات الجنات، ج4، ص 244.
[21]. ريحانه الأدب، ج1، ص 356.
[22]. مفاخر بشرويه، ص 8، به نقل از مطلع الشمس، ج3، ص 409.
[23]. معجم المولفين، ج6، ص 113.
[24]. طبقات اعلام الشيعه، القرن الحادي عشر، ص 342.
[25]. مفاخر بشرويه، ص 15.
منبع :محمد علي رحيميان – تلخيص از كتاب گلشن ابرار، ج 5، ص 119