فاطمه(س) خود سرى از اسرار الهى است و دسترسى و شناخت مقام بلندش براى ما انسانهاى خاكى به سادگى ممكن نيست، بالاتر از آن، گوشه هاى بسيارى از زندگانى اش چون در در صدف مخفى و پنهان باقى مانده است.
مصحف فاطمه(س)، سرچشمه جوشان معنويت و دانشها كه از طريق وحى بر او نازل گشته مانند قبر مطهرش رازى است كه در پرده مانده و در اختيار ما خاكيان نيست. به راستى مصحف فاطمه(س) چيست؟ چه زمانى به وجود آمد؟ چه مطالبى را در بر دارد؟ و اكنون كجاست و در اختيار كيست؟ و … پرسشهايى است كه تا حدودى پاسخ آنها در اين نوشتار مختصر روشن مى گردد.
محدثه
از نامهاى معروف فاطمه زهرا(س) محدثه است كه امام صادق(ع) در سبب نامگذارى مادرش فاطمه به محدثه چنين مى فرمايد:
انما سميت فاطمة محدثة لان الملائكة كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران (1) اينكه فاطمه(س) به محدثه نامگذارى شد چون فرشتگان پيوسته از آسمان فرود مىآمدند و به فاطمه(س) خبر مىدادند همانطور كه به مريم دختر عمران خبر مى دادند.
فرشتگان خطاب به فاطمه(س) اين آيات را تلاوت مى كردند: – يا فاطمة – ان الله اصطفيك و طهرك و اصطفيك على نساء العالمين – يا فاطمة – اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الراكعين. (2)
فاطمه(س) به فرشتگان خبر مى داد و آنان به او خبر مى دادند و سخنانى با يكديگر داشتند كه در يكى از شبها فاطمه به آنها گفت: آيا مريم دختر عمران بر زنان عالم برترى ندارد؟
گفتند: مريم در روزگار خويش بانوى بزرگ زنان بود ولى خداوند عز و جل تو را در عصر خويش و در عصر او بزرگ بانوى زنان قرار داده است و تو «سيدة نساء الاولين و الآخرين» هستى. (3)
گر چه فرشتگان با كسى جز انبياء الهى گفتگو نداشتند ولى چهار بانوى بزرگ در تاريخ انبياء بودند كه پيامبر نبودند و در عين حال فرشتگان با آنان سخن مىگ فتند:
الف) مريم، مادر حضرت عيسى(ع)
ب) همسر عمران مادر حضرت موسى و مريم(عليهماالسلام)
ج) ساره، مادر حضرت اسحاق و يعقوب(ع)
د) فاطمه زهرا(س). (4)
پيامبر اسلام(ص) در بستر بيمارى از هوش رفته بود كه در خانه كوبيده شد. فاطمه(س) فرمود: كوبنده در كيست؟ عرض كرد: مرد غريبى هستم و پرسشى از رسول خدا دارم اجازه ورود مى دهيد؟ فاطمه پاسخ داد: برگرد خدا تو را رحمت كند! حال رسول الله مساعد نيست.
رفت و سپس برگشت و در را زد و گفت: غريبى است كه از رسول خدا اجازه مىگيرد آيا به غريبان اجازه ورود مى دهند؟ ناگاه رسول خدا(ص) به هوش آمد و فرمود: اى فاطمه! آيا مى دانى چه كسى است؟ عرض كرد: خير يا رسول الله! فرمود: اين همان است كه جماعتها را بهم مى زند و لذتهاى دنيوى را از بين مى برد او فرشته مرگ است! به خدا قسم پيش از من از احدى اجازه نگرفت و پس از من از كسى اجازه نخواهد گرفت و به سبب بزرگوارى و كرامتى كه در پيشگاه خداوند دارم تنها از من اجازه مى گيرد به او اجازه ورود بده!
فاطمه فرمود:
داخل شو خداوند تو را رحمت كند!
فرشته مرگ چون نسيم ملايمى وارد شد و فرمود:
السلام على اهل بيت رسول الله (5)
اين جريان ناگوار از نوع سخنانى است كه فاطمه زهرا(س) با فرشته داشته است و به راستى كه فاطمه محدثه است.
پيدايش مصحف فاطمه(س)
زهرا(س) پس از رحلت پيامبر(ص) 75 يا 95 روز، در جهان زندگى كرد. در اين مدت بسيار كوتاه كه دوره صبر و استقامت، حمايت از حريم ولايت و در عين حال حزن و اندوه زهراى مرضيه بود; جبرئبل امين – فرشته وحى – بر او فرود آمد و با گزارشهايى كه از منزلت پدر بزرگوارش در نزد خدا و نيز آينده تاريخ اسلام و تشيع الهام مى كرد كتاب ارزشمندى به نام «مصحف فاطمه(س)» براى امامان معصوم(ع) به يادگار ماند.
امام صادق(ع) در پاسخ به محدثانى كه در باره مصحف فاطمه(س) سؤال كردند مدت طولانى سكوت كرد. …
ثم قال: انكم لتبحثون عما تريدون و عما لا تريدون ان فاطمة مكثتبعد رسول الله(ص) خمسة و سبعين يوما و كان دخلها حزن شديد على ابيها و كان جبرئيل(ع) ياتيها فيحسن عزاءها على ابيها و يطيب نفسها و يخبرها عن ابيها و مكانه و يخبرها بما يكون بعدها فى ذريتها و كان على(ع) يكتب ذلك فهذا مصحف فاطمة(س) (6)
سپس فرمود: شما در باره چيزهايى كه چه لازم داريد و يا لازم نداريد جستجو و تحقيق مى كنيد. فاطمه(س) پس از رسول خدا هفتاد و پنج روز حيات داشت و بر اثر رحلت پدرش اندوه فراوان بر او وارد گشت. جبرئيل – فرشته وحى – پيوسته بر او فرود مى آمد و ناگواريها و اندوه جدايى پدر را به خوبيها جلوه مى داد و به جانش آرامش مى بخشيد. به او از پدر و جايگاه بلندش در نزد پروردگار خبر مى داد و نيز از حوادث آينده كه بعد از فاطمه(س) نسبتبه فرزندانش واقع خواهد شد گزارش مى داد. على(ع) تمام آن گزارشها و اخبار را مى نوشت كه همين مصحف فاطمه(س) را شكل داد.
در حديث ديگرى امام صادق(ع) در پاسخ محدثى كه سؤال كرد: مصحف فاطمه چيست؟ چنين فرمود: خداوند متعال زمانى كه پيامبر را قبض روح كرد،بر فاطمه(س) از اثر رحلت پيامبر(ص) اندوهى وارد شد كه جز خداى عز و جل كسى نمى داند چه حزنى بود. لذا خداوند فرشته اى را به سوى او فرستاد تا غم و اندوهش را برطرف نمايد و با او سخن گويد. فاطمه(س) جريان را به اميرالمؤمنين گزارش داد و على(ع) فرمود: هر وقت ورود فرشته را احساس كردى و صدايش را شنيدى به من بگو و مرا از سخنانش آگاه كن. بنابراين اميرالمؤمنين(ع) آنچه را كه مى شنيد مىنوشت تا آنكه از سخنان و گزارشهاى نوشته شده مصحفى به وجود آمد. (7)
با دقت در اين دو حديث شريف مى توان گفت:
الف: مصحف فاطمه(س) در فاصله زمانى پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) تا شهادت صديقه طاهره(س) به وجود آمده است.
ب: مصحف فاطمه(س) سخن وحى است كه توسط جبرئيل امين(ع) به فاطمه زهرا(س) الهام شده است.
ج: مصحف فاطمه(س) به دست مبارك مولا على(ع) نوشته شده است.
زمينه هاى مصحف در زمان پيامبر
گرچه پيدايش و اتمام مصحف فاطمه(س) پس از رحلت رسول خدا انجام گرفت و از جانب خداوند به او الهام گشت كه احاديث زيادى بر اين دلالت دارد; ولى در برخى از روايات زمينه هاى پيدايش آن را از زمان حيات رسول الله مى داند.
از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: مصحف فاطمه(س) به املاء رسول الله و خط على(ع) شكل گرفت. (8)
چنين مصحفى در چندين حديث با اسناد مختلف از امام صادق(ع) نقل شده است و اينكه رسول خدا املا كرد و على(ع) با دست مباركش نوشت اين نظريه را اثبات مى كند كه مصحف فاطمه(س) در زمان پدرش بوجود آمد.
البته برخى قائل اند كه جمله «رسول الله» در اين احاديث منظور پيامبر اسلام نيست، بلكه همان فرستاده خدا فرشته وحى است كه اخبار و گزارشها را املا كرد و على(ع) آنها را نوشت. (9)
شاهدى كه سخن اين گوينده را تاييد مى كند حديثى است كه ابوبصير از امام صادق(ع) نقل كرده و در آن كلمه رسول نيست. «انما هو شىء املاه الله عليها و اوحى اليها» (10) همانا – مصحف فاطمه(س) – چيزى است كه خداوند آن را بر فاطمه(س) املاء و به سوى او وحى كرد. و روشن است كه املاء خدا به واسطه فرشته وحى است.
بنابراين مفهوم اين احاديث نيز شبيه آن رواياتى مىشود كه پيش از آن نقل كرديم كه در آنها پيدايش مصحف فاطمه را پس از رحلت پيامبر(ص) مى داند.
البته صحيفه هايى از مصحف فاطمه(س) كه برگها و قسمتهاى جزئى از آن مجموعه ارزشمند خدادادى است پيامبر در زمان حيات به فاطمه(س) ارزانى داد كه بعدها كامل گشت و به نام مصحف فاطمه(س) در اختيار امامان معصوم(عليهمالسلام) قرار گرفت. چرا كه بخشى از آن مصحف در زمان پيامبر(ص) در اختيار جابر بن عبدالله انصارى (11) قرار گرفت كه هماكنون همين صحيفه در جوامع حديثى شيعى در دسترس علاقه مندان است.
امام صادق(ع) فرمود: پدرم امام محمدباقر (ع) به جابر بن عبدالله انصارى گفت: پرسشى داشتم كه هر وقت مناسب شد آن را مطرح كنم. جابر عرض كرد: هر زمان كه دوست داشتى در محضرتان خواهم بود. تا آنكه فرصت مناسبى پيش آمد و پدرم خطاب به جابر گفت: اى جابر! به من خبر ده از لوحى كه در دست مادرم فاطمه دختر رسول الله (عليهما السلام) ديدى و مادرم از نوشته هاى آن لوح به تو چه خبر داد؟
جابر عرض كرد: خداى را گواه مى گيرم كه در حيات رسول خدا براى عرض تبريك ولادت حسين(ع) بر مادرت فاطمه(س) وارد شدم كه در دستش لوح سبزرنگى چون زمرد درخشش داشت و در آن نوشته سفيدى كه چون خورشيد نورانيت داشت مشاهده كردم. عرض كردم: پدر و مادرم فدايت اى دختر رسول الله! اين لوح چيست؟ فرمود: اين لوحى است كه خداوند به پيامبرش هديه داده است و در آن نام پدرم، نام همسرم، نام فرزندانم و نام اوصياء از فرزندان نوشته شده است كه پدرم آن را به من بخشيد تا به سبب آن مرا خشنود كند. جابر گفت: مادرت فاطمه(س) آن را به من عطا كرد و خواندم و از آن رونوشت كردم. پدرم – امام محمدباقر(ع) – به جابر گفت: آيا ممكن است آن نوشته را بر من عرضه كنى؟ گفت: آرى! پدرم همراهش به منزل جابر رفت و پيش از آنكه آن لوح را بياورد ناگاه صحيفه اى از ورق نازكى كه در آن نوشته شده بود درآورد و گفت: اى جابر! نگاه كن در نوشته خودت تا من برايت بخوانم. جابر هم در نوشته خودش نگاه كرد و پدرم از روى نوشته اى كه داشت خواند; تا جايى كه اين دو نوشته حتى در يك حرف هم با يكديگر تفاوت نداشتند.
آنگاه جابر گفت: خدا را گواه مى گيرم نوشته اى كه در آن لوح ديدم چنين بود… (12)
نشانه امامت
مصحف فاطمه(س) به عنوان اسرار رسالت و امامت، تنها در دست ائمه معصومين (عليهمالسلام) به يادگار ماند و در بين حجتهاى خدا در روى زمين يكى پس از ديگرى دست به دست گشت كه در اختيار داشتن آن را يكى از نشانه هاى امامت دانسته اند.
امام رضا(ع) وقتى علامت و نشانه هاى امام معصوم را شمارش كرد فرمود:
«و يكون عنده مصحف فاطمة(س)» (13)
مصحف فاطمه(س) در نزد او از نشانه هاى امامت می باشد.
روايات بسيارى دلالت دارد بر اينكه «جامعه»، «جفر» و «مصحف فاطمه(س)» در نزد ائمه است كه در فرصت مناسب به آنها مراجعه و مشكلات و نيازهاى فكرى و علمى انسانها را حل مى كردند. تمام اين آثار گنجينه هاى گرانبهايى از معارف و دانشها بود كه تصور آنها در افكار مادى ذهن بشر نمى گنجد.
ابوبصير مى گويد: به حضور امام صادق(ع) رسيدم و عرض كردم: قربانت گردم! از شما سؤالى داردم، راستى در اينجا كسى – نامحرمى – هست كه سخن مرا بشنود؟، امام صادق(ع) پردهاى را كه ميان آنجا و حجره ديگر بود بالا زد و در آنجا سر كشيد سپس فرمود: اى ابا محمد! هر چه مى خواهى بپرس.
… آنگاه فرمود: اى ابا محمد! همانا «جامعه» نزد ما است و مردم چه مى دانند «جامعه» چيست؟ عرض كردم: قربانت شوم! جامعه چيست؟ فرمود: طومارى استبه طول هفتاد ذراع با املاء رسول خدا و دست خط على(ع) كه تمام حلال و حرام و همه نيازهاى مردم در آن موجود است حتى جريمه خراش.
… آنگاه فرمود: همانا «جفر» در نزد ما است و مردم چه مى دانند «جفر» چيست؟
عرض كردم: جفر چيست؟ فرمود:
مخزنى از چرم است كه علم پيامبران و اوصياء و دانشمندان گذشته بنى اسرائيل در آن وجود دارد.
… آنگاه فرمود: و ان عندنا لمصحف فاطمه(س) و ما يدريهم ما مصحف فاطمه(س)؟ (14)
همانا مصحف فاطمه(س) در نزد ما است و مردم چه مى دانند كه مصحف فاطمه(س) چيست؟
ابوعبيده حذاء مى گويد: ابوجعفر امام محمدباقر(ع) خطاب به من فرمود: اى ابا عبيده! كسى كه نزد او شمشير رسول الله، زره، پرچم برافراشته اش و مصحف فاطمه(س) باشد، چشم روشنى دارد.
راوى نقل مى كند در محضر امام صادق(ع) بودم كه جمعى از محدثان نيز در مجلس حضور داشتند يكى از محدثان (15)
خطاب به امام عرض كرد: قربانت گردم! عبدالله بنحسن (16) در باره امامت و خلافت مى گويد: اين منصب از آن ماست وبه ديگران نخواهد رسيد! امام صادق(ع) پس از سخنانى فرمود: چه شگفت ا نگيز است از عبدالله! مىپندارد كه پدرش على(ع) امام نبوده؟ ولكن به خدا قسم (در حالى كه با دستبه سينهاش اشاره مىكرد) اسرار نبوت و نيز شمشير و زره رسول الله در نزد ما است. «و عندنا و الله مصحف فاطمة» به خدا قسم مصحف فاطمه(س) در نزد ما است. (17)
مصحف فاطمه(س) قرآن نيست
برخى از نااهلان و يا مغرضان بر شيعه خرده گرفتهاند كه شيعيان قرآن ديگرى تراشيده اند! و ممكن است در عصر حاضر نيز چنين اتهاماتى را وارد كنند و ناآگاهانه به باد انتقاد بگيرند. اين انتقادهاى نابخردانه و اهانتهاى ناروا ممكن است از چند چيز نشات گيرد:
الف: عدم رجوع به متون و منابع حديثى و جوامع روايى شيعى و ناآگاهى و عدم اطلاع از اينكه تشيع كه قائل است زهراى مرضيه(س) داراى كتاب و مصحف بوده است مقصود چيست؟
ب: عناد و لجاجت با انديشه هاى اسلام ناب و باورهاى اعتقادى و معارف كه از طريق امامان معصوم(ع) اين حجتهاى خدا در روى زمين در اختيار انسانها گذارده شد.
ج: ذهنيت و تصورى كه پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) در اذهان مسلمانان حتى اصحاب و ياران پيامبر از كلمه «مصحف» بود. چرا كه «مصحف» بيشتر به نوشته هايى از آيات قرآن اطلاق مى شد و در آن زمان مصحف هاى متعددى وجود داشت و شخصيتى كه داراى مصحف بود به همو نسبت مى دادند مثل اينكه مى گفتند مصحف على(ع) به اعتبار اينكه مولا على(ع) داراى مصحف بود. البته هماكنون نيز تعبير «مصحف شريف» به قرآن مجيد شهرت بسيار دارد.
گرچه چنين استعمالى در آن زمان شهرت فراوان داشت ولى اينطور نبوده كه مصحف تنها به نوشته هاى آيات قرآن گفته شود بلكه نظرشان به معناى لغوى مصحف بوده چرا كه به مجموعه صحيفه هاى نوشته شده بين دو جلد كه به صورت كتاب درآمده باشد مصحف يا مصحف مى گويند. (18)
بنابراين به مجموعه صحيفه ها و نوشته هايى كه در موضوعات و مطالبى غير از آيات قرآن نوشته شده باشد مصحف اطلاق مى گردد و مصحف فاطمه(س) به همين اعتبار است.
ابوبصير مى گويد: در محضر امام صادق(ع) بودم و پرسيدم:
و ما مصحف فاطمه؟ قال: مصحف فيه مثل قرآنكم ثلاث مرات، و الله ما فيه من قرآنكم حرف واحد. (19)
مصحف فاطمه چيست؟ فرمود: مصحفى است سه برابر قرآن كه در دستشما است، ولى به خدا قسم حتى يك حرف از قرآن شما هم در آن نيست.
اين حديث آشكار مى سازد كه مصحف فاطمه(س) از نظر كميت و حجم سه برابر قرآن است ولى از نظر محتوا و مطالب حتى يك حرف از ظاهر قرآن هم در آن وجود ندارد.
علامه مجلسى در توضيح اين حديث مى نويسد: ممكن است كسى اين شبهه را كند كه در احاديث بسيارى وارد شده قرآن همه احكام را در بردارد و نيز مشتمل بر حوادث و گزارشهاى حال و آينده تاريخ است. پس مصحف فاطمه در پى چه چيزى است و اين حديث چگونه معنا مى شود؟
در پاسخ شبهه مى گويد: آرى قرآن چنين است ولى ممكن است منظور از مصحف معانى و تاويلاتى باشد كه ما از قرآن نمى فهميم نه معناى ظاهرى كه از الفاظ درك مى كنيم و مى فهميم. لذا مقصود از قرآن شما همان الفاظ ظاهرى قرآن است كه در مصحف فاطمه(س) وجود ندارد. (20)
البته احاديثى كه در آينده ذكر خواهد شد مطالب و موضوعات موجود در مصحف فاطمه را تا حدودى روشن مى سازد.
محمد بن مسلم از امام باقر و يا از امام صادق(ع) چنين نقل كرده است:
«و خلفت فاطمة مصحفا ما هو قرآن ولكنه كلام من كلام الله انزل عليها.» (21)
فاطمه(س) مصحفى را به يادگار گذاشت كه آن مصحف قرآن نيست ولى سخنى از سخن خداست كه بر فاطمه(س) نازل كرده است.
حسين بن ابى العلاء مى گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود:
«ان عندى … مصحف فاطمة ما ازعم ان فيه قرآنا» (22)
نزد من، مصحف فاطمه(س) است. البته تصور نكن كه در آن آيات قرآن باشد.
ابى حمزه مى گويد: امام صادق(ع) فرمود: «مصحف فاطمة(س) ما فيه شيء من كتاب الله و انما هو شيء القى عليها بعد موت ابيها» (23)
در مصحف فاطمه(س) چيزى از كتاب خدا – قرآن مجيد – نيست و تنها مصحف چيزى است كه بر فاطمه(س) پس از رحلت پدرش الهام گشته است.
روايات ديگرى نيز وجود دارد كه دلالت مى كنند مصحف فاطمه(س) قرآن نيست و موضوعات و مطالب آن غير از آيات قرآن است. (24)
پى نوشتها:
1- عوالم العلوم و المعارف والاحوال، علامه بحرانى، ص36.
2- آل عمران،3 / 42 ،43 آيات خطاب به مريم است و اذا قالت الملائكة يا مريم … و چون فرشتگان همين آيات را خطاب به فاطمه زهرا(س) تلاوت كردهاند به جاى يا مريم يا فاطمه گفتهاند.
3- عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، ص36.
4- مناقب ابنشهر آشوب، انتشارات علامه، ح3، ص336.
5- همان مدرك.
6- اصول كافى، ج 1، ص 241 و 458; بصائر الدرجات، ابوجعفر محمد بن حسن صفار، ص153; مسند فاطمة الزهراء، عزيزالله عطاردى، چاپ اول، ص 281; بحارالانوار، ج 22، ص 545 و ج43، ص79.
7- اصول كافى، ج 1، ص 240; بصائر الدرجات، ص157; مسند فاطمة الزهراء، ص 282; بحارالانوار، ج43، ص 80 و ج26، ص 44 و ج47، ص 65.
8- بصائر الدرجات، ص156،157، 161; بحارالانوار، ج26، ص 40 و46 و 48; ج47، ص 271.
9- بحارالانوار، ج26، ص 42.
10- بحارالانوار، ج26، ص39.
11- جابر بن عبدالله پانزده سال پيش از هجرت در مدينه به دنيا آمد، از طايفه خزرجيان بود. او و پدرش عبدالله بنحرام از پيشتازان اسلام بودند. پدرش در جنگ احد به شهادت رسيد. جابر از مسلمانان پيش از هجرت و از اصحاب با فضيلت رسول خدا(ص) بود كه در19 غزوه، از جمله جنگ بدر در ركاب پيامبر(ص) حضور داشت و در جنگ صفين نيز در ركاب على(ع) جنگيد. اين محدث بزرگ شيعه در اواخر عمر نابينا شد و با همان حال، همراه عطيه عوفى در اولين اربعين به زيارت كربلا آمد. وى آخرين فردى بود كه از حاضران پيمان عقبه بود. بدن او را به جرم دوستى اهل بيت، در زمان حجاج داغ نهادند و سرانجام در سال 78 هجرى قمرى، در سن نود و چند سالگى در حالى كه نابينا بود از دنيا رفت و در بقيع به خاك سپرده شده. (فرهنگ عاشورا، جواد محدثى، ص127).
12- رك: اصول كافى، ج 1، ص527; الاختصاص، شيخ مفيد، ص 210; مسند فاطمة الزهراء، ص286.
13- بحارالانوار، ج 25، ص117.
14- حديثبا تلخيص نقل شده. اصول كافى، ج 1، ص239; بصائر الدرجات، ص 151; بحارالانوار، ج26، ص 38.
15- بحارالانوار، ج26، ص 211.
16- امام حسن مجتبى(ع) پسرى داشت كه نام او هم حسن بود و به همين سبب به او «حسن مثنى» مىگفتند. حسن مثنى در كربلا در خدمت امام حسين(ع) بود. مجروح شد و در ميان مجروحين افتاده بود. بعد كه به سراغ مجروحين آمدند، يك كسى كه با او خويشاوندى مادرى داشت واسطه شد و متعرضش نشدند، خودش را معالجه كرد و خوب شد. بعدها با فاطمه دختر امام حسين(ع) ازدواج كرد و از اين ازدواج فرزندانى به وجود آمد كه يكى از آنها همين عبدالله است. عبدالله از طرف مادر نوه امام حسين(ع) از طرف پدر نوه امام حسن(ع) است. به همين جهت افتخار مىكرد و مىگفت من از دو طريق فرزند پيغمبرم و از دو راه فرزند فاطمه(س) هستم. لذا به او «عبدالله محض» مىگفتند يعنى خالص از اولاد پيغمبر. عبدالله در زمان امام صادق(ع) رئيس اولاد امام حسن(ع) بود چنانكه امام صادق(ع) رئيس و بزرگتر بنىالحسين بود. در جريانات سياسى كه در عصر امام صادق(ع) پيش آمد و عباسيان روى كار آمدند. در آغاز عبدالله بن حسن راه ديگرى رفت و گوش به سخن امام صادق(ع) نداد و پندها و سخنان امام را به حسادت حمل مىكرد! تا آنكه از بنىعباس و ديگران براى فرزندش بيعت گرفت و بنىعباس هم چون در ابتدا زمينه را براى خودشان فراهم نمىديدند از وجاهت و موقعيت آل على استفاده كردند و با محمد پسر عبدالله به عنوان مهدى امتبيعت كردند. خواستند از امام صادق(ع) بيعتبگيرند ولى امام(ع) مخالفت كرد كه مساله مهدى فعلا وقتش نيست، دروغ است. مهدى امت اين نيست ولى تحت عنوان امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با ظلم حاضرم همكارى و بيعت كنم. (براى آگاهى بيشتر مراجعه كنيد به سيرى در سيره ائمه اطهار، شهيد مطهرى، از ص 124 به بعد).
17- بصائر الدرجات، ص153; بحارالانوار، ج26، ص 40.
18- رك، لسان العرب، ج 10، كلمه صحف و مفردات راغب.
19- حديث قسمتى از حديثى است كه در پاورقى 14 منابع آن ذكر گرديده است.
20- بحارالانوار، ج26، ص 40.
21- بصائر الدرجات، ص156.
22- اصول كافى، ج 1، ص 240; بصائر الدرجات، ص 150 و 154; بحارالانوار، ج26، ص37.
23- بصائر الدرجات، ص159; مسند فاطمة الزهراء(س)، ص 292; بحار، ج26، ص47.
24- بصائر الدرجات، ص 154 و 160; بحار، ج26، ص46.
منبع :محمد حسن امانى؛فرهنگ كوثر – آبان 1376، شماره 8 –