از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) روايت شده است : «نگوييد رمضان ؛ زيرا نمى دانيد رمضان چيست ؛ و اگر كسى گفت ، بايد صدقه داده و روزه بگيرد. بلكه همانطور كه خداوند فرموده است بگوييد ماه رمضان »

از اعمال مهم سالك در اين ماه بزرگ شناخت حقيقت اين ماه – در اين ماه خداوند رهروان اين ماه را با دعوت به ميهمانى اين ماه گرامى داشته و اين ماه ماه ميهمانى خداست – و سپس فهميدن معنى روزه و مناسبت آن با ميهمانى خداست . آنگاه تلاش و كوشش براى بدست آوردن اخلاص ‍ در كردار و رفتارهايى است كه مطابق با رضايت صاحبخانه است .

فوايد گرسنگى

گرسنگى فوايد بيشمارى در جهت تكميل نفس و شناخت خداوند براى سالك دارد. روايات زيادى در فضايل گرسنگى وارد شده است كه بد نيست در اينجا اشاره اى به آنها و سپس به فلسفه و حكمت گرسنگى داشته باشيم .

از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است : ((با تشنگى و گرسنگى با نفسهايتان مبارزه كنيد همانا پاداش اين كار همانند پاداش مبارزه در راه خداست . و عملى دوست داشتنى تر از گرسنگى و تشنگى در نزد خدا كسى است كه گرسنگى بيشترى كشيده باشد و در خداوند متعال تفكر بيشترى نموده باشد.)) و به اسامه فرمودند: ((اگر مى توانى در حال گرسنگى و تشنگى ملك الموت را ملاقات كن تا به بالاترين مقامها و جاها رسيده و با پيامبران هم منزل شوى و ملائكه از ديدن روحت شادمان شوند و خداوند بر تو درود فرستد.)) نيز فرمودند: گرسنگى بكشيد و بر بدنهايتان سخت بگيرد شايد دلهايتان خداوند متعال را ببيند. در حديث معراج خداوند پرسيد: اى احمد! آيا آثار روزه را مى دانى ؟ پاسخ داد: خير. خداوند فرمودند: نتيجه روزه كم خورى و كم گويى است . و آن حكمت را به ارمغان مى آورد و حكمت معرفت را در پى دارد و معرفت يقين را. و وقتى كه بنده اى به يقين رسيد باكى ندارد كه چگونه روزگار را سپرى كند. در سختى يا آسانى و اين مقام خوشنودهاست . و هر كس طبق خوشنودى من رفتار كند، سه خصلت را به او مى دهم : شكرى كه نادانى همراه آن نباشد، يادى كه فراموشى نداشته باشد و دوستيى كه دوستى من را بر دوستى آفريدگانم ترجيح ندهد. هنگامى كه او من را دوست داشت ، من هم او را دوست خواهم داشت ؛ دوستى او را در دل بندگانم انداخته و چشم قلب او را به عظمت جلالم مى گشايم و علم آفريدگانم را از او پنهان نمى دارم ؛ در تاريكى شب و روشنايى روز با او مناجات مى كنم تا آنجا كه سخن گفتن و همنشينى او با بندگانم قطع شود و كلام خود و فرشتگانم را به گوش او مى رسانم و اسرارى را كه از بندگانم پنهان كرده ام براى او آشكار مى كنم …؛ عقل او را غرق در شناخت خود كرده و درك او را بالا مى برم ؛ مرگ را بر او آسان مى كنم تا وارد بهشت شود و وقتى كه ملك الموت او را ملاقات كند، به او مى گويد: آفرين بر تو و خوشا به حالت ! خوشا به حالت ! خداوند مشتاق تو است … خداوند مى گويد: اين بهشت من است ، در آن بخرام و خوش ‍ باش و در همسايگيم ساكن شو. روح انسان مى گويد: خدا يا خود را به من شناساندى و با اين شناخت از جميع آفريدگانت بى نياز شدم . قسم به عزت و جلالت اگر خوشنودى تو در اين است كه قطعه قطعه شده يا هفتاد بار به بدترين شكل كشته شوم خوشنودى تو براى من دوست داشتنى تر است … آنگاه خداى متعال مى فرمايد: به عزت و جلالم سوگند، هيچگاه مانعى بين خود و تو قرار نمى دهم ؛ تا هر وقت خواسته باشى بر من وارد شوى ؛ كه با دوستان خود چنين كنم .

در اين روايت به فلسفه و فضيلت گرسنگى اشاره شده است . براى توضيح بيشتر مى توان به سخنان علماى اخلاق كه برگرفته از روايات مى باشد، مراجعه نمود. آنان براى گرسنگى فوايد زيادى گفته اند از قبيل :

(الف- صفاى قلب : زيرا سيرى باعث ازدياد بخار در مغز شده و مغز حالتى شبيه مستى پيدا مى كند و نمى تواند خوب فكر كند؛ سرعت انتقال او كم شده و قلب او كور مى شود. برخلاف گرسنگى كه باعث رقت و صفاى قلب مى شود. و قلب را آماده تفكرى كه باعث شناخت مى شود، مى كند. و نورى آشكار پيدا مى كند. از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است : ((كسى كه شكم خود را گرسنه نگه دارد انديشه اش تربيت مى شود.)) و قبلا نيز ثمرات شناخت و معرفت را شنيدى .

(ب- تواضع و از بين رفتن سرمستى و ناسپاسى كه منشاء سركشى است ؛ وقتى نفس خوار شد، در مقابل پروردگارش خاضع شده و از سركشى دست بر مى دارد.

(ج- شكستن شدت شهوات و نيروهايى است كه باعث انجام گناهان كبيره شده و سبب هلاكت انسان مى شوند. چون بيشتر گناهان كبيره از شهوت سخن گفتن و شهوت جنسى بوجود مى آيد و كم كردن اين دو شهوت باعث مصون ماندن از خطرها مى شود.

(د- آمادگى براى انجام تمام عبادتها از چند جهت است ؛ كه كمترين آنها كم احتياجى به تخلى و بدست آوردن غذا و كمتر بيمار شدن به بيماريهاى گوناگون است – زيرا معده خانه بيمارى و پرهيز سرِ هر دارويى است . و نيز مانع بوجود آمدن مشكلاتى كه از غذا خوردن بوجود آمده و انسان را محتاج مال و مقام دنيا مى كند مى گردد؛ مال و مقامى كه عده بسيارى را هلاك كرده است .

(ه‍- توانايى براى دادن مال ، ميهمانى دادن ، هديه دادن ، احسان و نيكى ، رفتن به حج و زيارت و بالاخره انجام تمام عبادتهاى مالى است .

انسان نمى تواند اين فايده ها را بروشنى درك كند مخصوصا فايده اول را. تفكر در عمل مانند نتيجه است و غير آن مانند مقدمات است چون فكر حركت است و غير فكر مقدمه و آمادگى براى حركت .

بهمين جهت درباره تفكر روايت شده است : ((يك ساعت تفكر بهتر از هفتاد سال عبادت است .))

با اين مقدمات مى توانيم به نتايج بزرگى برسيم كه بعضى از آنها عبارتند از:

(الف مى فهميم كه چرا خداوند براى ميهمانش گرسنگى را انتخاب كرده است . نعمتى بالاتر و بهتر از نعمت شناخت ، نزديكى و ديدار خداوند نيست و گرسنگى از راههاى نزديك رسيدن به آن است . پس ‍ مى بينى كه روزه تكليف نيست بلكه خداوند به وسيله آن تو را بزرگ داشته و به خاطر واجب نمودن آن بر ما منت دارد. و بهمين جهت شكر آن واجب است . و ارزش دعوت خداوند به روزه را در كتابش ، در آيه روزه ، مى فهمى و اگر بدانى كه اين خطاب ، دعوت تو به سراى پيوستن به خداست ، از آن لذت برده ؛ و مى فهمى كه علت واجب كردن آن كم خوردن و ضعيف كردن نيروهاست . بهمين جهت حيف مى آيد كه حتى در شب نيز غذا بخورى . و ممكن است علت هاى ديگر تشريع روزه را نيز درك كنى .

(ب وقتى ارزش كارى را كه از تو خواسته شده ، فهميدى ، براى رسيدن به نتيجه خوب ، در جهت انجام درست و اخلاص در آن ، تلاش ‍ مى كنى .

(ج هنگامى كه هدف از واجب شدن روزه را دانستى ، مى فهمى كه چه چيزى باعث صفا و روشنى يا تيرگى آن مى شود؛ و معنى اين حديث را مى فهمى كه ((روزه فقط خوددارى از خوردنى و آشاميدنى نيست ؛ و هنگامى كه روزه گرفتى ، گوش ، چشم و زبانت نيز بايد روزه بگيرد.)) حتى در بعضى روايات پوست و مو نيز گفته شده .

(د مى فهمى كه شايسته نيست نيت و هدف روزه ، فقط مجازات نشدن يا بدست آوردن پاداش و بهشت و ناز و نعمت باشد؛ گرچه با روزه اين دو نيز بدست مى آيد بلكه سزاوار است هدف و نيت روزه نزديكى انسان به خداوند و همسايگى و خوشنودى او باشد. و حتى از اين حد نيز بالاتر آمده و خود اين عمل را بخاطر اين كه انسان را از صفات حيوانى خارج و به صفات روحانى نزديك مى گرداند، نزديك شدن به خدا بداند، نه وسيله اى براى نزديك شدن به او.

بعد از درك اين مطالب با كمى تاءمل مى توانى بفهمى كه هر كار يا حال يا سخنى كه تو را از مقامهاى بلند حضور در درگاه خدا دور سازد، مخالف مراد مولايت از مشرف نمودن تو به اين دعوت و ميهمانى است . و راضى نمى شوى در خانه ميهمانى اين پادشاه بزرگ – كه تو را با اين نزديكى و مشرف نمودن نزديك گردانده است و عالم به نهانى هاى تو و آنچه در قلب تو مى گذرد، مى باشد – در حالى كه به تو توجه دارد، از او غافل باشى . و راضى نمى شوى كه از او روى بگردانى در حالى كه به تو روى كرده است . عقل انسان اين را از كارهاى بسيار زشت مى داند كه حتى دوست حاضر نيست با دوستش چنين عملى انجام دهد؛ ولى خداوند به خاطر مداراى با بندگان آسان گرفته و تكليف آنان را كمتر از توانائيشان قرار داده است .

بندگان خوب از اين هم بالاتر رفته و با آقاى خود در مورد واجب و حرام آن گونه عمل مى كنند كه شايسته حق آقايى و بندگى است ؛ و كسى را كه در اين مورد كوتاهى كند، پست و حقير مى دانند.

و خلاصه اين كه در روزه خود به سفارشات امام صادق (عليه السلام ) عمل مى كنند: ((يكى از آنها اين است كه موقعى كه روزه مى گيرى خود را نزديك به آخرت ببين ؛ و با خضوع و خشوع و شكستگى و خوارى باش ؛ و مانند بنده اى كه از مولاى خود ترسان است ، بوده ؛ دلت از عيوب ، و باطنت از حيله ها و مكرها پاك باشد؛ و خدا از هر چه غير اوست بيزارى جوى و در روزه خود تنها خدا را سرپرست خود بدان و آنگونه كه شايسته است از خداوندى كه بر همه غالب است بترس ؛ و در روزهايى كه روزه مى گيرى روح و بدنت را براى عمل به دستورات او و چيزهايى كه از تو خواسته ، فارغ كن .)) حضرت (عليه السلام ) سفارشات ديگرى نيز نمودند مثل حفظ اعضاى بدن از كارهايى كه خداوند ممنوع كرده و مخالف خواسته اوست ، بخصوص زبان ، حتى از مجادله و سوگند راست . سپس در آخر روايت فرمود: ((اگر به تمام آنچه گفتم عمل كردى ، به تمام آنچه شايسته روزه دار است ، عمل كرده اى ؛ و هر اندازه از چيزهايى كه گفتم كم كنى ، همان مقدار فضيلت و ثواب روزه ات كمتر مى شود.))

اين سفارشها را در مورد وظايف روزه دار ببين ، و درباره اثرات آن تاءمل نما. كسى كه خود را نزديك به آخرت ببيند، قلب او از دنيا خارج شده و براى او چيزى جز تهيه توشه براى آخرت مهم نخواهد بود. همينطور اگر قلب او شكسته و خاضع و خوار باشد ميلى به غير خدا نداشته و مايه دلخوشى او كسى جز خدا نيست . و كسى كه روح و بدن او غرق در ياد، محبت و عبادت خدا شده و روزه او روزه مقربين مى گردد. خداوند به حق دوستانش چنين روزه اى را نصيب ما بفرمايد؛ گرچه يك روز در عمرمان باشد.

درجات روزه

(1-روزه عوام . اين روزه با خوددارى از مبطلات روزه كه فقهاء در رساله هاى خود نوشته اند، تحقق مى يابد.

(2-روزه خواص . با انجام امورى كه در روزه عوام گفتيم و جلوگيرى اعضاى بدن از مخالفت با خداوند، روزه خواص تحقق پيدا مى كند.

(3-روزه خواص خواص . اين روزه با خوددارى از امور حلال يا حرامى كه انسان را از ياد خدا باز مى دارد تحقق مى يابد.

هر كدام از دو درجه دوم و سوم نيز انواع زيادى دارد. بويژه درجه دوم كه انواع بيشمار آن بتعداد مؤ منين اصحاب يمين است . و حتى هر كدام از خواص ، روزه اش به گونه اى است كه با روزه ديگرى فرق مى كند و ممكن است عمل بعضى از افراد درجاتى كه گفتيم ، به عمل درجه بالاتر از خود نزديك باشد.

اقسام روزه داران

تقسيم بالا از حيث چيزهايى بود كه از انجام آن خوددارى مى شود. ولى از حيث نيت روزه نيز، روزه داران به چند نوع تقسيم مى شوند:

(1-عده اى براى غير خدا روزه مى گيرند؛ مثلا به خاطر ترس از مردم ، يا براى رسيدن به نفع آنان ، يا فقط به خاطر اين كه عادت مسلمين است .

(2-بعضى نيز در نيت خود موارد فوق را با ترس كمى از مجازات خدا و اميد به پاداش آميخته اند.

(3-عده اى فقط به خاطر ترس از مجازات يا رسيدن به پاداش روزه مى گيرند.

(4-گروهى علاوه بر نيت رهايى از مجازات و رسيدن به پاداش با روزه خود قصد رسيدن به نزديكى و رضايت الهى را دارند.

(5-دسته فقط براى رسيدن به رضايت و نزديكى به خداوند روزه مى گيرند.

بحثى پيرامون عبادت بنيت شايستگى خداوند براى عبادت

بعضى مى گويند: كسانى كه به كمال رسيده اند، حتى نبايد به نيت شوق يا ترس ، يا پيوستن به خدا و كسب مقام نزد او، يا بنيت خوشنودى او، عملى را انجام دهند، و بايد نيت آنان فقط شايستگى خداوند براى عبادت باشد. و عملى را كه بخاطر شوق به وصال خداوند انجام شود ناقص مى دانند و بعضى اين را عبادت نفس دانسته اند.

ولى گمان نمى كنم هيچ يك از پيامبران و اولياى خدا و فرشتگان نزديك ، اعمال خود را از آنچه آنان مى گويند خالص كنند. اين افراط است كه عملى را كه بخاطر رسيدن به رضاى خدا و نزديكى و همسايگى او انجام شود، عبادت نفس بدانيم چنانچه در سخنان بعضى از اهل معرفت مى باشد. بله اشكالى ندارد كه بگوييم اولياى خدا در بعضى از حالتها و جلوه گر شدن نامهاى خداوند بر آنان عملى را فقط بخاطر شايستگى خداوند متعال و براى عبادت او انجام مى داده و نيت نزديك شدن به خدا و رضايت او را فراموش مى كرده اند؛ ولى نمى گوييم : پيامبران (عليهم السلام ) هميشه در اين حالت بوده اند چه رسد به اين كه ديگران هميشه ، يا گاهى با اين نيت عملى را انجام دهند. و من عمل به نيت شايستگى خداوند را، برتر از عمل بنيت رسيدن به همسايگى خداوند نمى دانم ؛ باين جهت كه ما بالاتر از عبادت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نداريم و از روايات معلوم مى شود كه بعض ‍ يا بيشتر اعمال آنها فقط بخاطر بدست آوردن رضاى خدا و نزديكى به او بوده است .

چه اشكالى دارد گاهى اوقات ترس از مجازات نيز جزيى از نيت آنها باشد. براى كسى كه از ترس مجازات خدا غش مى كند، امكان ندارد يا خيلى مشكل است كه اين ترس در نيت او هيچ تاءثيرى نداشته باشد.

به نظر مى رسد حالتهاى پيامبران (عليه السلام ) و اولياى خدا حتى سرور آنان پيامبر ما (صلى الله عليه و آله و سلم ) مختلف بوده و علت آن اختلاف جلوه هاى اسمهاى خداوند متعال براى آنان بوده و خداوند به اين طريق آنان را تربيت و درجات آنان را بالا برده و آنان را به خود نزديكتر مى نموده است . خداوند متعال براى كمال آنان قلبهاى آنان را تربيت مى كرده است ؛ چنانچه در بعضى از فرازهاى آن زيارت مى خوانيم : موالى ! لكم قلوب تولى الله رياضتها بالخوف و الرجاء؛ آقايان من ! خداوند اختيار قلوب شما را داشته و با ترس و اميد آن را تربيت مى كند. گاهى با نامهاى جمالى خود براى آنان جلوه مى كند، آنان نيز با پروردگار خود انس گرفته و براى او ناز مى كنند. و گاهى با نامهايى كه نشانه غلبه و جلال اوست در مقابل آنان جلوه گر شده كه در اين حالت آنان به تضرع ، استغفار و گريه پرداخته ؛ و با مناجاتى كه بيشتر آن استغفار و پناه بردن به خدا و درخواست نجات از جهنم و آتش است ، با او مناجات مى كنند. و اين مطلب بر كسى كه كمى با احاديث آنان سر و كار داشته باشد، پوشيده نيست .

درباره رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه بعضى اوقات خطاب به عايشه مى فرمودند: برايم بگو، حميرا! و در عين حال در انتظار وقت نماز بود و به بلال مى فرمود: راحتم كن بلال ! گاهى نيز هنگام فرود آمدن وحى رنگ و حالش تغيير مى كرد؛ و گاهى موقع وزش باد از نزول بلا مى ترسيد؛ تمام اينها نشان دهنده مختلف بودن حالتهاست . و اين مطلب با انجام تمام اعمال بنيت شايستگى خداوند براى پرستش سازگارى ندارد. البته بعيد نيست منظور اين علماى بزرگ از نيت شايستگى خداوند متعال براى عبادت معنايى باشد كه با نيت نزديك شدن و رضايت او سازگارى داشته باشد، زيرا گاهى انگيزه نزديك شدن به دوست ، برخوردارى از بخشش و نعمتها يا فرار از مجازات او نمى باشد، بلكه باين جهت است كه شايسته نزديك شدن مى باشد. و اين كار يكى از معانى عمل كردن بخاطر شايستگى او براى پرستش است ، همانگونه كه از سرور اولياء اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بر مى آيد، آنجا كه مى فرمايد: ((تو را به خاطر ترس از آتش يا آرزوى بهشت عبادت نكردم ؛ بلكه تو را شايسته بندگى ديدم آنگاه تو را پرستيدم .)) زيرا آن حضرت (عليه السلام )، نيت شايستگى براى عبادت را در مقابل نيت عبادت از ترس آتش يا خواهش بهشت قرار داده ، نه در مقابل رسيدن به رضايت و نزديكى او.

از خدا مى خواهيم كه قصد نزديكى و رضايت خود را به ما عنايت فرموده و ما را به درك معنى نيت نزديك شدن به خود، يا دست كم به توانايى قبول آن به طور اجمال ، موفق نمايد؛ زيرا عده اى از علماى بزرگ درك معنى نزديكى به خدا را منكر شده و مى گويند: معناى قصد نزديكى چيزى جز انجام عمل بنيت دستور خداى متعال نيست و نيتى كه بيش از اين باشد، مخالف تنزيه خداى متعال است ؛ گرچه اين سخن درستى نيست . مخفى نماند كه بعضى از بزرگان از روى غفلت گفته اند: عبادتى كه به خاطر ترس از مجازات يا خواهش بهشت باشد، باطل است . و اين غفلتها و لغزشها از بزرگان و شخصيتها شگفتى ندارد؛ زيرا در مبتلا شدن آنان به اين گونه لغزشها حكمتى الهى وجود دارد.

مطلب ديگر اين كه منظور سيد ما قدس سره در كتاب اقبال از سخن خود كه : ((كسى كه خدا را فقط به خاطر فرار از مجازات عبادت كند، بنده پستى است .)) همانطور كه خود نيز تصريح كرده ، منظورش كسى است كه اگر ترس از مجازات نبود عبادت نمى كرد، كه چنين چيزى مخالف صفت عالى انسانى است . و او كسانى را مى گويد كه خدا را سزاوار خدمت كردن نمى دانند؛ كه قطعا از بندگان پست بوده و اين اعتقاد خارى در چشم ايمان و اسلام است .

گاهى مخلصين بر خود سخت گرفته و علاوه بر مشغول نبودن به غير محبوب ، با تمام توانايى به كارهاى سخت روى آورده و اگر فضيلت دو كار يكسان بود، هر كدام را كه سخت تر است انجام مى دهند. آنها بندگان نزديك خدا هستند، چنانچه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) اينگونه بود.

انواع تغذيه روزه داران

روزه داران به لحاظ تغذيه نيز به چند دسته تقسيم مى شوند:

(الف عده اى تغذيه آنان از راه حرام است . اين گروه مانند باربرهايى هستند كه بار مردم را به منزلشان مى رسانند. بهمين جهت پاداش مال صاحب غذا بوده و روزه دار فقط از گناه ظلم و غصب خود بهره مند مى گردد. و به عبارت ديگر كار اين دسته مانند كار كسى است كه سوار بر چهار پاى غصبى شده و خانه خدا را با آن طواف كند.

(ب عده اى تغذيه آنان شبهه ناك است ؛ كه اين دسته به دو گروه تقسيم مى شوند: دسته اول كسانى هستند كه اين مشتبه به حرام واقعى ، در ظاهر براى آنان حلال است و دسته دوم حتى در ظاهر نيز براى آنان حلال نيست . دسته اول حكم كسى را دارد كه تغذيه او حلال است گرچه يك درجه از او پايينتر است . و دسته دوم حكم كسى را دارد كه غذاى حرام مى خورد، گرچه يك درجه از او بالاتر است .

(ج دسته اى تغذيه آنان حلال است ولى سفره آنان رنگين بوده ، از چند نوع غذا استفاده كرده و پرخورى مى كنند. اين دسته مانند انسانهاى پستى هستند كه در حضور دوست خود به كارهايى مى پردازند كه اول خوشش نمى آيد، و دوست انتظار دارد كه آنان از چيزى جز ياد و نزديك شدن به او لذت نبرند. چنين بنده اى لياقت مجلس دوستان را نداشته و بايد او را با چيزى كه دوست دارد تنها گذاشت . و شايسته است او را بنده شكمش بدانيم نه بنده پروردگارش .

(د عده اى نيز از دسته فوق تجاوز كرده و كارشان به اسراف و ريخت و پاش و تلف كردن رسيده ، حكم اين دسته مانند كسانى است كه غذايشان حرام است ؛ و بهتر است او را گناهكار بدانيم تا مطيع .

(ه‍ عده اى هم كسب و كار و هم تغذيه آنها حلال بوده و از خوشگذرانى و اسراف دور هستند؛ براى خدا تواضع كرده و در مقدار خوردنى و آشاميدنى بمقدار حلال و غير مكروه بسنده مى كنند؛ غذاى خوشمزه نخورده و به يك خورش اكتفا نموده ؛ يا بعضى از چيزهاى زيادى و لذتها را ترك مى كنند. درجات آنان پيش پروردگارى كه مراقب تلاشها و مراقبتهاى آنان است ، محفوظ مى باشد؛ شكرگزار آن بوده و پاداش آن را مى دهد. در هنگام گرفتن پاداش باندازه سر سوزنى به آنان ظلم نشده و خداوند پاداشى بهتر از عمل آنها به آنان داده و بى حساب و با فضل خود به آنان مى بخشد. و كسى نمى داند چه نعمتهاى گرانقدرى براى آنان ذخيره شده كه به ذهن كسى خطور نكرده است .

انواع نيت افطار و سحرى

بلحاظ نيت افطار و سحرى نيز روزه داران به چند دسته تقسيم مى شوند:

(الف عده اى – مانند كسانى كه بطور معمول غذا مى خورند – فقط جهت رفع گرسنگى و لذت تغذيه ، افطار و سحرى مى خورند.

(ب عده اى علاوه بر اين ، استحباب و نيرو گرفتن براى عبادت را ضميمه آن مى كنند.

(ج دسته اى هدف آنان از افطار و سحرى فقط اين است كه مطلوب آقا و مولايشان بوده و كمكى براى عبادت اوست . و بهمراه اين نيت آداب مطلوب آن را نيز از قبيل ذكرها و چگونگى خوردن رعايت كرده و اعمال مستحبى كه شامل خواندن قرآن و دعا و حمد خداست را قبل و بعد و در اثناء افطار و سحرى انجام مى دهند.

گوشه اى از آداب افطار و سحرى

از مهمترين امور در افطار و سحرى ، قبل از شروع و بعد از گفتن بسم الله …، خواندن سوره قدر است ؛ و بهترين چيزى كه قبل از افطار خوانده مى شود دعايى است كه در اقبال آمده و مفضل بن عمر، آن را روايت كرده است : ((امام صادق فرمودند: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: اباالحسن ! ماه رمضان نزديك شده است ؛ قبل از افطار دعا كن ؛ جبرئيل پيش من آمد و گفت : يا محمد! كسى كه در ماه رمضان ، با اين دعا، قبل از افطار، دعا كند، خداوند دعاى او را مستجاب ، نماز و روزه او را قبول و ده دعاى او را مستجاب مى كند؛ گناه او را بخشيده ، غم و غصه او را از بين برده ، گرفتاريهايش را بر طرف كرده ، حاجات او را برآورده نموده ، او را به مقصودش رسانيده ، عمل او را با عمل پيامبران و صديقين بالا برده و در روز قيامت چهره او درخشانتر از ماه شب چهارده خواهد بود. گفتم : چه دعايى است ؟ جبرئيل ! گفت : اللهم رب النور العظيم …))

شرايط روزه صحيح

در روايات آمده است : ((غيبت ، دروغ ، نگاه (حرام ) پى در پى ، دشنام دادن و ظلم – كم باشد يا زياد – باعث باطل شدن روزه مى شود؛ و روزه ، فقط خوددارى از خوردنى و آشاميدنى نيست ؛ هنگام روزه گوش ، چشم ، زبان ، فرج و شكمت نيز بايد روزه بگيرند. دست و پايت را نگهدار و بسيار سكوت كن مگر از خير. و با نوكرت رفق و مدارا نما. هنگام روزه بايد گوش و چشم تو نيز از حرام و زشتى روزه بگيرد. از جدال و آزار رساندن به نوكر خوددارى كن و وقار روزه را داشته باش و روزى كه روزه اى با روزى كه روزه نيستى بايد با هم فرق داشته باشند.)) رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: ((آسانترين چيزى كه خداوند در روزه بر روزه دار واجب نموده ، خوددارى از خوردنى و آشاميدنى است .)) فقها به صحت روزه بعضى از آنها فتوا داده اند. جمع بين روايات بالا با روايتى كه از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد شده و سخن فقها به اين است كه بگوييم منظور از صحت در احاديث فوق اين است كه چنين روزه اى مورد قبول خداوند است كه بگوييم منظور از صحت در كلام فقها اين است كه چنين روزه اى قضاى آن را ساقط مى كند.

خلاصه اين كه روزه صحيح و كاملى كه خدا براى كامل نمودن روزه دار مقرر فرموده است ، قطعا روزه اى است كه شامل خوددارى اعضاى بدن از گناه مى باشد؛ و روزه كاملتر اين است كه علاوه بر آن ، قلب را از ياد غير خدا بازداشته و از هر چه غير اوست روزه بگيرد. و هنگامى كه انسان ماهيت روزه ، درجات و فلسفه تشريع آن را فهميد، ناچار بايد از هر گناه و حرامى ، بخاطر قبول روزه اش خوددارى كند. و الا مسئول بوده و بخاطر اين كه اعضاى بدنش روزه نگرفته اند، مجازات مى شود، و ساقط شدن قضاى روزه به اين معنا نيست كه انسان را در روز قيامت از مجازات نجات دهد.

فضيلت ماه رمضان

درباره فضيلت اين ماه و گستردگى رحمت خدا در آن مطالب بسيار زياد و فوايد فراوانى در روايات آمده است – البته براى كسانى كه اهل درك و شعور باشند. از قبيل :

(1 خداوند در ماه رمضان موقع افطار هفتاد ميليون نفر را كه همگى سزاوار آتش شده اند، از آتش آزاد مى كند. و باندازه تمام افرادى كه در ماه رمضان آزاد نموده ، در شب آخر آن آزاد مى كند.

(2 در شب اول ماه رمضان خداوند هر كدام از مخلوقات خود را كه بخواهد مى بخشد. در شب بعد اين عده را دو برابر مى نمايد. و در شب بعد دو برابر تعداد تمام افراد شبهاى قبل را از آتش آزاد مى كند. (و بهمين ترتيب ) تا شب آخر ماه رمضان كه در اين شب تعداد تمام كسانى را كه در اين ماه آزاد نموده است دو برابر مى نمايد.

سخنان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) درباره ماه مبارك رمضان

(3 سيد قدس سره در ((اقبال )) از كتاب ((بشارة المصطفى لشيعة المرتضى )) با استناد آن به ((حسن بن على بن فضال )) از امام رضا از پدرانش ، از اميرالمؤ منين – درود و سلام بر آنان – روايت نموده كه حضرت فرمودند: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روزى براى ما سخنرانى نمود و فرمود:

((مردم ! ماه خدا با بركت و رحمت و بخشش گناهان نزديك است ؛ ماهى كه نزد خدا برترين ماه ها، روزهايش برترين روزها، شبهايش بهترين شبها و ساعتهاى آن بهترين ساعتهاست ؛ ماهى است كه در آن به ميهمانى خدا دعوت شده و شما را در اين ماه از كسانى قرار داده اند كه شايسته كرامت خدا هستند. نفس كشيدن شما در آن تسبيح و خوابيدنتان در آن عبادت و عمل شما در آن مقبول و دعاى شما در آن مستجاب است . پس ‍ با نيتهايى راست ، و دلهايى پاك از خدا بخواهيد شما را موفق به روزه آن ، و خواندن كتابش نمايد. بدبخت كسى است كه از آمرزش خدا در اين ماه بزرگ محروم شود.

با تشنگى و گرسنگى خود در آن ، گرسنگى و تشنگى روز قيامت را بياد آوريد. به فقيران خود صدقه بدهيد؛ بزرگان خود را در آن احترام كنيد؛ كوچكترها را مورد رحمت خود قرار دهيد و صله رحم بجا آوريد. زبانهاى خود را حفظ كرده ، ديدگان خود را از آنچه نگاه به آن حلال نيست و گوشهاى خود را از آنچه گوش دادن به آن حلال نيست ، نگهداريد. با يتيمان مردم مهربانى كنيد تا با يتيمان شما مهربانى شود. به درگاه خداوند از گناهان خود توبه كنيد. هنگام نماز دستهايتان را با دعا بطرف بالا بلند كنيد؛ زيرا اين وقت بهترين اوقات است و خداوند در آن هنگام با نظر رحمت به بندگانش نگاه كرده و هنگامى كه از او بخواهند و با او مناجات نمايند، جواب آنان را مى دهد. و اگر او را صدا بزنند، به آنان لبيك مى گويد. و اگر دعا كنند، دعايشان را مستجاب مى كند.

مردم ! شما زندانى اعمال خود مى باشيد، با استغفار خود را آزاد كنيد. پشتهايتان از گناه سنگين است با طولانى نمودن سجده هاى خود آن را سبك نماييد. بدانيد خداوند به عزت خود سوگند خورده است كه سجده كنندگان و نمازگزاران را عذاب نكند و در روزى كه مردم براى پروردگار جهانيان بر مى خيزند، آنان را با آتش نترساند.

مردم ! كسى كه به مؤ من روزه دارى افطار بدهد، ثواب آزاد كردن يك بنده و آمرزش گناهان گذشته خود را دارد. عرض كردند: رسول خدا! همه ما نمى توانيم اين كار را انجام دهيم . حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: از آتش بپرهيزيد، گر چه با نيم دانه خرمايى . از آتش بپرهيزيد گر چه با جرعه آبى .

مردم ! هر كدام از شما كه اخلاق خود را در اين ماه اصلاح كند، روزى كه در صراط پاها مى لغزد، جوازى بر صراط خواهد داشت . و هر كدام از شما كه بر بنده و كنيز خود آسان بگيرد، خداوند در حساب بر او آسان خواهد گرفت ؛ و كسى كه شر خود را در آن باز دارد، خداوند در روزى كه او را ببيند غضب خود را از او باز مى دارد. كسى كه يتيمى را بزرگ بدارد، خداوند در روزى كه او را ببيند او را بزرگ خواهد داشت ؛ و كسى كه در اين ماه صله رحم كند، خداوند روزى كه او را ببيند او را به رحمت خود وصل مى كند. كسى كه در آن قطع رحم كند، خداوند روزى كه او را مى بيند رحمت خود را از او قطع خواهد نمود. و كسى كه يك نماز مستحبى بخواند خداوند براى او خلاصيى از آتش مى نويسد. و كسى كه عمل واجبى انجام دهد ثواب كسى كه هفتاد واجب را در ماهى غير از اين ماه انجام دهد، خواهد داشت . و كسى كه در اين ماه زياد بر من صلوات بفرستد، روزى كه ترازوها سبك است ، خداوند ترازوى او را سنگين مى نمايد. و كسى كه يك آيه از قرآن بخواند، مانند پاداش كسى كه قرآن را در ماهى غير از اين ماه ختم كند، خواهد داشت .

مردم ! درهاى بهشت در اين ماه باز است ، از پروردگار خود بخواهيد آن را به روى شما نبندد؛ درهاى جهنم نيز بسته است از پروردگار خود بخواهيد آن را به روى شما باز نكند؛ شياطين هم در زنجيرند، از پروردگار خود بخواهيد آنان را بر شما مسلط نكند.

اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: برخاستم و عرض كردم يا رسول خدا! برترين اعمال در اين ماه چيست ؟ فرمودند: اباالحسن ! برترين اعمال در اين ماه دورى گزيدن از حرامهاى خداى عزيز و بزرگ است . سپس گريه كرد. عرض كردم چرا گريه مى كنى رسول خدا؟ فرمود: على ! بخاطر حلال شمردن تو در اين ماه است ؛ گويا با تو هستم و تو براى پروردگارت نماز مى خوانى و بدبخت ترين اولين و آخرين ، همانند ((پى كننده شتر ثمود)) ضربه اى به جلو سرت مى زند كه موى صورتت با آنان رنگين مى شود.

اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: عرض كردم : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! آيا در آن حال دينم سالم است ؟ فرمود: آرى دينت سالم است . سپس فرمود: على ! كسى كه تو را بكشد مرا كشته و كسى كه با تو دشمنى كند با من دشمنى نموده و كسى كه به تو ناسزا بگويد، به من ناسزا گفته ، زيرا تو مانند نفس من هستى روح تو از روح من و سرشت تو از سرشت من است ؛ خداى عزيز و بزرگ مرا آفريد؛ تو را نيز آفريد و مرا برگزيد! و تو را؛ من را براى پيامبرى انتخاب نمود و تو را براى امامت اختيار كرد.

بنابراين كسى كه امامت تو را انكار كند پيامبرى من را انكار كرده . على ! تو وصى من ، پدر فرزندانم ، همسر دخترم و جانشين من در ميان امتم در زندگى من و بعد از مرگ من هستى . امر تو امر من و نهى تو نهى من است . به كسى كه مرا به پيامبرى برانگيخته و مرا بهترين مردم قرار داد، قسم مى خورم كه تو حجت خدا بر خلق او و امين او بر رازش ، و جانشين او در ميان بندگانش مى باشى .))

(4 از رساترين بشارتهايى كه درباره ماه رمضان وارد شده ، نفرين پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر كسى كه در آن آمرزيده نشود، مى باشد، آنجا كه فرمود: ((كسى كه ماه رمضان را بگذراند و آمرزيده نشود، خدا او را نيامرزد.)) زيرا اين نفرين با توجه به اين كه او به پيامبرى برانگيخته شد تا رحمتى براى جهانيان باشد، مژده بزرگى براى گستردگى رحمت و عمومى بودن آمرزش در اين ماه مى باشد. و اگر غير از اين بود – با توجه به اين كه رحمتى براى جهانيان است – مسلمانى را، گر چه گناهكار باشد، نفرين نمى كرد.

(5 از مهمترين رواياتى كه در اين مورد وارد شده روايات زيادى است كه درباره زنجير شدن شياطين متمرد، باز شدن درهاى بهشت ، گشودن درهاى رحمت ، بسته شدن درهاى آتش ، ايستادن خداوند در مقابل دشمنان جنّى و صداى منادى خدا از اول ماه تا آخر آن وارد شده است ؛ چيزى كه مانند آن در هيچ ماهى نيامده است . زيرا در مورد ساير ماه ها وارد شده كه فقط در ثلث آخر شب چنين مناديى ندا مى كند مگر در شب جمعه كه از اول شب تا صبح اين منادى ندا مى كند و همينطور در ماه رجب ؛ ولى در ماه رمضان اين ندا از ماه آخر آن و تمام شبها و روزهايش ‍ وارد شده است .

(6 در روايات آمده است كه ماه رمضان مخصوص اجابت دعا و آيه ((ادعونى استجب لكم ؛ بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را)) مى باشد.

هر كدام از اين فضايل ارج فراوانى نزد اهلش داشته ، با آن منت خدا را بر خود درك نموده ، با تشكر و سرور زيادى به استقبال آن رفته و از آن استفاده مى كنند ولى غافل و منكر بخاطر از بين بردن امكانات و فرصتها و سهل انگارى ، از آن كم بهره يا بى بهره است .

از بعضى نقل شده كه مى گويند: به زنجير كشيدن شياطين در ماه رمضان فايده زيادى ندارد و گويا تصديق اين مطلب برايش مشكل بوده يا منظور از آن را نفهميده است ؛ در حالى كه اين مطلب در ماه رمضان محسوس ‍ بوده و آثار آن از جهت ازدياد عبادات و خيرات در آن ، آشكار است ؛ و كسى در آن شكى ندارد. و كسى كه ماهيت شيطان را شناخته و جهت ارتباط او را با بشر و طريقه تاءثير او را بداند، مى فهمد كه صرف خوددارى از خوردنى و آشاميدنى بخصوص اگر همراه با نگهداشتن زبان از پرگويى باشد. باعث منع دخل و تصرف شيطان در دل روزه دار مى شود؛ همانگونه كه در فرمايش معصومين (عليهم السلام ) به آن اشاره شده است : ((با گرسنگى مجارى او (شيطان ) را تنگ نماييد، كه او مانند خون در بدن انسان جارى است .))

بهر صورت زيادى عبادات و خيرات و طاعاتى كه از مردم مى بينم ، قابل انكار نيست . بله اين مطلب نسبت به همه شياطين و نسبت به جميع مكلفها نيست . و اين مطلب براى اهل آن روشن است ، چنانچه در بعضى از روايات باب صريحا گفته شده كه مراد از شياطين ، شياطين متمرد هستند.

قرار گرفتن در مسير بخشش هاى خداوند

در اين ماه مبارك رحمت و بخشش الهى گسترده است . و شرع و عقل و عرف همگى مى گويند كه بايد در مسير بخششهاى پروردگار متعال قرار گرفته و از الطاف او در توفيق بنده براى كسب نزديكى و خوشنوديش ، با شوق و شكر و ادب استقبال نمود. كمترين كارى كه براى قرار گرفتن در مسير بخششها مى توان انجام داد، اين است كه بنده جوابى به منادى اين ماه داده كه شامل اظهار تشكر و قبول منت ، عذر خواستن از كوتاهى و اعتراف به فرمانبردارى باشد. براى فهم چگونگى جواب دادن به اين منادى بهتر است پيش خود مجسم نماييم كه فرستاده بزرگ يكى از پادشاهان دنيا از طرف او براى دعوت به مجلس ميهمانى سلطان ، نزد كسى آمده و به او بگويد: پادشاه به او نهايت لطف را دارد، لغزشهاى او را بخشيده و به او هديه ها و فرمانهاى حكومت بر مناطق و لباسهاى گرانقيمت عطا مى كند؛ حتى بالاتر از اين ، سلطان از او خوشنود بوده و مشتاق ديدار، انس ، نزديك شدن و وفاست و او را يكى از دوستان خود مى گرداند و آنگاه در ذهن خود مجسم كند كه او چگونه به اين دعوت پاسخ داده و جان خود را در اين راه مى دهد. و عزيزان و نزديكان و خودش را فداى اين دعوت مى كند. سپس بزرگى پروردگار مهربان و سلطان بزرگ را با تمام سلاطين دنيا سنجيده و بدين ترتيب چگونگى پاسخ به اين دعوت را دريابد. و آنگاه جواب شايسته اى به آن بدهد. و اگر نمى تواند جواب خوبى آماده كند، همان جوابى را كه در جواب منادى رجب گفتيم ، با تغيير دادن بعضى از فرازهاى آن ، بخواند. و بهتر است آن را در اول ماه بلكه در شب اول و در بعضى از اوقات مخصوص آن بخواند.

نيز براى قرار گرفتن در مسير رحمت و بخشش الهى بايد با دعاها و مناجاتهايى كه از معصومين (عليهم السلام ) بدست ما رسيده يا غير آنها، دعا و مناجات نمايد و نيز درباره آياتى كه در اين مورد نازل شده است بسيار تاءمل نمايد؛ ((لا يعبؤ بكم ربى لولا دعائكم ؛ اگر دعاى شما نبود، پروردگارم به شما اهميت نمى داد.)) و ((ادعونى استجب لكم ؛ مرا بخوانيد تا اجابت كنم شما را.)) و اذا سئلك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لى و ليؤ منوا بى لعلهم يرشدون ؛ هنگامى كه بندگانم از تو درباره من سؤ ال كردند، همانا من نزديك بوده ، دعاى كسى كه مرا بخواند اجابت كنم پس بايد دعوت مرا اجابت كرده و به من ايمان بياورند؛ شايد به راه راست هدايت شوند)) و ((ام من يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء؛ اى كسى كه وقتى كه او را بخوانند بيچاره را اجابت كرده و گرفتارى را برطرف مى نمايد.)) و ((فلولا اذ جاءهم باءسنا تضرعوا؛ چرا وقتى عذاب ما به آنها رسيد تضرع و زارى نكردند!)) و ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين ؛ همانا آنان كه از دعا و عبادت من از روى تكبر اعراض كنند، بزودى با لذت و خوارى وارد دوزخ مى شوند.)) و ((و اسئلوا الله من فضله ان الله كان بكم رحيما؛ از خدا درخواست كنيد، از فضلش . زيرا خداوند با شما مهربان است .)) و آيات فراوان ديگر.

تاءمل در روايات و عمل ائمه (عليهم السلام ) در اين رابطه ، و دعاهاى آنان نيز مفيد است . زيرا در مى يابيم كه با چه نامهايى بايد او را صدا زده و ادب را در مقابل او چگونه رعايت نماييم ؛ و ادب بندگى را در هر حال چگونه بجا آوريم ؛ چگونه او را بر سر لطف و مهر و محبت آورده و از عفو، كرم و فضل او بهره مند گرديم ؛ چگونه به لذت و خوارى خود به درگاه مهر و رحمت او اعتراف نماييم . و در مى يابيم كه كارهايى كه در اين رابطه انجام داده اند، بالاتر از توان انسان مى باشد. و به جان خودم سوگند كه همين دعاها و مناجاتها براى كسى كه اهل درك و تفكر باشد كافى بوده و او را از هر دليل و معجزه اى براى اثبات رسالت و امامت بى نياز مى نمايد.

عظمت دعاهاى معصومين

اگر عالمى بخواهد مقدارى از عظمت دعاهاى آنان را بفهمد، بايد، بدون اقتباس از دعاها و مناجاتهاى آنان ، دعا يا مناجاتى را تهيه و آن را با آنچه از آنان رسيده مقايسه كند؛ تا ببيند تفاوت از كجا تا به كجاست . و كسى كه ذره اى از معرفت نفس را داشته و در درياى دعا و مناجات آن فرو رود، فراوانى معارف و حد اعجازش را در آن تصديق مى كند؛ و من محتاج و نادان جزء كوچكى از معارفى را كه در ادعيه و مناجاتها بيان شده در روايات و حتى خطبه هاى آنان نيافته ام ، مگر آن دسته از آنها كه در خطاب به خدا بوده و در مقام توحيد، تسبيح و حمد او باشد. و فكر مى كنم باين جهت باشد كه روايات سخن گفتن با مردم است ولى دعا و مناجات سخن گفتن با خداوند بزرگ است و علومى كه از سخن گفتن با عالم آشكار مى شود از سخن گفتن با نادان پيدا نخواهد شد.

و خلاصه ، ادعيه اى كه از آنها (عليهم السلام ) به ما رسيده ، گويا جواب قرآن است ؛ بعبارت ديگر گويا آن دعاها قرآنى مرفوع و بالا رفته ، در جواب قرآن نازل است ؛ و قرآن كلام پروردگار متعال و مناجات او با بنده و رسولش (صلى الله عليه و آله و سلم )، و ادعيه كلام و مناجات رسول و اولياى او با خداى بزرگ است و بجز عده خيلى محدودى حقيقت اين مطلب را نمى فهمند. ادعيه نعمت بزرگى است كه از ائمه دين (عليهم السلام ) به ما رسيده و بهمين نيز منت زيادى بر ما دارند، كه شاكرين نمى توانند شكر آن را بجا آورند. و يكى از راههاى شكر آن ، اين است كه آن را ضايع نكرده بلكه با ايجاد شرايط در دعا و مناجات كمال استفاده را از آن ببرند.

آداب قرائت قرآن و دعا

ماه رمضان بهار دعا و قرآن است ؛ بهمين جهت بطور اختصار به شرايط واجب دعا اشاره مى كنيم ؛ زيرا بيان تفصيلى آن جاى ديگرى دارد؛ و همچنين شرايط قرائت قرآن ؛ كه در اينجا براى رعايت ادب و حق تقدم قرآن ، ابتدا شرايط قرائت آن را بيان مى كنيم .

تدبر در قرآن

خداى متعال مى فرمايد: ((افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؛ چرا در قرآن انديشه نمى كنند؛ يا بر دلهايشان قفلهايى است .)) كسى كه در قرآن تدبر و انديشه مى كند بايد به اندازه تدبرش معنى كلام و بزرگى آن و عظمت گوينده را فهميده ، و در هنگام قرائت با حضور قلب بوده و در آن انديشه نمايد؛ منظور از كلام را بفهمد و موانع فهم را از بين ببرد؛ تا آنگاه انديشه و درك او بيشتر شده و به عوالم زيبا و مقامات بالايى برسد. رعايت بعضى از امور مذكور لازم بوده و رعايت بعضى از آنها واجب نيست ، گر چه خيلى مفيد و سودمند است .

فهم معناى قرآن

منظور از فهميدن معناى كلام خدا اين است كه اجمالا بداند كه كنه قرآن از انوار خدا بوده و در عالمها مظاهرى دارد كه اين مظاهر نيز تاءثيراتى دارد. در عوالم آخرت صورتى مانند صورت پيامبران ، فرشتگان و بندگان صالح خدا داشته ، در اين شكل سخن گفته ، در پيشگاه خداوند شفاعت كرده و شفاعت او قبول مى شود و شافعى است پذيرفته شده و راستگويى است كه تصديق شده است . در حقيقت جلوه اى از جلوه هاى خداى بزرگ است . مطالبى كه درباره قرآن گفتيم همگى برگرفته از روايات اهل بيت (عليهم السلام ) بود؛ كسانى كه متولى قرآن بوده و از آن جدا نمى شوند. هر چيزى در قرآن بيان شده ، و دانش آنچه بوده و خواهد بود، در آن است ؛ و نورى است كه خداوند بوسيله آن كسانى را كه پيرو خوشنوديش باشند به راههاى سلامتى راهنمايى نموده ، و با اذن خود آنان را از تاريكيها خارج و به راه راست هدايت مى كند؛ حتى حقيقت آن در بعضى عوالم با حقيقت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و جانشينان پاك او يكى است . چنانچه اين فرمايش اميرالمؤ منين (عليه السلام ): ((انا القرآن الناطق ؛ من قرآن ناطق هستم .)) از اين مطلب پرده بر مى دارد.

تمام كلام اين كه قرآن حقيقتى دارد. و حقيقت او بگونه اى است كه اين علوم به كنه شناخت آن نمى رسد. و او چنان است كه خداى متعال فرموده است : ((جز دست پاكان به آن نمى رسد.)) درك حقيقت قرآن ملازم با شناخت عظمت آن و شناخت عظمت آن ملازم با درك عظمت گوينده آن است ؛ بنابراين كسى كه آن را بدينگونه شناخت ، بايد هنگام تلاوت آن حضور قلب داشته و هنگام قرائت ، سعى كند در آن تدبر كرده و سعى كند منظور سخن ، اشارات و نكات قرآن را بفهمد. و بدين ترتيب به علم مبداء و معاد – كه همان علم به خدا، فرشتگان ، كتابهاى او و روز قيامت و شناخت حقيقت اشيا مى باشد – كه در قرآن هست دست يابد. از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمودند: اسرارى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با من در ميان مى گذاشت از مردم نمى پوشاندم و فقط در جايى آن را كتمان مى كردم كه كسى كه توان فهم كتاب خدا را داشته باشد نمى يافتم .

نمونه اى از تدبر و فهم در قرآن

اكنون بد نيست نمونه اى از تدبر و فهميدن قرآن بيان كنيم تا براى كسانى كه مى خواهند به اين امر بپردازند، مفيد باشد: وقتى انسان در سوره واقعه مى خواند ((افراءيتم الماء الذى تشربون ؛ آيا آبى را كه مى آشاميد، ديدند؟)) مى تواند فكر خود را محدود به مزه آب نكند و درباره مطالب مختلفى پيرامون آن بينديشد. از جمله درباره بوجود آمدن تمام اشيا از آن بينديشد. مثلا فكر كند كه آب چگونه در اشكال گوناگون دانه ، گياه ، حيوان و انسان يافت مى شود. آنگاه درباره اجزاى انسان فكر كند، اجزاى ظاهرى مانند گوشت و استخوان و… چشم و گوش و… نيروها و اخلاق عالى و اخلاق رذيله و آثار آن در دنيا و آخرت ، تا نوبت به تفكر درباره مراتب عقلهاى خود رسيده و در مورد عقل مستفاد فكر كند و ببيند كه گويا عالم كوچكى است و حتى آن را عالم بزرگى ببيند. آنگاه در تفكر خود به مبداء آب بازگشته و همانگونه كه در قرآن است ، بفهمد آب از آثار رحمت خداوند بوده و نيز بفهمد كه رحمت از صفات خداوند است . و بدين ترتيب آب را نعمتى از نعمتهاى خداوند بداند.

اين نوع از تدبر از چيزهايى است كه علم مكاشفه با آن آغاز مى شود و اگر كسى كه تدبر مى كند، فكر خود را غرق در اين مطلب كند شايد چيزى ببيند كه اين فرمايش امام صادق (عليه السلام ): ((چيزى نديدم ، مگر اين كه قبل و همراه و بعد از او خداوند را ديدم .)) را تصديق نمايد.

و اگر خواننده قرآن در اين موارد نيز تدبر نمايد قران را بهتر خواهد فهميد:

(الف ) انديشيدن درباره حالات پيامبران كه با توجه به نزديكى آنان به خداوند و داشتن مقام بالايى نزد او چرا اين همه گرفتار بلاها و مصيبت ها بودند؛ مصيبتهايى مانند فقر، بيمارى و اذيت مردم از قبيل دروغگو خواندن ، تهمت ، دشنام ، كتك زدن و كشتن . و فكر كند كه خدا چگونه آنان را با بلاها و محنتها تربيت نمود تا جايى كه سرور پيامبران (صلى الله عليه و آله و سلم ) با اين كه حبيب خدا بود، فرمود: ((هيچ پيامبرى مانند من اذيت نشد.)) و درباره هر كدام از اين مطالب بينديش تا موارد زير را از آن بفهمى .

(1)بزرگى خداوند متعال را از آن بفهمى ، از اين جهت كه امثال اين بزرگان تحت سيطره قدرت و حكمت او بودند. و او هر چه بخواهد انجام مى دهد و كسى نمى تواند از كارهاى او سؤ ال كند.

(2)متوقع نباشى كه بايد در مقابل طاعاتى كه دارى خداوند نيز امور را طبق اراده تو در آورد.

(3)هنگامى كه تو را در دنيا مبتلا به فقر و خوارى يا ساير بلاها مى كند، از فضل او ماءيوس نشوى .

(4)هيچ مؤ منى را بخاطر بلاهايى كه به او رسيده شماتت نكن .

(5)هيچ مؤ منى را بخاطر ذلت و فقرى كه در دنيا دارد، تحقير نكن ؛ شايد خداوند او را بجهت بزرگواريش مبتلا كرده است .

(6)پستى دنيا را نزد خدا ببين . خود نيز آن را بزرگ ندانسته و كوچك شمار. و بخاطر از دست دادن آن غصه نخور.

(7)رو آوردن دنيا را علامت دور شدن از خدا و پشت كردن آن را علامت صالح بودن خود بدان ؛ همانگونه كه به حضرت موسى (عليه السلام ) وحى شد: ((اگر فقر آمد، بگو: آفرين بر نشان صالحين و هنگامى كه غنا آمد، بگو: گناهى است كه مجازات آن زود آمد.))

(ب )يكى ديگر از چيزهايى كه براى فهم قرآن مفيد است ، انديشيدن درباره مجازات و حدود و تعزيراتى است كه براى گناهان وضع شده است ؛ مثلا بريدن دست بخاطر دزديدن ربع دينار كه يكى از احكام الهى است ، ترس بزرگى براى عاقل بوجود مى آورد از اين جهت كه او هر روز گناهان قلبى و بدنى زيادى مرتكب مى شود. و اگر مجازات ربع دينار چنين باشد مجازات او با اين بار سنگين چه خواهد بود!

(ج )انديشيدن درباره اعمال و مجازات امتهايى است كه نابود شده اند؛ نيز از اين جمله است . حضرت عيسى (على نبينا و آله و عليه السلام ) از عمل كسانى كه گرفتار نزول عذاب شده بودند سؤ ال كردند، و خود جواب دادند ((آنان دنيا را باندازه بچه اى كه مادرش را دوست مى دارد، دوست داشتند. و با ترس اندكى از اهل گناه فرمانبردارى مى كردند. داراى آرزوهاى طولانى بوده و لهو و لعب آنان را غافل كرده بود. از يكى از آنان سؤ ال كرد چگونه هلاك شده و عذاب مى شويد؟ گفت : شب با سلامتى خوابيديم ولى صبح در ((هاويه )) بوديم . پرسيد: هاويه چيست ؟ گفت : كوهى آتشين است كه تا روز قيامت بر ما افروخته مى شود. پرسيد: چه گفتيد و چه جوابى شنيديد؟ گفت : گفتيم : ما را به دنيا برگردان تا در آن زهد پيشه كنيم ، جواب شنيديم : دروغ مى گوييد، فرمود: عجيب است كه ديگران با من سخن نمى گويند، گفت : روح الله ! فرشتگانى خشن و نيرومند بر دهان آنها دهنه اى آتشين زده اند، من در ميان آنان بوده ولى از آنان نبودم ، وقتى عذاب نازل شد، من را نيز در بر گرفت ، و اكنون با تار موئى به كناره جهنم آويزانم ، نمى دانم در آن مى افتم يا از آن نجات مى يابم .

و درباره گناه ((اصحاب سبت )) و عذابشان كه در ابتدا تبديل به ميمون و خوك شده و سپس هلاك گرديدند، فكر كن . آنگاه به اعمال خود بينديش ، آيا مطمئنى كه عمل تو مانند اعمال آنها نباشد؟ امثال اين تفكرات نمى گذاشت كه صالحين و اوليا با اطمينان بخوابند و مى گفتند: كسى كه از شبيخون مى ترسد چگونه مى خوابد! و صورت خود را هر روز چندين بار بررسى مى كردند كه ببينند آيا از ستم گناهان سياه شده يا به حال خود باقى است ؟

موانع فهم قرآن

بهر صورت لازم است كسى كه مى خواهد قرآن را بفهمد موانع فهم را از بين ببرد و الا آنگونه كه بايد، نمى تواند از قرآن استفاده كند و حتى گاهى بعوض سود، زيان مى بيند. موانعى از قبيل :

(1)تقيد به اداى دقيق حروف از مخارج آن و رعايت دقيق قواعد تجويد. اين مطلب از تدبر در آيه جلوگيرى كرده و مانع فهميدن قرآن مى شود.

(2)يكى از صفات و اخلاق رذيله سبب مى شود كه قلب نتواند معانى قران را بفهمد چنانچه مفاد بعضى از آيات نيز همين است مانند:

((و خدا اينچنين بر دل هر منكر ستمكارى مهر بدبختى مى زند.)) و ((بجز كسانى كه دائم رو به درگاه خدا دارند، كسى آن را نمى فهمد.)) اين صفات باعث كدورت قلب شده و مانع فهميدن حقيقت اشياء مى شود؛ مانند آينه اى كه زنگار گرفته و شكلها را بخوبى منعكس نمى كند.

(3)اعتقاد به مطلبى باطل و درست پنداشتن آن و اعتقاد به اين كه خلاف آن كفر يا گمراهى مى باشد، نيز از موانع فهم است . زيرا قبل از اين كه قلب بتواند حق را ببيند و با آن روشن بشود، آن را كفر پنداشته و آن را توجيه و تاءويل مى كند. و تا زمانى كه چنين تعصب باطلى در شخص باشد، هيچگاه توانايى رسيدن به حق را نخواهد داشت .

(4)هنگام تفسير آيه تفسير ظاهر و آشكارى را ببيند و خيال كند تمامى مراد آيه همين است و برداشتى غير از اين ، تفسير براءى و حرام مى باشد.

زمانى كه خواننده قران حقيقت و بزرگى قرآن را دريافت ، بايد در آيات او تدبر كند و وقتى تدبر كرده و موانع فهم را از سر راه برداشته و در صدد فهميدن آن بر آمد، طبيعتا منظور خدا در كلامش براى او، آشكار مى شود. – البته بمقدار ايمان خود – و آنگاه كه از اين آبشخور جامى نوشيد، مست مى شود. و زمانى كه از جلوه هاى معارف الهى مست شده ، قلب او از آيات مختلف ، كه هر كدام اثر مخصوصى دارند، تاءثير پذيرفته و با هر معنايى حال و سرورى براى او پيدا مى شود. به اين دليل كه نگرش او به هر آيه بگونه اى است كه گويا خود مخاطب آن آيه بوده ، يا براى او نازل شده و اين آيه فقط براى اوست . آنگاه حالت غم يا خوشحالى ، ترس يا اميدوارى ، توكل يا خوشنودى يا يكتا دانستن خدا به او دست داده و سپس بحسب حالى كه از تاثيرات قران پيدا كرده ، با پناه بردن و استعمار، اعتراف و توبه ، دعا و شكر، تسبيح و حمد نمودن و با گفتن ((لا اله الا الله )) يا ((الله اكبر)) به آيات جواب مى دهد.

زمانى كه ترس او را فرا گيرد، فكر مى كند كه از تمام خيرات و سعادتهايى كه در آيات ، براى بندگان صالح خدا آمده محروم شده است . و در اين حال براى رفع بدبختى خود به پرودگارش پناه مى برد. و هنگامى كه اميدوار شد، آرزوى رسيدن به مقامات بالاى كاملين ، عارفين و مقربين را مى ناميد و از خدا مى خواهد او را نيز از آنان بگرداند. و هنگامى كه اين تاثرات براى او كامل شد، با بركات وحى و عطاياى خداوند، يقينا ترقى كرده تا جايى كه گويا خدا را مى بيند كه با او سخن گفته و او را مخاطب قرار داده است و گويا با دل مى بيند كه خداوند با الطافش به او خطاب و با نعمت بخشيدن و نيكى كردن با او مناجات مى كند، و در اين صورت حال تعظيم ، گوش فرا دادن ، فهميدن و حيا در او پيدا مى شود.

اگر موفق شد شكر اين نعمت را آنطور كه سزاوار است ، بجا آورد و با اين عطيه الهى آنطور كه بايد، روبرو شد، خداوند مقام بهتر و بالاترى به او عنايت مى فرمايد، بگونه اى كه گوينده را در سخنش و صفات او را در كلماتش مى بيند؛ چنانچه امام صادق (عليه السلام ) بنابر روايتى در ((توحيد صدوق )) مى فرمايد: ((خداوند در كلامش براى بندگانش آشكار مى شود، ولى آنها نمى بينند.)) در اين حال او فقط متوجه گوينده است و به خود يا قرائتش يا چيزهاى ديگر ابدا توجهى ندارد.

خداوند بحق اين مقام ، اين مقام را به ما و جميع مؤ منين عنايت فرمايد.

و بحق اولياى مقرب و دوستان سعادتمندش – كه درود خدا بر همه آنان باد – اين نعمت و حال را نصيب ما نيز بنمايد.

تعريف دعا

بعضى از شرايط دعا بحكم عقل ، بعضى بحكم شرع و بعضى بحكم هر دو مى باشد. قبل از هر چيز دعا را در اصطلاح خود، تعريف مى كنيم : ((درخواست شخص پست و پايين ، با خضوع و فروتنى ، چيزى را از شخص بلند مرتبه ، دعا مى باشد.))

شرايط دعا

چند شرط از شرايط دعا از اين تعريف بر مى آيد كه ابتدا آنها را برشمرده و سپس ساير شرايط را كه در روايات آمده است بدنبال آنها ذكر مى كنيم :

(1)حضور قلب . با توجه به اين كه دعا عبارت است از خواستن و خواستن امرى باطنى است ، نتيجه مى گيريم كه دعاى بدون حضور قلب ، دعا نيست .

(2)خضوع و فروتنى .

(3)اميدوارى . چون خواستن بدون اميدوارى تحقق نمى يابد، اميدوارى نيز از شرايط دعاست .

(4)شناخت خدا و اعتقاد به قدرت او و علم او به نياز. زيرا اميدوارى كه يكى از شرايط دعا مى باشد در صورتى تحقق مى يابد كه دعا كننده خداوند را شناخته و علم و قدرت او را نسبت به خواسته خود باور داشته باشد.

لازم به ذكر است درجه اى از خضوع در مقابل بعضى از بزرگان خضوع محسوب مى شود در حالى كه همين درجه از خضوع در مقابل كسى كه بزرگى بيشترى داشته باشد خضوع نيست . و خداوند متعال بزرگتر از هر بزرگى است و حتى دعاى بدرگاه او بدون اجازه او مخالف خضوع در مقابل اوست . و خداوند نه تنها اجازه داده بلكه با اين آيه از ما خواسته است : ((و هنگامى كه بندگانم از تو درباره من سوال كنند، (بگو) من نزديك بوده و دعاى دعاكنندگانى كه مرا بخوانند، اجابت مى كنم . پس به من روى آورده و به من اعتماد نمايند.))(18)

مطلب ديگر اين كه خواستن حقيقى كه در تعريف دعا آمده بود بوجود نمى آيد مگر هنگام درخواست خير واقعى ؛ و بنده خير و شر خود را تشخيص نمى دهد چنانچه خداى متعال مى فرمايد: ((و انسان با دعاى خيرش ، شر را مى خواهد.)) گرچه خير واقعى كه هيچگونه شرى در آن نباشد منحصر در نزديكى و رضايت اوست . در ((مصباح الشريعه )) آمده است : دعا يعنى در حالى كه انديشه ات غرق در مشاهده پروردگار بوده و اختيار را از كف داده و تمام امور ظاهرى و باطنى خود را به پروردگار تسليم و واگذار كرده اى ، با تمام اعضا و جوارح حاجت خود را از خداوند بخواهى . بنابراين لازم است دعا كننده توجه كند، كه دعاى او خير باشد و از خدا چيزى نخواهد كه شر بوده و به ضررش باشد. و هنگامى كه آثار اجابت را نديد از اجابت مايوس نشود. چون ممكن است چيزى را كه در دعايش خواسته به زيان او بوده و خداوند با عدم اجابت دعاى او خير او را برايش پيش آورد. و نبايد به خدايى كه صادقانه وعده اجابت داده بدگمان شود.

راز عدم اجابت دعاى خوبان

عدم استجابت دعاى خوبان باين جهت است كه خداوند نسبت به بندگان صالحش عنايت كامل دارد. و اين عنايت باعث مى شود كه او را از چيزهايى كه باعث ضرر اوست حفظ كند؛ گرچه بخيال خود سعادتش در آن است ؛ مانند قصه حضرت خضر (عليه السلام ) كه آن بچه را كشت ؛ اگر فرض كنيم پدر و مادرش از روى نادانى فكر مى كردند خير آنها در زندگى و بقاى فرزندشان مى باشد و از خدا همين را مى خواستند، ولى خداوند مى دانست كه در صورت زنده ماندن فرزند، پدر و مادر، كافر و هلاك مى شوند؛ در اين صورت اجابت دعاى آنان فقط در كشتن فرزندشان بود. دعا كننده ، دعا مى كند و مقصود خود را دوست دارد، بخاطر اين كه فكر مى كند سعادت او در همان چيزى است كه مى خواهد و وقتى خداى متعال مى بيند كه او اشتباه مى كند و خير او در خلاف آن است ، در اينجا اجابت واقعى اين است كه چيزى به او بدهد كه خير واقعى اوست ، نه چيزى كه او آن را خير مى داند ولى باعث هلاكت اوست . و مردم نيز با يكديگر همينطور رفتار مى كنند: مثلا اگر كسى خيال كند در ظرفى كه زهر است ، پادزهر مى باشد و در ظرفى كه پادزهر است ، زهر مى باشد و از پدرش بخواهد مايع درون ظرف را به او داده تا بنوشد و شفا پيدا كند ولى پدرش بداند، آنچه را مى خواهد سم است ، اجابت او اين است كه از دادن آن به او خوددارى كرده و به او پادزهر بدهد و اگر بداند مايع درون ظرف سم و باعث نابودى اوست و آن را به او بدهد، خواهد گفت : من از پدرم پادزهر خواستم ولى به من زهر داد.

خداوند نيز كه از تمام جزئيات و خصوصيات بندگانش مطلع است ، مى داند فلان بنده طورى است كه اگر مثلا مالى را كه مى خواهد، به او عنايت كند، از رضايت و قرب پروردگار دور مى شود؛ گر چه او نداند و آن را از خدا بخواهد. عنايت كامل خدا در اينجا، اين است كه او را از آن مال محروم كند و آن مال را به فقرى تبديل كند كه از او فرار مى كرد. زيرا فقير تنها به اين جهت مال را مى خواست كه خيال مى كرد سعادت او در آن است ؛ مانند كسى كه خيال مى كرد محتويات ظرف پادزهر است . خداوند متعال نيز كه مى داند بزرگترين سعادت براى او فقر است و بى نيازى باعث بدبختى اوست و او بخاطر نادانى خود آن را مى خواهد، اگر مال را به او عنايت نمايد، دعاى او را اجابت ننموده و اجابت حقيقى فقير نمودن اوست . زيرا اعطاى مال شكل اجابت داشته ، ولى خالى از روح اجابت است ولى عدم اعطاى مال بر عكس است . آنچه گفتيم بر گرفته از روايات بود؛ حتى در بعضى از روايات داريم : ((خداوند بخاطر عنايتى كه به بندگان مؤ منش دارد، اى بسا آنان را به گناهان كوچك مبتلا مى كند تا به عجبى كه بدتر از گناه و مايه نابودى اوست ، گرفتار نشود.))

بهر صورت خداوند در رابطه با مؤ منين جز خير انجام نمى دهد گرچه اعمال او با توجه به ويژگيها و حالات فردى و با توجه به حكمت الهى ، متفاوت باشد. و هر خيرى كه مخالف با حكمت و عدل خدا نبوده و با ويژگيهاى مؤ من سازگار باشد، خداوند متعال با عنايت خود آن را به مؤ من عطا مى فرمايد گرچه مؤ من آن را نخواسته باشد.

پرسش و پاسخ

در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه اگر عطاياى خداوند اينگونه است ، پس ‍ دعا چه فايده اى دارد؟ و معناى اجابت چيست ؟ بايد گفت : فايده دعا اصلاح حكم و حكمت الهى است . زيرا گاهى حالات و اعمال بنده بگونه اى است كه حكمت الهى اقتضا مى كند او را از خير خاص محروم نمايد، ولى وقتى دعا با آن اعمال و حالات همراه شود، حكمت الهى اقتضا مى كند او را از آن خير محروم ننمايد. از طرف ديگر، دعا فوايد زياد ديگرى غير از اجابت دارد.

(5)اميدوارى به خدا و قطع اميد از ديگران . خداوند مى فرمايد: ((و با اميد و آرزو و ترس او را بخوانيد.)) و در ((كافى )) و ساير كتابهاى معتبر نيز امام صادق (عليه السلام ) و او از پدرانش (عليهم السلام ) و آنها از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده اند كه خداوند متعال به يكى از پيامبرانش وحى كرد:

((قسم به عزت و جلال و مجد و ارتفاع من بر عرشم ، بلاشك اميد هر كسى را كه به غير من اميدوار شود حتما قطع مى كنم ؛ و بدون ترديد و حتما لباس خوارى در ميان مردم به او مى پوشانم ؛ و يقينا و بطور قطع او را از قرب خود كنار مى زنم ؛ و بى ترديد و بلاشك او را از پيوستن به خودم دور مى كنم . در حالى كه سختيها در دست من است اميد او در سختيها به ديگران و به ديگران اميدوار است و درِ ديگران را مى كوبد در حالى كه كليد درها در دست من بوده و درها هم بسته است ، و درب من براى كسى كه مرا بخواند باز است . كيست كه در حوادث ناگوار به من اميد بسته و من اميد او را براى بر طرف شدن ناگواريش قطع كرده باشم ! كيست كه براى كار مورد علاقه اش به من اميدوار شده و من اميد او را از خود قطع نموده باشم ! تمام آرزوهاى بندگان نزد من محفوظ است . ولى آنها به حفظ من راضى نشدند، آسمانهاى خود را پر از كسانى نمودم كه از تسبيح من خسته نمى شوند و به آنان دستور دادم درها را بين من و بندگانم نبنديد ولى بندگانم به سخن من اعتماد نكردند.

آيا نمى داند اگر حادثه اى از حوادث ناگوار من به او برسد كسى جز من نمى تواند آن را بر طرف كند! آيا من كه قبل از در خواست عطا مى كنم ، فكر مى كند اگر از من درخواست شود خواسته او را نمى دهم ! آيا من بخيلم كه بنده ام مرا بخيل مى داند! آيا جود و كرم ، مال من نيست ! آيا عفو و رحمت بدست من نيست ! آيا محل آرزوها نيستم ! چه كسى غير من آرزوها را قطع مى كند! آيا اميدواران نمى ترسند كه به غير من اميدوار مى شوند!

اگر اهل آسمانها و زمينهايم همگى آرزو كنند و به هر كدام از آنان باندازه تمام آنچه همگى آرزو كرده اند، بدهم به اندازه جز ذره اى از داراييم كم نمى شود. و چگونه مالى كه من سرپرست اويم كم مى شود!

چه بيچاره اند كسانى كه از رحمتم مايوس هستند، چه بدبختند كسانى كه از دستوراتم سرپيچى كرده و من را در نظر ندارند.)).

و در حديث قدسى آمده است : ((من نزد گمان بنده مؤ منم هستم . پس ‍ نبايد جز خير به من گمان داشته باشد.))

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: ((در حالى به درگاه خداوند دعا كنيد كه يقين به اجابت او داريد.))

از امام صادق روايت شده كه فرمودند: ((وقتى كه دعا كردى ، گمان كن كه حاجت تو دم در است .)) و در روايت ديگرى چنين آمده است : ((دلت را متوجه كن و گمان كن حاجت تو دم در است .))

نيز روايت شده است : ((فرعون در حال غرق شدن از موسى كمك خواست ولى او را يارى نكرد، خداوند به موسى وحى كرد علت اين كه فرعون را يارى نكردى ، اين بود كه تو او را نيافريده اى و اگر از من يارى مى خواست ياريش مى نمودم )) داستان قارون و سرزنش خداوند، حضرت موسى را، بخاطر يارى نكردن او نيز معروف است .

خوش گمانى به خدا و تفاوت آن با بى مبالاتى در دين

برادرم ! روايات مى گويد: كسى به خدا خوش گمان نبوده ، مگر اين كه خداوند با همان گمان ، با او رفتار كرده است . ولى خيلى ها فريب خورده و بى مبالاتى در دين را با خوش گمانى به خدا اشتباه گرفته اند. و اگر شيطان براى انسان چنين وانمود كند كه گناه او ناشى از خوش گمانى او به خداست بايد از او دليل خواسته و بگويد: اگر واقعا چنين است پس چرا در مورد رزق خود خوش گمان نيستم – رزقى كه خداوند آن را تضمين نموده و با سوگند بر آن تاكيد كرده است . و اگر به عنايت و لطف و كرم او خوش گمانى ، اين صفات ، فقط مربوط به امور اخروى نيست و اگر در امور دنيايت نيز به كرم او معتقد هستى چرا وقتى اسباب رزق را از دست مى دهى مضطرب شده و به كرم او تكيه نمى كنى ؟ و چرا بخاطر حاجتهاى دنيوى اين همه غصه خورده و اندوهگين مى شوى ؟ و اگر پدر پولدار و با محبتى كه روزى تو را تضمين كرده بود، داشتى ، به سخن او اعتماد و ضمانت او را قبول نمى كردى ؟ آيا عنايت خدا را كمتر از لطف پدرت مى دانى ؟ يا مى ترسى ناتوان باشد! يا احتمال مى دهى از تو دريغ كند! يا باور ندارى كه او ارحم الراحمين ، تواناترين قدرتمندان و بخشنده ترين بخشندگان است .

روايت شده است : ((هنگامى كه خدا از حساب خلق فارغ شد، مردى باقى مى ماند كه گناهان او بيش از كارهاى نيكش مى باشد، فرشتگان او را به طرف آتش مى برند ولى او سرش را بر مى گرداند. خداوند دستور مى دهد كه او را برگردانيد، آنگاه به او مى گويد: چرا سرت را برگرداندى – در حالى كه خداوند خود مى داند.- مى گويد: پروردگارا! چنين گمانى به تو نداشتم ، خداوند متعال مى فرمايد: فرشتگانم ! قسم به عزت و جلالم او يك روز هم به من خوش گمان نبوده ولى چون ادعا مى كند خوش گمان بودم ، او را به بهشت ببريد.

(6)پرهيز از گناه بويژه ستم مالى و آبرويى به مردم . در حديث قدسى آمده است : ((دعا از تو، اجابت از من ، زيرا دعائى از من پوشيده نمى ماند مگر دعوت حرام لقمه .))

نيز از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است : ((كسى كه دوست دارد دعايش مستجاب شود، بايد كسب و خوراكش را حلال نمايد.))

از جمله نصيحتهايى كه خداوند به حضرت عيسى (على نبينا و آله و عليه السلام ) نمود، اين بود: ((به ستمگران بنى اسرائيل بگو: در حالى كه مال حرام زير پايتان و بتها در خانه هايتان است به درگاه من دعا نكنيد. زيرا سوگند ياد كرده ام كه دعاى هر كسى را كه مرا بخواند اجابت نمايم . و اجابت اينان تا موقعى كه پراكنده گردند جز لعنت چيزى نيست .))

از پيامبر روايت شده است كه : ((خداوند به من وحى كرد: برادر منذرين ! برادر رسولان ! قوم خود را بر حذر بدار از اين كه وارد يكى از خانه هاى من شوند در حالى كه مظلمه اى از يكى از بندگان نزد آنان باشد. زيرا تا زمانى كه ايستاده و مشغول نماز هستند، آنان را لعنت مى كنم مگر اين كه مظلمه را رد كنند. كه در اين صورت گوش آنان هستم كه با آن مى شنوند، چشم آنان هستم كه با آن مى بينند، و از اوليا و برگزيدگانم خواهند بود و بهمراه پيامبران و راستگويان و شهيدان در بهشت همسايه من مى باشند.))

درباره ردّ دعاى يكى از بنى اسرائيل روايت شده است : ((با زبانى كه ناسزا مى گفت و دل ستمكار و ناپاك و نيتى غير صادقانه دعا مى كرد.))

از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است : ((كسى كه بدون عمل دعا مى كند، مانند كسى است كه بدون چله كمان ، تيراندازى مى كند.))

منبع: المراقبات، ملکی تبریزی.