مد و مدپرستى را به صورتهاى گوناگون میتوان مورد بررسى قرار داد؛ ولى من سعى کردم که مدگرایى را در سیر خطى مشخص مورد بررسى قرار دهم.
شکلگیرى طبقات جدید اجتماعى و اقتصادى در کشورمان به همراه جداسازى طبقاتى، فرهنگى، مصرفگرایى، رفاهزدگى و تجملپرستى و رویکرد به آنچه که طى سالیان آغازین انقلاب اسلامى مذموم شمرده میشد، در جامعه رشد و نمو یافت و در اشکال مختلف بروز کرد.
رشد بیرویه واردات خارجى و تبلیغات لجام گسیخته براى مصرف آنها، جوى را در کشور حاکم ساخت که ما را فرسنگها از آرمانها و اهداف انقلاب اسلامى دور ساخت.
در هر حال، رشد قارچگونه مدگرایى و به دنبال آن، تجملپرستى و اشرافیگرى در جامعه و نمود عینى آن در همه سطوح اجتماعى را میتوان یکى از آثار شبیخون و هجمه فرهنگى علیه انقلاب اسلامى دانست و گرایش شدید جوانان به پدیده مد و مدپرستى، متاثر از این امر است.
تولید و عرضه انواع لباسهاى وارداتى و داخلى با عکسهاى مبتذل، جملات مستهجن، شکلهاى نامانوس با فرهنگ پوششى ما، همراه با مدلهاى موى عجیب و غریب، به یکباره بازار داخلى و بوتیکها را اشباع کرد و افراد مدپرست و مقلد با پوشیدن این قبیل لباسها، اصالت و هویت خویش را به بازى گرفتند.
در اینجا این سؤال به ذهن میرسد که آیا فروشندگان کالاها، هر نوع کالا و لباسى را میتوانند وارد کنند؟
تاسیس مناطق آزاد تجارى، رواج آنتنهاى ماهوارهاى و انواع فیلمهاى مبتذل و همراهى بسیارى از نشریات، عملا نقش مهمى در ترویج مدپرستى داشته است.
مد و مدگرایى را میتوان در منازل، شرکتها، ادارت و وزارتخانهها و در وسایل و ابزارهایشان مشاهده کرد که این باعث تجملگرایى و توجه بیش از حد به زرق و برق دنیا میشود.
این عمل، تحریک شهوات، خیالبافى، در رؤیا زندگى کردن، اسراف، بىعاطفه بودن و ظلم و خیانت را به همراه دارد. با رواج این فرهنگ، عدهاى به درآمد بالا دست مییابند و هر روز زندگى و وضع مالى خود را بهتر و مجللتر میکنند و عدهاى تنها در آرزوى آن میمانند و این باعث فاصله گرفتن افراد جامعه از هم و بیشتر شدن شکاف طبقاتى میشوند و فاصله طبقاتى جامعه را رو به زوال و نابودى میکشاند.
بنابراین یکى از چیزهایى که میتواند جامعه و ارزشهاى مسخ شده جامعه را دوباره احیا کند، پشت کردن به فرهنگ مدگرایى و تجملگرایى است.
توجه به این نکته لازم است که روح و نفس انسان تنوعطلب است و اگر بخواهیم این نفس را رها کنیم، مسلما به سویى میرویم که با بینش الهى و معنوى – که انسان را به سوى صلاح و رستگارى هدایت میکند – منافات دارد.
قرآن کریم به افرادى که گمان میکنند تحریم زینت و پرهیز از غذاها و روزیهاى حلال، نشانه زهد و پارسایى است، با لحن تندى میفرماید:
«بگو اى پیامبر! چه کسى زینتهاى خدا را که براى بندگان خود آفریده، حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع کرده!» (۱)
از این رو آگاهسازى نسل جوان و دادن الگوهاى مناسب به آنان، یک وظیفه عمومى است و بایستى در جامعه ما جدى گرفته شود.