بدون تردید یکی از رجال فرزانه و سرآمد در علم حدیث، یونس بن عبدالرحمن است. کوشش ها و تلاش های مقدّس و پیگیر او در حوزه نشر حدیث و معارف اهل بیت عصمت و طهارت و استوار کردن بنیادهای عقیدتی تشیع راستین و اسلام ناب، در تاریخ ماندگار خواهد بود، از این رو معرفت و آشنایی با این چهره فرهیخته و خردمند بر پژوهشگران و اندیشمندان معارف اسلامی کاری بایسته و در خور اهمیّت است.

سیمای یونس بن عبدالرحمن

اسم او: یونس، کنیه اش: ابومحمد، معروف به «مولی آل یقطین» و نسبتش، قمّی است. این که در چه سالی قدم به عرصه وجود نهاد، چندان روشن نیست؛ ولی جمعی از دانشوران شیعی نوشته اند که او در دوران زمامداری هشام بن عبدالملک چشم به جهان گشود.
از این اشاره تاریخی می توان به طور تقریبی مشخص کرد که این محدّث فرزانه، در کدام سده و در چه سالی به دنیا آمده است. مورخان نوشته اند؛ هشام بن عبد الملک که یکی از خلفای بنی امیه بود، بعد از این که برادرش یزید عبد المک در سال ۱۰۵ه. ق از دنیا رفت، به خلافت و حکومت رسید. بنابراین آغاز حکومت او در سال ۱۰۵ه. ق است و بعد از بیست سال حکومت و سلطنت در سال ۱۲۵ه. ق مرد
بر این اساس می توان گفت که یونس بن عبد الرحمن بین سال های ۱۰۵تا ۱۲۵ه. ق و نیمه اول از سده دوم هجرت چشم به جهان گشود.

قمی بودن

این محدّث به عنوان قمی، آن چنان معروف نیست؛ ولی بنابر دلایل و شواهد او اهل قم است، البته ممکن است او برای فرا گرفتن معارف دین، از قم به مدینه هجرت کرده و تا آخر عمر در جوار قبر مطهّر پیامبر اکرم(ص)ماندگار باشد. به چند دلیل می توان قمی بودن وی را ثابت کرد:

۱-جالب است این نکته را بدانیم که چند نفر از کسانی که از خرمن دانش وی فیض برده اند، قمی هستند، همانند: عبد العزیز مهتدی قمی که از ناحیه حضرت رضا(ع)وکیل و نماینده بود و به حضرت عرض کرد: من همیشه نمی توانم به محضر شما شرفیاب شودم برای فرا گرفتن احکام دینی؛ نیازهای دینی خود را از چه کسی اخذ کنم؟ امام در جواب فرمود: از یونس بن عبد الرحمن

عباس بن معروف قمی، محمّد بن خالد برقی قمّی، ریّان بن شبیب – هم که ساکن قم بودند. – و احمد بن محمد خالد برقی قمی نیز از محضرش استفاده کردند و این ها نشانه قمی بودن اوست، لذا او را در اصل قمی می دانند.

۲-استاد جعفر سبحانی که احاطه اش بر علم رجال شناسی مورد عنایت محققان است، به مؤلّف این مقاله فرمود: به نظر می رسد یونس بن عبد الرحمن، قمّی است.

۳-عبدالقادر بن طاهر بغدادی (متوفّای ۴۲۹ه. ق)، در کتاب معروف خود، هنگامی که نام گروه ها و فرقه های شیعه را ذکر می کند، می نویسد: «از این طائفه است «یونسیّه» که به یونس بن عبدالرحمن قمّی منسوب اند.» و سمعانی در کتاب معتبر خویش چنین می نگارد: «یونسیّه گروهی از شیعه هستند که به یونس بن عبدالرحمن قمی، مولی آل یقطین نسبت داده می شوند.»  و شهرستانی نیز در ملل و نحل این مطلب را مورد عنایت قرار داده است

اساتید

یکی از دلایل رشد و بالندگی این استوانه فقه و حدیث شیعه، داشتن استادانی برجسته بود که در درجه اول، امامان معصوم(ع) قرار داشتند. وی نهایت بهره و فیض را از وجود بابرکت آنان برد و بعد از امامان، اساتید بزرگی داشته که تعداد آنان حدوداً به ۲۵نفر می رسد و نام بردن همه آنان در این نوشتار چندان ثمر بخش نخواهد بود؛ ولی به عنوان نمونه، به ذکر چند نفر از شاخص ترین آنان بسنده می کنیم:

۱– عبدالله بن سنان: محدّث و فقیه فرزانه که به گفته نجاشی: مسئولیت بیت المال را در حکومت منصور و مهدی و هادی و هارون الرشید به عهده داشت. او روایت گری مورد اطمینان و از اصحاب و یاران ما و جلیل القدر است که هیچ گونه طعنی بر او روا نیست

۲- عبدالله بن مسکان: از نیکان و ستاره ای درخشان در آسمان علم و روایت و از اصحاب اجماع و محدّثی بسیار بزرگوار و مورد اطمینان است.

۳- هشام بن سالم: محدّثی است که به طور کامل مورد توجه و اعتماد است و از یاران حضرت صادق و حضرت موسی بن جعفر(ع) به شمار می رود.

۴- هشام بن حکم: همان کسی است که با عمرو بن عُبید در مسجد بصره پیرامون مسئله امامت و رهبری جامعه اسلامی مناظره کرد و او را از نظر استدلال و دلیل محکوم کرد می گویند در اصل اهل کوفه بود، ولی در بغداد به شغل تجارت پرداخت. از نظر روایت بسیار مورد اعتماد و از منظر اعتقاد به ولایت ائمه شیعی، بسیار پایبند و معتقد و در حقیقت یک شیعه راستین بود. وی در سال ۱۷۹ه. ق در کوفه چشم از جهان فرو بست
۵- حمّاد بن عیسی: از راویان امام کاظم و حضرت رضا(ع) و از اصحاب اجماع است.

۶– حمّاد بن عثمان رواسی: از اصحاب اجماع و شخصی مورد اطمینان است

۷- علی بن رئاب: جلیل القدر و محلّ اطمینان و اعتماد و صاحب کتاب و اصلی بزرگ است

۸– حارث بن مغیره: یار سه معصوم (حضرت امام باقر، امام صادق و امام کاظم(ع)) و صاحب جایگاه رفیع و بلندی نزد رجال نویسان شیعی است.

شاگردان

تربیت شاگردان کارآمد یکی دیگر از نکات مثبت در زندگی یونس بن عبد الرحمن است. وی در این عرصه به توفیقات زیادی دست یازید و با پرورش شاگردان بسیار قدم های بلندی در راه نشر حدیث و معارف اهل بیت برداشت.

او دانش خود را از کوثر زلال و ناب امامان معصوم(ع) فرا گرفته بود؛ لذا یافته هایش رابه افراد لایق و مستعد می آموخت. در این راستا جمعی از دین باوران و دانش پژوهان، پروانه وار دور شمع وجودش را گرفتند و از محضرش بهره بردند. تعداد شاگردان او را تا چهل و پنج نفر نوشته اند، که عده ای از آنان بدون تردید، از نخبگان و فرزانگان حوزه حدیث و معارف شیعه محسوب می شوند به نام چند تن از آنان اشاره می کنیم:

۱- محمد بن عیسی بن عبید یقطینی: بیشترین رویاتی که عیسی بن عبید نقل کرده، از یونس بن عبد الرحمن است. او از کسانی است که کتاب های یونس را گزارش داده و می گویند در روزگار خود، از نظر فضل و علم، نظیر نداشت و محلّ اعتماد و اطمینان است

۲- عبد العزیز مهتدی قمی: از وکلا و خاصّان حضرت رضا(ع) بود و در قم زندگی می کرد. او مورد عنایت و اطمینان است

۳- حسن بن علیّ الوشاء: یاز امام رضا(ع) و از چهرهای برجسته و شاخص شیعه است. احمد بن محمد بن عیسی قمی می گوید:

«هنگامی که برای طلب حدیث به کوفه رفتم، در آن جا با حسن بن علیّ الوشاء ملاقات کردم…»

تا این که از قول استادش حسن بن علیّ وشاء نقل می کند.

«من در این مسجد نهصد محدّث و استاد حدیث را دیدم که هر یک می گفت: حدیث کرد مرا، جعفر بن محمّد(ص)

۴-  عباس بن معروف قمی: از برجستگان حوزه حدیث، اهل قم و مورد اطمینان است

۵-  محمد بن خالد برقی قمی: پدر احمد بن محمد بن خالد است. محمد بن خالد را از یاران موسی بن جعفر و امام رضا و امام جواد(ع) شمرده اند و به او اعتماد دارند.

۶-   ریان بن شبیب: ساکن قم و از یاران حضرت رضا(ع)بود. او موثّق و مورد اطمینان است

۷-  احمد بن محمد بن خالد برقی: صاحب کتاب محاسن

معرفی آثار

یکی از نشانه های عظمت شخصیّت علمی یونس بن عبد الرحمن کتاب ها و تصنیفاتی است که از خود به یادگار گذاشت. او در این عرصه از پرتلاش ترین و فعّال ترین محدثان و فقیهان شیعی است. تراجم نویسان بزرگ شیعه کتاب های فراوانی را از او نقل کرده اند؛ حتی شخصیّت برجسته شیعی، فضل بن شاذان می گوید: یونس بالغ بر یک هزار کتاب در رّد مخالفان شیعه تألیف کرد.

مرحوم نجاشی می گوید: او کتاب های فراوانی دارد. آن گاه به ترتیب کتاب هایش را نام می برد: «کتاب السهو، الادب، الزکاه، جوامع الآثار، فضل القرآن، کتاب النکاح، الحدود، الصلوه، العلل الکبیر، التجارات و کتاب یوم و لیله

جناب شیخ طوسی هم در این زمینه می نگارد: او دارای کتاب و تألیفات فراوانی است، همانند: کتاب های حسین سعید اهوازی؛ بلکه بیشتر از آن ها.

صحابی امام

یونس بن عبد الرحمن از جمله دلباختگان و شیفتگان خاندان پیامبر گرامی اسلام است. او اخلاص و ارادت خویش را به پیشگاه مقدّس امامان شیعه ابراز می کرد و در این راه هرگز احساس خستگی نمی کرد.

تمام گزارش دهندگان تراجم و دانشمندان شیعی او را از یاران حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا(ع) می دانند  شیخ طوسی در یک مورد او را از یاران امام موسی بن جعفر(ع) و در جای دیگر از یاران و اصحاب حضرت امام رضا(ع) می داند.  همچنین نوشته اند: یونس در دو موقعیت توفیق ملاقات با امام صادق(ع)را یافت؛ اولین بار در کنار قبر رسول اکرم(ص) در مدینه و یک بار هم هنگام سعی بین صفا و مروه. خودش می گوید: برای من ممکن نشد از امام(ع)حدیثی و روایتی بپرسم

یونس از منظر امام(ع)

در میان یاران و صحابه امامان شیعه(ع) افراد نادری پیدا می شوند که از ناحیه امام و حجت خدا، مانند یونس مورد ستایش قرار گرفته باشند؛ البتّه بر محقّق اندیشمند این نکته مخفی نیست که این ستایش ها و ثناها به آن بعد روحی، معنوی و علمی بر می گردد که در این راوی بزرگوار تجلّی یافته است. وی در پاسداری از مرزهای ولایت ناب و دفاع از حوزه معرفت دینی بر مبنای حکومت نبوی و علوی، تلاشی فراوان از خود نشان داد.

موقعیت علمی و حدیثی

فضل بن شاذان نیشابوری می گوید: عبد العزیز مهتدی که از نیکان و خوبان قم بود ،به من گزارش داد؛ از حضرت رضا(ع)پرسیدم: من در هر موقعیّتی نمی توانم به حضور شما مشرّف شوم؛ برای فرا گرفتن مسائل و احکام دینی خود، از چه کسی سؤال کنم؟ امام در جواب فرمود: از یونس بن عبد الرحمن

از همین راوی خبر دیگری روایت کرده اند که گفت: از حضرت رضا(ع)پرسیدم: آیا یونس بن عبد الرحمن نزد شما مورد اطمینان و اعتماد هست تا احکام دین را از او فرا گیرم؟ امام فرمود: بله.
از این گزارش تاریخی، نهایت اعتماد امام معصوم(ع)به یونس اثبات می شود و با توجه به این روایت است که تمام عالمان و فقیهان متفکر شیعه، برای حجّت بودن گزارش دهندگان روایات و آثار اهل بیت عصمت و طهارت، به وثاقت و مورد اعتماد بودن روایتگر اخبار و احادیث، بسنده کرده اند.

راویانی همانند یونس که ائمه دین، شیعیان را برای فرا گرفتن آموزه های دینی و روایات آل پیغمبر(ع) به آنان ارجاع داده اند، بین یاران امامان تنها چند نفر هستند؛ ابان بن تغلب، محمد بن مسلم، زراره بن اعین، ابوبصیر، زکریا بن آدم، عثمان بن سعید و محمد بن عثمان بن سعید

جناب نجاشی بعد از نقل روایت فوق از عبد العزیز چنین اظهار نظر می کند: این کلام امام، شأن و فضیلت والایی در حقّ یونس است.

بهشتی

محمد بن یونس می گوید: حضرت امام رضا(ع) سه بار، برای یونس بهشت را ضمانت کرد. از امام جواد(ع)نیز نقل می کند که آن بزرگوار از طرف خود و پدران گرامی اش بهشت را برای یونس بن عبد الرحمن ضمانت کرد.

تقریظ

احمد بن خلف این گونه گزارش می دهد: من بیمار بودم. حضرت جواد(ع)به عیادتم آمد و در بالای سر من کتابی از یونس به نام «یوم و لیله» را دید. آن را برداشت و با دقّت ورق زد، صفحه به صفحه نگاه کرد تا کتاب به پایان رسید؛ آن گاه سه مرتبه، فرمود: خداوند یونس را رحمت کند

ابوهاشم جعفری که از یاران برجسته امامان شیعه است، می گوید: کتاب «یوم و لیله» یونس بن عبد الرحمن را نزد امام عسکری(ع) بردم. حضرت با نظری دقیق به تمام کتاب نگاه کرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در این کتاب است، دین من و دین پدرانم است؛ تمام این کتاب حقّ و حقیقت است

بنابر نقل مرحوم نجاشی، امام عسکری(ع)فرمود: خداوند به یونس در عوض هر حرفی از این کتاب، نوری در روز قیامت عنایت فرماید

مشمول دعای امام(ع)

ابوهاشم جعفری نقل می کند که: از امام جواد(ع)در شأن و منزلت یونس سؤال کردم، فرمود: خداوند او را رحمت کند.

باز می گوید: از امام جواد(ع)پرسیدم: درباره یونس چه می فرمایید؟ فرمود: کدام یونس؟

گفتم: یونس بن عبد الرحمن.

فرمود: گویا نظر تو مولی آل یقطین است؟

عرض کردم: بله.

فرمود: خداوند متعال او را مشمول رحمت خود قرار دهد، او در مسیر و روش و سیره ما اهل بیت بود.

یک بار دیگر فرمود: خدا رحمتش کند، بنده بسیار خوبی برای خدا بود. طبق گزارش دیگری فرمود: خدای متعال او را رحمت کند، بنده صالح خدا بود.

مورد رضایت امام(ع)

جعفر بن عیسی این چنین گزارش می دهد: جمعی از ما شیعیان در محضر امام رضا(ع) بودیم. یونس بن عبد الرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره، از امام اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره کرد که به داخل اطاق برود، پرده را بیاندازد و لحظاتی پشت پرده بماند و مبادا حرکتی کند تا هنگامی که خود به وی اجازه دهد. سپس آن ها که از بصره آمده بودند، به خدمت امام رسیدند و درباره یونس سخنان بدین بر زبان راندند و از او بدگویی کردند و تهمت هایی به او روا داشتند. امام سر مبارکش را پایین انداخته و ساکت بود. در این هنگام آن ها بلند شدند و رفتند. این جا بود که حضرت به یونس اجازه داد از پشت پرده خارج شود و به جلسه بازگردد. یونس زمانی که آمد، قطرات اشک از گوشه های چشمانش جاری بود و گریه می کرد. عرض کرد: جانم به فدایت، من از آرمان شما اهل بیت دفاع می کنم و این است حال من در نزد بعضی از یارانم! حضرت فرمود: ای یونس، وقتی که امام و رهبرت ا تو خشنود و راضی است، از این سخنان ناروا ناراحت و اندوهگین مباش. ای یونس! با این مردم به اندازه فهم و درک آنان سخن بگو و در آن زمینه هایی که بالاتر ازدرک و استعداد آن ها است، ایشان را به حال خود واگذار. آن گاه امام مثال جالبی بیان کرد و فرمود: بر تو باکی نیست اگر در دست تو یک دُرّ و گوهر گران بها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بی ارزشی باشد و مردم بگویند: متاع بسیار گران بهایی است. آبا به حال تو سودی دارد؟ عرض کرد: نه.

فرمود: بله! تو هم این چنین هستی، هنگامی که در راه ولایت و پاسداری از مکتب و آیین اهل بیت هستی و امام از تو رضایت دارد، از آنچه مردم درباره ات بگویند، نگران مباش و با آنچه آن ها بگویند، ضرری بر تو وارد نمی شود

در همین راستا می بینم بعضی از روایات در مذمّت و انتقاد از یونس وارد شده که البته اسناد آن روایات اعتبار ندارد. بانظر به همین نکته، حضرت رضا(ع)به یونس توصیه فرمود که باید هر سخنی را برای هر کس نگویی. استعدادها، قریحه ها و ظرفیّت ها مختلف است. حکمت را باید به اهلش یاد داد و از نااهل دریغ داشت؛ لذا پیامبر(ص)فرمود: ما پیامبران مأموریم که ظرفیت های فکری مردم را مراعات کنیم و به اندازه فهم و درکشان با آنان سخن بگوییم

گویا یونس گاهی روایات و احادیث عمیق و سنگینی را که درباره مقامات معنوی ائمه دین بود، برای عده ای نقل می کرد و طبعاً آنان قدرت قهم و هضم و درک این معانی بلند را نداشتند؛ لذا گاهی امام از او انتقاد می فرمود. از منظر دیگر، این مذمّت ها و انتقادها برای این بود که شخصیت های بزرگ حدیثی و فقهی شیعه از تعرّض و هجمه مخالفان محفوظ و مصون بمانند و به آن ها صدمه و زیانی وارد نشود

خصلت های پسندیده
الف – مبارزه با انحراف ها

لحمد بن فضل از این محدّث جلیل، نقل می کند: وقتی حضرت موسی بن جعفر(ع)به شهادت رسید و از دنیا رفت، نزد وکلای آن حضرت که در شهرها بودند، اموال فراوانی بود. وجود این اموال در نزد آنان، باعث شد آن ها مذهب باطل «واقفیه» را اختراع کنند؛ لذا مرگ امام موسی بن جعفر(ع)را انکار کردند تا اموال را خود تصاحب کنند؛ زیاد قندی هفتاد هزار دینار و علی بن ابی حمزه سی هزار دینار نزد خود داشتند. هنگامی که من این انحراف آشکار را مشاهده کردم و امامت حضرت رضا(ع)برای من ثابت و مسلّم شد، به تبلیغ و حمایت از شأن و منزلت و امامت حضرت رضا(ع)پرداختم و شیعیان را به سوی آن وجود گرامی دعوت کردم. آن دو نفر تا مبارزه سخت مرا دیدند، نماینده ای به سوی من فرستادند و پرسیدند: به چه دلیل مردم را به سوی او حضرت رضا(ع)دعوت می کنی؟ اگر پول می خواهی، ما تو را بی نیاز می کنیم. آنان متعهّد شدند که ده هزار دینار به من بدهند تا از این تبلیغ و افشاگری دست بردارم. به آنان گفتم: این روایت از امامان شیعه به ما رسیده است که: «هر زمانی که دیدید در جامعه اسلامی انحراف و بدعت به وجود آمد، باید در مقابل آن بایستید، موضع بگیرید و ساکت و خاموش ننشینید وگرنه نور ایمان از شما سلب خواهد شد.» من هرگز جهاد و مبارزه در راه خدا را ترک نخواهم کرد. بر این اساس بود که آن ها کینه مرا در دل گرفتند و مبارزه سختی را بر علیه من شروع کردند

ب – پایبندی به عبادت

حسن بن علویّه که شخصی موثّق است، می گوید: از فضل بن شاذان شنیدم که می گفت: یونس پنجاه و چهار حج و پنجاه و چهار عمره به جای آورد.

محمد بن عیسی بن عبید نیز می گوید: یونس چند برادر داشت. هر روز به خانه آنان می رفت و احوالشان را می پرسید و بعد به خانه خود می آمد، مختصر غذایی تناول می کرد و کم کم آماده نماز می شد. بعد از انجام فریضه نماز، می نشست و کتاب تألیف می کرد.

ج – از یاران اجماع

در بین یاران و اصحاب امامان شیعه، عده ای چهره شاخص و شناخته شده ای دارند که در زبان علمی اهل رجال، به «اصحاب اجماع» مشهورند و فقیهان شیعه از صدر اول تا زمان ما به این جمع علاقه و عنایت ویژه ای دارند و به اخبار و روایاتی که آنان نقل می کنند، توجّه تامّ و تمام دارند. عده آن ها هیجده نفر است و یونس نیز یکی از آن هاست. ریشه این اجماع و اتفاق، سخنی است که رجال شناس معروف، کشّی، از قول عالمان اصحاب شیعه روایت می کند. او در دو، سه مورد از کتاب خود می نویسد: «اصحاب ما، اتّفاق دارند بر صحیح شمردن روایاتی که از این جمع و گروه روایت شود و به مقام فقهی و دانش آنان اعتراف دارند. یکی از آن ها یونس بن عبد الرحمن است.

از منظر بزرگان

مطلب دیگری که در شناسایی شأن و منزلت و جایگاه رفیع این عالم و راوی خستگی ناپذیر قابل بررسی است، دیدگاه دانشمندان درباره او است. نام مبارک وی در تمام کتاب های رجالی شیعه مطرح و مورد عنایت است و این اظهار نظرهإ » چهره او را پرفروغ تر می سازد. ابن ندیم (متوفّای سال ۳۸۰ه. ق) در کتاب معتبر و مشهور خود، هنگامی که فقیهان و عالمان برجسته شیعی را نام می برد، این چنین می گوید: یونس بن عبد الرحمن از آنان است. او علّامه روزگار خویش بود

مرحوم شیخ طوسی در رجال می گوید: در نظر من محدّثی مورد اطمینان است.

نجاشی می نگارد: یونس بن عبدالرحمن از برجسته ترین و شاخص ترین عالمان شیعی و صاحب منزلت و مقامی رفیع است. حضرت رضا(ع) یارانش را برای فراگیری فتوا و دانش به او ارجاع می داد و پیروان مذهب باطل وقف (واقفیه)، مال فراوانی به او پیشنهاد کردند، ولی وی از پذیرش اموال امتناع ورزید و بر روش مستقیم ثابت و پابرجا ماند

فضل بن شاذان می گوید: در زمان زندگی پیامبر اکرم(ص)درمیان یاران و صحابه پیامبر گرامی از منظر فقاهت و دانش دینی، کسی به پای سلمان فارسی نرسید و فقیه ترین و عالم ترین دانشمند بعد از روزگار پیامبر در بین یاران امامان معصوم شیعی، یونس بن عبد الرحمن است.

علّامه حلّی می فرماید: او انسانی بزرگ و از پیشگامان مکتب تشیّع است.

غروب ستاره

پس از عمری تلاش خالصانه در راه نشر معارف دین و آثار عترت سید المرسلین، جان یونس در قفس تنگ این جهان خاکی تاب و طاقت نیاورد و سرانجام در سال ۲۰۸ه. ق جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح بلند و الهی او که سرشار از ایمان به خدا و عشق به محمّد(ص)و عترت پاک او بود، به ملکوت اعلی پیوست و در جوار رحمت الهی آرمید.

بدن پاک او در کنار روضه مطهّره رسول اکرم (ص) در مدینه منوره به خاک سپرده شد و همان طور که در زندگی دلش همراه حضرت محمّد(ص) بود، جسم او نیز در جوار آن بزرگوار دفن شد.

برگرفته از روایات او

در سرتاسر کتاب های گرانسنگ حدیث و روایت شیعه نام یونس بارها به چشم می خورد و این خود گویای عظمت شخصیت این فقیه دین شناس و محدّث پرهیزگار است. در پایان به دو مورد از روایاتی که او نقل کرده است، بسنده می کنیم:

ا – یک واسطه از امام صادق(ع)نقل کرد: آن حضرت از رسول اکرم(ص) روایت کرد که پیامبر فرمود: روزی پیامبر خدا، حضرت موسی در جایی نشسته بود. شیطان به صورت یک انسان، به سوی او آمد، آن کلاه را از سر برداشت و بر پیامبر خدا حضرت موسی سلام کرد. موسی به او فرمود: تو کیستی؟ گفت: من ابلیس ام. موسی او را نفرین کرد که خدا تو را به ما نزدیک نگرداند! به این جا چرا آمده ای؟ گفت: آمده ام بر تو سلام کنم، به خاطر مفام و موقعیتی که در پیشگاه خداوند داری. موسی گفت: این کلاه چیست؟ جواب داد: این همانند دامی است که با آن دل فرزندان آدم را صید می کنم و می ربایم. من آنان را به زرق و برق مادیات می فریبم. موسی به او فرمود: به من بگو که کدام یک از گناهان است که اگر فرزند آدم انجام دهد، تو بر آنان تسلّط می شود؟ گفت: چند گناه است: – ۱خودپسندی – ۲کارهای خوبی که انجام داده اند، در نظر آنها بزرگ جلوه کند. – ۳گناهان در پیش آنان کوچک باشد

۲- به یک واسطه از امام جعفر صادق(ع) نقل می کند: آن بزرگوار خطاب به شیعیان فرمود: به خدا سوگند! شما شیعیان پیرو آن دین و آیینی هستید که دین خدا و فرشتگان آسمان است. شما ما را با پیشه کردن ورع و تلاش و کوشش پیگیر در راه خدا یاری و همراهی کنید و بر شما باد اهمیّت دادن به نماز و این که تقوا و پرهیزکاری و دوری از گناهان را روش و برنامه خود قرار دهید

پی نوشت ها:
۱ رجال کشی، ج ۲ص ۷۷۷فهرست شیخ طوسی، ص ۱۸۱رجال نجاشی، ص ۳۱۱و الانساب سمعانی، ج ۱۳ص .۳۵۰

۲ رجال نجاشی، ص ۳۱۱و تنقیح المقال، ج ۳ص .۳۳۸

۳ حیوه الحیوان دمیری، ج ۱ص ۱۰۲و فرهنگ معین، ج ۶بخش اعلام، ص .۲۲۷۸

۴ رجال کشی، ج ۲ص ۷۷۸و .۷۸۶

۵ الفَرق بینَ الفِرَق، ص .۱۸۰

۶ الانساب، ج ۱۳اواخر جلد.

۷ الملل و النحل، ج ۱ص .۱۸۸

۸ رجال نجاشی، ص .۱۴۸

۹ همان.

۱۰ همان، – ۳۰۵

۱۱ رجال کشی، ج ۱ص .۵۵۰

۱۲ رجال نجاشی، ص ۳۰۵و رجال کشی، ج ۱ص .۵۲۶

۱۳ رجال کشی، ج ۲ص ۸۳۰و نجاشی، ص .۱۰۴

۱۴ رجال نجاشی، ص ۱۰۶و رجال کشی، ج ۲ص .۸۳۰

۱۵ فهرست شیخ طوسی، ص .۸۷

۱۶ رجال نجاشی، ص ۱۰۱جامع الروات، ج ۲ص ۳۵۷و تنقیح المقال، ج ۳ص .۳۷۴

۱۷ تنقیح المقال، ج ۲ص .۳۷۴

۱۸ نجاشی، ص .۲۳۵

۱۹ رجال کشسی، ج ۲ص .۷۷۹

۲۰ رجال نجاشی، ص .۲۹

۲۱ همان، ص .۲۰۰

۲۲ رجال شیخ طوسی، ص ۳۸۶و .۴۰۴

۲۳ رجال نجاشی، ص .۱۱۸

۲۴ تنقیح المقال، ج .۳۳۹ ۳

۲۵ ر – ک: رجال کشی، ج ۲ص .۷۱۰

۲۶ رجال نجاشی، ص .۳۱۳

۲۷ فهرست شیخ طوسی، ص .۱۸۱

۲۸ خلاصه علامه، ص .۱۸۴

۲۹ رجال شیخ طوسی، ص ۳۴۳و .۳۹۵

۳۰ رجال کشی، ج ۲ص ۷۸۰و نجاشی، ص .۳۴۳

۳۱ رجال کشی، ج ۲ص .۷۷۹

۳۲ همان، ص .۸۸۴

۳۳ وسائل الشیعه، ج ۱۸ص ۱۱۰ – ۱۰۷اصول اصلیه، سید عبدالله شبّر، ص ۱۳۸و رجال نجاشی، ص .۷

۳۴ رجال نجاشی، ص .۳۱۲

۳۵ رجال کشی، ج ۲ص .۷۷۹

۳۶ همان، ص .۷۸۰رَحِمَ اللّهُ یونُسَ، رَحِمَ اللّهُ یونُسَ، رَحِمَ اللّهُ یونُسَ»

۳۷ همان، ص .۷۸۱

۳۸ رجال نجاشی، ص .۳۱۳