در قبال رسیدگی و عشقی که به فرزندانمان میدهیم، آنها را مدیون و بدهکار و ناامن نکنیم، به آنها کمک کنیم زندگیهای مستقل و ذهنهای آرام داشته باشند. فرزندان ما ناجیان ما نیستند.
اغلب میپنداریم فرزندی که خیلی به والدینش توجه دارد، فرزندی نمونه و وفادار است ولی چنین نیست، واقعیت این است که وقتی فرزندی، همیشه نگران شماست یعنی خودش یک آسیب دیدهٔ واقعی است که مسئول آسیبش شمایید!
یک والد خوب، والدی است که ذهن فرزندش، از او آسوده باشد و به فرزند، توانایی و قدرت آسوده فاصله گرفتنِ را بدهد. وقتی فرزندتان از شما دور نمیشود وقتی همیشه نگران شماست وقتی تمام برنامههایش را با شما تنظیم میکند… نه نشانه وفاداری او بلکه نشانه آسیب خوردگی اوست.
توجه کنید وقتی مرتب بافرزندتان صحبت میکنید و در گفتگوها گوشزد میکنید که در این زندگی، چقدر سختی و عذاب کشیده اید چقدر رنج دیده اید و… در واقع، مرتب به فرزندتان القا میکنید که من قربانی این زندگی هستم و تو تنها چشم امید و ناجی من هستی.
حالا او خودش را نجات دهنده شما تصور میکند و هیچ لحظهای را برای نجات شما از دست نمیدهد، غافل از این که خودش تمام زندگیش را با نگرانی برای شما از دست میدهد. در قبال رسیدگی و عشقی که به فرزندانمان میدهیم آنها را مدیون و بدهکار و ناامن نکنیم، به آنها کمک کنیم زندگیهای مستقل و ذهنهای آرام داشته باشند. فرزندان ما ناجیان ما نیستند.
جبران خلیل جبران در کتاب پیامبر میگوید:
“فرزندان شما، به حقیقت فرزندان شما نیستند؛ آنها دختران و پسران زندگی اند در سودای خویش….آنها از کوچه وجود شما، گذر میکنند اما از شما نیستند، اگرچه با شمایند، به شما تعلق ندارند. عشق خود را بر آنها نثار کنید، اما اندیشه هایتان را برای خود نگه دارید. زیرا آنها را نیز برای خود اندیشهای دیگر است. جسم آنها را در خانهٔ خود، مسکن دهید اما روح آنان را آزاد گذارید زیرا روح آنان در خانهٔ فــردا، زیست خواهد کرد که شما حتی در رویا نمیتوانید به دیدار آن فردا بروید، ممکن است تلاش کنید که شبیه آنها باشید اما مکوشید که آنان را مانند خود بار بیاورید زیرا زمان، به عقب باز نخواهد گشت و با دیروز درنگ نخواهد کرد.
منبع: ایسنا؛ گفتگو با فرناز امیراصلانی؛ روانشناس