سال پنجم بعثت(۱) است و تقدیر دست اندرکار اعجازى بزرگ تا نمونه اى متعالى از شخصیت زن را رقم زند و مسیر فرداهاى تاریخ او را ترسیم کند. او همان پدیده شگفت آفرینش و کوثر قرآن فاطمه صدّیقه است. در ادیان بزرگ الهى، الگوهایى معنوى و قدسى ظهور یافته اند و ستاره هاى درخشان همیشه تاریخ گشته اند. قرآن کریم از آسیه و مریم به عنوان الگو یاد می کند(۲) و مؤمنان را به پیروى از آنان فرا می خواند. در آخرین پیامبران نیز این سنّت جریان می یابد و نور جمال فاطمى تجلّى می کند تا تحقّق عملى اسلام را در پیکره نورانى خویش نوید دهد و به همراه مادرش خدیجه چهره حقیقى زن مسلمان را عینیت بخشد. جلوه هاى این سنّت الهى را در کلام رسول خدا چنین می خوانیم: اى على، بهترین زنان جهان چهار نفرند: مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد و آسیه دختر مزاحم(۳)؛ و برترى فاطمه علیها السلام بر دیگر زنان بسان برترى اسلام بر سایر ادیان است.
روایات، ضمن بیان این برترى، به پرسشى نیز پاسخ داده اند. با اینکه خداوند در قرآن کریم مریم را برترین زنان جهان معرّفى می کند، چگونه فاطمه علیها السلام برتر است؟(۴)حضرت در پاسخ می فرماید: منظور قرآن زمان زندگى مریم است.(۵) این سخن شاهد قرآنى نیز دارد؛ چنانکه قرآن از برترى بنی اسرائیل بر جهانیان یاد می کند و می فرماید: «وَاَنّى فَضَّلْتُکُمُ على العالمین»(۶)در آیه دیگر از امّت اسلامى، به عنوان برترین امّت ها، نام می برد و می فرماید: کُنْتُم خیر اُمَّهٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاس.(۷) این آیه نشان می دهد که منظور از کلمه «عالمین» در آیه نخست همان زمان زندگى بنی اسرائیل است.
شیوه ظهور این شخصیت برتر و شکوفه رسالت نیز رازى شگفت دارد. در تاریخ می خوانیم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در جمع یارانى چون على علیه السلام ، عمّار و حمزه نشسته بود که ناگاه فرشته وحى بر او نازل شد و پیام آورد که چهل شبانه روز از خدیجه دورى گزیند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در این مدّت روزها روزه می گرفت و شبها به عبادت و نیایش می پرداخت. آن بزرگوار با سیر و سلوک معنوى گسترده تر خود را براى امرى بزرگ آماده ساخت و بدین وسیله به استقبال عطاى گرانبهاى الهى شتافت. او به خدیجه پیام فرستاد که نیامدن من نه از روى بی مهرى، بلکه به حکم وظیفه و رسالتى است که باید انجام دهم تا ایام هجران به وصل مبدّل شود. بتدریج آخرین شب میقات محمّدى فرا رسید. هنگام افطار، مائده اى بهشتى نزدش فرود آمد. خوشه اى خرما، خوشه اى انگور و جامى از بهشت در آن بود. حضرت افطار کرد و دیگر بار براى عبادت برخاست ناگهان فرمان الهى رسید: که باید سمت خانه بشتابى با خدیجه به سر بری. حضرت به خانه آمد و بدین ترتیب نور فاطمه علیها السلام شکل گرفت.۸ همان نورى که در چهره هاى امام حسن و امام حسین می درخشید و در سیماى آخرین فرزند معصومش حضرت بقیه اللّه (عج) نیز قابل مشاهده است. این مسأله در داستان زکریا و یحیى، به شکلى دیگر به چشم می خورد.
قرآن کریم نیایش زکریا و استجابت دعاى او در طلب فرزند را چنین بیان می کند: در آن هنگام که زکریا کرامت مریم را مشاهده کرد، گفت: پروردگار، به لطف خویش فرزندانى پاک سرشت به من عطا فرما که تو مستجاب کننده ای.
نامگذارى در مکتب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر اساس بینشى خاصّ تحقّق می یابد. نام، در این عرصه، اهداف بلند پیامبر و ویژگیهاى شخصى فرزند را آشکار می سازد. بر این اساس، نام فاطمه را براى دخترش برگزید تا همه دریابند که او از همه بدیها برکنار است.
پس فرشتگان زکریا را هنگامى که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، مخاطب قرار دادند و گفتند: خداوند تو را به ولادت یحیى بشارت می دهد. در حالى که او به پیامبرى عیسى، کلمه خدا، گواهى می دهد و او خود پیشوا، پارسا و پیامبرى از شایستگان است. عرض کرد پروردگار، برایم نشانه اى مقرّر فرما. خداوند فرمود: تو را نشانه آن باشد که تا سه روز جز به اشاره با مردم سخن نگویی. پیوسته به یاد خدا باش و او را شبانگاه و صبحگاه تسبیح گوی(۹)این آیات نشان می دهد که زکریاى پیامبر، در آغاز، بشارت ولادت یحیى را دریافت، سه روز جز یاد خدا کارى انجام نداد و پس از آن یحیى به ظهور رسید. فاطمه علیها السلام نیز، پس از دوران سیر و سلوک معنوى پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم ، متجلّى شد و ثمره پاکیزه میقات محمّدى گردید تا آنکه زمان میلاد فرا رسید.
میلاد نور
امام صادق علیه السلام داستان میلاد را چنین بیان می فرماید: خدیجه احساس تنهایى می کرد. قاصدى نزد زنان قریش فرستاد در آن لحظات از آنان خواست به خانه اش آیند و همنشین خلوتش شوند. آنان پیام دادند: حرف ما را نشنیدى و زن یتیم ابوطالب شدى که از ثروت بهره اى نداشت. ما به خانه ات نمی آییم و انتظار همکارى نداشته باش. خدیجه اندوهناک شد. ناگهان چهار زن گندمگون و بلند قامت، مانند زنان بنى هاشم، مشاهده کرد. آنها وارد شدند. خدیجه در هراس فرو رفت. یکى از آنها گفت: غمگین مباش، خداوند ما را به سوى تو فرستاده است، ما خواهرانت هستیم. من ساره ام، آن دیگرى آسیه دختر مزاحم، سوّمى مریم دختر عمران و چهارمى کلثوم خواهر موسى است؛ خداوند ما را فرستاده است تا هنگام زایمان یاری ات کنیم. سپس در چهار سمت خدیجه قرار گرفتند و حضرت فاطمه پاک و پاکیزه به گیتى گام نهاد. در این هنگام، نورى از وى برخاست که به خانه هاى مکّه و شرق و غرب روشنى بخشید. از حوریان بهشتى، با آبریزى سرشار از آب کوثر و طشتى از بهشت، بدان سرا وارد شدند. زنى که پیش روى خدیجه بود، فاطمه را در بر گرفت؛ در پارچه اى سپیدتر از شیر و خوشبوتر از مُشک پیچید؛ پارچه سفید دیگرى مقنعه اش ساخت و سپس او را به سخن گفتن واداشت. فاطمه علیها السلام به یگانگى خداوند و رسالت پیامبر و وصایت على علیه السلام و فرزندان خویش گواهى داد. در پایان زنان به خدیجه گفتند: این دختر را بگیر که طاهره مطهّره و پاکیزه است و خداوند در او و فرزندانش برکت و خیر فراوان قرار داده است.(۱۰)
چنین امدادهاى غیبى، سنّتى است که خداوند براى دوستانش مقرّر فرموده است. قرآن کریم درباره مریم می فرماید: پس مریم به آن پسر باردار شد و در جایى دور خلوت گزید. وقتى درد زایش وى را فرا گرفت، زیر شاخه خرمایى رفت. او از شدت اندوه با خود گفت: اى کاش پیش از این مرده بودم و نامم فراموش شده بود. «فرزندش عیسی» به وى گفت: غمگین مباش که خداى از زیر گامهایت چشمه آبى روان کرده است. سپس خداوند فرمود: اى مریم، شاخه درخت را حرکت ده، مااز آن برایت رطب تازه فرو می ریزیم. از این رطب تناول کن و «از این چشمه» آب بیاشام و چشم خویش به عیسى روشن دار.(۱۱) این سنّت در خدیجه نیز استمرار یافت تا با مشاهده عنایات الهى اطمینان و آرامش روحی اش فزونى یابد و پرتوى از انوار معنویت خویش و جلوه اى از ایثارش را از ملکوت این جهان دریافت دارد. پس از این رویداد، خانه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با وجود فاطمه علیها السلام روشن شد و قلب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و خدیجه شادابى و نشاطى دیگر یافت.
میلاد فاطمه علیها السلام به همه دین باوران می آموزد که ذکر الهى و پاکى و عفاف پدر و مادر می تواند در پیدایش فرزندى برومند و قدسى تأثیر داشته باشد و توجّه روان پدر و مادر به عالم بالا در سازندگى و بالندگى فرزند مؤثر است. این رخداد همچنین به زنان ایثارگر و مدافع حریم ولایت نوید می دهد که دستان پرمهر عنایت پروردگار در سختی ها و مشکلات به یاری شان می شتابد و مددهاى غیبى یاورشان خواهد بود.
نامگذارى
نامگذارى در مکتب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر اساس بینشى خاصّ تحقّق می یابد. نام، در این عرصه، اهداف بلند پیامبر و ویژگیهاى شخصى فرزند را آشکار می سازد. بر این اساس، نام فاطمه را براى دخترش برگزید تا همه دریابند که او از همه بدیها برکنار است.(۱۲) شیعیان راستین در پناه وى از آتش جهنّم باز داشته شده اند(۱۳)، به سبب او طمع دشمنان اسلام از وراثت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم قطع شد(۱۴) و دانش همراه شیر به او ارزانى شده است.(۱۵) و اینک تقدیر الهى فاطمه علیها السلام را براى رسالت و مسؤولیتهاى بزرگ آماده می کند. او باید، چون دیگر رهبران الهى که در تاریخ نقش آفرین بودند، تلخکامى روزگار را تجربه کند تا بتواند در مقابل انبوه مشکلات پیمانهاى الهى را پاس دارد و هنگام لزوم خود را فداى ارزشهاى الهى سازد.
بدین سبب، آغاز زندگی اش در شعب ابی طالب رقم می خورد و از همان کودکى سخت ترین لحظات را در کنار پدر و مادرش تجربه می کند. دشوارى این سالها چنان بود که سعد وقاص می گوید: شبى از درّه بیرون آمدم. در حالى که نزدیک بود تمام نیرویم را از دست بدهم، ناگهان پوست خشکیده شترى دیدم. آن را برداشتم، شستم، سوزاندم، کوبیدم، با آبى اندک خمیر کردم و به یارى آن سه روز به سر بردم.(۱۶)
این محاصره سه سال تمام به درازا کشید. در این مدت ناله فرزندان خردسال و گرسنه بنی هاشم بلند بود و فاطمه علیها السلام در سایه پدر گرانقدرش درس پایدارى و ایثار آموخت. سرانجام این مدت پایان پذیرفت و پیامبر و همراهان سربلند از شعب برون آمدند. هنوز مدتى از این روزگار نگذشته بود، فاطمه علیها السلام مادرش را از دست داد. دختر به انس با مادر نیازمند است؛ ولى تقدیر هدفى عظیم تر براى او در نظر گرفته بود. اینجاست که همه دختران و زنان باید از او درس مقاومت فرا گیرند و مشکلات را نردبان ترقّى و حرکت به سوى کمال و پاکیها به شمار آورند. البته فاطمه علیها السلام گاه از مادر سراغ می گرفت. در یکى از روزها که فاطمه با اصرار بیشتر مادر را طلب کرد، جبرئیل فرود آمد و به پیامبر گفت: سلام الهى را به فاطمه برسان و به او بگو که مادرت، در بهشت در کنار آسیه و مریم، است. فاطمه خوشحال شد و گفت:
انّ اللّه هو السّلام و منه السّلام و الیه السّلام.(۱۷)
فاطمه امّ ابیها
یکى از مسائل مهمّ دوران کودکى فاطمه علیها السلام این است که توانست آرامش خاطر پدر را فراهم کند و موجب زدودن غم و اندوه از قلب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شود؛ بویژه وقتى که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در مکّه بى ابوطالب و در خانه بى خدیجه وارد شده بود. او چون مادرى مهربان غم و تنهایى را از پدر دور ساخت، با شیرین زبانیهاى کودکانه اش زندگى پدر را رونقى دیگر می بخشید و چون شمع روشنى بخش محفل انس او می شد. بدین جهت، در روایات از آن حضرت با کنیه امّ ابیها یاد شده است.(۱۸) فاطمه علیها السلام در بیرون نیز نگران حال پدر بود! روزى پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در مقابل کعبه در سجده بود. شترى از ابوجهل کشته بودند. بچّه دان شتر را آوردند و بر پشت حضرت افکندند.
گاه که کافران بر سر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خاک یا خاکستر می پاشیدند فاطمه علیها السلام خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک می نمود و اشک، چشمانش را فرا می گرفت.
فاطمه علیها السلام خود را به پدر رساند و آن را از پدر دور ساخت.(۱۹)روزى در یافت گروهى از مشرکان بر کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم هم پیمان شده اند. با گریه به سوى پدر شتافت و نگرانى خود را به اطلاع وى رساند(۲۰)و گاه که کافران بر سر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خاک یا خاکستر می پاشیدند فاطمه علیها السلام خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک می نمود و اشک، چشمانش را فرا می گرفت. در این حال پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: دخترم غمگین مباش و اشک مریز که خداوند نگهبان پدر توست.(۲۱)
پیامبر نیز به فاطمه مهرى فزون از حدّ می ورزید. گاه بر دستهاى او بوسه می زد و انبساط خاطر او را سبب شادى دل خویش می شمرد(۲۲) و زمانى وى را روح جاى گرفته در بین دو پهلوى خود معرّفى می کرد.(۲۳) راستى این همه محبت چه حکمت داشت؟
در پاسخ بدین پرسش، می توان سه جهت را برشمرد: یکى همان ویژگیهاى شخصیتى فاطمه علیها السلام که روح این پدر و دختر را در افقى اعلا چنین هماهنگ و هم پرواز ساخته است؛ دیگر اینکه پیامبر اسوه است و باید خرافات جاهلى را در عمل نفى کند. آنها که از زنده به گور کردن دختران خویش و ستم به آنان احساس خوشحالى می کردند، باید با بزرگداشتى شگفت از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم روبه روى شوند تا کاری ترین ضربه بر تفکّر جاهلى فرود آید. بدین جهت، پیامبر دخترش را در حضور جمع نیز گرامى می داشت. علاوه بر این، پیامبر به آینده تاریخ می اندیشد و براى اینکه مطلبى بر مسلمانان پنهان نماند و اتمام حجت شود، علاقه خویش را چنین بی پرده بیان می کند تا فاطمه براى همه آنها که می خواهند راه درست را برگزینند، چراغ هدایت شود.
فاطمه علیها السلام و هجرت
هجرت این اصل بزرگ تاریخى که موجب تحوّلاتى شگرف در زندگى انسان می شود، بر تارک زندگى پر رمز و راز فاطمه علیها السلام می درخشد. فاطمه در مکّه است و بی تاب. پدر در دو فرسخى مدینه در قبا، مرکز قبیله بنی عمرو بن عوف، منتظر او و على علیه السلام است. پیامبر دوشنبه ۱۲ ربیع الاول به قبا رسید؛ ولى تا آخر هفته در آنجا توقف کرد و منتظر قافله على علیه السلام و فاطمه و دیگر مسلمانان مهاجر شد.(۲۴)
هنگامى که على علیه السلام به قبا رسید، خون از قدمهایش روان بود و نتوانست خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برسد. رسول اکرم بی درنگ سمت نقطه اى که على علیه السلام بود، حرکت کرد؛ او را در آغوش گرفت و چون قدمهاى مجروحش را دید، گریست.(۲۵)
زهراى مرضیه همراه پدر به مدینه وارد شد تا نقطه عطفى در تاریخ اسلام و شیعه گردد و جهانى از عظمت و زیبایى را در خانه گلین خویش تحقّق بخشد. ام سلمه می گوید: پس از ازدواجم با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سرپرستى فاطمه به من واگذار شد؛ ولى او به تربیت نیاز نداشت و از من آداب دان تر و به همه مسائل آشناتر بود.(۲۶)
درود و صلوات خدا بر ستاره محمدى و شکوفه رسالت، هنگامى که نورش بر این جهان تجلّى کرد؛ زمانى که بر پیشانى ستمگران مُهر باطل شد و هنگامى که در سکوت شب، دور از چشم نامحرمان، در بستر خاک آرمید و غروبى پررمز و راز در تاریخ خویش پدید آورد.
عباس کوثرى
پاورقى ها:
۱ ـ مشهور نزد شیعه آن است که میلاد حضرت فاطمه در سال پنجم هجرى بوده است. در این زمینه می توان به کافى، ج۱، ص۴۵۸ و بحار، ج۴۳، ص۷ و دلائل الامامه طبرى، ص۹ مراجعه کرد. اهل سنّت معتقدند که میلاد حضرت قبل از بعثت بوده است. در این زمینه به مقاتل الطالبین، ص۳۰ و در بحارالانوار، ص۸ مراجعه شود.
۲ ـ تحریم، آیه ۱۱٫
۳ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۶٫
۴ ـ آل عمران، آیه ۴۲٫
۵ ـ امالى صدوق، ص۳۹۳؛ معانى الاخبار، ص۱۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۴٫
۶ ـ بقره، آیه ۴۷٫
۷ ـ آل عمران، آیه ۱۱۰٫
۸ ـ بحارالانوار، ج۱۶، ص۷۸؛ عوالم، ج۱۶، ص۱۵٫
۹ ـ آل عمران، آیه ۳۸ ـ ۴۱٫
۱۰ ـ امالى صدوق، ص۴۷۵؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳٫
۱۱ ـ مریم، آیه ۲۲ ـ ۲۶٫
۱۲ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۰٫
۱۳ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۲ و۱۴٫
۱۴ ـ علل الشرایع، ج۱، ص۱۷۸؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳٫
۱۵ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳٫
۱۶ ـ فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۸۴٫
۱۷ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۷٫
۱۸ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۹٫
۱۹ ـ بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۸۸٫
۲۰ ـ مناقب، ج۱، ص۷۱٫
۲۱ ـ سیره ابن هشام، ج۱، ص۴۱۶٫
۲۲ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۹٫
۲۳ ـ کشف الغمّه، ج۱، ص۴۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۰ و۵۴٫
۲۴ ـ بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۱۵٫
۲۵ ـ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۷۵٫
۲۶ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۰٫