موضوع شناختن عوامل تربیت در این مقال، افزون بر اهمیتی که در خود مسئله تربیت است، به دیدگاههای شخصیتی بر میگردد که خود، نمونه بارزی از یک انسان کامل و تربیتیافته در مکتب نبوی، علوی و فاطمی است.
طلیعه
موضوع شناختن عوامل تربیت در این مقال، افزون بر اهمیتی که در خود مسئله تربیت است، به دیدگاههای شخصیتی برمی گردد که خود، نمونه بارزی از یک انسان کامل و تربیت یافته در مکتب نبوی، علوی و فاطمی است. همچنین او پرورشدهنده فرزندانی است که هر کدام، اسوههایی عالیاند و تجلی ارزشهای والای انسانی در تاریخ بشر شمرده میشوند؛ همان شخصیتی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره مقام ارجمند وی میفرماید: «اَمَّا الْحَسَنُ(علیه السلام) فَاِنَّهُ ابْنِی وَوَلَدِی وَمِنِّی وَقُرَّهُ عَیْنِی وَضِیَاءُ قَلْبِی وَثَمَرَهُ فُؤَادِی وَهُوَ سَیِّدُ شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ وَحُجَّهُ اللهِ عَلَی الْاُمَّهِ اَمْرُهُ اَمْرِی وَقَوْلُهُ قَوْلِی مَنْ تَبِعَهُ فَاِنَّهُ مِنِّی وَمَنْ عَصَاهُ فَلَیْسَ مِنِّی؛(۱) حسن، پسر من، و فرزند من و از من است، او نور چشم من و روشنایی قلب من ، و میوه جان من است، او سید و آقای جوانان اهل بهشت و حجت خدا بر امت من است. دستورهای او دستورهای من و سخن او سخن من است. کسی که از او پیروی کند او از من است و کسی که با دستورهای او مخالفت کند از من نیست».
همچنین درباره اسوه تربیتی بودن او و پدر و مادرش فرمود: «اِنَّ اللهَ جَعَلَ عَلِیّاً وَزَوْجَتَهُ وَاَبْنَاءَهُ حُجَجَ اللهِ عَلَی خَلْقِهِ، وَهُمْ اَبْوَابُ الْعِلْمِ فِی اُمَّتِی، مَنِ اهْتَدَی بِهِمْ هُدِیَ اِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ؛(۲) خداوند، علی و همسرش، [فاطمه] و فرزندانش را حجتهای خویش بر آفریدگانش قرار داده است. آنان در میان امت من درهای دانش اند، هر که به آنان راه یافت به راه راست هدایت یافته است».
عظمت و شکوه شخصیت حضرت مجتبی(علیه السلام) به حدی است که گویندگان، نویسندگان و اندیشمندان نتوانسته اند افقهای اندیشه خود درباره آن گرامی را به جایی برسانند و تا کنون هیچ یک از ساحل نشینانِ این دریای ژرف و بی کرانه، نتوانسته اند تصور کاملی از ابعاد وجودی آن بزرگوار ارائه دهند؛ حتی مخالفان و دشمنان آن حضرت درباره اسوه بودن او در فضایل اخلاقی، اتفاق نظر دارند. ابن حجر عسقلانی از دانشمندان اهل سنت مینویسد که وقتی حسن بن علی(علیه السلام) از دنیا رفت، یکی از دشمنان سرسخت آن حضرت در تشییع جنازه او گریه میکرد. حسین بن علی به او گفت: «تو با آن همه اذیت و آزار و مخالفت که درباره برادرم روا میداشتی باز هم گریه میکنی؟!» او گفت: «من با کسی دشمنی میکردم که صبورتر و حلیمتر از این کوهها بود».(۳)
درباره مقام بلند و رفیع آن حضرت، همین قدر کافی است که حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) میفرماید: «مَا تَکَلَّمَ الْحُسَیْنُ بَیْنَ یَدَیِ الْحَسَنِ اِعْظَاماً لَهُ؛(۴) امام حسین(علیه السلام) به سبب بزرگداشت امام حسن(علیه السلام) هیچ گاه در مقابلِ [سخن] او حرفی نمیزد». امام صادق(علیه السلام) هم فرمود: «مَا مَشَی الْحُسَیْنُ بَیْنَ یَدَیِ الْحَسَنِ(علیه السلام) قَطُّ وَلَا بَدَرَهُ بِمَنْطِقٍ اِذَا اجْتَمَعَا تَعْظِیماً لَهُ؛(۵) امام حسین(علیه السلام) به دلیل احترام به امام حسن(علیه السلام)، هرگز جلوتر از او راه نمیرفت و هنگامی که با هم بودند، در سخن گفتن [در بین جمع،] از امام حسن(علیه السلام) پیشی نمیگرفت».
آری، حضرت سید الشهداء(علیه السلام) با آن جلالت و بزرگواری خویش، در مقابل رفتار و گفتار حضرت مجتبی(علیه السلام) در مدت امامت آن حضرت، تسلیم محض بود.
تربیت در جامعه امروزی
امروزه موضوع تربیت، در جوامع و خانوادههای مسلمان، مورد توجه است و هر پدر و مادری آرزو میکند که فرزندان خود را طبق رهنمودهای صحیح و اصول و ارزشهای الهی تربیت کند و در نهایت، فرزندی رشد یافته و کارآمد داشته باشد؛ بلکه اهداف عالی و اخلاقی تعلیم و تربیت از مهم ترین دغدغههای جهانی نیز است. سازمان ملل متحد در بند ۲ از ماده ۲۶ اطلاعیه جهانی حقوق بشر، چنین مقرر داشته است:
تعلیم و تربیت باید به توسعه شخصیت انسان و تقویت و احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی منجر شود و تفاهم و اغماض و مودت را بین کلیه ملل و دستههای نژادی و مذهبی به وجود آورد و باعث پیشرفت فعالیتهای ملل متحد در راه حفظ صلح شود.(۶)
عوامل تربیت از منظر امام حسن(علیه السلام)
در بررسی موضوع تربیت، یکی از مهم ترین بحثهایی که توجه اندیشمندان علوم تربیتی را به خود جلب کرده است، عوامل و نقش آفرینان در عرصه تربیت اند. عوامل تربیت را میتوان از چشم اندازهای مختلفی، تجزیه و تحلیل کرد که در این بخش به بررسی عوامل تربیتی با توجه به سیره و سخن حضرت امام حسن(علیه السلام) میپردازیم:
یک . اعضای خانواده
خانواده، از مهم ترین عوامل نقش آفرین در عرصه تربیت از نظر وراثت و محیط است. مهم ترین هدف از تشکیل آن، ایجاد و پرورش نسل جدید و هدایت آن به سوی اهداف عالی تربیتی است. خانواده، کانون مقدسی است که در پرتو پیوند زناشویی دو انسان، پایه گذاری شده است و با پدید آمدن فرزند، جلوه ای نو به خود میگیرد. نتیجه این پیوند، فرزندانی است که هر کدام ممکن است بر اثر تأثیرگذاری خانواده در آینده، سربار یا سرباز جامعه باشند. روان شناسان اجتماعی، خانواده را یکی از پاسداران آثار تمدن و فرهنگ جوامع مختلف انسانی میدانند. مهم ترین رکن خانواده، پدر و مادر است. نقش والدین هم در قبال فرزند از دو جهت قابل بررسی است:
۱- جنبه وراثت: بر اثر آن، رنگ چهره و پوست، شکل استخوان بندی و سایر صفات جسمانی، و نیز بسیاری از خلق و خویها، بیماریها، زیباییها و زشتیهای ظاهری به کودک منتقل میشود.
۲- از نظر محیطی: بر اثر محیط، نوع افکار و اندیشه ها، آداب و رفتار، سجایای اخلاقی، زبان، نحوه سخن گفتن و معاشرت با دیگران و فرهنگ و رسوم خانوادگی به کودک آموخته میشود.
وقتی سخن از خانواده به میان میآید در ذهن انسان، پدر و مادر جلوه میکند. کودک از مادر، درس زندگی، عشق و محبت میآموزد و از پدر، درس اقتدار، انضباط و چگونگی موضعگیری در برابر مسائل و حوادث اجتماعی.(۷)
پدر صالح
پدر که رکن مهم خانواده است و به عنوان عامل محیطی و وراثتی، نقش ایفا میکند، باید دارای شرایط شایسته و صفات خوب و پسندیده و سجایای اخلاقی و انسانی باشد. یک خانواده اصیل، زمانی میتواند در آغوش خود، فرزندان شریف و با فضیلتی بپرورد که مدیر آن خاندان، دچار انحراف و انحطاط نشده باشد و سجایای عالیه خانوادگی خود را که سرمایه شرف و عزت آن خانواده است؛ مانند گوهر گرانبهایی در محیط خانواده خود حفظ کند؛ اما ضعف مبانی ایمانی و اخلاقی یک پدر، مانند بیماری سرطان بر پیکر خانواده اصیل و نجیب پنجه میاندازد و ریشههای فضایل و شرافت را یکی پس از دیگری از بین میبرد.
مطمئنا اگر پدرِ آینده برای هر خانواده که به عنوان مدیر خانواده محسوب میشود، فردی با ایمان و صالح باشد، همسر و سایر اعضای خانواده را در پرتو مهر و محبت ـ که ریشه در ایمان او دارد ـ قرار میدهد و بر اثر شایستگیهای معنوی خویش، کانون خانواده را به محیطی امن و باصفا تبدیل میکند و زمینه رشد و تربیت فرزندان با ایمان و مسئولیت پذیر را فراهم خواهد کرد. پدر در کانون خانواده، نقش مدیریت دارد و مظهر امنیت، قانونمندی، عدالت و نظم و در مواردی که خوف و هراسی باشد، پناهگاه خانواده است و برای رفع سایر نیازمندیهای خانواده از جمله نیازهای اقتصادی میکوشد.
او میتواند مشکلات فرزندان را حل کند و به آنان اعتماد به نفس بدهد. در عین حال، ریشه بسیاری از عصیانها، لغزشها و گرایشهای ناپسند کودک، ناشی از اِعمال خشمها و ایجاد رعبها و ظلمهای پدر است. اهانتها، ضعف و سستی او در مدیریت خانواده، انحطاط اخلاقی پدر، باعث پدید آمدن آثار نامطلوب و عواقبی سوء در وجود طفل خواهد شد.
نقش مادر شایسته
مادر، رکن دیگر خانواده، نقش قابل توجهی در رشد و شکوفایی استعداد و خلاقیتهای وجودی فرزندان در محیط خانه دارد، تا آنجایی که طبق متون دینی ما یکی از عوامل سعادت و شقاوت هر انسانی در گرو اعمال، رفتار و حالات مادر در دوران بارداری است و آغاز نیکبختی و یا انحطاط افراد، به آن دوران مربوط میشود.(۸) حضرت مجتبی(علیه السلام) درباره نقش حساس و فوق العاده مادر، در ساختار هویت افراد، سخنی دارد که ما را در درک این مهم یاری میکند.
آن حضرت، هنگامی که با معاویه مناظره میکرد، درباره یکی از علل انحراف معاویه از محور حق و انحطاط اخلاقیِ وی و گرایش او به باطل و کجرویها، به نقش مادرش هند اشاره کرد و فرمود: «معاویه! مادر تو هند و مادر بزرگت نثیله است، در دامن چنین زنان پست و فرومایه پرورش یافته ای که این گونه اعمال زشتی از تو سر میزند؛ ولی مادر من، فاطمه و مادر بزرگ من، خدیجه است.(۹)(سعادت ما اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، بر اثر تربیت در دامن مادرانی پاک و پارسا همچون خدیجه و فاطمه علیه السلام است)».
مادر به عنوان سمبل عاطفه و مهر و محبت، در شکلگیری و رشد شخصیت روحی و جسمی کودک، بیش ترین اثر را دارد. او به عنوان عامل دیگر وراثتی و محیطی از هنگام انعقاد نطفه تا رسیدن به سن آموزش در فرزندان، بیش ترین نقش را ایفا میکند؛ به ویژه در نه ماه دوران بارداری و ایام شیردهی که در آغوش مادر یا در کنار اوست، ساختار روانی و اخلاقی کودک، هم زمان با پرورش جسم او در حال رشد است و مادر، اصلی ترین منبع تغذیه روحی و جسمی و محرم راز و ملجأ و پناهگاه کودک به شمار میرود.
بعد از سن آموزش، مادر باز هم نزدیک ترین یار و محرم اسرار فرزندان در سخت ترین لحظات زندگی کودک است و مؤثرترین مدل و اسوه مورد نظر برای اوست. بچه در سنین پایین در سایه مادر، راه میرود و رازهای زندگی خویش را کشف میکند و جهان و اطراف خود را در سایه رهنمودهای مادر میشناسد. امام مجتبی(علیه السلام) به همین دلیل برای داشتن مادری شایسته همیشه افتخار میکرد و میفرمود: «من پسر بهترین بانوان و سرور زنان عالَمَم. من، فرزند زنان نجیب و پاک هستم».(۱۰)
بنابراین ایمان و اخلاق والدین که دو رکن خانواده هستند، شرط اساسی در نیل به اهداف بلند و ایده آل تربیت است. همچنین برادران، خواهران و سایر اعضای خانواده و فامیل در امر تربیت، تأثیرگذارند.
دو . دوستان و همسالان
بعد از خانواده؛ دوستان، همسالان، همبازیها و همکلاسیهای یک کودک میتوانند به عنوان عاملِ محیطی، در تربیت و خلق و خوی کودکان و نوجوانان تأثیرگذار باشند. کودک و نوجوان، فطرتاً به دوستان خود گرایش زیادی دارد؛ زیرا کودک، یک انسان است و انسان، یک موجود اجتماعی و از ماده انس است و باید برای خود انیس و مونس داشته باشد، با او دردِ دل کند و مشورت کند و لحظاتی را سرگرم شود و از تنهایی به درآید. پس پرکردن این خلأ، یک نیاز طبیعی است و میتوان گفت: خوش ترین و لذت بخش ترین لحظات زندگی یک کودک و نوجوان، دقایقی است که با دوستانش به سر میبرد. بدون تردید، این همگرایی و همنشینی با دوستان، در یکدیگر مؤثر خواهد افتاد و در این تعامل، خلق و خوی و افکار آنان به همدیگر منتقل خواهد شد.
در مبانی دینی ما، به این نیاز طبیعی و هدایت صحیح آن، توجه خاصی شده است. پیشوایان معصوم(علیهم السلام) در یافتن و نگهداری از دوستان خوب و مفید تشویق کرده اند. آنان ضمن بیان آثار مثبت و منفی رفاقت و مصاحبت، پیروان خود را به همراهی و همنشینی با افراد شایسته، دلسوز، امین، صبور و مهربان راهنمایی کرده اند. حضرت مجتبی(علیه السلام) نیز در تربیت فرزندان خویش به نقش حساس دوست و همبازی برای کودک عنایت ویژه ای مبذول میداشت و به فرزندش میفرمود: «یَا بُنَیَّ لَا تُؤَاخِ اَحَداً حَتَّی تَعْرِفَ مَوَارِدَهُ وَمَصَادِرَهُ، فَاِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخِبْرَهَ، وَ رَضِیتَ الْعِشْرَهَ، فَآخِهِ عَلَی اِقَالَهِ الْعَثْرَهِ، وَ الْمُوَاسَاهِ فِی الْعُسْرَهِ؛(۱۱) فرزندم! با هیچ کس دوستی مکن، مگر اینکه از رفت و آمد [و ویژگیهای روحی، اخلاقی و رفتاری] او آگاه شوی. هنگامی که دقیقاً بررسی و تحقیق کردی و رضایت به معاشرت با او دادی، آن گاه با او براساس چشم پوشی از لغزشها و یاری کردن در سختیها برادری و دوستی کن».
همچنین آن حضرت در بخشی از سخنانش که به جناده بن امیه، در آخرین روزهای زندگی با برکت خویش بیان کرد، به نشانهها و علائم دوست خوب و شایسته اشاره میکند و میفرماید: «وَ اِذَا نَازَعَتْکَ اِلَی صُحْبَهِ الرِّجَالِ حَاجَهٌ، فَاصْحَبْ مَنْ اِذَا صَحِبْتَهُ زَانَکَ، وَ اِذَا خَدَمْتَهُ صَانَکَ، وَ اِذَا اَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَهً اَعَانَکَ، وَ اِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَکَ، وَ اِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَکَ، وَ اِنْ مَدَدْتَ یَدَکَ بِفَضْلٍ مَدَّهَا، وَ اِنْ بَدَتْ عَنْکَ ثُلْمَهٌ سَدَّهَا، وَ اِنْ رَأی مِنْکَ حَسَنَهً عَدَّهَا، وَ اِنْ سَألْتَهُ اَعْطَاکَ، وَ اِنْ سَکَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأکَ، وَ اِنْ نَزَلَتْ بِکَ اِحْدَی الْمُلِمَّاتِ وَ اسَاکَ، مَنْ لَا یَأتِیکَ مِنْهُ الْبَوَائِقُ، وَ لَا یَخْتَلِفُ عَلَیکَ مِنْهُ الطَّرَائِقُ، وَ لَا یَخْذُلُکَ عِنْدَ الْحَقَائِقِ وَ اِنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْقَسِماً آثَرَکَ؛(۱۲) اگر نیاز پیدا کردی که با کسی مصاحبت [و دوستی] کنی، با کسی مصاحبت کن که وقتی همراهیش میکنی، زینت تو باشد و هنگامی که به او خدمت میکنی، از تو صیانت و پاسداری کند. زمانی که از او کمک خواستی تو را یاری کند. و اگر سخن گفتی، قول تو را راست و درست شمارد و اگر با او ارتباط داشتی، احترام و هیبت تو را بیش تر نگه دارد و چنانچه دستت را برای [کسب] فضلی دراز کردی، همراهی کند و اگر آسیبی برایت بروز کرد، جبرانش کند و در صورتی که از تو نیکی ببیند، به حسابش آورد و اگر از او چیزی بخواهی، بدهد و چنانچه با او سخن نگفتی، او ابتدای به سخن کند و اگر امر ناراحت کننده ای بر تو وارد شد، همراهی کند. از ناحیه او مشکل و سختی به تو نرسد. راههای او بر تو مختلف نباشد [و با تو یک رنگ و صاف باشد]. و در امور حق تو را تنها نگذارد و اگر در تقسیم کردن اختلاف کردید، تو را بر خود مقدم کند».
سه. معلمان
اساتید، معلمان و اندیشمندان جامعه، از دیگر نقش آفرینان در صحنه پرورش و تربیت انسان اند. معلم در نظر طفل، اقتدار و شخصیت ویژه ای دارد و کودکان از حرکات و سکنات وی تقلید میکنند و او را الگوی خویش در نظر میگیرند. همچنین حساس ترین دوران زندگی کودک در مراکز آموزشی و مدرسه میگذرد و مربیان و معلمان، به طور مستقیم در شکل گیری تربیت وی نقش دارند. تأثیر گفتار، رفتار و منش و در یک کلام، تمام حرکات معلم و مربی در رفتار کودک، امری مسلم و تردیدناپذیر است. در این مرحله، جنبه الگو بودن آنان برای دانش آموزان کمتر از والدین نیست؛ بلکه آنان در این دوران، بیش تر صفات و اخلاق خود را از اساتید و مربیان خود میآموزند و تقلید میکنند. کودک و نوجوان، به شدت، حواس خود را به معلم محبوب خویش معطوف میکند، آن چیزی را ارزشمند میداند که معلم تأیید کند و آن چیزی را ناپسند میشمارد که مربیَ اش زشت بداند و سرانجام میتوان گفت که رفتار و حرکات او تبلور شخصیت معلم و استاد است.
بنابراین مربی و معلم، حامل دو نوع امانت است: اول، علم و آگاهی که امانتی بس ارزشمند، و ادای این امانت در گرو عمل کردن به آن است. دوم، همان شاگردان معصوم که در اختیار وی قرار گرفته اند. معلمان و مربیان، ضمن آموزش به آنان و یاری رساندن در پرورش و شکوفایی استعداد دانش آموزان، راهنمایان قابل اعتمادی برای خوبیها و کمالات اند. با توجه به این نقش ارزندهٔ آموزگار و تأثیر چشمگیر او در نسل آینده، امام حسن مجتبی(علیه السلام) درباره نقش معلّم، مربی و مبلغ میفرماید: «فَضْلُ کَافِلِ یَتِیمِ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْقَطِعِ عَنْ مَوَالِیهِ، النَّاشِبِ فِی تِیهِ الْجَهْلِ ـ یُخْرِجُهُ مِنْ جَهْلِهِ، وَ یُوضِحُ لَهُ مَا اشْتَبَهَ عَلَیْهِ ـ عَلَی فَضْلِ کَافِلِ یَتِیمٍ یُطْعِمُهُ وَ یَسْقِیهِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَی السُّهَا؛(۱۳) برتری کسی که یتیم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را سرپرستی کند که از پدران معنوی اش جدا شده و در ورطه جهل و بی اطلاعی فرو رفته است ـ چنانچه او را از جهل برهاند و امور مشتبه و به هم آمیخته را برای او توضیح دهد. بر کسی که یتیم [مادی] را سرپرستی کند و به او غذا و آب دهد، همچون برتری خورشید به ستاره [کم نور] سها(۱۴) است».
چهار. قرآن و پیشوایان دینی
از جمله عواملی که میتواند در تربیت و اعتلای شخصیت افراد تأثیرگذار باشد، قرآن، کتاب آسمانی ما مسلمانان است. مربیان و والدین گرامی میتوانند از این عامل ارزنده تربیتی در رشد شخصیت و تعالی روح خویش و فرزندان، به وجه احسن بهره مند شوند. حضرت امام مجتبی(علیه السلام) در این باره میفرماید: «اَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ فِیهِ مَصَابِیحُ النُّورِ وَ شِفَاءُ الصُّدُورِ فَلْیَجْلُ جَالٍ بِضَوْئِهِ وَ لْیُلْجِمِ الصِّفَهَ فَاِنَّ التَّلْقِینَ حَیَاهُ الْقَلْبِ الْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی الْمُسْتَنِیرُ فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ؛(۱۵) در این قرآن، چراغهای نور [هدایت] و شفای سینه هاست. پس باید هر جلا دهنده ای با نور آن [به قلب خویش] جلا دهد و صفات خود را کنترل کند. تفکّر در قرآن سبب زنده شدن قلب بیناست همان گونه که طلب کننده نور در تاریکیها به واسطه نور حرکت میکند».
همچنین آن بزرگوار درباره نقش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام) در رشد و ترقی افراد و تأثیر پیروی از آنان در یافتن راه صحیح زندگی برای افراد بشر، چنین میفرماید: «نَحْنُ حِزْبُ اللهِ الْغَالِبُونَ، وَ عِتْرَهُ رَسُولِهِ الْأقْرَبُونَ، وَ اَهْلُ بَیْتِهِ الطَّیِّبُونَ الطَّاهِرُونَ، وَاَحَدُ الثَّقَلَینِ اللَّذَیْنِ خَلَّفَهُمَا رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) فِی اُمَّتِهِ وَ التَّالِی کِتَابَ اللهِ، فِیهِ تَفْصِیلُ کُلِّ شَیءٍ، لَا یَأتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ، فَالْمُعَوَّلُ عَلَیْنَا فِی تَفْسِیرِهِ لَا نَتَظَنَّی تَأوِیلَهُ بَلْ نَتَیَقَّنُ حَقَائِقَهُ، فَأطِیعُونَا فَاِنَّ طَاعَتَنَا مَفْرُوضَهٌ، اِذْ کَانَتْ بِطَاعَهِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَرَسُولِهِ مَقْرُونَهً، قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْأمْرِ مِنْکُمْ»؛(۱۶) ماییم حزب پیروز خداوند و خاندان نزدیک پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و خانواده پاک و پاکیزه او، و یکی از دو چیز گرانبهایی هستیم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از خود در میان امتش به جای گذارد و ما جفت و همدوش کتاب خداییم که تفصیل هر چیز در آن است و هیچ گونه باطلی از پس و پیش در آن راه ندارد. پس اعتماد و اطمینان در تفسیر آن بر ماست و ما در تأویل آن راه گمان نپوییم؛ بلکه حقایق آن را به یقین میدانیم. پس، از ما اطاعت کنید که اطاعت ما واجب شمرده شده است؛ چرا که به طاعت خداوند ـ عزّ و جلّ ـ و رسولش مقرون شده است. خداوند عزّ و جلّ فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا و رسول او و صاحبان امر، اطاعت کنید».
آن حضرت درباره تأثیر عمیق و ریشه دار قرآن و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) بارها سخن گفته و مردم را با این دو عامل تربیتی و انسان ساز آشنا ساخته است. بنابراین بر اولیا و مربیان دلسوز جامعه، شایسته است که از تأثیر این دو عامل اساسی غافل نباشند و در تربیت فرزندان به این مسئله، کمال توجه را داشته و در حد امکان با روشهای دلپسند و جذاب، تأثیر آنان را مد نظر داشته باشند.
امام مجتبی(علیه السلام) در گفتاری، مقام و عظمت اهل بیت(علیهم السلام) و موقعیت آنان را در رهبری افراد بشر و هدایت استعدادها و پرورش و تعالی روح و روان انسانها چنین ترسیم میکند: «اِنَّ الْأئِمَّهَ مِنَّا وَ اِنَّ الْخِلَافَهَ لَا تَصْلُحُ اِلَّا فِینَا وَ اِنَّ اللهَ جَعَلَنَا اَهْلَهَا فِی کِتَابِهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ وَ اِنَّ الْعِلْمَ فِینَا وَ نَحْنُ اَهْلُهُ وَ هُوَ عِنْدَنَا مَجْمُوعٌ کُلُّهُ بِحَذَافِیرِهِ وَ اِنَّهُ لَا یَحْدُثُ شَیءٌ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ حَتَّی اَرْشُ الْخَدْشِ اِلَّا وَ هُوَ عِنْدَنَا مَکْتُوبٌ بِاِمْلَاءِ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) وَ بِخَطِّ عَلِیٍّ(علیه السلام) بِیَدِهِ؛(۱۷) پیشوایان [هدایتگر] از ما اهل بیت(علیه السلام) هستند و خلافت صلاح نیست مگر در بین ما باشد. و خداوند در کتاب و سنت پیامبرش، ما را اهل آن قرار داده است.
علم در بین ما است و ما اهل آن بوده و تمام آن علوم مجموعاً در نزد ما است و تا روز قیامت، چیزی حادث نمیشود حتی غرامت یک خراش، مگر اینکه آن مطلب به املاء پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و دست خط علی(علیه السلام) نزد ما موجود است».
گفتنی است که رهنمودهای قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) نه تنها برای سعادت مسلمانان، بلکه برای کمال و تربیت تمام افراد بشر تنظیم شده است. آوای ملکوتی و وحیانی آنها با سطح فرهنگ تمام طبقات مختلفِ مردم، هماهنگ است؛ چرا که انسانها در فرهنگها و سنتهای قومی و جغرافیایی با هم اشتراک ندارند؛ اما در فرهنگ انسانی ـ که همان فطرت پایدار تغییرناپذیر است ـ با همدیگر مشترک هستند و مخاطبان قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) هم فطرت پاک انسانها است: «فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»؛(۱۸) «این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده و دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمیدانند».
در نتیجه، محتوای پیامهای آسمانی قرآن و رهنمودهای دلنواز پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، همانند آبی گوارا و زلال، عامل حیات، رشد و تربیت همه طبقات افراد بشر است.
پنج. اندیشمندان و عقلای جامعه
امام حسن(علیه السلام) علاوه بر این که ارزش و اهمیت معلمان و تأثیر آنان را در پرورش استعدادهای نسل جدید بیان میکند، به معرفی مربیان و تأثیرگذاری مهم جوامع، مانند اندیشوران و خردمندان نیز پرداخته، تأثیر آنان را در پرورش خلاقیتها و شکوفایی استعدادهای مردم، یادآور شده، میفرماید: «اِذَا طَلَبْتُمُ الْحَوَائِجَ فَاطْلُبُوهَا مِنْ اَهْلِهَا قِیلَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ وَ مَنْ أهْلُهَا؟ قَالَ الَّذِینَ قَصَّ اللهُ فِی کِتَابِهِ وَ ذَکَرَهُمْ فَقَالَ: «اِنَّمَا یَتَذَکَّرُ اُولُوا الْألْبَابِ»[(۱۹) قَالَ هُمْ اُولُوا الْعُقُولِ؛(۲۰) هرگاه میخواهید نیازهای [علمی و روحی] خویش را برطرف کنید آن را از اهلش بخواهید. گفته شد: ای فرزند رسول خدا! چه کسانی اهلش هستند؟ فرمود: همانهایی که خداوند در قرآن از آنها یاد کرده و فرموده است: «تنها خردمندان و صاحبان اندیشه پند میگیرند». و امام فرمود: آنان اندیشمندان و عقلا[ی جامعه] هستند».
شش. کانونهای اجتماعی
از عوامل کارساز در امر تربیت، مراکز اجتماعی و محافل مذهبی و تفریحی را میتوان نام برد؛ زیرا انسان در محیط زندگی خویش و با نشست و برخاست در چنین مجالسی در مجموعه افکار و اندیشههای خود تأثیر و تأثر میپذیرد.
فرزندان جامعه نیز بر اثر معاشرت با مجالس و محافل و شرکت در گروهها و تشکیلات مذهبی و تفریحی، تحت تأثیر رفتارها و حرکات آنان قرار میگیرند. اکنون اگر اعضای آن مجموعهها از افراد نیک اندیش و دارای افکار سالم و مثبت باشند، بر سجایا و روحیات کودکان و نوجوانان تأثیر مفید و مثبت خواهد گذاشت و اگر از افراد سست ایمان و ناسالم باشند، بدیهی است که نقش آنان، منفی و مخرب خواهد بود.
اینها عوامل مهمی هستند که در ساختن یا ویران کردن بنای اخلاقی کودکان، نقش اساسی دارند. چه بسیار، انسانهای پاک و شریفی که بر اثر اختلاط با گروهها و محافل منحرف، ایمان و اعتقاد خود را از دست داده اند و به یک فرد ناصالح و سربار جامعه تبدیل شده اند. در مقابل، افراد ناشایست بسیاری را سراغ داریم که با ورود به محافل مذهبی، علمی و فکری، اخلاق و منش و رفتار خویش را تغییر دادند و به فردی مفید، شریف و بزرگوار حتی سرسلسله و رهبر فکری آن مجالس سالم و ارزشمند بدل شدند.
در عصر ما کانونهای اجتماعی را میتوان تحت عنوانهای ورزشی، تبلیغی، تفریحی، ادبی، مذهبی و … غیره نام برد. اگر این مراکز، تحت کنترل و مراقبت دلسوزان و عقلای جامعه باشند و متولیان و گردانندگان در این گونه اجتماعات، افراد متعهد خیرخواه و آشنا به نیازهای نسل جدید باشند و اولیا و مربیان نیز در مدیریت و اداره و رفت و آمد فرزندانشان به این مجموعهها نظارت کنند، این مراکز، تأثیر شایان توجهی در پرورش عقیدتی، جسمانی، روانی و اخلاقی کودک و نوجوان خواهند داشت.
در این باره، امام حسن مجتبی(علیه السلام) سخنی دارد که راهکار سودمند و درخور توجهی برای والدین، مربیان و فرزندان است. در این کلام نورانی، آن بزرگوار، علاوه بر یادآوری اصل تأثیرگذاری مسجد به عنوان یکی از مجالس و کانونهای اجتماعی، به شرکت جستن در آن توصیه و ترغیب کرده، میفرماید:
«مَنْ أدَامَ الْاِخْتِلَافَ اِلَی الْمَسْجِدِ، أصَابَ اِحْدَی ثَمَانٍ: آیَهً مُحْکَمَهً وَاَخاً مُسْتَفَاداً وَ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً وَ رَحْمَهً مُنْتَظَرَهً وَ کَلِمهً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدَی اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدّیً وَ تَرْکَ الذُّنُوبِ حَیَاءً اَوْ خَشْیَهً؛(۲۱) کسی که پیوسته به مسجد رفت و آمد داشته باشد، یکی از این هشت بهره؛ نصیبش خواهد شد: ۱- یافتن دلیل محکم و قاطع [در راه هدف]؛ ۲- آشنایی با برادران مفید؛ ۳- [استفاده از] دانشهای نو و اطلاعات تازه؛ ۴- رسیدن به رحمتی مورد انتظار [از طرف خداوند]؛ ۵- آموختن سخنانی که هدایت میکند؛ ۶- یا کلماتی که او را از پستی باز میدارد؛ ۷- ترک گناه و معصیت به دلیل شرم یا ترس».
امیر مؤمنان، علی(علیه السلام) در گفتاری راهگشا به تأثیر منفی محافل و مجالس غیرسالم و نامطمئن اشاره میکند و فرزندش را از حضور در آن باز میدارد و به امام حسن مجتبی(علیه السلام) میفرماید: «اِیَّاکَ وَ مَوَاطِنَ التُّهَمَهِ وَ الْمَجْلِسَ الْمَظْنُونَ بِهِ السُّوءُ، فَاِنَّ قَرِینَ السَّوْءِ یَغُرُّ جَلِیسَهُ؛[(۲۲) فرزندم! از حضور در مجالس و محلهایی که تهمت زا هستند و گمانهای بد درباره آنها میرود، بپرهیز، زیرا همنشین بد، انسان را فریب میدهد».
بنابراین رفت و آمد به مساجد که از محافل سالم و مفید و از مهم ترین مراکز تأثیرگذار فرهنگی، معنوی، سیاسی، عبادی و اجتماعی در جوامع مسلمانان است، در رشد و تکامل شخصیت افراد کاملا مؤثر است.
اگر والدین و مربیان بتوانند فرزندان خود را با چنین مراکزی و یا اجتماعاتی مطمئن، مانند اینها و در این راستا آشنا کنند و کودکان و نوجوانان با میل و رغبت به این محافل بروند به سازندگی و بالندگی و رشد روحی و روانی آنان کمک قابل توجهی میشود و بدون تردید به سرعتِ پرورش و رشد کودکان در جهت کسب کمالات و خصال پسندیده افزوده خواهد شد.
امام مجتبی(علیه السلام) در حدیث دیگری از افرادی که مساجد را ترک میکنند و در اجتماعات مسلمانان در مساجد شرکت نمیکنند انتقاد میکند و آنان را به غفلت و بی خبری نسبت داده، میفرماید: «الْغَفْلَهُ تَرْکُکَ الْمَسْجِدَ وَ طَاعَتُکَ الْمُفْسِدَ؛(۲۳) غفلت، آن است که مسجد رفتن را ترک کنی و از انسانهای فاسد، پیروی کنی».
یکی از راههای انس کودکان و نوجوانان با این مراکز و محافل مفید، آن است که اولیای گرامی با ایجاد ارتباط دوستانه و صمیمی با فرزندانشان، آنان را به مجالس مذهبی و محلهای دینی ببرند و این کار را با خاطرات خوش و شیرین همزمان و قرین سازند تا این که کودکان با عشق و علاقه به این اجتماعات راه یابند و از جو معنوی و فضای دوستی و دوست داشتنی آن، کمال استفاده را ببرند. گفتنی است که نقش حساس متولیان و گردانندگان مساجد و اجتماعات دینی در آماده ساختن زمینهها و بسترهای مناسب برای پوشش فرهنگی نسل جدید، نباید فراموش شود.
پینوشتها
(۱) بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج ۲۸، ص ۳۹
(۲) شواهد التنزیل، قاضی ابو القاسم حاکم حسکانی نیشابوری، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۱ ق، ج ۱، ص ۷۶
(۳) تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دار الفکر، ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۲۵۹
(۴) بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۱۹
(۵) مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، فضل بن حسن(نوه شیخ طبرسی)، نجف، نشر حیدریه، ۱۳۸۵ ق، ص ۱۷۰، الفصل السابع عشر فی اِکرام الشیوخ.
(۶) تربیت اسلامی، جمعی از نویسندگان، ۱۳۷۹ ش، قم، کتاب دوم، ص ۲۰۴
(۷) زمینه تربیت، علی قائمی، نشر امیری، ۱۳۶۵ ش، ص ۱۱۸
(۸) قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله الشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ وَالسَّعِیدُ مَن سَعِدَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ: بحار الانوار، ج ۵، ص ۹، باب نفی الظلم والجور عنه تعالی و تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۲۷
(۹) احتجاج، طبرسی، مشهد، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ ق، ج ۱، ص ۲۸۲
(۱۰) صحیفه الامام الحسن(علیه السلام)، جواد قیومی، نشر اسلامی، ۱۳۷۵ ش، ص ۲۸۴
(۱۱) تحف العقول عن آل الرسول، حسن بن شعبه حرانی، نشر جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ ق، ص۲۳۳
(۱۲) بحار الانوار، الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج ۴۴، ص ۱۴۰ و مستدرک الوسائل، ج۸، ص ۲۱۱
(۱۳) تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیه السلام)، قم، مدرسه الامام المهدی، ۱۴۰۹ ق، ص ۳۴۱
(۱۴) کم نورترین ستاره ای که در جمع ستارگان بنات النعش قرار دارد.
(۱۵) کشف الغمه، علی ابن ابی الفتح اربلی، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، ۱۳۸۱ ق، ج ۱، ص ۵۷۳؛ بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۱۱۲ و مسند امام مجتبی(علیه السلام)، عزیز الله عطاردی، تهران، نشر عطارد، ۱۳۷۳ ش، ص ۷۲۴
(۱۶) امالی مفید، محمد بن نعمان بغدادی، قم، نشر کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق، ص ۳۴۸
(۱۷) احتجاج، طبرسی، ج ۲، ص ۲۸۷
(۱۸) روم / ۳۰
(۱۹) رعد / ۱۹
(۲۰) الکافی، محمد بن یعقوب الکلینی، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ ق، ج۱، ص۲۰-
(۲۱) تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه وآله، ص ۲۳۵-
(۲۲) وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۳۷، باب کراهه دخول موضع التهمه.
(۲۳) العدد القویه، علی بن یوسف بن مطهر حلی(برادر علامه حلی)، مکتبه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۸ ق، ص ۵۲ و بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۱۱۴، باب مواعظ الحسن بن علی.
منبع: عبدالکریم پاکنیا تبریزی؛ ماهنامه اطلاع رسانی پژوهشی آموزشی مبلغان؛ شماره ۱۳۱