اختلاف و چندگانگی مذاهب اسلامی از اختلاف در مسئله امامت ناشی شده است. از طرف دیگر اساس  مذهب حق باید بر قرآن و احادیث نبوی مبتنی باشد. اگر مذهبی از مذاهب اسلامی هیچ استنادی به قرآن و احادیث نبوی نداشته باشد، نمی توان اتصال آن را با خدا و پیامبر گرامی اسلام ثابت کرد. بنابراین هر مذهبی که چنین وضعیتی داشته باشد ریشه آن در خارج از آموزه های قرآن و احادیث نبوی است و پیروی از آن هیچ الزام عقلی و شرعی ندارد بلکه شباهت به گروه های سیاسی ملت های مختلف خواهد داشت.

در این راستا مذهب اهل‌سنت در مسئلۀ امامت و اصل وجود خود کمترین استنادی به آیات قرآن کریم و احادیث و سفارشات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نداشته؛ بلکه  نسبت به این مبانی و منابع اصیل دینی غفلت ورزیده و در مقابل عمل انجام شده‌ای که توسط خلفای صدر اسلام به وقوع پیوسته، قرار گرفته و اصولی را در مسئلۀ امامت و خلافت مطابق با این حوادث و وقایع تدوین نموده و به آن معتقد شده‌اند.

اساس عقیده اهل‌سنت درباره امامت و خلافت را شورای سقیفه رقم زده است که هیچ ارتباطی به قرآن و احادیث نبوی ندارد و در یا شورا اولین امام مسلمین بعد از پیامبر اسلام انتخاب و تعیین گردید. بنابراین امامت در اهل سنت پس از انتخاب ابوبکر به عنوان امام و خلیفه مسلمین پید آمده است. عایشه همسر رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) داستان خلیفه شدن ابوبکر را که در صحیح بخاری نقل گردیده چنین بیان می‌کند: «زمانی که رسول خدا رحلت کردند، ابوبکر در مدینه حضور نداشت و عمر برخاست و به مردم گفت: به خدا قسم رسول خدا نمرده است؛ تا اینکه ابوبکر آمد و فوت پیامبر را تایید کرد و به مردم توصیه‌هایی انجام داد. در این هنگام خبر رسید که عده‌ای در سقیفۀ بنی‌ساعده اطراف سعد بن عباده جمع شده و می‌گویند از ما (انصار) یک امیر و از شما (قریش) یک امیر باشد. سپس ابوبکر و عمر و ابو عبیده جراح به سوی آنان رفتند. در ابتداء عمر برای آنان ایراد سخن نمود و سپس ابوبکر او را ساکت کرده و خود به سخن گفتن آغاز کرد و در ضمن سخنان خود خطاب به انصار گفت ما امیران هستیم و شما وزیران، ولی حباب بن منذر گفت نه، به خدا قسم یک امیر از ما و یک امیر از شما باشد. ولی ابوبکر گفت نه خیر امیران ما هستیم و شما وزیران هستید و آنان (قریش) وسط عرب و از نظر نژاد عرب‌تراند. سپس خود با عمر بیعت کرد؛ ولی عمر گفت ما با تو بیعت می‌کنیم و تو آقای ما و بهترین ما و دوست داشتنی ترین ما نزد رسول خدا هستی و عمر دست ابوبکر را گرفت و با او بیعت کرد و سپس دیگران با او بیعت کردند. یکی از میان جمع گفت که با این کار سعد را کشتید، عمر گفت خدا او را بکشد».[۱]

این تمام چیزی است که اساس و بنیاد امامت را در مذهب اهل‌سنت تشکیل می‌دهد. ملاحظه می‌شود که در این جلسه و شورای تعیین امامت و خلافت نه به هیچ حدیثی از رسول خدا‌ (صلی الله علیه وآله و سلم) استناد شده‌است و نه به آیه‌ای از قرآن کریم؛ بلکه به صراحت تمام، مسئله عربیت و حسب و نسب معیار و ملاک خلافت قرار داده شده‌است.

پس از این مطالب سوالات زیر متوجه اهل سنت می شود:

۱٫ اهل سنت با چه وسیله ای می تواند اساس مذهب خود را به خدا و پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) وصل کنند؟

۲٫ آیا سقیفه بنی ساعده پدید آور مذهب اهل سنت نیست؟ که اگر این درست باشد که درست هم هست، پس این مذهب در آموزه های قرآن و احادیث نبوی هیچ ریشه ای ندارد. بنابراین آیا این مذهب از خارج آموزه های اسلامی که همان سقیفه باشد بر اسلام تحمیل نشده است؟

پی نوشت ها:

۱٫ محمد بن اسماعیل بخاری،صحیح بخاری، ج۳، ص۱۳۴۱،دار ابن کثیر الیمامه، چ۳، ۱۴۰۷ق

نویسنده: حمید رفیعی.